راز و رمز بقا و نفوذ نهضت حسینی در میان شیعیان (تحلیلی روانشناختی، جامعهشناختی و سیاسی و …)
دکتر محمد منصورنژاد
الف) مقدمه
۱. سؤال و مسأله اصلی: آیا حضور انسانهایی با جمعیت میلیونی با لباس عزا، بر سر و سینهزنان در ایام محرّم و عاشورا، ذهن کاوشگری را تحریک نمیکند که چه عواملی این همه انسانها و خصوصاً جوانانی را – که به راحتی زیر بار فرمان، پیام و خواسته کسی نمیروند – از خانهها بیرون کشیده و با آن خضوع و خشوع و هماهنگی به عرصهها میکشاند؟ این کنش فردی و جمعی حداقل در ماه محرّم، یک حرکت عادی و معمولی نبوده و جای تأمل فراوان دارد. از جمله پرسشهای برانگیخته شده، آن است که رمز ماندگاری و نفوذ نهضتی در قرنها قبل تاکنون، با کمّ و کیفی این چنین را باید در کجا جست؟
به عبارت واضحتر، پرسش اساسی آن نیست که رمز جاودانگی نهضت حسینی به عنوان یکی از جریانات حقطلبانه در تاریخ چیست؟ زیرا هم این پرسش درباره همه جریانات و اشخاص حقطلب (اعم از دینی مثل ابراهیم و موسی و عیسی و… و غیر دینی) جای طرح دارد و حیطه پرسش، به افراد و جریانهای باطل نیز میرسد و جا دارد بپرسیم که چرا یاد آدمکشانی چون اسکندر، چنگیز و یزید در تاریخ جاودانه شد؟
پس بحث این نوشتار، پرسش از جاودانگی مطلق نیست؛ بلکه پرسش اساسی آن است که چرا عکسالعملی که شیعیان برای شهادت امام حسین (علیه السلام) دارند، برای هیچ کس دیگر، حتّی پیامبر (صلی الله علیه وآله) که اشرف آدمیان است، ندارند؟ (در فرهنگ شیعی مراسم سوم و هفتم برای پیامبر صلی الله علیه وآله نمیگیرند، چه رسد به اربعین)، حضور فراگیر، تأثیرات عجیب و غریب، هماهنگیهای بالا در میان عزاداران، فداکاریها و از خود گذشتگیها، عزاداری مداوم و گاه تا اربعین برای شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش، آن هم پس از قریب ۱۴ قرن، آیا جای این پرسش را ندارد که رمز بقا و نفوذ نهضت حسینی با این کمّ و کیف از کجاست؟
آنچه جای تأسف دارد، فقدان مباحث اساسی و ذو ابعاد در موضوع است.۱ گرچه این نوشتار موجز را نیز تنها باید درآمدی بر موضوع تلقّی نمود و تفصیل بحث را باید به فرصت دیگر و یا به صاحبان اندیشه و قلم واگذاشت.
۲. روش پژوهش: واضح است که یک کار گسترده و عمیق، برای پاسخ به چنین سؤال سنگینی، نیاز به پژوهشهای وسیع از طرق معتبر دارد. از جمله روشهای پژوهش عبارت اند از: اوّل: پژوهش میدانی و بهره بردن از تکنیک مصاحبه و پرسشنامه و سپس تحلیل محتوای مطالب؛ دوم: پژوهش اکتشافی یا تولید انگاره (Hypothesis generating Study). در این شیوه، با بهره بردن از مقدمات نسبتاً مشهور و مقبول، سعی در طرح ایدهها و فرضیههایی پیرامون پرسش اصلی مقاله میگردد، که روش مختار این مقاله نیز همین روش اخیر است.
در ضمن، اقتضای بحث حاضر و موضوع مورد بحث (نهضت حسینی و تأثیرات آن)، یک بحث بین رشتهای است و از این رو، از زوایای متعدد و با لسان و ابزارهای رشتههای مختلف علمی، به بحث پرداخته خواهد شد.
۳. هدف این نوشتار: در این نوشتار کوتاه، نه در «مقام توصیف» مراسم و عزاداریها نشستهایم، که البته جای پژوهش داشته و آثار مکتوب در این حوزه نیز اندک است؛ و نه در «مقام تجویز» به داوری نشسته و نقد بر جریانات و مراسمات داشته و برای شیوه مطلوب نسخهپیچی میکنیم (البته در این زمینه تا حدّ خوبی تلاش هایی صورت پذیرفته است)؛ بلکه سطح و مقام مورد توجّه و تأمّل، «مقام تعلیل و تحلیل» است. یعنی چرایی حضور عجیب و غریب و همگانی مردم ایران و حداقل شیعیان در مراسم عزای حسینی، مورد بحث و مداقّه قرار خواهد گرفت و فرضیه سازی خواهد شد.
ب) بررسی موضوع
۱) فرضیه حب و علاقه به فضیلت: آیا میدانیم که چرا یاد سقراط در تاریخ، با عظمت باقی مانده است و از او به نیکی یاد میشود؟ گرچه از زمان قتل او بیش از ۲۵ قرن گذشته و مثلاً ربطی به ما ایرانیان ندارد. آیا هرگز از خود پرسیده ایم که چرا نام «رستم» و حماسههای او بر صفحه جان ما ایرانیان میدرخشد و فراموش ناشدنی است؟ و آیا….
شاید پاسخ اجمالی بدین پرسشهای در حدّ فرضیهای آن باشد که برخی از فضایل برای همه آدمیان در همه اعصار و مکان ها، زیبایی داشته و جذّاب بوده و قابل احترام اند و به تبع آنها، صاحبان آن فضایل نیز نامشان به نیکی یاد میشود. سقراط کشته راه آگاهی بخشی و روشنگری و هنر رستم، دفاع حماسی از این مرز و بوم است. چون پایداری در آگاهی بخشی و حق گویی زیبا است و فداکاری مطلوب، صاحبان این فضایل نیز جذّاب و ماندگارند، از این رو، نام بسیاری از صاحبان فضایل انسانی در صفحه جانها میماند.
آیا نمیتوان رمز بقا و نفوذ نهضت حسینی را به فضایلی که در کربلا موج میزند (حق طلبی، حماسه آفرینی، فداکاری۲ و…) بازگرداند؟ این پاسخ غلط نیست؛ ولی جامعیت ندارد. زیرا کسی برای صاحبان فضایل مثلاً سقراط۳ و رستم، هر سال به خیابانها نمیریزد و این همه موج آفرینی ندارد، و این آتش زدن قلوب و به حرکت در آوردن ها، خاصّ نهضت حسینی در میان شیعیان است. از این رو، پرسش اساسی بحث، حتّی با توجّه به نکته یاد شده، بی پاسخ میماند. از این رو، سابقاً اشاره شد که رمز جاودانگی یک مطلب است و رمز جاودانگی به شیوه نهضت حسینی، بحثی دیگر.
۲. فرضیه نیازمندی انسان به بعد معنوی و قلبی: آیا در یک نگاه «عرفانی – اخلاقی»، نمیتوان بر روی این نکته تأمل نمود که اگر آدمیان واجد سه بُعد وجودی «جسم»، «عقل» و «قلب (دل)» هستند، هر سه بُعد یاد شده نیاز به تغذیه دارند، و اگر پذیرفته باشد که از بین این ابعاد، قلب و دل از سایر ابعاد مهمتر است، غذای مربوط به این حوزه نیز پر اهمّیت تر از سایر ابعاد خواهد بود؟
اگر چنین باشد، نیاز قلبی و عطش باطنی پاسخ میطلبد، و همه انسانها به دنبال آن هستند که به نحوی به این خواسته، پاسخ مطلوب بدهند. از این جا است که پیام معنوی همه اولیای خدا و حتّی پیامبران غیر توحیدی نیز دلها را میلرزاند. پیام بیش از ۳۰۰۰ سال قبل «بودا» و «کنفوسیوس»، میلیونها انسان را به دنبال خود کشانده و سیراب میکند. چه رسد به پیام هایی که دستی بر آسمان دارند که علی القاعده جامع ترند. رمز پایداری ادیان در میان بیشتر ملّتها را باید در این نیاز عمیق بشر جست.
اگر چنین است، آیا نمیتوان با این عامل به تحلیل نهضت حسینی پرداخت که این جریان برای قلب ما آدمیان، غذاهای مطبوع و دلپذیر فراوان دارد؟ اگر در کربلا فقط «عشق» وجود داشت و دیگر هیچ، آیا این غذا برای انسانها کم اهمّیت دارد؟ آیا غذایی بهتر از عشق، برای قلب میتوان توصیه کرد؟ چرا حتّی عشقهای زمینی امثال «لیلی و مجنون» فراموش ناشدنی است؟ با این اوصاف و با این توجیه، رمز ماندگاری نهضت حسینی را در نیاز فطری، باطنی و قلبی آدمیان به غذاهای معنوی، باید جست و امام حسین علیه السلام این عطش را به خوبی و فراوانی برطرف میکند.
توجّه به این عامل در رمز بقای نهضت حسینی خطا نیست، ولی جامع الاطراف نیست؛ زیرا پیام معنویت و غذای قلبی فقط در سفره امام حسین علیه السلام نیست، گرچه دیگران مانند ایشان مورد توجّه و عنایت و محبوبیت قرار نگرفته اند. عجیب است که مردم و یاران حتّی غیر هاشمی امام حسین علیه السلام در کربلا، امثال «حر بن یزید ریاحی» را بیشتر از بعضی معصومان علیهم السلام میشناسند و با آنها انس دارند. از طفل شش ماهه و سه ساله تأثیراتی میگیرند که از غالب انبیای الهی نمیگیرند. پس رمز این گستردگی نفوذ و ماندگاری در نهضت حسینی را در این عامل تنها نباید جست و این موضوع همچنان جای بررسی دارد و این پرسش هنوز هم پاسخ میطلبد. این جاست که کم کم باید به تأثیر عوامل خاکی، بشری و حتّی غیر معنوی در ماندگاری و نفوذ نهضت نیز اشاره داشت.
۳. فرضیه جامعهشناختی در بررسی استمرار مراسم حسینی: یا از بُعد «جامعه شناختی» نمیتوان به تفسیر رمز و راز بقا و نفوذ نهضت کربلا نشست؟ به نظر میرسد که از این بُعد نیز بر نکات چندی میتوان به مطالعه و تفکر نشست:
۱.۳. بازیگران و میدانداران این عرصه، افراد محدود نیستند؛ بلکه این رخداد، کار گروهی سنگین، پیچیده، هماهنگ، موزون و هدفدار است و کار گروهی و تشکیلاتی اگر در جهت ایثارگری، فداکاری، معنویت خواهی، فضیلت طلبی و… باشد، بسیار ماندگارتر از کار فردی و شخصی است. این نحوه شهادت، امام حسین علیه السلام را از سایر معصومان علیهم السلام ممتاز و متمایز نموده و از این رو، شخصیتش نافذتر است.
۲.۳.از جهت «جامعه شناختی» این نکته نیز در خور تأمل است که بردن اهل و عیال و خانواده به همراه خود، در ثبت جزء به جزء حوادث و ادامه نهضت و نقل حوادث پس از روز عاشورا، از عوامل مؤثّر انتقال آگاهیهای مربوط به نهضت کربلا است. اگر نهاد خانواده اهمّیت دارد، وفاداریها در آن بالا است. اعضای آن نزدیک ترین افراد به همدیگر تلقی میشوند، برای انتقال پیام نهضت نیز اعضای خانواده، محق ترین و مؤثرترین افرادند. از این رو، نهضت حسینی میتواند دقیق و جامع الاطراف حوادث آن، ثبت و منتقل شده و برای مشتاقان نقل و در خاطرهها ماندگار شده و از آن تأثیر بگیرند.
۳.۳. همچنین پدیده کربلا، در قالب نهضتی موّاج ظاهر شده که جریانات اجتماعی مختلف را دامن زده شکل داده و مضمحل کرده (پراکندگی تجمّع یاران مسلم)، که خود به خود سرنوشت این جریانات و گروه ها، قابلیت ثبت و ضبط از سوی مورّخان و ناقلان را یافت و به دیگران منتقل شد.
۴.۳. این جریان و نهضت، از سوی نهاد «روحانیت» به جد مورد توجّه قرار گرفته و بر روی آن تبلیغ شد. تنها امامی که شهادت او حوزههای علمیه را بیش از ده روز به تعطیلی میکشانَد، امام حسین علیه السلام است. از این رو، از جهت جامعه شناختی، تأثیر تلاشهای این شأن اجتماعی بر افکار عمومی را نمیتوان نادیده گرفت. خصوصاً که جدای از روحانیت، مجالس حسینی از سوی هنرمندان در قالبهای متعدد، شعر، نوحه، مرثیه، شبیه خوانی و… نیز با لسان تشبیه، تمثیل، استعاره، مجاز و… بسط داده شده و حتّی گاه به تحریف لفظی و معنوی نیز کشانده شده است، ولی همین تحریفها نیز در جذّاب و نافذ نمودن ابعاد نهضت، اثر مثبت داشتهاند.۴
۵.۳. از بُعد دیگری نیز حضور عظیم مردم، بررسی جامعه شناختی را میطلبد. زیرا این نکته قابل پرسش و تأمل است که چگونه این حرکات جمعی، منظّم و مکمّل در ایام خاص، در بین جمعیت عظیمی به ظهور میپیوندند؟ ممکن است خاستگاه این تجمّع عظیم را به سنّتهای دینی بازگرداند. امّا نکته اساسی آن جاست که چرا چنین سنّت کم نظیر و عجیبی به وجود میآید؟ این هویت جمعی دینی، چگونه و چرا خلق میشود؟ چه چیزی سبب کنش جمعی هر ساله مردم است؟
گرچه ممکن است این حرکات را به «عادت ها» بازگرداند و تحلیل نمود و گفت چون فرد در فرهنگ شیعی، از کودکی با مراسم حسینی انس میگیرد، والدین، او را به مراسم عزاداری میبرند و لباس سیاه بر او میپوشانند، پرچم و علایم عزا به دستش میدهند و خود او نیز در نوجوانی و جوانی اندک اندک این مراسم را تجربه میکند. از این رو، این سنّت اجتماعی به صورت عادتی در جان او رسوخ کرده و تا حدّی ناخود آگاه در ایام محرّم او را حسّاس نموده و به مراسمها کشانده و به رعایت حرمتها و حریم هایی وادار میکند. امّا باز میتوان بحث را بیشتر ریشه یابی نموده و به تحلیل خاستگاه عمیق تر این عادتها و سنّتها نشست.
مثلاً این پرسش را که چرا یک فرد به سمت کار گروهی و کنش جمعی کشانده میشود، میتوان به مباحث عمیق فلسفی و جامعه شناختی بازگرداند که انسان از روی فطرت و یا غریزه، مدنی الطبع است (و حتّی اگر متوحش بالطبع نیز باشد، مدنی بالعقل است و به حسب ضرورتهای عقلانی، نیاز به جمع، گروه و اجتماع دارد) و برای این که به جمعی نزدیک شود، معمولاً کسانی که با او هم سنخ ترند را مناسب تر تشخیص میدهد. حادثه کربلا، از عوامل وحدت بخش همه شیعیانی است که در فرهنگ شیعه با هم مسانخت دارند و احساس پیوند میکنند.
از این رو، کنش جمعی مثل ایام عاشورا شکل میگیرد و این حادثه، کنش جمعی را از آن رو برای همه بیشتر تسریع میکند که در طی قرون و اعصار، به رمز و رازها، اسطوره ها، اعجاز و کرامتها و… پیوند خورده است. بنابر این جذّاب تر و قابل توجّه تر و ماندگارتر است.
۶.۳. بدین نکات مطلب دیگری را نیز میتوان افزود که هویتها معمولاً در مقابل هویتهای مخالف شکل میگیرند. مراسم عزاداری از علایم و نمودها و جلوه هایی است که فرهنگ شیعی را در مقابل سایر فرهنگها و خصوصاً در مقابل هویت اهل سنّت بازشناسی میکند. فرهنگ اهل سنّت، فرهنگ حاکم جهان اسلام در اغلب قرون اوّلیه بوده و شیعه در اقلّیت بوده است. این جمع محدود و محجور، به در کنار هم بودن، علایم و ویژگیهای خاص داشتن و از دیگران باز شناخته شدن و طرح مفاخر فرهنگی و شخصیتی خود، نیاز داشته و این نیاز در هویت سازی شیعیان، انگیزههای لازم را برای در کنار هم بودن و ابراز وجود در ایام خاص، از طرق مختلف میداده است. و شعله نهضت حسینی نسبت به سایر موضوعات، بهانه مناسب تر برای وحدت و مقاومت و نزدیکی بوده است.
پس به نظر میرسد که حادثه کربلا را به عنوان یک پدیده اجتماعی و با ادبیات علم جامعه شناختی نیز میتوان به مطالعه نشست و زوایای ناگفتهای از آن را باز گفت و ابعاد ناشناختهای را تحلیل نمود. این نگاه، با همه محاسنش، خصوصاً ابعاد معنوی نهضت، کاملاً توفیق ندارد و باید رمز و راز بقا و نفوذ نهضت را از زوایای دیگر نیز کاوید.
۴. فرضیه روانشناختی در تحلیل تداوم نهضت امام حسین: آیا نمیتوان در رمز و راز تأثیر فراگیر نهضت حسینی بر بزرگ و کوچک، زن و مرد، فقیر و غنی و… به عوامل «روان شناختی» نیز اشاره داشت؟ یعنی آیا علاوه بر ابعاد معنوی نهضت، این حضور در صحنهها خاستگاه روانی در افراد نیز ندارند؟ مثلاً در کدام مراسم، تجمع، گردهمایی، راهپیمایی و… افراد میتوانند تا این حد ابراز وجود کنند، خود را اثبات و مطرح نموده و مقبول و مطلوب دیگران نیز بیفتند؟ تنها در مراسم مربوط به کربلا است که اگر فردی نیروی بدنی دارد، میتواند علم حمل کند، اگر خوش صدا است، میتواند بخواند، اگر پول دارد، خیرات کند و وجهه کسب کند، اگر ضعیف است، طعامی بخورد و سینهای بزند، اگر قمه کش است، قمه بزند. اگر لطیف القلب است، اشک بریزد و اگر توان و انگیزه حضور فعال در عرصه را ندارد، به تماشای مراسم جذّاب و ذو ابعاد و وسیع بنشیند و لذت معنوی و دنیایی ببرد، و اگر زن است، به جای گوشه نشینی، به کوچهها بریزد و در عرصهها به صورت موجّه و بی اشکال حاضر باشد، و اگر روحیه مدیریتی دارد، هیأتی را مدیریت کند و اگر…
به عبارت دیگر، از جهت روان شناختی، چون در این مراسمها در شرایط حاضر، همه افراد میتوانند فعّالانه و آزادانه کنش جمعی داشته و ابراز وجود کنند، پس در نتیجه انگیزه لازم را برای از خانه بیرون زدن و در کنار دیگران بودن دارند و این جاست که نیاز به اجبار و اکراه از سوی دیگران نداشته و از حضور در عرصه ها، در محرم استقبال میکنند.
از بُعد دیگری نیز حضور چشمگیر مردم خاستگاه روان شناختی میتواند داشته باشد. گفته شد که پیام عاشورا معنوی و قرین با فضیلت است. امّا با سایر پیامها و فضیلت ها، این تفاوت جدی را دارند که در مقاطعی از اجرای مراسم حسینی جلوگیری شده است. از زمان شهادت آن حضرت و عصر امویها گرفته، تا زمان بنی العباس و به دست امثال متوکل ها، قبر و مزار امام حسین علیه السلام به آب بسته شده و مشتاقان زیارت او، تحقیر، تنبیه و حتّی کشته شده اند. در عصر جدید نیز امثال رضا شاه پهلوی سعی در جلوگیری از مراسم حسینی و منابر و دسته رویها داشته اند و حال آن که انسان از جهت روان شناختی این خصلت را دارد که نسبت به چیزی که بازداشته میشود، حرص و رغبت عجیب و شدیدی از خود نشان میدهد و گفته اند که: «الإنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِع». اگر دولتها سعی کردند که مردم عزاداری نکنند، مردم حسّاس شدند که این مراسم را تقویت کنند و در مخفیگاهها به پا نمایند و بر آنچه منع شده اند، اهتمام ورزند.
از نگاه این عامل، خاستگاه نهضت حسینی، صبغه فردی و روانی دارد و این خاسته، گرچه میتواند معنوی باشد، ولی لزوماً آسمانی و آخرتی نیست. از این رو، با این که به تعبیر امام حسین علیه السلام، مردم بنده دنیا هستند و دینداری لقلقه زبان آنها است (الناسُ عَبیدُ الدنیا والدینُ لَعِقٌ عَلی ألسِنَتِهِم)، ولی برای پاسخگویی به نیازهای شخصی، فردی و روانی خود، در این حرکات جمعی حضور فعّال دارند و در بستر این نهضت، دستاوردهایی را دارند که در جای دیگر ندارند. این جا به گونهای میتوانند مورد توجّه، حمایت و تشویق قرار گیرند که در جای دیگر حضورشان مورد اقبال نیست. این عامل نیز حداقل تبیینگر رفتار کثیری از آنانی که با حرارت، عشق، شور و معنویت، به نحوی در عزاداریها مشارکت دارند، نیست و از این رو، باید به عوامل دیگر نیز توجّه داشت.
۵. فرضیه سیاسی در تبیین جاودانگی عاشورا: از نگاه «سیاسی»، قدرتمندان و حکام تا چه حد در بقا و نفوذ نهضت حسینی مؤثّر بوده اند؟ بی شک، حداقل در ایران، تأسیس دولت صفوی و رسمیت تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، در گسترش بخشیدن به آداب و مناسک شیعی و از جمله عزاداریهای نهضت کربلا، بسیار مؤثّر بوده است و از آن پس، در عصر قاجار نیز تبلیغ مذهب تشیع توسّط حکومت، در بسط شعائر شیعی بی تأثیر نیست. ولی چنانچه اشاره شد، اگر منع دولتی نتیجه عکس میدهد، تبلیغ و جدّیت دولتها در رسمی و حکومتی کردن نهضت کربلا، از عمق آن کاسته و چه بسا عکس العمل منفی مردم را نیز در پی داشته باشد. ضمن این که اگر گستره و عمق نهضت حسینی و عزاداریهای آن را کاملاً به دولتمردان مثلاً صفویه گره بزنیم، با سقوط صفویه نیز باید این حضور و مشارکت و به سر و سینه زدن ها، افول کند و حال آن که چنین نشد.
شاید بتوان از عوامل بقا و استمرار نهضت حسینی و علایق و دل بستگیها شدید مردم را از آن جهت دانست که مدیریت تشکلهای مذهبی و هیئت حسینی و اعضا و افراد شرکت کننده، عمدتاً غیر دولتی است و نهادهای فرهنگی مدنی از دلایل ایجاد علایق مردم است. از دلایل اقبال مردم به نهضت حسینی آن است که غالباً خودجوش و از پایین بوده، نه این که به دولتها گره خورده باشد.
از این رو، اگر عوامل سیاسی را در توسعه و گسترش عزاداریها در مقاطعی مؤثّر بدانیم، هم این تأثیر همیشگی و همگانی نبوده و هم لزوماً باعث تعمیق، اقبال و پذیرش مردمی نمیشده و چه بسا در مقابل آن عکس العملها نیز شکل میگرفته است.
امّا در یک سطح محدودتر، میتوان از جهت سیاسی نیز دلایل ماندگاری نهضت حسینی و تأثیرات آن را بررسی نمود و آن بُعد ظلم ستیزی، استبدادگریزی، عدالتخواهی و نامشروع تلقّی نمودن سلاطین عصر است. این بُعد سیاسی نهضت حسینی، برای آنانی که سر ستیز با حکام عصر و سلاطین وقت را داشتند، دست مایه بسیار ارزشمندی بوده که به تأسّی از نهضت کربلا، حرکات خودشان را توجیه کنند و به آن نشاط و شور بخشند و مبارزان را به پایداری و مقاومت بکشانند. همچنین نیاز داشتند که از تکه تکه و شخص شخص کربلا، در راستای تلاش خود بهره برند و با زنده نگه داشتن یاد حسین و کربلا، کربلاهای دیگر خلق نمایند.
۶. فرضیه جذابیت اندیشه حسینی برای نخبگان و اندیشمندان: نکته دیگری نیز که جای تأمّل دارد، جذّابیت امام حسین علیه السلام و نهضتش برای برخی نخبگان فکری – سیاسی حتّی غیر مسلمان است. مثلاً چرا باید در قرن بیستم، امثال «گاندی»ها از امام حسین علیه السلام سخن بگویند و این نهضت برای اینان نیز جذّاب و نافذ باشد؟ در پاسخ بدین پرسش میتوان گفت که:
اوّلاً: چنین متفکران و مصلحان و محییانی، به جهات موقعیت جغرافیایی و یا تضارب و تعامل فرهنگی با فرهنگ شیعی و با شیعیان، از نزدیک حرکات شور انگیز و گروهی شیعیان را در هالهای از قداست و قرین با عزاداریها و اشکها دیده اند و از این جهت حداقل در اذهانشان این سؤال مطرح میشد که این حسین کیست که چنین دیگران را به سر شوق و غم میآورد؟
ثانیاً: نهضت حسینی در ابعاد مختلفی، پیامهای عمیق دارد. هم در بُعد اخلاقی، عزّت بخش و قرین با معنویت بوده و هم در بُعد سیاسی – اجتماعی حامل پیام حماسه و مقاومت است. از این رو، هر مصلحی که به دنبال درمان درد جوامع خود باشد، به تناسب نیاز و خلأی که حس میکرده است، از این دریای حسینی به اندازه ظرفیت وجودی خود بهره برده است و از نهضت حسینی تأثیر گرفته و درباره آن به داوری نشسته و از فضایل حسینی گفته است. از جهت کارکرد مثبت، نهضت حسینی در میان برخی غیر مسلمانان و غیر شیعیان نیز باقی مانده و نفوذ عمیق داشته است.
ج) جمعبندی و نتیجهگیری
درباره عزاداریهای حسینی به صورت فراگیر و همگانی، حداقل از دو زاویه میتوان به تأمّل نشست:
اوّل: تأثیر این عزاداریها بر خلق و خوی و فرهنگ مردم: در این صورت، این عزاداریها به صورت «متغیر مستقل» مورد توجّه قرار میگیرند (شیوه و کاری که نگارنده در کتاب تأثیر عزّت و افتخار حسینی بر نهضت و انقلاب اسلامی انجام داده است)؛
دوم: تأثیرپذیری عزاداریها از عوامل دیگر: در این صورت حضور در صحنه مردم به صورت «متغیر وابسته» مورد تأمّل قرار خواهد گرفت. کاری که به تبع پرسش این نوشتار (راز و رمز بقا و نفوذ نهضت حسینی در طی اعصار و قرون چیست؟)، به صورت موجز در این جا مورد عنایت قرار گرفته است.
بد نیست حاصل بحث، با بهره گرفتن از تمثیلی بیان شود: اگر آتشی را در جایی ببینیم، حداقل از دو جهت درباره آن میتوان به تحقیق نشست: اوّل آن که شعله برافروخته شده از چه چیزی بوده و تا چه حد قوی و نیرومند است؟ دوم آن که، محیط برای مشتعل شدن این شعله تا چه حد مساعد بوده است؟ زیرا مثلاً شعله کبریت بر روی خاک و سنگ خاموش میشود و تنها در فضای مساعد است که خانمانسوز بوده و یا مفید میافتد.
در تعلیل آتشی که از نهضت حسینی بر جان حداقل شیعیان افتاده و هر روز شعله ورتر نیز میگردد، میتوان پرسید که تا چه حد، این آتش به خود شعله و امام و یارانش باز میگردد و تا چه اندازه بسترها و محیط بر آن مؤثرند؟
از جهت خود شعله میتوان گفت که:
۱. آتش کربلا متأثّر از شمشیر و منتهی به خون بوده که در مقابل مرگ عادی و یا قتل بدون خونریزی، جانسوزتر و جان گدازتر است.
۲. این شعله، گروهی و جمعی بوده و از شعله فردی، سوزاننده تر است.
۳. از طفل صغیر تا پیران را در خود داشته، که برای همه اقشار جذّابیت دارد.
۴. میدانداران اصلی آن از خاندان وحی بوده و شخصیت کلیدی نهضت، امام معصوم بوده است.
۵. این نهضت، توسّط دیگر افرادی که حاضر و ناظر بودند، به خوبی پرورانده شده و به دیگران منتقل شده است.
۶. این کشته شدن، قرین با معنویت، طهارت و قداست بوده و نیز به فضیلتهای بشری مثل عزّت، وفای به عهد، عشق، وحدت و… محفوف بوده است که برای دینداران و حتّی افراد بی دین حامل پیام است.
۷. و نهایتاً این که، نباید در خاص و ویژه کردن این شعله، از رذالت و دنائت لشگریان عمر سعد نیز چشم پوشی کرد، که شعله حق خواهی، مظلومیت و عزّت طلبی را به شدّت مشتعل نمودند.
امّا از جمله بسترها و عوامل بیرونی که در رمز و راز ماندگاری و تعمیق نهضت مؤثّرند، عبارت اند از:
۱. وجود نیاز فطری و باطنی انسانها به معنویت، فضیلت، حماسه و پیامهای سازنده. زیرا نهضت حسینی غذای روحی سالم، برای همه مشتاقان و شیفتگان دارد.
۳. منع و انکار قدرتهای عصر، در حسّاس و درونی کردن نهضت بی تأثیر نبوده است. چنانچه بعضی از حکام نیز در گسترش دادن عزاداریها و مراسم حسینی بی نقش نبوده اند.
۳. از بُعد روانی نیز افراد مختلف و از طرق گوناگون میتوانند در این مراسم خود را یافته و اثبات کنند و لذا حضور در عزاداری ها، برای آنان جذّاب است.
۴. از بُعد جمعی، هویت یابی شیعیان در مقابل پیروان سایر مذاهب و نیاز انسانها به زندگی جمعی با همکیشان و همسنخان، از دلایل کنشهای جمعی مذهبی و نیز در رابطه با این نهضت است. به عبارت دیگر، عمده شدن سنّت عزاداری و تبدیل به عادت جمعی شدن، خاستگاههای درونی تر در آحاد جامعه دارد.
۵. نقش بازیگری غیر دولتی و نهادهای مدنی و خودجوش در تقویت، تثبیت و تعمیق نهضت را نباید دست کم گرفت. چون حرکتهای از پایین و مردمی، معمولاً بیشتر مورد اقبال دیگران قرار گرفته و نافذتر و ماندگارترند.
۶. نقش هنر در درونی کردن نهضت در قالبهای مختلف (وعظ، شعر، مرثیه، شبیه خوانی، نقاشی و…) و ماندگاری آن، بسیار قابل توجّه میباشد.
۷. ذو ابعاد بودن نهضت، حتّی دامنه پیامهای این رخداد را به اماکن و اشخاصی که به گونهای با شیعیان مرتبطاند، نیز رسانده و در نتیجه، این نهضت گسترش بیشتر یافته و ماندگارتر شده است.
۸. اُنس انسانهای معمولی به اسطوره و حوادث پر رمز و راز، بر قداست و تأثیر گذاری این نهضت اثر ویژه داشته است (و در تقدّس زایی نباید از ویژگیهای فردی امام حسین علیه السلام نیز غفلت کرد) و…
نهایتاً این که، در این پژوهش کوتاه، با هدف «اکتشافی»، تلاش بر آن بوده است که در پاسخگویی به این پرسش که «چرا نهضت حسینی تا این حد، نافذ و ماندگاری باقی مانده است؟» از زوایای متعدّد فرضیه هایی مورد توجّه قرار گرفته و مقدّمهای برای بحث اساسی و عمیق در موضوع فراهم آید. امید است که مطلوب افتد و مقبول واقع شود.
پینوشتها:
۱) در منابع مشهوری چون مقاتل که مباحث تحلیلی نیامده است. و در کتب نویسندگان معروف تاریخ معاصر ایران، مثل حسین وارث آدم (شریعتی)، یا مقاله حسین بن علی و جلال الدین رومی (از کتاب قمار عاشقانه، دکتر عبد الکریم سروش)، پرتوی از عظمت حسین علیه السلام (آیت اللَّه صافی)، پس از پنجاه سال پژوهش پیرامون قیام امام حسین علیه السلام (دکتر سید جعفر شهیدی) و… نیز به سؤال اصلی مورد بحث پرداخته نشده و تنها نگاههای محدود و یا ناقص و غیر قانع کنندهای به پرسش در منابع زیر منعکس شده است: آیتی محمّد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، کتاب خانه صدوق، ۱۳۴۷، ص ۱۲۸ – ۴۷؛ چوبینه سجاد، نگاه فلسفی به جریان عاشورا، انتشارات ابرار، ۱۳۷۷، ص ۸۲ – ۵۹؛ باقی نصر آبادی علی، عوامل پایداری و جاودانگی نهضت عاشورا، مجله حکومت اسلامی، ش ۲۷، بهار ۱۳۸۲، ص ۳۴۸ – ۷۴.
۲) گفته اند که «تعرف الأشیاء بأضدادها»، از راههای شناخت یک چیز، شناخت جبهه مقابل آن است. اگر در کربلا، فضیلت در یک طرف لشکر موج میزند، اقسام رذیلتها از سوی لشکر مقابل دیده میشود که که باعث شناخته شدن فضایل و صاحبان فضایل گردیده و هم ایجاد مظلومیت خاص نموده، که قلبها را جریحه دار کرده و تأثیر زاید الوصفی دارد و هم سبب شده که هیچ مورّخی آن عصر را بررسی نکند، مگر آن که از امام حسین و یارانش بگوید و لذا نهضت حسینی ثبت و ضبط و ماندگار شد.
۳) برای آشنایی بیشتر با سقراط حداقل ر. ک: برن ژان، سقراط، ترجمه دکتر ابوالقاسم پور حسینی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، (چاپ دوم) ۱۳۷۴؛ ورنر شارل، حکمت یونان، ترجمه بزرگ نادرزاد، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، (چاپ دوم) ۱۳۷۳، ص ۷۳ – ۴۲.
۴) بزرگانی در مقابل این تحریفات ایستاده اند که حاج حسین نوری، مؤلّف لؤلؤ و مرجان و استاد مطهری در تحریفات عاشورا از دیگران مشهورترند. در نوشتار حاضر پرسش آن نیست و دغدغه نیز آن نبوده که آیا این حضور عمومی مردم در قالبهای مختلف صواب است یا ناصواب، درست یا نادرست، زلال است یا غیر زلال و… بلکه مجموعه این حضور با همه حسن و عیبش مورد توجّه است و چرایی این مشارکت، عجیب مورد توجّه است و بحث در حسن و عیب، مربوط به مقام تجویز است.