شریعتی و بازرگان، عاملان گذار از «اخلاق دینی» به «دین اخلاقی»
اخلاق دینی در فضای کنونی ایران، کارآیی و نفوذ خود را از دست داده است. از سوی دیگر جایگزینی اخلاق غیردینی و عرفی هم برای همه گروههای اجتماعی در جامعهای مانند ایران چندان آسان نیست. در اینجاست که به نظر من جامعه ایران نیازمند کنشگران و واسطههای تغییر بود.
به گزارش دین آنلاین، همایش دو روزه آیین روشنگری، به کوشش انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران و در بزرگداشت دکتر علی شریعتی برگزار شد. یکی از سخنرانان این همایش، دکتر مقصود فراستخواه بود.
وی به روند گذار جامعه ایران از اخلاق دینی به دین اخلاقی پرداخت و ضمن بیان ویژگی بارز اخلاق دینی گفت: به طور سنتی، افراد مذهبی، اخلاقی بودن خود را با دین صورتبندی میکردند. به این معنا که حیات اخلاقی از طریق عقاید رسمی و انجام تکالیف توضیح داده میشد؛ اما تحولات شهرنشینی جدید، تغییرات اجتماعی و ظهور آفاق جدید در عالم و آدم، اخلاق شهری را ـ حداقل برای بخش قابل توجهی از گروههای اجتماعی ـ مناقشهانگیز ساخت. ادراک و استطاعت بشر جدید و افق و هستی او با آنچه در دوره قبل بود، تفاوت یافت. انسانهای جدید، دیگر نمیتوانستند اخلاقی بودن خود را با دین صورتبندی کنند. البته باید اشاره کنم که من موضوع را از منظر آنچه در اجتماع روی میدهد بررسی میکنم؛ اما به لحاظ نظری هم این پرسش در جای خود باقی است که تا چه حد میتوان اخلاق را به دین گره زد. موضع شخصی من آن است که مبتنی کردن اخلاق بر دین، گرچه ممتنع نیست، اما از چند جهت دشواری هایی دارد. ولی صرف نظر از این مباحث که در مقام اثباتاند، در این گفتار من در مقام ثبوت صحبت میکنم. اخلاق دینی در فضای کنونی ایران، کارآیی و نفوذ خود را از دست داده است. از سوی دیگر جایگزینی اخلاق غیردینی و عرفی هم برای همه گروههای اجتماعی در جامعهای مانند ایران چندان آسان نیست. در اینجاست که به نظر من جامعه ایران نیازمند کنشگران و واسطههای تغییر بود.
تلاش روشنفکران دینی برای گذار از دین اخلاقی به اخلاق دینی
این استاد جامعهشناسی سپس به تلاش روشنفکران دینی برای ارائه دین اخلاقی به جای اخلاق دینی پرداخت و گفت: از دهه ۱۳۲۰ به بعد، از میان گروههای مذهبی ایرانی، کنشگران فکری و اجتماعیای به عرصه آمدند که روشنفکر دینی نامیده میشوند. این اندیشمندان میکوشیدند تا اخلاقی بودن را بهعنوان زندگی خوب و درخور آدمی با سرمشقهای تازهتری صورتبندی کنند: آزادی، عدالت، برابری، عقلانیت جدید، مشارکت در تغییر و توسعه و دگرگونیهای جامعه و چیزهایی از این دست. روشنفکران دینی میخواستند با تبیینی جدید از امر الوهی، سیاق جدیدی از حیات اخلاقی را با این فهمهای دینی پشتیبانی کنند. چنین شد که تیپ تازه، کارآمد، زنده و سرشاری از دین اخلاقی به میانه جامعه ایران آمد. نمونه برجسته این عاملان تغییر، بازرگان و شریعتی بودند. آنان تلاش کردند از مفاهیم اخلاقی سنتی، روایتها و درک تازه ارائه دهند؛ برای مثال شجاعت را بهعنوان آزادی خواهی، پذیرفتن مسئولیت خویش و داشتن گستاخی دانستن تعریف کردند و یا شفقت، عدالت و نیکی به مردم را که از ارزشهای اخلاقی سنتی بودند، به معنای برابری در مفهوم جدید آن توضیح دادند. شرکت در طرح عدالت اجتماعی و برابری انسانها، خود یک عمل و ممارست اخلاقی است و شرکت در کمپینهای اجتماعی، یک تجربه اخلاقی است.
علاوه بر این، حکمت و معرفت با عقلانیت و علم جدید توضیح داده شد و تفسیری عقلانی از آن فراهم شد. مدارا و تسامح نیز در گذشته وجود داشت؛ ولی اکنون به معنای رواداری، آزادمنشی و کثرت گرایی توضیح داده میشوند. همچنین سعه صدر به صورت اخلاق و منشی دموکراتیک صورتبندی شد. در این چرخش جدید اخلاقی است که اخلاق حرفهای و اخلاق از طریق مشارکت اجتماعی و فعالیت سالم سیاسی به وجود میآید؛ برای مثال کار در اسلام را بازرگان در ۱۳۲۵ نوشته است و در آن پرحرفی و بیکارگی را بهعنوان یک مسئله اخلاقی جامعه ایرانی تحلیل میکند. بدین ترتیب دیگر اخلاق نمیتوانست در خانه دین بماند. بیرون آمد و خانهای برای خود در همسایگی دین پدید آورد. روشنفکران دین تلاش کردند با فهم تاریخی از دین و سنت به چنین نقطهای برسند. به نظر من اگر دین اخلاقی به ایران نمیآمد، آلترناتیو آن اخلاق عرفی نمیشد؛ بلکه احتمالا خلأهای اجتماعی باعث بروز دینداری غیراخلاقی میشد. امروز میبینیم که در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، زمینههای بروز دین بی اخلاق بسیار کمتر است و این حاصل روشنفکران است.
منظور من از دین غیراخلاقی، آن است که فردی به گونهای باشد که اگر دین نداشت از غیراخلاقی بودنش کمتر میشد. چنان که مولوی میگوید:
زان که از قرآن بسی گمره شدند زین رسن قومی درون چه شدند
تعصبها، جزمیتها و تحجرهای مذهبی، جزمیتهای طبیعیما را دو چندان میکند. برخی از افراد با نام عقاید دینیشان با دیگران ستیز میکنند و از آنان بیگانه میشوند و نام این کار خود را جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و… میگذارند. به نظر من روشنفکری دینی هم فضای معرفتی و هم فضای عملی و مشارکت اجتماعی برای رشد اخلاقی جامعه ایرانی پدید آورد؛ برای مثال حسینیه ارشاد مکانی بود که در آن افراد داوطلبانه و در قالب فعالیتهای غیررسمی جمع میشدند. این مکانهای داوطلبانه، باعث رشد ما میشوند، هویتهای فردی ما را از بین نمیبرند و به ما برچسب نمیزنند؛ زیرا در آنها نقشهای رسمی وجود ندارد و طبقه اجتماعی و شرط عضویتی مطرح نیست؛ پس همسطح کننده است. افراد در این فضاها، با هم به گفتوگوهای گرم و تازه روی میآورند و سرمایه اجتماعی، اعتماد، پیوند، همدلی و مشارکت بازتولید میشود.
نگاه درونی و روحی شریعتی به حیات اخلاقی
دکتر فراستخواه، با تقسیم دین اخلاقی به دو نگاه درونی و بیرونی گفت: دو مشرب از دین اخلاقی در میان روشنفکران دینی وجود داشته است: یکی کارکردگرایانه است و به کارکردهای بیرونی حیات اخلاقی توجه دارد. نماینده برجسته این جریان، مهندس بازرگان است؛ اما از همان زمان رویکردی هم بود که نگاه به درون حیات اخلاقی و محتوای وجودی آن داشت؛ یعنی بخشی از عمیقترین سطوح حیات اخلاقی را در سلوک و تنهای درونی و روحی جستجو میکرد. نماینده این نگاه، که در آن زمان چندان هم غالب نبود، دکتر شریعتی است.
آگاهی برای شریعتی، چیزی نیست که بتوان آن را بیشتر در بیرون پی گرفت؛ بلکه یک تنش درونی است و معنا و مفهومی وجودی و اگزیستنسیل دارد. حتی آزادی برای شریعتی بیشتر به معنای رهایی است. میدانید که در آزادی از، بیشتر میخواهیم از سلطه جباران آزاد شویم؛ اما یک نوع آزادی، آزادی به است و نوعی رهایی درونی است از طریق آزادی بیرونی. این طرحی ناتمام است و فرآیندی طولانی و عمیق میخواهد.
گرچه بازرگان در سال های بیست، در برخی از آثارش به مسائل درونی میپردازد؛ اما این موضوع در شریعتی عمق بیشتر و تجلیات آزادانهتری دارد. «در آن غیبت محض حضوری بود و کسی بی کسیام را پر میکرد.» تجربه شریعتی از امر الوهی را ببینید. او در یک جدال خیر و شر با خدا نسبت پیدا میکند. شر در عمق وجود ما نیست. در سطح و لبههای وجودی ماست؛ ولی ویروسوار سرایت پیدا میکند و انسانی را که همه چیز میتوانست باشد هیچ میکند. آرنت در کتاب ابتذال شر خود به همین امر اشاره میکند. به باور او آیشمان به طرز مبتذلی شرور شده است.
امر الوهی برای شریعتی حس حضوری است که ما را از ابتذال شرارت رهایی میبخشد. خدا در اینجا یک ذات نیست؛ بلکه جلوه و نسیمی است که ما را رهایی میبخشد. این شعور جاری در عالم و آدم است که ما را از این شر رهایی میبخشد. در اینجا به جای نگاه کارکردگرایانه که قدری خشک است و یکسره عقلانی است، نگاهی وجودی و اگزستنسیال هست و محتوای انرژیای است که عاطفه سرشاری دارد. اخلاق نیازمند حس و حال و تنشهای اگزیستنسیال است تا شما یک نیروی اخلاقی داشته باشید؛ آن هم نه در خلوت صوفیانه؛ بلکه در عمق عمل اجتماعی و در پراکسیس اجتماعی و در یک نوع عمل رهایی بخش. اما فکر شریعتی و افق سیاق معرفتی او، استعداد و سویهای درونی دارد که به سمت ایدئولوژیک شدن پیش میرود و آن بار هیجانی اگزیستنسیال را در یک آگاهی وارونه کاذب به نام ایدوئولوژی محصور میکند؛ آن را به سمت قهر و جزمیت میکشاند و به سمت غیریت سازی و نفرتهای تازه حرکت میکند. فکر در دلالت اجتماعیاش، منتظر شخص شریعتی نمیماند. پس از او، عمل خواندن آثارش شروع میشود و ایدئولوژیهایی به این صورت پدید میآید که به شکلی جدید، منشأ نوعی تخریب حیات اخلاقی میشوند.
چرخش تازه جامعه ایران
وی در بخش بعدی سخنان خود به تغییر تازه جامعه ایران پرداخت و گفت: آنچه در جامعه ما در حال وقوع است، چرخش از اخلاق رهایی به اخلاق سرحالی است؛ به این معنا که اخلاق در سرحال بودن آدمها معنا پیدا میکند. در ایران زمینههای فردگرایی خودمدار، متأسفانه کم نیست. دلیلش هم این است که جامعهای که هنوز مدرنیته را بهطور کامل تجربه نکرده، پرتاب شده است به سمت دنیای پست مدرن و این باعث نفوذ فردگرایی خودمدار در بخشی از گروههای اجتماعی میشود.
مقصود فراستخواه در توضیح ویژگیهای این چرخش گفت: در اخلاق سرحال بودن، لذتهای شخصی و آرامش فردی بر همه چیز اولویت پیدا میکند و در نتیجه وقتی روح نسل دهه چهل و پنجاه، با نسل جدید مقایسه شود، احساس میشود که حس و حال درونی در اخلاق، بین افراد دهه چهل و پنجاه در دگر زیستی پیدا شد که به فلسفه اصالت وجود باز میگردد و میتوان شریعتی را نماینده آن دانست.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: در ادامه اخلاق به نوعی روانشناسی یا به نوعی معنویت معطوف به لذت، تغییر پیدا میکند. برخی معتقدند که اخلاق، ادامه لذتهای ماست، اخلاق ادامه شادیها و مسرتهای ماست و با اخلاق لذتهای ما تعالی پیدا میکند؛ ولی سرحال بودن و لذت بردن، به نظر نمیرسد که با اخلاق رهایی دکتر شریعتی هم سو و هم جهت باشد.
فراستخواه ادامه داد: اخلاق سرحالی، به معنای شاد بودن است؛ اما اخلاق رهایی به معنای شاد کردن است. شاد بودن هنر است؛ اما شاد کردن هنری افزونتر است. تا یک نفر بدبخت است، هیچ کس خوشبخت نیست. اخلاق سرحالی به معنای این است که بگذار زندگی کنیم؛ اما اخلاق رهایی به این معنا است که بیاید زندگی کنیم.
وی تفاوت دیگر اخلاق رهایی و اخلاق سرحالی را گرایش غرابگرایانه اخلاق سرحالی دانست و افزود: اخلاق سرحالی گرایشی غرب گرایانه دارد در حالی که اخلاق رهایی گرایشی اجتماعی دارد. اخلاق سرحالی، رضایت از زندگی فردی است؛ اما در رهایی رضایت از زندگی جمعی مطرح میشود. اخلاق سرحالی، اخلاق آرامش است و اخلاق رهایی اخلاق آفرینش است. در سرحالی اخلاق به معنای نیکوکاری و در رهایی به معنای فداکاری است. اخلاق سرحالی تمایل بیشتری به نخبهگرایی دارد.
فراستخواه در پایان سخنان خود اظهار کرد: شریعتی بزرگترین نماینده اخلاق رهایی است. هنوز در شریعتی ظرفیتی برای تأمل در رفاه ایران و مسائل ایران و حتی در مسائل بشریت است که باید از آن استفاده کنیم. سخن آخر من این است که شریعتی رو به پایان نیست.
اخلاق دینی در فضای کنونی ایران، کارآیی و نفوذ خود را از دست داده است. از سوی دیگر جایگزینی اخلاق غیردینی و عرفی هم برای همه گروههای اجتماعی در جامعهای مانند ایران چندان آسان نیست. در اینجاست که به نظر من جامعه ایران نیازمند کنشگران و واسطههای تغییر بود.مقصود فراستخواه: