روزن دین؛ کارکرد آزادگیبخشی ایمان به غیب*
مهدی فردوسی مشهدی**
استاد مصطفی ملکیان به تازگی (1393/8/25) در تالار ایوان شمس تهران، درباره «آزادی از نظرگاه مولانا» سخن راندند و پس از ایضاح مفهومی «آزادی» و اشاره به تفاوتش با «آزادگی»، موانع آزادگی را از نظرگاه مولانا به شیوه استقرا در آثار او برشمردند و این موانع را در سرودهها و گفتههای مولانا به پنج دسته تقسیم کردند: ۱. داشته دانستن نداشتهها؛ ۲. مملوک دانستن داشتهها؛ ۳. خودِ خود دانستن داشتهها؛ ۴. دلبستگی به و داشته دانستنِ رذایل (اخلاقی و روانی)؛ ۵. دوست داشتن چهار دشمن (ابلیس، دنیا، نفس، هوا).
چنانکه خود ایشان در آغاز سخنرانی اشاره کردند، برای سخن راندن در جای دیگری میبایست شتاب میکردند و فرصت، چندان نبود که درباره پارههای گوناگون سخن، شرح دهند و به تعبیری، بندِ تنگ زمان نمیگذارد تا درباره آزادگی، آزادانه سخن گویند. از اینرو، به گمان من، سطحهای دیگری از پژوهش در اینباره مطرح است که شاید بر اثر کمبود وقت، در گفتار استاد نیامده باشد. مقدمه گفتار ایشان تحلیل ماهیت آزادی بود که به شیوهای فلسفی صورت پذیرفت، اما بخش اصلی سخنانشان به موانع آزادگی از دید مولانا ناظر بود که بر پایه استقرا در آثار وی، به پنج مانع اشاره کردند. مباحث ایشان را به تقریر من، چنین میتوان صورتبندی کرد:
مفهوم آزادی به گرفتاری و اسیری، مسبوق است که هر گاه درباره قیود درونی (روانی) به کار میرود، به جای آن آزادگی را میتوان نشاند. با فرض امکانپذیری آزادگی از گرفتاری و اسیری درونی، دستکم سه پرسش در اینباره مطرح میشود: ۱. آزادگی به سوی چه هدفی؟ ۲. آزادگی از چه چیزی؟ ۳. آزادگی با چه چیزی؟
پاسخ پرسش نخست بنابر تقریر ایشان از دیدگاه مولانا، رسیدن به «خود واقعی» یا «روح هستی» یا «حق» است. پرسش دوم، در بحث از موانع آزادگی پاسخ مییابد. فهرست پنجگانه پیشگفته، پاسخی به «چیستی موانع آزادگی از دید مولانا» به شمار میروند، اما پرسش سوم؛ یعنی «چگونگی دفع یا رفع موانع آزادگی از دید مولانا»، ، سطح دیگری از پژوهش در اینباره است که پاسخ به آن در این سخنرانی طرح نشده است.
نسبت آزادگی با عرفان
مولانا نماینده سنت عرفانیِ حوزه خاورمیانه است. پیش از او صوفیان و عارفان پرآوازهای از این حوزه برخاسته و پس از او نیز رجال نیرومندی این سنت را نمایندگی کردهاند. استاد، چکیده و گذرا، اشارت کردند که مفهوم و لوازم و ویژگیهای آزادگی پس از مولانا، در آثار ابنعربی، در قالب و نسقی نظری، سامان گرفت و این اجمال، با مطالعه تفصیلی دیدگاههای او، تصدیقپذیر است، اما موضوع و دغدغه اصلی من در این حاشیهنویسی، نیست.
نسبت آزادگی با دین
باری، آنچه ناگفته ماند، ربط و نسبت این مفهوم با دین است. آموزههای عرفانی مولانا، از بنیادهای دینشناختی او سرچشمه میگیرند. به گفته استاد، آزادگی در معنای روانشناختیاش، از میان بردن موانع پنجگانه پیشگفته است، اما کارکرد دین در اینباره چیست؟ آزادگی به معنای مطرح در این سخنرانی، مفهومی روانشناختی است که به گفته استاد، پنج مانع فراروی تحقق آن در آثار مولانا میتوان یافت. پرسش این است: مولانا که خود را وامدار سنت دینی میداند، دیدگاهی دینشناختی درباره آزادگی مطرح کرده است؟ آیا آزادگی در چارچوب هدفهای دین / پیامبران جای میگیرد؟
این پرسشها به مبحث «قلمرو دین» یا «انتظار بشر از دین» یا به تعبیر قدَما، «هدف بعثت انبیا» یا «فلسفه نبوت» ناظر است که از مباحث دینشناختی (فلسفه دین) به شمار میروند. تحقق آزادگی، به کارهایی اخلاقی میانجامد. مانند «بخشندگی» و «راستگویی». بنابراین، ربط و نسبتی نیز با مبحث «دین و اخلاق» در حوزه دینشناسی دارد؛ یعنی دین، زمینه را برای اخلاقی شدن آدمی فراهم میکند (خدمت دین به تأسیس رفتار اخلاقی یا توسعه رفتار اخلاقی).
بنابراین، افزون بر اینکه به شیوه استقرایی میتوان موانع آزادگی را در آثار مولانا جُست و به «چیستی موانع آزادگی» پاسخ گفت، به دو پرسش دیگر نیز باید پاسخ دهیم:
۱. از دید مولانا چگونه میتوان موانع آزادگی را از میان برد؟
با فرض اینکه مولانا به چنین پرسشی، پاسخ گفته باشد، آن را از مباحث مطرح در حوزههای «مدیریت رفتار» و «اخلاق کابردی» میتوان برشمرد.
۲. آزادگی در ادبیات دینشناختی مولانا چه سهم و جایگاهی دارد؟
دادههای بسیاری از آثار مولانا بر این دلالت میکنند که پیامبران آمدهاند تا انسان را از همان موانع آزادگی برهانند. بنابراین، دستکم یکی از هدفهای پیامبران، رفع همین موانع است. این پاسخ در مباحث مطرح در حوزههای «قلمرو / هدف دین» و «دین و اخلاق» جای میگیرد که خود از محورهای فلسفه دین به شمار میروند. نمونههای زیر از مثنوی معنوی در این زمینهها، میگنجند:
چون به آزادی نبوت هادی است
مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید (۶، ۴۵۰۴)
پیامبری و ایمان به پیامبران، به آزادی (همان آزادگی) میانجامد؛ یعنی دین در زمینه تحقق آزادگی روانشناختی به آدمی خدمت میکند و این ویژگی روانشناختی موجب میشود که رفتار اخلاقی از او سر بزند. آزادی از قیدهای درونی (غم) نیز از پیآمدهای ایمان شمرده شده است.
خلق را از بند صندوق فسون
کی خرَد؟ جز انبیا و مرسلون (۶، ۴۵۴۱)
هر پیَمبَر در میان امّتان
همچنین تا مَخلصی میخواندشان (۱، ۱۰۰۲)
قابل تعلیم و فهم است این خرَد
لیک صاحب وحی تعلیمش دهد (۴، ۱۲۹۶)
داشته گرفتن نداشتهها و مملوک گرفتن داشتهها، «پندار»اند نه «معرفت»؛ زیرا آدمیان «استحقاق ذاتی» ندارند، مملوکها «ثبات» ندارند و انسان بر اثر «دلبستگی به مملوکها»، آنها را مالِ خود میپندارد، اما پیامبران با آموزههای هستیشناختی ـ انسانشناختی خود، او را از بند چنین فسونهایی میرهانند. بنابراین، «معرفتبخشیِ» دین به انسان، از کارکردهایی است که پاسخی به چگونگی رفع موانع آزادگی، به شمار میرود. آزادگی (مَخلَص) در فراخوان پیامبران، با معرفتبخشی صورت گرفته است.
قلب و نیکو در جهان بودی روان
چون همه شب بود و ما چون شبروان
تا برآمد آفتاب انبیا
گفت ای غَش دور شو! صافی بیا (۲، ۲۸۶ ـ ۲۸۷)
بیمحک پیدا نگردد وهم و عقل
هر دو را سوی محک کن زود نقل
این محَک قرآن و حال انبیا
چون محَک مر قلب را گوید بیا (۴، ۲۳۰۳ ـ ۲۳۰۴)
«خودِ خود دانستن داشتهها»، مغشوش (ناسره) را به جای صافی (سره) گرفتن است. دین در اینباره داوری میکند و به آدمی نشان میدهد که اصیل و نااصیل در هستی چیست.
صد هزاران چشم دل بگشاده شد
از دم تو، غیب را آماده شد
وان قویتر زان همه کین دائم است
زندگیبخشی که سرمد قائم است
جان جمله معجزات این است خود
کو ببخشد مرده را جان ابد (۳، ۲۵۰۰ ـ ۲۵۰۲)
خوش بود پیغامهای کردگار
کو ز سر تا پای باشد پایدار
خطبه شاهان بگردد وان کیا
جز کیا و خطبههای انبیا
زان که بوش پادشاهان از هواست
بارنامه انبیا از کبریاست (۱، ۱۱۰۲ ـ ۱۱۰۴)
یؤمنون بالغیب میباید مرا
زان ببستم روزن فانیسرا (۱، ۳۶۲۸)
دوزخ است آن خانه کان بیروزن است
اصل دین ای بنده روزن کردن است (۳، ۲۴۰۴)
انبیا همچنین انسان را از «بیثباتی» دنیا و دائمی و سرمدی بودن جهان غیب بهویژه غیب الغیوب؛ یعنی خداوند آگاه میکنند و زمینه را برای دلنابستگی او به این دنیا و سر زدن رفتار اخلاقی آزادهوار وی فراهم میآورند. تنها موجود پایدار هستی، خداوند است. ایمان به خدای نادیدنی و دریدن حجاب ماده (روزن کردن)، پندار ثبات دنیای ماده را از میان میبرد و از دید مولانا، دین همین روزن کردن (ایمان آوردن به جهان ثابت / قارّ) است.
انبیاشان تاجری آموختند
پیش ایشان شمع دین افروختند (۶، ۹۹۶)
فروختن جان و دل کندن از آن؛ یعنی برداشتن یکی از موانع آزادگی نیز از آموزههای پیامبران است. این بیت اشارهای به آیه ۱۱۱ سوره توبه میتواند بود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ».
از میان فال بد من خود تو را
میرهانم میبرم سوی سَرا
چون نبی آگهکننده است از نهان
کاو بدید آنچه ندید اهل جهان (۳، ۲۹۵۹ ـ ۲۹۶۰).
این ابیات، ذیلِ مناظرهای درازدامن میان انبیا و قومشان در دفتر سوم مثنوی معنوی آمده و خود به داستان «وخامت کار آن مرغ که ترک حَزم کرد از حرص و هوا» مسبوقند که از نمونههای یاد شده در سخن استاد ملکیان در آن سخنرانی بود: «شاد بال و پر او، بخاً لهُ * تا امام جمله آزادان شد، او». چکیده سخن انبیا با قوم این است که موانع روانی و اخلاقی شما برای دیندار شدن مانند ناامیدی و تکبر، زدودنیاند و میتوان آنها را از میان برد. ایمان بیاورید تا رها شوید!
چنانکه گذشت، ایمان آوردن از دید مولانا، سوراخ کردن پرده بیخبری است و باخبری، انسان را به هدف آزادگی (رسیدن به حق و وحدت با جانِ جانان) نزدیک میکند: «جان نباشد جز خبر در آزمون * هر که را باشد خبر، جانش فزون» (۲، ۳۳۲۶). این دعوی، سخن معروف آگوستین «ایمان میآورم تا بفهمم» (Augustine, ۲۰۱۰, p۳۴) و مناقشات و مباحثات گستردهای را در اینباره فرایاد میآورد که بیشتر با عنوان «ایمانگرایی» در حوزه فلسفه دین، مطرحَند. برکنار از امکانپذیری یا امکانناپذیری این دعوی و برکنار از قبول و نُکول این دیدگاه و برکنار از تطبیقپذیری «نظریه ایمان» مولانا و آگوستین (و پیروانش)، اکنون بر خدمترسانی و کمکرسانی دین به رفع موانع آزادگی تأکید میشود؛ یعنی نظریه «دین و اخلاق» مولانا و اینکه طرح بحث درباره آزادگی از نظرگاه مولانا بدون پیش نهادن مباحث دینشناختی؛ یعنی نظریه «قلمرو دین» او در این زمینه، گذشتن و فروگذاردن بخش سترگی از مباحث مرتبط با موضوع است.
پاورقی
*پیش از مطالعه این نوشتار، سخنرانی استاد مصطفی ملکیان را درباره «آزادی از نظرگاه مولانا» گوش کنید!
کتابنامه
بلخی، جلالالدین محمد (۱۳۶۲)، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، مولی.
Augustine (۲۰۱۰), “On the Free Choice of the Will”, in Grace and Free Choice & Other Writings, Trans. by Peter King, Cambridge University Press.
استاد مصطفی ملکیان به تازگی (1393/8/25) در تالار ایوان شمس تهران، درباره «آزادی از نظرگاه مولانا» سخن راندند و پس از ایضاح مفهومی «آزادی» و اشاره به تفاوتش با «آزادگی»، موانع آزادگی را از نظرگاه مولانا به شیوه استقرا در آثار او برشمردند و این موانع را در سرودهها و گفتههای مولانا به پنج دسته تقسیم کردند: ۱. داشته دانستن نداشتهها؛ ۲. مملوک دانستن داشتهها؛ ۳. خودِ خود دانستن داشتهها؛ ۴. دلبستگی به و داشته دانستنِ رذایل (اخلاقی و روانی)؛ ۵. دوست داشتن چهار دشمن (ابلیس، دنیا، نفس، هوا).
سلام
خود نویسنده هم گفته است که وقت ایشان کم بود و نمی توانستند همه مسائل را در آن وقت کم مطرح کنند. به نظر من این نوشته نقد استاد ملکیان نیست. تکمیل سخنرانی اوست. اگر دقت کنید استاد در سخنرانی می خواست از خواندن شواهد ـ به خاطر وقت کم ـ طفره برود.
سلام علیکم
طفره رفتن تعبیری درستی نیست.
سپاسگزارم
به این میگن اشکال نیشغولی. ببخشیدها. مقصود نپرداختن است دگر.
سلام. مطلب ضعیفی بود.
اتفاقا من این سخنرانی را گوش کرده ام و کمبودهایی را که نویسنده گفته اند در آن هست، تصدیق می کنم، اما می گویم این کمبودها توجیه پذیر است به همان دلیلی که قبلا گفتم. این نوشته مجمل است، ضعیف نیست. برای رفع اجمال همانطوریکه نویسنده گفته باید سخنرانی را گوش کنید!
موافق نیستم.
نویسنده هم مدعی نیست که نقد بر سخنان ملکیان نوشته است
تعجبم این است که چرا در فضای علمی و دانشی ما این قدر ملاحظه برای نقد گفتار یک شخص باید وجود داشته باشد!
با درود و سپاس فراوان
استاد در پایان همین سخنرانی کمابیش با چنین تعبیرهایی، گفتهاند: امیدوارم چنین جلساتی به کیش جدیدی به نام مولاناپرستی نیانجامد؛ یعنی دیدگاههای او را بررسیم و درست و نادرستش را اندازه کنیم و با هیچ دیدگاهی، ارادتمندانه مواجه نشویم.
از دید حقیر حتی اگر دانشجویی مبتدی هم بر استاد ملکیان خرده بگیرد، ایشان زندگی اصیل را از دست نمیگذارد و آن منتقد را بر پایه علل روانشناختی، فرونمیکوبد، بلکه دلیلش را مطالبه میکند.
کسانی بر ابنادریس خرده گرفتند که چرا دیدگاه شیخ طوسی را رد کردهای؟ او پاسخ داد: بزرگی بزرگان شما را نگیرد. معنای «نحن ابناء الدلیل» همین است.
تا چه رسد به اینکه یادداشت حقیر، نقد و خردهگیری نیست، بلکه شاید آن را تکملهای بر سخن استاد بتوان دانست.
به هر روی، امیدوارم نزد مریدان ایشان معذور و معفُو باشم.
درود بر شما بسی بهره بردیم
درود بر شما بیشتر بنویسید جناب فردوسی