الهیات سیاسی صلح در آیات قرآن

محمد عثمانی: مفهوم صلح، همواره برای بشریت در طول تاریخ خود مهم بوده است. انسان در زمانی که به صورت انفرادی می‌زیست و مورد تعرض از سوی همنوع و سایر موجودات قرار می‌گرفت برای استمرار بقا و همزیستی متکی به صلح به سوی اجتماعی زیستن گرایش یافت. در زیست جمعی، توجه به منافع فردی و گروهی بستر جنگ‌ها و نزاع‌ها را فراهم می‌کرد. امروزه در دنیای مدرن و پس از آن‌که جهان دو جنگ جهانی خانمان‌سوز را تجربه کرده و در راستای توجه به صلح به مثابه یک دشواره برای بشریت، اندیشه‌های خیرخواهانه و سازمان‌های بین‌المللی را آفریده؛ اما هنوز صلح گمگشته بشریت است. کوچک‌ترین حادثه و پدیدار میان دولت‌ها، بیم جنگ و خون‌یزی، صلح و آرامش بشریت را به مخاطره می‌اندازد.

امروزه در منطقه خاورمیانه، در نتیجه سیاست‌های استعماری غرب، نزاعی کاشته شد که ریشه در شکاف‌های اعتقادی و دینی بود. منطقه‌ای که در طول تاریخ زیست جمعی همواره با تکثر ادیان و اعتقادات روبرو بوده و در همزیستی میان تفاوت‌ها زبان‌زد بوده است، متأسفانه به نقطه شکاف و تعارضی تبدیل شده است که بیش از هفت دهه است، امنیت و استقرار را از بین برده است. اوج این نزاع زمانی است که سیاستمداران و سران دولت‌ها از چشم‌انداز اعتقادی، بُعدی ایدئولوژیک به آن می‌دهند است. پدیده نزاع میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها که از لحاظ عرفی، می‌توان تعدی و غصب گروهی بر ساکنان ان تلقی کرد؛ با اعطایی خوی دینی، به جنگی میان و مسلمانان و یهودیان خوانده شده است. نتیجه این نگرش، تحریک شعور دینی مؤمنان از دو سو برای ادامه جنگ از یک سو و بهره برداری صاحبان منافع و مصالح از سوی دیگر است.

در این میان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تأسیس حکومتی دینی با ماهیتی ایدئولوژیکف این بُعد از نزاع که جنبه دینی دارد، پُررنگ‌تر شد. تأسیس احزاب و گروه‌های جهادی متکی به ایدئولوژی انقلابی با پشتوانه خوانشی ستیزه‌جویانه از دین، رویکرد مبارزه مبتنی بر یک حق گمگشته سرزمینی به جنبه‌ای دینی و هویتی تغییر ماهیت داد. این امر سبب تحول بزرگی در معادلات سیاسی در منطقه خاورمیانه شد. از آن زمان به بعد، خاورمیانه درگیر جنگ‌های خونین متکی به ایدئولوژی‌های دینی شد. حال سؤال اساسی پیش‌روی ما از منظر یک مسلمان که یک طرف نزاع را اداره می‌کند، بواقع غایت اسلام به مثابه یک دین از صلح در بستر حل نزاع‌ها چیست؟ آیا دیدگاه اسلام در حل نزاع‌ها، اولویت را به جنگ و جهاد می‌ده یا به صلح؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها باید به دو منبع مهم مراجعه کرد؛ ابتدا سنت پیامبر اسلام در مکه و مدینه و مواجه او در حل نزاع‌ها و مقابله با دشمنی‌ها را مورد بررسی قرار داد. سپس با مراجعه به کتاب قرآن به عنوان منبع پشتیبان کنش فکری و عملی پیامبر در راستای ابلاغ رسالت خود مراجعه کرد؛ زیرا آن‌چه از پیامبر به مثابه سخن و کنش (قول و فعل) در ابلاغ رسالت انجام و صورت بخشیده با تکیه به امر وحیانی بوده است.

در توجه به این دو منبع، ما از رهیافت نظری الهیات سیاسی برای توضیح مناسبات سیاسی در سنت نبوی استفاده می‌کنیم. الهیات سیاسی (Political Theology) عبارت است از شیوه‌ها و راهکارهایی را که با مفاهیم الهیاتی یا رویکرد تفکر الهیاتی به سیاست، جامعه، اقتصاد و امور متبط نظامی و فرهنگی مرتبط می‌شود را بررسی می‌کند. (Carl Schmit;2008:72) از این چشم‌انداز می‌توان تأثیر آموزه‌های دینی بر اندیشه سیاسی و حکمرانی و شکل دادن به جوامع بشری را مورد توجه قرار داد. در این رویکرد، دامنه سیاست از تلاقی ایده‌ها، باورها و نهادهای دینی- مذهبی با ایدئولوژی‌ها و ساختارهای سیاسی معنا و مفهوم پیدا می‌کند. به صورتی که کارل اشمیت از این مبنا، مسئله‌ای دال بر این امر را مطرح می‌سازد که همه مفاهیم پُربار نظریه‌های مدرن دولت ریشه در مفاهیم عرفی شده الاهیاتی دارد. (Carl Schmit;2007:34) به طور مثال، مهم‌ترین مؤلفه اقتدار الهی دولت در دوره کلاسیک، امر قانون و قانون‌گذاری بوده است که در دوره مدرن این امر با تحول محتوایی به صورت عرفی، جنبه قانون‌گذاری مطلق متعلق به دولت شده است. دولت به دلیل برخورداری از شأن ساختاری در شرایط همطراز با شأن الهیاتی معجزه در عصر کلاسیک را دارد.

این زاویه دید را می‌توان در محافظه‌کاران خداباوری جستجو کرد که در دفاع ایدئولوژیک از حاکمیت شاه به این‌همانی‌های خداگونه‌ای توسل می‌جویند تا موقعیت شاه در هستی مادی را تجلی و امتداد موقعیت الهی در هستی متعالی یا متافیزیکی بدانند. دولت از این منظر همواره در شکل توضیح‌ناپذیری در قالب قانون‌گذاری، قدرت اجرایی، پلیس، نهادهای رفاهی و عفو و…از هویت یکسان با نقش الهی و حاکمیت خداوند انجام می‌شود. (Carl Schmit;2008:92) این بُعد از توجه به دولت با ریشه‌های الهیاتی در خوانش سنت و مناسبات قدرت، امکان فهم و توضیح بسیاری از امور سیاسی در بستر جهان زیست مسلمانان را به ما می‌دهد. دین اسلام از لحظه بعثت با قدرت نهادینه در شهر مکه در تعارض قرار گرفت. سیزده سال چالش و نزاع متکی به معادلات قدرت در ساختار قبایلی، منجر به مهاجرت به شهر یثرب و تأسیس دولت نوپایی با بنیانی دینی و ایدئولوژیک شد. در تمام این فرآیند تاریخی، چالش‌ها در دو سویه جنبشی دینی با پشتوانه وحیانی در عرصه اجتماعی و عرفی با حاکمیت برخواسته از عرف قبایلی و عربی در تعارض قرار داشت. الهیات سیاسی که به توضیح ریشه‌های خداگونه و متافیزیکی سیاست و سیاست‌ورزی در نهاد دولت توجه می‌کند، این امکان را به ما می‌دهد تا مناسبات سیاسی مبتنی بر عرف با پشتوانه وحیانی – دینی در صدر اسلام و روزگار پیامبر اسلامی را فهم کنیم؛ زیرا چارچوب قدرت نهادینه در میان قبایل عربی مکه از پشتیبانی ایدئولوژی بت‌پرستی برخوردار است که آیین جدید در مواجه با آن از نقطه نظر دینی و امر وحیانی به تغییر در معادلات قدرت و بنیان‌های اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد.

این رهیافت به اسلام آغازین و فهم آن در چارچوبی روشمند، می‌تواند ما را در فهم غایات اسلام‌گرایان اصولی و بنیادگرا در اقدامات جهادی امروزی یاری کند. توجه از رهیافت الهیات سیاسی به معادلات قدرت در اسلام اولیه، اولویت ایده صلح یا جهاد (جنگ) را برای ما نمایان می‌سازد؛ چرا که هر یک از گرایش‌های مطرح در جهان‌زیست اسلامی معاصر با رجوع به سنت و به خصوص سنتی که تداعی کننده تاریخی اسلام اولیه است به توجیه کنش سیاسی خود مبادرت می‌ورزند. از این منظر با توجه به بستر اجتماعی جامعه عربی در آستانه ظهور اسلام وتحولات آن از یک سو و ظهور اسلام و به چالش کشیدن تمام ظواهر سیاسی و فرهنگی از سوی دیگر، می‌توان آیات قرآن را با توجه به این معادلات قدرت و بنیان‌های عرفی سیاسی فهم نمود. امری که ما را به درک اویت در امر صلح یا جهاد (جنگ) ما را رهنمون می‌سازد.

 جهان‌زیست عربی حجاز و تحول گفتمانی به ادیان توحیدی

 براساس ذهنیت دینی ناشی از گفتمان اسلام، بعصر پیشااسلامی با مفهوم دوران جاهلیت تعریف شده است. این اصطلاح در کنار تعاریفی که مسلمان از آن عصر ارائه دادند، تمام ناآگاهی‌ها، خرافه و عقب ماندگی فکری و فرهنگی را می‌توان بر مردمان عرب آن زمان تصور کرد. اما واقعیت زیست مردمان عرب، تناسبی با داده‌های مطرح از جانب مسلمانان هم‌خوانی ندارد.[1] بیشتر منطقه حجاز از لحاظ جغرافیایی در وضعیت بیابانی قرار دارد. قبایل ساکن در این منطقه یا کوچ‌نشین هستند و یا آنانی که یکجانشین هستند و شهرها را شکل دادند، با اشتغال به تجارت و انجام سفرهای تجاری به سرزمین‌های پُررونق، شرایط متفاوتی از لحاظ زیستی در این شبه جزیره مملؤ از صحرا بوجود آوردند.

در این میان شهر مکه وضعیتی متفاوت از تمام شهرهای پیرامونی خود دارد. این شهر به دلیل بنای خانه خدا (کعبه) بواسطه ابراهیم پیامبر و فرزندش اسماعیل، مورد توجه همه مردمان عرب بوده است. این خانه در تحول تاریخی به خانه‌ای برای تمام تصورات از خدا در ذهنیت مردمان عرب شبه‌جزیره حجاز شد. مکه اگرچه بر بنیاد ایده توحیدی در تصور از خدا شکل‌گرفته بود؛ اما همواره پندار دینی انسان عرب که باز محیط جغرافیایی خود نشأت می‌گیرد، این پرسش را همواره در مواجه با امر متافیزیک مطرح می‌کند؛ چگونه می‌توان چیزی را که نمی‌توان دید، مورد پرستش قرار داد؟ ذهنیت انسان با زیست صحرایی، عینیت‌گرا و انضمامی است. در این پندار فاصله میان آسمان و زمین را چنان به هم نزدیک می‌شود که هر مفهوم متافیزیکی را ما به ازایی عینی برای آن متصور می‌شوند؛ زیرا در این زاویه دید، چیزی که نتوان را دید یا لمسش کرد، خیالی است، امر خیالی، وهمی و غیرقابل اعتنا خواهد بود. (جاکلین الشابی،64:2020) این امر باعث شده تا قبایل عرب و عرب شده ساکن در شبه جزیره حجاز در مواجه با خدای یکتا نادیده ابراهیمی با دشواره پذیرش و فهم آن روبرو باشند. از این جهت در راستای درک از خدا برای او تجسُدی در عرصه واقعیت قائل شدند. قبل از آشنایی عرب با بُت، از نشانه‌های طبیعی برای نمود عینی خداوند استفاده می‌کردند. بعدها و در نتیجه داد و ستد تجاری با امپراطوری روم، بُت توسط عمرو بن لُحی از منطقه شام به حجاز وارد شد. (ابن‌هشام الکلبی،15:1924) وجود کعبه، به مکه مرکزیت خاصی می‌بخشید؛ به صورتی که هر یک از قبایل و طوایف، نمادها و نشانه‌های تصوری خود از خدای نادیده را از طریق تراش بُت‌ها به نمایش در می‌آوردند. آنان این بُت‌ها را در کعبه نگهداری می‌کردند. این خانه هم برای موحدین و هم برای وثنی‌ها، بت‌پرستان حائز اهمیت و مقدس شمرده می‌شد.

عرب حجاز، از عصر ابراهیم پیامبر با مفهوم توحید و خدای نادیده، آشنا بوده است؛ اما این دشواره چگونگی پذیرش خداوند یکتا و نادیده، موضوع و مسئله بنیادینی بوده که عرب را به سمت تصورات گوناگون در باب مسئله خداوند سوق داده است. تصوری که با کثرت در توضیح خداوند همراه بوده است و نوعی کثرت‌گرایی فکری و اعتقادی در باب خداوند را در این شبه جزیره بوجود آورده است. در کنار این نگرش اعتقادی، زیست صحرایی، تجارت را به شغل اصلی این مردمان تبدیل کرده بود. البته در مناطقی از شبه جزیره چون یثرب، طائف و شهرهای منطقه جنوبی معروف به عربستان خوشبخت، قابلیت کشاورزی هم وجود داشته است. اما این شغل تجارت، مورد اقبال عمومی بوده است. تجارت، داد و ستد را نه تنها در میان قبایل عرب که با سرزمین‌ها ملل دیگر را بوجود آورده بود. ارتباط تجاری با ملل دیگر، علاوه بر ثروت، مراودات فکری و فرهنگی را برای عرب‌ها به ارمغان آورده بود؛ یعنی بر بار شترهای مملوء از کالا، اندوخته‌های فکری و فرهنگی آموخته شده از ملل دیگر هم بود که با فکر و فرهنگ بومی دیالکتیکی را شکل می‌داد و زایش ایده‌های نو می‌کرد. بُت‌پرستی، نمونه‌ای بود که به آن اشاره کردیم.

پذیرش دیگری متفاوت از لحاظ فکری و اعتقادی، نمونه دیگری بود که در این منطقه به رسمیت شناخته شده بود؛ یعنی شما در میان جنگ‌های قبایلی، نبرد بر مبنای اعتقاد را نمی‌بینید. آن چه در باب پیامبر نمود پیدا کرد؛ تلاشی بود که پیامبر اسلام در نفی این راه و روش با تداعی مفهومی جاهلیت، در صدد مقابله با آن پرداخت. قدرت حاکم در شهر مکه بر پایه سه مؤلفه استوار بود؛ تجارت، قدرت ناشی از کسب ثروت و ایدئولوژی بُت‌پرستی که از دو مؤلفه دیگر حمایت و پشتیبانی می‌کرد. از این‌رو کاروان‌های تجاری عازم به سرزمین‌های دیگر، تجار و صاحبان سرمایه‌ها را در موسم حج به مکه دعوت می‌کردند. از این طریق هم روابط تجاری با ملل دیگر پایدار و مستحکم می‌شد و هم ثروت در میان طبقه خاصی به نام اشراف در مکه نهادینه می‌شد. این دو مسئله، نمود قدرت حاکم در قبیله قریش را مورد حمایت قرار می‌دادند. (خلیل یحیی نامی،96:1986) این بُعد عرفی قدرت در کنار کلیداری کعبه، نماد دینی قدرت، از ساختار تجارت و نظام سرمایه‌داری آن حمایت و پشتیبانی می‌کند. موسم حج، افراد بسیاری از ملل مختلف را برای مراودات تجاری به مکه می‌کشاند. بازار عکاظ در مکه، عرصه داد و ستد مالی و تجاری و فرهنگی بود. در حاشیه بازار نخبگان عرب که با شعر شناخته می‌شدند به روایت اشعار، اساطیر و داستان‌هایی از ملل دیگر می‌پرداختند. این مرکز، نقطه اعتلای فکری، فرهنگی در کنار ثروت مادی بود. به طور مثال نضربن حارث از فرهیختگان قریش در حاشیه بازار عکاظ به روایت داستان‌های هزار افسان و اساطیر ایرانشهری می‌پرداخت. تمام این داده‌ها ما را با مردمی مرتبط با ملل متمدن بزرگ ایرانشهر و روم و در حال داد وستد روبرو می‌سازد.

اوج مراودات فکری و فرهنگی مردمان عرب با سرزمین‌های دیگر در زمانی بود که منطقه خاورمیانه در معرض تحولات اعتقادی بزرگی قرار داشت. از یک‌سو در ایرانشهرمانی و مزدک دو جنبش فکری و فرهنگی را آغاز کرده بودند که ایده‌های دینی زرتشتی همزاد قدرت را به چالش کشیده بودند. در امپراتوری روم، مسیحیت دو تفکر بُت‌پرستی و یهودیت را با دشواره بزرگ روبرو ساخته بود؛ مردمان روم در حال تحول اعتقادی و گرایش به مسیحیت بودند. زرتشتیت در ایرانشهر و مسیحیت در روم دو گفتمان توحیدی و دینی متکی به ایده خدای نادیده، جهان پیرامونی را تحت تأثیر خود ساخته بود. این نزاع فکری و دینی از طریق مراودات تجاری به شبه جزیره حجاز وارد شد؛ کسانی با گرایش به این دو دین، آن را در حجاز منتشر کردند. این نشان از آن دارد که مردمان عرب با این دو دین به خوبی آشنا و از آن مطلع بودند. (احمد محمدمصطفی، ج 1، 135:2016) پیامبر اسلام جوان در مکه و در سفرهای تجاری به ایرانشهر و مناطق روم، با این دین و ایده‌های آن آشنا می‌شود. اوان بلوغ فکری محمد جوان، در روزگار نزاع‌های فکری – فرهنگی و دینی می‌گذشت. دوستان نزدیک به پیامبر، کسی چون زید بن حارث، مسیحی با گرایش نسطوری و آشنا با زبان سریانی بود.

این داده‌های تاریخی، گواهی بر آگاهی عرب از ادیان توحیدی و تحولات آن دارد. همچنین نکته اساسی در مطالعه تاریخ مناسبات عربی با اقوام و ملل دیگر، مار ا به این امر رهنمون می‌سازد که جنگ‌ها در بافتار قبایلی عربف جنبه دینی و اعتقادی نداشته است؛ بلکه همزیستی اعتقادات و تفکرات گوناگون در بستر اجتماعی حجاز، دالی بر آن است که اختلاف دینی و اعتقادی نمی‌تواند منشأیی بر تضادها و جنگ‌ها باشد. این امر تعارض منافع متجلی در امر سیاسی و قدرت، زمینه ساز جنگ‌ها بوده است. جنگ‌های ایران و روم، هیچ‌گاه جنبه ایدئولوژیک نداشته است؛ یا نبردهایی که قبایل عربی در همراهی با حاکمیت ساسانی یا رومی با تکیه بر اشتراکات دینی و اعتقادی نبوده است. (عبدالملک بن قریب الاصمعی،163:1959) این در حالی است که ما در عصر گفتمان‌های دینی در حال کنکاش هستیم. نکته بنیادین است که قدرت متجلی در ساختار حکومت، می‌تواند منشأ الهی داشته باشد؛ اما شکل‌گیری مناسبات سیاسی و روابط میان اقوام و ملل دیگر نمی‌تواند از زاویه اشتراکات اعتقادی باشد. از این چشم‌انداز منافع سیاسی و اقتصادی امپراتوری ساسانی برای گسترش قدرت خود در منطقه غربی خود به حمایت از سیف بن ذی برزن شاه مخلوق یمنی از جانب ابرهه حاکم حبشه، پرداختند و در نهایت از طریق دولت محلی متبوع ساسانی، یعنی حیره، نفوذ حاکمیتی خود را بر شبه جزیره حجاز، شمال آفریقا، دریای احمر و اقیانوس هند تا خلیج فارس گسترش و امتداد بخشیدند. (V.A Grasso; 2023:201) این امر به خوبی ما را در تصویری نمایان از گستره جغرافیایی اعتقادی قرار می‌دهد که در عصر پساباستان (Late Antiquity) ما با نهادینگی گفتمانی ادیان توحیدی روبرو می‌سازد؛ اما با این وجود، ادیان سرمنشأ تعارض‌ها و جنگ‌ها در این منطقه جغرافیایی نیستند. در بستر اجتماعی ساسانی، علی‌رغم حاکمیت متکی به ایدئولوژی دینی و بینشی که دین و دولت را همزاد و خواهر همدیگر می‌انگارد؛ با این وجود ما با کثرت دینی در بافتار اجتماعی در کنار تنوع قومی و زبانی روبرو می‌سازد. این امر در بستر اجتماعی شبه جزیره حجاز و شهرهای آن نمایان است؛ در شهری چون مکه که پیوستگی قومی از عرب‌ها و عرب شدگان در آن زندگی می‌کنند؛ اما از لحاظ اعتقادی، دین حنیف (توحیدی ابراهیمی) در کنار صور گوناگون بت‌پرستی تا مسیحیت، مانویت و.. زندگی می‌کردند. در شهر یثرب، وضعیت کثرت‌گرایی شامل بافت اجتماعی هم می‌شود؛ اقوامی از ایرانیان، یهودیان، رومی‌ها و قبایل دیگر از مناطق مختلف زندگی می‌کردند که برای خود اعتقادات دینی خاص خود را داشتند. این مسئله، نشان از آن دارد که در دوره پساباستان، دین به عنوان عامل و سرمنشأ تعارض‌ها و جنگ‌ها نبوده است. حاکمیت‌های سیاسی با پشتوانه‌های ایدئولوژیکی، الهیات سیاسی مبتنی بر همزیستی و صلح میان اعتقادات دینی را ترویج و مورد حمایت خود قرار می‌دادند.

محمد (ص) برسازنده الهیات سیاسی نوین در حجاز

محمد بن عبدالله با تباری از قریش، نواده هاشم بن قصی بن کلاب از اشراف و بزرگان مکه بود. او در جوانی به شغل تجارت روی آورد. اگرچه در ادبیات سیره‌نگاری دینی، آور را در ابتدا بر شغل چوپانی معرفی می‌کنند؛ اما جایگاه خاندانی او، با اشتغال به تجارت بیشتر هم‌خوانی دارد. در منابع تاریخی سریانی و در لابه لای متونی رومی از سفرهای تجاری او به شام می‌توان اطلاع یافت. با توجه به سنت تجاری در میان اهل مکه، دو سفر تابستانه و زمستانه‌ایی که کاروان‌های تجاری به سمت شام و ایران می‌رفتند؛ محمد در مقام تاجر با آنان همراه می‌شده است. بعدها که محمد در کار خود متبحر و نشانه‌های اخلاق‌مداری در او بروز کرد؛ یعنی با تمام امانت‌داری و درست‌کاری با اموال دیگران تجارت می‌کرد. در مکه ساختار اقتصادی شکل‌گرفته از دوره قصی بن کلاب (متحد کننده قبایل عرب و برسازنده شهر اقتصادی مکه) صاحبان ثروت و سرمایه‌هایی که خود امکان یا توان تجارت با اموال خود را نداشتند، با استخدام افرادی و بر پایه قرادادی مشخص، سرمایه در اختیار آنان می‌گذاشتند تا به تجارت اقدام کنند. از این طریق صاحب سرمایه، مال خود را مضاعف می‌سازند و تاجرِ استخدامی هم سهم ناشی از تلاش خود را از سود کالا اخذ می‌کرد. (بندیکت کُهلر،55:1402)

محمد عبدالله که در دوران جوانی عمو و کفیلش ابوطالب با از دست دادن سرمایه خود در فقر بود، امکان حمایت مادی از برادرزاده خود را نداشت. محمد با توجه به تجاربی که در سفرهای تجاری اندوخته بود و صفاتی را از خود نشان داده بود و زبان‌زده همه اهل تجارت و بازار شده بود. این آوازه به خدیجه بنت خویلد، یکی از زنان متول مکه رسید؛[2] (طبری، ج 3، 983:1361) خدیجه با استخدام محمد او را با کاروان تجاری شام همراه می‌سازد. محمد در این سفر توانمندی خود را در مدیریت کاروان تجاری و ارائه تجارت موفق نمایان می‌سازد. بعد از این سفر در قامت سرکاروان تجاری توانمند به سفرهای تجاری دو بار در سال تابستانه و زمستان می‌رود. این سفرها برای محمد، منبع بزرگ آشنایی با ملل مختلف، فکر و فرهنگ و آموزه‌های دینی و مذهبی آن می‌شود. محمد را باید فرد دانا و نخبه‌ای تصور کرد که از موضع کسب دانایی به آگاهی در منابع فکر و فرهنگ ملل دیگر توجه ویژه می‌کند. در تمام منابع تاریخی و سیره‌نویسی در بیان حالات و روحیات او اظهار داشتند؛ وی در سال ایامی را زندگی روزمره و مادی، زن و فرزندان و محیط پیرامونی فاصله می‌گرفته و به ریاضت‌های روحانی می‌پرداخته است. این حالات که در راستای عبادت پروردگار، همراه با تفکر و تدبر بوده است. انسان نخبه و دانایی که در عصر چالش گفتمان‌های توحیدی و جنبش‌های مردم‌گرایانه مزدک و مانی می‌زیسته است؛ این پدیدارها را با توجه به موقعیت اجتماعی جهان زیست خود در حجاز و دشواره‌های آن، مورد تدبر و کنکاش قرار می‌داده است. (هشام جعیط، 85:2000)

آیات مکی قرآن، مملوء از پاسخ‌های انتقادی به شرایط فکری و فرهنگی شبه جزیره حجاز به طور کلی و مکه به طور خاص است. سخن از محمد نخبه دانا در این نوشتار با تکیه نقش تصمیم‌ساز و کنش‌گر فعال متکی به خرد است. اگر از رهیافت سنتی به پدیدار محمد توجه کنیم، باید او را فردی محاط در امر وحیانی و کنش‌گر بی‌اختیار تصور کنیم. امری که در پارادایم سنت‌گرایی با تعریف از محمد به عنوان شخصیتی ((اُمی)) بیسواد، او را در مقام پیام‌آوری و ابلاغ رسالت دست بسته و بی‌اختیار می‌داند. ما اگر این فرض را بپذیریم و پیامبر را از این زاویه نقشش را توجیه کنیم، باید وحی در مقام راهنما و هدایت‌گر پیامبر در سطوح مختلف، متناسب با رخدادها و پدیدارهای گوناگون عصر نبوی، واکنش و اظهار نظر هدایتی و ارشادی کرده باشد. (Fred M. Donner;2010:195) اما در حقیقت رابطه پیامبر با امر وحیانی، بدین صورت نبوده است؛ بلکه در مقام پشتیبان و با علم به درایت و دانایی محمد و قدرت او بر درک پدیدارها، در مسائل گوناگون، آور ا مختار تصمیم‌ساز و رهبری خردمند نشان می‌دهد. وحی در این چارچوب، نقش پشتیبان پیامبر حاکم ایفاء می‌کند.

سفرهای تجاری با روحیه جستجوگر محمد، از او انسانی فرهیخته و دانایی می‌سازد که در مواجه با دشواره‌ها به حل دشواره‌ها با خردگرایی و مشورت با نخبگان اقدام می‌کند. همراهی با پیامبر در مکه، ما را با شخصیت اندیشمندی روبرو می‌کند که به نقد بافتار اجتماعی جامعه عربی، باورها و اعتقادات آنان از یک‌سو ارائه نگرش جدید از برابری انسان‌ها و ارتقاء شأن زن، همراه با تصحیح تصور از خدا، از سوی دیگر، اُمید و زیست غایتمند مبتنی بر تداوم زندگی در جهان دیگر را برای تحکیم مناسبات اخلاقی ترسیم می‌کند. این نقطه عزیمت محمد نبی به مثابه اندیشمندی آگاه برای تحول در یک جامعه است. در دوران مکه، با وجود این‌که از لحاظ پذیرش عمومی با سختی و عدم موفقیت روبرو شد. اما از موضع اندیشمند آگاه، حرکت و جنبش فکری، دینی خود را تنها بر طبقه فرودستان متکی نکرد؛ بلکه با سرایت ایده‌های دینی خود به طبقه اشراف و خاندان‌های بزرگ و مؤثر اجتماعی، از بُن‌بست و شکست جنبش دینی جلوگیری کرد. (هشام جعیط، 121:2007) اگر این جنبش دینی تنها معطوف طبقه محروم و رنج‌کشیدگان بود؛ به آسانی از سوی قدرت حاکم در مکه که در طبقه اشراف متجلی بود، بواسطه جنگی نابود می‌شد.

محمد با درایت و تیزهوشی تمام، با حذف فاصله طبقاتی در جنبش خود، فرآیند نزاع طبقاتی و جنگ قبایلی که به آسانی در محیط حجاز روشن می‌شد، جلوگیری کرد. اگرچه در شبه‌جزیره حجاز بواسطه کثرت‌گرایی اعتقادی، جنگ‌های اعتقادی و دینی وجود نداشت؛ اما پیامبر اسلام به دلیل رویارویی با ایدئولوژی حاکم و دین پشتوانه حاکمیت در مکه، اتحاد اشراف برای حفظ قدرت در مکه در مقابل خود داشت. طبری نقل می‌کند که طبقه حاکم برای جلوگیری از گسترش آیین نو محمد که زیرساخت قدرت اشراف را نابود می‌کرد، به او پشنهاد می‌کنند که یک‌سال دین او مورد عبادت قرار گیرد و یک‌سال دین حاکم بُت‌پرستی، که محمد منتظر پاسخ از جانب وحی می‌ماند؛ تا آیات سوره کافرون نازل می‌شود. (طبری، همان،879) محمد از موضع عقلانی و در مقام اندیشمند این پشنهاد را مبتنی بر منافع دوسویه می‌بیند؛ اما او وحی را در مقام پشتبان خود راهگشا می‌داند، لذا انتظار ارشاد و راهنمایی از وحی می‌کشد. محمد با پیوند میان متافیزیک با فیزیک، بستر برسازی الهیاتی متکی به عرف را هموار می‌سازد. در مکه این امر در بُعد نظری، اصول اعتقادی و مبانی اخلاقی مناسبات انسانی در هستی مادی را شکل می‌دهد. الهیاتی که پیوندهای عرفی را نظمی انسانی و اخلاقی می‌دهد.

صلح در الهیات سیاسی محمد (ص):

پیامبر اسلام در مکه در مقام مصلحی خردمند، جنبش دینی خود را چنان به پیش بُرد تا ساختار قبایلی شکنده و جنگ‌سالارف دوچار شکاف نشود. نفوذ در طبقات مختلف و حمایت خاندان بنی‌هاشم از او، امکان هرگونه تعارض منجر به جنگ قبایلی را از بین بُرد. اما در نهایت، پیامبر بعد از سیزده سال تبلیغ رسالت در مواجه با ساختار قدرت در مکه، موفقیت چندانی پیدا نکرد. لذا گروهی از تازه مسلمانان از طبقات گوناگون را برای استمرار جنبش به حبشه مهاجرت داد. او در مکه ماند تا با تغییر تاکتیک پیش‌برد رسالت، از موضع برسازی دولت و با تکیه بر قدرت برانگیخته از شکل‌گیری اُمت به رویارویی با ساختار ملوک‌الطوایفی در مکه برود. اهمیت مکه برای پیامبر اسلام، مرکزیت دینی ناشی از وجود کعبه و مسئولیت ساختار قدرت در تأمین امنیت شاهراه تجاری از ایرانشهر تا دریای احمر بود. کسب قدرت مکه، امکان تثبیت قدرت جدید در سرتاسر شبه جزیره حجاز و ایجاد قدرت اتحادسازی قبایل عرب بود.

پیامبر در آغاز ابلاغ رسالت، بدنبال تحول در پندار دینی مردمان عرب بود؛ زیرا پندار دینی کثرت‌گرایانه مبتنی بر تصور عینی و مادی در نظام طبیعی هستی و مناسبات قبایلی، ارتقای فکری و فرهنگی عرب به مثابه قدرتی تأثیرگذار را بوجود نمی‌آورد. پیامبر اسلام در سفرهای تجاری خود، چگونگی ترقی فکری و فرهنگی تمدن‌های پیرامون حجاز را مشاهده کرده بود. او با آشنا شدن با این تمدن‌ها، دشواره‌های مردمان عرب در ارتقای فکری و فرهنگی را به خوبی فهمیده بود. بنیان فکری عرب و ساختار ملوک‌الطوایفی، دو عامل مهم عقب‌ماندگی مردمان عرب بوده است. در تصور ذهنی عربی، امکان شکل‌گیری اتحاد در عین پذیرش تفاوت‌ها وجود ندارد. در این بستر وجود کثرت‌گرایی اعتقادی تنها با اتکاء به مفهوم قومیت عرب در دامنه محدودی به نام شهر مکه یا دیگر شهرها توانسته نظامی منسجم بوجود آورد. حال اگر این تنوع اعتقادی به کثرت در قومیت‌ها منجر شود، مانند شهر یثرب، نتیجه آن جنگ و خون‌ریزی مستمر و طولانی خواهد بود. چرا که در نظام فکری عرب، تنها مفهوم قومیت عربی بود که قدرت اتحاد سازی محدود را داشت. حال پیامبر با تغییر در پندار دینی متکثر عرب بر پایه یک دین جدید جامع تمام تفاوت‌های قومی و زبانی و برسازنده یک قدرت یکپارچه، مبنای تحول مردمان عرب به قدرتی بزرگ را بوجود آورد. (Fred M. Donner;1998:93)

پیامبر با تکیه به مفهوم انسان به مثابه خلیفه خداوند در هستی مادی و توجه به مؤلفه تقوی، بنیان نظام طبقاتی متکی به ثروت را از بین برد. این تلاش‌های پیامبر در مکه و مدینه برای دوری از عوامل شکاف اجتماعی و شکندگی معطوف به تعارض و جنگ بود. پیامبر اسلام، چون می‌دانست که ذهنیت عربی در بستر اجتماعی قبایلی با جنگ و تعارض در منافع خو گرفته است؛ از همان آغاز ابلاغ رسالت و انتقال پیام الهی، در مقام انسانی مختار و تصمیم‌گیر، در صدد تغییر مناسبات انسانی در حل تعارض‌ها از جنگ به صلح و حفظ جان انسان به عنوان موجودی تکریم یافته از جانب الله بود. در این رهیافت با هجرت به یثرب و تأسیس دولت نوپای مسلمانان، وحی در مقام پشتیبان کنش پیامبری و اصلاح‌گری در کنار تصمیم‌های رهبری سیاسی با اولویت بر امر صلح استوار بوده است. پیامبر اسلام با تأسیس دولت در یثرب (مدینه) در صدد تحقق چند هدف بود؛ برای ایجاد دولتی فراگیر و نهادینه‌سازی آن، دولت را در سرزمینی آشنا به تعارض منافع و جنگ‌های خونین بوجود آورد. گرایش مردم برای حل دشواره‌ها، برسازی دولتی قوی و یکپارچه بوده است. همچنین پیامبر با همسازی میان امر متعالی و متافیزیکی متجلی در وحی با امر عرفی، این دو مؤلفه را به هم پیوند زد. آن چه که در فرآیند تحول اجتماعی با دشواره روبرو می‌شود از طریق رهیافت ایمانی به امر وحیانی آن را حل می‌کرد. ایجاد قواعد انتظام بخش مناسبات انسانی در یک جامعه با رویکرد اخلاقی و بنیان الهیاتی بود. در نهایت پیامبر اسلام از طریق دولت و قدرت مشروع مردمی، مسیر الهیات را در عرصه عرفی نمود بخشید؛ یعنی قدرت متکی به عرف، منافع و مصالح آن است که امر الهیاتی در مقام پشتیبان، بدان وجه تأییدی و استحکامی می‌بخشد. این رهیافت بُعدی اخلاقی و غایتی متعالی به عرف‌های برساخته در بستر اجتماعی می‌دهد.

در این چارچوب، پیامبر اسلام در مقام حاکم تصمیم‌ساز، با گام‌هایی بنیادینی چون میثاق‌نامه معروف به صحیفه النبی، چگونگی شکل‌گیر مفهوم ((اُمت)) و روابط حاکم بر جامعه متکثر قومی و اعتقادی را نظم می‌بخشد. در این میثاق‌نامه، اصول فرهنگی عربی در بستر جامعه نوین بازخوانی می‌شود. به‌طور مثال مفهوم پناهندگی یا روش حل اختلافات در پرداخت خون‌بها که ریشه در عرف عربی داشت در ساختار جدید قانون‌گذاری می‌شود. عقد اخوت تاکتیک دیگری بود که پیامبر برای حل شکاف فقر و غنی بکار برد. با این امر پیامبر هم بر فقر موجود در میان طیف مهاجر غلبه می‌کند و هم با اشتراک منافع اقتصادی اتحادی نانوشته میان افراد این جامعه نوپا بوجود می‌آورد. تحکیم پایه دولت نوبنیاد و جامعه تازه تأسیس، چالش با دیگری که همانا حاکمیت قریش در مکه نمود می‌یابد. کسب قدرت مکه یک هدف بزرگ برای پیامبر است؛ اما با توجه به اصل پایدار صلح، این هدف با اقدام اولیه پیامبر قابلیت پیگیری ندارد. این حاکمیت در مکه است که از شکل‌گیری این ساختار قدرت به هراس می‌اُفتد، لذا مواجه فیزیکی در رهیافت جنگ را در پیش می‌گیرد. (ابن‌هشام، ج 2، 150:1995)

آیات قرآن در همراهی با پیامبر او را بر نهادینگی امر صلح و حل دشواره‌ها از طریق اصلاح تحدیز می‌کند. اولین آیه‌ای که تمام مفسران متق‌القول بر آن تأکید کردند، آیه 39 از سوره حج است که بیان می‌دارد: ((اُذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و أن الله علی نصرهم لقدیر.))(دستور داده شد کارزار کردن مر کسانی را که می‌خواهند کارزار کنند با کافران به آن سبب که به آنان ستمی روا داشته شده است و خداوند بر پیروزی آن‌ها توانا است.) پیش از آن‌که آیه اجازه جهاد از مبنای ظلمی که بر انسان روا داشته می‌شود، صادر شود، وحی بر حرمت جان انسان، حفظ و کرامت آن مورد تأکید خاص قرار گرفته است. در این رویکرد باید از این جهت توجه کرد که در جامعه‌ای که به آسانی به جنگ سوق پیدا می‌کرد، حال دستور از منظر ایمانی صادر می‌شود در سوره مائده آیه 32: ((من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً.)) ()

در سوره نسأ وحی دایره حرمت خون انسان را نه فقط در صورت عام آن که در جنبه خاص، انسان مؤمن، برادر ایمانی خود به صورت تعمدی و بر پایه انگاره‌های فرهنگی پیشااسلامی که هر شخص خود به تصفیه حساب‌ها اقدام می‌کرده است، در بیانی شدید، عقوبت اخروی جهنم در نظر گرفته می‌شود. این امر از این زاویه است که در ساختار حکومتی جدید و در صحیفه النبی به این مورد پرداخته شده است که امور اختلافی را با رجوع به سلسله مراتب حل نزاع باید اقدام شود و در نهایت این پیامبر است که حرف نهایی را می‌زند و بر همه افراد امت اطاعت از فرمان او است. در سوره نسأ آیه 93 آمده: ((و من یقتل مؤمنا متعمداً فجزاءه جهنم خالدا فی‌ها.)) این عقوبت اخروی که در بالاترین جزای اخروی است برای ایجاد ترس و وحشت ایمانی از تحریک عوامل شکاف اجتماعی که در گذشته به جنگ و درگیری در جوامع عربی منتهی می‌شده است. در سوره انعام آیه 151 از این منظر بیان شده: ((لا تقتلوا النفس آلتی حرم الله الا بالحق ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون.)) (و کسی را که خدا کشتن او را حرام کرده است، جز به حق نکشید. این است آن جه او به شما سفارش کرده است، باشد که عقل خود را به کار گیرید.) این آیه دلالت بر حرمت ریختن خون انسان دارد، مگر آن که بر حق باشد. این برحق بودن یا در عرصه جهاد یا بر پایه قصاص بوده که در هر دو مورد با اجازه و در چارچوب دستگاه حکومتی سامان‌دهی می‌شود. یعنی در ساختار حکومت نبوی، امر تکلیفی یا مشاهده جرم و اقدام به مجازات از موضع فردی و ایمانی نداریم؛ بلکه حفظ جان انسان، امری مؤکد و پذیرفته شده است و مجازات در هر نوع و هر سطح از جانب ساختار قدرت و مسؤلیت آن خواهد بود. این تأکید برای حفظ امنیت و آرامش در جامعه و جلوگیری از هرگونه تعارض منافع و اقدام فردی یا گروهی بر حل آن به شیوه جنگ است. این نمونه‌ها به انسان عربی مکی و مدنی از زاویه امر متعالی و ایمانی، مناسبات انسانی را بر احترام به جان و مال یکدیگر از موضع اخلاقی، جامعه‌ای پایداری را نظم می‌بخشد. از این راه، فرآیند شکاف‌های شکننده اجتماعی با توجه به فرامین الهیاتی، پایدار و مبتنی بر صلح می‌شود و بهزیستی متکی به همزیستی را در جامعه نوین رقم می‌زند.

در چارچوب روابط اجتماعی در جامعه مسلمانان، اهمیت بر روابط مبتنی بر همزیستی چنان مهم انگاشته می‌شود که در سوره حجرات، آیه 9 و 10 بر حل اختلاف‌ها میان مسلمانان از طریق اصلاح امور، قسط و عدل تأکید می‌شود. ((و أن طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فأن بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا آلتی تبغی الی امر الله. فأن فأت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین. انما المومنین اخوه فاصلحوا بین اخوانکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون.)) (و اگر دو طائفه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، میان آن دو آشتی برقرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن گروهی که ستم می‌کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد، پس اگر بازگشت، میان آن دو به عدالت سازش دهید و ستم را از میان ببرید، همانا خدا کسانی را که ستم را از بین می‌برند دوست می‌دارد. جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرنتان آشتی برقرار کنید، و از خدا پروا بدارید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.) در جامعه نوپای مسلمانان نگرش الهیاتی معطوف به اصلاح بخش‌هایی که در گذشته نزاع‌های خونین بهمراه داشته است. به طور مثال اگر میان دو طایفه جنگی در می‌گرفت، طوایف دیگر که پیمان‌های مودت داشتند در حمایت از آن‌ها به جنگ وارد می‌شدند. حال در دستور الهی در باب امر عرفی اظهار می‌دارد، اگر میان دو طایفه از مؤمنان نزاعی درگرفت، باید در صدد اصلاح روابط دوطرفه اقدام کرد. اگر یکی از طرف‌ها بر نزاع و دیگری اصرار ورزید و از کلام حق روی‌گردان شد، باید با او جنگید تا تسلیم امر حق شد. در این نگرش، پیمان‌های دوستی و همیاری میان قبایل توجیهی بر حمایت جنگی از دید وحی ندارند. اصل صلح و حل نزاع است و استمرار جنگ در صورت عدم قبول امر حق مبتنی بر عدل و قسط خواهد بود. صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز میان تمام افراد اُمت اصل پایدار الهیات سیاسی قرآن است.

پس از تحکیم مناسبات انسانی در جامعه نوپا، چالش با قریشیان مکه با آیه جهاد، اجازه مقابله با جنگ صادر می‌شود. این جنگ را قرآن با توجه به ظلمی که به مسلمانان روا داشته شده و اقدامی که از جانب قریشیان مکه در مقام اول اعمال شده است، صادر می‌شود. چرا که اسلام هم از زاویه مناسبات قدرت و هم روابط اجتماعی، به اصل پایدار صلح و رویکرد اصلاحی باورمند است. در سوره أنفال آیه 61 در باب منازعات جنگی قاعده‌ای را می‌گذارد: ((و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انهُ هو السمیع العلیم.))(و اگر به صلح مایل شدند، تو نیز به آن مایل شو، و بر خدا توکل کن؛ که او آن شنوای داناست.) چون طرف مقابل شما به صلح گرایش پیدا کرد و شما حتی اگر در موضع قدرت هم باشید، مسلمانان را به صلح ترغیب می‌کند. در سوره نسأ آیه 90 نیز این قاعده را توضیح بیشتر می‌دهد، آن‌گاه که می‌فرمایید: ((فأن اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم اسلم فما جعلا الله لکم علیهم سبیلا.))(پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و طرح آشتی با شما افکندند در این صورت خدا برای شما راهی بر ضد آنان قرار نداده است.) در توضیح قاعده صلح در میدان جنگ این نکته را مورد توجه قرار می‌دهد که چون دست از جنگ کشیدند و دیگر با شما نبرد نکردند و حتی طرح صلحی را در مقابل شما گذاشتند، وحی تأکید می‌کند که تمام راه‌ها برای ادامه جنگ بر شما بسته می‌شود، حق جنگیدن و ادامه آن بر مسلمانان بسته می‌شود. اصل بر صلح و مهم‌ترین قاعده سیاسی در الهیات سیاسی اسلام با تکیه بر آیات قرآن، صلح است. لذا در سوره انفال آیه 1((واصلحوا ذات بینکم))(و میان خودتان سازش برقرار سازید) و در سوره نسأ آیه 128((والصلح خیر))(و سازش و صلح بهتر است.) مورد تأکید قرار گرفته شده است.

نتیجه‌

در صورت دقت به تاریخ تکوین دین اسلام از آغاز تا پایان عصر انقطاع وحی، ما با جنبشی الهیاتی – اخلاقی با رویکرد اصلاحی در شبه جزیره حجاز به طور عام و مکه و مدینه به طور خاص روبرو هستیم. جامعه‌ای که از لحاظ فکری و فرهنگی متناسب با شرایط محیطی و پیشه تجاری حاکم بر این اجتماع است. اهمیت ثروت در مناسبات قدرت در کنار تلاش برای بقا در محیط سخت صحرایی، اخلاقیاتی توجیه‌گر و پنداری جنگجویی بر می‌سازد که برای هر کنشی با قدرت و زور با آن روبرو می‌شود و نیز هر عملی را با توجه به مصالح و منافع مادی توجیه می‌کند. چون کسب ثروت، موقعیت فرد عرب را در میان بزرگان اعتلا می‌بخشد، کسب سرمایه به هر شیوه و روشی توجیه می‌شود. در این محیط است که در آیات مکی در نقد اخلاقیات مصلحت‌جویانه با زبان نکوهشی بیان می‌دارد: مال یتیم را نخورید. (قرآن، نساء (4)، آیه 10) به طور مثال فرد تاجری در مسیر طولانی سفر تجاری با مرگ روبرو می‌شود، مال و ثروت او به خانواده‌اش عودت داده نمی‌شود؛ چرا؟ چون می‌تواند، ثروت فرد مورد اعتماد افزایش یابد. یا توصیه به دقت در میزان (وزن‌کشی) در مبادلات کالا به کالا یا حرمت ثروت در ساختار حکومت مسلمانان، بدون کار و تلاش، امری دال بر ممنوعیت ربا بوده است. این رفتارها در چارچوب اخلاقیات افزایش سرمایه و ثروت در بستر ساختار قدرت و ایدئولوژی پشتیبان (بُت‌پرستی) توجیه می‌شد.

محیط صحرایی، انسان را در نزاعی دائمی با طبیعت و زندگی قرار می‌دهد. خشک‌سالی و نابودی احشام و کشاورزی محدود، انسان تاجر و صاحب سرمایه‌ای را در مدت زمان کوتاهی به سمت فقر و نیستی مادی می‌کشاند. ابوطالب عموی پیامبر، نمونه آشکار از این تنازع با محیط است. در نگرش کلی، به مجموعه این عوامل و مؤلفه‌ها، جامعه عربی شکنده‌ای که با جنگ مسائل خود را حل و برای بقاء اخلاقیات توجیه‌گر و اعتلاءجو به هر شیوه و صورتی را انتظام می‌بخشد. حال انسان خردمندی و زیرکی چون محمد، در سفرهای تجاری و با قیاس جهان‌زیست عربی با تمدن‌های پیرامونی، فرآیند تغییر و تحول پیشرف‌گرایانه را آغاز می‌کند. محمد جوان و پیشا پیامبری، نمونه عینی التزامات اخلاقی نوینی بود که جامعه مکه با آن روبرو می‌شود. علت اقبال و اعتماد به او در جامعه‌ای که متکی به ساختار ریش‌سفیدی و انسان سالمند با تجربه است، گواه بر مواجه جامعه با فردی متمایز از فرهنگ حاکم است. انسانی که دروغ نمی‌گوید. ظلم نمی‌ورزد. به هر قیمتی امر غیر اخلاقی را توجیه نمی‌کند و به هر شیوه‌ای در صدد کسب ثروت نیست. امانت‌دار است و روحیه مسالمت‌جو و روادار دارد. او هنگامی که به رسالت پیامبری منصوب می‌شود، در جامعه مکی به صفات متمایز از اخلاقیات حاکم شناخته می‌شود. لذا تصدیق او در مقام نبوت و گفتارهایش مورد اقبال عمومی بود. از این‌رو پیامبر در ابلاغ رسالت در مکه، تمام طیف‌ها و طبقات اجتماعی را درگیر خود ساخت. امری که امکان جنگ را از طبقه حاکم در این شهر گرفت. تحریم او در شعب ابی‌طالب، نمونه‌ای از عدم امکان مواجه خونین با او بود. حتی هنگامی که تصمیم به قتل او می‌کشند؛ هیچ‌یک از افراد قبایل گوناگون، امکان و توان انجام فردی آن را ندارد؛ زیرا محمد هم از لحاظ خاندانی به طبقه اشراف و قریش نسوب است و هم از جنبش ایمانی، او رهبر طیف متنوع و گوناگونی از انسان‌ها با پشتوانه‌های قبیله‌ای بود.

از این جهت در کنار کنش رفتاری او در جامعه مکی، آیات قرآن نیز ایده‌های نوینی را در حال تکوین است که برای انسان مکی جدید است. در این چارچوب صلح و اصلاح دو مؤلفه بنیادین کنش محمدی در مقام مُصلح در مکه و نیز در مقام رهبر در مدینه است. الهیات سیاسی قرآن که تمام مناسبات عرفی را رصد می‌کند، با رویکرد سه گانه اصلاح، تأیید و تحریم به شکل‌گیری نظامی از اخلاقیات متکی به صلح و اصلاح اقدام می‌کند[3].

 

* محمد عثمانی(دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی و پژوهشگر آزاد ایران و اسلام)

Mo.osmani56@gmail.com

 

** چکیده این مقاله برای همایش صلح و حل منازعه دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان عرضه شده است و به صورت سخنران داده‌های آن عرضه شده است. متن تحقیقی آن به صورت مقاله‌ای منسجم در این نوشتار عرضه می‌شود.)

 

 

ارجاعات:

1. در مقاله‌ای مجزا با پرداختن به مفهوم جاهلیت، منظور از آن و توضیح شرایط فکری و فرهنگی عربی در منطقه حجاز را تحلیل و توضیح داده‌ام.

2. در منابع اسلامی از سه زن صاحب سرمایه نام برده شده است؛ هند بنت عقبه، همسر ابوسفیان که پس از طلاق از ابوسفیان، صاحب سرمایه گزافی شد. دیگری سلمه همسر نیای حضرت محمد، هاشم بود که در بازار عکاظ به خرید و فروش به سرمایه بالا حضور داشت. در نهایت خدیجه بنت خویلد که از زنان اشرافی قریش که ثروتی از همسران گذشته بدست آورده بود و با استخدام افرادی به تجارت می‌پرداخت.

3. البته در پایان این نوشتار به ذکر این نکته توجه می‌دهم که مؤلفه صلح، اصل پایدار دو دوره مکی و مدینه است؛ اما در قرآن به مثابه منبع مهم الهیات سیاسی، آیات دال بر مواجه جنگی و قتل هم می‌توان دید. حال سؤال مطرح این است که با توجه به اصل پایدار صلح در آموزه‌های الهیات سیاسی قرآن، آیات دال جنگ را چگونه می‌توان فهم کرد؟ در این راستا مقاله‌ای جدا با موضوع الهیات سیاسی جنگ و خشونت در قرآن توجه شده است.

 

 

منابع:

قرآن الکریم، (1403)، ترجمه محمد علی کوشا، تهران، نشرنی.

الاصمعی، عبدالملک بن قریب، (1959)، تاریخ العرب قبل الاسلام (عن نسخه کتبت عام 243 ه بخط یعقوب بن السکیت)، تحقیق محمد حسین آل یاسین، بغداد، منشورات المکتبه العلمیه

ابن‌هشام، ابی محمدعبدالملک، (1995)، سیره النبی (ص)، تحقیق مجدی فتحی السید، طنطا، دار الصحابه للتراث بطنطا.

الشابی، جاکلین، (2020)، رب القبایل، ترجمه ناصر بن رجب، بغداد. منشورات الجمل.

الکلبی، ابن‌هشام، (1924)، الاصنام، تحقیق احمد زکی باشا، القاهره، مطبعه دارالکتب المصریه.

جعیط، هشام، (2000)، فی السیره النبویه، الوحی و القرآن و النبوه، ج 1، بیروت، دار الطلیعه للطباعه و النشر.

…………(2007)، فی السیره النبویه، تاریخیه الدعوه المحمدیه فی مکه، ج 2، بیروت، دار الطلیعه للطباعه و النشر.

……….. (2009)، فی السیره النبویه، مسیره محمد فی المدینه و النتصار الاسلام، ج 3، بیروت، دار الطلیعه للطباعه و النشر.

کُهلر، بندیک، (1402)، صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری، ترجمه جعفر خیرخواهان و محمد ماشین‌چیان، تهران، نشر نی.

محمدمصطفی، احمد، (2016)، تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 1، عمان، دار الاعصار.

 

Bowersogk’ G.W; (1983); Roman Arabia; Harvard University Press.

Donner’ Fred.M; (2010); Muhammad and The Belivers; At the origins of Islam; Harvard University Press.

………………..; (1998); Narratives of Islamic Historical Writing; New jersey: The Darwing Press.

Grasso” Valenina.A; (2023); Pre- Islamic Arabia’ Societies’ Politics’ Cults and Identities during Late Antiquity; Cambridge University Press.

Lecker; Michael; (1998); Jews and Arabsin Pre- and Early Islamic Arabia; Britain Ashgate.

Schmitt” Carl; (2008); Political Theology2” The Myth of the Closure of any Political Theology; Polity Press.

……………..; (1996); The Concept of the Political; Chicago and London; The University Of ChicagoPress.

…………; (2004); Legality and Legitimacy; U.S.C; Duke University Press.

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.