![](https://www.dinonline.com/wp-content/uploads/2025/02/نسل-کشی-در-فلسطین.jpg)
اثرنگار ۳: فلسطینیها هم (احتمالاً) انساناند!
یاسر میردامادی در یادداشت «فلسطینیها هم (احتمالاً) انساناند!» به بررسی نسلکشی اسرائیل در غزه و ابعاد مختلف بیعدالتی ساختاری میپردازد. او این بیعدالتی را در چهار حوزه حقوقی، سیاسی، اخلاقی و قضایی تحلیل میکند و بهویژه بر مفهوم «بیعدالتی معرفتی» تأکید میکند که در آن صدای قربانیان نادیده گرفته میشود و واقعیت تحریف میگردد. میردامادی با نقد دیدگاههایی مانند «واقعگرایی تهاجمی»، استدلال میکند که اعتراض به نسلکشی نه تنها یک تکلیف اخلاقی، بلکه ضرورتی برای درک پیچیدگیهای جهان معاصر است. او از رسانهها، دانشگاهها و عموم مردم میخواهد تا با افشای حقیقت و شکستن حلقه سکوت، در برابر این فاجعه انسانی مسئولیتپذیر باشند. به گفته او، سکوت در برابر جنایت، خود نوعی جنایت است.
یاسر میردامادی: نسلکشی اسرائیل در غزه و فلسطین نه تنها نقض فاحش حقوق بشر، بلکه مصداقی از بیعدالتی ساختاری در ابعاد گوناگون است. این بیعدالتی را میتوان در چهار حوزه بررسی کرد:
۱. بیعدالتی حقوقی: نقض سیستماتیک قوانین بینالمللی با کشتار غیرنظامیان، حمله به بیمارستانها و مدارس، و محرومیت عمدی از دسترسی به آب، غذا و دارو.
۲. بیعدالتی سیاسی: ناتوانی نهادهایی مانند شورای حقوق بشر در برگزاری جلسات اضطراری و نادیده گرفتن دستورات دیوان بینالمللی دادگستری از سوی اسرائیل.
۳. بیعدالتی اخلاقی: سکوت جهانی در برابر کشتار کودکان و غیرنظامیان، که نوعی همدستی منفعلانه محسوب میشود.
۴. بیعدالتی قضایی: عدم پیگرد قانونی عاملان جنایات جنگی اسرائیل، علیرغم جود شواهد مستند فراوان.
اما فراتر از بی عدالتی غیر معرفتی، در نسلکشی غزه بیعدالتی معرفتی (Epistemic Injustice) هم رخ داده است. بی عدالتی معرفتی به عنوان شکلی پنهانتر و عمیقتر از ستم، نیازمند توجه ویژه است اما به شکل وسیعی در مطالعات نسلکشی و فلسطینپژوهی نادیده انگاشته شده است. این مفهوم به نادیده گرفتن عاملیت افراد در تولید و انتقال دانش اشاره دارد و در انکار نسلکشی غزه نقشی کلیدی ایفا میکند.
چرا اعتراض به نسلکشی فلسطینیها ضرورت دارد؟
برخی با استناد به «واقعگرایی تهاجمی» در روابط بینالملل، همسویی با قدرتهایی مانند اسرائیل و آمریکا را به نفع منافع ملی ایران میدانند. این نظریه ادعا میکند در نظام آنارشیک جهانی، کشورها برای بقا باید قدرت خود را به هر قیمتی افزایش دهند. از این منظر، حمایت از فلسطین به عنوان گروهی فاقد قدرت، غیرعقلانی تلقی میشود.
نقد این دیدگاه:
- اما این نگرش، اصول اخلاقی و حقوقی را فدای منافع کوتاهمدت میکند. برای مثال، توجیه نسلکشی با استناد به «منافع ملی» راه را برای نقض حقوق انسانها در هر جای جهان باز میکند.
- واقعگرایی تهاجمی، پیچیدگیهای روابط بینالملل را نادیده میگیرد. همسویی با قدرتهای بزرگ لزوماً به امنیت نمیانجامد و ممکن است به وابستگی و از دست دادن استقلال بیانجامد.
- این دیدگاه، افکار عمومی جهانی را نادیده میگیرد. حمایت از حقوق فلسطینیان در بسیاری از کشورها رو به افزایش است و سکوت در برابر نسلکشی میتواند به انزوای اخلاقی ایران منجر شود.
بر این اساس، اعتراض به نسلکشی اسرائیل نه تنها تکلیف اخلاقی، بلکه ضرورتی مبتنی بر درک پیچیدگیهای جهان معاصر است.
بیعدالتی معرفتی: ابعاد و نمونهها
بیعدالتی معرفتی به دو شکل اصلی رخ میدهد:
۱. بیعدالتی گواهی (Testimonial Injustice):
- هنگامی که شهادت فرد یا گروهی به دلیل پیشداوریهای هویتی (نژاد، جنسیت، مذهب و…) نادیده گرفته میشود.
- مثلاً گزارشهای فلسطینیان از کشتار در غزه از سوی رسانههای غربی کماهمیت جلوه داده میشود، در حالی که روایت اسرائیل بدون چالش بازتاب مییابد.
- در نامهٔ ۲۳۰ کارشناس رسانه به بیبیسی، اشاره شده که این شبکه برای توصیف کشتار کودکان از جملات خنثایی مانند «در درگیریها کشته شدند» استفاده میکند، بدون اشاره به عامل اصلی کشتار یعنی ارتش اسرائیل.
۲. نوع دوم بی عدالتی معرفتی. بیعدالتی هرمنوتیکی (Hermeneutical Injustice): است.
- این بی عدالتی که عمیقتر از بی عدالتی گواهی است هنگامی رخ میدهد که گروهی، بر اثر اختناق، فاقد ابزارهای زبانی یا مفهومی برای بیان تجربیات خود میشوند.
- مثال تاریخی: پیش از شکلگیری مفهوم «آزار جنسی»، زنان قربانی نمیتوانستند خشونت را به درستی توصیف کنند.
- مورد غزه: نبود اصطلاحات بینالمللی رسا برای محکومیت اقدامات اسرائیل (مانند استفادهٔ رسانهها از «درگیری» به جای «نسلکشی») باعث میشود ابعاد فاجعه درک نشود.
۳. نمونهٔ سوم بی عدالتی معرفتی، اختناق گواهی (Testimonial Smothering): است.
- خودسانسوری قربانیان به دلیل ترس از بیاعتمادی یا پیامدهای سیاسی نمونهای از اختناق گواهی است.
- مثلاً: خبرنگاران در غزه به دلیل کنترل شدید اسرائیل بر اطلاعات، مجبورند از گزارش کامل جنایات خودداری کنند.
نسلکشی در غزه: تعریف حقوقی و واقعیت میدانی
اما آیا در غزه واقعاً نسلکشی رخ داده؟ بله. بر اساس «کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسلکشی» (۱۹۴۸)، نسلکشی شامل اقدامات عمدی برای نابودی کلی یا جزئی یک گروه است. اقدامات اسرائیل در غزه مطابق این تعریف است و در نتیجه نسلکشی رخ داده است:
- کشتار غیرنظامیان: بیش از ۷۰ درصد کشتهها زنان و کودکاناند.
- تحمیل شرایط مرگبار: محرومیت از آب، برق، دارو و نیز تخریب یا آسیب ۹۲ درصد خانههای غزه تا ژانویه ۲۰۲۵ و ۹۵ درصد مدارس.
- اظهارات مقامات اسرائیلی: وزیر دفاع وقت اسرائیل، یوآو گالانت، فلسطینیان را «حیوانات انساننما» خواند و دستور محاصره کامل غزه را صادر کرد.
شباهت به نسلکشیهای تاریخی:
- کارشناسان سازمان ملل اقدامات اسرائیل را با نسلکشی گواتمالا (۱۹۸۰) مقایسه کردهاند که در آن دولت با حمایت آمریکا، دهها هزار بومی مایا را کشت.
بر این اساس تمام عناصر مادی و معنوی نسلکشی در غزه اتفاق افتاده است.
انکار نسلکشی: ابزاری برای تداوم سلطه
انکار نسلکشی سه عملکرد کلیدی دارد:
۱. تحریف واقعیت: رسانههایی مانند بیبیسی با استفاده از زبان خنثی (مانند «درگیری» به جای «نسلکشی»)، عاملیت اسرائیل را پنهان میکنند.
۲. مشروعیتبخشی: انکار، زمینه را برای ادامهٔ خشونت فراهم میکند. مثلاً حمله به بیمارستان «الاهلی عرب» غزه در اکتبر ۲۰۲۳ ابتدا تکذیب، سپس با روایت کاذب «وجود پایگاه نظامی» توجیه شد.
۳. حذف صدای قربانیان: کشتن بیش از ۲۰۰ خبرنگار در غزه و فشار بر شبکههایی مانند الجزیره، و هاآرتص نمونهای از ساکت کردن شاهدان است.
نقش جامعهٔ بینالملل:
- سازمانهایی مانند صلیب سرخ با سکوت در برابر محاصرهٔ غزه، به اختناق گواهی دامن زدهاند.
- دادگاه بینالمللی کیفری تاکنون اقدامی عملی برای محاکمهٔ عاملان نسلکشی انجام نداده است.
ما در مقابل نسلکشی مسئولیت اخلاقی و معرفتی داریم
هر فرد و نهادی در قبال بیعدالتی معرفتی مسئول است:
- رسانهها: باید با پرهیز از زبان جانبدارانه، روایت قربانیان را منعکس کنند.
- دانشگاهها و روشنفکران: باید با تولید پژوهشهای مستقل، ادعاهای انکارکنندگان نسلکشی را نقد کنند.
- عموم مردم: با اشتراکگذاری اطلاعات معتبر و فشار بر نهادهای حاکم، میتوانند چرخهٔ سکوت را بشکنند.
سکوت در برابر نسلکشی، به معنای بیطرفی نیست، بلکه همدستی با سازوکارهای سلطه است. تاریخ نشان داده که انفعال در برابر جنایت، راه را برای تکرار آن هموار میکند.
نتیجه آنکه نسلکشی اسرائیل در غزه تنها یک تراژدی انسانی نیست، بلکه آزمایشگاهی در بررسی پیوندِ عمیقِ دانش و قدرت است. انکار این فاجعه، با تحریف واقعیت و حذف صدای قربانیان، بیعدالتی را نهادینه میکند. وظیفهٔ اخلاقی ما، شکستن حلقهٔ سکوت با افشای حقیقت و بازگرداندن عاملیت به قربانیان است. فراموش نکنیم که سکوت در برابر جنایت، خود نوعی جنایت است.
آنچه خواندید خلاصهٔ مقالهٔ مفصلی است که چند ماه پیش منتشر شده بود. نسخهٔ کامل آن را اینجا میتوان خواند.
پیشنهاد سردبیر: