بررسی مفهوم حیات شهید و نقد نظریه شهید زنده است

کاظم استادی: واژه شهید در ادیان و فرقه‌های الهی مختلف همانند: یهودیت، مسیحیت، و ادیان غیرالهی گوناگون کاربرد دارد؛ مثلاً این کلمه توسط بهائیان، سیک‌ها و هندوها برای نشان دادن کسانی که توسط پیروان این ادیان برای دفاع از اعتقاداتشان کشته شده‌اند، استفاده می‌شود

در گروه‌ها و فرقه‌های اسلامی نیز این واژه کاربرد فراوان دارد؛ و هر کدام بسته به مبانی کلامی و اعتقادی خود، آن را تفسیر و تبیین نموده‌اند. این نوشتار قصد دارد، واژه شهید را با توجه به قرآن کریم و صبغه شیعی مورد نظر قرار دهد.

متن قرآن، شامل محکمات و متشابهاتی است. میان اصولیون و مفسران بحث است که کدام آیات از محکمات قرآن و کدام آیات از متشابهات آن می‌باشد. متشابهات کتاب و حدیث، گزاره‌های فاقد معانی روشن، و قابل حمل بر وجوه مختلف می‌باشند.

از سوی دیگر، یکی از مراحل مهم در شناسایی دقیق معنای آیات قرآن و تبیین کامل آن، شناسایی معنای واژه‌ها و اصطلاحات مهم و کلیدی مرتبط با آیات می‌باشد. این ضرورت در تحقیقات متن‌پژوهانه، چشم‌گیر است؛ چرا که، علاوه بر آنکه واژه‌ها از زبان و فرهنگی دیگر منتقل می‌شود، گاهی فاصله زمانی عصر صدور متن تا دوره حاضر، بسیار طولانی است؛ در چنین فاصله‌ای، ممکن است برخی از کلمات در اثر مرور زمان و اختلاط فرهنگ‌ها و زبانها، معانی تازه‌ای پیدا کرده باشند. برخی لغات در عصر بعثت، معنایی داشته که امروز دیگر از آن معانی خبری نیست و معنایی، دیگر پیدا کرده، و یا آن معانی حفظ شده، ولی معانی جدید دیگری نیز پیدا کرده‌اند.

پس برای فهم درست معانی آیات قرآن و احادیث پیشوایان اسلام، باید تلاش کنیم معنای دقیق واژه‌ها و اصطلاحات را، بر اساس آنچه در همان دوره فهمیده می‌شده، و مطابق با معنای رایج آن عصر، بفهمیم. درست نیست که واژگان قرآن را طبق معانی‌ای که اکنون برای آن واژه‌ها پدید آمده یا با استدلال‌های علمی که حاکی از عرف و فهم کنونی است، تفسیر کنیم؛ بلکه برای تشخیص معانی عصر نزول قرآن، باید به منابع لغوی کهن مراجعه کنیم. امّا ممکن است که برای برخی یا حتی بسیاری از لغات قرآن، دسترسی به منابع لغوی کهن نداشته باشیم، اکنون چه کنیم؟

سیاق متن می‌تواند در مواردی، نبود لغت‌نامهٔ هم‌عصر پیامبر (ص) را جبران کند. به این معنی که اگر لغتی دارای چند معنی بود و یا حتی یک معنی بود، ولی به کارگیری آن معنی، مستلزم مثلاً «تناقض» در متن می‌شد، می‌توان به استناد همین تناقض معنای آن لغت را نپذیریم.

در این نوشتار می‌خواهیم به یک واژه و به تبع آن یک گزاره رایج در عصر کنونی که مستند به آیات قرآن‌کریم است بپردازیم، و آن گزاره معروف: «شهید زنده است» می‌باشد. پژوهش در این مقاله، از نوع مسأله محور است؛ و سیر عناوین مطابق با این روش طرح گردیده است.

1 ـ دانسته‌ها و آموزه‌های موجود پیرامون شهید

پیش از طرح مسأله لازم است دانسته‌های خود را پیرامون شهید را مرور و دسته‌بندی کنیم؛ که عبارتند از:

1 ـ 1 ـ شهید، معانی مختلف دارد

معمول واژه‌ها و کلمات، دارای معانی مختلف لغوی و اصطلاحی در عرفِ مردم و همچنین در متون مختلف هستند؛ و این جدای از تفاوت در دلالت آنها می‌باشد. کلمه «شهید» هم از این قاعده، مستثنا نیست. واژهٔ شهید در دو حالت «معنای اصلی» و «معنای کنایی» یا «معنای مجازی» به کار رفته است. الف: شهید به معنای «گواه». ب: شهید به معنای «غیر گواه» (1 ـ کشته شده. 2 ـ مأجور. 3 ـ مشمول مزایا.)

1 ـ 2 ـ شهید، مصادیق و دلالت‌های گوناگون دارد

واژه شهید، اکنون و در زمان کنونی، وقتی به معنای گواه و شاهد به کار نرود، می‌تواند در مصادیق و دلالت‌های، مختلف زیر باشد:

1 ـ 2 ـ 1 ـ کشته در راه خدا با شرایط خاص (شهید فقهی)

فقها از عنوان شهید به عنوان مساله‌ای فقهی، در بابهای طهارت، حج و جهاد سخن گفته‌اند؛ و از دو نوع آن، مفصل بحث شده است:

الف ـ کشته شده در عصر معصوم (ع)

ب ـ کشته شده در جهاد دفاعی در عصر غیبت

1 ـ 2 ـ 2 ـ مأجور

شهید، علاوه بر اطلاق یاد شده در بند (الف)، اطلاق دیگری نیز بر اساس برخی روایات دارد؛ که برخی از آن به «اطلاق تنزیلی» و یا شهید به حسب اجر و ثواب تعبیر کرده‌اند. همانند اینکه: «هر کس خشم خود را فرو خورد و از برادر مسلمانش درگذرد و در برابر برادر مسلمان خود بردباری ورزد، خداوند متعال اجر شهید به او عطا فرماید.».

این نوع اطلاق از شهید، موارد متعددی دارد، همانند: «هر که در راه دفاع از خانواده خود، به ستم کشته شود، شهید است». «هر که در راه دفاع از مال خود، مظلومانه کشته شود، شهید است». «فردی که با مرگ سخت فوت می‌کند». «کسی که غرق می‌شود و یا زیر آوار می‌ماند». «کسی که در راه تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است» و … لیکن احکام فقهی شهید، بر این افراد جاری نمی‌شود و تنها در اجر و ثواب با شهدا شریک‌اند.

1 ـ 2 ـ 3 ـ قانون کشوری

در ایران واژه شهید بعد از انقلاب، نمود بیشتری پیدا کرد و به کسی که جان خود را در راه تکوین، شکوفایی، دفاع و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران و استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تھدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار نثار نموده یا می‌نماید، «شهید»؛ و به کسی که از نظر مأموریت، وظایف و اهداف تعیین شده همانند «شهید» است، ولی از لحاظ شرایط وقوع یا محل شهادت متفاوت می‌باشد، «حکم شهید» داده می‌شود.

1 ـ 2 ـ 4 ـ قوانین گروه‌های سیاسی و مذهبی

کلمه شهید در گروه‌های جهادیِ اسلامی، گروه‌های سیاسی شیعی با شرایط و قوانین خاص خود استفاده شده است. که به علت تنوع زیاد این گروه‌های شیعی، از طرح و ذکر آنها، به دلیل طولانی شدن مطلب، خودداری می‌کنیم.

1 ـ 3 ـ شهید در قرآن

در آیات قرآن کریم پنجاه و پنج بار کلمه «شهید» و «شهداء» ذکر شده که به معنی گواه، حجّت، حاضر، شاهد، آگاه و اخبار از روی علم؛ بنابراین، و جز یک مورد کنایی (که برخی قائلند)، همه موارد در یک دایره اصلی معنایی قرار دارند و عبارتند از: یک. شهید به معنی شاهد و مشهود؛ دو. شهید به معنی حاضر و درک کننده؛ سه. شهید به معنی حجّت و راهنما؛ چهار. شهید به معنی آگاه؛ پنج. شهید به معنی گواه؛ شش. شهید به معنی اخبار از روی علم؛ و موارد مشابه دیگر، که غالباً در دایرهٔ معنایی «گواه» به کار رفته است.

در یک مورد نیز، برخی شهید را به معنی «مقتول در راه خدا» گرفته‌اند. در قرآن تنها آیه‌ای که برخی «شهید» را بر مقتول فی سبیل اللّه اطلاق کرده‌اند، این آیه است: «وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً».

غالب مفسران فریقین در این آیه «شهداء» را به مقتول فی سبیل اللّه تفسیر کرده‌اند؛ در وجه تسمیه آن وجوه مختلفی ذکر کرده‌اند. به نظر می‌رسد این تفسیر، به خاطر وجود برخی احادیث پیرامون شهید، مطرح شده است. هر چند عده‌ای همانند علامه طباطبایی، شهید به معنی کشته در راه خدا را قبول ندارند و «شهداء» در این آیه را نیز، به معنی «گواهان اعمال»، و نه «کشته شدگان در جنگ» دانسته‌اند.

1 ـ 4 ـ شهید (کشته در راه خدا) در حدیث

به عکس آیات قرآن که تصریحی بر معنی «کشته شده در راه خدا» برای واژه شهید ندارد، روایات متعددی وجود دارد که پیامبر (ص) لفظ شهید را درباره کشته در راه خدا، به کار می‌برده است؛ همانند:

الف ـ شهید درد قتل را احساس نمی‌کند مگر به اندازه‌ای که یکی از شما درد نیشگون را احساس می‌کند.

ب ـ کشته شدگان برسه گونه‌اند: یکی از آنها مؤمنی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد کرده و هنگامی که با دشمن برخورد می‌کند به جنگ ادامه می‌دهد تا کشته شود. پیامبر (ص) درباره این‌گونه افراد فرمود: او شهید آزمایش شده‌ای است که در سراپرده (کرامت و رحمت) زیر عرش خداوند است؛ که پیامبران جز از لحاظ رتبه نبّوت بر او برتری ندارند.

ج ـ در جنگ بدر هنگامی که عتبه بن ربیعه پای عبیده بن الحارث را قطع کرد و حضرت علی و حمزه (ع) او را از میدان نبرد به نزد پیامبر (ص) آوردند؛ در این هنگام او از پیامبر (ص) پرسید: آیا من شهید نیستم؟ آن حضرت فرمود: بله.

د ـ کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست.

هـ ـ اولین قطره خون شهید، کفاره گناهان اوست؛ مگر بدهی‌ها، که کفاره آن ادای آن است.

1 ـ 5 ـ دربارهٔ شهید (کشته در راه خدا با شرایط خاص) گفته‌اند

چنانچه گذشت، برخی واژه شهید را به معنی «کشته در راه خدا» نیز گرفته‌اند؛ و همچنین، مفهوم «قتل فی سبیل الله» (کشته شدن در راه خدا)، که در برخی آیات قرآن آمده است را نیز، مترادف و به معنی «شهید» دانسته‌اند؛ کوتاه سخن اینکه: عده‌ای معنای «شهید» در برخی آیات را به معنی قتل فی سبیل الله؛ و نیز معنای «قتل فی سبیل الله» در برخی آیات دیگر را، به معنی شهید دانسته‌اند.

بنابراین، با توجه به مطلبی که گذشت، و با استناد به آیات: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی …» و «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی …»؛ و آیات مشابه، ما با گزاره‌ای این چنینی مواجهیم: «شهید (کشته در راه خدا) زنده است» و «کشته در راه خدا (شهید) زنده است».

 

2 ـ مشکل

چه فرض بگیریم واژه شهید به معنی «قتل فی سبیل الله» هست؛ و چه فرض بگیریم کشته شدن در راه خدا، به معنی «شهید» است؛ معنای گزاره «شهید (کشته در راه خدا) زنده است» یا «کشته در راه خدا (شهید) زنده است» با ابهام جدی در تفسیر و تبیین مفهوم «زنده بودن کشته شده»، روبرو هستیم.

اشاره به این مطلب نیز مناسب است که، در گزاره «شهید زنده است»، حتی اگر مراد از شهید، گواه و گواهان نیز باشد، این مفهوم خالی از اشکال نیست. زیرا این گزاره به این معناست که: «گواه یا شاهد» زنده است. به نظر می‌رسد که این گزاره از هر جهت مقبول نیست؛ چراکه: در حالت طبیعی و عرفی، بدیهی است که «شاهد» یا «گواه» زنده است، و از سوی دیگر، با توجه به برخی آیات قرآن و روایات، اصلاً نیازی نیست که شاهد زنده باشد. چون موارد دیگری نیز که در عرف زنده دانسته نمی‌شوند، توسط متون دینی، گواه و شاهد قلمداد شده‌اند.

از اینها گذشته، حتی اگر واژه شهید، فقط به معنای گواه باشد و نه به معنای کشته در راه خدا؛ باز نمی‌توان به سادگی از گزاره دیگر، یعنی «کشته در راه خدا زنده است» در برخی آیات قرآن صرف‌نظر کرد. بنابراین، مشکل در ابهام یا بهتر بگوییم تناقض در معنای زنده بودن کشته، در آیات زیر باقی می‌ماند: «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ»؛ «یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ»

 

3 ـ طرح مسئله

جدای از این نکته که گزاره «شهید زنده است» یا «کشته در راه خدا زنده است» در آیات قرآن، مطلق است و تمامی شهدا (کشته شدگان) در میدان جنگ‌های (به اذن معصوم علیه‌السلام) را شامل می‌شود یا فقط مختص به شهدای جنگ بدر و احد یا جنگ‌های دیگر است؛ سؤالات زیر قابل طرح هستند:

ـ آیا مراد از زنده بودن، مفهوم و معنای عرفی آن است؟

ـ آیا زنده بودن، حُسن و فضیلتی برای انسان محسوب می‌شود؟

ـ آیا زنده بودن امام شهید، منافاتی با امامت جدید معصوم (ع) ندارد؟

ـ آیا زندگی و مردگی قابل جمع‌اند؟

ـ آیا این آیات مذکور، از آیات متشابه قرآن است؟

ـ آیا مراد از زنده بودن شهداء حقیقی است؟

و سؤالات بسیاری دیگر، که در این مجال فرصت طرح آنها نیست. مهم‌ترین سؤالی که با سؤالات دیگر هم‌پوشانی دارد و می‌تواند جوابگوی برخی ابهامات آنها باشد، و سؤال اصلی این مقاله محسوب می‌شود، آن است که: معنای حیات در این آیات قرآن چیست؟ و این معنا به مفهوم حقیقی است یا مجازی؟

در اینکه مراد از «حیات» و «زنده بودن» شهداء چیست، فرضیه‌های متعددی متصور است. از دو حال خارج نیست؛ یا حیات و زنده بوده به معنای «مجاز» به کار رفته است یا «حقیقت»، و هر کدام از این دو، حالاتی برایشان مفروض است، که در مطلب بعد، و برای روشن شدن بیشتر برخی ابهامات، به برخی یا بهتر بگوییم بیشتر آنها می‌پردازیم:

3 ـ 1 ـ حیات و زنده بودن، به کاربرد «مجاز»

به کارگیری معنای مجازی برای «حیات» و «زنده بودن» در این آیات قرآن، می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، که برخی از آنها به عنوان فرضیه ذکر می‌گردد:

الف. فرضیه یک با کاربرد مجاز؛ به مفهوم: تشویق به جنگ و عدم ترس.

ب. فرضیه دو با کاربرد مجاز؛ به مفهوم: دلداری بازماندگان کشته شده و همراهان وی.

ج. فرضیه سوم با کاربرد مجاز؛ به مفهوم: وجود آثار و برکات در زندگی دنیایی.

د. فرضیه چهارم با کاربرد مجاز؛ به مفهوم: نام و یاد نیک.

هـ. فرضیه پنجم با کاربرد مجاز؛ به مفهوم: اشاره به زندگی پس از مرگ.

و. دیگر فرضیه‌ها با کاربرد مجاز؛ …

به نظر می‌رسد، هر حالتی که ذکر شد یا مشابه آن، از معانی «مجازی» برای «حیات» و «زنده بودن» ذکر شود، تناقضی در گزاره‌های «شهید (کشته در راه خدا) زنده است» یا «کشته در راه خدا (شهید) زنده است» به وجود نمی‌آورد؛ چون واژه زنده در معنای مجازی است؛ و تناقض در به کارگیری دو معنای حقیقی، ایجاد می‌شود.

3 ـ 2 ـ حیات و زنده بودن، به کاربرد «حقیقت»

ابتدا لازم است مراد خود را از واژه حقیقت بیان کنیم. حقیقت در معانی مختلفی استعمال شده است، مثلاً: 1 ـ حقیقت در مقابل اعتبار. 2 ـ حقیقت در مقابل فرض. 3 ـ حقیقت به معنی ذات و ماهیّت. 4 ـ حقیقیت به معنی واقع و واقعیّت. 5 ـ حقیقت در مقابل مجاز: در علوم عقلی مجاز به معنی اعتبار استعمال می‌شود. یعنی آنچه واقعیّت بالعرض دارد. و …

در این نوشتار، مراد ما از استعمال حقیقت، به معنی مقابل مجاز یا اعتبار است.

به کارگیری معنای «حقیقی»، برای «حیات» و «زنده بودن» در این آیات قرآن، می‌تواند دو حالت داشته باشد: 1 ـ کشته نشده (زنده به جسم قبلی). 2 ـ کشته شده (به جسم قبلی) ولی زنده به حالت جدید.

3 ـ 2 ـ 1 ـ کشته نشده (زنده به جسم قبلی)

اگر منظور از «شهید زنده است» یا «قتل فی سبیل الله» را کشته نشدن و زنده بودن به جسم قبلی بدانیم، به این معنی که این فرضیه را ارائه داده‌ایم: «فرضیهٔ واحد با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: حیات شهید، تغییری نکرده است».

ممکن است عده‌ای این فرضیه را بپذیرند، همانند برخی که شهید را دارای حیات ظاهری دانسته‌اند، هر چند بدن او ریز ریز شده باشد و جمله «…. لا تشعرون» را نظیر «وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» پنداشته‌اند.

این حالت و فرضیه، مورد توجه این مقاله می‌باشد؛ و به زودی به بررسی این فرضیه، خواهیم پرداخت.

3 ـ 2 ـ 2 ـ کشته شده (به جسم قبلی) ولی زنده به حالت جدید.

این که شخصی به جسم A کشته شود و به جسم B یا Z و حتی به غیرجسم H یا Y زنده باشد؛ به این معنی است که شخص کشته شده و در حالت جدیدی زنده مانده است.

این «حالت جدید» را می‌توان در دو حالت کلی و در فرض‌های جزئی مختلفی تصوّر نمود؛ برخی از آنها به عنوان فرضیه ذکر می‌گردد:

الف: حیات در عالم طبیعیت (یا عالم مادی)

حیات در عالم طبیعت یا ماده (یعنی همین جسمی که داریم یا مشابه آن،) می‌تواند حالات مختلفی داشته باشد؛ که شاید منظور از آیات «قتل فی سبیل الله» و نیز گزاره «شهید زنده است» بر این معنا باشد. فعلاً دو حالت در نظر است که مطرح می‌کنیم:

فرضیه یکم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: شهید، حیات غیبی دارد.

بعضی از مفسرین این زندگی شهداء را نوعی حیات غیبی و خاص و درحد زندگی دنیوی وبه صورت نامرئی می‌دانند. البته گروهی از همان مفسران، به دلائلی این نوع زندگی را مخصوص شهدای بدر و احد می‌دانند. امّا به نظر می‌رسد که ما دلیل واضح و توضیح کاملی نسبت به این فرضیه نداشته و راهی برای اثبات آن نداریم. مگر اینکه این حیات غیبی را جزء موارد بعدی و با توضیحات آنها مطرح کنیم.

فرضیه دوم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: شهید، حیات دنیوی با جسم (دنیوی) جدید دارد.

به نظر می‌رسد این فرضیه، امکان عقلی دارد؛ همان گونه که برای عزیر پیامبر (ع) رخ داد (بقره: ۲۵۹) و یکبار (خودش یا مرکبش) در دنیا زیست و مرد و دوباره زنده شده و زندگی کرد. بنابراین، استبعاد دینی نمی‌تواند داشته باشد؛ چراکه اَدَلُّ الدَّلِیلِ عَلَی اِمکَانِ الشَّیءِ وُقُوعُه. این رخداد تاکنون واقع شده است و استناد و دلایل دینی دارد (بقره: 72 و 73 و 260). هم چنین زنده شدن بعضی از مردگان به اعجاز حضرت عیسی (ع) وَأُحْیی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ را می‌توان نشانه‌ای بر امکان این حیات، قلمداد کرد.

هر چند که لازم است تفاوت این فرضیه را با تناسخ جوابگو باشیم. از سوی دیگر باید بتوانیم دلایلی را بر تفسیر آیات: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی …» و «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی …» و مشابه آن (همانند: آل‌عمران: 195)، بر این معنا اقامه کنیم؛ چون اینکه این نوع حیات دنیوی با جسم جدید، امکان دارد، چیزی است و اینکه این آیات، مرادشان بر این معناست، چیز دیگری است؛ و نیاز به استدلال دارد.

ب: حیات در عالم برزخ (یا عالم قبر یا مثال)

برخی قائل به «عالم برزخ» و «حیات برزخی» هستند، «… وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ»؛ البته با تفاسیر متفاوت: الف ـ با روح (روح منتقل شده از دنیا). ب ـ جسم برزخی. بنابراین دو فرضیه بعد، اتکا به عالم برزخ و تفاوت‌های آن دارد:

فرضیه یک با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: شهید، حیات برزخی دارد؛ با جسم برزخی.

به نظر عده‌ای، وجود بدن برزخی از نظر روایات امری مسلم و قطعی است. همچنین، در روایات و احادیث، در برخی مواضع، از «عالم برزخ» با واژه «قبر» یاد شده است. بنابراین، عده‌ای عقیده دارند که شهید در عالم برزخ، بدن مناسب با آن عالم را داراست، بدون آنکه محذور تناسخ لازم آید؛ هر چند که طبق احادیثی، انسان در عالم برزخ، بدنی شبیه دنیا دارد.

فرضیه دوم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: شهید، حیات برزخی دارد؛ بدون جسم.

منظور از حیات و زندگی برای شهید، حیات برزخی است یعنی حیات روح؛ همان که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و نه زندگی جسمانی و مادی. حیات برزخی یا همان عالم قبر، که ارواح مردگان در آنجا تا قیامت معذّب یا متنعّم خواهند بود. (نک: طباطبایی، 1374 ش، 2/343).

گرچه این فرضیه مورد پذیرش برخی از مفسرین، همانند علامه طباطبایی قرار گرفته و آن را به عنوان مراد از آیات مذکور (آل‌عمران: 169؛ بقره: 154) مطرح نموده‌اند؛ ولی این فرضیه با یک اشکال مهم روبرو شده است و آن اینکه: اگر منظور از زندگی در این آیات، زندگی برزخی و بعد از مرگ است، انحصار آن نسبت به «شهید» یا «کشته در راه خدا» نابجا و نادرست خواهد بود؛ زیرا حیات بعد از مرگ برای همه بوده و تمامی انسانها پس از مرگ در برزخ زنده می‌باشند و بر اساس عملکرد خود در دنیا در ناز و نعمت و یا عذاب خواهند بود. مگر اینکه همان حالتی که در معنای مجازی در قبل بیان شد، منظور باشد؛ و مقصود آیه، فقط اشاره به زندگی پس از مرگ باشد، نه فقط اختصاص این حالت، برای شهید یا کشته در راه خدا.

ج: حیات در عالم قیامت (عالم آخرت)

فرضیه واحد با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: حیات شهید از جهت نفس و روح است؛ یعنی روحش زنده است.

شاید این آیات (آل‌عمران: 169؛ بقره: 154) دلیل یا تأکیدی بر اصل وجود نفس یا روح برای انسان باشد؛ و به مناسبت مسألهٔ جهاد، ذکر شده و اختصاصی به شهید و جهاد ندارد؛ به این معنی که همانند مطالب زیر است:

1 ـ پس چون او را درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم سجده کنان برای او [به خاک] بیفتید (حجر: 15. همچنین نک: ص: 72).

2 ـ از حضرت صادق (ع) سؤال شد آیا روح پس از آن که از بدن جدا گشت، متلاشی می‌شود یا باقی می‌ماند؟ فرمود: باقی است تا گاهی که در صور دمیده شود (فیض کاشانی، 1402 ق، 293).

3 ـ بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‌ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‌شوید (سجده: 11).

د: حیات مشترک (عالم طبیعت، برزخ و قیامت)

ممکن است کسانی، جمع بین فرضیه‌های قبل نمایند؛ و عقیدمند شوند که منظور خداوند متعال در آیات مذکور، زنده بودن «شهید» و «کشته در راه خدا»، هم در عالم طبیعت و هم در عالم برزخ و هم در عالم قیامت است.

این فرضیه با تقریرهای مختلف آن، به ظاهر استبعادی ندارد، ولی لازم است پاسخگوی تمام اشکالات قبلی برای فرضیه‌ها باشد؛ و جدای از آن، استدلال مجزا برای جمع بین این معانی، جهت «حیات» ارائه دهد. هر چند که، برخی عقیده دارند که در تمام عوالم هستی (عالم طبیعت، برزخ و قیامت) انسان، دارای بدن است و در هیچ عالمی بی‌بدن نیست. به دلیل این که، «روح» حقیقتی است عین تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابیده است. از این رو، ممکن نیست که روح باشد و بدنی در کار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبیعت، برزخ و قیامت، دارای روح است، واجد بدن نیز خواهد بود.

در هر صورت، با توجه به مفاهیم طبیعت، برزخ و قیامت، فرضیه‌های ترکیبی دیگر با کاربرد حقیقت برای حیات شهید متصور است:

فرضیه یکم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: حیات در عالم طبیعت، برزخ و قیامت.

فرضیه دوم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: حیات در عالم طبیعت و قیامت.

فرضیه سوم با کاربرد حقیقت؛ به مفهوم: حیات در عالم طبیعت و برزخ.

3 ـ 2 ـ 3 ـ جمع‌بندی

در طی مطالبی که گذشت، جمعاً نه فرضیه پیرامون حیات و زنده بودن به کاربرد حقیقی، بیان شد. با توجه به توضیحات و تفاسیری که از فرضیه‌های حالت حقیقی ذکر شد؛ حتی اگر این فرضیه‌ها قابل اثبات باشند، می‌توان به راحتی گفت که معنای حیات در حالات آنها، یعنی:

الف: حیات در عالم طبیعت (یا عالم مادی)

ب: حیات در عالم برزخ (یا عالم قبر یا مثال)

ج: حیات در عالم قیامت (عالم آخرت)

د: حیات مشترک (عالم طبیعت، برزخ و قیامت)

بنابراین، معنای کنایی یا بهتر بگوییم «مجازی» از حیات دنیوی خواهند بود؛ زیرا، فقط یک حالت «حقیقی» برای معنای حیات باقی می‌ماند که همان حیات به معنای اول یا عرفی آن است؛ و اشاره به هر نوع حیات دیگر، از آن روی که در عرف مردم قابل درک نیست، کنایه از حیاتِ مجازی دارد.

 

4 ـ صورت‌بندی مسئله

1 ـ شهید (کشته در راه خدا) زنده است.

2 ـ در تفسیر گزاره فوق و مشابه آن، مراد از «حیات» و «زنده بودن» شهداء چیست؟

3 ـ اگر زنده بودن و حیات را به معنای مجازی از نوع اول (که پیشتر گذشت) بگیریم، مفهوم آیات قابل تفسیر و غیر متناقض هستند.

4 ـ اگر زنده بودن و حیات را به معنای مجازی از نوع دوم (که در جمع بندی فرضیه‌های حقیقی گذشت) بگیریم، مفهوم آیات به سختی قابل تفسیر و حداقل غیر متناقض هستند.

5 ـ اگر معنای «حقیقی» به معنی کشته نشده (به جسم قبلی) بگیریم، به این معنی که حیاتِ شهید، تغییری نکرده است، مفهوم آیات، قابل تفسیر نیستند و متناقض هستند.

برای تبیین مسأله اخیر، نیاز است که در ضمن یک «فرضیه» به معنای و مفهوم «شهید» یا «کشته» و نیز به معنای و مفهوم «زنده» یا «حی» پرداخته شود.

 

5 ـ ارائه فرضیه و تدوین فرضیه

در پاسخ به این پرسش که آیا شهید در برخی آیات، به معنای حقیقی زنده است؟ می‌توان به وسیله اصل امتناع تناقض و به کارگیری نسبت‌های چهارگانه منطقی، این فرضیه را مطرح نمود که: «زنده بودن شهید در معنای حقیقی آن نیست.»

به این معنی که گزارهٔ «شهید، زنده است» یا «کشته در راه خدا زنده است» گزاره‌هایی متناقض هستند.

گزارهٔ: «شهید (کشته در راه خدا) زنده است»، دارای دو واژه «شهید» و «زنده» است که به هم نسبت داده شده‌اند. البته می‌دانیم که با علم به تفاوت دایرهٔ معنایی برخی از کلمات دیگر، می‌توانیم از واژه‌ها مشابه یا مترادف فارسی و عربی همانند: «حی، مرده، کشته، موت، وفات، قتل، هلاکت، مرگ،» نیز استفاده نمود، ولی در هر صورت ناگزیر از استفاده یک واژهٔ نماینده، برای پیشرفت استدلال هستیم. بنابراین، از همان دو واژه معروف و پرکاربرد که در تبیین گزارهٔ بالا به کار می‌رود، یعنی دو واژهٔ «شهید» و «زنده» به نمایندگی از دیگر واژه‌ها مترادف به عنوان «X» و «Y» استفاده می‌کنیم.

در استدلال زیر، درست این است که واژه را به حروف تقلیل دهیم، تا تصور معنایی و پنداری واژه‌ها نتواند شعبده‌بازی کنند و ما را در استدلال منحرف سازند؛ ولی به خاطر اینکه هنوز این رویه در خوانندگان مأنوس نیست، به ناچار به جای استفاده از «X» و «Y» از همان دو واژه بهره می‌بریم، البته با این تفاوت که پیشاپیش تذکر دادیم که این دو واژه را در ذهن خود به عنوان دو حرف «X» و «Y» در نظر بگیرید تا به راحتی، استدلال پیش رود.

اکنون با استفاده از اصل امتناع تناقض و برقرار نمودن نسبت‌های چهارگانه، به تدوین فرضیه می‌پردازیم:

5 ـ 1 ـ مقابل مفهومی «شهید» و «زنده»

مقابل مفهومی این دو واژه عبارتند از:

شهید ≠ غیر شهید (X ≠ X ~)

زنده ≠ غیر زنده (X ≠ X ~)

می‌دانیم که در تقسیمات دوتایی یا «غیری»، حالت سومی متصور نیست. بنابراین، مقابل هر چیزی، غیر آن چیز است.

5 ـ 2 ـ نسب چهارگانه در دو مفهوم «شهید» و «زنده»

نسبت هر دو مفهوم کلی را که با هم بسنجیم، بین مصادیق آنها یکی از نسبت‌های چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص مطلق، و عموم و خصوص من وجه) برقرار است. هرچند که بین دو مفهوم (به ما هو مفهوم)، و نیز بین دو مصداق (به ما هو مصداق)، فقط دو نسبت مساوی و تباین برقرار است.

با وجود دو واژهٔ شهید و زنده و دو کلمه مقابل آنها، به نظر می‌رسد چهار واژه باید مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین، برای بدست آوردن دایرهٔ معنایی دقیق دو واژهٔ شهید و زنده، لازم است بین معنای چهار واژه «شهید، غیرشهید، زنده، غیرزنده»، دو نسبت مساوی و تباین را برقرار و گزارمند کنیم:

5 ـ 2 ـ 1 ـ نسبت مساوی

الف ـ معنای «شهید»، مساوی معنای «غیر شهید» است.

این جمله، متناقض است؛ بنابراین نادرست است؛ و نمی‌تواند معنای مراد قرآن باشد.

ب ـ معنای «شهید»، مساوی معنای «زنده» است.

این جمله به ظاهر صحیح است؛ ولی به این مفهوم است که این دو واژه، یک معنی دارند. و نسبت دادن دو واژه شهید و زنده در یک معنی، مفید علم نیست. همانند: قرمز، قرمز است. بنابراین، گزاره «شهید، شهید است» یا گزاره «زنده، زنده است» یا گزاره «زنده، شهید است» ظاهراً نمی‌تواند معنای مراد آیات قرآن مجید باشند.

ج ـ معنای «شهید»، مساوی معنای «غیر زنده» است.

این جمله صحیح است؛ ولی به این مفهوم است که «شهید، زنده نیست». زیرا اگر شهید، غیرزنده باشد، پس شهید زنده نیست؛ و اگر شهید، زنده باشد، پس شهید غیر زنده نیست؛ که با فرض «ج» مغایر است.

نکته: از مورد «ب» و «ج»، فقط یکی می‌توانند صحیح باشند؛ و الا تناقض ایجاد می‌شود. به این معنی که نمی‌شود معنای «شهید»، هم مساوی معنای «زنده» باشد، هم مساوی معنای «غیر زنده» است.

5 ـ 2 ـ 2 ـ نسبت تباین

الف ـ معنای «شهید»، متباین معنای «غیر شهید» است.

این جمله، درست است؛ چراکه وقتی معنای شهید مساوی معنای غیرشهید نباشد، به این معنی است که متباین آن است.

ب ـ معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» است.

این جمله صحیح است؛ ولی به این مفهوم است که «شهید، زنده نیست». زیرا اگر شهید، غیرزنده باشد، پس شهید زنده نیست؛ و اگر شهید، زنده باشد، پس شهید غیرزنده نیست؛ که با فرض «ب» مغایر است.

ج ـ معنای «شهید»، متباین معنای «غیر زنده» است.

این جمله صحیح است؛ و به این مفهوم است که «شهید، زنده است».

نکته: از مورد ب و ج، فقط یکی می‌توانند صحیح باشند؛ و الا تناقض ایجاد می‌شود. به این معنی که نمی‌شود معنای «شهید»، هم متباین معنای «زنده» باشد، هم متباین معنای «غیر زنده» است.

دو نسبت دیگر، یعنی «نسبت عموم و خصوص من وجه» و «نسبت عموم و خصوص مطلق» در «معنا» واژه‌ها کاربرد ندارند. بلکه فقط می‌توان در مصادیق «شهید» و «زنده» مورد طرح واقع شوند؛ زیرا مفهوم یک واژه، بسیط است و قابل قسمت، نیست.

5 ـ 2 ـ 3 ـ جمع‌بندی

بنابراین، از شش گزاره‌ای که در دو نسبت «مساوی و متباین» مطرح شد و گذشت، فقط این گزاره‌ها قابل استفاده هستند:

1 ـ معنای «شهید»، مساوی معنای «غیر زنده» است.

2 ـ معنای «شهید»، متباین معنای «غیر شهید» است.

3 ـ معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» است.

4 ـ معنای «شهید»، متباین معنای «غیر زنده» است.

ـ دو جمله 1 و 3 به این مفهوم هستند که شهید، زنده نیست؛ به عبارت بهتر یعنی: شهید، زنده (به معنای حقیقی) نیست. بنابراین مراد ما، که حقیقی نبودن (مجازی بودن) معنای زنده در تفسیر این دسته از آیات قرآن مجید است، اثبات می‌شود.

جمله 2 به این معناست که معنای شهید و غیرشهید یکی نیست؛ ولی کاربردی در نفی و اثبات فرضیه ندارد.

ـ فقط جمله 4 به این مفهوم است که شهید، زنده است. یعنی مخالف مراد ما.

اگر ما بتوانیم اثبات کنیم که جمله 3 درست است؛ به این معنی خواهد بود که جمله 4 نادرست است؛ زیرا از مورد 3 و 4، فقط یکی می‌توانند صحیح باشند؛ و الا تناقض ایجاد می‌شود.

برای اثبات درستی گزاره 3 می‌توان گفت:

از دو حال خارج نیست: یا معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» است، یا متباین معنای «زنده» نیست.

اگر معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» نباشد، به این مفهوم است که مساوی معنای «زنده» است؛ که پیشتر در بحث مساوی گذشت که اگر معنای «شهید» و «زنده» یکی باشند، به این مفهوم است که جمله، این همانی است؛ و نسبت دادن دو واژه شهید و زنده در یک معنی، مفید علم نیست. همانند: قرمز، قرمز است. بنابراین، گزاره «شهید، شهید است» یا گزاره «زنده، زنده است» نمی‌تواند معنای مراد آیات قرآن مجید باشند.

و اگر معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» باشد، که مراد ماست و جمله 2 اثبات شده است.

بنابراین بنا به اصل تناقض، چون جمله 2 درست است، گزارهٔ «3 ـ معنای «شهید»، متباین معنای «غیر زنده» است.» نادرست است. نتیجه اینکه: گزارهٔ «شهید، زنده نیست» درست است؛ به عبارت بهتر یعنی: شهید، زنده (به معنای حقیقی) نیست. بنابراین مراد ما، که حقیقی نبودن (مجازی بودن) معنای زنده در تفسیر این دسته از آیات (نک: آل‌عمران: 169؛ بقره: 154) قرآن مجید است، اثبات می‌شود.

 

6 ـ ارزیابی فرضیه

برای دقت در اینکه معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» است؛ لازم است به معنای شهید و زنده بپردازیم.

پیش‌تر بیان شد که «شهید» دو معنای گواه و غیرگواه، دارد؛ و برخی «قتل فی سبیل الله» را به عنوان شهید گرفته‌اند؛ پس در مبحث مقاله، مراد از شهید، معنای غیرگواه است، یعنی: «شهید»، به معنی کشته در راه خدا.

«در راه خدا»، اختصاصی کردن واژه کشته است؛ و فعلاً نقشی در مسأله ما ندارد، پس، از طرح آن خودداری می‌کنیم. بنابراین برای دقت در معنای شهید و زنده و تباین میان آنها، باید به معنای حقیقی (نه مجازی) واژهٔ کشته و زنده بپردازیم.

به چه کسی کشته می‌گوییم؟ به کسی که علایم حیاتی را ندارد. تنفس، مهم‌ترین عامل حیاتی است؛ بعد از آن، خوردن و آشامیدن، مهم‌ترین اعمال حیاتی، محسوب می‌شوند. جریان خون، رشد و نمو، تولید مثل و … از اعمال حیاتی مشترک بسیاری از موجودات زنده هستند.

و به عکس، به چه کسی زنده می‌گوییم؟ به کسی که علایم حیاتی را دارد.

طبق این توضیح، معنای «شهید»، متباین معنای «زنده» است و قابل جمع و نسبت دادن حقیقی به هم نیستند؛ چراکه تناقض حاصل می‌شود. به این معنی که نمی‌شود یک چیز علائم حیاتی داشته باشد و نداشته باشد.

از سوی دیگر، از برخی روایات نیز می‌توان استفاده نمود که زنده بودن شهید، حقیقی نیست و مجازی است (به عنوان نمونه نک: ابن‌بابویه، 1413 ق، 1/177).

 

7 ـ حل مسئله و ارائه نظریه

برای کشف حداقلی معنای مورد ارادهٔ متکلم، در گزاره «شهید، زنده است» ناگزیریم به موارد آیات مشابه در قرآن بپردازیم، قبل از آن، بخش اصلی دو آیه مورد نظر مقاله را ذکر می‌کنیم:

«قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ» + «أَمْواتاً» + «بَلْ أَحْیاءٌ» + «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»

«یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ» + «أَمْواتٌ» + «بَلْ أَحْیاءٌ» + «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»

از دو حال خارج نیست یا «أَحْیاءٌ» مقابل «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ» و «یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ» است یا مقاتل اموات. اگر مقابل «کشته در راه خدا» باشد، مشکلاتی که پیش‌تر مطرح و بررسی شد، پیش روی ما هستند؛ ولی اگر «أَحْیاءٌ» مقابل «أَمْواتٌ» و «أَمْواتاً» باشد، مشکلات مرتفع می‌شوند.

به نظر می‌رسد که نکته کلیدی و اساسی، در این دو آیه این است که واژهٔ «أَحْیاءٌ» مقابل «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ» نیست؛ به عبارت دیگر واژهٔ «زنده» مقابل واژهٔ «کشته شده» نیست. بلکه واژهٔ «أَحْیاءٌ» مقابل «أَمْواتاً» و «أَمْواتٌ» است. «وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ» بنابراین، شاه کلید تفسیر دو آیه بالا و آیات مشابه، مشخص شدن معنای موت است.

موت به معانی مختلف حقیقی و مجازی، در قرآن آمده است؛ از جمله: «کلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَینا تُرْجَعُونَ» (نیز آیات مشابه، همانند: آل‌عمران: ۱۸۵).

فقدان حیات در انسان به دو صورت انجام می‌گیرد: 1 ـ مرگ طبیعی (موت) 2 ـ کشته شدن (قتل). که در قرآن نیز اشاره شده است: «فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ»؛ «وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ»؛ «وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ»؛ «قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا». همچنین در احادیث، همانند: اِنَّ اللّهَ کتَبَ الْقَتْلَ عَلی قَوْمٍ وَ الْمَوْتَ عَلی آخَرینَ… نیز: لَیسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحیدٌ وَ لا مَحیصٌ. مَن لَم یقتَلْ ماتَ، إنّ اَفضَلَ الموتِ اَلقَتلُ.

از سوی دیگر، واژهٔ حیات در قرآن (که ۷۶ بار به کار رفته است)، از جمله مَحْیایَ «زندگی من»، اَحْیآءً «زندگان» و یَسْتَحْیُونَ «زنده نگه می‌داشتند». واژهٔ حیات شامل موارد مختلف و متنوعی می‌شود. در پنج آیه قرآن لفظ حَیّ به خدا نیز نسبت داده شده است. حتی گاهی این واژه به صورت مجازی به کار رفته است، مانند نسبت دادن حیات به زمین.

از سوی دیگر، حیات در قرآن کریم، مفهومی فراتر از علائم حیاتی (همانند: تنفس، خوردن و آشامیدن) را در بر می‌گیرد؛ که بنابر نظر مفسران، پیروی از حق و ایمان به خدا، عاملی حیات‌بخش خوانده شده، که موجب هدایت انسان می‌گردد، در مقابلِ کفر، که مرگ محسوب شده است (نک: طبرسی، 1415 ق، ذیل آیات 122 انعام و 24 انفال). «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکم لِما یحییکم» همچنین، خداوند متعال در آیاتی دیگر (همانند: فاطر: 22) مؤمنان را اَحیاء (زندگان) و کافران را اَموات (مردگان) خوانده است. «أَمْواتٌ غَیرُ أَحْیاءٍ» (نحل: 21).

طبق این توضیح، می‌توان «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ» + «أَمْواتاً» + «بَلْ أَحْیاءٌ» در آیات مورد نظر مقاله را این گونه تفسیر نمود: «کشته شدگان در راه خدا، همانند کافران نیستند، بلکه آنها مؤمنان هدایت شده هستند.»

مؤید این معنا، برخی از احادیث می‌باشند که شرکت نکردن در جهاد را سبب از بین رفتن دین و ایمان می‌دانند. همانند: «هر کس از شرکت در جهاد شانه خالی کند، خداوند لباس فقر و مذلّت در معیشت، و از دست دادن دین و ایمان را بر تن او خواهد پوشاند» (ابن بابویه، 1381 ش، ۴۲۱). همچنین، برخی روایات که کشته جنگ که به ظاهر شهید است را، شهید نمی‌داند (نک: متقی، 1405 ق، 4/419، 3/885؛ غزالی، بی‌تا، 3/373؛ نوری، 1382 ق، 15/259). نیز، روایاتی که ارزش دانشمند را بیشتر از شهید می‌داند (نک: دیلمی، 1412 ق، 164؛ طبرسی، 1415 ق، 9/380).

از تفسیر آیات مورد نظر ما، می‌ماند دو وصف ادامه آیات، که مکمل معنای ما هستند: «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»؛ «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ».

چون خطاب این آیات طبق شأن نزول آنها، باطل نمودن عقیده کافران است؛ تفسیر کامل آیات اینگونه خواهد شد: «کشته شدگان در راه خدا، همانند کافران نیستند، بلکه آنها مؤمنان هدایت شده هستند، که پس از مرگ، نزد پروردگار متنعم هستند؛ ولی این نکته را شما درک نمی‌کنید.»

درک نمی‌کنید، می‌تواند اشاره به یکی از سه نکته باشد: 1 ـ مساوی نبودن کفر و ایمان. 2 ـ وجود زندکی پس از مرگ. 3 ـ متنعم بودن مؤمنان. و یا شامل همهٔ نکات می‌شود.

از سوی دیگر، اگر واژه «زنده بودن» را به کنایه از «ایمان» و «هدایت» شده بدانیم، با روایاتی که اطلاق تنزیلی شهید نیز دارند (و در ابتدای نوشتار بیان شد)، هماهنگ خواهد بود (همچنین روایات مؤید را ببینید: برقی، بی‌تا، 1/265، ح 512؛ طبرسی، 1385 ق، 168، ح 435).

 

نتیجه‌گیری

شهید، معانی، مصادیق و دلالت‌های گوناگون دارد. در این میان، برای معنای گزاره «کشته در راه خدا، زنده است» یا «شهید، زنده است» با ابهام جدی در تفسیر و تبیین مفهوم «زنده بودن کشته شده»، روبرو هستیم. همچنین، برای تفسیر آیات قرآن در این باره، فرض‌های متعددی را می‌توان دربارهٔ مجازی بودن یا حقیقی بودن معنای زنده برای شهید، مطرح نمود؛ که تفاوت‌های اساسی در تفسیر و تبیین آنها وجود دارد.

با توجه به مشکلاتی که در تبیین معنای حقیقی و واقعی برای زنده بودن شهید در برخی از آیات قرآن همانند: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ» و «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» وجود دارد، به گونه‌ای که موجب وقوع «تناقض منطقی» می‌گردد؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که، تفسیر واژه شهید در این آیات، نباید در معنای حقیقی انجام شود؛ به این معنی که مفهوم کلمهٔ کشته شده در راه خدا یا شهید، به معنای زنده بودن ایشان به صورت واقعی نیست؛ بلکه تعبیری مجازی است. هر چند که این تفسیر مجازی قابلیت تنوع دارد؛ و می‌تواند شامل موارد گوناگونی (بر حسب بررسی واژه‌ها و آیات مترادف و همسو) باشد. بنابراین، در جمع‌بندی نهایی و کلی، باید گفت که گزاره و فرضیه «شهید، زنده است» در معنای حقیقی و واقعی، درست و ممکن نمی‌باشد.

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. احسان پاپن

    به نام او
    اگر برای درک معنی زنده نسبت به مرده، برای انسان در قرآن به این سوال توجه کنیم: که چه چیزی باعث می شود که مرده تکلیف نهایی اش در قبال اعمالش (و به تبع آن بهشت و جهنمی شدنش) یکسره شده باشد؟ آیا مرده واقعا اگر بیشتر زنده نمی ماند، امکان توبه و یا تغییر مسیر از جهنم به بهشت نداشت؟ آیا جایگاه نهایی اش تغییر نمی کرد؟
    آنگاه درک ما از معنی زنده و نسبت آن با کشتگان راه خدا که به اختیار خود، مرگ دنیوی را اختیار کرده اند، متقاوت خواهد شد . بنابر این تاکید آیات بر (عند ربهم یرزقون) بدین معنی است که رزق (حداقل رزق معنوی ) ایشان منقطع نشده است.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.