آیا بدن زن عورت است؟

مهدی عسگری: در برخی از کتب حدیثی شیعه و سنی روایاتی با مضمون نسبتاً مشترک آمده که در آن‌ها بیان شده بدن زن یا جسد زن یا زن عورت است. با توجه به این مطلب، مسئله اصلی این نوشتار اولاً نقل این دسته از روایات از کتب فریقین است؛ هرچند که تکیه اصلی بحث به احادیث وارد شده در کتب شیعه است. ثانیاً بررسی سندی این دسته از روایات و اعتبارسنجی آن‌ها از لحاظ علم رجال است. ثالثاً اگر علماء شیعه درباره این دسته از احادیث اظهارنظر کرده‌اند، این اظهارنظرها نیز مطرح شود.

قبل از ورد به اصل بحث باید واژه «عورت» را معنا کرد. راغب در مفردات ألفاظ القرآن می‌نویسد: «الْعَوْرَهُ سوأه الإنسان، وذلک کنایه، وأصلها من الْعَارِ  وذلک لما یلحق فی ظهوره من العار أی: المذمّه، ولذلک سمّی النساء عَوْرَهً، ومن ذلک: الْعَوْرَاءُ للکلمه القبیحه.».[1]

 

روایت زنان عورت هستند(النساء عوره)

در برخی از روایات وارد شده است که: «المرأه عوره…»[2] یا «النساء عوره»[3]. همان‌طور که از مصادر این روایات پیداست این روایات در منابع حدیثی متقدم اهل سنت وارد شده است. اما این احادیث با این الفاظ در کتب شیعیان نیز نقل شده است. در ادامه به بیان این دسته از روایات در کتب شیعه اشاره خواهد شد و بحث و بررسی بعد از هر روایات خواهد آمد.

 

روایت عورت بودن زنان در کتب شیعه

در کتب شیعه این روایت با چند سند مختلف روایت شده است:

روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قَالَ (ع): إِنَّمَا النِّسَاءُ عِیٌّ وَعَوْرَهٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَهَ بِالْبُیُوتِ وَاسْتُرُوا الْعِیَّ بِالسُّکُوتِ.».[4] همانطور که از سند این روایت مشخص است، روایت مرسل است.

روایت دوم: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ [عَنْ أَبِیهِ‏] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ عَنْ‏ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ فَإِنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ النِّسَاءُ عَیٌّ وَ عَوْرَهٌ فَاسْتُرُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوت‏.».[5]

در سند این روایت، مسعده بن صدقه قرار دارد که درباره مذهب او بین رجالیان اختلاف است. شیخ طوسی (رحمه اللّه علیه) او را «عامی» دانسته[6] و کشی آن را «بُتری» مذهب دانسته است.[7]

دیگر رجالیان نیز وی را نه توثیق کرده‌اند و نه ایرادی به او وارد دانسته‌اند. نجاشی و شیخ طوسی برای او کتابی نقل کرده‌اند.[8]

در هر صورت، حتی اگر مسعده توثیق هم بشود، روایت «موثق» خواهد بود.

روایت سوم: «مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ‌ فِی اَلْمَجَالِسِ وَ اَلْأَخْبَارِ عَنْ جَمَاعَهٍ‌ عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ‌ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحَسَنِیِّ‌ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ‌ عَنْ جَدِّهِ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ‌ عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ‌ وَ عَمَّیْهِ إِبْرَاهِیمَ وَ اَلْحَسَنِ اِبْنَیِ اَلْحَسَنِ‌ عَنْ أُمِّهِمْ فَاطِمَهَ بِنْتِ اَلْحُسَیْنِ‌ عَنْ أَبِیهَا عَنْ جَدِّهَا عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ قَالَ‌: اَلنِّسَاءُ عِیٌّ وَ عَوْرَاتٌ فَدَاوُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ‌.».[9]

در سند این روایت، محمّد بن عبداللّٰه أبوالمفضل الشیبانی قرار دارد. نجاشی درباره او می‌نویسد: «ورأیت جل أصحابنا یغمزونه و یضعفونه».[10]

ازاین‌رو، سند این روایت هم ضعیف است. البته در سند این روایت افراد مجهولی همچون موسی بن عبداللّه بن موسی نیز وجود دارد.

البته روایات دیگری با اسناد دیگری در این بحث وجود دارد.[11]

نظر علما درباره روایات عورت بودن زنان

صاحب إستقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار‌ درباره این دسته از روایات می‌نویسد: «وربّما یناقش فی بعض ما ذکر، إلّا أنّ الذی یخطر فی البال وقد ذکرته فی مواضع أنّ دلیل کون بدن المرأه عوره من الأخبار غیر موجود على‏ وجه یعتمد علیه…».[12]

آیه‌اللّه بروجردی درباره این دسته از روایات می‌فرماید: «أما ما روى فی طریق العامه (النساء عوره) أو (جسد المرأه) أو (بدن المرأه) أو (المرأه عوره) فهی وإن کانت من النبویات والنبویات إذا لم تکن فی طرقنا ضعیفه فی حدّ ذاتها إلا أنّ هذه الروایه منجبره بعمل أصحابنا حتّى أن العلّامه (ره) قال فی المنتهى عند التعرض لمسائل الستر (مسئله: وجسد المرأه البالغه الحره عوره بلا خلاف بین کل من یحفظ عنه العلم لقول النبی صلّى اللّه علیه وآله وسلّم المرأه عوره الخ) فهذا الکلام أعنی: قوله «بلا خلاف بین کل من یحفظ عنه العلم»، کاف فی انجبار ضعف سند الروایه، مضافًا إلى ورود هذا المضمون مع اختلاف یسیر فی طرقنا، وهی الروایات الثلاثه المتقدّمه.».[13]

ماحصل آنچه مرحوم آیه‌اللّه بروجردی می‌فرماید این است که در روایات اهل سنت وارد شده است که (جسد المرأه) یا(بدن المرأه) یا (المرأه عوره). ایشان در ادامه اضافه می‌کنند که این روایت از پیامبر (ص) است و هرآنچه از پیامبر باشد و از طریق شیعیان نقل نشده باشد به‌خودی‌خود ضعیف است،

اما جبران ضعف سند یا این‌که این دسته از روایات در کتب اهل سنت وارد شده این است که اصحاب امامیه (فقهای امامیه) بر مقتضای این روایات عمل کرده‌اند، همان‌گونه که مرحوم علامه حلی (رحمه اللّٰه علیه) فرموده که: «بدن زن بالغ آزاد، عورت است» و برای این مسئله به روایات نبوی استدلال کرده است. مرحوم بروجردی می‌فزاید: همین عمل اصحاب به این روایات، جبران ضعف سند را می‌کند، در ضمن این روایات در کتاب‌های شیعیان نیز وارد شده است (که به برخی از آن‌ها در بالا اشاره کردیم).

بنابر آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که عمل به این دسته از روایات (شهرت عملی) سبب شده که برخی از فقها به این دسته از اخبار اعتماد کنند و اگر شهرت عملی حجت دانسته نشود، این اخبار قابل احتجاج نخواهند بود.

 

نتیجه

در روایاتی که زن را «عوره» می‌دانند، حدیث صحیح وجود ندارد و آنچه سبب جبران ضعف سند در این دسته از روایات می‌شود، عمل اصحاب به این دسته از روایات است.

 

 

ارجاعات:

[1]. راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 595؛ «العَوْرَه: عورت انسان یا شرمگاه که کنایه‏اى است از عار و نیز- عوره- چیزى است که از آشکار شدنش عار یا مذمّت به انسان مى‏رسد و لذا زن- عوره- نامیده شده. عَوْرَاء: از این معنى است یعنى کلمه زشت و کار قبیح.» (خسروی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج 2، ص 670).

[2]. ابن‌حبان، صحیح إبن حبان، ج 12، ص 411. مصحح در پاورقی [شماره 1] اضافه می‌کند که رجال این روایت همه ثقات هستند. همچنین نک‍: ترمذی، سنن الترمذی، ج 3، ص 310؛ ابن‌خزیمه، صحیح إبن خزیمه، ج 2، ص 813؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 451.

[3]. ابن‌ابی‌شیبه، المصنف، ج 4، ص 53؛ طبرانی،‌المعجم الکبیر، ج 9، ص 185.

[4]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 390.

[5]. کلینی، الکافی، ج 5، ص 534-535.

[6]. طوسی، رجال الطوسی، ص 145.

[7]. کشی، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 687.

[8]. نجاشی، رجال النجاشی، ص 414؛ طوسی، الفهرست، ص 465.

[9]. طوسی، الأمالی، ص 584-585.

[10]. نجاشی، رجال النجاشی، ص 395.

[11]. ابن‌اشعث، الجعفریّات، ص 94. سند ابن‌اشعث این‌گونه است: «أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِی مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏).» مرحوم محمدحسن نجفی (رحمه اللّٰه علیه)

درباره این کتاب می‌نویسد: «… بل الکتاب المزبور على ما حکی عن بعض الأفاضل لیس من الأصول المشهوره بل ولا المعتبره، ولم یحکم أحد بصحته من أصحابنا، بل لم تتواتر نسبته إلى مصنفه، بل ولم تصح على وجه تطمئن النفس بها، ولذا لم ینقل عنه الحر فی الوسائل ولا المجلسی فی البحار مع شده حرصهما، خصوصا الثانی على کتب الحدیث، ومن البعید عدم عثورهما علیه، والشیخ والنجاشی وإن ذکرا أن مصنفه من أصحاب الکتب إلا أنهما لم یذکر الکتاب المزبور بعباره تشعر بتعیینه، ومع ذلک فإن تتبعه وتتبع کتب الأصول یعطیان أنه لیس جاریًا على منوالها فإن أکثره بخلافها، وإنما تطابق روایته فی الأکثریه روایه العامه إلى آخره.» (نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 398).

سند دیگر توسط راوندی روایت شده است (راوندی، النوادر، ص 36). سند این کتاب هم همان سند کتاب الجعفریات است که با سه واسطه به مجمد بن اشعث می‌رسد:

«قَالَ أَخْبَرَنَا الْإِمَامُ الشَّهِیدُ أَبُو الْمَحَاسِنِ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَحْمَدَ الرُّویَانِیُّ إِجَازَهً وَسَمَاعًا أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ التَّیْمِیُّ الْبَکْرِیُّ الْحَاجِی إِجَازَهً وَ سَمَاعاً حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ الدِّیبَاجِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ الْکُوفِیُّ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع حَدَّثَنَا أَبِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏).»

اگر سخن صاحب جواهر را درباره الجعفریات بپذیریم باید درباره کتاب النوادر راوندی نیز همان داوری را داشته باشیم.

[12]. محمد بن حسن بن شهید ثانی، إستقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار‌، ج 6، ص 301.

[13]. بروجردی، تبیان الصلاه، ج 3، ص 251. در جایی دیگر نیز این مطلب از قول آیه‌اللّٰه بروجردی بیان شده است: «وبالجمله کون النساء عوره ممّا اتّفق علیه الکلّ، ولذا تمسکوا فی مسأله وجوب ستر المرأه بدنها ـ إلَّا ما استثنی ـ بهذا الحدیث المروی عن النبی صلى اللّٰه علیه وآله بطریق العامه، وقد سمعت قول العلّامه فی المنتهى حیث قال: وهو قول کلّ من یحفظ عنه العلم.فضعف السند ـ إن کان ـ مجبور بعمل الأصحاب وتمسکهم به بالخصوص هذا من حیث السند.» (اشتهاردی، تقریر بحث السید البروجردی، ج 1، ص 61).

 

مطالب زیر را هم ببینید:

جدالِ فکری بر سر حجابِ شرعی | محسن زارعی

«حجاب اجباری» از سه منظر| بهنام مدی

 

منابع

کلینی، محمد بن یعقوب، (1407ه‍.ق)، الکافی، تصحیح و تعلیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، چهارم، تهران: ‏دار الکتب الإسلامیّه.

طوسى، محمد بن حسن‏، (1373 ه‍.ش)، رجال الطوسی‏، تحقیق جواد قیومى اصفهانى، سوم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المقدسه‏.

نجاشى، احمد بن على، (1365 ه‍.ش)، رجال النجاشی، چاپ ششم، قم، جامعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی.

کشی، محمد بن عمر، (1404 ه‍.ق)، اختیار معرفه الرجال، تحقیق سید مهدی رجائی، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث.

طبرانی، سلیمان بن احمد، (بی‌تا)، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، دوم، قاهره: مکتبه ابن تیمیّه.

ابن أبی‌ شیبه العبسیّ الکوفی، (1427 ه‍.ق)، أبوبکر بن محمد، المصنف، تحقیق محمّد عوّامه، المملکه العربیّه السعودیّه و سوریا: دار القبله للثقافه الإسلامیّه ومؤسسه علوم القرآن.

الخطیب البغدادی، احمد بن علی بن ثابت، (1422 ه‍.ق)، تاریخ مدینه السلام وأخبار محدثیها وذکر قطانها العلماء من غیر أهلها وواردیها (تاریخ بغداد)، تحقیق و تعلیق بشار عوّاد معروف، بیروت: دار المغرب الإسلامی.

طوسى، محمد بن حسن‏، (1420 ه‍.ق)، فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول‏، تحقیق عبدالعزیر طباطبایی، گردآورنده مکتبه المحقق الطباطبائی‏، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی.

طوسی، محمد بن حسن، (1414)، الأمالی، تحقیق مؤسسه البعثه، قم: دار الثقافه.

صدوق، (1413 ه‍.ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏.

ابن‌اشعث، محمد بن محمد، (بی‌تا)، الجعفریّات (الأشعثیات)، تهران: مکتبه النینوى الحدیثه.

راوندی کاشانی، فضل‌الله بن علی، (بی‌تا)، النوادر، تحقیق احمد صادقی اردستانی، قم: دار الکتاب.

محمد بن حسن بن شهید ثانی، (1419 ه‍.ق)، إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار، تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،           قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412 ه‍.ق)، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت ـ دمشق: دار القلم ـ دار الشامیّه.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1374 ه‍.ش)، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن‏، مترجم غلامرضا خسروی حسینی، چاپ دوم، تهران: مرتضوی.

محمد بن حبان، (1414 ه‍.ق)، صحیح إبن حبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الرساله.

محمد بن اسحاق بن خزیمه، (1424 ه‍.ق)، صحیح إبن خزیمه، تحقیق محمد مصطفی اعظمی، چاپ سوم، بیروت: المکتب الإسلامی.

ترمذی، محمد بن عیسی، (1419 ه‍.ق)، سنن الترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، قاهره: دار الحدیث.

نجفی، محمد حسن، (1404 ه‍.ق)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، چاپ هفتم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

بروجردی، سید حسین، (1426 ه‍.ق)، تبیان الصلاه، مقرر علی صافی گلپایگانی، قم: گنج عرفان.

بروجردی، سید حسین، (1416 ه‍.ق)، تقریر بحث السید البروجردی، مقرر علی‌پناه اشتهاردی،  قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.