نقد دیدگاه علیرضا پناهیان درباره معجزه و اسلام آوردن ابوذر
سیدمحمدحسین یثربی در این یادداشت به بررسی و نقد دیدگاه علیرضا پناهیان درباره «سخیف بودن معجزه بهعنوان راه اثبات نبوت» پرداخته و با استناد به منابع شیعه و اهل تسنن، روایتهای تاریخی ارائهشده ایشان را نقد کرده است. او تأکید دارد که جایگاه معجزه بهعنوان حجت الهی، همواره مورد تأکید قرآن و منابع دینی بوده و فروکاستن آن به «دل نورانی و نگاه کردن» میتواند ضوابط عقلانی دین را مخدوش کند. این یادداشت با اشاره به خطرات گسترش چنین دیدگاههایی، ضرورت بازنگری در معیارهای عقلی و نقلی دین را یادآور میشود.
نقد دیدگاه علیرضا پناهیان نه فقط از آن روی صورت میپذیرد که دیدگاهی غیرعلمی به نظر میرسد بلکه باید گفت گویا انتشار مطالب نادرست از تریبونهای عمومی مدتهاست رویه شده است. برخی از این مطالب به دلیل تقابل با ارکان دین، حائز اهمیت و شایسته توجه و نقد هستند.
کلیپ حدود چهار و نیم دقیقهای آقای پناهیان که نشان سایت وی را دارد، در زمره چنین مطالبی است. اهمیت بررسی این کلیپ از آن جهت است که با استناد به دو رویداد تاریخی، سعی در کاهش ارزش و اهمیت معجزه بهعنوان یکی از اصلیترین دلایل صدق ادعای نبوت دارد.
وی بر این مسئله تأکید میکند که: «معجزه سخیفترین راه اثبات نبوت است» و معتقد است راه درست این است که دل نورانی از طریق نگاه کردن، بدون بحث، ایمان بیاورد.
در روزگاری که جامعه از هر زمان دیگری بیشتر به اندیشیدن و محک زدن نیاز دارد، چرا باید موازین عقلانی دین اینگونه مورد وهن و استخفاف قرار گیرد؟ جامعهای را تصور کنید که از مردم آن خواسته شود بحث نکنید، دل را نورانی کنید، نگاه کنید و ایمان بیاورید! در چنین جامعهای عقل مردم و ضوابط عقلانی پذیرش ادعاها چه جایگاهی خواهد داشت؟ مردمی که مطالبات منطقی و استدلالی دارند، با چه مواجههای روبهرو خواهند شد؟
در این نوشتار کوتاه، ابتدا دو رویداد تاریخی مورد اشاره آقای پناهیان را از منابع شیعه و اهل سنت راستیآزمایی میکنیم و سپس جایگاه معجزه را بررسی خواهیم کرد تا میزان تطابق نگاه وی با عقل و نقل روشن گردد.
نقد دیدگاه علیرضا پناهیان درباره اسلام آوردن ابوذر
«آقای ابوذر چگونه ایمان آورد؟ آمد خدمت پیامبر، کمی نگاه کرد، گفت: “تو اونی؟” پیامبر پاسخ داد: “بله”، سپس گفت: أشهد انک رسول الله؛ بحث ندارد، دل نورانی.»
راستیآزمایی این ادعا
جندب بن جناده، معروف به ابوذر غفاری، سه سال پیش از بعثت، به پرستش خداوند روی آورده بود.[1]
منابع روایی و رجالی شیعه، ماجرای اسلام آوردن ابوذر را از حضرت امام صادق علیهالسلام چنین نقل کردهاند:
گرگی به گلهی ابوذر حمله کرد. ابوذر با چوبدستی خود گرگ را راند، ولی گرگ از سوی دیگری به گله یورش برد. ابوذر گفت: «گرگی از تو خبیثتر ندیدم.» خداوند گرگ را به نطق آورد و او گفت: «به خدا قسم! اهل مکه از من بدترند؛ خداوند پیامبری به سوی آنان برانگیخته اما او را تکذیب و اهانت میکنند.»
ابوذر با شنیدن این سخن، توشهی راه خود را آماده کرد و با پای پیاده راهی مکه شد. در ساعات گرم روز، خسته و تشنه وارد مکه شد و کنار چاه زمزم رفت. دلو را در چاه انداخت اما به جای آب، شیر در دلو یافت. با خود گفت: «به خدا که این، دلیل حق بودن خبری است که گرگ آورد.» او شیر را نوشید و به گوشهی مسجد رفت. در آنجا، جمعی از قریش را دید که به پیامبر اهانت میکردند، همانطور که گرگ گفته بود. در این هنگام، ابوطالب وارد مسجد شد و قریشیان با دیدن عموی پیامبر، ساکت شدند.
ابوذر پس از این، به دنبال ابوطالب از مسجد خارج شد و از او درخواست کرد که او را نزد پیامبر ببرد تا ایمان بیاورد. ابوطالب، او را به خانه حمزه فرستاد و حمزه او را به خانه جعفر، و جعفر نیز او را به خانه علی راهنمایی کرد. در هر بار، ابوذر تصمیم خود برای ایمان آوردن را اعلام میکرد. سرانجام، علی او را نزد پیامبر برد و ابوذر در محضر رسول الله شهادتین را بر زبان جاری کرد.[2]
این روایت بهوضوح نشان میدهد که گزارش آقای پناهیان با منابع تاریخی و روایی همخوانی ندارد. اظهارات وی، تنها بخشی از ماجرا را، آنهم به شکلی ناقص و تحریفشده، روایت کرده و از جزئیات مهم و مستندات تاریخی چشمپوشی کرده است.
روایت اهل تسنن درباره اسلام آوردن ابوذر
منابع رجالی اهل تسنن، اسلام آوردن ابوذر را به آشنایی أنیس، برادر ابوذر، با رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) نسبت دادهاند.
انیس که از شاعران برجسته روزگار خود بود، به ابوذر خبر داد که مردی را در مکه ملاقات کرده است که خود را فرستاده خدا میداند. ابوذر در پاسخ، از واکنش مردم مکه پرسید. أنیس گفت:
«مردم میگویند او شاعر، کاهن یا جادوگر است. اما من که حرفهای کاهنان را شنیدهام، میگویم این مرد چنان سخنانی نمیگوید. همچنین، کلمات او را با شعر مقایسه کردهام و میدانم که سخنان او با شعر سازگار نیست. سوگند به خدا، این مرد راستگو است و مردم مکه دروغ میگویند.»
پس از شنیدن این سخنان، ابوذر برای بررسی دقیقتر، راهی مکه شد.[3]
هویداست که گزارش آقای پناهیان از منظر منابع روایی و تاریخی، دچار تحریف است. او تنها بخشی از ماجرا را انتخاب کرده و آن را به گونهای روایت کرده است که صرفاً از نگاهی معطوف به قدرت پشتیبانی کند. این رویکرد، در تضاد با واقعیتهای تاریخی و مستندات موجود است.
نقد دیدگاه علیرضا پناهیان درباره شتر گمشده
«رسول خدا را مردم چگونه ایمان میآوردند به او؟ بعضی میگویند پیامبر معجزه میآورد. این سخیفترین حرفی است که میشنوم. کسانی که با معجزه ایمان آوردند، وقتی پیامبر دنبال شترش میگشت، کافر شدند. گفتند: “میخواهد راه بهشت را به ما نشان دهد، شترش را گم کرده است!”»
بررسی منابع و راستیآزمایی
روایت شیعه:
براساس منابع شیعه و به نقل از حضرت امام صادق علیهالسلام، در غزوه تبوک، شتر پیامبر گم شد. منافقان گفتند: «او از غیب برای ما سخن میگوید اما جای شترش را نمیداند!» در این هنگام، جبرئیل آمد و ضمن خبر دادن از شیطنت منافقان، مکان شتر را به پیامبر اطلاع داد. پیامبر این موضوع را به مردم اعلام کرد.[4]
روایت اهل تسنن
در منابع اهل تسنن نیز این واقعه نقل شده است، با این توضیح که زمانی که پیامبر مکان شتر را اعلام کرد، برخی از همان منافقان به رسالت ایشان ایمان قلبی پیدا کردند.[5]
این ادعا که افراد با معجزه ایمان آورده سپس بهدلیل گم شدن شتر پیامبر کافر شدند، با منابع تاریخی و روایی همخوانی ندارد. نه «ضد معجزه» در این داستان دیده میشود و نه «کافر شدن افرادی که پیشتر با معجزه ایمان آورده بودند». اتفاقاً این رخداد باعث افزایش باور در میان برخی افراد شد، نه برعکس.
جایگاه معجزه
ادعای پیامبری و ارتباط با خداوند، نیازمند ارائه دلیلی قاطع و روشن است. به عبارت دیگر، مدعی نبوت باید بتواند عملی انجام دهد که فراتر از توان انسان عادی و بیانگر قدرت الهی باشد. در غیر این صورت، چرا مردم باید ادعای او را بپذیرند؟
جایگزینی معیارهای دقیق عقلانی و نقلی با عباراتی نظیر “نگاه دل نورانی” که فاقد ضابطه بیرونی است، نه تنها با آموزههای اسلامی ناسازگار است، بلکه راه را برای سوءاستفادهکنندگان باز میکند. اگر این معیار پذیرفته شود، هرکس میتواند با ادعای تشخیص حقانیت از طریق نگاه کردن، مبنای استدلالی را نادیده بگیرد.
قرآن مجید در بسیاری از موارد، قدرت الهی را از طریق معجزات نشان داده است: از زنده کردن مردگان و شفای بیماران تا تحدی به آوردن کتابی همچون قرآن. این موارد، علم و قدرت را بهعنوان دو شرط اصلی برای اثبات صدق ادعای پیامبری معرفی میکنند.
انکار عقلانیت در فرقهها
فرقهها و تفکراتی که دلایل عقلی و نقلی برای ادعای قدسی خود ندارند، معمولاً معجزات الهی و برهان عقلی را انکار کرده یا کمارزش جلوه میدهند. برای مثال:
- متکلمان اهل تسنن: معجزه به دست امام را شرط اثبات امامت نمیدانند، اگرچه آن را دلیلی بر علم به صدق عصمت و امامت میدانند.[6]
- بهائیت: این تفکر دلایل عقلی و نقلی را کنار گذاشته و تنها فیض روحالقدس را بهعنوان راه یقین معرفی میکند.[7]
تأملات نهایی
با چنین اظهاراتی، متأسفانه شاهدیم معجزات الهی که از برترین ویژگیهای دین اسلام به شمار میرود، مورد انکار یا تحریف قرار میگیرند. ترویج چنین معیارهایی، علاوه بر فاصله گرفتن از اصول اسلام و مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)، شباهتهایی با آموزههای انحرافی برخی فرقهها ایجاد میکند و زمینهساز شکلگیری انحرافات بیشتر میشود.
توصیه میشود متولیان امور دینی، از افراد آگاه و فرهیخته استفاده کنند و با نظارت دقیقتر، از تحریف آموزههای اسلامی جلوگیری کنند. بیتوجهی به این موضوع، تنها به ابهام و انحراف در دین دامن خواهد زد.
نتیجهگیری سخنران
آقای پناهیان با استناد به مقدمات بیانشده و تکیه بر دیدگاههای خود نتیجه میگیرد:
«میدانی به پیغمبر چه جوری باید ایمان آورد؟ باید نگاهاش کنی، بفهمی ایشون پیغمبره؛ آقا رو هم باید نگاه کنی، بفهمی ولی فقیهه.»
ارجاعات:
[1] قاموس الرجال، تستری، 11:320؛ أسد الغابه، ابن أثیر، 1:301
[2] کافی، 8:297؛ الفوائد الرجالیه، سید بحرالعلوم، 2:143
[3] سیر أعلام النبلاء، ذهبی، 2:46
[4] بحارالأنوار، 18:109، به نقل از قصص الأنبیاء، شیخ صدوق قدسسره
[5] المغازی، واقدی، 1:424؛البدایه والنهایه، ابن کثیر، 3:294
[6] شرح المواقف، جرجانی، 8:381
[7] مفاوضات، عبدالبهاء، موازین ادراک
پیشنهاد سردبیر: