
ایستاده در امواج پرسشها؛ نگاهی به زندگی و تلاشهای آیتالله سید عبدالرضا شهرستانی
محمدرضا مروارید: سید عبدالرضا شهرستانی، روحانی پرتلاش و مؤسس مجلهی «اجوبه المسائل الدینیه»، پس از نزدیک به دو دهه فعالیت فرهنگی و پاسخگویی به هزاران پرسش دینی، در نهایت به دلیل ناهمراهی عالمان و اندیشمندان دینی، مجبور به تعطیلی این پروژهی مهم شد. او که سالها در عراق و سپس در ایران به ترویج معارف دینی و پاسخ به شبهات جوانان پرداخت، با تأسیس نشریهای مستقل و تشکیل کمیتههای فرهنگی، تلاش کرد تا پلی میان نسل جوان و حوزههای علمیه ایجاد کند. اما فشارهای سیاسی و کمتوجهی برخی از عالمان، سرانجام او را از ادامهی این مسیر بازداشت. در این نوشته مروری شده بر زندگی و تلاشهای این عالم مجاهد که با وجود همهی دشواریها، میراثی ماندگار از خود به جای گذاشت.
نزدیک بیست سال است که با درکِ نیازهای فکریِ مردم و در راستای مسئولیتِ انسانیِ خویش، برای پروژهای فرهنگی مذهبی با عنوان «پاسخگویی به پرسشهای دینی» کوشیدهایم، اما اکنون کار چندان دشوار شده و عرصه چنان تنگ آمده است که دیگر جایی برای ادامۀ این راه نیست.
بارها گفتیم و بارها دستِ نیازمان را به سوی عالمانِ سرشناس و نویسندگانِ گرامی و اندیشمندانِ دینی دراز کردیم که ما را یاری بدهند و در این امر مشارکت کنند، اما دریغا که جز شماری اندک، فراخوان ما را بیپاسخ گذاشتند.
لذا اینک با اعلام پایانِ فعالیت و روندِ انتشار مجله، مسئولیت این تعطیلی را متوجه کسانی میدانیم که در این امر کوتاهی کردند.[1]
این بخشی از رنجنامۀ روحانیِ پُرشوری است که سالها در مجلات عراق و 14سال در نشریّهای مستقل، بیش از 2500 پرسش دینیِ مخاطبانش را پاسخ داده، اما سرانجام خسته و رنجیده از ناهمراهیها، کولهبار خویش را برداشته و یکّهوتنها پای در راه ناهموار پاسخگویی نهاده است.
تلاش بیوقفه سید عبدالرضا شهرستانی در پاسخگویی به پرسشهای دینی
«سید عبدالرضا شهرستانی» پیوسته جوانان را به پرسشگری فرا میخواند و از آنها میخواست که با کنار گذاشتن سستی و تنبلی، نادانستههای خود در امور دینی را با او در میان نهند، انتقادات خود را بی هیچ دریغی برایش بنویسند، بیپروا شبهههایشان را از او بپرسند[2]، و بالاتر از آن، در حجرۀ مدرسۀ هندیۀ کربلا سراغش را بگیرند و در فضایی آزاد، او و دوستانش را به چالشِ فکری بکشند.[3]
ادّعای سید عبدالرضا شهرستانی این نبود که توانِ پاسخگویی به همۀ پرسشها را دارد، بلکه تأکید داشت که «اگر سؤالی فراتر از محدودۀ دانش ما بر زبان آید، ما همچون حلقهای، به ایفای نقش میانجی میپردازیم و آن را با بزرگان در میان میگذاریم؛ از آنها میپرسیم و پاسخ شما را مییابیم».[4]
این گونه بود که در طول نزدیک بیست سال[5]، سید عبدالرضا شهرستانی توانست با خواهش و تمنّا، چهل تن از عالمانِ صاحبنظر و کارشناسانِ دین و تفسیر و حدیث و فقه و تاریخ در حوزههای دینی کربلا و نجف را برای فرو نشاندن عطشِ پرسشگران به کار گیرد تا بارِ رسالت پاسخگویی خود را به مقصود برساند.
ماجرای یکی از این خواهش و تمنّاها را علامه سیّد محمدرضا حسینی جلالی در خاطراتش چنین آورده است:
«روزی درِ خانهام را زدند. در را که باز کردم، سید شهرستانی را پشتِ در دیدم. گمان کردم برای دیدنِ پدرم، که سالهای درازی بینشان رابطۀ دوستی و برادری برقرار بود، آمده است؛ اما ایشان با دیدن من گفت: «آمدهام شما را ببینم» و این برای من بسیار غیرمنتظره بود و توقع چنین امری را نداشتم؛ زیرا بین من و ایشان ارتباط کاریای نبود و شخصیتی مثل ایشان، از حیث سن و سال و همچنین علمی، هیچ مناسبتی با بنده نداشت که بخواهد برای دیدارم خود را به سختی بیندازد.
ایشان بلافاصله ادامه داد: «آمدهام از شما بخواهم برای مجله مقالهای بنویسید. موعد چاپ شمارۀ جدید نزدیک است، اما همۀ مطالب آماده نشده». بهشدت خجالتزده و متحیر شدم. در هفدهسالگی، چنین رفتار و پیشنهادی برایم سنگین بود.»[6]
سید عبدالرضا شهرستانی و نهادسازی فرهنگی و آموزشی در عراق
او پیش از آن که نشریهای مستقلّ را پایهگذاری کند، نخست در مجلهای با نام «القُدوَه»[7] که جمعی از جوانان کربلا در آن قلم میزدند، پروژۀ فرهنگی خود برای پاسخگویی به شبهات و سؤالات را کلید زد،
درست همزمان با توقف انتشار آن نشریه بود که یکی از خویشاوندانش، یعنی سیّد صدرالدین شهرستانی[8] معروف به سیّد صَدری برای تأمین محتوای مجلهای تازه با نام «رساله الشّرق»[9] از سید عبدالرضا کمک خواست، و سیّد پروندۀ سؤال و جواب را به دفتر آن مجله برد.
طرح «پاسخگویی» در شرایطی پا گرفت که کشور عراق با عبور از چندین بحران بزرگ، در سایۀ دولت هاشمی، سالهایی آرام را میگذراند و از این رو، مطبوعات و از جمله «القدوه» و «رساله الشّرق» با چاپ تصاویر «فیصل دوم» در صفحات آغازینِ خود، گویا این آرامش را از چشم او میدیدند. با این همه، اما وقتی با تصویب متمّمی برای قانون مطبوعات عراق، «رساله الشّرق» از ادامۀ راه باز ماند و نهال نورَس مجلّهای با عنوان مستقل «اجوبه المسائل الدینیه» جوانه زد،
نشریۀ جدید هیچ نشانی از وابستگی و پیوستگی به حکمرانان کشور نداشت و بر روی جلد ساده و صفحۀ اول آن، تنها نامی از «صاحب الفضیله السید عبدالرضا الشهرستانی» دیده میشد که علاوه بر مسئولیت نشریه، از کمیتهای فرهنگی با عنوان «لجنه الثقافه الدینیه» نمایندگی میکرد. مجله در تیراژ هزار نسخه منتشر میشد و برخی از شمارههای آن به چاپهای دوم و سوم هم میرسید. همۀ امور مربوط به پخش و توزیع مجله، از چاپ و تهیۀ پاکت و بستهبندی و حمل به پستخانه و ارسال هم به دست خود ایشان و فرزندانشان صورت میگرفت.
نگاهی گذرا به 2639 سؤالِ رسیده به «لُجنه الثقافه الدینیه» در کربلا، از یک سو رویکردهای طیفی از جوانان آن عصر را نشان میدهد که چگونه به تحولات فکری پیرامون خود توجه داشتهاند و در کنار سؤالات قرآنی و فقهی، از فرقهها و آیینهایشان، و از ایسمها و آرمانهایشان میپرسیدهاند؛ و از سوی دیگر حاکی از آن است که نشریۀ «أجوبه المسائل الدینیه» توانسته است در طول سالها فعالیت خود، آیینۀ ایدهها و اندیشههای حوزهای باشد که همۀ توش و توان ارتباطی خود با نسل جوان را در گوشهای از مدرسۀ هندیۀ کربلا گرد آورده است.
دامنۀ پاسخگویی نشریۀ «اجوبه المسائل» همچنین گویای آن است که گردانندگان آن، و در رأس همۀ آنها، سید عبدالرضا شهرستانی، پرسشگریِ جامعه را انگیزهای برای پژوهش و تحقیق و جستجوگریِ بیشتر کرده و همواره کوشیدهاند تا همۀ ابعاد سؤالها را بشکافند و پاسخی درخور را عرضه کنند.
فروتنی و انسانبودن؛ چهرهای نزدیک به مردم
ریشههای این چندوجهی بودنِ سید عبدالرضا شهرستانی را شاید بتوان در پیشینۀ تربیتی وی یافت، آنجا که از کودکی به عنوان تنها پسرِ خانواده، در محافل دینی و علمی، پدرش سید زینالعابدین را همراهی میکرد، و دغدغهاش گستردهتر از آن بود که فقط به جنبههای فقهیِ دین بپردازد، و این گونه بود که از نوجوانی، در کنار آموختن علوم دینی، به فراگیری فلسفه و ریاضیات و هیئت و نجوم هم پرداخت و به فعالیتهای اجتماعی نیز روی آورد و دانش دینی و علوم حوزوی خود را برای رفع نیازهای گوناگونِ تودههای مردم به کار گرفت.
با فوت پدرش در سال 1316ش. و در حالی که هنوز شانزده سال بیشتر نداشت، سید عبدالرضا شهرستانی به اقامۀ جماعت برای مردان و زنان در کربلا پرداخت و برایش فرقی نمیکرد که در صحن و سرای حسینی نماز بگزارد یا در مسجد رأسالحسین یا مسجد عطارها جماعت را برپا کند. همین پیوند مستقیم با جامعه بود که زمینهساز و مقدمۀ راهاندازی نهادهایی همچون کتابخانۀ عمومی، مؤسسۀ خیریه، درمانگاه و مدرسه شد که هر یک باب تازهای را برای معرفی کارکردهای اسلام اجتماعی گشود.
سید عبدالرضا که به کمالالدین نیز شهرت داشت، سال 1340 هجری قمری (برابر با 1300 شمسی) در روزگاری زاده شد که سرزمین عراق روزهای سرنوشتسازی را تجربه میکرد و درست در همان تاریخ، با اجرایی شدن برنامۀ تقسیم امپراتوری عثمانی و کشورسازیهای تازه، مرزهایی برای چندین کشور و از جمله عراق تعیین شد و با خروج رسمی نیروهای بریتانیایی، عراقِ نوین با حکمرانانی تازه پا به صحنۀ بینالمللی گذاشت.
بدین ترتیب دو برادر از خاندان هاشمی، با نامهای عبدالله و فیصل، اولی به پادشاهی اردن و دومی به پادشاهی عراق تعیین شدند؛ اما مگر با تعیین این دو، ماجراهای عراق به سرانجام رسید؟ دورانی که با تعیین مرز و گماشتن شاه، شروع شده بود، با جنبشهای مکرّر مردمی، خیزشهای گاه و بیگاه عشایر، و شورشهای سرکشانۀ نظامیان چندان ادامه یافت که عراق را به سرزمینی کودتاخیز نامآور کرد؛ امری که سرانجام با روی کار آمدن قهرآمیز حزب بعث و اِعمال خشونتهای بیرحمانه و سرکوب گستردۀ همۀ اقشار، شرایط تازهای را پدید آورد.
تولد و تحصیل و تدریس و همۀ فعالیتهای دینی و فرهنگی و اجتماعی سید عبدالرضا شهرستانی در چنین اوضاعی اتفاق افتاد که بیتردید تأثیر فراوان و چشمگیری در شکلگیری شخصیت وی داشت. او پس از فراگیری مقدمات در مدرسۀ جعفریه، به حلقۀ درس خارجِ بزرگان آن روز حوزه پیوست.
سید عبدالرضا شهرستانی بیست و پنج سال داشت که مرجع بزرگ جهان تشیّع یعنی آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی درگذشت و با سپرده شدن مرجعیت شیعیان به آیتالله سید محسن حکیم دورانی با ویژگیهایی تازه برای حوزههای علمیه رقم خورد.
شاید بر پایۀ همین ویژگیها و اقتضائات بود که سید عبدالرضا شهرستانی از سیسالگی به فعالیتهای گستردۀ فرهنگی روی آورد و در نخستین گام، با درک درستی که از تأثیر آموزش و پرورش بر آیندۀ جوانان آن سرزمین داشت، در سال 1371قمری (1330 شمسی) دست یاری به سوی علمای حوزه و نیکوکاران مؤمن دراز کرد و آنان را به تأسیس مدرسهای با گرایشهای دینی فراخواند تا دانشآموزان کربلا بتوانند در کنار یادگیری دروس رسمی، به آموزشهای دینی و مذهبی نیز بپردازند و زیرساختهای فکری آنان در همین سالهای آغازین آموزش شکل گیرد.
بدین ترتیب، در مقابل مدرسهای که انگلیسیها به راه انداخته بودند، مدرسۀ امام صادق(ع) شروع به کار کرد که شهرستانی مدیریت آن را زیرنظر آقای سیّد مرتضی قزوینی بر عهده گرفت، و این دو، در کنار دیگرانی که بار تأسیس و ادارۀ آن مدرسه را بر دوش داشتند، به کار تدریس هم میپرداختند و هر کدام در یکی از زمینههای آموزشی فعال بودند.
مدرسۀ امام صادق(ع) پایگاهی آموزشی و تربیتی بود که مدیران و مربّیان و اولیای دانشآموزانِ آن را طیف خانوادههای مذهبی کربلا شکل میدادند. تصاویر باقیمانده از فضای آن کانون آموزشی، حاکی از حضور چهرههای برجستهای از شخصیتهای معاصر عراق در میان استادان و شاگردان آن مدرسه است که برخی از آنها بعدها به فیض شهادت نایل شدهاند.
مدرسۀ امام صادق(ع) 24 سال به فعالیت فرهنگی و خدمات آموزشی خود ادامه داد و سرانجام در سال 1354ش. / 1395ق. و در دوران حاکمیت حزب بعث، مدیریت آن از دست علمای دینی کربلا خارج شد و از اهداف شکلگیری اولیه بهشدت فاصله گرفت.
یک سال بعد از تأسیس مدرسه، یعنی در 1372ق. (1331ش.) با همت شهرستانی، و همکاری شماری از فضلای حوزۀ علمیۀ کربلا، هستههای اولیۀ کمیتهای فرهنگی و دینی، با عنوان «لجنه الثقافه الدینیه» شکل گرفت، که هدف آن در گزارش شهرستانی چنین آمده است:
«تحولات معاصر سبب رواج مادیگرایی و تحمیل آداب و ارزشهای آن بر حقایق معنوی شده، و در نتیجه، قشر جوان به این مبانی روی آورده و دلبستۀ آن شدهاند و گرایشهای دینی آنها کمرنگ شده است؛ دشمنان دین هم با تبلیغات سوء و داعیۀ تعارض علم و دین، و ناسازگاری شریعت و تمدن و با این ادعا که مدل دین راه هر گونه پیشرفت را بسته است، به شبههافکنی و ایجاد تردید در اسلام و اصول آن پرداخته و بسیاری از جوانان سادهدل را از دین و دینداران بیزار کردهاند.
این در حالی است که جوانان یا به دلیل عدم دسترسی به علمای روحانی، یا همسو نبودن با گفتمان و اصطلاحات و روحیۀ آنان، در حسرت و سردرگمی مانده و نمیدانند که نسبت به شریعت آسمانی و قوانین قرآنی و آموزههای دینی چه موضعی بگیرند.
به منظور رفع این مشکل، در تاریخ 13 شوال 1372 با مشارکت جمعی از روحانیون کربلا ، کمیتهای تحت عنوان «لجنه الثقافه الدینیه» شکل گرفت و آنان خود را برای پاسخ به پرسشها و نقدهایی در موضوعات یادشده آماده کردند».[10]
جرقۀ این ایدۀ فرهنگی در ذهن شهرستانی و تحقق آن با حضور و همکاری شماری از روحانیون همفکر وی، سرآغاز مهمترین و ماندگارترین پروژۀ فرهنگی او بود؛ پروژهای که قریب بیست سال دوام آورد و به رغم همۀ فراز و نشیبها و با وجود همۀ تحولات سیاسی در عرصۀ کشور، راه خود را پی گرفت و تنها زمانی از ادامۀ حرکت باز ماند که از یک سو حکمرانی کشور به دست حزب بعث افتاد و سلطۀ نظامی و اِعمال روشهای خودکامانۀ آنان، پیوند میان جوانان پرسشگر و حوزۀ پاسخگو را با گسست روبهرو کرد، و از سوی دیگر محققان و پژوهشگران حوزه هم شاید به دلیل سختگیریها و فشارهای حکومتی، انگیزه و تمایلی به مشارکت در این برنامه نداشتند.
در این میان البته، نمیتوان این نکته را نیز نادیده گرفت که تنها اندکی از علما و فضلای حوزه با هنر نویسندگی آشنایی داشتند و شمار مقالهنویسان چندان زیاد نبود؛ هر چند که این ناآشنایی تنها به آن زمان و مکان خاص اختصاص نداشته و همواره یکی از کمبودهای آسیبزای آگاهانِ به مسائل دینی، همین دوری از بایستههای فضای رسانه و گفتوگو بوده و هست؛ امری که هم به آموختن و فراگیری نیاز دارد و هم با ممارست و تمرین و با گشودگی و بلندنظری تقویت میشود.
برخورداری از این ویژگیها را در جایجای شمارههای متعدد نشریۀ اجوبه المسائل میتوان مشاهده کرد و دریافت که بیگمان، اگر شهرستانی از جوانی پا به عرصۀاین آزمون ننهاده بود و اگر در برخورد با پرسشهای رسیده، سعۀ صدر و بلندنظری را پیشۀ خود نمیکرد، هرگز نمیتوانست بیست سال نشریهاش را زنده و پویا نگه دارد.
بسیاری از پاسخهای مکتوب را شخص آیتالله شهرستانی مینگاشت، اما در این میان شماری از اندیشمندان آن روز حوزه هم به درخواست وی به تکاپو افتادند و متنهای کوتاه و بلندی را برای مجله نوشتند تا هم پاسخی روشنگر به جویندگان علم و دانش بدهند و هم فراخوان گردانندگان نشریه را بیپاسخ نگذاشته باشند. گرچه در شمارههای آغازین نامی از نویسندگان در میان نبود، اما به درخواست خوانندگان، از اولین شمارۀ سال چهارم به بعد، نام کسی که پاسخ سؤالی را تهیه کرده، در ابتدای هر مقاله آمده است. در میان این افراد، این نامها به چشم میخورد:
آقایان: شیخ محمد هادی معرفت، سید احمد موسوی فالی، سید مصطفی آلاعتماد، سید محمدعلی موسوی حائری، سید حسن شیرازی، سید عبدالرزاق مقرّم، محمدصادق قزوینی، سید مرتضی قزوینی، سید صالح شهرستانی، شیخ محمدمهدی آصفی، شیخ باقر شریف القرشی، سید احمد حسینی، محمدحسین اعلمی، محمدتقی جواهری، محمد موسوی نوری، محمدرضا حسینی جلالی، احمد امین، شیخ علی روحانی، محمدحسین الادیب، عبدالمجید حسن حائری، علی محمد علی دخیل، مهدی الشریعه، علی الادیب، شیخ مصطفی اشرفی، عبدالرسول آل السید علی خان، سید عبدالعزیز طباطبائی، محسن جمالالدین، جواد شبّر ، عبدالواحد احمد مظفر، عبدالهادی فضلی، محمدهادی یوسفی و …
پایان یک راه و آغاز مهاجرت
هر چه بود، گردونۀ روزگار و رخدادهای سخت آن روزهای عراق، برآمده از روی کار آمدن حزب بعث، چراغ آن نشریه را به خاموشی کشاند، و همان گونه که در صدر این نوشته آمد، دیگر نه برای سید عبدالرضا شهرستانی تاب و توانی مانده بود که آن راه را ادامه دهد و نه شرایط سیاسی حاکم بر سرزمین عراق اجازه میداد که اندک نویسندگانِ روحانی قلم به دست بگیرند و به انبوه شبهههای پراکنده در آن فضای مسموم پاسخ دهند.
بدین سان، آیتالله سید عبدالرضا شهرستانی نیز همانند بسیاری از دیگر همگنانش، لَختی سکوت اختیار کرد و پس از چندی راه مهاجرت را در پیش گرفت تا از آن پس در ایران به نقشآفرینی فرهنگی بپردازد.
وی با اینکه در کنار انتشار «اجوبه المسائل الدینیه» به تحقیق و تألیف کتابهای ارزندۀ دیگری نیز پرداخته بود، اما در ایران نیز به کار رسانه و مقاله روی آورد و با همکاری فرزندان دانشمندش و جمعی از اندیشمندان مشهد بنای انتشار مجلهای به زبان عربی با عنوان «الارشاد» را نهاد که آن هم رویکردی کموبیش پاسخگویانه داشت.
این مجله که با اشراف و نظارت وی و کمک مستقیم حضرات آقایان: سید جواد شهرستانی، سید فاضل حسینی میلانی و شیخ علی اکبر الهی خراسانی در مشهد منتشر میشد و دربردارندۀ مقالاتی به قلم ایشان و دیگر عالمانی همچون آقایان سید مرتضی عسکری، سید جعفر مرتضی عاملی، شیخ محمدعلی تسخیری، شیخ محمد واعظزاده، شیخ محمد هادی یوسفی، دکتر سید جعفر شهیدی، دکتر صلاح الصاوی، دکتر سید جواد مصطفوی، دکتر سید مهدی صانعی، سید علی شهرستانی و برخی دیگر بود، تنها هشت شماره دوام آورد و از آن پس با مهاجرت حضرات آقایان سیّد جواد شهرستانی و سید فاضل میلانی از مشهد، به محاق تعطیل رفت.
گرچه نگاه این نوشته، تنها به جنبۀ پاسخگویی مرحوم آیتالله سید عبدالرضا شهرستانی است، اما برای آشنایی خوانندگان محترم، مناسب است یادآوری شود که ایشان علاوه بر انتشار مجلۀ «اجوبه المسائل الدینیه»، آثار مکتوب دیگری هم داشته است که به ترتیب زیر قابل دستهبندی است:
الف) آثار برگرفته از اجوبه المسائل الدینیه:
1 . المعارف الجلیه فی تبویب اجوبه المسائل الدینیه
2 . سؤالکم و جوابنا (در هشت جلد)
3 . دفع الشبهات و حل المشکلات
ب) تألیفات مستقل
1 . حیاه الامام الحسین بن علی (علیهالسلام)
2 . الصلاه معراج المؤمن
3 . الامر بالمعروف و النهی عن المنکر
4 . صلاه الجمعه فی عصر الغیبه
5 . الطریق القویم الی جنه النعیم
6 . الصراط المستقیم فی الامامه
7 . الطریق المستقیم فی بیان اصول الدین
8 . عقائد المؤمنین فی اصول الدین
9 . السجود علی التربه الحسینیه
10 . تقویم برای صد سال هجری از 1363 تا 1463 بر حسب قواعد فلکی
11 . النیروز فی الاسلام (در دفاع از مشروعیت عید نوروز و پاسخ به دیدگاه شیخ محمد خالصیزاده در ردّ نوروز).
12 . نوروز در تاریخ و دین (به زبان فارسی)
ج) شرح و حاشیه
1 . مقالید الهدی فی شرح العروه الوثقی (دستنویسی در هفت جلد، که جلد اول آن منتشر شده است).
2 . غایه التقریب شرح منظومه التهذیب
3 . حاشیه علی المکاسب
4 . حاشیه علی القوانین فی الاصول
5 . حاشیه علی الرسائل
6 . حاشیه علی اللمعه الدمشقیه
7 . حاشیه علی المعالم فی الاصول
باری، آیتالله سید عبدالرضا شهرستانی که در سال 1356 شمسی عراق را به قصد سکونت در ایران ترک کرده بود، در مشهد هم به تدریس عقاید و فقه و اصول پرداخت و امامت مسجد الحمید در خیابان هفده شهریور را بر عهده گرفت و خانهاش همواره پناهگاه بسیاری از کسانی شد که از ستم رژیم بعثی عراق به ایران گریخته بودند. وی از سال 1359 که دچار سکته شد، تا 12 مرداد 1376 هجری شمسی برابر با 28 ربیع الاول 1418 هجری قمری که درگذشت، همواره در خانۀ خویش بستری بود.
مراسم تشییع جنازۀ وی در اول ربیع الثانی برابر با 14 مرداد برگزار شد و آیتالله میرزا حسنعلی مروارید بر پیکر وی نماز خواند. آرامگاه وی در صحن آزادی حرم مطهر حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) واقع است.
ارجاعات:
[1]. برگرفته از اجوبه المسائل الدینیه، سال 14، شمارۀ 12
[2]. همان، سال 2 شمارۀ 12
[3]. همان، سال 5 شمارۀ 1
[4]. همان، سال 4، شمارۀ 1
[5]. از 13 شوال 1372ق. / 5 تیر 1332ش. تا پایان ذیحجۀ 1390ق. / 7 اسفند 1349ش.
[6]. حسینی جلالی، سید محمدرضا، خاطرات من از حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالرضا شهرستانی در کربلا، ترجمۀ مهدی کرمانی، نشریۀ «فرهنگ زیارت»، شمارۀ 40 پاییز 1398.
[7]. نشریهای ادبی فرهنگی (صاحبامتیاز: رحیم خضیر الکیّال، مدیر مسئول: حسین عبدالله المحامی) که از سال 1951 هر هفته دو شماره منتشر شده و انتشار آن تا 60 شماره در سال 1953ادامه یافته است.
[8]. سید صدرالدین شهرستانی فرزند سید محمدحسین متولد 1351ق./ 1932م. در کربلا. وی که به خطابههای پرشور و مقتلخوانی در منبر حسینی شهرت داشت در انتفاضۀ شعبانیه سال 1991م. و هجوم نیروهای بعثی به حرم مطهر حسینی دستگیر شد و اثری از آن شهید به دست نیامد.
[9]. ماهنامهای ادبی دینی (صاحبامتیاز: سید صدرالدین شهرستانی و مدیر مسئول: حسن حیدر) که از سال 1954 منتشر شده و انتشار آن تا ده شماره ادامه داشته است.
[10]. اجوبه المسائل الدینیه، سال 3، شمارۀ 8