دغدغههای پدر روحانی
علیاشرف فتحی
در میانههای هر سه دههای که ایران، حاکمیت «نظام جمهوری اسلامی» را تجربه کرده، شاهد سه اختلاف مهم میان اعضای جامعه روحانیت مبارز بودهایم.
دو دهه پیش بود که اختلاف مهمی در میان اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران منجر به کنارهگیری موقت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی از دبیر کلی این مهمترین تشکل حوزوی پایتخت و جایگزینی کوتاه مدت آیتالله محمد امامی کاشانی به جای وی شد. پس از اختلافاتی که در اواسط دهه شصت میان اعضای این تشکل تأثیرگذار کشور رخ داده و منجر به انشعاب برخی مؤسسین و تأسیس «مجمع روحانیون مبارز» شده بود، این دومین باری بود که اختلافات این تشکل سیاسی روحانیون تهران رسانهای میشد. سومین اختلاف در میان اعضای جامعه روحانیت نیز بر سر حمایت از محمود احمدینژاد در اواسط دهه هشتاد رخ داد و بدین ترتیب در میانههای هر سه دههای که ایران، حاکمیت «نظام جمهوری اسلامی» را تجربه کرده است، شاهد سه اختلاف مهم در این تشکل بودهایم.
دومین اختلاف که در میانه دهه هفتاد رخ داد، بر سر «حزبی شدن روحانیت مبارز» بود. مهدوی کنی که در سال ۵۷ نیز همچون استاد شهید مطهری به دلیل مخالفت با فعالیت حزبی روحانیون از عضویت در حزب جمهوری اسلامی خودداری کرده بود، این بار نیز به همین دلیل و پس از اتفاقاتی که در جریان رقابتهای انتخاباتی مجلس پنجم رخ داده بود، از دبیر کلی روحانیت مبارز کنارهگیری کرد و اداره و شیخوخیت این تشکل برای مدت کوتاهی به آیتالله امامی کاشانی سپرده شد.
مرحوم مهدوی کنی در همان روزها در گفتگویی با مجله حوزه درباره دلیل استعفای خود گفت: «بنده از نظر روحی به تحزب و تشکیلات از نوع حزبگرایی عقیده نداشتم و اصولاً برای روحانیت، این شکلِ کار را نمیپسندم و نیازی هم نمیبینم. من روحانیت را پدر میدانم و تشکیلات حزبی از نوع امروزی، روحانیت را در برابر مردم قرار میدهد من به رابطه مردمی از طریق مساجد و محافل و مراکز دینی معتقدم. روحانیت باید با هم رابطه داشته باشند و از طریق مساجد و مراکز با مردم در ارتباط باشند. این ارتباط متقابل بهترین وسیله برای کار جمعی و دینی است. پیش از پیروزی انقلاب، بدون این تحزبه، صرفاً با همان رابطهها و پیوندهای مردمی که داشتیم، بزرگترین حرکت را آفریدیم و هرگاه نیاز بود، مردم را به صحنههای گوناگون انقلاب کشاندیم و مردم هم مخلصانه از ما پیروی کردند. باید این رابطه را حفظ کنیم و این نه تنها نیاز به تحزب و تشکل ندارد که چه بسا تحزب ایجاد فاصله کند. به همین خاطر، در جریان تشکیل حزب [جمهوری اسلامی] من عضویت در حزب را نپذیرفتم … با این که شهید بهشتی در همان ابتدا گفت: ما برای اعضای مرکزی حزب، شش تن را در نظر گرفتهایم، یکی از آنان شما هستید. در جامعه روحانیت هم که بودم بر همین عقیده بودم که روحانیت باید مستقل باشد و چون بسیاری از دوستان عضو حزب هم بودند، همیشه سفارش میکردم که جامعه روحانیت را در موضعگیریهای حزب دخالت ندهند و بگذارند روحانیت مستقل باشد. کنارهگیری من الان از دبیری جامعه روحانیت به همین خاطر بود، زیرا میدیدم که دارد شکل حزب به خود میگیرد، نمونه آن، کاری بود که در انتخابات اتفاق افتاد و من با اینگونه کارها مخالف بودم. اینگونه تشکلها و تحزب، معتقدم ما را از مردم دور میکند و آن جنبه مردمی بودن و مقبولیت شرعی روحانیت را از روحانیت میگیرد و بین روحانیت و مردم فاصله میاندازد، زیرا ما هم یک حزب سیاسی شدهایم مانند دیگر احزاب، و سخن ما هم برای مردم به همان اندازه ارزش دارد و نه بیشتر، و حال آن که روحانی باید برای مردم حجت باشد. افزون بر این، این تشکلها، محدودیتهایی را نیز به دنبال دارد.»۱
دوری مهدوی کنی از مهمترین تشکل سیاسی روحانیون تهرانی که تاکنون همه رؤسای جمهور روحانی، عضویت در آن را تجربه کردهاند، مدت زیادی به طول نیانجامید و با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ مهدوی کنی با بازگشت به منصب سابق خویش، یکی از پرشورترین فعالیتهای سیاسی عمرش را تجربه کرد و تمام تلاش خویش را به کار بست که با پیروزی ناطق نوری و شکست خاتمی، مانع از آنچه که «خطر تکرار مشروطیت و حذف روحانیت» مینامید شود. «خطر تکرار مشروطه» ترجیعبند بسیاری از سخنرانیهای مرحوم مهدوی کنی در بهار ۷۶ بود که با پاسخ تند سران تشکل رقیب (مجمع روحانیون مبارز) از جمله مهدی کروبی و محمد خاتمی مواجه شد و از جمله خاتمی در موضعگیری تندی گفت: «آنها که میگویند مشروطه تکرار میشود میخواهند مردم را از صحنه دور کنند.»۲
خود آیتالله نیز در خاطرات خود گفته است: «حتی آقای هاشمی میگفتند این حرفها چیست که مهدوی کنی میگوید؟ اقای کروبی هم مخالفت کردند، دیگران هم اعتراض کردند ولی من چنین احساس خطری را داشتم و روز به روز هم این احساس بیشتر میشد و بعد هم معلوم شد که حق با من بود. حتی بعضی از دوستان که این تعبیر مرا آن وقت مورد اشکال و انتقاد قرار میدادند، گاهی مشابه این تعبیر را بر زبان آوردند و خود آقای کروبی در این اواخر در بعضی از سخنرانی ها بیان کردند که مشروطه دارد برمیگردد. در ابتدا آقای کروبی در یک سخنرانی در مسجد اعظم قم گفت که آقای مهدوی کنی کیست که این حرفها را می زند؟ مهدوی حق ندارد اینگونه بلندپروازی کند. مگر او مرجع تقلید است که از موضع بالا سخن میگوید؟»۳
با شکست سنگین علیاکبر ناطق نوری، نامزد مورد حمایت آقای مهدوی کنی (که در آخرین روز تبلیغات انتخاباتی، حمایتش از او را به اوج رسانده و گفته بود که طبق حدس وی، آقای ناطق نوری فرد مورد نظر رهبری است)، فعالیت سیاسی و موضعگیریهای آقای مهدوی نیز کاهش یافت و حتی در سه خطبه نماز جمعهای که در پاییز ۷۷ در تهران خواند۴ موضع سیاسی خاصی اتخاذ نکرد. حتی تشکل تحت نظر وی ترجیح داد در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۰ سکوت کند.
با آغاز روند صعود سیاسی احمدینژاد در اوایل دهه هشتاد، مرحوم مهدوی کنی در سلک حامیان وی درآمد و با وجود آنکه هر از گاهی در موضع نصیحتآمیز در قبال وی ظاهر میشد، اما در انتخابات جنجالی خرداد ۸۸ نیز دست از حمایت برنداشت و حتی پس از مناظره تاریخی شب ۱۴ خرداد ۸۸ به «نصیحت مشفقانه احمدینژاد» اکتفا کرد.
مرحوم مهدوی کنی تا واپسین روزهای حیات خویش نیز دست از موضع قدیمی خود مبنی بر «حزبی نشدن روحانیت» برنداشت و اردیبهشت امسال، شجونی از قول وی اعلام کرد وی اصلا موضوع حزب شدن جامعه روحانیت را قبول ندارد. با این حال، این روحانی اثرگذار تاریخ جمهوری اسلامی مخالف فعالیت سیاسی روحانیون نبود و تشکل وی نیز فعالترین تشکل حوزوی در تاریخ جمهوری اسلامی در امور انتخاباتی و سیاسی بوده و همه رؤسای جمهور و مجلس و سه رییس قوه قضائیه، عضویت در این تشکل را در کارنامه سیاسی خود ثبت کردهاند. حتی آیتالله مهدوی کنی چند سال پیش نسبت به کاهش تعداد نمایندگان روحانی مجلس هشدار داده و گفته بود: «یکی از نمادهای حضور روحانیت در خود مجلس است . اگر که به تدریج روحانیت هر دورهای کم شود این نشان میدهد که انقلاب دارد از مسیر خودش منحرف میشود.»۵ این بار نیز نگرانی از انحراف انقلاب از مسیر خود، دغدغه اصلی آیتالله بود.
خود آیتالله نیز در طول حیات ۳۶ ساله جمهوری اسلامی بسیاری از مناصب مهم سیاسی از جمله عضویت در شورای انقلاب اسلامی، وزارت کشور، نخستوزیری و ریاست مجلس خبرگان رهبری را تجربه کرده بود. احمد علمالهدی امامجمعه کنونی مشهد که در دهه هفتاد معاون آموزشی آیتالله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق(ع) بود، در اوایل دهه هشتاد به هفته نامه شما (ارگان حزب مؤتلفه اسلامی) گفته بود که در میان روحانیون کشور، آیتالله خامنهای شمّ و فهم سیاسی آقای مهدوی کنی را بیش از هرکس دیگری قبول دارد.
۱- مجله حوزه، شماره ۷۳ و ۷۴، فروردین، اردیبهشت، خرداد و تیر ۱۳۷۵، ص ۳۶
۲- روزنامه سلام، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۶
۳- به نقل از خاطرات آیتالله محمد رضا مهدوی کنی
۴- در پاییز سال ۷۷ به دلیل نامزد شدن همه ائمه جمعه موقت تهران در انتخابات خبرگان رهبری و ممنوعیت قانونی حضورشان در صدا و سیما، آیتالله مهدوی کنی به مدت سه هفته عهدهدار اقامه نماز جمعه تهران شد.
۵- دیدار آیتالله مهدوی کنی با مسؤولان حزب مؤتلفه اسلامی، اردیبهشت ۱۳۹۰در میانههای هر سه دههای که ایران، حاکمیت «نظام جمهوری اسلامی» را تجربه کرده، شاهد سه اختلاف مهم میان اعضای جامعه روحانیت مبارز بودهایم.
من نمی فهمم که ایشان با همه رویکرد اعتدالی که دوست داشتند از خود نشان دهند چرا درباره دوم خرداد این همه حساسیت از خود نشان داد.
برای روحانیتی که حکومتی بشه چه تفاوتی هست که حزبی بشه یا نه؟
باسلام خدمت شما زحمتکشان گرامی.
باتوجه به اخبار مختلف در سایت دین آنلاین؛ خواهشمندم که در حوزه ی مسائل سیاسی کمتر فعالیت داشته باشید و تمرکز خود را بر روی ادیان ومذاهب داشته باشید.(منظور خبر “دغدغه های پدر روحانی” نبود بلکه اخبار متفاوت سایت)
من هم با ایشون موافقم
موافقم،فقط خواهش میکنم سایت رو بروز کنید