نسبت سلفیگری جهادی با ابزارهای مدرن ارتباطات و فناوری در گفتوگو با آرش موسوی، مترجم و پژوهشگر علوم سیاسی
اندیشیدن درباره گروههای سلفی ممکن است این فرضیه را در ذهن بسازد که – بر خلاف آنچه گفته میشود – جهان مدرن چندان هم گرایشی به یکپارچگی ندارد. بسیاری از گروههای سلفی به دنبال هویتی متمایز از هژمونی حاکم بر جهان هستند. برای مثال بسیاری از مهاجران نسل دوم و سوم الجزایری که در فرانسه میزیستند به داعش پیوستند. به نظر میآید یکی از دلایل این أمر، رغبت آنها به بازیابی هویت اسلامی خودشان بوده. آیا غیر از این است؟
این پرسش را با دکتر آرش موسوی، پژوهشگر جامعهشناسی و مترجم در میان گذاشتیم. او به تازگی کتابی با عنوان «سیاست سرکش در جهان معاصر» را به فارسی برگردانده که بخشی از آن درباره سلفیسم در جهان معاصر است. افزون بر این، بخشی از پژوهشهای دکتر موسوی درباره نسبت قدرت سیاسی و دین بوده است. پاسخ وی نیز به پرسش نخست این گفتوگو چنین بود:
موسوی: سدهٔ بیستم شاهد رشد و گسترش سلفی گری جهادی بود که در سایهٔ درگیریهای ژئوپلیتیکی، نارضایتیهای سیاسی، و ایدئولوژیهای مذهبی دامن برانگیخته شد. جنبشهایی مانند القاعده و داعش به عنوان بازیگران اصلی تروریسم جهانی پدیدار شدهاند و پیروانی را از پیشینههای مختلف جذب میکنند. درخصوص تنوع نژادی موجود در گروههای سلفی در حال فعالیت در جهان به مانند داعش و حتی جبهه النصره نیز میتوان این ادعا را داشت که اکثر آنها از میان مجاهدین داوطلبینی هستند که اصالتشان از خاورمیانه و شمال آفریقا، به ویژه از تونس و عربستان سعودی، ریشه میگیرد و مابقی از دیگر نقاط جهان نظیر کشورهای آسیای میانه، کشورهای آمریکایی و استرالیا میآیند که به نوعی به تکمیل کردن پازل از خودبیگانگی فردی و سازمانی و حتی ارزشی موجود در این گرایشها سلفی – تکفیری انجامیده است. گروههای سلفی، اغلب با هویتجویی مرتبط هستند. آنها حس جدیدی از تعریف خود و تعلق به افرادی ارائه میدهند که ممکن است در اثر مدرنیته احساس سرگشتگی کنند یا با بحران هویت مواجه شوند.
سلفی گری اسلامی یک جریان افراطی در اسلام است که به تلاش برای بازگرداندن دین به شکل اولیه و اصیل آن اشاره دارد. این جریان بر پایه تمسک به قرآن و سنت پیامبر اسلام و صحابهاش تأکید دارد و به دنبال تحقق اهداف خود از رهگذر تربیت و آموزش دینی، ترویج اعتقادات خود و رعایت شریعت اسلامی است. سلفی گری اسلامی دارای چندین جریان و ایدئولوژی مختلف است که شامل سلفی گری ظاهرگرا، سلفی گری پیرو آرای اهل حدیث، سلفی گری جهادی و سلفی گری تکفیری میشود. همچنین، سلفی گری اسلامی در برخی کشورهای اسلامی مانند عربستان، عراق، سوریه، شبه قاره هند، شمال آفریقا و آسیای جنوب شرقی پراکنده است. سلفی گری جهادی با تفسیر دقیق آن از متون اسلامی، رد مسلمانان غیر سلفی به عنوان منحرف، و تأیید خشونت به عنوان وسیلهای برای دستیابی به اهداف خود مشخص میشود. تأکید زیادی بر مفهوم جهاد دارد که آن را وظیفهای بر عهده همه مسلمانان میداند.
یکی از نقاط یرجسته سلفی گری جهادی در توانایی آن در الهام بخشیدن و بسیج افرادی است که احساس میکنند به حاشیه رانده شده یا تحت ستم هستند. موضع سازش ناپذیر و تمایل آن برای یک کشور اسلامی تحت حاکمیت قوانین شریعت در میان کسانی که احساس بی عدالتی میکنند و از طریق ایدئولوژی رادیکال به دنبال قدرت هستند، طنین انداز میشود. هم از این روی آنان سعی میکنند هویتی متمایز کسب کرده و اقتدار و شکوه از دست رفتهشان را بازیابی کنند. یکی از نقاط ضعف سلفی گری جهادی در این راه این است که دیدگاههای افراطی و تاکتیکهای خشونتآمیز آن، اکثریت مسلمانان را بیگانه میکند که با تفسیر رادیکال آن از اسلام موافق نیستند. افزون بر این، هدف قرار دادن بی رویه غیرنظامیان و تلاشهای جامعه بین المللی برای مقابله با تروریسم، پایگاه پشتیبانی آن را تضعیف کرده و شهرت آن را خدشه دار کرده است. کوتاه سخن،
. برخی از ویژگیهای کلیدی هویت یابی سلفی عبارتند از:
تأکید بر اصالت: سلفی گری به دلیل ادعای اصالت و تداعیهای متنی برای پیروانش جذاب است. این یک جایگزین خالصانه و احساسی برای دیگر تفاسیر اسلام ارائه میدهد..
تمرکز بر امت: سلفی جهادیها، زیرمجموعهای از سلفی گری، تلاش میکنند این تصور را در مسلمانان القا کنند که تنها هویتی که واقعاً اهمیت دارد، عضویت در امت، جامعه جهانی اسلامی است. این امر موجب آسایش، عزت، امنیت و افتخار مسلمانان مظلوم میشود.
خلوص و سادگی: خلوص سلفی گری پاسخهای سادهای به مسلمانانی ارائه میدهد که با بحرانهای عمیق هویت و بیگانگی مواجه هستند. به دنبال حذف تأثیرات فرهنگی از اعتقاد و عمل اسلامی است و آن را پاک و دور از هرگونه تأثیرات دیگر جلوه میدهد.
تمایز: در کشورهای غربی، بسیاری از جوانان مسلمان با بحران هویت روبرو هستند و ممکن است با جامعه میزبان یا کشور مبدأ خانوادههای خود هویت نداشته باشند. برای آنها، سلفی گری، که بر جهانی بودن اسلام تأکید میکند، راهی برای متمایز ساختن خود است.
ادغام در سیاست: گروههای سلفی در برخی از کشورها مانند مصر نیز وارد بازار سیاسی شدهاند، چرا که با چالشهای ادغام در سیاست مدرن کثرتگرا و در عین حال حفظ باورهای ارتدکس خود پیش میروند..
انطباق با بافت محلی: در برخی موارد، گروههای سلفی ویژگیهای منحصر به فرد را در بافت ملی در پیش گرفتهاند و برخی از عناصر تفرقهانگیز و سرسختتر اعتقاد سلفی را کنار میگذارند. این میتواند تحت تأثیر سیاست ملی و مسائل اجتماعی باشد.
با این تفسیر در بین تروریستهای خارجی که جذب گروههای سلفی میشوند، الگویهای رفتاری مشخص، جایگاه اجتماعی- فرهنگی و حتی یک باور واحد به چشم نمیخورد، اما شناخت این افراد نیز امری غیر ممکن نیست؛ تبلیغات بنیاد گرایانه بر شرکت در جنگ و تبدیل به تکلیفی میشود که بر هر شخص در قبال دفاع از آنچه به گمان این گروه امت اسلامی خوانده میشود، واجب است. این فرایند در مناطق توسعه نیافته کشورهای آفریقایی در انگیزههای مادی تبلور پیدا میکند اما این تعریف کاملی برای انگیزههای دیگری در دیگر کشورهای دنیا به شمار نمیرود. انگیزههای درونی از نیازمندیها و سلیقههای یک فرد نشات میگیرد که میتواند مزایای عضویت در یک گروه افراط گرا، احساس تعلق، فرار به هویتی جدید، ماجراجویی را شامل شود. در واقع، تروریستهای خارجی نیازهای هویتی دارند که با پیوستن به گروههای مورد ذکر اعم از اجتماعی و مذهبی تأمین میشود و این نیازهای شخصی به مرور زمان در مقایسه با عوامل خارجی نظیر انتقام جویی از یک لشکرکشی یا نسل کشی اهمیت بیشتری مییابند.
همانطور که میدانید، گروههای سلفی، ریشهای قدیمی در تفکر جوامع اسلامی داشتهاند؛ امام احمدبنحنبل، ابن تیمیمه و پس از آن محمد بن عبدالوهاب را پدران فکری سلفیسم میدانند. در نتیجه تفکری بوده که ریشه در تاریخ اسلام داشته است. این تفکر اما در گذشته شکل خشونتآمیز نداشته و صرفاً پیرامون مباحث فقهی بوده است. اصطلاح «سلفیگری علمی» را به چنین جهانبینیهایی دادهاند. در مقابل اما، در یک صد سال گذشته «سلفیگری جهادی» را داشتهایم که القاعده و جبهه النصره و داعش نمونههای تازه آن هستند. برخی بر این باورند که سلفیگری جهادی، حاصل آمیزش سلفیگری علمی و مفهوم دولت-ملت مدرن است. به این معنا که در ذهن یک سلفی جهادی این انگاره زاده شده که چیزی به نام مرز سیاسی وجود دارد (مفهومی مدرن) و در میان خطوط این مرز دولت، (باز هم دولت به معنای مدرن کلمه) دولتی اسلامی است. چقدر با این فرضیه همدل هستید که سلفیگری جهادی فرزند مدرنیسم است، هر چند فرزندی ناقصالخلقه بوده است؟
موسوی: مدرنیسم نقش مهمی در تکامل سلفی گری جهادی داشته است. تعامل بین ایدههای مدرن، فناوری و جهانیسازی بر نحوه تفسیر و تبلیغ ایدئولوژی سلفیها تأثیر گذاشته است. هرچند که خود سلفی گری ممکن است مدرنیته را رد کند، اما سلفی گری جهادی ابزارها و تاکتیکهای مدرن را برای تعقیب اهداف خود تطبیق داده و ترکیب کرده است و آن را محصول دوران مدرن کرده است.
سلفی گری جهادی در عوامل مختلف تاریخی از جمله مبارزات ضد استعماری در خاورمیانه، ظهور جنبشهای اسلام گرا و جهاد افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1980 ریشه دارد. این وقایع زمینه مساعدی را برای ظهور شکلی مبارز و رادیکال از سلفی گری فراهم کرد.
گسترش فناوریهای ارتباطی مدرن، مانند اینترنت و رسانههای اجتماعی، امکان انتشار سریع ایدئولوژیهای افراطی و تلاشهای جذب نیرو را فراهم کرده است. علاوه بر این، نارضایتیها و ناامیدیهای ناشی از جهانیشدن، بیثباتی سیاسی، و مداخله غرب در کشورهای با اکثریت مسلمان، به جذابیت سلفی گری جهادی در میان افراد به حاشیه رانده شده دامن زده است.
پیدایش و گسترش سلفی گری جهادی را نمیتوان از تغییرات و چالشهای اجتماعی ناشی از مدرنیته جدا کرد. سلفی گری جهادی که به عنوان سلفی گری خشن یا افراطی نیز شناخته میشود، اغلب به عنوان یک جنبش ارتجاعی به تصویر کشیده میشود که ریشه در سنت و الهیات دینی دارد. با این همه، میتوان استدلال قانع کنندهای داشت که در واقع فرزند مدرنیسم است. چند دلیل در این مورد به چشم میخورد که به این گزاره باور داشته باشیم:
نخست، شایسته است بدانیم که سلفی گری جهادی عمیقاً تحت تأثیر ابزارهای مدرن ارتباطات و فناوری است. در دسترس بودن گسترده اینترنت و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، رادیکالیزه شدن و استخدام افراد در این ایدئولوژیهای افراطی را تسهیل کرده است. انجمنهای آنلاین، وب سایتها و اتاقهای گفتگو به عنوان بستری برای انتشار ایدئولوژیهای افراطی و جذب پیروان عمل کردهاند. استفاده از فنآوریهای مدرن و روشهای ارتباطی به این گروهها اجازه میدهد تا مستقیماً به مخاطبان جهانی دسترسی پیدا کنند و دروازهبانهای سنتی اطلاعات را دور بزنند. این رابطه نزدیک بین سلفی گری جهادی و مدرنیته را نشان میدهد.
دوم، سلفی گری جهادی به شکل ذاتی با چالشهای سیاسی و اقتصادی ناشی از مدرنیته پیوند دارد. شمار زیادی از مناطقی که کانون سلفی گری جهادی هستند، از جمله خاورمیانه و شمال آفریقا، نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی و بی ثباتی سیاسی درخور توجهی را از سر گذرانیدهاند. محرومیت از حق رأی و به حاشیه راندن بخشهای بزرگی از جمعیت در این مناطق زمینه مساعدی را برای رشد ایدئولوژیهای افراطی ایجاد میکند. نظامهای سیاسی و اقتصادی مدرن که اغلب توسط قدرتهای استعماری و نفوذ غربی تحمیل میشوند، نتوانستهاند نیازها و خواستههای اساسی این جوامع را برطرف کنند. سلفی گری جهادی، در این زمینه، راه حلی به ظاهر جایگزین برای رسیدگی به نارضایتیها و ایجاد حس هدف و تعلق به افرادی به دست میدهد که احساس میکنند به دلیل مدرنیته به حاشیه رانده شدهاند.
دست آخر، سلفی گری جهادی زاییدهٔ برخورد تمدنهاست که با جهانی شدن مدرن شدت گرفته است. قرار گرفتن در معرض فرهنگ، ارزشها و هنجارهای غربی واکنش تدافعی را در میان برخی از جوامع پیرو باورهای مذهبی سنتی برانگیخته است. این برخورد تمدنها که با تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی مدرنیته تشدید شده است، احساس بحران هویت را ایجاد کرده و شرایط را برای رشد افراط گرایی ایجاد کرده است. هم از این روی، سلفی گری جهادی را میتوان به عنوان پاسخ و مقاومت در برابر تهاجم فرهنگی و فرسایش ارزشهای سنتی ناشی از تأثیرات جهانی شدن مدرنیته دانست. روی هم رفته، این استدلال، با دور شدن از تبیینهای مذهبی سادهگرایانه بر اهمیت درک شرایط اجتماعی-سیاسی و اقتصادی مهر تأیید می زند که به پیدایش ایدئولوژیهای افراطی میانجامند. تحلیلی از این دست، شایستهٔ کاوش در روابط پیچیده و کنکاشی در مورد تأثیرات متقابل و ظریف بین ایدئولوژی، فرهنگ و تأثیرات چندوجهی مدرنیته است.
اما ناقص بودن این فرزند را را میتوان به عوامل متعددی نسبت داد. ماهیت سفت و سخت و سازش ناپذیر آن اغلب منجر به اختلافات داخلی و جنگ قدرت در صفوف خود شده است. افزون بر این، خشونت بیش از حد و نادیده گرفتن حقوق بشر منجر به محکومیت علمای مسلمان و جامعه بینالمللی شده و طرفداران آن را بیشتر منزوی کرده است. آیا شما آماده پیوستن به “باند ریشها” هستید؟ خوب، چه بسا بخواهید پیش از ریش گذاشتن دو باره کمی بازاندیشی کنید. یکی از نمادینترین نمادهای جنبش جهادی، ریش در سالهای اخیر به موضوع داغ بحث تبدیل شده است. برخی استدلال میکنند که این نشانهای از عبادت مذهبی است، در حالی که برخی دیگر آن را نمادی از افراط گرایی میدانند. صرف نظر از اینکه در چه نقطهای از طیف قرار دارید، یک چیز مسلم است: ریش اینجاست که بماند، و بیانیه میدهد.
دینآنلاین: معمولاً هنگامی که درباره ریشههای بنیادگرایی دینی، به ویژه گروههای سلفی جهادی سخنی به میان میآید، به گونهای درباره آن صحبت میشود که گویی توطئهای بوده برای درهمشکنی جوامع اسلامی. آیا به راستی «کار، کار انگلیسها» و دیگر کشورهای غربیاست؟
موسوی: ارتباط ادعایی بین سلفی گری و توطئه دیگر کشورها به ویژه کشورهای غربی همواره چالش برانگیز بوده است و پرسشهای پرشماری را در مورد میزان ارتباط این دولتها با گسترش این ایدئولوژی پیش کشیده است. به گمانم، رویکرد به این موضوع نیازمند تحلیل دقیق و تفکر انتقادی با در نظر گرفتن شواهد تاریخی و پویاییهای ژئوپلیتیک معاصر است.
برای واکاوی ارتباط مفروض بین سلفی گری و توطئهای که چه بسا دست کشورهای غربی را در این جریان تندرو رو میکند، شایسته است دریافت دقیقی از سلفی گری داشته باشیم. سلفی گری به یک جنبش محافظه کار اسلامی سنی اطلاق میشود که به دنبال تقلید از اعمال و آموزههای نخستین جامعه مسلمانان است. هرچند که سلفی گری جنبشی متنوع است، اما برخی از گروههایی که تحت این چتر گسترده قرار میگیرند با ایدئولوژیهای افراطی مرتبط هستند. با این همه، تمایز بین سلفی گری به عنوان یک دکترین دینی مشروع و تفاسیر افراطی مهم است که چه بسا از عناصر حاشیهای ناشی شوند. نظر به توطئه ادعایی این کشورها، ارزیابی شواهد تاریخی و پویاییهای ژئوپلیتیک معاصر ضروری است. برای نمونه در طول تاریخ، بریتانیا در چندین درگیری خاورمیانه شرکت داشته و تعاملات مختلفی با کشورهای مسلمان داشته است. برخی از منتقدان استدلال میکنند که این تعاملات ممکن است به طور ناخواسته به تبلیغ برخی از ایدئولوژیهای افراطی منجر شده باشد. افزون بر این، تئوریهای توطئه اغلب از ترکیبی از عوامل اجتماعی، سیاسی و مذهبی سرچشمه میگیرند و تحلیل انگیزههای کسانی که چنین ادعاهایی را تبلیغ میکنند ضروری میسازد.
افزون بر این، شایسته است حواسمان باشد که تئوریهای توطئه میتوانند توسط سوگیریها، اطلاعات نادرست و شواهد محدود تقویت شوند. در حالی که ممکن است موارد جداگانهای از دخالت بریتانیا یا کشورهای غربی در پرورش گروههای افراطی به دلایل ژئوپلیتیکی به چشم بخورد، تعمیم آن به عنوان یک توطئه بزرگ در مورد کل کشورها و ملتها در تمام دورانها نادرست است. پیچیدگیهای این موضوعات نیازمند تحلیل دقیق و درک دقیق است، با اذعان به اینکه همه سلفیها دیدگاههای افراطی ندارند و باید با تفکر انتقادی و تشخیص به نظریههای توطئه برخورد کرد.
رابطه سلفی گری با کشورهای غربی پیچیده است. در حالی که برخی کشورهای غربی به حمایت یا ترویج سلفی گری متهم شدهاند، این درست نیست که بگوییم سلفی گری توطئه غرب برای تجزیه اسلام است. سلفی گری ریشه در جهان اسلام دارد و تحت تأثیر عوامل مختلف تاریخی و اجتماعی قرار گرفته است.
همچنین، ارتباط ادعایی بین سلفی گری و توطئه از سوی دیگر کشورها به ویژه کشورهای غربی، مستلزم سطح بالایی از هوش و درک است. اشتباه است که سلفی گری را نتیجه یک توطئه گسترده بدانیم. برای شکل دادن به یک عقیده مستدل، بسیار مهم است که با تفکر انتقادی به چنین ادعاهایی برخورد کنیم و سوگیریهای بالقوه، اطلاعات نادرست و شواهد محدودی را که غالباً تئوریهای توطئه را احاطه میکنند، در نظر بگیریم.
سلفی گری و تئوریهای توطئه دو پدیده متمایز هستند، اما میتوانند در زمینههای خاصی تلاقی پیدا کنند. با این حال، درست نیست که بگوییم سلفی گری ریشه در توطئه کشورهای دیگر برای بدنام ساختن اسلام دارد.
سلفی گری: سلفی گری یک جنبش مذهبی و اجتماعی است که به دنبال تقلید از اعمال و عقاید جامعه اولیه مسلمانان است. از ویژگیهای آن پیروی دقیق از قرآن و حدیث و رد بدعتها در اعمال مذهبی است. سلفی گری را میتوان به دو شاخه اصلی تقسیم کرد: سلفی گری مسالمت جو که بر تقوای فردی تمرکز میکند و از مشارکت سیاسی پرهیز میکند و سلفی گری فعال که به دنبال ایجاد حکومت اسلامی و اجرای قوانین شریعت است.
تئوریهای توطئه: نظریههای توطئه باورهایی هستند که علت رویدادها یا موقعیتهای مهم را به یک گروه یا سازمان مخفی و اغلب بدخواه نسبت میدهند. آنها اغلب شامل تحریف یا تفسیر نادرست حقایق هستند و میتوانند برای ترویج یک برنامه یا جهان بینی خاص مورد استفاده قرار گیرند. تئوریهای توطئه را میتوان در زمینههای مختلف از جمله سیاست، مذهب و مسائل اجتماعی یافت.
در برخی موارد، گروهها یا افراد سلفی ممکن است تئوریهای توطئه را به عنوان بخشی از چارچوب ایدئولوژیک خود اتخاذ یا ترویج کنند. این را میتوان در استفاده از روایات توطئه ضدیهودی هم توسط گروههای سلفی-جهادی و هم افراط گرایان راست افراطی مشاهده کرد که اعتقاد مشترکی به توطئه جهانی علیه گروههای خود دارند.
افزون بر این، برخی از پژوهش گران پیشنهاد کردهاند که تئوریهای توطئه چه بسا در فرآیندهای رادیکالسازی نقش داشته باشند، چرا که میتوانند باورهایی را ترویج کنند که گروههای خاصی را هدف قرار میدهند و خشونت علیه آنها را توجیه میکنند..
رابطه بین سلفی گری و تئوریهای توطئه ساده نیست و همه سلفیها طرفدار تئوریهای توطئه نیستند. سلفی گری خود جنبشی متنوع و چندوجهی است که تعابیر و سطوح مختلف درگیری سیاسی دارد. به طور مشابه، تئوریهای توطئه را میتوان در طیف وسیعی از زمینههای ایدئولوژیک و مذهبی یافت، نه فقط در درون سلفی گری. درک برخورد بین این دو پدیده مستلزم تحلیل دقیق موارد و زمینههای خاص است.