فرازهایی از فتوحات مکیه: شناخت وزیران مهدی (عج) و خاستگاه اعجمی آنان

چرا ابن عربی معتقد است وزیران مهدی (عج) از اعاجم (غیر عرب) هستند؟ محمدجواد ادبی در این مطلب به بررسی دلایل این دیدگاه در فتوحات مکیه می‌پردازد.

وزیران مهدی (عج) در فتوحات مکیه ابن عربی کلیدواژه‌ای است که محمدجواد ادبی در این یادداشت کوشیده با بازنویسی و تبیین فرازهایی از فتوحات مکیه، توضیح دهد چرا ابن عربی معتقد است وزیران مهدی (عج) از اعاجم (غیر عرب) هستند.

 

                          تو خود چه لعبتی‌ای شهسوار شیرین کار                       که در برابر چشمی و غایب از نظری

محی‌الدین ابن عربی، به عنوان پدر عرفان نظری اسلامی، تلاش کرده است تا از میراث فلسفی و عرفانی پیشین خود بهره ببرد. در این راستا، به نظر می‌رسد که او از مکاتیب شیعه و میراث نورانی تشیع بهره‌برداری نموده است.

باید توجه داشت که انتساب برخی مطالب در فصوص الحکم یا فتوحات مکیه به وی، ممکن است ناشی از تصحیف، دستبرد یا تقیه باشد. به باور نگارنده، که سال‌ها با آثار شیخ اکبر همراه بوده است، در شیعه بودن محی‌الدین ابن عربی تردیدی نیست. آنچه در این متن می‌خوانیم، از نظر نقلی متکی به میراث تشیع و روایات اهل سنت، از نظر عقلی بر پایه ساختار فلسفی مکتب ابن عربی، و از نظر کشفی وابسته به مکاشفات و مواقعات اوست.

 

بازنویسی و توضیح فرازهایی از فتوحات مکیه

  • اگر جایی رفتید و ملکی را یافتید که مرتبط با وزیر امام یا امام نبود، ملک ماندگار نخواهد شد و از بین خواهد رفت.
  • به میزان استطاعت و آمادگی ما آن حضرت عطای جلیل می‌کند. یعنی آن مقداری که فرد می‌تواند حمل بار امانت ولایت کند، حضرت به او عنایت می‌کند.
  • زمانی حضرت ظهور می‌کند که دین در فراموشی است و چیزهایی که از قرآن درک می‌شود معانی اصلی نیست و قرآن هم مورد فراموشی قرار گرفته است و مردم شب را صبح می‌کنند درحالی‌که داناترین، بیشترین و شجاع‌ترین مردم‌اند و خداوند امر او را با یک شبه برای رسیدن به پیروزی اصلاح می‌کند.
  • او به آنچه می‌گوید عمل می‌کند.[1]
  • آنچه می‌گوید به آن دانایی دارد.[2]
  • و آنچه می‌داند شهود می‌کند.[3]

یعنی همه علم امام، علم حضوری است. او می‌بیند که می‌داند.

  • در سپاهیان او 70000 هزار نفر از فرزندان اسحاق هستند یعنی یهودیان مسلمان شده یا یهودیانی که در حقیقت مسلمان بوده‌اند.
  • پیامبر هرطور عمل می‌کرد، حضرت حجت (عج) نیز همانگونه عمل می‌کند. حضرت حجت اسم، کنیه، خلق و خُلقی مشابه پیامبر دارد. قبض روح بقیه الله الاعظم (عج) با خداوند است
  • دشمنان امام از مقلدین اهل اجتهاداند. اگر هم امام زمان چیزی می‌گوید به کراهت می‌پذیرند. فقهای خود را بیش از امام زمان قبول دارند. عموم مردم به امام زمان رغبت و شادمانی بیشتری دارند تا افراد اهل معرفت ظاهری یعنی عامه مردمان از خاصه آنان به امامشان اقبال بیشتری دارند. [4]

اکثر اصحاب جنت ابله‌اند                        چون ز شر فیلسوفی می‌رهند

  • عارفان بالله که اهل حقیقت و شهوداند به تعریف الهی با او بیعت می‌کنند یعنی بیعت به شهود نه بیعت به تقلید. اینان مردان الهی‌اند که دعوت او را گرامی می‌دارند و او را بزرگ می‌دارند و به او می‌گویند بر دوش ما بارهای سنگین بگذار.
  • وزرایش از او می‌خواهند در جهان بارهای سنگین را بر دوششان بگذارند، آن‌ها از خدا تقلید می‌کنند و به واسطه تقلید از خدا امام خود را یاری می‌کنند.

 

محی‌الدین ابن عربی و نشانه‌های ظهور

خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق                دریادلی بجوی دلیری سرآمدی

  • عیسی علیه السلام که در معیتش می‌آید اینگونه است لباس زیرین و رویین حضرت عیسی قرمز است. دو ملک دو طرف او هستند و گویی بال در بال آنها حضرت عیسی (ع) به زمین می‌آید. ابن عربی اینجا از تعبیر «ینزل» استفاده می‌کند که ناظر به فرود از آسمان است
  • حضرت عیسی (ع) از ورای ابرها درمیان باران پایین می‌آید مانند کسی که از گرمابه به بیرون آمده است.
  • در مسجدالحرام گویی مردم در حال خواندن نماز عصر هستند که امام می‌فرمایند پشت من نماز بخوانید و به سنت پیامبر صلیب و خنزیر را می‌شکند گویی با حضور ایشان مسیحیت یکسره مسلمان می‌شود و شرایع یهودیت از بین می‌رود.
  • ظهور سفیانی در بین مدینه و مکه است و جیش او در بیابان میان مدینه و مکه فرو می‌روند. عده‌ای البته در گروه او هستند ولی به واسطه نیت خود باطل نیستند زیرا با نیت پاک به او پیوسته‌اند.
  • در زمان او هم قدرت و هم قرآن و هم سلطان که امام است حاکم می‌باشند و او به تمامه احکام قرآن را رعایت می‌کند.
  • بر اساس تعالیم فتوحات مکیه سه قرن اول هجری به علاوه قرن چهارم از سویی و پس آن قرن پنجم مبنایی ابتدایی برای طول غیبت می‌باشند. آنگاه دوره فترت به حساب قرار می‌گیرد و دوباره یک قرن دگر پس از این فترت اضافه شود یعنی گویی 9 قرن یا دوره، مبنای داوری و عمل ما قرار گیرد و از این جهت آنچه مطرح می‌شود آنست که از دو دورهٔ فترت، انتشار اهوا نفسانی و ریختن خون‌ها و کثرت فساد موضوعیست که می‌تواند به عنوان مفهومی اشتراکی در این دو دوره در نظر گرفته شود. متن البته تاکید ش به قرن پایانی است.[5] که پس از آن ظهور رخ می‌دهد اما همانطور که مبرهن است، کاملاً زبان، زبان رمزی است.
  • ابن عربی درباب شخصیت حضرت مهدی (عج) می‌فرماید: او در جان خود صاحب شمشیر حق و صاحب بالاترین میزان سیاست مدینه است و هر آنچه برای حکومت در آخر الزمان ناظر به اونیاز است دامنهٔ دانشش از جانب خدا در اختیار او قرار خواهد گرفت. یعنی از سویی تیغ تیز حق طلبی او بران و پران است و از سویی برای به کارگیری این تیغ آنچنان عمل می‌کند که سیاست زمانه‌اش می طبد یعنی به اقتضای سیاست آخرالزمانی تیغ حق را از نیام بیرون می‌کشد. [6] آنچه اینجا مطرح است، گشودگی و فراخی دسترسی آن عزیز به هر آنچه حاکمیتش نیاز دارد می‌باشد چرا که ما درباره اوصاف آخرالزمانی با همه پیچیدگی‌های آن سخن می‌گوییم.
  • شاخصهٔ دیگر این حکومت، ولی مطلق آن است که او خلیفه‌ای است به تمامه قدرتمند و در عین حال مستحکم و راست گفتار و درست کردار[7] که زبان حیوانات را می‌فهمد و عدلش در میان جن و انس جاری است یعنی به فیزیک و متافیزیک عالم دسترسی دارد پس در عین آنکه آگاهی‌اش کامل است و دسترسی‌های ناپیداکرانه دارد، عدالتش نیز در همه جوانب خلقت جاری است.

 

وزیران مهدی (عج) از دیدگاه ابن عربی

  • ابن عربی از آنجا که در این باب به وزیران حجت (عج) می‌پردازد، اینجا نیز شاخصه‌ای دیگر از خصوصیات آنان را بیان می‌کند. وی می‌گوید آیه 47 سوره روم که می‌فرماید: (و کان حقا علینا نصر المومنین: و همواره یاری مومنان بر عهده ماست)، درباره آنان صدق تمام دارد.
  • وزیران مهدی (عج) بر مسیری که صحابه رسول الله (ص) زیسته‌اند، زیست نموده‌اند.[8]و اگر قرآن درباره آنان در صدر اسلام می‌فرماید: «من المومنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه» (بعضی از مؤمنان بزرگ مردانی هستند که بر سر آنچه با خدا پیمان بستند، صادقانه ایستادند). همین معنا در باب وزیران مهدی (عج) نیز به عینه صحت دارد. در واقع منظومه‌ای که ابن عربی پیرامون وزیران مهدی برمی‌شمرد، آن است که چون «صدقوا ما عاهد الله علیه» هستند، «حق علینا نصر المومنین» درباره آنها جاری و ساری است.
  • وزیران مهدی به آنچه با خدا گفته‌اند، اراده و اکتفا کرده‌اند.
  • نکته ظریف و معناداری که اینجا نهفته است آن است که 313 نفر در ابتدای تاریخ از تاریخ اسلام در جنگ بدر رجال من الصحابه قلمداد می‌شوند و 313 تن نیز در آخر الزمان همین‌گونه هستند.
  • شاخصه زبانی ظاهری وزیران مهدی زبان عربی نیست یعنی آنان عجم‌ هستند ولی ابن عربی تأکید می‌کند که وزیران مهدی در عین عجم بودن جز به زبان عربی سخن نمی‌گویند.[9]

این نکته نیز فرو نماند که ابن عربی زمانی از وزیران مهدی (عج) که عجم هستند سخن می‌گوید که فرهنگ عربی در تمدن اسلامی به غایت خودنمایی کرده و می‌کند و عربیت در جان آنانی نهفته که در مکه یا اندلس یا مغرب عربی زندگی می‌کنند اما باز بیان حقیقت چیز دیگری است و او به تاکید از وزیران مهدی سخن می‌گوید که عجم هستند. اوی البته در این بین از اخص الوزراء و افضل الامناء نیز سخن به میان می‌آورد و معتقد است که این فرد حافظ همه وزیران مهدی است و در واقع و به اصطلاح وزیر اعظم دستگاه پر شوکت حکومت مهدوی به شمار می‌آید اما از جنس وزرای عجم نیست. این عربی شاخصه‌ای نظیر عصمت برای او قائل می‌شود.[10]

  • در شاخصه وزیران مهدی که آیه ۳۲ سوره احزاب در باب آن‌ها مطرح است، موضوع برتری صدق به حال و ذوق تأکیدی است که ابن‌عربی باز آن را به میان می‌کشد و می‌گوید: عهد صادقانه اینان با خداوند آن‌چنان است که در روز مستغرق این حالت‌اند و در شب این حالات بر آنان نه تنها پنهان نیست بلکه آشکار است.[11] وی به دانایی آنان در باب صدق می‌پردازد که آنان صدق را به گونه‌ای می‌بینند که بسیار کسان به صدق آن گونه نمی‌نگرند.

طاعت آن نیست که برخاک نهی پیشانی              صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

وی مقام صداقت را در وزیران مهدی (عج) هم در حال عرفانی آنان قرار می‌دهد و هم ذوق عرفانی آنان را ناظر به صدق می‌داند.

ابن عربی توضیح می‌دهد که وزیران مهدی به نیکی می‌دانند که صدق شمشیر خداوند در زمین است که هر که به آن متصف شد، نصرت الهی را به دست آورد؛ چرا که صدق نعت خداوندی است و صادق اسمی از اسماء اوست. البته ناگفته نماند که صدق در اینجا بیش از معنای اولیه ایست که به لحاظ اخلاقی در فلسفه اخلاق یا حتی در روایات می‌توان از آن سراغ گرفت بلکه اینجا مقامی است که با تکیه به آیه‌ای که پیشتر به آن توجه شد، جایگاه صدق را می‌توان دریافت نمود.

صدق دراندیشه ابن عربی به لحاظ اهمیت و سبقت بر بسیاری از مقامات، جایگاه والایی را به خود اختصاص می‌دهدکه معتقد است از امهات اعمال و مواجید در سلوک، صدق است. معیار صدق نزد ابن عربی حیات روحی و ذوقی است که به واسطه آن مسیر سلوک عارف تنظیم می‌شود، همان‌طور که باب صدیقیت یکی از ابوابی است که ابن عربی در پاسخ به سؤالات ترمذی به آن می‌پردازد.

وی می‌گوید: مخبر حق از پس حجاب غیب به نور کرم به چیزی رسیده، صادق هم به همین وصف می‌رسد.[12] پس صدق است که صادق را به شهود اصلی از خـبر می‌رساند، آنجا که مخبر از آن خبر سخن می‌گوید.

از همین جا نیز می‌توان به فراز پیشین ابن عربی التفات کرد که اصحاب المهدی بر قدم صحابه رسول الله‌اند. یعنی صحابه مخبر از غیب را می‌بینند که شخص شخیص پیامبر است و به آنچه او اخبار می‌دهد صحه می‌گذارند. اینجا نیز اصحاب‌المهدی به صدق، خود را در آن موقعیتی قرار می‌دهند که اصحاب رسول به صدق خود را در آن موقعیت قرار می‌دادند.

صدق در اندیشه ابن عربی با اخلاص نیز مرتبط است زیار متفرع بر صدق مقام اخلاص است و البته او اخلاص را همان حضور عارفان می‌داند که اگر عارفی به حضور مع الله تعالی رسیده، همان است که اخلاص والایی را کسب نموده که تبلورش برای وی حضور مع الله تعالی است. البته ابن‌عربی بر هر مریدی پیش از آن که شیخش را بیابد، صدق، توکل، صبر، عزیمت و یقین را در کنار گرسنگی و بیداری و کم‌سخنی و عزلت قرار می‌دهد تا پس از این‌ها، سالک دست در دست شیخی دهد. به هر جهت باید گفت نگاه سلیم و سلوک به ثبات قدم در مسیر رشد، یعنی تیزبینی و ثبات قدم در مسیر رشد نتیجه این صدق در اصحاب‌المهدی (عج) است.[13]

  • وی با تأکید به آیه 136 سوره مبارکه نسا که می‌فرماید: (یا ایها الذین آمنوا آمِنوا: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید و در مسیر ایمان قرار بگیرید) و در آیه 92 سوره نسا که می‌فرماید: (ما کان لمومن ان یقتل مؤمن خطا: هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگر را به قتل رساند مگر به اشتباه. و آیه 52 سوره عنکبوت که می‌فرماید: (والذین آمنوا بالباطل و کفرو بالله: آنانی که به باطل ایمان آورده‌اند و خدا را انکار کردند و آیه 47 سوره مبارکه روم که می‌فرماید: (و کان حق علینا نصر المومنین) منظومه‌ای را بیان می‌کند که خداوند آنانی را که اهل ایمان واقعی باشند خود متکفل می‌شود و کار آن را خود به سامان می‌رساند. در واقع ناظر به این آیات ابن‌عربی می‌گوید خدا نگفت با چه چیزی ونگفت با چه کسی کار آنان (مومنون) را محقق می‌سازد بلکه آیه را مطلق نازل کرد[14] و آن را آشکار و محقق ساخت.

پس اینانی که کارشان به نصرت الهی مستقیم صورت می‌پذیرد، شاخصه‌ای را دارا هستند که نشان‌دهنده آن است که خداوند کار آنها را خود به سرانجام می‌رساند.

تأکید ابن‌عربی در اینجا بر اصحاب المهدی آن است که ساز و کار توفیق و نصرتشان «و کان حق علینا نصرو المومنین» به تمامه است. خداوند آنان را به کسی دلالت نمی‌کند و موفقیتشان را به ابزاری وابسته نمی‌سازد. آنان آیه «یا ایها الذین آمنوا آمِنوا» را محقق کرده‌اند در عملشان خطا کمتر راه دارد و یکسره ایمان به باطل را رد کرده‌اند و باطل را ترک نموده‌اند. این شاخصه‌ها جهت شناختن قدرت ایمان اصحاب‌المهدی است که به کار می‌آید تا اینان از مابقی آنانی که خود را دوستداران حضرت می‌دانند، متمایز و برترینشان معین باشد.

این نشانه که خداوند راهبری وزاری مهدی را برعهده می‌گیرد و آنان یکسره رجوعشان به خداوند است نه اسبابی مادی و ابزاری، خود نشانه‌ای است بر شناخت این بزرگان عالم معنا.

زهی همت که حافظ راست کز دنیا و کز عقبی               نباید هیچ در چشمش بجز خاک سرکویت

حکایت شرک و ایمان برای ابن‌عربی اینجا حکایتی قابل توجه به حساب می‌آید. وی به آیه 12 سوره غافر توجه می‌کند که می‌فرماید: ذلک بانه اذا دعی الله وحده کفرتم و ان یشرک به تامنوا فالحکم لله العلی الکبیر: این سرنوشت از آن جهت است که وقتی خداوند به یکتایی یاد می‌شد انکار می‌کردید و چون به او شرک آورده می‌شد، باور می‌داشتید. اینک داوری با خدای والا و بزرگ است.

از سویی نیز به آیه 136 سوره نسا می‌پردازد که فرماید: «یا ایها الذین آمنوا، آمِنوا بالله ورسله و الکتاب الذی نزل علی رسوله و الکتاب الذی انزل من قبل» (ای ایمان آورندگان به خدا و رسولش و کتابی که بر وی نازل کرد و کتابی که قبلاً نازل کرده است، ایمان آورید!) با درکنار نهادن این دو آیه کنار هم تمایز مؤمنانی که از اهل کتاب و کتاب پیشینیان هستند، با مؤمنین زمان رسول الله و مؤمنان از وزیران مهدی مورد توجه ابن‌عربی قرار می‌گیرد.

وی به رسولان الهی که خبر الهی را جاری می‌کرده‌اند، در دایره ایمان مؤمنان می‌پردازد و ایمان به باطل و شرک را مورد تذکر شدید قرار می‌دهد. گویا در عین این‌که به صراحت مطرح نمی‌کند، اما می‌خواهد بیان کند در آخرالزمان ایمان به شرک می‌تواند عِدل ایمان به خدا مطرح باشد؛ چون وزیران مهدی در بالاترین وجوه ایمانی به خدا و اشمئزاز از شرک قرار دارند. وی به مشمئز بودن قلوب مشرکان از این جهت می‌پردازد تا اشمئزاز قلوب مؤمنان را از شرک نشان دهد.

ابن‌عربی به دقت و منطبق بر روایت‌های شیعیان به چالش‌های ایمان‌های حقیقی و مجازی در آخرالزمان می‌پردازد که ایمان حقیقی مؤمنان بالله است که راه را برای آنان هموار می‌کند و جنگ سهمگین باورمندان به طاغوت است که آنان را روبه روی مؤمنان قرار می‌دهد. جنگ روایت‌های ایمانی که مؤمنان به حق و شیطان را در هماوردی مبهم و طولانی فرو می‌برد و به همین دلیل است که ابن‌عربی به دو آیه فوق برای طرح این جنگ آخرالزمانی می‌پردازد.

زمین آشفته قوزیست قوزی مثل باعورا                        زمان آبستن روزیست روزی مثل عاشورا

 

 

ارجاعات:

[1] یفعل ما یقول

[2] یقول ما یعلم

[3] یعلم ما بشهد

[4] یفرح به عامه المسلمین اکثر من خواصهم

[5] ثم الذی یلی الثانی

[6] و اما هو نفسه فصاحب سیف حق و سیاسه مدینه یعرف من الله قدر ما تحتاج الیه مرتبه و منزله

[7] خلیفه مسدد

[8] وهم علی أقدام الرجال من الصحابه

[9] و هم من الا عاجم ما فیهم عربی لکن لا یتکلم إلا بالعربیه

[10] ما عصی الله قدطن: یعنی آنکه وزیر ارشد است و حامی و حافظ همه وزیران یک تن است که در تزکیه و تنزیه عبور در مرزهای عصمت دارد.

[11] اتخذوها هجیرا و فی لیلهم سمیرا

[12] فتوحات مکیه، ج 2، ص 92.

[13] فنظروا باعین سلیمه من الرمد

[14] و لم یقل بمن بل ارسلها مطلق و جلاها محققتا: و آن را آشکار و محقق ساخت.

 

پیشنهاد سردبیر:

معرفی کوتاه از کتاب اسرار علم حروف در فتوحات مکیه ابن عربی اثر حسین توفیقی| فاطمه توفیقی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 3
  1. مرادی

    در برخی ادیان قبلی پیروان بشارت داده شدند به آمدن پیامبر بعدی…آنها محمد مصطفی را به پیامبری قبول ندارند و به قرآن متوسل نمیشوند…

    انتظار آنها برای آمدن شخصی الهی در آینده اشتباهی است برای آنها…اما برخی مسلمانان انتظار چه کسی را میکشند از عجایب است…

    گویا خود این مسلمین به پیروزی دین اسلام و و ظهور آن بر دیگر ادیان و خاتمیت اعتقاد ندارند!!!…

    بجای آنکه با تمسک به قرآن ادامه دهنده راه انبیاء و آخرین رسول و قائم بالقسط باشند در جهان و شاهد بر خدا ، در فهم از قرآن بین خودشان اعوجاج و لغو و فرقه گرایی ایجاد کرده اند و از این مسئولیت خود شانه خالی میکنند…

    نعمات زیر زمینی و روی زمینی کشف شده ، آنها را فریفته است…امر بمعروف و نهی از منکر دیگران که سهل است خود فاسد شده اند…

    رعایت اتصال در قول الهی را فراموش کرده اند و در نتیجه به تفرقه بین خود رسیده اند…

    وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص

    قصص و عبرت برای دیگران شده اند…

    سایت : میزان در میزان : Quranmizan[.]Com

  2. مرادی

    “…معیار صدق نزد ابن عربی حیات روحی و ذوقی است که به واسطه آن مسیر سلوک عارف تنظیم می‌شود، ….”

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿۱۳۶﴾ النساء

    اگر اجزای آیه را تا پایان آیه و آیه را در اتصال با آیات همجوار بدانیم معلوم میگردد تاکید بر باور به کتب الهی منظور میباشد ، معیار صدق دستورات الهی است که باید دقیق فهم بشود و دقیق بودن یعنی رعایت پیوستگی در کلام الهی و نه تبعیت از هوای نفس در فهم و اجرای آن….

    مرجع و منبع صدق ، تسلیم به اتصال در کلام خداست نه روحیات و ذوقیات مومن…رعایت مواضع کلمات الهی است و ترس از قیامت است بعلت ندیدن تمام کلام الهی …

    مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿۴۶﴾ النساء

    در ادامه این کلام است که میرسیم به آیه ذیل :

    وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا ﴿۱۴۰﴾ النساء

    در واقعیت آیا تسلیم بودن ما به اتصال و پیوند آیات مقدم است یا وجود اتصال و پیوند بین آیات ؟…

    بدیهی است که قبلا اتصال آیات وجود دارند این ما هستیم که باید خود را تسلیم آن و روحیات و ذوقیات خود را با آن منطبق کنیم ….

    خصوصا در عصر نزول و با شنیدن آیات جدید مومنین باید خود را منطبق و سازگار و مطیع کنند نه اینکه شنیده ها را بپیچانند (والغوا فیه) تا اوضاع مطابق علایق قبلی و ذوقیات سابق آنها باشد…چنین است که نفاق در سوره النساء مکرر اشاره دارد…

    آیه معروف اطاعت یا اولی الامر نیز در همین سوره است آیه ای که اطاعت همگان را از رسالات الله تکلیف میکند حتی خود رسول الله را…و ارجاع تنازعات را به آنچه بر رسول الله نازل میگردد یا قبلا نازل گشته است و یاد آوری و تبیین و قضاوت او را می طلبد، موکول مینماید…

    این الگو تا پایان نزول قرآن و رحلت رسول الله ادامه داشته است…پس از رحلت ایشان و نزول کامل قرآن ، قول الهی با اتصال در آن ملاک صدق است…مگر اینکه در چیدمان قرآن اختلاف باشد ، این هم با توافق نهایی در یک چیدمان میسر میگردد و گشته است ، بنا بر وعده الهی در حفظ آن…

    وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَیَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﴿۳۱﴾ نجم

    الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَهِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿۳۲﴾ نجم

    سایت : میزان در میزان : Quranmizan[.]Com

  3. مهدی رواقی

    مدتی بود که مقاله ای با این وزن و احتشام نخوانده بودم.
    قلم زیبا بود. و جملات در هر دو حوزه فرم و محتوا با قوت و قدرت جلوه کرده بودند. با وجودیکه با ابن عربی و مفاهیم مرتبط با او ارتباط بر قرار نمیکنم، ولی زیبایی و قوت این مقاله را به عنوان یک خواننده منتقد نمیتوانم نادیده بگیرم.
    پایدار باشید دکتر

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.