توهین به مقدسات؛ چرا و از کجا؟
احسان اقبال سعید در یادداشتی با عنوان «توهین به مقدسات؛ چرا و از کجا؟» به بررسی ریشههای تاریخی و روانشناختی ستیزهجویی با دیانت و ادیان ابراهیمی میپردازد. او با اشاره به نمونههایی مانند اقدامات سلوان مومیکا، که به کتاب مقدس مسلمانان توهین کرد، این پرسش را مطرح میکند که چرا برخی افراد به دیانت اهانت میکنند و ماهیت این ستیزهجویی در طول تاریخ و امروز چگونه بوده است.
اقبال سعید با مروری بر تحولات فکری بشر از غریزه تا اندیشه، نشان میدهد که چگونه انسان برای پاسخ به پرسشهای بنیادین زندگی، به سمت آیینها و ادیان گرایش یافت. او ادیان ابراهیمی را پاسخهایی ساختاری به این پرسشها معرفی میکند که در طول تاریخ با چالشهایی از سوی مدعیان تفکر عقلانی، قدرتمندان و حتی انکارشدهها مواجه شدهاند. نویسنده تأکید میکند که دیانت، بهرغم تمام انتقادات و اهانتها، به دلیل پاسخگویی به نیازهای معنوی و روانی بشر، همواره پایدار خواهد ماند.
احسان اقبال سعید: شنیده و دیدهاید که مردی مجنوننما (سلوان مومیکا) چگونه بر صفحات کتاب مقدس مسلمانان لهیب افکند و بر جانها و نیز جهانی تشویش، تلاطم و اشک عارض نمود و عاقبت به مرگی نامعلوم جان باخت. نمیخواهم به این مورد مشخص بپردازم و باور دارم او هم از آن جماعتی بود که میخواهند به هر بها و بهانه دیده شوند و در این گیتی گرد بدنامی را بر بینامی گزین کرده میکنند. اما براستی ماهیت دیانت و نیز منکران و ستیزهجویان با آن در گذر تاریخ و امروز چه سان و چگونه بوده است؟ نمیخواهم ماهیت الهیاتی و نیز عقل فلسفهاندیش را بکاوم، بلکه با بود و نمود زمینی دیانت، آئین و نیز تیغکشان بر و مقابل آن سروکار دارم.
بشر نخستین: از غریزه تا اندیشه
بشر تا پیش از دریافتن اندیشه و تحلیل، یکسر غریزه بود. تمام وجودش تلاشی برای ماندن و هر آنچه در نهادش به عینیت تبدیل گشته بود و نه چیزی بیشتر از آن. انگار همان پیشهی گرگ، اسب و مرغ را پیش کرده بود و مگر همینها هیچ در خاطر نداشت. اندیشه و تأمل اما وجه ممیز آدم با دیگر موجودات شد. برای همین است که مفاهیم نوین بر غریزههای کهن آوار شد تا معنای حوا تنها در هوایی شدن نماند و عشق چتری شود برای فصل تمایز با جفتگیری و دوام نسل پیشتر از آن… و اما شاید اینها ممزوجاند و یا آدم میخواهد بر برهنگیهایش خیالی از یک بارانی بلند و جامهی زربفت اندازه کند. کسی نمیداند…
آدم متفکر اینک با پرسشهای جدیدی مواجه گشت: آمدن و شدنش از برای چیست؟ چرا در این خاکدان میدود و گاه کناره میگیرد و زمانی بر بیداد مویه میکند و یا خود عامل و از عمال میشود؟ میخواست گره از راز بودن بگشاید و برای مرگ مهیب و نادانستهی خود و نیز همگنان و محبوبان و دشمنان غدار پاسخ و آرامی بیابد…. اندیشه برای اینکه حدود بودن را بداند و دریابد در کدامین سرا میزید و آیا مرگ پایان کبوتر است؟ و نیز رمز رنج و آوار شدن شدائدی چون گرسنگی، بیداد، طوفان و توحش کدام است و آیا سیلاب را بلا توان شمردن و یا هیچ اندر هیچ…
آیینهای نخستین: از رازورزی تا قدرت
آدمیان نخستتر به سبب کاستی عداد و بکر و وحشی بودن جغرافیا، مجال و امکانی برای تامل و فرورفتن در هزار توی خیال برآمده از مغز بریده از غریزه خود یافتند و صداهایی شنودند و به ادارکی از پیرامون و نیز نیروی برتر دست یافتند. البته برخی این باورها که راه بر آئینهای نخستین برد، مشرکانه، دهری و نیز بدوی در نظر میآیند، اما حاصل همان جهد و کوشش نخست انسان میان غریزه و اندیشه برای پاسخ به سوالات اساسی بودناند و میتوان برای کاویدن خیال و روزگار انسان پارینه در دامان آنان دستی زد.
دانستن اساس وجود به همین چند آبادی آنسوتر و نیز قدرت وجود و بازداشت را در ید حیوانات، باد و موجودات غریب و نادیده انگاشتن، ناشی از همان تاملات نخستین و نیز نادانستن و دربند بودن انسان به سبب مهابت نیروهای طبیعت و هزار و یک موهوم و مخدوش از فرایندهای جغرافیایی بود که برای انسان ضعیف و کمدان آن روزگار شبیه به روز سرآمدن جهان یا بعدترش اصابت بمب اتم به هیروشیما بود. کردار و دریافت جویندگان نخستین معمولاً با الزامات جغرافیایی و نیز قدرتمندان و سروران همان جمعیت کوچک و مجبور در میآمیخت و مناسکی مشتمل بر احترام و رازورزی و تولید اصوات و معانی نامعلوم و بعضاً هراسآور، اهدا هدیه و قربانی برای تشکر و نیز کنترل خدایان بعضاً در هیبت شاه و امیر و نیز تجسمی سنگی یا شیوار از قدرت قاهر داشت.
ادیان ابراهیمی: پاسخ به پرسشهای بنیادین
حکایت ادیان ابراهیمی اما از جنس و داستانی دیگر بود. آنجا که بشر میزانی از تکامل و دانستن را سپری نموده بود و یکجانشینی و صنعتگری راه بر تولد تمدنهای ابتدایی برده بود. فلسفه و حکمت در اشکال نخستیناش راه بر طرح و پاسخهایی الحادی، تلخ، خودخواهانه و گاه پرپیرایه برای پرسشهای بنیادین بودند و بشر آن روز پاسخ دقیق و درستتر میخواست.
ادیان ابراهیمی برای آغاز، مسیر و انجام انسان و جهان پاسخ محض و مشخصی دارند. متن مقدس در قالب کتاب خدا که گفتار ربوبی بر ذهن نبویست، در کنار کتب دیگر مقدس که گفتار و بعضاً روایت کردار و تاریخ رزم و بودن اولیا دین است، در کنار تربت بزرگان و نیز کردار و میراث سالکان و مدعیان دینداری، یک ذهنیت و باور بزرگ بنام دین را در باورهای ابراهیمی بوجود میآورد. طبعاً متن مقدس در پیوند با کردار بزرگان و اولیا دین، آئین و قانون زندگی دینداران میشود و تابعیت نعل به نعل از آن صلاح و رفاه این دنیا و نیز حسن عاقبت اخروی را به دنبال میآورد.
ماهیت تاریخی/حماسی اصحاب/حواریون و یاران بزرگان دین و نیز نیازمند تفسیر بودن کتاب مقدس به سبب پیچیدگی و عارض شدنش بر قلب پیامبران، امکان گشودهای برای تفسیر و تعبیر متفاوت در گسترهی دیانت را بوجود میآورد. این میشود که گروهی دنیا و ابتلایش را دون شأن مومن درشمار آورده، خود را در حکم “مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم” خوانده و مرغوار در جستجویی آشیان غایی بوده، روی از جهان و مافیها مگر در حکم دفع بلا و زدودن گناه برای رسیدن به عقبا و آشیان عنقا میگردانند… کسانی دیگر نص و تاریخ اولیا را پوست دین درشمار آورده و مغز را چیز دیگر دیده، از پی آن روان و دواناند و میخواهند بشوند “دل هر ذره را چو بشکافی/ آفتابیش در میان بینی” و در پی این جهد، به جلا و جلوهای نو میرسند و مناسکی را با جماعتی برپا میدارند و البته به مرور مکتوب و مقدس شده، حساسیت و نیز حسد برمیانگیزد….
برقراری دیانت و چالشهای آن
برقراری دیانت ابراهیمی اما از آنجا که با آغاز تا انجام و پس از آن میانه دارد، طبعاً در پی ایجاد و برقراری تنظیمات تازه است تا از این معبر دست طفل نوباوه را گرفته، از مسیر حریر تا بهشت معهود برساند. برای همین کسانی کارگذار میشوند و کسانی مفسر و معبر و عدهای هم به دلایلی که خواهم شکافت، در مقابل قرار میگیرند و میخواهند سنگی بیفکنند و هم سگ را گشوده دارند تا دامانها پاره و ملوث کند.
با برقراری مناسک آئین، کردار و سکناتی استوار میشود که با ضلال و ذلال پیش از خود در تضاد و تعارض است و لاجرم مواهب و منافع را از کسانی میستاند که این داشتهها میتوانند ملموس و در حکم سیم و نذورات بر پای بتان و یا صدر و محل رجوع بودن باشند که به طبع و طمع انسان عزیزاند و تا همیشه خواستنی! پس اکابر پیشین به گمان اینکه ترتیبات دیانتی و مردان دین جایگاه و حشمت آنان را خواهند زدود، دست بر تیغ زبان و پولاد برده و در عصر حاضر هم گاه که ارباب دین همراهی یا سکوت نکند، از باب دیگر وارد میشوند و ساز دیگر کوک مینمایند.
مدعیان تفکر عقلانی و نقد دیانت
دسته دیگر مدعیان تفکر عقلانی هستند که در ردای فیلسوف یا اهل حکمت خود مینمایانند و بیشتر فرزندان جهان پس از رنسانس هستند. اینان گناه ادبار پیشتر نوع بشر را بر شانهی اهل آئین دیده و امروز بشر را در چنبره علم و تجربه و بینیاز از وحی مییابند. به همین دلیل در پی تفسیر و ترتیبی جدید تنها بر مبنای انسانمحوری و تجربهاندیشی هستند. این گروه نقد و نظر نوشته و مینویسند تا بگویند اینجای کردار و باور و نیز متن با علم و فلان و فلان همخوان نیست، اما غافلند که اساس بخش بزرگی از دیانت دریافت اشراقی و معنویست که از ساحت ظرف علوم تجربی بشری فراتر است… برای همین میکوشند تا دریا را در کوزه کنند…
خشم و انتقام از دیانت با توهین به مقدسات
نکته دیگر کسانیاند که به هر دلیل و بهانه از کردار و گفتار مدعیان آئین رنجور گشتهاند یا منافعشان مخدوش گشته است. خشم اینان گاه از کردار کسانی است که مصداق تام و تمام این چکامهاند: “گر تو قرآن بر این نمط خوانی/ ببری رونق مسلمانی”. این خشم و انتقام گاه در قالب نفی کلیت و نیز خدشه بر متن و مکان مقدس خودی مینمایاند. پیشتر گفتم که ماهیت پیچیدهی نص مقدس و دعوی پوسته و مغز گاه راه بر تفسیر و تعابیر متفاوت از کلیت میبرد، در تفاسیر دسته و جماعت حاصل میآید که گاه خشمیناند و خود را یگانه دریافت خالص و منزه از جان دیانت دانسته، باقی را گمراهی و بدعت درشمار کرده، برای از میان بردن، هدم و عدم برپا میخیزند… وقتی این دریافتها تازهترند و مراد هم زنده است، مریدان تازه نفس با شریانهای برآمده آتش بیشتری میسوزانند… نگاه کنید به ویرانگری وهابیها در بقیع و کربلا در ابتدای برآمدنشان در حجاز و نجد و نیز کردار صهیونیستها در سرزمین مقدس…
انکارشدهها و جستجوی نام
نکته آخر این که گروهی از انکارشدهها و کسانی که هنر و اثری ندارند، هر کاری میکنند تا دیده شوند و گوشهای در پانویس تاریخ بیابند. اینها از معبر انکار به ایوان اثبات خویش راه میبرند (به گمان خویش البته). بر بنایی بلند و باستانی با میخ و چکش نام خود را حک میکنند و گمان دارند که کوروش یا همپیالهی او گشتهاند! عنصر دیانت ابراهیمی برای بسیارانی در جهان مرهم و مرحم است و پاسخی برای چرایی بودن و چگونگی شدن و نیز چلچراغ امیدی برای بسر کردن رنجها، برای انسان ملموس که حواس و حضورش ریسمان حاضر را برای چنگ زدن بیشتر و بهتر باور دارد، تربت بزرگان دین، کتاب مقدس و نیز مناسکی که مفهوم ما را بازنمایی میکنند، تجسم آمال سطر بالا هستند و خودنمایان و مخالفان دقیقاً همینها را میگزینند تا با به خشم و خروش آوردن مومنان، برای خود نام و نانی دست و پا کنند…
دیانت و آینده بشر
دیانت بسته به اقتضای روزگار و به میان آمدن گفتهها و نوشتههایی (مانند مارکسیسم، عصر روشنگری و…) ممکن است در معرض پرسش یا تخریب قرار بگیرد، اما هرگز از رمق نخواهد افتاد. چرا که دین خدا با پرسشهای اساسی و نیز آغاز، مسیر و پایان و پس از آن در ارتباط است و انسان زاده شده در رنج و عقوبت، التیام و قرار را در آن میجوید و تاریخ این را پیش چشم میدارد…..
مومیکا هم تصویری از عنادبا ادیان الهی در پوشش فریببنده وجاهلانهبه اصطلاح آزادی بیان را گذاشت ورفت وغافل شد ازاینکه راه نجات انسان ورستگاری درهمان کلمات کتب الهی نهفته است . ولی خودرا درمسیر نور قرار نداد .
تحلیل جالب و قلم سنگینی بود.