موسی کلیم کدام خدا؛ کدام قرائت؟ مروری الهیاتی و سینمایی بر آخرین ساختهٔ ابراهیم حاتمی‌کیا

علی سلطانی (دانشجوی دکتریِ الهیات تطبیقی دانشگاه بُن):‌ موسی کلیم‌الله آخرین ساختهٔ ابراهیم حاتمی‌کیا پس از سال‌ها بالاخره در جشنوارهٔ فجر روی پردهٔ نمایش رفت. و آن‌گونه که انتظار می‌رفت، جایزه‌ها را درو نکرد و همهٔ مخاطبانش را از سینما راضی برنگرداند. مثل ساخته‌های سینمایی و سریالی پیشین دربارهٔ زندگی پیامبران حرف‌وحدیث دربارهٔ این فیلم در این روزها کم نبوده است. بسیاری از این سخنان باری سیاسی یا صرفاً سینمایی دارند. در نوشتهٔ پیش‌رو در پنج نکته تلاش می‌کنم بیشتر بر ابعاد الهیاتیِ این فیلم تمرکز کنم، گرچه غافل از این نیستم که با سینما طرفم، و نه کتاب یا مقاله‌ای الهیاتی و تاریخی. در پایان مدعی‌ام که موسی‌کلیم‌الله نه شاهکار است، و نه آن‌قدر فیلمی ضعیف.

فیلمنامهٔ موسی کلیم‌‌الله؛ ایدئولوژی به‌جای پژوهش

فیلمنامهٔ آثار تاریخی‌دینی باید به صورت مشترک نوشته شود. اول به دست «پژوهشگرانی» کارکشته و انتقادی نوشته و سپس به دست «سینماگران» سینمایی و تصویری شود. در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی ایرانی در دو سه دهه اخیر، در ظاهر امر این روند مشترک طی شده است، ولی خروجیِ بسیاری از آنها برای پژوهشگران در درجهٔ نخست و سپس مخاطبان عادی چندان مقبول نیفتاده.

علل این اتفاق بسیار است و بخش زیادیش به ندرت پژوهش علمیِ آزاد و فراوانیِ نگاه ایدئولوژیک در هنر و سیاست و دین برمی‌گردد. موسی کلیم‌اللهِ حاتمی‌کیا نیز خیلی از این قاعده استثناء نیست. این فیلم بنابر ادعای سازندگان سال‌ها سابقهٔ پژوهشی دارد و با هدفِ دادنِ روایتی از زندگی حضرت موسی از منظری شیعی، فیلمنامه‌اش چند دوْر نوشته و بازنویسی شده است.

خودِ عزم بر نوشتن فیلمنامه بر اساس منابع و منظر شیعی مبنایی عجیب و مبهم است. مگر منابع شیعی روایتی کامل و متمایز از این قصه دارند؟ مشخص است که این‌گونه نیست و باید آمیزه‌ای از منابع را به همراه گمانه‌زنی‌هایی به هم آمیخت تا به روایتی کامل رسید.

سنگ‌بنای دادن روایتی شیعی نشان می‌دهد که هدف سازندگان جنگ روایت‌هاست و نه وثاقت‌انتقادیِ آنها و کاربست معیارهای علمیِ پژوهش‌های تاریخی. که اگر این بود، نباید منابع و روایت‌های بسیار متأخرتر شیعی مبنا باشد. به نظر من همین سنگ‌بنای مبهم و نارسای اولیه، به کل ساختار فیلم تا آخر آسیب زده است. ناگفته نماند که من متوجهم که سینما بازسازیِ تصویری منابع تاریخی نیست. فیلم ماهیت هنری مستقلی دارد و مقصودم از نکتهٔ اخیر سخت‌گیریِ تاریخی و سینمانشناس نیست.

 

دخالتِ خدای رخنه‌پوش

هر وقت نوبت به درونمایهٔ الهیاتی یا روایت داستان‌های پیامبرانه در آثار سینمایی در ذیل بودجهٔ نهادهای رسمیِ جمهوری اسلامی می‌رسد، روایت‌گرانِ قرائت رسمی بلافاصله خود را مکلف می‌دانند که دُز مقوله‌های ماوراءطبیعی را بیش و بیشتر کنند. به بیان ساده‌تر کاری کنند که جای‌جای فیلم بیننده دست «دخالت الهیِ» مستقیم را در امور ببیند. آن‌هم نه فقط دخالت مستقیمِ موجه، بلکه دخالت‌هایی که خدا در جایگاه خدای رخنه‌پوش، حفره‌های روایت را پر می‌کند.

در موسی کلیم‌الله نیز دخالت مستقیم و بلافاصلهٔ این خدای رخنه‌پوش، در چند موقعیت گره از بن‌بست‌های داستان باز می‌کند. همان‌گونه که در نکتهٔ پیش گفتم، این گره‌گشاییِ مکرر و چشم‌پر‌کن جدای از برداشت رسمی و شیعی از تاریخ ادیان، خدا، پیامبران، عصمت و کتاب‌های مقدس نیست.

با این حال اهل کلام و فلسفهٔ دین می‌دانند که مقولهٔ دخالت الهی در روند طبیعیِ امورِ دنیا یکی از مناقشه‌برانگیزترین پرسش‌ها بوده و است. در بین فیلسوفان و الهیدانان هم اختلاف در این زمینه فراوان است. در این بین پروردگاریِ خدا منحصر در دخالت الهیِ مکرر در نقض قوانین طبیعت و تاریخ نیست. در این تبیین مداخله‌نکردنِ‌ مستقیم و مکرر، خلاف قدرت خدا نیست، که از قضا مطابق حکمت و سرشت اوست.

در این فهمِ حداقلی از دخالت مستقیم و مکرر الهی، تاریخ و طبیعتِ معمول همان‌قدر مملو از ظهور خداست، که امور فراطبیعی. این فهم این مزیت جانبی را هم دارد که پرسش‌های کمتری برای انسان معاصر پیش می‌آورد. از این قبیل که اگر خدا دم‌به‌دم در روند امور به نفع پیامبران و صالحان دخالت می‌کرده، چرا پس امروز نمی‌کند؟ آیا خدای امروز به کسوف رفته است؟ به نظر می‌آید افراط در نمایش امور خرق‌عادت، خودش برخاسته از حس امروزینِ غیبت دخالت‌های مستقیم و آرزوی جهانی است که دست خدا مدام در آن فاش ‌شود.

 

قرآن، تاریخ یا الگو؟ روایتی محمدی از حیات موسوی

به زبان مطالعات قرآنیِ جدید، موسی الگو یا نوعی (تایپ) برای حضرت محمد است. به بیان دیگر در خواندن روایت‌های موسی در قرآن همواره باید زیرروایتِ اوضاع و احوال حضرت محمد را خواند. به بیان آنگلیکا نویورت پیامبر اسلام در قرآن موسای دوم است و نقطهٔ اوج این مشابهت، دوران میانهٔ رسالت و تشکیل امت و ظهور کتاب است؛ مقارن با سوره‌های مکیِ میانه و پایانی. این تشابه خبر از ظهور پیامبری جدید می‌دهد.[1] برای نمونه‌ می‌توان سوره‌های نجم و احقاف را از این منظر خواند.

این را برای این می‌گویم که ماهیت اصلیِ همهٔ اجزای روایت موسی در قرآن بیان گزارش تاریخی از موسای قوم یهود و بنی‌اسرائیل نیست. معاملهٔ سراسرْ تاریخی با این روایت، غافل از روایتِ محمدی از پیامبریِ موسی است. این همان خطای فهم غیربافتارمندِ قرائت رسمی از ابعاد تاریخیِ قرآن است. البته این به معنای آن هم نیست که آنچه در گزارش‌های غیراسلامی و از جمله یهودی آمده، عین تاریخ است.همچنین به این معنا هم نیست که این گزارش‌ها هیچ صفت و ارزش تاریخی ندارند. بلکه سخن این است که با گزار‌ش‌های تاریخیِ قرآن باید در درجهٔ اول دینی مواجه شد، و نه تاریخی.

با این مقدمه، موسی‌کلیم‌اللهِ حاتمی‌کیا یا هر فیلم دیگری دربارهٔ پیامبران، اساساً نمی‌تواند روایت تاریخی را به طور کامل از قرآن بگیرند؛ چون قرآن در درجهٔ اول کتاب تاریخ نیست و دوم آنکه قرآن پرداخت اختصاصی، هنری و یکتای خود را از تاریخ دارد و سوم آنکه به تناسب همین، دربارهٔ بسیاری از جزئیات ساکت است.

این پرداخت‌های اختصاصی و سکوت‌های هدفمند در آیات متعدد دربارهٔ موسی هم برقرار است. در اینجا نیز به دلایل مختلف و از جمله گزینش و خوانش محمدی از حیات موسوی، تاریخ بنی‌اسرائیل از آنِ قرآن شده است. پس برای کسی که می‌خواهد در درجهٔ اول منابع ناکافیِ اسلامی را مأخد روایتِ موسی کند، چاره‌ای نمی‌ماند جز آنکه برای کامل‌کردن پازل و رمزگشایی از سکوت‌های تاریخی، به سنت اسلامی مراجعه کند. ما می‌دانیم که سنت حدیثی و تفسیری در گونهٔ (ژانر) قصص انبیاء در مواجهه با سکوت‌های قرآنی، به داستان‌سرایی‌های سست و اقتباس‌های فرااسلامی متوسل شده است. این قصه آن‌وقت پیچیده‌تر می‌شود که مبنا برای نویسندگان و پژوهشگران فیلم‌نامهٔ موسی‌کلیم‌الله، دادنِ روایتی شیعی از حیات حضرت موسی است.

 

روایت زنانه‌ٔ قرآن از مادر موسی، مادر مریم

تفسیرهای زنانه‌نگر و برابری‌خواه (فمنیستی) در مطالعات قرآنی در سال‌های اخیر در بین پژوهشگران و فضاهای تحقیقیِ جهان در دوران آغازین خود به سر می‌برد. با این حال در همین دوران نه‌چندان دراز، این شاخه توانسته است پستوهای دیده‌نشده‌ای را در قرآن و سنت اسلامی ببیند و آثار جدی‌ای عرضه کند که انکار موجودیت و اعتبارشان دیگر آسان نیست. یکی از مهم‌ترین ابعاد مهم این دست ‌پژوهش‌ها شیوهٔ بازنمایی زنان برجسته در قرآن است. خاصه تصویری معنوی و عبادی از زنان که می‌توانند رابطه‌ای شخصی با خداوند برقرار کنند، تا آنجا که به نحو مستقیم و غیرمستقیم وحی دریافت کنند و  مائده‌های اختصاصی بگیرند.

موسی کلیم الله

 

این‌ بخش‌ها در گفتمان مردسالارانهٔ رایج در تفسیر قرآن، که هنوز هم در جامعه‌های اسلامی رایج و حاکم است و از قرائت راست‌کیشانه رخت‌برنبسته، مغفول است. در موضوع بحث، گزارشِ چندبارهٔ وحی به مادر موسی در قرآن، در روایت کتاب مقدس عبری (عهد عتیق) (خروج:۲) غایب است.

اهل فن می‌دانند که این دست اضافه و حذف‌های روایی، در روابط و مطالعات بینامتنی قرآن و متون پیشین، کلید فهم است و بسیار معنادار. نکته آن است که این نخستین‌بار نیست که پدر از روایت‌های قرآن دربارهٔ زندگی افراد حذف می‌شود. دربارهٔ تولد و پرورش مریم نیز برخلاف روایت‌های مسیحی در انجیل یعقوب، قرآن ابعاد پدرسالارانه را حذف می‌کند و خودِ خدا را عهده‌‌دار مستقیم زندگی مریم تصویر می‌کند.[2] در این روایت نیز مادر مریم نقش اصلی در تولد و دعا و… دارد و پدرش جز نامی در تبار مریم، غایب است.

موسی کلیم‌الله از این منظر نمره‌ای قابل‌قبول می‌گیرد. این بخش برخلاف نظر برخی ناقدان مردسالار و ناآشنا به مطالعات جدید زنانه‌نگرِ قرآنی، نه‌تنها ضعف و تحریف فیلم نیست، که نقطهٔ قوت و غنای فیلم است. همچنان‌که بخش گسترده‌ای از فیلم به درستی و خوبی به مادر موسی و جایگاه والا و وحی به او اختصاص یافته است. مثلاً در دیالوگ‌های خوبی بین مادر موسی و همسرش، اساس وحی به زن از سوی مرد انکار می‌شود. زن در برابر این انکار بر صدقِ شهودِ وحیانی خود پافشاری می‌کند.

در همین جا و در دیالوگی درخشان در موسی کلیم‌الله، وقتی همسر می‌گوید که باید گزارش او از دریافت وحی را نزد «مرد» بزرگِ قوم راستی‌آزمایی کنند، زن می‌گوید که به مادر موسی (یعنی من) وحی شده، نه به تو و نه به آن بزرگ! یعنی راستیِ این وحی را شما [مردان] تعیین نمی‌کنید. آنگلیکا نویورت در اشاره‌ای بس جالب و مغفول‌مانده می‌گوید که در قرآن اصطلاح بنیادین «ام‌الکتاب» استعاره‌ای زنانه است. [3] یادمان نرود که این اصطلاح غامض نقشی بنیادین در ترسیم فرآیند وحی در قرآن دارد.

 

سکانس‌های درخشان و نقاط ضعف در موسی کلیم‌الله

موسی کلیم‌الله از نظر من اثری ضعیف نیست، در عین حال اثری شاهکار هم نیست. پیش از دیدنش بازخوردهای منفی دربارهٔ آن خواندم، اما پس از دیدن فیلم، همهٔ آن‌‌ها را منصفانه نیافتم. چه‌بسا و متأسفانه انگیزه‌های بیرونی و مخل سیاسی، چه در دفاع و چه در کوبیدن، رانهٔ اصلیِ این نقدها بود.

به‌هرحال، موسی‌کلیم‌الله سکانس‌های درخشان و نقاط مثبت خوبی هم دارد که اجازه نمی‌دهد این فیلم یکسره به فیلمی ضعیف سقوط کند؛ جاهایی که مفاهیم به خوبی به زبان سینما ترجمه شده‌اند و یادآور کارگردانی‌های شاخص حاتمی‌کیا در گذشته است. از آن‌جمله مادرانگیِ مادر موسی و تلاطم‌های درونی و بیرونی‌اش و تجربه‌های ایمانی و وحیانی‌اش درخشان است. با این حال این نکات و نقاط آن‌قدر گسترده نیستند که همگان را از فیلم راضی کند.

موسی کلیم‌الله یکدست نیست. در بخش‌هایی از فیلم در نمایش امور متافیزیکی و فراانسانی افراط ورزیده و هم‌زمان در بخش‌‌های دیگر به گونه‌ای قابل‌قبول، ملموس ‌و «انا بشر مثلکم» است. می‌شد توازن بیشتری میان این دو پاره برقرار و سهم زمین و آسمان را به‌اندازه ادا کرد. از دید من اشکال کار در اینجا به همان منسجم‌نبودن بنیاد‌های معرفتی و تحقیقیِ کار برمی‌گردد که انگیزه‌های بیرونی و راست‌کیش در آن اختلال ایجاد کرده. همان وضعیتی که فیلم محمدِ مجید مجیدی بدان دچار بود و فیلم الرساله مصطفی عَقاد را همچنان یگانه و بی‌رقیب نگه داشت.

نیز می‌شد کمتر از جلوه‌های ویژهٔ تصنعی در فیلم موسی کلیم‌الله بهره گرفت یا کیفیت خروجی این جلوه‌ها را افزایش داد تا از تأثر فضا و سکانس‌های معنویِ فیلم نکاست. با این حال فیلم از این نظر در سینمای ایران پیشگام محسوب می‌شود و نمرهٔ  نسبتاً خوبی می‌گیرد. بازیگری‌ها هم یکدست و متوازن نیست و برخی چون مریلا زارعی درخشان‌اند و برخی متوسط و برخی هم پایین‌تر از متوسط. این باعث شده که خروجیِ کار عالی نشود، در عین حال آن‌قدر هم ضعیف نباشد.

پس وقتی از سینما بیرون می‌آیی حس می‌کنی که موسی کلیم‌الله اثر شاهکار نبود، ولی ضعیف هم نبود و صحنه‌های ماندگار در آن یافت می‌شد و برخی نقدهای تند در قبالش منصف نبوده‌اند. حس می‌کنی بی‌شک ارزش یکبار دیدن را داشت، با اینکه می‌توانست خیلی بهتر باشد و اعتبار تاریخی‌ و منطق روایی موجه‌تری داشته باشد.

 

 

ارجاعات:

[1] Neuwirth, Angelika, ‘Qurʾānic Studies and Philology: Qurʾānic Textual Politics of Staging, Penetrating, and Finally Eclipsing Biblical Tradition’, editey by Edited by Angelika Neuwirth and Michael A. Sells, Qurʾānic Studies Today, Routledge:London, 2016.

[2] Neuwirth, Angelika, ‘The House of Abraham and the House of Amram: Genealogy , Patriarchal Authority, and Exegetical Professionalism’, Edited by Angelika Neuwirth, Nicolai Sinai, And Michael Marx, The Quran In Context, Leiden.Boston:Brill, P 512, 2010.

[3] همان، ص 527

 

 

پیشنهاد سردبیر:

تحلیل فیلم موسی کلیم‌ الله؛ تفاوت‌های روایت اسلامی و توراتی در اولین قسمت سه‌گانه حاتمی‌کیا| آرش آبائی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.