سخنرانی جرج جرداق درباره رهبر اسلامی
جرج جرداق در سال ۲۰۰۱ میلادی در مرقد حضرت زینب، سخنانی درباره امام علی ایراد کرد که چکیدهای از مباحث کتابهایش و هسته اصلی آرا و نظراتش درباره آن شخصیت نورانی است. از نگاه جرج جرداق، مبانی عدالت اجتماعی، دموکراسی و دولت رفاه و دیگر نظریههای مدرن اداره دولت، در میان سخنان امام علی موج میزند و متأسفانه هیچگاه در شرق به آن اهمیت داده نشده است. متن این سخنرانی به شرح زیر است.
ای برادران! شاید بارزترین امری که انسانهای بزرگ حقیقی را از دیگران متمایز میکند، و از آنها منارههایی نورانی در گذرگاههای تاریک تاریخ میسازد، فارغ از تمام اموری که درگیر آن هستند و اوضاع و احوالی که جوامع آنها را مسموم ساخته، همان استواری و انسجام در شخصیت همه آنها است، مانند انسجامی که در میان عناصر جهان وجود دارد، و تکامل در سیره و زندگیشان که میان روح کلی حاکم بر آنها و واقعیت زندگی پیرامونشان و اوضاع و احوال زمانی و مکانی پیوند میزند. این گونه است که چنین شخصیتی، ویژگی جامعیت یافته، و در عین انسجام، از تنوع نیز برخوردار است؛ دقیقا همانند مبانی و قوانین جهان که در عین جامعیت و همهگیری، و اتحاد و انسجام، گونههای متنوعی را نیز در خود جای داده است، و این تنوع، خللی در وحدت آن ایجاد نکرده است. گویا صاحب این شخصیت بزرگ، تمام جهان را به طور کامل در کیان و وجود خود یافته، و به طور ناخودآگاه به گونهای رفتار میکند که خویشتن را بر اجتماع مردم بازمیتاباند.
نگاهی به جهان خارج و اوضاع و احوال آن کافی است تا اطمینان یابیم که جهان بر پایه قوانین ثابتی استوار است، و ادامه حیات میدهد. پسر ابوطالب چنین نگاهی به جهان داشت، و آگاهی عمیقی از توازن و یکپارچگی میان اجزای آن یافته بود. ایشان میدید موجوداتی که در ظاهر چندپاره به نظر میرسند، جوهری یکپارچه و هماهنگ دارند، و آن چه در زمان حال از آنها جدا میشود، در ازل یا ابد به آنها پیوند خورده بود یا خواهد خورد. تمام عناصر جهان به هم تنیده، و در همکاری با هم هستند، و وظایف و حقوقی در قبال یکدیگر دارند. آن چه میدید و مییافت جنبشی در وجودش برمیانگیخت، و چنان در نهادش رسوخ میکرد که زبان به آن چه در اعماقش میجوشید، میچرخاند و میگفت: «همانا آسمانها و زمین بر حق استوار شدهاند.»
اما امور حقی که به آنها اشاره میکند، همان راستی و عدالت و ثبات است که در قوانین ثابت جهان یافته بود.
امام علی در اعماق وجودش میدید که مقایسه میان آسمان و زمین که بر حق استوار شدهاند، درست است، و اجتماع انسانی، قطعا تصویر کوچک شدهای از جهان استوار بر پایههایی درست و ثابت است. آدمیان میبایست با همدیگر برابر، و همیار و همکار یکدیگر باشند. در واقع، انسانها به تعاون و برابری دستور یافتهاند تا بتوانند ادامه حیات بدهند. بر این اساس، قانونی اجتماعی که از قوانین جهان بزرگ نشأت میگیرد، صادر میکند: «پس خداوند سبحان، حقوقی را برای برخی از مردم بر برخی دیگر واجب کرد، و این حقوق را در همه جهات همانند هم قرار داد، به گونهای که بعضی از آن، سبب بعض دیگر است، و هیچ کدام واجب نمیشود مگر آن که دیگری واجب میگردد.»
این سخن از ادراک و شناخت امام علی از تعاملی برآمده است که حرکت عالم کبیر با تمام عناصرش، گویای آن است، و چارهای نیست که در بطن جامعه انسانی نیز پیاده شود تا استمرار و بقای آن تضمین گردد. پس حقوق انسانها در منطق امام علی برخی با برخی دیگر در تعامل است، و گرنه آشوبی به پا میشد که تباهی و انحطاط را در پی داشت.
عناصر جهان به همان میزان که دریافت میکنند، میبخشند. گلها، همان گونه که از زمین موادی را دریافت میکنند که برای حیات و رشد و رنگ و بویشان به آن نیاز دارند، زمین نیز از رنگ و عطر آنها به مقدار آن چه به آنها بخشیده، بازمیستاند. حتی هنگامی که به بالاترین مرحله رشد خود برسند، و عمرشان به پایان آید، ساقه و برگهای آنها به زمین برمی گردد.
آبهایی به دریا فرو میریزد که پیشتر با تبخیر از دریا جدا شده بود و سپس به شکل باران بر دشتها فرو ریخته بود.
همچنین انسان در زندگی شخصی، هیچ نعمتی را به دست نمیآورد، مگر آن که نعمت دیگری را در مقابل آن از دست داده باشد. امام علی درباره این توازن و تعادلی که به ویژه در میان احوال انسانها و قوانین طبیعت حاکم است، سخنی دارد که بیشتر به قوانین ثابت و بدون نقض ریاضیات شباهت دارد: «هیچ نعمتی از دنیا به دست نمی آید، مگر این که نعمت دیگری از کف برود، و انسان هیچ روزی را آغاز نمی کند، مگر آن که روز دیگری را به پایان رسانده باشد، و نفسهای انسان گامهای او به سوی مرگ است.»
در حیات عمومی یا امور اجتماعی نیز، هیچ یک از شؤون انسانی از این قانونی که امام علی، آن را از قانون سرمدی جهان اقتباس کرده، تخلف نمیکند. این حق شما بر جامعه است که آن چه به آن میبخشید، تقویت و بسط دهد تا بتوانید در آینده به میزانی که بخشیدهاید، از آن بازستانید. اما اگر پاداشی کمتر از آن چه بخشیدهاید دریافت کنید، سهم شما را فرد دیگری برداشت کرده است، و اگر بیشتر از آن چه بخشیدهاید به دست آورید، سهم دیگری را خوردهاید. در واقع، سیر میشوید به قیمت آن که دیگری گرسنه بماند و به این گونه، شما ستمگری غاصب خواهید بود. وجود ظالم و مظلوم در جامعه، آفتی برای آن و نقصانی در موازین عدالت اجتماعی است.
از همین خاستگاه بود که امام علی به درمان اوضاع جامعه در مکان و زمان خویش پرداخت، و نسخهای برای تمام جوامع بشری در همه زمانها و مکانها پیچید.
علی دانست که خشت اول در بنای جامعهای سالم، همان خشتی است که در صورت فقدان آن، اصلا بنایی شکل نخواهد گرفت، و آن توزیع اسباب زندگی به صورتی عادلانه و بدون ظلم و حقخوری در میان همگان است. همین مبنای امام که بیانگر مهمترین بخش از عدالت اجتماعی است، در واقع همان مبنا و اصلی بود که ژان ژاک روسو، از فیلسوفان بزرگ قرن هیجدهم، ۱۲۰۰ سال پس از عصر امام، به آن رسید. دانشمندان علوم اجتماعی غربی در نیمه قرن نوزدهم به اهمیت این اصل واقف شدند و اعلان کردند که هر آن چه فردی اضافه بر نیازمندیاش دریافت کند، درواقع از حق نیازمندی بوده که به غصب از او گرفته است.
امام علی، این مبنا و اساس را در سخنان خویش که از نظرگاهی واحد برمیآمد، مشخص و ترسیم کرده است و تمام این سخنان در معنای واحدی که همان سنگ بنای جامعه عادل است به هم پیوند میخورند:
«هیچ نعمت فراوانی (بیش از نیاز) را نیافتم مگر این که در کنارش حقی ضایع شده بود.»
«هیچ ثروتمندی کامیاب نگشت مگر آنکه فقیری گرسنه ماند.»
«از احتکار جلوگیری کن.»
«بپرهیز از این که چیزی را به خود اختصاص دهی درحالی که همه مردم در آن مساوی هستند.»
«تهیدستی در وطن، غربت است.»
بنابراین، امام علی، بنای جامعه عادل و سالم را، بسته به پایبندی صادقانه به این مبنا و اساس میبیند، و بر این اعتقاد است که حکومت باید طبق آن عمل کند.
حاکم در این روش، همان فردی است که امام علی تصویر خود را از او ارایه میدهد، و میگوید: «اگر گوسفندی در حجاز یا یمامه گم شود، خود را تا روز قیامت مسؤول آن میدانم.»
احساس مسؤولیت امام علی در جایگاه حاکم، مانند احساسی است که پیامبران و فیلسوفان و شاعران برجسته با آمال و آرزوهایی بزرگ، در سر میپرورانند. تلاش حاکم که میبایست تماما خیرخواهی برای مردمش باشد، با الهام از این احساس عمیق سنجیده میشود، و هر زمان کاری انجام دهد، بایستی این سخن که از بالاترین و شریفترین احساسات و منشها برآمده، به او گفته شود: «اگر تمام کار را انجام دادی، مانند کسی باش که هیچ انجام نداده است.»
آن چه امام در رفتار و گفتارش ثابت کرد این است که ولایت و حاکمیت تنها میتواند از جامعه و برای جامعه باشد، و آن که قدرت را به دست میگیرد، لازم است به این اصل کلی عمل کند که جز به صلاح مردمش رفتار نکند، و روشی را در پیش گیرد که به آنان نشان میدهد فردی از جامعه است، و از آنها و برای آنها، و نه بر آنها است. امام علی پس از آن که خلافت را به دست گرفت، خطاب به مردم گفت: «همانا من یکی از شما هستم. هر حقی شما دارید، من نیز دارم. هر آنچه بر شما لازم است، بر من نیز هست. هیچ چیز حق را باطل نمیکند. به خدا که من شما را بر طاعتی نمیخوانم، مگر آن که خودم در آن پیشگام باشم، و از معصیتی بازنمیدارم، مگر آن که خودم ابتدا از آن دوری کرده باشم.»
در روش امام، مشورت حرف اول را میزند: «آن که از نظرات مختلف استقبال کند، مواضع اشتباه را خواهد شناخت». مردم حق دارند که از حاکم خود بخواهند: «رازی را از آنها پنهان نکند، و تصمیمی را بدون آنها نگیرد». از دستورات امام به والیان خود، فارغ از هر مکان و زمانی که در آن قرار دارند، این بود که: «تودهها را دریابید که دست خداوند با جماعت است».
در این نظرگاه، جماعت مردم به تنهایی منبع قدرت تلقی میشود، و خیرخواهی برای آنان، هدف نهایی حکومت شمرده میشود؛ همان چیزی که امروزه، حکومت مردمی یا دموکراسی نامیده میشود.
بنابراین، جلوگیری از احتکار و انحصار و بهرهکشی، و جلوگیری از فراوانی نعمت مازاد بر نیاز در یک جا و حرمان در جای دیگر، و مساوات مطلق در حقوق و وظایف، و اعطای آزادی بیان و اختیار در تمام زمینهها، و پایهریزی رابطهای سالم میان حاکم و محکوم بر اساس این مبانی، سپس تحکیم همه اینها با اخلاقی نیکو و همراه با محبت و رحمت، از بارزترین نقاطی است که روش امام علی در بنای جامعهای عادل و فاضل را نمایش میدهد.
امام علی که قلب، اندیشه و وجدانی بزرگ داشت، با نبوغ خود مرزهای تمام زمانها و مکانها را درنوردید. فیلسوف لبنانی شبلی شمیل درباره ایشان میگوید: «امام علی، بزرگِ بزرگان، و نمونه نادری است که نه در شرق و نه در غرب مانندی ندارد، چه در گذشته و چه در زمان حال».
باشد که افتخار ما در آیندهمان باشد، همان گونه که در گذشتهمان بود. نگاه و توجه به گذشته، مقدمه اهتمام به آینده است.