خوانشی جامعهشناختی از آیینهای عزا؛ معرفی کتاب تراژدی کربلا
محمد جواد معموری
شهادت امام حسین در کربلا اولین تراژدی در تاریخ اسلام به حساب میآید که در حافظه تاریخی همه مسلمانان و بهویژه شیعه جاودان مانده است. این واقعه چنان جایگاه قدرتمند و پردامنهای در تاریخ و فرهنگ شیعه دارد که حضور پررنگ آن را در تمام بخشهای زندگی روزانه خود شاهدیم؛ از آب خوردنهای عادی تا مراسم ختم مردگان و فعالیتهای اعتراضی و سیاسی و جشنواره سالانه حزن و اندوه در محرم و صفر. برای شهادت هیچ بزرگی چنین مراسم سالانهای تا چهلم (اربعین) و حتی بعدتر از آن، برپا نمیشود. همچنین هیچ واقعهای در میراث مکتوب و شفاهی شیعیان به اندازه قیام امام حسین، بازتاب نیافته است.
کتابهای زیادی در زمینه حماسه حسینی و ابعاد مختلف تاریخی آن تالیف شده است؛ لیکن این پدیده تاریخی ابعاد دیگری نیز دارد که کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. تحلیل اجتماعی از این پدیده حماسی که میراث مکتوب فراوانی را پدید آورده است، و اثری شگفت در فرهنگ ما به جا گذاشته و بازتاب گستردهای در تحولات تاریخ اسلامی داشته، تا کنون کمتر مورد توجه نویسندگان و اندیشمندان قرار گرفته است. بر این اساس میتوان ادعا کرد که کتاب دکتر ابراهیم حیدری در زمینه جامعهشناسی تراژدی کربلا اثری منحصربهفرد بهشمار میرود.
***
«تراجیدیا کربلاء: سوسیولوجیا الخطاب الشیعی» نام کتاب پروفسور ابراهیم الحیدری است که اولین بار توسط انتشارات دار الساقی منتشر، و چندین بار تجدید چاپ شد، و با استقبال فراوانی در کشورهای مختلف جهان رو به رو گشت، به طوری که گزارشهای متعددی به انگلیسی، فارسی، اردو و غیره درباره آن نوشته شد. همچنین به زبان فارسی نیز ترجمه شده و با عنوان «تراژدی کربلا: مطالعه جامعهشناختی گفتمان شیعه» توسط انتشارات دار الکتاب اسلامی چندین بار تجدید چاپ شده است.
کتاب تراژدی کربلا به ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فولکلوریک مراسم عزای حسینی میپردازد. به باور مؤلف، این مراسم و آیینها در شرایط اجتماعی خاص و محدودی شکل گرفت، و اندک اندک متحول شد و توسعه یافت تا به گونهای از مخالفت و مبارزه پنهان علیه دیدگاه ایدئولوژی رسمی تبدیل شد و به همین سبب، برخی مجبور به سرکوب و مهار آن شدند. البته همین مخالفتها و سرکوبها نقش اساسی در گسترش هر چه بیشتر شعائر و آیینهای حسینی داشتند.
این کتاب به موضوع کربلا، چون متنی تاریخی و آداب و آیینی مردمی و اجتماعی مینگرد. در واقع، پروژهای برای مطالعه این گونه آیینهای دینی، و به ویژه عزای حسینی است که ما را در شناخت گفتمان شیعه یاری میرساند؛ چه آن که مراسم عزای حسینی پدیدهای اجتماعی – دینی است که گفتمان ویژهای پیرامون واقع عاشورا پدید آورده است. مولف در سال ۱۹۶۸ در شهر کاظمین عراق، مطالعهای میدانی- مردم شناختی در زمینه مراسم عزاداری حسینی انجام داد که شش ماه به طول انجامید و در آن، اطلاعات فراوانی از قومیتها و گروهها و اشعار و داستانها و اساطیر جمعآوری کرد که آرشیو کاملی از فولکلور دینی و مردمی به شمار میرود. وی پروژه خود را با مطالعه میدانی دیگری خارج از عراق در منطقه نبطیه جنوب لبنان در سال ۱۹۷۵ تکمیل کرد. هرچند این مطالعه در جامعه عراقی شکل گرفته است ولی به دلیل پیوندهای تاریخی و مذهبی فراوان ایران و عراق، بسیاری از نتایج آن در مورد ایران نیز صادق است. جدای از این که الگویی برای مطالعههای بومیتر به دست میدهد.
جناب آقای حیدری بر این باور است که مراسم سوگواری حسینی، صِرف ظواهری دینی و آیینی نبوده، بلکه از مهمترین میراث مردمی در عراق و دیگر کشورهای شیعهمذهب است، و حتی باید گفت پدیدهای اجتماعی، سیاسی، فولکلوریک و مردمی است که ویژگی منحصر به فردی در جهان اسلام دارد. آیینهای عزای حسینی به عنوان باوری دینی توانستهاند شیعیان را به تراژدی کربلا پیوند دهند، و ارزشها و روشهایی را برای خودبیانگریِ شیعیان به نمایش گذارند، و از آنها را از سستی و خمودی و سرخوردگی در بزنگاههای تاریخی برهانند؛ به ویژه زمانی که شیعیان، خویشتن را در موقعیتی ضعیف و تهدیدآمیز مییافتند، و نمیخواستند از موقعیتشان عقب نشینند. در این مواقع، عاشورا به کمک آنها میآمد، و به کمک اصول و ارزشهای آن، از خویشتن در قالب آیین و مراسم عزاداری محافظت میکردند.
به این ترتیب، مراسم عزا به شکل جریانی مخالف و اعتراضآمیز، و مبارزهای سرکوب شده، بروز مییافت که برخی ناچار به مهار آن شده بودند، و همواره از برپایی آن ممانعت میکردند تا مخالفتی با دیدگاه دینی و ایدئولوژیک رسمی که علت شکلگیری و انتشار سوگواریها بود، صورت نگیرد. لذا عاشورا از زیرساختهای فرهنگی است که نمیتوان اهمیت و پیامدهای آن را انکار کرد؛ چه آنکه ابزار دفاع روانی است که در قالب عزا و تسلیت، و وعده و امید به شفاعت و نجات ظاهر شده و از شدت درد و رنجی که بر گرده انسان معاصر سنگینی میکند، میکاهد.
همچنین پدیده عزای حسینی، خود نتیجه شرایط تاریخی و تناقضات اجتماعی و سیاسی عمیقی در جامعه شیعی است که از جهتی با تراژدی کربلا، و از جهتی دیگر با دردها و غمهایی که اشخاص را آزار میدهد، پیوند خورده است. همین امر باعث شده که به تدریج اشخاص، مراسم حسینی را وسیلهای برای آرامش و تسکین خود بیابند.
مؤلف تاکید میکند که شعائر حسینی از آن جایی که معانی و اهدافشان با اعمال دینی ارتباط مییابد، اهمیت ویژهای در باورها و اعتقادات مذهبی و دینی دارند. افزون بر این، برپایی بیشتر آیینها، مقدس تلقی شده، و همین انگیزه اصلی بیشتر آنها است. در واقع این گونه آیینها و مراسم، احیای تجربهای مقدس و تقرب به واسطه آنها به عالم مقدس، به هدف بازگرداندن توازن به انسان حیران است. انسانی که از اضطرابها و دلهرههایی رنج میبرد، و این آیینها، بنا بر دیدگاه روانشناسی اجتماعی، راههایی دفاعی است که افراد به آنها دست مییازند تا از حرام دوری کنند، یا در واقع، آیین بدیلی است که گمان میشود برای دوری از گناهها در نظر گرفته شده است. به این ترتیب، آیینها و مراسم، ابزاری برای تطهیر انسانها از این گونه تهدیدات وجودی به شمار میروند.
نویسنده کتاب، تحولات آیینهای عزا در عراق را طی دو دهه ششم و هفتم قرن بیستم میلادی رصد میکند، و به این امر، توجه دارد که آیین عزا تا پیش از این تاریخ و پیش از جنگ جهانی دوم، به برپایی مراسم سوگواری در دو ماه محرم و صفر و روز اربعین در کربلا با تعداد اندکی از دستهجات و در مسیرهای اندک محدود میشد. دستهجات عزاداری در آن زمان از چنین اهمیت و نیرویی برخوردار نبودند، و جایگاه اجتماعی، سیاسی و مردمی خاصی نداشتند تا زمانی که فشارهای اجتماعی رو به گسترش نهادند، و بینش دینی افراد در کنار آگاهی از تمایز قومی و طائفهای که به صورت آشکارا در اداره سیاسی کشور ظاهر شده بود، گسترش یافت.
آقای حیدری پدیده مهاجرت به شهرها را نیز مورد توجه قرار داده است، و به اهمیت آن در ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به ویژه تاثیرش در گسترش آیینهای عزا تاکید میکند. مهاجرت کشاورزان به شهر و شرایط فقر و حرمانی که در شهر با آن مواجه میشوند، بازتابهای متفاوتی در ابعاد فرهنگی و سیاسی داشته است که جنبهای از آن را میتوان در شعر مردمی و زیارت عتبات مقدس، و از همه مهمتر، مشارکت در آیینها و شعائر دینی دید. در کنار این رویداد که به روستانشینان و مهاجرتشان به شهرها میپرداخت، تحول دیگری در زندگی قبایل عراقی پدید آمد که در گسترش مراسم عزا بی تاثیر نبود. تغییر تولید بدوی و دامداری به تولید مدنی متکی به کشاورزی، ارتباطات اقتصادی و اجتماعی جدیدی را پدید میآورد، و این تحول نقش مهمی در تغییر سبک زندگی قبایل و الگوی فکری آنها و همچنین عادتها و ارزشهای دینی و اجتماعی آنها پدید میآورد.
سپس مولف به نظرات ابن خلدون و علی الوردی اشاره میکند که سبک زندگی و فکری شهرنشینی را متفاوت از زندگی بدوی میدانستند. شهرنشینان به آیینها و شعائر برای حل مشکلاتشان متوصل میشوند، و در سختیها به مراسم عزا گرایش دارند و امید و آرزوها در میان آنها عمیقتر است. آنان راه حل مشکلات خود را در نهادهای دینی و آیینهای مذهبی و به ویژه توجه به عتبات مقدس و اولیا و صالحان مییابند، و خیر و برکت و شفاعت را از درگاه آنان طلب میکنند. تفاوت اساسی زندگی شهری با زندگی بدوی در همین امر نهفته است که در زمینههای متفاوتی از زندگی اجتماعی از جمله آیینهای عزای حسینی بازتاب یافته است، و پس از جنگ جهانی دوم بر دایره شمول و گسترش آن افزوده شد.
مؤلف، مقایسهای میان آیینهای عزای حسینی و نمونههای مشابه آن نزد اقوام قدیم عراقی میکند. آیینهای حزن و اندوه در میان جوامع شرقی و ادیان باستانی آن، و به ویژه در سرزمین بینالنهرین از دیرباز شناخته شده بود. سرودهای بابلیان و نوحههای آنها بر خرابههای سومر و اکد، و مرثیه ایشتار بر تموز، الهه بهار که در سومر قدیم کشته شده بود، ما را به یاد نوحههای حضرت زینب بر امام حسین و لیلا بر فرزندش علیاکبر میاندازد.
نویسنده تشابه آیینها و مراسم حسینی با اساطیر قدیمی عراقی را رد نمیکند، بلکه معتقد است ارتباط اساطیری بین مراسم تموز در بابل و مراسم روز عاشورا میتواند تشابه فکری این دو را در بیان پیروزی خیر بر نیروهای شر برساند. نوحهخوانی هر ساله ایشتار بر تموز، بیانگر نیروی زایش و نوشدگی زمین و سرسبزی و زندگی است، مانند مراسم یادبود عاشورا که بازتولید و احیای مبانی فکری امام حسین در مخالفت با جریان منحرف حاکم و پذیرش شهادت است. مؤلف به آیینهای مشابه تراژدی کربلا در فرهنگ فولکلوریک فارسی و ایرانی نیز توجه نشان داده و حماسههای قدیمی ایرانی را نیز در این زمینه مورد بررسی قرار میدهد.
دکتر حیدری در فصلی دیگر به مقایسهای که مستشرقان میان شعائر حسینی و آیینهای مسیحی انجام دادهاند، میپردازد. برخی از مستشرقان چنین میپندارند که شیعه و صوفیان خاستگاه واحدی دارند که باید آن را در عرفان مسیحی جست. عیدپاک از قرون وسطی به درامی دینی تبدیل شده بود که به شکلی دردآور از آلام حضرت عیسی در زمان دستگیری و محاکمه و شکنجهاش سخن میگفت. مشهور است در عید پاک دستهجات حزن که صلیبها و پرچمها و نمادهای دینی را به همراه داشتند به شکنجه خویش با زدن دستههای ضخیم چوبی بر پاهایشان و زخمی و خون آلود کردن خود میپرداختند تا همدردی خود با مسیح را به نمایش بگذارند. افزون بر تشابه فراوانی که میان شفاعت و وساطت حضرت مسیح و امام حسین در میان مسیحیان و شیعیان وجود دارد، بایسته یادسپاری است که برخی از این کارها خارج از فرهنگ اهل بیت است که مؤسس این مراسم عزا بودند.
مضمون انکار و مخالفت که در میان آیین عزا نهفته است، جنبه دیگری از جامعهشناسی عاشورا میباشد که از دید مولف پنهان نمانده است. ترس، سرکوب و فشار، تاریخ عراق و تاریخ تمام شیعیان را با حزن و اندوه همراه کرده که در مراسم عزا به عنوان ابزاری برای مقاومت و مخالفت بروز مییابد. این مراسم و آیینها، راهی برای خودبیانگری و دفاع از خویشتن است که در بسیاری از مناسبتها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ظاهر میشود. در واقع آیینهای عزای حسینی، راهی برای ابراز وجود شیعیان است، هنگامی که دستهجات عزا به فرصتهای مناسبی برای نمایش حالت نزار و نارضایتی مخفی و نقد نظام حاکم و اوضاع بد اجتماعی تبدیل میشوند. این مساله غالبا از طریق مقایسه رمزگونه استبداد نظام سیاسی حاکم با استبداد یزید انجام میشود.
بر همین اساس بود که مجالس عزا از اواخر دهه شصت میلادی، آغاز به طرح واضح برخی شعارهای سیاسی کردند، و به تظاهراتی مردمی تبدیل شدند. منبریان به حمایت از حرکتهای آزادی بخش ملی، اسلامی و جهانی میپرداختند، و قیام امام حسین را به قهرمانیهای فلسطینیان و جنبشهای آزادیبخش جزایر و ویتنام ارتباط میدادند. این مباحث کتاب، برای خواننده فارسیزبان که در جریان انقلاب اسلامی در ایران بودند، بسیار آشنا و قابل فهم است. کاربرد اعتراضی آیینهای عزا در ایران نیز بسیار پررنگ بوده است.
بخش گستردهای از این کتاب (۸۰صفحه) به توصیفات دقیق مولف همراه با ریزهکاریهای فراوان از شکل عزاداری حسینی و آیینهای مختلف آن در عراق و برخی دیگر از کشورهای اسلامی مانند ایران، لبنان و مصر اختصاص دارد. ملاحظات مهمی نیز بنا به مناسبت موضوع در نقد برخی از آیینهای مردمی میآورد که مخالف روح اسلام و تعالیم روحبخش آن است.
در پایان، به مشکل حقیقی شناخت ما از امام حسین و جنبش او میپردازد. شناخت ما از امام حسین و واقعه عاشورا بر اساس خوانشی قدیمی و سنتی و بدون توجه به نیازهای روز صورت میگیرد. آیین عزای حسینی برای قرنهاست که تغییر نکرده و حتی از مسیر اصلی آن منحرف شده است. نگرش ما به این موضوع باید همسو با تحول فکری معاصر و گسترش بینش و آگاهی انسان امروزی تغییر کند. مؤلف در این زمینه، فصل مستقلی را به تلاشهایی اختصاص داده که سعی در انحراف و سوءاستفاده از این جریان داشته و عزای حسینی را فدای اغراض سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود کردهاند، همچنانکه تلاشهای اصلاح طلبانه متعددی را بررسی میکند که سعی در پوشاندن شکافهای پدید آمده در این مراسم داشتند.
کتابهای زیادی در زمینه حماسه حسینی و ابعاد مختلف تاریخی آن تالیف شده است؛ لیکن این پدیده تاریخی ابعاد دیگری نیز دارد که کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. تحلیل اجتماعی از این پدیده حماسی که میراث مکتوب فراوانی را پدید آورده است، و اثری شگفت در فرهنگ ما به جا گذاشته و بازتاب گستردهای در تحولات تاریخ اسلامی داشته، تا کنون کمتر مورد توجه نویسندگان و اندیشمندان قرار گرفته است. بر این اساس میتوان ادعا کرد که کتاب دکتر ابراهیم حیدری در زمینه جامعهشناسی تراژدی کربلا اثری منحصربهفرد بهشمار میرود.
***
«تراجیدیا کربلاء: سوسیولوجیا الخطاب الشیعی» نام کتاب پروفسور ابراهیم الحیدری است که اولین بار توسط انتشارات دار الساقی منتشر، و چندین بار تجدید چاپ شد، و با استقبال فراوانی در کشورهای مختلف جهان رو به رو گشت، به طوری که گزارشهای متعددی به انگلیسی، فارسی، اردو و غیره درباره آن نوشته شد. همچنین به زبان فارسی نیز ترجمه شده و با عنوان «تراژدی کربلا: مطالعه جامعهشناختی گفتمان شیعه» توسط انتشارات دار الکتاب اسلامی چندین بار تجدید چاپ شده است.
کتاب تراژدی کربلا به ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فولکلوریک مراسم عزای حسینی میپردازد. به باور مؤلف، این مراسم و آیینها در شرایط اجتماعی خاص و محدودی شکل گرفت، و اندک اندک متحول شد و توسعه یافت تا به گونهای از مخالفت و مبارزه پنهان علیه دیدگاه ایدئولوژی رسمی تبدیل شد و به همین سبب، برخی مجبور به سرکوب و مهار آن شدند. البته همین مخالفتها و سرکوبها نقش اساسی در گسترش هر چه بیشتر شعائر و آیینهای حسینی داشتند.
این کتاب به موضوع کربلا، چون متنی تاریخی و آداب و آیینی مردمی و اجتماعی مینگرد. در واقع، پروژهای برای مطالعه این گونه آیینهای دینی، و به ویژه عزای حسینی است که ما را در شناخت گفتمان شیعه یاری میرساند؛ چه آن که مراسم عزای حسینی پدیدهای اجتماعی – دینی است که گفتمان ویژهای پیرامون واقع عاشورا پدید آورده است. مولف در سال ۱۹۶۸ در شهر کاظمین عراق، مطالعهای میدانی- مردم شناختی در زمینه مراسم عزاداری حسینی انجام داد که شش ماه به طول انجامید و در آن، اطلاعات فراوانی از قومیتها و گروهها و اشعار و داستانها و اساطیر جمعآوری کرد که آرشیو کاملی از فولکلور دینی و مردمی به شمار میرود. وی پروژه خود را با مطالعه میدانی دیگری خارج از عراق در منطقه نبطیه جنوب لبنان در سال ۱۹۷۵ تکمیل کرد. هرچند این مطالعه در جامعه عراقی شکل گرفته است ولی به دلیل پیوندهای تاریخی و مذهبی فراوان ایران و عراق، بسیاری از نتایج آن در مورد ایران نیز صادق است. جدای از این که الگویی برای مطالعههای بومیتر به دست میدهد.
جناب آقای حیدری بر این باور است که مراسم سوگواری حسینی، صِرف ظواهری دینی و آیینی نبوده، بلکه از مهمترین میراث مردمی در عراق و دیگر کشورهای شیعهمذهب است، و حتی باید گفت پدیدهای اجتماعی، سیاسی، فولکلوریک و مردمی است که ویژگی منحصر به فردی در جهان اسلام دارد. آیینهای عزای حسینی به عنوان باوری دینی توانستهاند شیعیان را به تراژدی کربلا پیوند دهند، و ارزشها و روشهایی را برای خودبیانگریِ شیعیان به نمایش گذارند، و از آنها را از سستی و خمودی و سرخوردگی در بزنگاههای تاریخی برهانند؛ به ویژه زمانی که شیعیان، خویشتن را در موقعیتی ضعیف و تهدیدآمیز مییافتند، و نمیخواستند از موقعیتشان عقب نشینند. در این مواقع، عاشورا به کمک آنها میآمد، و به کمک اصول و ارزشهای آن، از خویشتن در قالب آیین و مراسم عزاداری محافظت میکردند.
به این ترتیب، مراسم عزا به شکل جریانی مخالف و اعتراضآمیز، و مبارزهای سرکوب شده، بروز مییافت که برخی ناچار به مهار آن شده بودند، و همواره از برپایی آن ممانعت میکردند تا مخالفتی با دیدگاه دینی و ایدئولوژیک رسمی که علت شکلگیری و انتشار سوگواریها بود، صورت نگیرد. لذا عاشورا از زیرساختهای فرهنگی است که نمیتوان اهمیت و پیامدهای آن را انکار کرد؛ چه آنکه ابزار دفاع روانی است که در قالب عزا و تسلیت، و وعده و امید به شفاعت و نجات ظاهر شده و از شدت درد و رنجی که بر گرده انسان معاصر سنگینی میکند، میکاهد.
همچنین پدیده عزای حسینی، خود نتیجه شرایط تاریخی و تناقضات اجتماعی و سیاسی عمیقی در جامعه شیعی است که از جهتی با تراژدی کربلا، و از جهتی دیگر با دردها و غمهایی که اشخاص را آزار میدهد، پیوند خورده است. همین امر باعث شده که به تدریج اشخاص، مراسم حسینی را وسیلهای برای آرامش و تسکین خود بیابند.
مؤلف تاکید میکند که شعائر حسینی از آن جایی که معانی و اهدافشان با اعمال دینی ارتباط مییابد، اهمیت ویژهای در باورها و اعتقادات مذهبی و دینی دارند. افزون بر این، برپایی بیشتر آیینها، مقدس تلقی شده، و همین انگیزه اصلی بیشتر آنها است. در واقع این گونه آیینها و مراسم، احیای تجربهای مقدس و تقرب به واسطه آنها به عالم مقدس، به هدف بازگرداندن توازن به انسان حیران است. انسانی که از اضطرابها و دلهرههایی رنج میبرد، و این آیینها، بنا بر دیدگاه روانشناسی اجتماعی، راههایی دفاعی است که افراد به آنها دست مییازند تا از حرام دوری کنند، یا در واقع، آیین بدیلی است که گمان میشود برای دوری از گناهها در نظر گرفته شده است. به این ترتیب، آیینها و مراسم، ابزاری برای تطهیر انسانها از این گونه تهدیدات وجودی به شمار میروند.
نویسنده کتاب، تحولات آیینهای عزا در عراق را طی دو دهه ششم و هفتم قرن بیستم میلادی رصد میکند، و به این امر، توجه دارد که آیین عزا تا پیش از این تاریخ و پیش از جنگ جهانی دوم، به برپایی مراسم سوگواری در دو ماه محرم و صفر و روز اربعین در کربلا با تعداد اندکی از دستهجات و در مسیرهای اندک محدود میشد. دستهجات عزاداری در آن زمان از چنین اهمیت و نیرویی برخوردار نبودند، و جایگاه اجتماعی، سیاسی و مردمی خاصی نداشتند تا زمانی که فشارهای اجتماعی رو به گسترش نهادند، و بینش دینی افراد در کنار آگاهی از تمایز قومی و طائفهای که به صورت آشکارا در اداره سیاسی کشور ظاهر شده بود، گسترش یافت.
آقای حیدری پدیده مهاجرت به شهرها را نیز مورد توجه قرار داده است، و به اهمیت آن در ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به ویژه تاثیرش در گسترش آیینهای عزا تاکید میکند. مهاجرت کشاورزان به شهر و شرایط فقر و حرمانی که در شهر با آن مواجه میشوند، بازتابهای متفاوتی در ابعاد فرهنگی و سیاسی داشته است که جنبهای از آن را میتوان در شعر مردمی و زیارت عتبات مقدس، و از همه مهمتر، مشارکت در آیینها و شعائر دینی دید. در کنار این رویداد که به روستانشینان و مهاجرتشان به شهرها میپرداخت، تحول دیگری در زندگی قبایل عراقی پدید آمد که در گسترش مراسم عزا بی تاثیر نبود. تغییر تولید بدوی و دامداری به تولید مدنی متکی به کشاورزی، ارتباطات اقتصادی و اجتماعی جدیدی را پدید میآورد، و این تحول نقش مهمی در تغییر سبک زندگی قبایل و الگوی فکری آنها و همچنین عادتها و ارزشهای دینی و اجتماعی آنها پدید میآورد.
سپس مولف به نظرات ابن خلدون و علی الوردی اشاره میکند که سبک زندگی و فکری شهرنشینی را متفاوت از زندگی بدوی میدانستند. شهرنشینان به آیینها و شعائر برای حل مشکلاتشان متوصل میشوند، و در سختیها به مراسم عزا گرایش دارند و امید و آرزوها در میان آنها عمیقتر است. آنان راه حل مشکلات خود را در نهادهای دینی و آیینهای مذهبی و به ویژه توجه به عتبات مقدس و اولیا و صالحان مییابند، و خیر و برکت و شفاعت را از درگاه آنان طلب میکنند. تفاوت اساسی زندگی شهری با زندگی بدوی در همین امر نهفته است که در زمینههای متفاوتی از زندگی اجتماعی از جمله آیینهای عزای حسینی بازتاب یافته است، و پس از جنگ جهانی دوم بر دایره شمول و گسترش آن افزوده شد.
مؤلف، مقایسهای میان آیینهای عزای حسینی و نمونههای مشابه آن نزد اقوام قدیم عراقی میکند. آیینهای حزن و اندوه در میان جوامع شرقی و ادیان باستانی آن، و به ویژه در سرزمین بینالنهرین از دیرباز شناخته شده بود. سرودهای بابلیان و نوحههای آنها بر خرابههای سومر و اکد، و مرثیه ایشتار بر تموز، الهه بهار که در سومر قدیم کشته شده بود، ما را به یاد نوحههای حضرت زینب بر امام حسین و لیلا بر فرزندش علیاکبر میاندازد.
نویسنده تشابه آیینها و مراسم حسینی با اساطیر قدیمی عراقی را رد نمیکند، بلکه معتقد است ارتباط اساطیری بین مراسم تموز در بابل و مراسم روز عاشورا میتواند تشابه فکری این دو را در بیان پیروزی خیر بر نیروهای شر برساند. نوحهخوانی هر ساله ایشتار بر تموز، بیانگر نیروی زایش و نوشدگی زمین و سرسبزی و زندگی است، مانند مراسم یادبود عاشورا که بازتولید و احیای مبانی فکری امام حسین در مخالفت با جریان منحرف حاکم و پذیرش شهادت است. مؤلف به آیینهای مشابه تراژدی کربلا در فرهنگ فولکلوریک فارسی و ایرانی نیز توجه نشان داده و حماسههای قدیمی ایرانی را نیز در این زمینه مورد بررسی قرار میدهد.
دکتر حیدری در فصلی دیگر به مقایسهای که مستشرقان میان شعائر حسینی و آیینهای مسیحی انجام دادهاند، میپردازد. برخی از مستشرقان چنین میپندارند که شیعه و صوفیان خاستگاه واحدی دارند که باید آن را در عرفان مسیحی جست. عیدپاک از قرون وسطی به درامی دینی تبدیل شده بود که به شکلی دردآور از آلام حضرت عیسی در زمان دستگیری و محاکمه و شکنجهاش سخن میگفت. مشهور است در عید پاک دستهجات حزن که صلیبها و پرچمها و نمادهای دینی را به همراه داشتند به شکنجه خویش با زدن دستههای ضخیم چوبی بر پاهایشان و زخمی و خون آلود کردن خود میپرداختند تا همدردی خود با مسیح را به نمایش بگذارند. افزون بر تشابه فراوانی که میان شفاعت و وساطت حضرت مسیح و امام حسین در میان مسیحیان و شیعیان وجود دارد، بایسته یادسپاری است که برخی از این کارها خارج از فرهنگ اهل بیت است که مؤسس این مراسم عزا بودند.
مضمون انکار و مخالفت که در میان آیین عزا نهفته است، جنبه دیگری از جامعهشناسی عاشورا میباشد که از دید مولف پنهان نمانده است. ترس، سرکوب و فشار، تاریخ عراق و تاریخ تمام شیعیان را با حزن و اندوه همراه کرده که در مراسم عزا به عنوان ابزاری برای مقاومت و مخالفت بروز مییابد. این مراسم و آیینها، راهی برای خودبیانگری و دفاع از خویشتن است که در بسیاری از مناسبتها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ظاهر میشود. در واقع آیینهای عزای حسینی، راهی برای ابراز وجود شیعیان است، هنگامی که دستهجات عزا به فرصتهای مناسبی برای نمایش حالت نزار و نارضایتی مخفی و نقد نظام حاکم و اوضاع بد اجتماعی تبدیل میشوند. این مساله غالبا از طریق مقایسه رمزگونه استبداد نظام سیاسی حاکم با استبداد یزید انجام میشود.
بر همین اساس بود که مجالس عزا از اواخر دهه شصت میلادی، آغاز به طرح واضح برخی شعارهای سیاسی کردند، و به تظاهراتی مردمی تبدیل شدند. منبریان به حمایت از حرکتهای آزادی بخش ملی، اسلامی و جهانی میپرداختند، و قیام امام حسین را به قهرمانیهای فلسطینیان و جنبشهای آزادیبخش جزایر و ویتنام ارتباط میدادند. این مباحث کتاب، برای خواننده فارسیزبان که در جریان انقلاب اسلامی در ایران بودند، بسیار آشنا و قابل فهم است. کاربرد اعتراضی آیینهای عزا در ایران نیز بسیار پررنگ بوده است.
بخش گستردهای از این کتاب (۸۰صفحه) به توصیفات دقیق مولف همراه با ریزهکاریهای فراوان از شکل عزاداری حسینی و آیینهای مختلف آن در عراق و برخی دیگر از کشورهای اسلامی مانند ایران، لبنان و مصر اختصاص دارد. ملاحظات مهمی نیز بنا به مناسبت موضوع در نقد برخی از آیینهای مردمی میآورد که مخالف روح اسلام و تعالیم روحبخش آن است.
در پایان، به مشکل حقیقی شناخت ما از امام حسین و جنبش او میپردازد. شناخت ما از امام حسین و واقعه عاشورا بر اساس خوانشی قدیمی و سنتی و بدون توجه به نیازهای روز صورت میگیرد. آیین عزای حسینی برای قرنهاست که تغییر نکرده و حتی از مسیر اصلی آن منحرف شده است. نگرش ما به این موضوع باید همسو با تحول فکری معاصر و گسترش بینش و آگاهی انسان امروزی تغییر کند. مؤلف در این زمینه، فصل مستقلی را به تلاشهایی اختصاص داده که سعی در انحراف و سوءاستفاده از این جریان داشته و عزای حسینی را فدای اغراض سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود کردهاند، همچنانکه تلاشهای اصلاح طلبانه متعددی را بررسی میکند که سعی در پوشاندن شکافهای پدید آمده در این مراسم داشتند.
سلام. بهتر است در همه مطالبی که در باره کتابی است مشخصات آن کتاب به طور کامل درج شود تا بدانیم کدام ناشر منتشرش کرده است و کی منتشر شده و از این قبیل.