سبک دینیِ افتخارزاده

میثم زحمتکش: سید حسن افتخارزاده، رهبر معنوی انجمن حجتیه، در ۸۲ سالگی درگذشت. افتخارزاده که از شاگردان برجسته‌ای استادانی چون ادیب نیشابوری و آیت‌الله وحید خراسانی بود، علاوه بر تحصیلات حوزوی، در دانشگاه تهران نیز تا مقطع دکتری پیش رفت و رساله‌ای درباره عدل الهی نوشت. افتخارزاده با تأکید بر کلام اهل بیت (ع)، به نقد دیدگاه‌های عرفانی و فلسفی پرداخت و معتقد بود سخن نهایی در روایات اهل بیت یافت می‌شود. وی همچنین در مباحث سیاسی، با تأکید بر اولویت دین بر حکومت، دیدگاه‌های خاص خود را مطرح کرد.

سید حسن افتخارزاده در 82 سالگی چشم از جهان فرو بست. از او به عنوان رهبر معنوی انجمن حجتیه نام برده می‌شد. وی از شاگردان ادیب نیشابوری، احمد مهدوی دامغانی، سید محمد هادی میلانی و آیت الله وحید خراسانی محسوب می‌شد. او به درسهای حوزوی بسنده نکرده و به دانشگاه هم رفته بود. در دانشگاه تهران از رسالهٔ خود با راهنمایی و مشاورهٔ مرتضی مطهری و محمد مفتح دفاع کرده بود. او به انجمن حکمت و فلسفه هم رفت. در آنجا پای درس مهدی حائری یزدی، سید حسین نصر و توشی هیکو ایزوتسو هم نشست. او توانست تا مقطع دکتری را در دانشگاه ادامه دهد. رساله‌ای نوشت در خصوص عدل الهی.

افتخارزاده توانسته بود به مبانی فکر فلسفی و کلامی اسلام به خوبی اشراف بیابد. با این وجود اما او دلبستهٔ کلام اهل بیت (ع) بود. اگر از فلسفه و عرفان هم سخنی می‌گفت به عنوان مقدمه‌ای بود. در نظزِ او، سخنِ نهایی در حدیث و روایاتِ اهل بیت (ع) یافت می‌شد. نیازی به سرک کشیدن در دیگر نحله‌ها نبود.

سخنرانی‌هایش را با دعای اللّهُمَ عَجِّل لِوَلِیک الفَرج آغاز می‌کرد. کتاب‌هایی که مکتوب کرد عموماً حول کلام اهل بیت و خصوصاً حول محور امام عصر (عج) بود. در دولت محمود احمدی نژاد که فعالیتهای مهدوی صبغهٔ دیگری یافته بود، کتب افتخارزاده نیز به عنوان منابع برخی فعالیتها قرار می‌گرفت. کتاب «گفتارهایی پیرامون امام زمان» در انجمن حجتیه نیز به عنوان یکی از کتابهای پایه محل رجوع قرار گرفت.

پیش از افتخارزاده، شیخ محمود حلبی به عنوان مؤسس انجمن حجتیه شناخته می‌شد. گفته می‌شود که مرحوم حلبی خود پیش از ترک دنیا شورایی پنج نفره را تشکیل داد و افتخارزاده را به رهبری آن شورا منسوب کرد. از دیگر اعضای این شورا کمتر سخنی گفته می‌شود. صرفاً نامی از آنها در میان است. این شاید روحیهٔ افراد حاضر در انجمن باشد.

افتخارزاده و سیاست

گفته می‌شود که تمایلی به حضور در سیاست ندارند. زمانی افتخارزاده و انجمن متهم شدند که قائل به ایدهٔ جدایی دین از سیاست هستند. اما این ادعا ز طرف اقتخار زاده رد شد. او در یکی از سخنرانی‌های خود می‌گوید که ابتدا باید ببینیم سیاست به چه معناست؟ اگر به معنای حیله و فریب است؛ که ما از آن بیزاریم. اما در روایات داریم که هر کس که صبح بیدار شود و به فکرِ رفع گرفتاری از امور مسلمین نباشد مسلمان نیست.

سیاست به این معنای رفع گرفتاری از دیگران قطعاً وظیفهٔ مسلمانان است. اما تشکیل حکومت نیاز به ابزاری دارد. حتی پیامبر هم وقتی که در مکه بود، برای تشکیل حکومت اقدامی نکرد. حتی یاسر و سمیه را می‌دید که شکنجه می‌شوند. اما چون ابزاری در اختیار نداشت، برای تشکیل حکومت اقدامی نمی‌کرد. در قرآن هم به او گفته شده بود که «قُم فَأنذر». پیامبر حتی این خطاب خداوند را هم داشت. اما چون ابزاری برای تشکیل حکومت نداشت، خود را به خطر نینداخت و اقدامی نکرد. اما در مدینه شرایط متفاوت بود. ابزار برای تشکیل حکومت فراهم آمده بود. پیامبر می‌توانست که برای تشکیل حکومت اقدام کند.

افتخارزاده سپس عنوان می‌کرد که در این زمینه باید اولویت بندی کرد. ما حکومت را برای این می‌خواهیم که دین را ترویج کنیم. نه اینکه دین را برای تشکیل حکومت بخواهیم. مثلاً انسان لباس را می‌پوشد که سالم باشد. نه اینکه سلامتش را برای به دست آوردن لباس از دست بدهد. لباس برای شماست. نه اینکه شما برای لباس باشید. ماجرای دین و حکومت هم همینگونه است. حکومت باید حافظ دین باشد. نه اینکه دین را به خطر بیندازیم برای تشکیل حکومت.

افتخارزاده و شهید جاوید

وی در این زمینه به مرحوم صالحی نجف آبادی هم انتقاد داشت. صالحی مدعی بود که امام حسین برای تشکیل حکومت به کوفه رفت. این ایده اما مقبول افتخارزاده نیست. او در تحلیل حرکت امام حسین می‌گوید امام در ابتدا فقط عنوان می‌کند که یزید را به عنوان خلیفه قبول ندارم. امضا نمی‌کنم که او جانشین پیامبر باشد. در یکی از تعابیر امام حسین آمده است که فرمودند اگر مرغ قطا را رها می‌گذاشتند، در آشیانه خود می‌خوابید. اما او را راحت نگذاشتند.

امام حسین هم همین وضع را داشت. او را رها نکردند. از او بیعت می‌خواستند. اگر چنین وضعی را رقم نمی‌زدند، امام هم مهاجرت نمی‌کرد. حتی اگر حر ریاحی درخواست امام را برای بازگشت می‌پذیرفت، امام از میانه‌های راه باز می‌گشت و اساساً دیگر نزاعی هم در صحرای کربلا رخ نمی‌داد.

افتخارزاده و مکتب اهل بیت

افتخارزاده عمده اندیشهٔ خود را حول محور اهل بیت (ع) سامان داده بود. سخن عرفا و فلسفه را مکرر نقد می‌کرد. در خصوص بازگشت انسان به خدا، به نقد دیدگاه عرفا می‌پرداخت. می‌گفت از نظر عرفا و متصوفه همه ذرات جهان خودِ خدا و جلوه و مظهر اویند. عرفا قائل به وحدت در کثرت هستند و معتقدند این کثرت جمع شده و وحدت می‌شود. بر این اساس با استناد به آیه شریفه انا لله و انا الیه راجعون می گویند ما همه از خدا سرچشمه گرفته‌ایم به خدا بر می‌گردیم.

سپس قول مولوی را نقل می‌کرد که: از نظر ملأ محمد بلخی معروف به مولوی صاحب مثنوی معنوی بازگشت به سوی خداوند یعنی اینکه ما از خدا سرچشمه گرفته‌ایم و سپس به خدا بر می‌گردیم. همچون آب که از دریاها می‌آید و به رودخانه می‌ریزد و سپس دور می زند و مجدداً به دریاها بر می‌گردد.

وی همچنین گفتار آیت الله حسن زاده آملی را در این خصوص نقل می‌کرد که «الهی موج از دریا خیزد و با وی آمیزد و در وی گریزد و از وی ناگزیر است انا لله و انا الیه راجعون».[1]

افتخارزاده اما این سخنان را مقبول نمی‌دانست. اینگونه پاسخ می‌داد که: «عرفا در توجیه این سخنانِ یاوه و بیهود، آن را شطحیات می‌نامند. بر پایه این اعتقاد، هر آنچه در عالم وجود است همه جلوه‌های خدا و جوی‌هایی هستند که از دریای وجود او جدا شده‌اند و روزی به دریا باز خواهند گشت.

از نظر عرفا همه خداست که به این شکل در آمده است. وقتی گفته می‌شود الحمدلله رب العالمین کیست که خدا را حمد می‌کند؟ می گویند خدا خودش است که خود را حمد می‌کند بنابراین حمد و حامد و محمود عبد و عابد و معبود خداست. بنابراین معنای بازگشت به سوی خدا در تصور عرفا آن است که خلقت مانند آن است که خدا پای خویش را دراز کرده و رجوع مانند آن است که او پای خود را جمع کند.

اما دیدگاه افتخارزاده این‌چنین بود که: بنابر اصول محکم قرآن و روایات اهل بیت (ع) بین خالق و مخلوق هیچ‌گونه سنخیتی وجود ندارد. و مقصود از آیه شریفه انا لله و انا الیه راجعون به هیچ وجه سنخیت و و حدت بین خدا و خلق نیست. خداوند بسط و قبض ندارد. چیزی از او جدا نمی‌شود و چیزی به او اتصال پیدا نمی‌کند.

وی سپس این‌گونه به تبیین موضوع می‌پرداخت که: در این دنیا وابستگی‌های مادی ما را از خداوند دور و غافل کرده است. اما در روز قیامت تمام امکانات از انسان گرفته می‌شود و او به هر سو می‌نگرد فقط حاکمیت مطلق و غنای خدا را می‌بیند و فقر محض خویش را می‌یابد و به بندگی خویش و مالکیت پروردگار اعتراف می‌کند.

افتخارزاده عامل اصلی جدایی میان انسان و خدا را در مادیتِ انسان می‌دانست و عنوان می‌کرد که: ما در این دنیا به زندگی مادی دچار و از یاد خدا غافل شده‌ایم. با مرگ عوامل غفلت از ما مرتفع می‌شود. در شب اول قبر بیشتر می‌فهمیم و در صحنه عظیم قیامت دیگر هیچ تکیه گاهی جز لطف خداوند باقی نمی‌ماند. لذا جز عظمت، رحمت، عدل و قدرتِ لایزالِ الهی هیچ چیزِ دیگری جلب توجه نمی‌کند و این وصول الی الله است.

به تعبیر او: بنابر اصل محکم قرآن کریم و روایات اهل بیت و حکم عقل سلیم هیچگونه سنخیتی بین خالق و مخلوق وجود ندارد و آیه شریفه «ارجعی الی ربک» و «انا لله و انا الیه راجعون» به هیچ وجه به معنی بازگشت اصل به فرع، بازگشت قطره به دریا و … نیست. بلکه به معنای بازگشت انسان به محضر عدل الهی در قیامت است که جز حاکمیت مطلق خداوند هیچگونه حاکم دیگری نیست.[2]

افتخارزاده در موضوعی دیگر نیز پای عرفا را به میان کشیده و به نقد آن می‌پردازد. می‌گوید: نقل است که از یکی از عرفا پرسیدند بهترین لذت دنیوی تو چه موقع بود؟ گفت بهترین کمال عرفانی من در عمرم زمانی بود که در جامع دمشق نشسته بودم و مشغول ذکر، لحظه‌ای به خود نگریستم و دیدم از بالا تا پایین از شپش سرازیر شده‌ام. به گونه‌ای که شپش‌ها از پشم پوستینم بیشتر شده بود و اینجا بود که گفتم خدایا عجب، ما را مورد لطف خود قرار داده‌ای.

این سخنان مورد نقد افتخارزاده است. در مقام پاسخکویی برآمده و می‌گوید:

اندکی تأمل کافی است تا پوچ بودن این دیدگاه آشکار گشته و در پی آن، این سؤال مطرح شود که چرا باید فهم اولیه انسان‌ها – که پایه تعامل با اطرافیان است- این‌گونه ضایع گردد که به نتایجی جز تناقض آمیز همچون وحدت خالق و مخلوق یا یکی دانستن کثرت و وحدت و.. نرسد؟ به چه حجت و دلیلی می‌توان نعمت را نقمت و نقمت را نعمت تعبیر نمود؟ هل تستوی الظلمات و النور؟ با این بیانات آیا دیگر جای هیچ گونه سخنی باقی می‌ماند؟ کسی که با چنین دیدگاهی به تفسیر امور می‌پردازد، چگونه می‌توان از او انتظار داشت که معنای سخنانی را که می‌گوید و می‌شنود بفهمد؟ آری وقتی فهم اولیه و روشن از الفاظ، این چنین تباه می‌گردد، انتظار فهم و رسیدن به نتیجه‌ای حقیقی، انتظاری نابجا خواهد بود.[3]

دینداری که سید حسن افتخارزاده به آن مفتخر بود، در سایهٔ تبعیت از اهل بیت معنا می‌شد. او اگرچه فلسفه خوانده بود اما رزق علمی خود را در کلامِ اهل بیت نهفته می‌دید و به آن افتخار می‌کرد.

 

 

.

ارجاعات:

[1] الهی نامه، حسن زاده آملی، ص 71

[2] نقد و بررسی معنای رجوع به پروردگار از دیدگاه عرفان؛ سید حسن افتخارزاده، محمد رضا نوروزی. فصلنامه تخصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم. شماره 45. زمستان 1393. صص 164-181

[3] شرور و عدل الهی، سید حسن افتخارزاده، فصلنامه تحصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال سیزدهم شماره 51، ویژه عدل الهی، تابستان 1395، صص 34-53

 

 

پیشنهاد سردبیر:

سیدحسن افتخارزاده، جانشین شیخ محمود حلبی، مؤسس انجمن حجتیه درگذشت

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.