فقه اجتماعی و یقین‌های قاتل

یقین‌های ناصواب در فقه اجتماعی و سیاسی می‌تواند آثار و پیامدهای خطرناکی برای جامعه به همراه داشته باشد. محمدتقی سهرابی‌فر، استاد درس خارج و سطوح عالی حوزه علمیه قم، در این یادداشت، به بررسی یقین‌های قاتلی پرداخته می‌شود که از گذشته تا امروز باعث تفرقه، خشونت و جنایت در جوامع اسلامی شده‌اند. همچنین، به تحلیل نقش فقه اجتماعی در تصحیح این یقین‌ها و معرفی راهکارهایی برای مقابله با این مسائل پرداخته خواهد شد.

فقه اجتماعی شیعه نیازمند مواجهه با یقین‌های ناصواب و نادرست است که در طول تاریخ بر اساس برداشت‌های مختلف از منابع دینی شکل گرفته‌اند. این یقین‌ها در بسیاری از مواقع به تضعیف دین و جامعه منجر شده‌اند. قرآن کریم از خطای برخی یقین‌ها مانند باور نادرست به انسان بودن مهمانان الهی یا اشتباه مردم در مورد مصلوب‌شدن عیسی (ع) صحبت می‌کند و این امر به انسان‌ها هشدار می‌دهد تا به یقین‌های بی‌اساس در امور مهم اعتماد نکنند.

در فقه شیعه، قطع و یقین به عنوان مبنای استنباط احکام مطرح است، اما زمانی که این یقین‌ها نادرست باشند، منجر به مشکلات اجتماعی و سیاسی می‌شوند. نمونه‌هایی از یقین‌های ناصواب تاریخی شامل کشتارهایی است که بر اساس باورهای نادرست دینی صورت گرفته‌اند، مانند قتل امام علی (ع) توسط خوارج یا جنایات فرقه‌های افراطی مانند داعش.

در فقه اجتماعی، این یقین‌ها می‌توانند به تفرقه و اختلافات در میان مسلمانان منجر شوند. بسیاری از این باورهای نادرست نه تنها جوامع را درگیر جنگ و خشونت کرده بلکه به انحرافات اجتماعی و دینی دامن زده‌اند. برای پیشگیری از چنین پیامدهایی، نیاز است تا فقه اجتماعی با دقت بیشتری مورد بازبینی قرار گیرد و منابع معتبر شرعی برای استنباط احکام اجتماعی معرفی شوند. در این راستا، رجوع به آیات روشن، سنت‌های مورد اتفاق و حکم عقل به عنوان منابع معتبر در فقه اجتماعی توصیه شده است.

فقه اجتماعی باید از خطرات و پیامدهای یقین‌های ناصواب در عرصه اجتماع و سیاست پرهیز کند. این یقین‌ها، با توجه به تاریخ پر از تفرقه و خشونت میان مسلمانان، می‌توانند به بحران‌های اجتماعی و سیاسی انجامند. بر این اساس، اهمیت فقه اجتماعی در تدوین احکام درست و متناسب با شرایط جامعه بیش از پیش احساس می‌شود. یادداشت زیر برای تبیین این مقوله در اختیار دین‌آنلاین گذاشته شده است:

 

 

محمدتقی سهرابی‌فر: از پیش‌نیازهایِ ورودِ فقه به عرصه اجتماع و سیاست، تعیین تکلیف یقین‌های ناصوابِ منتسَب به دین است. یقین‌های متعارض، حاصلِ برداشتِ متفاوتِ فقیهان از منابعِ دینی است که در طولِ تاریخ منجر به تضعیفِ دین و جامعه شده است. 

یقین‌های ناصواب در قرآن

قرآن از خطایِ یقین‌های با درجه بالا خبر می‌دهد. برای مثال ابراهیم (ع) مهمانانِ الهی را انسان می‌دید، برای آنها گوساله‌ای بریان کرد و بعد متوجه شد که آنها فرشته‌اند و نمی‌توانند مانندِ ما غذا بخورند.[1] انبوهی از مردم در دور صلیب، آن مردِ مصلوب را عیسی (ع) دانستند و قران با صراحت از اشتباهِ آنان پرده بر می‌دارد.[2]

بیان خطاهایی این‌چنین هشداری به انسان‌هاست تا بر هر یقینی به ویژه در امورِ مهم، اعتماد نکنند.

 

قطع و یقین در فقه شیعه

گویا شیخ انصاری اولین نفری است که حجیّت قطع را وارد بحث اصول می‌کند. ایشان در مقابل برخی اخباریان[3] که تنها قطعِ و یقینِ حاصل از کتاب و سنت را معتبر می‌دانستند، این نظر را مطرح کردند که قطع از هر طریقی بیاید معتبر و حُجَّت است. بعد از شیخ انصاری، دیگران همین نظر را ادامه دادند.[4]جالب اینکه شیخ انصاری معتقد است کسی که بر اساسِ یقینِ ناصواب، کاری بکند، عقلاً نمی‌توان او را مجازات کرد.[5] این رأی اگر در فقه فردی توجیه‌پذیر باشد، اما در فقه اجتماعی و سیاسی، به خونِ‌ریزی و آشوب در جامعه می‌انجامد. بر اساسِ یقینِ ناصوابِ، نمی‌تواند معاف از عقوبت باشد. آیا می‌توان یقین‌هایِ قاتلِ داعشیان را معتبر بدانیم و عقوبتی متوجه آنان ندانیم؟ 

یقین‌های ناصواب و سنت‌های نادرست دینی

تُراثِ هزار و چهارصد ساله و پیرایه‌های قومی، مذهبی، فرهنگی و… بسته شده به آموزه‌های دینی، یقین‌های ناصوابِ بسیاری برای فقیهِ معاصر شکل می‌دهد، به‌طوری که گذرِ زمان، سببِ زوالِ بسیاری از یقین‌های سابق می‌شود. در طول تاریخ بسیارند عالمانِ دینِ پاک‌نیّت که با یقین‌هایِ به ارث برده از پیرایه‌های هزار و چهارصد ساله، با نامِ دین قربهً الی الله، زیان‌های جانی، فکری و مالی به خود و جوامعِ اسلامی زده‌اند.
البته یقین‌های ناصواب از همه گروه‌هایِ فکری اعم از دینی و غیر دینی، خسارت‌بار بوده است. برای مثال همه می‌دانیم که اندیشه ژنِ برتر، مبنایِ چه جنایت‌هایی در تاریخ شد، اما انتسابِ یقین به دین خدا، قداستِ خداوند و حقِ او و نیز حق مردم را پایمال می‌کند و زمینه بیشتری برای ظلم فراهم می‌کند. 

نمونه‌هایی از یقین‌های ناصواب و مصیبت‌بار

  • کلیسایِ قرون وسطی، با باورهای منتسب به دین، دانشمندان خود را بارها شکنجه کرده و به قتل رساند؛
  • در صدر اسلام برخی از مخالفانِ خلیفه اول، کافر محسوب شدند و به قتل رسیدند؛[6]
  • در دوران حکومت امام علی (ع)، خوارج بر لزومِ قتل امام علی (ع) یقین کردند.[7] در همین راستا، ابن ملجم (از خوارج) به عنوان کاری الهی، امام را به قتل رساند. او کشتن امام را نتیجه عهدِ خود با خدا بیان می‌کند؛[8]
  • بسیاری از لشکریان یزید به این باور رسیدند که در کربلا، خارج‌شدگانِ از دین را می‌کشند و هِلهِله‌کنندگان در کوفه و شام، بر همین اساس جشنِ پیروزی گرفتند. مروری هر چند اندک به تاریخ مذاهب نشان‌دهندهِ آن است که عالمانِ هر کدام به جایِ حفظ و تبیینِ دین محمدی (ص)، بر دفاع و توجیهِ مختصاتِ مذهبِ خویش متمرکز شدند و به مرورِ زمان چه باورهایی در راستایِ تقویتِ مذهبِ خود ایجاد کردند.[9] باورها و یقین‌های اختصاصی ِمذاهب، امت اسلامی را تکه تکه کرد و یکی از مهمترین واجباتِ اجتماعیِ دین یعنی حفظِ وحدت به فراموشی سپرده شد.
    به جرئت می‌توان گفت که یکی از عواملِ کشتارها و جنایت‌هایی که بر سرِ امتِ اسلام جاری است، تفرقه حاصل از باورهایی است که مذاهب و فرقه‌ها به نفعِ خود و علیهِ دیگر فرقه‌ها ایجاد کردند.[10]
  • یقین‌های امثال داعشیان هزاران انسان را کشت. باور و ایمانِ آنان چنان محکم بود که برای کشتن و کشته شدن از هم پیشی می‌گرفتند و قرعه می‌کشیدند.
  • شیخ طوسی خوردن مارماهی را حرام می‌دانست و فتوا می‌داد که هر کس آن را حلال بداند کشتنِ او واجب است.[11] عجیب اینکه ایشان در جایی دیگر از همان کتاب خوردن مارماهی را مکروه می‌داند.[12]
  • اختلافِ شدید میان فقیهان عصر مشروطه، نمونه‌ای دیگر از یقین‌های متناقض و مصیبت‌بار است. جمله «ای گاو مجسم مشروطه، مشروعه نمی‌شود» از شیخ عبدالله مازندرانی به میرزا حسن مجتهدی تبریزی نوشته شد و در آن زمان بر زبان‌ها افتاد.[13] این جمله حاکی از دو یقینِ متضادِ منتسَب به دین بود؛
  • همین یقینِ متضاد میان امثالِ شیخ فضل‌الله نوری و آخوند خراسانی هم بود. شیخ فضل‌الله، مشروطه، مدارسِ جدید، آموزشِ زبان خارجی، فیزیک، شیمی … را موجبِ اضمحلالِ دین می‌داند.[14] از سوی دیگر بزرگانی همچون آخوند خراسانی، شیخ فضل‌الله را مُفسِد و دخالتِ او در امور را حرام اعلام می‌کنند.[15] آنان با صراحت در یکی از تلگراف‌های خود نوشتند: «ضروری مذهب است که قدرت مسلمین در عصر غیبت با جمهور» باشد [16]
  • مرحوم مدرس انکارِ حقِ رأیِ زنان در انتخابات را به خداوند نسبت می‌دهد: «امروز ما هر چه تأمل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در اینها (زنان) قرار نداده است.» [17]
  • آیت‌الله سید صدرالدین صدر در نامه خود به آیت‌الله سید میرمحمد طباطبائی شرکت زنان در انتخابات را از چند جهت حرام می‌داند؛[18]
  • گروه فرقان با استناد به آیات قران به یقین رسیدند که باید شخصیت‌هایی همچون استاد مطهری را بکشند؛
  • نواب صفوی و یارانِ او به این یقین رسیده بودند که باید برخی افراد را تهدید[19] و برخی همچون رزم آرا و کسروی را به قتل برسانند، در حالی‌که می‌دانیم نوعِ تفکر و روشِ آنان موردِ قبولِ بزرگانی از فقها همچون آیت‌الله بروجردی نبود؛
  • بیش از هزار سال است که نزدیک بودنِ ظهور امام زمان (ع) از سوی برخی عالمانِ هر عصر اعلام می‌شود.[20] در دوران معاصر در کلیپ ِصوتیِ منتسب به مرحوم محمدتقی بهلول، صریحاً سال 1400 شمسی، سال ظهورِ حضرت (ع) اعلام شد. در کلیپِ دیگری مرحوم آیت‌الله ناصری از مرحوم آیت‌الله بهجت نقل می‌کند که مسن‌ترها هم ظهور را درک می‌کنند. آیت الله بهجت در سال 1388 مرحوم شد. باورِ القا شده به مردم و مسئولان، سبب شد تا اکثرِ تصمیماتِ کشوری در راستایِ نزدیک بودنِ قیامِ حضرت (ع) تنظیم شود و به تعبیر دیگر القایِ این باور، اولویت‌های کشور را دست خوشِ تغییر کرد.

راهکارهای مقابله با یقین‌های ناصواب و  فقه اجتماعی

با توجه به یقین‌های ناصواب که نمونه‌هایی از آن گفته شد، بدیهی است که هر شهروندِ اندیشمندی از ورود گسترده فقه به عرصه اجتماع و سیاست، بدونِ علاجِ یقین‌های مصیبت بار، هراسناک باشد.

با توجه به اهمیّتِ فقه اجتماعی(مراد نگارنده از فقه اجتماعی، هر حکم فقهی است که در جامعه تأثیرِ پررنگ و مضاعف داشته باشد) و با توجه به یقین‌های ناصوابِ فقیهان در این امر مهم، کدام دلیل را می‌توان شرعاً معتبر دانست؟ نگارنده به شرطِ توفیق، در آینده ویژگی‌های دلیلِ معتبر برای فقه اجتماعی را بیان می‌کنم. اما در اینجا به حدیثی از امام کاظم (ع) بسنده می‌کنم. در این حدیث همه امور ادیان ابتدا به دو قسمِ «ضروری و واضح» و «امور مشکوک و محتمل» تقسیم می‌شود و سپس در قسم دوم، مراجعه به یکی از سه منبعِ زیر، راهکارِ دستیابی به حکم شرعی معرفی می‌شود:

  • آیه‌ای که تأویلِ آن مورد اتفاق باشد؛
  • سنّتی که مورد اتفاق باشد؛
  • حکمِ عقل که مورد اتفاق باشد.

در این حدیث سه منبعِ فوق، «حجت بالغه» معرفی شده و این نکته مهم گوشزد می‌شود که احتجاجِ خداوند بر انسان‌ها نسبت به معلوماتِ آنهاست نه مجهولاتِ آنها.21]

به تعبیر دیگر خواسته‌های خداوند در محدوده دلایلِ واضح و روشن که مورد اتفاقِ مسلمانان است قرار می‌گیرد و بیرون از این محدوده بازخواستی از سوی خداوند نیست و البته در فقهِ فردی احتیاطِ بیشتر موجبِ تقربِ هر چه بیشتر خواهد بود. ان‌شاءالله!

 

بهمن 1403 – محمدتقی سهرابی فر

 

 

ارجاعات:

[1] هود/69[2] نساء /157
[3] «الفصل الثانی فی بیان انحصار مدرک ما لیس من ضروریات الدین من المسائل الشرعیه أصلیه کانت أو فرعیه فی السماع عن الصادقین علیهم‌السلام»(الفوائد المدنیه، محمدامین أسترآبادی، ج 1، ص 254)[4] از جمله رک به: آخوند خراســانی، کفایه الأصول، ص 852، قم: مؤسســهٔ آل البیت  لاحیاء التراث، 1409 ق و نائینی، محمدحسین، أجود التقریرات، ج 3، ص 7، قم، مطبعه العرفان،1352.
[5] شیخ انصاری، فرائد الاُصول، ج 1، ص 4، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1416
[6] رک به: جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ ش، ج ۲، ص ۳۲[7] از جمله ر ک به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج ۲، ص ۱۹۲-۱۹۳[8] مجلسی، بحار الانوار، ج 42، ص 302[9] از جمله رک به: اسد حیدر، الامام الصادق (ع) و المذاهب الاربعه (دار الکتاب عربی)، مجلد 2، ص 191

[10] اوجِ این تفرقه یقین به کفرِ غیرِ شیعیان دوازده امامی (رک به: یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج 5، ص 174 – 190)، و از سوی دیگر یقین به کفرِ شیعیان و وجوبِ کشتنِ آنان است (رک به: سید عبدالحسین شرف الدین، الفصول المهمه فی تألیف الأمه، ج 1، ص 143)[11] سخنان مدرس پس از وکیل الرعایا در جلسه روز هشتم شعبان 1329 (ق دور دوم، جلسه 280)[12] «این امر یعنی مداخله زنها در انتخابات به جهاتی چند محرم و غیر مشروع می‌باشد» (https://B2n.ir/a22728)[13] مرحوم فلسفی در مصاحبه منتشر شده می‌گوید که تعدادی از اعضایِ فدائیان اسلام به منزل آمدند و گفتند: «آقا، دیشب برادران تصمیم گرفتند که اگر اسم آقای نواب را در منبر نبرید و موضوع زندانی شدن او را مطرح نکنید که از رادیو پخش شود، امروز شما را در مسجد شاه ترور کنند.»

[14] رک به مقاله «زمینه سازی ظهور امام زمان(عج) در تاریخ و پیامدهای آن» به قلم محمدتقی سهرابی‌فر.

[15] شیخ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 713.
[16] شیخ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 576.[17] احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 287

[18] از جمله رک به: ناظم الاسلام کرمانی، محمد بن علی، تاریخ بیداری ایرانیان، جلد: ۱، صفحه: ۲۵۷، امیر کبیر، تهران – ایران، 1384 ه.ش.

[19] «جنابان حجت‌الاسلام بهبهانی و طباطبائی: نوری چون مخل آسایش و مفسد است، تصرفش در امور حرام است.

محمد حسین نجل میرزاخلیل – محمدکاظم خراسانی – عبداله مازندرانی» (احمد کسروی، تاریخ مشروطه، ص ۵۲۸)

[20] محمّدناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، چ پنجم، تهران، پیکان، 1377، بخش دوم، ص 230.

[21] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ج 1، ص 407.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.