مجلس حکمای مسلمین الازهر با کمک بحرین و با حضور بیش از ۴۰۰ رهبر دینی در پی احیای گفت‌وگوی اسلامی اسلامی است

گفت‌وگوی دین‌آنلاین با سیدمحمدعلی ابطحی

در فوریه ۲۰۲۵،(اسفند ۱۴۰۳)  بحرین میزبان همایش بین‌المللی (حوار اسلامی اسلامی) «گفت‌وگوی درون‌اسلامی: امت واحد، مسیر مشترک» بود که با ابتکار شیخ احمد الطیب، رئیس الازهر و رئیس مجلس حکمای مسلمین، و تحت حمایت مستقیم حمد بن عیسى آل خلیفه، پادشاه بحرین، برگزار گردید. این همایش که در ادامه تلاش‌های الازهر برای ترویج میانه‌روی دینی و تقریب مذاهب شکل می‌گیرد، بیش از ۴۰۰ عالم و رهبر دینی از سراسر جهان اسلام، از جمله ایران، عراق، لبنان، کویت، پاکستان و رهبران مسلمان دیگر کشورها را گرد هم آورده بود. مجلس حکمای مسلمین، تأسیس‌شده در سال ۲۰۱۴ در ابوظبی با هدف تقویت صلح، همزیستی و مبارزه با افراط‌گرایی، این رویداد را با همکاری المجلس الأعلى للشئون الإسلامیه بحرین سازمان‌دهی کرده است. هدف اصلی، کاهش تنش‌های فرقه‌ای، انزوای جریان‌های افراطی و بازسازی وحدت امت اسلامی بر پایه تفاهم و همکاری است. نمایندگان برجسته ایرانی که شیخ عبدالرحمن بن محمد آل خلیفه به استقبال رسمی آنان رفت علمایی چون آیت‌الله احمد مبلغی، آیت‌الله مصطفى محقق داماد، دکتر حمید شهریاری، حجت‌الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب و دکتر عبدالکریم بی‌آزار شیرازی حجه الاسلام والمسلمین نایینی بودند که حضورشان نشان‌دهنده نقش فعال ایران در این همایش است. سخنان مبلغی، با تأکید بر وحدت به‌عنوان ضرورتی شرعی و نقد انزوای فقهی مذاهب، از محورهای کلیدی بود. این همایش که در پی نشست‌های پیشین مانند فوروم بحرین ۲۰۲۲ برگزار گردیده بود، فرصتی برای طرح دیدگاه‌های تقریبی و تقویت گفت‌وگوهای درون‌اسلامی فراهم می‌کرد. حجت‌الاسلام سید محمدعلی ابطحی که به دعوت شخصی شیخ احمد الطیب در این اجلاس حضور داشته به تفصیل  از اهمیت این رویداد اسلامی برای دین‌آنلاین گفته است.

خاستگاه و جایگاه متمایز اجلاس حوار اسلامی اسلامی و مجلس حکمای اسلامی

سروش علوی: آقای ابطحی گویا اجلاس و همایش حوار اسلامی اسلامی که به کوشش مجلس حکمای اسلامی برگزار شد تفاوتی با دیگر رویدادهای اسلامی دارد. اهمیت این رویداد و تفاوتش با دیگر رویدادهای اسلامی در سالیان اخیر را توضیح می‌دهید؟

ابطحی: دانشگاه الازهر سابقه‌ای کهن در تاریخ جهان اسلام دارد و همواره به‌عنوان ستاره‌ای درخشان در عرصه‌های علمی، فقهی و دینی مطرح بوده است. در مقطعی، هم روابط الازهر با حکومت مصر تا حدی تیره شد، و هم دوران اوج‌گیری جریان وهابیت در جهان اسلام بود؛ دوره‌ای که عربستان سعودی با تمام توان، از جریان وهابیت حمایت می‌کرد. در همان زمان، الازهر دچار نوعی افول شد.

 

اما در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از ظهور داعش و موج افراط‌گرایی دینی در سراسر جهان اسلام، نگاه جهانیان دوباره به سمت الازهر معطوف شد. علت آن، جایگاه الازهر به‌عنوان نماد میانه‌روی در دین بود، به‌ویژه در مقایسه با گروه‌هایی همچون داعش، وهابیت، و طالبان که با اقدامات افراطی و خشونت‌آمیز خود، چهره‌ای خشن و ناپسند از اسلام به نمایش گذاشتند. هر چه موج افراط‌گرایی گسترده‌تر شد، جریان میانه‌روی که الازهر نماد آن بود، بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

 

در همین راستا، چند سال پیش در قاهره، سمیناری برگزار شد که با محوریت گفتگوهای درون‌دینی میان مسلمانان برگزار گردید. این سمینار، دومین دور از گفت‌وگوهای اسلامی-اسلامی (حوار اسلامی-اسلامی) بود؛ گفت‌وگوهایی میان جریان‌های مختلف اسلامی به‌منظور کاهش تنش‌ها، زمینه‌سازی برای منزوی‌سازی جریان‌های افراطی، و تقویت رویکردهای میانه‌رو.

 

سمینار «اسلامی-اسلامی» که در بحرین برگزار شد، ادامه‌ای بر همان روند قبلی بود. پس از آن، به ابتکار شیخ احمد الطیب، نهادی در جهان اسلام تحت عنوان «مجلس حکماء المسلمین» تأسیس شد؛ مجمعی متشکل از شخصیت‌های حکیم و میانه‌رو که به‌طور رسمی و مستمر، گفت‌وگو و تبادل نظر دارند. گفت‌وگوهای میان‌مذهبی و درون‌دینی که این‌بار در بحرین شکل گرفت، در واقع پاسخی به نیاز جهان اسلام برای معرفی چهره‌ای معتدل از اسلام در برابر قرائت‌های افراط‌گرایانه از دین بود؛ به‌ویژه در دوران پس از قدرت‌گیری محمد بن سلمان در عربستان سعودی که منجر به کاهش چشمگیر حمایت رسمی از جریان‌های افراطی از سوی حکومت این کشور شد.

 

این تغییر فضا، فرصتی را فراهم آورد تا گفتمان اعتدال در جهان اسلام مجال رشد بیشتری پیدا کند. البته باید توجه داشت که این سمینار بیشتر با حضور «رهبران دینی» برگزار شد، نه اندیشمندان و متفکران اسلامی. عنوان «اسلامی-اسلامی» نیز دقیقاً به همین معنا اشاره دارد. ویژگی مهم این سمینار، حضور گسترده علمای دینی رسمی و غیررسمی مسلمان از اقصی‌نقاط جهان بود. برخلاف بسیاری از نشست‌ها، در اینجا چهره‌های درجه دوم و سوم کمتر دیده می‌شدند و اغلب، رهبران دینی برجسته از سراسر جهان حضور داشتند.

 

حمایت مالی و اجرایی این سمینار با دولت بحرین و شخص پادشاه این کشور بود، که همین امر امکانات گسترده‌ای را در اختیار برگزارکنندگان قرار داد. ازهر نیز متولی اصلی برگزاری آن بود. این یک فرصت طلایی برای جهان اسلام محسوب می‌شود تا بتواند از دام جریان‌های افراطی فاصله بگیرد و به سمت تفاهم در مسائل کلان دینی حرکت کند. شاید بتوان گفت این روند، تحقق عملی همان ایده تقریب مذاهب است که سال‌هاست درباره‌اش بحث می‌شود. در این میان، الازهر همیشه پرچم‌دار تقریب مذاهب بوده و این بار نیز محور اصلی گفتگوها بود.

 

در بخشی از این سمینار، جلسه‌ای اختصاصی توسط شیخ احمد الطیب با حضور نمایندگان شیعه از کشورهای مختلف برگزار شد. این نشست، نکات بسیار قابل تأملی داشت. مهم‌ترین نکته‌اش این بود که اگر واقعاً جهان اسلام قصد دارد به سمت اتحاد و تغییر حرکت کند، باید ارتباطی جدی میان مذاهب مختلف – به‌ویژه سنی و شیعه – شکل بگیرد. وی همچنین از تجربیات شخصی خود سخن گفت؛ از علاقه‌اش به ورود به مباحث دینی از همان دوران نوجوانی، مخالفت‌هایی که از جانب پدرش وجود داشت، و در نهایت، اینکه تقدیر الهی مسیرش را به سوی رهبری مذهبی در مصر هدایت کرد؛ از تحصیل در الازهر تا رسیدن به مقام مفتی و ریاست این نهاد مهم.

 

او در ادامه به اهمیت کتاب‌های شیعیان در تمدن و اندیشه اسلامی اشاره کرد و تأکید داشت که این آثار هیچ‌گاه نباید نادیده گرفته شوند. از جمله به تفسیر المیزان اشاره کرد و گفت که این کتاب چنان جایگاهی دارد که نمی‌توان آن را در میان منابع تفسیری نادیده گرفت. همچنین نام چند کتاب دیگر از دانشمندان شیعه را نیز ذکر کرد که به‌گفته او، نمی‌توان آن‌ها را از بدنه معارف اسلامی جدا دانست.

 

در پایان، اعضای هیئت حاضر در جلسه، پیشنهاداتی در راستای تقریب بین شیعه و سنی ارائه دادند که البته برخی بیشتر و برخی کمتر با موضوع اصلی سمینار مرتبط بودند.

 

این سمینار بیشتر با حضور «رهبران دینی» برگزار شد، نه اندیشمندان و متفکران اسلامی. عنوان «اسلامی-اسلامی» نیز دقیقاً به همین معنا اشاره دارد. ویژگی مهم این سمینار، حضور گسترده علمای دینی رسمی و غیررسمی مسلمان از اقصی‌نقاط جهان بود. برخلاف بسیاری از نشست‌ها، در اینجا چهره‌های درجه دوم و سوم کمتر دیده می‌شدند و اغلب، رهبران دینی برجسته از سراسر جهان حضور داشتند.

جایگاه ایران و شیعیان در رویداد و اجلاس حکمای اسلامی

سروش علوی: سطح حضور ایران در این رویداد اسلامی چگونه بود؟
ابطحی: از ایران، یک هیئت رسمی در این سمینار شرکت داشت. موسسه رسمی تقریب از سوی ایران دعوت شده بود و آقای دکتر شهریاری به‌عنوان رئیس این نهاد حضور داشت. همچنین چهره‌هایی چون آقای بی‌آذر شیرازی، آقای دکتر محقق داماد، و آقای نواب نیز در قالب این مجموعه رسمی شرکت داشتند. افزون بر این، آقای مبلغی نیز به‌عنوان یک شخصیت مستقل و شناخته‌شده در حوزه گفت‌وگوهای دینی حضور پیدا کرده بود.

 

من نیز به‌عنوان نماینده موسسه گفت‌وگوی ادیانی، که پیش‌تر هم در سمینار اولیه‌ی الازهر شرکت کرده بودم و ارتباط نزدیکی با شیخ احمد الطیب داشتم، به‌صورت مستقل از مجموعه دارالتقریب دعوت شده بودم. در ایران نیز در این‌باره بحث‌هایی شکل گرفته بود؛ اینکه آیا در این رویداد، به‌ویژه با میزبانی بحرین، شرکت بشود یا نه. در نهایت جمع‌بندی‌ها به این نتیجه منتهی شد که اگر تقریب قرار است تحقق یابد، باید در چنین سطح بالایی که برای آن دعوت صادر شده، مشارکت فعال صورت گیرد.

 

از سوی دیگر، شیعیانی از کشورهای مختلف نیز حضور داشتند. از ایران، افرادی مانند آقای نائینی که مدرس حوزه در قم هستند، و دیگر افرادی که پیش‌تر نام بردم، در این نشست شرکت داشتند. از سایر کشورهای اسلامی هم نمایندگان شیعه آمده بودند؛ از بیروت، عراق، سوریه، ترکیه، و حتی از کویت که یکی از چهره‌های شیعی آیه الله دیباجی در آنجا نیز حضور داشت. همچنین از پاکستان نیز علمای شیعه در این جمع حاضر بودند. بنابراین می‌توان گفت ترکیب گسترده‌ای از شیعیان از کشورهای مختلف در این رویداد مهم شرکت داشتند و جلسات بسیار پرشور و جدی برگزار شد.

 

در مراسم افتتاحیه، آقای مبلغی سخنرانی بسیار تاثیرگذاری ارائه کرد که با استقبال گسترده مواجه شد. از جمله سخنرانان ایرانی که مقالات خود را از پیش آماده کرده و ارائه دادند، می‌توان به آقای دکتر شهریاری، آقای مبلغی، و بنده اشاره کرد. همچنین آقای دکتر محقق داماد ریاست یکی از پنل‌های علمی را بر عهده داشتند؛ پنلی که من و آقای سید جواد خویی، نوه‌ی مرحوم آیت‌الله خویی از عراق، نیز در آن حضور داشتیم. در مجموع، نگاه شیعیِ متعادل و معتدل در این سمینار بسیار برجسته بود.

 

نکته مهم این بود که حضور چهره‌های علمی – و نه صرفاً سیاسی – از ایران، آن هم در چنین سطحی، فرصتی مهم برای بحث‌های تخصصی پیرامون تقریب و گفت‌وگوهای بین‌ادیانی و درون‌مذهبی فراهم کرده بود. به‌ویژه در شرایط فعلی که منطقه، به‌خصوص با محوریت عربستان سعودی، در حال فاصله‌گیری از جریانات افراطی است. بخشی از این جریان‌های افراطی قبلاً در قالب وهابیت فعالیت داشتند، و شاخه‌های تندتر آن‌ها در گروه‌های عملیاتی و افراطی مانند داعش نمود پیدا کردند. در چنین فضایی، این حضور از سوی ایران کاملاً چشم‌گیر و مؤثر بود.

 

محور اصلی گفت‌وگوها نیز این بود که چگونه می‌توانیم به یکدیگر نزدیک‌تر شویم. از نکات مهم و قابل توجه این سمینار، بازخوانی اتفاق تاریخی دیدار و ارتباط میان مرحوم شیخ شلتوت و مرحوم آیت‌الله قمی بود. سال‌ها این واقعه به‌عنوان یک رویداد فرعی و بعضاً حاشیه‌ای معرفی می‌شد، اما در این سمینار، از آن به‌عنوان اتفاقی مبارک و ماندگار یاد شد. استمرار این گفت‌وگوها نیز در همین چارچوب مورد توجه قرار گرفت.

 

این تحول مهم، در حقیقت بازگشت به همان مسیر تقریب است که سال‌ها پیش با حمایت مرحوم آیت‌الله بروجردی در ایران پایه‌گذاری شده بود. اکنون بار دیگر این جریان می‌تواند از فضای به‌وجود آمده استفاده کرده و فعال شود. دارالتقریب ما، اگر بتواند خود را تا حدی از فشارهای داخلی رها کند و با تمرکز بر اصل تقریب حرکت کند، فرصت بسیار ارزشمندی پیش‌رو دارد. چرا که اکنون الازهر نیز مسیر میانه‌روی را با قدرت دنبال می‌کند و بال‌هایش را برای چنین همکاری‌هایی گشوده است.

 

در طول سه روز برگزاری این سمینار، جلسات بسیار جدی و هدفمند برگزار شد. خود شیخ احمد الطیب نیز با جدیت و به‌صورت فعال در جلسات مختلف حضور پیدا کرد و مشارکت مستقیم داشت.

پراکندگی و گستره موضوعات اجلاس

سروش علوی: دیگران بیشتر به چه موضوعاتی پرداختند؟
ابطحی: مقالات مفصلی از سوی رهبران دینیِ تقریباً تمام کشورهای حاضر ارائه شد. این مقالات حاوی نکات بسیار قابل تأملی از نظر مبانی و استدلال‌های گفتمانی درون‌مذهبی بودند که اتفاقاً قوت علمی بالایی داشتند. نکته مهم این بود که شرکت‌کنندگان، بدون استثنا، بر یک نکته اشتراک داشتند و آن، نیاز فوری و جدی جهان اسلام به همدلی و همراهی بود. این یکی از مهم‌ترین دستاوردهای مشترک این سمینار به‌شمار می‌آمد.

 

همچنین همه بر این موضوع اتفاق‌نظر داشتند که امروز جهان اسلام باید از تقابل میان رهبران دینی و گروه‌های افراطی فاصله بگیرد. این موضوع پیش‌تر کمتر به‌صورت رسمی و آشکار مطرح می‌شد، اما در این سمینار، تقریباً – و شاید حتی تحقیقا – همه شرکت‌کنندگان با صراحت درباره آن صحبت کردند و نقطه‌نظرات خود را در این‌باره ارائه دادند. این نکته از جهت تحولی که در گفتمان اسلامی به‌وجود آمده بود، اتفاقی مهم تلقی می‌شود. هرچند در داخل ایران، توجه شایسته‌ای به آن نشد، و اگر هم توجهی صورت گرفت، بیشتر از منظر سیاسی بود – آن هم نه به اصل سمینار، بلکه به سابقه تاریخی بحرین یا موضوعات حاشیه‌ای.

 

این در حالی بود که با وجود برگزاری این نشست در بحرین و حمایت مستقیم پادشاه بحرین از آن، حمایت از آرمان فلسطین یکی از محورهای مشترک تمام جریان‌های تقریبی حاضر در سمینار بود. هرگاه موضوع فلسطین مطرح می‌شد، با استقبال و تشویق گسترده حاضران روبه‌رو می‌گردید، که این خود نشانه‌ دیگری از وحدت گفتمانی در مسائل بنیادین بود.

 

از دیگر نکات برجسته سمینار، برگزاری پنلی با عنوان “نقش زنان در رهبری جهان اسلام” بود. در این پنل، چند تن از زنان مسلمان سخنرانی کردند. این موضوع، به‌ویژه در فضای دینیِ سنتی اهل‌سنت و تشیع، کمتر مورد توجه قرار گرفته بود و از نوآوری‌های برجسته این نشست محسوب می‌شد.

 

علاوه بر سمینار اصلی، شیخ احمد الطیب اقدام به تشکیل مجمعی تحت عنوان مجلس حکماء المسلمین کرده بود. سران اصلی این مجلس نیز در نشست حضور داشتند. حتی برخی از افراد که عضو رسمی این مجلس نبودند، مانند من، آقای دکتر محقق داماد و آقای دکتر شهریاری، در جلسه‌ای با محوریت رهبران حکمای مسلمین شرکت کردیم. آنجا نیز صدای تقریب و اعتدال حاکم بود؛ صداهایی که بر ضرورت نقش‌آفرینی افراد حکیم و فرهیخته برای مقابله با افراط‌گرایی در جهان اسلام تأکید داشتند.

نکته مهم این بود که حضور چهره‌های علمی – و نه صرفاً سیاسی – از ایران، آن هم در چنین سطحی، فرصتی مهم برای بحث‌های تخصصی پیرامون تقریب و گفت‌وگوهای بین‌ادیانی و درون‌مذهبی فراهم کرده بود. به‌ویژه در شرایط فعلی که منطقه، به‌خصوص با محوریت عربستان سعودی، در حال فاصله‌گیری از جریانات افراطی است.

این موضوع همچنین در شورای مرکزی اجلاس علمای مسلمین، که با حضور یکی از شاهزادگان اردنی برگزار شد، مجدداً مورد توجه قرار گرفت. میزبانی این اجلاس نیز به‌طور رسمی یا نیمه‌رسمی توسط مجموعه‌ای تحت حمایت مستقیم پادشاه بحرین انجام شد، که خود، در شرایطی که اختلافات جدی میان حکومت بحرین و رهبران شیعی آن کشور وجود دارد، گامی مهم و تلطیف‌کننده تلقی می‌شود. این فضای هم‌افزا، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای فرهنگی این رویداد به‌شمار می‌آید.

 

از نگاه من، این سمینار آغازگر حرکتی نو بود در دوره‌ای که جهان اسلام پس از مجموعه‌ای از رخدادهای تلخ و خشونت‌بار، مانند ظهور داعش، نیاز مبرمی به احیای گفتمان هم‌گرایانه دارد. چنین نشست‌هایی نشانه‌ای روشن از تلاش برای مهار آن خشونت‌هاست، و ایران می‌تواند در این مسیر نقش بسیار فعالی ایفا کند.

 

در این میان، حوزه علمیه قم بارها مورد اشاره و تأکید قرار گرفت. این حوزه می‌تواند نقش اصلی را در هدایت این گفتمان ایفا کند و مسئولیت پیگیری چنین گفتگوهایی را به‌عهده بگیرد. به دارالتقریب نیز پیشنهاد می‌دهم که با فاصله گرفتن از نگاه صرفاً سیاسی، با رویکردی فرهنگی به این عرصه وارد شود و به گفت‌وگوهایی بپردازد که هدف آن مهار افراط‌گرایی و مقابله با اندیشه‌های ناصواب باشد.

من سال‌ها در انتظار فراهم شدن چنین فضایی بوده‌ام، و اکنون معتقدم که بستر لازم برای تحقق آن مهیا شده است.

 

سروش علوی: اشاره کردید به موضوع نقش زنان در رهبری که در این کنفرانس مطرح شد. اگر امکان دارد، مایلم این دو موضوع را به شکل مجزا کمی بیشتر باز کنید. نخست، عناوین مقالات یا سخنرانی‌هایی که شما و دیگر نمایندگان ایرانی در این نشست داشتید چه بود؟ چه راهکارهایی ارائه شد و به‌اصطلاح، نمایندگان ایرانی چه “مشارکت‌های فکری” (contributions) داشتند؟ و دوم، درباره مسئله زنان؛ همان‌طور که می‌دانیم، همواره موضوع حقوق زنان در جهان اسلام یکی از محورهای کلیدی بوده و آثار متعددی – چه از منظر نظری و چه آسیب‌شناسی دینی – در این زمینه نگاشته شده است. با توجه به سخنان شما، به نظر رسید که مطالب مربوط به نقش زنان ممکن است بیشتر جنبه‌ای شعاری داشته باشند؟

ابطحی: درباره بخش نخست فرمایش شما باید عرض کنم که در این نشست، به هیئت ایرانی نه به‌عنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی، بلکه بیشتر به‌عنوان بخشی از گفتمان علمی و دینی مطرح در آنجا نگاه می‌شد. جز آقای دکتر شهریاری که بخش محدودی از سخنرانی‌شان رنگ و بوی سیاسی داشت، سایر عناوین و مباحث کاملاً کلی و گفتمانی بودند و ناظر بر اشتراکات جهان اسلام.

 

از منظر شخصی، به‌عنوان کسی که با نگاهی بی‌طرف در این نشست حضور داشتم، باید بگویم که هم از حیث سطح و هم عمق مباحث، نمایندگان حوزه علمیه قم از بسیاری از شرکت‌کنندگان دیگر، پیش‌تر بودند. مقالات برخی دیگر از روحانیان کشورهای اسلامی – با احترام – بیشتر شعاری بودند، در حالی که سخنرانی‌های هیئت ایرانی عمق علمی بیشتری داشت.

 

به طور مشخص، موضوعی که من مطرح کردم، آینده نسل جدید و دین بود. تاکید داشتم که نسل جدید دیگر نگران اختلافات ما در مسائل کلامی نیست، بلکه دغدغه‌اش اصل دینداری است. با توجه به ابزارهای ارتباطی نوین، دیگر نمی‌توان با روش سنتی و یک‌طرفه منبرها با این نسل سخن گفت. باید از تریبون‌های بالا پایین آمد و کنارشان نشست، با آنان گفت‌وگو کرد، پاسخ داد، دفاع کرد و نهایتاً مشترکات دینی را با بیانی جدید به آنان منتقل کرد. جمله‌ای که آنجا به‌کار بردم این بود: «اگر این مسیر را نپیماییم، داریم آب در هاون می‌کوبیم.» اختلاف شیعه و سنی دغدغه‌ نسل امروز نیست؛ نگرانی اصلی، استمرار دینداری است.

 

بازخوردی که به سخنان من داده شد مثبت بود. وقتی در سخنرانی‌ام گفتم: «بیایید نگاهی به نوه‌ها و فرزندان‌مان بیندازیم؛ آیا مسیری که ما در دینداری پیمودیم را آن‌ها می‌پیمایند؟»، این سخن برای بسیاری قابل لمس بود. نسل جدید امروز، به‌دلیل دسترسی گسترده به داده‌های مشابه در سراسر جهان، شبیه به هم فکر می‌کند، و دیگر مرجعیت دینی در مساجد و خانواده و مدرسه باقی نمانده، بلکه مرجعیت از دل اینترنت بیرون آمده است. این نکته مورد پذیرش جمع واقع شد، هرچند عمل به آن برای برخی دشوار است.

 

آقای دکتر مبلغی سخنرانی جالبی درباره قرائت‌های تاریخی از سیره داشتند و بر لزوم بازگشت به چارچوب‌های محتوایی اصیل تاکید کردند. آقای دکتر محقق داماد که بیشتر نقش اداره‌کننده جلسه را داشتند، در مقدمه‌ای که ارائه دادند، به این پرسش پرداختند که چگونه می‌توان جامعه را قانع کرد که آنچه روحانیت می‌گوید، بر مبنای عقل و عدل است. آقای شهریاری نیز بیشتر بر راهکارهای وحدت تمرکز داشتند.

 

آقای سید جواد خوئی هم سخنرانی عمیقی داشتند. همچنین آقای دکتر دیباجی از کویت، و چند تن دیگر از شیعیان، دیدگاه‌هایی مهم ارائه کردند. در مجموع، سطح مقالات شیعیان – به‌ویژه ایرانی‌ها – از سطح متوسط شرکت‌کنندگان کشورهای دیگر بالاتر بود.

 

اما در مورد مسئله زنان، باید عرض کنم که در میان جمع روحانیان – به‌ویژه اهل‌سنت – موضوع نقش زنان عموماً با محدودیت‌هایی همراه بوده است. البته در میان علمای شیعه، بعد از انقلاب اسلامی، نگاه نسبتاً بازتری نسبت به مسئله زنان شکل گرفته، و این در کشورهای اسلامی با جمعیت شیعه نیز قابل مشاهده است.

 

در چنین فضایی که فضای دینی سنّی نسبت به زنان همچنان محافظه‌کارانه است، صرف برگزاری یک پنل اختصاصی با عنوان “نقش زنان در جهان اسلام” خود اتفاقی بزرگ بود. در این پنل، مشکلات، موفقیت‌ها و آمارهایی درباره حضور زنان در جامعه اسلامی توسط خود آنان ارائه شد. سخنرانی زنان و حضورشان در کنار دیگر علمای برجسته ادیان، گامی مهم محسوب می‌شد.

 

البته بله، هنوز فاصله بسیاری با واقعیت مطلوبِ حقوق زنان وجود دارد، اما همین گام اولیه در چنین جمعی بسیار پرمعنا و ارزشمند بود. تا آنجا که در سخنرانی رسمی آقای شیخ احمد الطیب نیز، این پنل یکی از نقاط متمایز و برجسته سمینار عنوان شد. من نیز معتقدم این شروع، امیدبخش است.

 

سروش علوی: پیش از آنکه درباره نقش شیخ احمد الطیب و جایگاه او در این نشست بپرسم، اجازه دهید به موضوع سخنرانی شما درباره نسل جوان برگردم. بازخورد مشخصی که از علمای حاضر یا حاضران آن پنل نسبت به ارائه شما گرفتید چه بود؟

ابطحی: همان‌طور که گفتم، بازخورد کلی مثبت بود. دلیلش هم این بود که مسئله‌ای که مطرح کردم، دغدغه‌ای جهانی است. همه علمای حاضر، اگر نگاهی به خانواده و فرزندان خود بیندازند، تفاوت نگاه نسل جدید را احساس می‌کنند. من گفتم این نسل، داده‌هایش یکی است و تفکرش شبیه هم، چون اطلاعات از مراجع سنتی نمی‌گیرد، بلکه خودش از منابع اطلاعاتی متعدد، شناخت پیدا می‌کند. بنابراین مرجعیت سنتی دیگر کارایی پیشین را ندارد، مگر آنکه خود را با این نسل وفق دهد. این موضوع با سکوت یا تایید بسیاری از حاضران مواجه شد. کسی منکر آن نبود، هرچند پذیرش عملی آن برای برخی دشوار است.

حوار اسلامی اسلامی

جایگاه احمد الطیب در اجلاس

سروش علوی: با توجه به نکاتی که فرمودید، به نظر می‌رسد که نقش احمد الطیب، رئیس جامع الازهر، نه‌تنها در سطح اجرایی برگزاری این نشست، بلکه در جهت‌گیری محتوایی آن نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. اگر موافق باشید، در این بخش کمی بیشتر به این نقش بپردازیم. نخست اینکه دیدگاه‌های مشخص ایشان در قبال مسئله وحدت جهان اسلام چه بود؟ و دوم اینکه آیا می‌توان از اجماعی که حول محور آرا و ابتکارات ایشان شکل گرفت، به‌عنوان مبنای یک رویکرد پایدار و اثربخش در مقابله با افراط‌گرایی یاد کرد؟

ابطحی: بی‌تردید نقش احمد الطیب در برگزاری و هدایت این اجلاس، نقشی محوری و تعیین‌کننده بود. اگر باور و اراده‌ی شخص ایشان در میان نمی‌بود، چنین همایشی با این وسعت و با این ترکیب از نخبگان جهان اسلام هرگز برگزار نمی‌شد. نه تنها به لحاظ تشریفات میزبانی، بلکه در جهت‌گیری فکری اجلاس نیز حضور ایشان کاملاً محسوس بود. در متن نهایی قطعنامه‌ای که به امضای تمام حاضران رسید، بر اعتدال‌گرایی، گفت‌وگو میان مذاهب و نزدیکی رهبران دینی جهان اسلام تأکید شده بود؛ و این دقیقاً همان راهبردی است که احمد الطیب در سال‌های اخیر در سطح بین‌المللی پیگیری کرده است.

 

واقعیت این است که این اجلاس با محوریت جامع الازهر و شخص احمد الطیب برگزار شد، اما زمینه‌های سیاسی و منطقه‌ای نیز در موفقیت آن بی‌تأثیر نبودند. هرچند که عربستان سعودی مستقیماً در این نشست نماینده‌ای نداشت – که البته این مسئله خود معنای روشنی دارد – اما حضور بحرین به‌عنوان یکی از کشورهای نزدیک به ریاض، حاکی از نوعی حمایت غیرمستقیم از برگزاری چنین نشستی بود. از این منظر، می‌توان گفت که فضای سیاسی منطقه نیز تا حدی برای تضعیف نقش جریان‌های تندرو و تقویت گفتمان اعتدال‌گرا آماده شده است.

 

سروش علوی: با توجه به این زمینه، آیا می‌توان این اجماع نسبی را نشانه‌ای از گذار جهان اسلام به‌سوی عقلانیت و دوری از خشونت دینی تلقی کرد؟ یا هنوز عوامل متعددی وجود دارند که این مسیر را با مانع مواجه می‌کنند؟

ابطحی: مسیر عقلانیت در جهان اسلام، بیش از هر چیز نیازمند استمرار و تعهد رهبران دینی به اصول گفت‌وگو و پرهیز از افراط‌گرایی است. اما همان‌طور که اشاره کردید، نیروهای سیاسی و بین‌المللی نیز نقش بسزایی در پایداری یا تضعیف این روند دارند. در گذشته، شاهد بوده‌ایم که چگونه پروژه‌هایی مانند القاعده یا داعش در ابتدا با اهداف خاصی شکل گرفتند، اما بعدها از کنترل بانیان خود نیز خارج شدند. تجربه نشان داده است که افراط‌گرایی، حتی اگر در کوتاه‌مدت برخی منافع سیاسی را تأمین کند، در بلندمدت به بی‌ثباتی و بی‌اعتمادی در سطح داخلی و بین‌المللی منجر خواهد شد.

 

حتی گروه‌هایی نظیر طالبان نیز که سابقه افراط‌گرایی سنگینی داشته‌اند، امروز تا حدودی دریافته‌اند که بدون رعایت قواعد دیپلماسی جهانی و پرهیز از خشونت گسترده، نه‌تنها مشروعیت بین‌المللی، بلکه انسجام داخلی را هم از دست خواهند داد. بنابراین، گرچه هیچ‌گاه نمی‌توان خطر بازتولید جریان‌های تندرو را به‌کلی نفی کرد، اما این امیدواری وجود دارد که الگوهای عقلانی مبتنی بر گفت‌وگو، نظیر همین نشست اخیر، بتوانند در درازمدت جایگزین گفتمان‌های تکفیری و حذفی شوند.

 

سروش علوی: با وجود تأکید مکرر بر وحدت، چه موانعی در مسیر تحقق برنامه‌های مشترک بین مذاهب وجود دارد؟ و اساساً چگونه می‌توان گفت‌وگوی علمی و مذهبی را از سطح نظری به عرصه‌ی عمل رساند؟

ابطحی: ببینید، نخست باید توجه داشت که خود گفت‌وگو، به‌عنوان یک مرحله‌ی مستقل، ارزشمند و دارای کارکرد است. هدف از گفت‌وگو میان مذاهب این نیست که طرفین از اصول و عقاید خود دست بردارند یا آن‌ها را تغییر دهند. قرار نیست یک مذهب در ذیل مذهب دیگر ذوب شود. بلکه هدف، شناسایی و تمرکز بر مشترکات، و هم‌زمان احترام به تمایزات است. این باور که می‌توان در عین حفظ عقاید خاص، با مذاهب دیگر همکاری و هم‌زیستی داشت، پایه‌ی گفت‌وگوی موفق است.

 

از این رو، هرچند ممکن است تمامی مباحث نظری فوراً به کنش عملی منجر نشود، اما نفس این گفت‌وگوها، به‌ویژه در سطح نخبگان دینی، می‌تواند فضای مناسبی را برای کاهش تنش‌ها و پیشگیری از گسترش افراط‌گرایی فراهم کند. بنابراین، تبدیل همه‌ی این بحث‌ها به اقدامات اجرایی ممکن است دشوار یا حتی ناممکن باشد، اما همین همدلی نظری خود بستری برای اعتدال و همزیستی مسالمت‌آمیز در سطح جامعه فراهم می‌آورد.

 

سروش علوی: در همین زمینه، یک سؤال نظری هم مطرح است. در زمان شرکت شما در اجلاس، به‌ویژه با توجه به اینکه یکی از موضوعات اصلی آن، مقابله با افراط‌گرایی دینی بود، وقتی از این مفهوم استفاده می‌شد، آیا بیشتر به گروه‌های شبه‌نظامی مانند داعش و القاعده اشاره می‌شد، یا افراط‌گرایی در سطح نظری و فکری نیز مورد توجه بود؟ مثلاً فرقه‌هایی مانند وهابیت؟

ابطحی: طبیعتاً این اجلاس، بیشتر ماهیتی فرهنگی و علمی داشت تا سیاسی یا امنیتی. در این فضا، تمرکز اصلی بر افراط‌گرایی در سطح نظری بود؛ یعنی آن دسته از تفکرات و ایدئولوژی‌هایی که ریشه‌ی تئوریک خشونت و تفرقه را فراهم می‌آورند. البته روشن است که این دیدگاه‌های افراطی، در بسیاری از موارد، به کنش‌های خشونت‌بار نیز منتهی می‌شوند، اما در این نشست بیشتر به منبع فکری و اعتقادی این جریان‌ها توجه می‌شد تا به مظاهر مسلحانه‌ی آن‌ها. از این نظر، دیدگاه‌هایی مانند آنچه در وهابیت ترویج می‌شود، مورد نقد بود.

 

سروش علوی: پرسش دیگری که مطرح شده، این است که آیا در حاشیه‌ی نشست، به مسائل داخلی ایران نیز اشاره شد؟ و به‌طور کلی، چگونه می‌توان گفت‌وگوهای بین‌المللی اسلامی را از تأثیرپذیری مستقیم سیاست‌های داخلی کشورها مصون داشت؟

ابطحی: به صورت مستقیم و رسمی، مسائل داخلی کشورها – از جمله ایران – موضوع بحث نبود. اصولاً فضا طوری طراحی شده بود که از ورود به مباحث داخلی اجتناب شود؛ نه فقط در مورد ایران، بلکه در مورد همه کشورها. مسائلی مانند فیلترینگ یا سیاست‌های داخلی دیگر کشورها، در دستور کار رسمی اجلاس قرار نداشتند. البته طبیعی است که در گفتگوهای غیررسمی و حاشیه‌ای، شرکت‌کنندگان درباره‌ی مسائل گوناگون با یکدیگر تبادل نظر کنند.

 

اما در مورد مصون نگه‌داشتن این گفت‌وگوها از تأثیر سیاست داخلی، باید واقع‌بین بود. به نظر من، کاملاً ممکن نیست که این فضاها از تأثیر سیاست‌ها جدا بمانند. حتی الازهر هم، به‌رغم جایگاه مذهبی‌اش، تا حد زیادی تحت تأثیر حکومت مصر است. همین‌طور عربستان، ایران و دیگر کشورهای اسلامی. قدرت‌های سیاسی در شکل‌گیری، تقویت یا تضعیف جریان‌های دینی و فکری نقش اساسی دارند.

یکی از نقاط ضعف اصلی این اجلاس بود که از روشنفکران دینی دعوت به عمل نیامده بود. اجلاس کاملاً در بستر سنتی برگزار شد و تمامی شرکت‌کنندگان از رهبران دینی رسمی بودند. این مشابه به این است که حوزه علمیه قم نشستی برگزار کند و به‌طور طبیعی تنها علمای سنتی در آن حضور داشته باشند، نه روشنفکران دینی. خود الازهر نیز یک نهاد سنتی است و طبیعی بود که چنین رویکردی را در پیش بگیرد. با این حال، من کاملاً  موافقم که روشنفکری دینی در ایران از بسیاری از کشورهای اسلامی پیشرفته‌تر است و می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌تری در جهان اسلام ایفا کند.

با این حال، من شخصاً معتقدم که گفت‌وگوهای بین‌المللی اسلامی، به‌ویژه در بسترهای رسانه‌ای و مجازی، می‌توانند بستری باشند که تا حدودی از سلطه‌ی سیاست رسمی فاصله بگیرند. برای نمونه، پیشنهاد دادم که یک بستر مجازی – حتی یک گروه واتس‌اپی ساده – برای ارتباط مستمر میان شرکت‌کنندگان اجلاس ایجاد شود تا بتوانند دغدغه‌های روزمره و ایده‌های خود را آزادانه با هم در میان بگذارند. هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم، اما قول داده شد که پیگیری شود. این‌گونه شبکه‌های غیررسمی می‌توانند نقطه‌ی شروعی برای همکاری‌های علمی و رسانه‌ای جدی‌تر میان جریان‌های معتدل در کشورهای اسلامی باشند. مهم این است که گفتگو از انحصار فضای رسمی و پرهزینه خارج شود و به سطح اندیشه‌ورزان و فعالان فرهنگی در فضای عمومی نیز برسد.

 

سروش علوی: شما به موضوع تقریب مذاهب اشاره کردید که قبل از انقلاب با ایده مرحوم آیت‌الله بروجردی مطرح شده بود. اینجا سوالی مطرح شده که آیا تجربه این اجلاس، با دیگر تلاش‌های تقریبی گذشته شباهت دارد یا تفاوتی دیده می‌شود؟ من می‌خواهم نکته‌ای دیگر را هم اضافه کنم: از زمان مرحوم آقای بروجردی تا به امروز، چند دهه گذشته و گفت‌وگوهای زیادی درباره تقریب مذاهب، هم در جهان اسلام و هم در ایران، انجام شده است. فکر می‌کنید از آن زمان تا به امروز، چه پیشرفتی در این مسیر حاصل شده؟ و حالا که اجلاس بحرین برگزار شده، به‌عنوان یکی از جدیدترین نمونه‌های این مسیر، چه نکات یا تفاوت‌هایی نسبت به گذشته داشته است؟

ابطحی: ببینید، من یک نکته را دوباره تأکید می‌کنم: گفت‌وگو خودش یک “هدف” است، نه یک وسیله. ما در این مسیر دنبال این نیستیم که مثلاً همه اهل سنت را شیعه کنیم یا بالعکس. حتی در گفت‌وگوی ادیان هم، هدف این نیست که ما دیگران را به اسلام دعوت کنیم یا آن‌ها ما را به مسیحیت. اینکه فضای گفت‌وگو باز بماند، خودش یک ارزش است، یک هدف مهم است.

 

وقتی می‌بینیم این روند هنوز ادامه دارد، یعنی این‌همه سال گفت‌وگو انجام شده و هنوز بسته نشده، این خودش یک موفقیت است. از زمان شکل‌گیری دارالتقریب توسط مرحوم آقای بروجردی، این مسیر پیش رفته، هرچند تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار گرفته؛ هم در ایران، هم در کشورهای دیگر مثل مصر. گاهی این مسیر کمرنگ شده، گاهی پررنگ، اما بسته نشده.

 

تفاوت این اجلاس با گذشته در این بود که در گذشته، چهره‌هایی مثل آقای قمی را در الازهر نوعی مزاحم می‌دانستند. اما در این نشست، ریشه‌های تاریخی این گفت‌وگو چند بار توسط رهبر الازهر مورد تأکید قرار گرفت. یعنی این بار، گفت‌وگو نه‌تنها به رسمیت شناخته شد، بلکه به آن افتخار هم می‌کردند. به نظرم، این خیلی مهم است. یعنی این مسیر دوباره روشن شده، زنده شده.

 

سروش علوی: فکر می‌کنید دستاورد این اجلاس برای خود بحرین چی بود؟ یعنی بحرین به‌عنوان میزبان، چه نقشی ایفا کرد؟

ابطحی: بحرین در سال‌های گذشته درگیر تنش‌های زیادی بوده، به‌ویژه بعد از بهار عربی و درگیری‌هایی با شیعیان داخل کشور. همچنین، ورودش به پیمان آبراهام و نزدیکی‌اش به رژیم صهیونیستی، موقعیتش را حساس کرده بود. برگزاری چنین نشستی، برای بحرین فرصتی بود تا نشان دهد از فضای خشونت و تندروی مذهبی فاصله گرفته و به سمت گفت‌وگو حرکت کرده است. اگر این فضا به داخل هم منتقل شود، می‌تواند اثر مثبتی بر وحدت داخلی‌شان هم داشته باشد.

 

سروش علوی: سوال دوم درباره نقش اخوان‌المسلمین در این اجلاس است. با توجه به جایگاه تاریخی‌شان در مصر، آیا نشانی از تأثیر یا تعامل آن‌ها با الازهر در این نشست دیدید؟

ابطحی: نه، اصلاً. در تاریخچه روابط الازهر و اخوان‌المسلمین همواره فاصله بوده. الازهر، اخوان را جریان انقلابی و سیاسی می‌دانسته و اخوان هم الازهر را مجموعه‌ای محافظه‌کار و سنتی. این دو هیچ‌وقت شریک استراتژیک نبودند و در این اجلاس هم اثری از حضور اخوانی‌ها نبود.

 

سروش علوی: دغدغه‌ای دارم که تمایل دارم مطرح کنم و آن، بحث روشنفکری دینی است. به‌ویژه در ایران، روشنفکران دینی هم در عرصه فکری و هم در عرصه سیاسی تأثیرگذار بوده‌اند. شما نقش روشنفکری دینی را در ذهن و اندیشه نمایندگان ایرانی یادیگر حاضران در اجلاس چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و به‌طور کلی، این جریان در سطح جهان اسلام چه جایگاهی دارد؟

ابطحی: این شاید یکی از نقاط ضعف اصلی این اجلاس بود که از روشنفکران دینی دعوت به عمل نیامده بود. اجلاس کاملاً در بستر سنتی برگزار شد و تمامی شرکت‌کنندگان از رهبران دینی رسمی بودند. این مشابه به این است که حوزه علمیه قم نشستی برگزار کند و به‌طور طبیعی تنها علمای سنتی در آن حضور داشته باشند، نه روشنفکران دینی. خود الازهر نیز یک نهاد سنتی است و طبیعی بود که چنین رویکردی را در پیش بگیرد. با این حال، من کاملاً  موافقم که روشنفکری دینی در ایران از بسیاری از کشورهای اسلامی پیشرفته‌تر است و می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌تری در جهان اسلام ایفا کند. در کشورهایی مانند مصر، لبنان، مراکش و اردن نیز چهره‌های روشنفکر دینی وجود دارند، اما به دلیل غلبه جریان‌های سنتی، این چهره‌ها به‌طور کامل به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

 

سروش علوی: از اینکه دعوت ما را پذیرفتید، بسیار سپاسگزارم.

ابطحی: من نیز از شما سپاسگزارم. گفت‌وگوی خوبی بود.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.