پدیدارشناسی حیات محمد(صلی الله علیه وآله)
مترجم: محمد باقر معموری
بریتانیکا از دایرهالمعارفهای معتبر جهانی است که با سرعت زیاد در حال گسترش و به روزرسانی است، و یکی از مهمترین و مورد اعتمادترین منابع مورد استفاده توسط مردم آمریکا است. نوشتاری که پیش رو دارید، ترجمه بخش نخست از مدخل «محمد» از دانشنامه بریتانیکا است که توسط «سید حسین نصر» نگاشته شده و مقاله نسبتا مفصلی است. نکته حایز اهمیت درباره این مقاله، نگاه پدیدارشناسانه به پیامبر، اسلام و مسلمانان است. نگرشهای صوفیانه به اسلام که در جاهای زیادی در مقاله وجود دارد، از ویژگیهای دیگر این مقاله است. همچنین مولف در بخشهای مختلف مقاله، هر گاه که نظر سنتی اسلام را ذکر کرده است، بلافاصله به نظریه اندیشمندان معاصر اسلامی نیز پرداخته است.
در توضیح رویکرد پدیدارشناختی به تاریخ اسلام، میبایست میان آن و رویکرد سکولاریسیتی به تاریخ تفاوت قایل شویم. پس از قرون وسطا و در عصر نوزایی و پس از آن، بررسی سکولاریستی تاریخ که مبتنی بر درک پوزیتیویستی از وقایع تاریخی است، یکی از روشهای رایج مطالعه اسلام و تاریخ اسلامی در غرب است. در این رویکرد، مهمترین نقش را گزارشهای تاریخی بر عهده دارند و محقق یا مورخ سعی میکند این گزارشهای تاریخی را در فضای ذهنی و فکری خویش، تفسیر و تبیین نماید.
در مقابل این دیدگاه، اخیرا دیدگاه دیگری برای بررسی اسلام و مسلمانان به وجود آمده است که اسلام را به عنوان یک پدیده در نظر گرفته و مسلمانان را از این بستر، جدا نمیکند. نگاه پدیدارشناسانه (phenomenology)، اسلام و تاریخ را با یک رویکرد انتزاعی مورد بررسی قرار نمیدهد. بلکه سعی میکند، اسلام را در یک بستر زمانی و مکانی گسترده و با نگاهی جهانشمولتر بررسی کند. اگر تا به حال پیامبر در یک بستر تاریخی خاص قرار داده شده و مورد مطاله قرار میگرفت، در نگاه پدیدارشناسانه، پیامبر در یک گستره وسیعتر و در نگاه مسلمانان طول تاریخ اسلام، بررسی میشود. در این رویکرد، دیگر پیامبر یک شخصیت تاریخی انتزاعی نیست که در دوره خاصی میزیسته و اقداماتی را انجام داده است، بلکه او یک زنجیره به هم پیوسته از تصورات، عقاید و فرهنگهایی است که هم اکنون در دیدگاه مسلمانان نسبت به وی وجود دارد.
***
مدخل محمد از دایرهالمعارف بریتانیکا
متولد ۵۷۰، مکه، عربستان [در حال حاضر عربستان سعودی]
فوت ۸ جون سال ۶۳۲، مدینه
به طور کامل ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم موسس دین اسلام، مورد پذیرش توسط مسلمانان دنیا به عنوان آخرین پیامبر خدا
اگر چه هم اکنون اسم او هر روز چندین بیلیون بار با احترام یاد میشود، محمد(ص) در تاریخ غرب از قرن هفتم تا همین اواخر به شدت مورد ناسزا قرار میگرفت. او مؤسس تنها دین جهانی است که در روشنایی کامل تاریخ قرار گرفته و راجع به او گزارشهای فراوانی در متون تاریخی وجود دارد. اگر چه مثل سایر شخصیتهای تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمامی جزئیات زندگی او روشن نیست. از آنجایی که محمد(ص) یکی از اثرگذارترین شخصیتهای طول تاریخ است، زندگی و اقدامات و اندیشههای وی طی قرنها بین موافقان و مخالفانش مورد منازعه و بحث قرار گرفته است؛ این مسأله سبب شده، نوشتن بیوگرافی از او دشوار باشد. همیشه میبایست درک اسلامی از محمد(ص) و نیز فهم عقلانی اندیشمندان غربی از او که به سبب فلسفه قرون ۱۸ و ۱۹ مانند حسگرایی، گسترش زیادی یافت، مورد توجه قرار بگیرد. همچنین، بر اساس شواهد تاریخی و همچنین درک مسلمانان از محمد(ص) به عنوان پیامبر، میبایست به نوشتههای مجادلهانگیز مسیحی که محمد(ص) را به عنوان یک مرتد (و حتی یک ضد مسیح) توصیف میکند، پاسخی ارائه کرد. تاریخ این نوشتهها به اوایل قرون وسطی باز میگردد و هنوز هم تا حدودی تصور عمومی غرب از وی را تشکیل میدهد. پس ضروری است که هم گزارشهای تاریخی مورد مطالعه قرار بگیرد و هم فهم اسلامی از محمد(ص) روشن گردد؛ البته بررسی این گزارشهای تاریخی مبتنی بر پیشفرضهای سکولاریستی نخواهد بود.
روششناسی و اصطلاحشناسی
منابعی برای پیامبرشناسی
منابع مطالعه در مورد محمد(ص) گوناگون است. اولین و مهمترین منبع، قرآن کتاب مقدس اسلام است. اگر چه قرآن نزد مسلمانان به عنوان کلمات خدا و نه کلمات محمد(ص) شناخته میشود، ولی با این حال، این کتاب مهمترین ابعاد مرتبط با زندگی محمد(ص) را نشان میدهد. همچنین گفتههای خود محمد(ص) (حدیث) و شرح رفتار او (سنت) از منابع مطالعه در مورد محمد(ص) است. علاوه بر این، بیوگرافیهایی (سیره) از او موجود است که به آثار ابن اسحاق (۷۰۴ – ۷۶۷م) بر میگردد که در قرن نهم به وسیله ابن هشام و یونس بن بُکیر بازنویسی شده است. نیز، آثاری درباره تاریخ دینی نوشته نویسندگان بعدی چون الطبری و الثعالیبی حاوی بیوگرافی مفصلی از محمد(ص) است. همچنین گزارشهایی از مغازی (=جنگها) وجود دارد که وضعیت جامعه مسلمان در سالهای آغازین را مشخص میکند. از مهمترین این آثار «کتاب المغازی» از الواقدی (۷۴۷ – ۸۲۳م) است. «کتاب الطبقات الکبیر» نوشته ابن سعد (متوفای ۸۴۴/۸۴۵م) یکی از منابع مهم دیگر در مورد زندگی محمد(ص)، همراهان او و شخصیتهای بعدی در تاریخ اسلامی است. پس از اینها، سنت شفاهی نیز در دسترس است. اگر چه معمولا تاریخدانان حسگرا، به روایتهای کلامی بیمهری نشان میدهند، ولی با این حال، روایتهای شفاهی نقش مهمی در فهم تصور اسلامی از پیامبر ایفا میکند. همان طور که سنت شفاهی نقش خود را در فهم مسیحیان از عیسی مسیح یا فهم یهودیان از موسی و سایر پیامبرهای باستانی اسرائیل نیز ایفا کرده است.
غیر از این، آثار غربی وجود دارد که بسیاری از آنها از قرن هیجدهم به بعد، از نگاه تاریخی جدلآمیزی که توسط نویسندگان مسیحی اولیه وجود داشت، فاصله گرفته است. این نوع نگرش که هم اکنون بیشتر به تاریخ پیوسته است، به طور کلی پیامبری محمد(ص) را نمیپذیرفت و تحت تاثیر تفکر فلسفی غرب و چارچوب الهیاتی نویسندگان خود بود. بسیاری از این مطالعات، تا حدود زیادی بازتاب پژوهشهای تاریخی بود و بیشتر به مسائلی چون انسان، جامعه، اقتصاد و سیاست توجه داشت تا نسبت به مسائل دینی، الهیاتی و معنوی. تنها در اواخر قرن بیستم، نویسندگان غربی، تحقیقات دقیق را آنچنان که در غرب شناخته میشود به همراه احساس همدلی و همسویی به موضوع مورد مطالعه، ترکیب کردند و با توجه به واقعیتهای دینی و معنوی، از آنها برای مطالعه پیرامون موسس دینی بزرگ و جهانی استفاده کردند.
نامها و عناوین پیامبر
محمد (= شخص مورد ستایش) مشهورترین اسم پیامبر اسلام است که بخشی از اذان، یا همان دعوت همه روزه به عبادت است. بعد از شهادت به یگانگی خدا، مسلمان اظهار میدارد که «همانا شهادت میدهم که محمد(ص) پیامبر خدا است» (اشهد ان لا اله الا الله). وقتی این نام توسط مسلمانان ادا میشود، همیشه پس از آن، در ادامه عبارت «صلی الله علیه و آله و سلم» (خدا به او و خاندانش برکت داده و سلام خدا بر او و خاندانش باد) گفته میشود. همان طور که وقتی نام سایر پیامبران همچون ابراهیم، موسی یا عیسی برده میشود، واژه «علیه السلام» (سلام] خدا[ بر او باد) در ادامه گفته میشود. محمد(ص) به طور وسیع به واژههای گوناگونی مثل Mahon، Mahomés، Mahun، Mahum (همگی در فرانسه)،Machmet (آلمانی)، Maúmet (ایسلندی قدیمی) در اروپا شناخته میشود. همچنین محمد محبوبترین اسم مردانه در جهان اسلام است؛ چه به تنهایی و چه با اسامی دیگر چون علی و حسین.
البته، محمد(ص) دارای اسامی بسیار دیگری است که برخی از آنها «اسامی مقدس» به حساب میآیند و به اعتقاد مسلمانان، توسط خدا به وی عطا شده است. از لحاظ سنتی، ۹۹ اسم مختلف از وی، عموما در مناجاتها و نمازها ذکر میشود. یکی از اسامی که بسیار مورد استفاده قرار گرفته و برای درک بهتر پیامبر، فهم آن ضروری است، احمد (مورد ستایشترین) میباشد. احمد به عنوان اسم باطنی و آسمانی پیامبر شناخته میشود. طی قرون متمادی حاکمان اسلامی، اعتقاد داشتهاند که وقتی مسیح از حکمفرمایی فارقلیط (پاراکلتوس) در آینده سخن میگوید، به احمد اشاره دارد. همچنین برخی از اسامی بسیار پراهمیت وی، نامهایی هستند که به پیامبری محمد(ص) اشاره دارد؛ به عنوان مثال: نبی (پیامبر) و رسولالله (پیامبر خدا) را میتوان نام برد. برخی دیگر از اسامی پیامبر، طاها (تطهیرکننده عمیق و راهنما)، یاسین (مرد عالی)، مصطفی (انتخاب شده)، عبدالله (بنده کامل خدا)، حبیبالله (محبوب خدا)، ذکر الله (یادآورنده خدا)، امین (فرد مورد اعتماد)، سراج (روشنگر راه صحیح)، منیر (روشنگر جهان)، هدی (راهنمای حقیقت)، غیاث (راهنما کننده) و نعمتالله (هدیه خدا) میباشد. این اسامی و بسیاری دیگر نقش مهمی در دینداری روزانه مسلمانان و در رسوم و سنتهای تصوف دارد. فهم معنای این اسامی برای درک تصور اسلامی از محمد(ص) یا درک آنچه برخی پیامبرشناسی اسلامی مینامند، ضروری است.
زندگی محمد(ص)
شجرهنامه و آغاز زندگی
هم قبل از پیدایش اسلام و هم در دوران اسلامی، قبایل عرب برای شجرهنامهها اهمیت زیادی قائل شده، اطلاعات خویش در این مورد را با احتیاط زیادی نگهداری میکردند. در حقیقت طی دوران اسلامی دانش کاملی به نام نسبشناسی (علم الانساب) توسعه یافت که دارای اهمیت تاریخی فراوانی است. از آنجایی که در دوران پیش از اسلام، این اطلاعات نوشته نمیشده است، تاریخدانان غربی که به گزارشهای مکتوب تکیه میورزند، آن را جدی نگرفتهاند. در هر حال، برای مسلمانان شجرهنامه محمد(ص) همیشه پر اهمیت بوده است. آنها اجداد وی را به اسماعیل و از آن جا به ابراهیم پیامبر، وصل میکنند. این واقعیت حتی توسط مخالفان اسلام در قرون وسطی مورد پذیرش قرار گرفته بود، ولی توسط تاریخدانان جدید مورد تردید قرار گرفته است.
بر اساس منابع رایج مسلمانان، محمد(ص) در مکه در سال «عام الفیل» معادل سال ۵۷۰ بعد از میلاد به دنیا آمده است. دانشمندان غربی این تاریخ را حداقل به عنوان تاریخ تقریبی تولد او میشمارند. در سال عامالفیل، ابرهه، پادشه ابیسینیا (اتیوپی فعلی)، نیروی فراوانی را به مکه ارسال کرد تا کعبه را ویران کنند؛ این واقعه دلیل نامگذاری این سال به عامالفیل است. مسلمانان معتقدند کعبه مکان مقدسی است که توسط آدم ساخته شده و ابراهیم آن را بازسازی کرده است. اَبرهه کعبه را به عنوان رقیبی برای معبد تازه ساخت خود در صنعا در یمن به حساب میآورد. بر اساس اعتقاد رایج، فیلی که در جلوی سپاه ابرهه پیشروی میکرد وقتی به مکه رسید زانو زد و از حرکت سر باز زد. خیلی زود آسمان از پرندگانی که به سپاهیان ابرهه، سنگریزه پرتاب میکردند پر شد و سپاه پراکنده گردید. بدین سان مکان مقدسی که به اعتقاد مسلمانان انعکاس معبد آسمانی در زمین است، نجات یافت. اگر چه در آن زمان، کعبه در اختیار عربهایی بود که توحید ابراهیمی را زیر پا گذاشته بودند. (به استثنای حنفاء یا یکتاپرستان)
مدت کوتاهی پس از این واقعه مهم در تاریخ عربستان، محمد(ص) در مکه به دنیا آمد. پدر او عبدالله و مادر او آمنه از خاندان بنی هاشم بودند. بنیهاشم شاخهای از قریش، قبیله حاکم در مکه بود که همچنین وظیفه نگهداری از حرم مقدس، کعبه را بر عهده داشت. عبدالله قبل از تولد محمد(ص) فوت شد و بدینسان آمنه تمامی امید خویش را در مولود تازه یافت. اگر چه پدربزرگ محمد(ص)، عبدالمطلب عهدهدار رهبری جامعه مکه بود، ولی با این حال، وی بدون پدر سختیهای زیادی را متحمل شد. تاکید به مهربانی و سخاوت در حق یتیمان در جامعه اسلامی، و علاقه وی به یتیمان در بزرگسالی، به یتیمی پیامبر در دوران کودکی و دستورات قرآنی باز میگردد.
برای اینکه محمد(ص) عربی را به شکل خالص خود فرا گیرد و سنتهای عربی را به خوبی بیاموزد، آمنه وی را زمانی که نوزاد بود، به صحرا فرستاد. در آن زمان، این کار سنت تمامی خانوادههای مهم عرب به حساب میآمد. اعتقاد بر این بود که فرد در صحرا صفاتی همچون انضباط شخصی، نجابت و آزادگی را فرا میگیرد. نیز، اقامت در صحرا دوری از انحرافات و فساد شهر را در پی داشت. همچنین با قرار گرفتن در معرض سخن گفتن فصیح بدویها، این امکان فراهم میشد که فرد، سخنوری بهتر گردد. به این ترتیب، اتصال به صحرا و خلوص و آرامش آن برای ساکنان شهر در هر نسل زنده میگردید. آمنه زنی فقیر به نام حلیمه از قبیله بنیسعد، شاخهای از حوزین را انتخاب کرد تا فرزندش را شیر داده، او را پرورش دهد. به این ترتیب، محمد(ص) جوان، سالهای متعددی را در صحرا گذراند.
در همین زمین بود که بر اساس اعتقادات سنتی، دو فرشته به شکل مرد بر محمد(ص) ظاهر شده، سینه او را گشودند و قلب او را با برف، خالص و پاک کردند. این داستان بیانگر این اعتقاد اسلامی است که خدا پیامبر خود را پاک کرده، او را از گناه حفظ میکند. محمد(ص) خود نیز این ماجرا را شرح داده است: «دو مرد سفیدپوش با جام طلایی مملو از برف نزد من آمدند. پس مقابل من ایستاده، سینه من را شکافتند و از آن لخته سیاهی درآورده و آن را به دور انداختند. آنگاه قلب و سینه من را با برف شستند.» (مارتین لینگز، زندگانی محمد(ص): بر اساس منابع نخستین، ۱۹۹۱). آنگاه محمد(ص) این سخن را که در احادیث موجود است، نقل کرد: «شیطان به هر فرزندی از آدم در هنگام تولد دست میزند به غیر از مریم و فرزند او». حلیمه و شوهرش حارث که از این ماجرا متعجب شدند و همچنین خال موجود بر کمر محمد(ص) توجه آنها را جلب کرده بود، پسر را به مکه باز گرداندند. (این خال در منابع سنتی به عنوان مهر پیغمبری دانسته شده است)
وقتی محمد(ص) شش سالش بود، مادرش فوت کرد. حالا او کاملا یتیم شده بود و توسط پدربزرگ خود عبدالمطلب بزرگ میشد. عبدالمطلب، خود دو سال بعد فوت کرد. در این هنگام وی تحت مراقبت عمویش ابوطالب و پدر علی قرار گرفت. محمد(ص) این لطف را بعدها با بردن علی به خانه خود و ازدواج دخترش فاطمه با علی، جبران کرد.
این اعتقاد وجود دارد که محمد(ص) در جوانی، دارای زیبایی ظاهری غیرعادی و شخصیت سخاوتمندی بود. میزان انصاف و عدالت او آن چنان مورد پذیرش و احترام مردم مکه بود که برای داوری پیش او میرفتند و او را به عنوان امین (فرد مورد اعتماد) میشناختند. ظاهر گیرای او موضوع تعداد بیشماری از اشعار به زبانهای مختلف اسلامی است. محمد(ص) بر طبق گفتههای علی:
نه بلند قد بود و لاغر و نه کوتاه و چاق؛ بلکه قد متوسطی داشت. موی او نه مجعد و به هم پیچیده بود و نه صاف؛ بلکه به شکل منظمی موجدار مینمود. او صورت گردی داشت. رنگ سفید مایل به سرخی داشت. چشمان مشکی و مژگانی دراز داشت. ابروان او پرپشت و کتفهای او عریض بود. پوست صافی داشت و موهایی که از سینه تا ناف کشیده میشد. دستان او به نحو متوازنی در راستای پای او قرار داشت. بسیار استوار گام بر میداشت به نحوی که گویا در سرپایینی قدم بر میدارد. در پشت او که آخرین پیامبر بود، بین کتفهایش مهر پیامبری ]خال[ قرار داشت.
منابع اسلامی بیان میکنند که دیگران نیز خال را به عنوان مهر پیامبری میشناختند، از جمله بحیرای راهب که محمد(ص) را در کاروان ابوطالب که به سمت شام میرفت ملاقت کرد.
در سن ۲۵ سالگی، محمد(ص) از طرف زنی ثروتمند از اهل مکه به نام خدیجه بنت خویلد که محمد(ص) مسؤول کارهای تجاری وی بود، پیشنهاد ازدواج دریافت کرد. علی رغم اینکه خدیجه ۱۵ سال از محمد(ص) بزرگتر بود، وی پیشنهاد را پذیرفت و تا مرگ خدیجه با زن دیگری ازدواج نکرد (در حالی که چندهمسری مجاز و معمول بود). خدیجه برای محمد(ص) دو پسر به دنیا آورد که هر دو در کودکی مردند. نام اولین پسر قاسم بود و از همین جا یکی از نامهای پیامبر، ابوالقاسم ایجاد شده است. خدیجه چهار دختر نیز برای محمد(ص) به دنیا آورد: زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه. فاطمه کوچکترین دختر که مریم دوم نامیده شده است نسبت به سایر فرزندان، بیشترین تاثیر را در تاریخ به جای گذاشته است. امامان شیعه، نیز سادات یا شریفان از طریق فاطمه و علی از نسل محمد(ص) به حساب میآیند. خود خدیجه در اسلام به عنوان یکی از بهترین زنان مقدس به شمار میرود و در کنار فاطمه در پارسایی اسلامی و نیز رویدادهای آندنیایی (اخروی) مربوط به روح زنان نقش مهمی ایفا میکند.
محمد(ص) در ۳۵ سالگی به چهره بسیار قابل احترامی در مکه تبدیل شده و علی را به خانه خود آورده بود. مطابق اعتقاد رایج بین مسلمانان، در این دوران از محمد(ص) خواسته شد تا در مورد نزاعی در مکه داوری کند. ماجرا از این قرار بود که قبایل مختلف در مورد اینکه چه قبیلهای باید حجرالاسود مقدس را در گوشه کعبه تازه ساخت قرار دهد، با هم اختلاف پیدا کرده بودند. وی این مشکل را به نحو خاصی حل کرد. محمد(ص) ردای خویش را بر زمین پهن کرد و سنگ را در وسط ردای خویش قرار داد. آنگاه از هر قبیله خواست تا نمایندهای بفرستند تا نماینده ایشان گوشهای از ردا را گرفته و آن را نزدیک محل قرارگیری سنگ ببرند تا در آن محل قرار بگیرد. شهرت وی تا حدودی در ایمان قوی و توجه زیاد او به عبادت ریشه داشت. وی معمولا شهر را ترک میکرد و برای عبادت و تفکر به صحرا پناه میبرد. همچنین پیش از ظهور پیامبری بر وی، الهاماتی دریافت میکرد که او آنها را همانند «تجلی نور طلوع» توصیف کرده است. در یکی از همین دورههای عزلت در سن ۴۰ سالگی هنگامی که در غاری به نام حراء در کوه نور (جبلالنور) در نزدیکی مکه مشغول تفکر و عبادت بود، حضور فرشته مقرب جبرئیل را احساس کرد و بدینسان فرآیند وحی قرآن آغاز گردید.
ظهور وحی و دوران مکه
در ماه رمضان در سال ۶۱۰ جبرئیل به شکل یک مرد بر پیامبر ظاهر شد و از او خواست تا «از حفظ بخواند» (اقرأ) سپس او را در آغوش گرفت. محمد(ص) به غریبه گفت که خواندن نمیداند. اما فرشته خواسته خود را برای سه بار تکرار کرد و پس از آن آیات اولیه قرآن که با «بخوان به نام پروردگات که آفرید» بر وی وحی شد. اگر چه دستور «اقرا» گاهی به «بخوان» ترجمه شده است، «از حفظ خواندن» ترجمه مناسبتری به نظر میرسد. زیرا بر اساس منابع سنتی اسلامی، پیامبر امّی (درس نخوانده) بود، به این معنی که روح او از دانشهای بشری خالی و قبل از دریافت کلمات الهی دست نخورده بود. بسیاری از دانشمندان غربی و برخی از مفسران مدرن اسلامی دلالتهای دیگری برای امّی بر میشمارند، ولی در دیدگاه سنتی، «درس نخوانده» معنای مورد قبول است.
به هر حال، محمد(ص) با تصور این که توسط جنیان یا دیوها تسخیر شده است، از غار فرار کرد. در حالی که محمد(ص) از کوه دوان دوان پایین میآمد، صدایی شنید که میگفت «تو پیامبر خدا هستی و من جبرئیل هستم». در حالی که بالا را مینگریست، مردی را که با او سخن گفته بود در هیبت اصلی خویش دید؛ فرشتهای آن چنان بزرگ که به هر سو در افق که مینگریست پیکر وی را میدید که آسمان را فراگرفته و به رنگ سبز (رنگ رسمی اسلام تا به امروز) در آمده بود. محمد(ص) به خانه بازگشت و وقتی اثرات ترس که با احترام آمیخته بود، در روح وی فروکش کرد، برای خدیجه تعریف کرد که چه اتفاقی بر او افتاده است. خدیجه مسؤولیت محمد(ص) را باور کرد و پسر عموی نابینایش، به نام ورقه را نزد خویش فراخواند. ورقه مسیحی فردی خردمند و مذهبی بود. ورقه پس از این که گزارش ماجرا را شنید، این واقعیت که محمد(ص) به وسیله خدا انتخاب شده است، را تایید کرد و کمی بعد از آن محمد(ص) مجددا مورد وحی قرار گرفت. آن چنان که پیامبر خود بعدا نقل کرد، وحی از طریق فرشته مقرب و یا مستقیما بر قلب او نازل میشد. همچنین وحی با طنین صدایی همچون زنگ همراه میشد. بر اساس سنت اسلامی، این آغاز فرآیند نزول قرآن بود که ۲۳ سال ادامه پیدا کرد و مدت زمان کوتاهی قبل از فوت پیامبر پایان یافت.
محمد(ص) ابتدا پیغام خود را به اعضای خانواده خویش اعلام کرد، سپس به برخی از آشنایان، سه سال بعد در زمان آشکارسازی رسالت خویش به عموم مردم. اولین کسانی که دعوت محمد(ص) را پذیرفتند و مسلمان شدند خدیجه، علی(ع)، زید بن الحارث و ابوبکر بودند. زید بن الحارث همانند فرزند محمد(ص) و ابوبکر یکی از افراد مورد احترام مکه و از دوستان نزدیک پیامبر بود. این حلقه، گروهی بودند که اسلام در آن به حلقه بزرگتری رشد کرد. غیر از خانواده و دوستانش تعدادی از افراد برجسته مکه نیز مسلمان شدند. اما اثرگذارترین چهرهها و خانوادهها و مخصوصا کسانی که در تجارت شاخص بودند، دعوت وی را رد کردند. حتی در داخل خانواده خویش نیز کسانی به او بدگمان بودند. اگر چه محمد(ص) از پشتیبانی بسیاری از بنیهاشم سود میجست، عمویش ابولهب، یکی از رهبران بزرگ قریش در مقابل اسلام و ماموریت محمد(ص) به شدت موضع گرفت. مسلک جدید بر اساس وحدانیت خدا و به طور واضح در مقابل بتپرستی قرار داشت، و لذا مخالفان بیم داشتند که موقعیت مساعد کعبه به عنوان مرکز آیینهای مذهبی اقوام عرب را متزلزل کند و از این رو، تجارتی که با زائران کعبه فراهم شده بود، به خطر بیافتد. زائرانی که برای عبادت بتهایی که داخل یا روی کعبه قرار داشتند به آنجا میآمدند.
آن چنان که پیام محمد(ص) گسترش پیدا میکرد، مخالفت با او نیز به رهبری عمر بن هاشم که توسط مسلمانان ابتدایی به ابوجهل (پدر نادانی) ملقب شده بود، گستردهتر میشد. ابوجهل حتی برخی از تازهمسلمانان را شکنجه میکرد که سبب مرگ یکی از ایشان به نام سمیه گردید. محمد(ص) خود به خاطر محافظت خانوادهاش و به خصوص عمویش ابوطالب ایمن بود. پس از این، محمد(ص) به برخی از یاران خویش اجازه داد تا به طور موقت به سرزمین ابیسینیا (اتیوپی فعلی) مهاجرت کنند. در آن جا بود که پادشاه آن کشور، نجاشی آنها را با مهربانی و گشادهدستی پذیرفت. آنها بعدا در مدینه به محمد(ص) ملحق شدند.
در همین زمان در مکه، زندگی برای محمد(ص) و تازه مسلمانان در اثر فشارهای زیاد اعمال شده از طرف سران قریش، سختتر و خطرناک شده بود. حتی مسلمان شدن برخی از رهبران مکه همچون عمر بن خطاب و عثمان بن عفان، از مشکلات طاقتفرسایی که محمد(ص) بعدها در مکه با آن درگیر شد، نکاست.
در این دوره، در مکه بر طبق گفته طبری، وقتی پیامبر در حال خواندن سوره نجم، پنجاه و سومین سوره قرآن بود، شیطان دو آیه کوتاه در دهان محمد(ص) قرار داد. آنگاه جبرئیل بر او ظاهر شد و به او اطلاع داد که این دو آیه توسط خدا به او وحی نشده بود بلکه توسط شیطان تلقین شده بود. این ماجرا توسط ابن هاشم، که بسیار قبلتر از طبری گزارش میکند، نقل نشده است، و تقریبا تمامی مسلمانان سراسر قرون، این ماجرا را به عنوان داستانی ساختگی شناخته و آن را رد میکنند. بیشتر مسلمانان معاصر حتی یک بار هم عبارت «آیات شیطانی» را تا پیش از دهه ۱۹۸۰ میلادی، قبل از انتشار رمان جنجالی به همین نام نوشته سلمان رشدی، نشنیده بودند. سلمان رشدی توسط رهبران دینی ایران محکوم به اعدام گردید و تا اواخر دهه ۱۹۹۰ به خفا رفت. به هر حال دانشمندان غربی ادعاهای بسیاری را مطرح کردند که آیاتی با منشاء شیطانی وارد کتاب مقدس مسلمانان شده است. این ادعا، عقیده اسلامی مبنی بر اینکه قرآن کلام خدا است را مورد تردید قرار میدهد.
در سال ۶۱۹ محمد(ص) به خاطر مرگ دو نفر که به او نزدیک بودند، بسیار غمگین شد: خدیجه و عمویش ابوطالب. خدیجه نه تنها برای ۲۵ سال همسر وفادار او و مادر فرزندانش بود، بلکه دوست و مشاور او نیز بود. تنها پس از فوت او، محمد(ص) با زنان دیگر ازدواج کرد. این ازدواجها بیشتر برای ایجاد پیوستگی و اتحاد با خانوادهها و قبایل مختلف صورت میگرفت. بعدتر در همین سال، فوت ابوطالب که پشتیبان محمد(ص) بود، وضعیت بسیار سختی را برای وی و مسلمانان مکه ایجاد نمود. فوت این دو نفر همزمان با شکست وی در گسترش اسلام در شهر طائف گردید و به شدت عزم و تصمیم او را در بوته آزمایش قرار داد.
البته محمد(ص) در همین زمان که سختترین مرحله زندگی وی بود به مرحمت الهی، تجربه معنوی مهمی را در طول زندگی خویش تجربه کرد. در یکی از دیدارهای شبانه او به کعبه، در حجر، زاویهای نزدیک دیوار شمالی کعبه، به خواب فرو رفت و عروج شبانهای (اسراء یا معراج) را آزمایش کرد. در قرآن، حدیث و تقریبا هر اثری که در مورد تاریخ مقدس اسلام نوشته شده، این مساله اشاره شده است. این ماجرا همچنین، در تعداد بیشماری از نوشتههای فلسفی و عرفانی توضیح، و به تفصیل بررسی شده است. بر طبق شرحهای سنتی با اختلافات مشخص و اندک، محمد(ص) به وسیله جبرئیل سوار بر اسب بالداری به نام براق شده، به اورشلیم برده میشود. از سنگی که ابراهیم میخواست فرزند خود را بر روی آن قربانی کند (هم اکنون به نام مسجد سنگ (قبه الصخره) مشهور است و یکی از قدیمیترین و مهمترین مساجد اسلامی است)، آنها به طبقههای بالاتر هستی رفته و تا محضر خدا صعود کردند. در نقطهای جبرئیل توضیح میدهد که نمیتواند جلوتر برود زیرا که در این صورت، بالهای او خواهند سوخت؛ به این معنی که محمد(ص) به مرحلهای بالاتر از فرشته مقرب رسیده است. محمد(ص) میگوید که وقتی در آنجا ایستاده بود، خزانه دانش الهی را دریافت کرده و پس از آن در مقابل بارگاه الهی از روی خشوع سجده نموده است. خدا همچنین شکل و تعداد نهایی نمازهای روزانه اسلامی را به او وحی کرد. همچنین، گفته شده محمد(ص) که به سطوح بالاتری از هستی ـ تشیبه شده به طبقات آسمان ـ رفت، بهشت را نیز مشاهده نمود و در آنجا با پیامبران گذشته همچون موسی و عیسی ملاقات کرد.
براساس عقیده رایج بین مسلمانان، معراج پیامبر نه تنها به صورت روحانی بلکه در عین حال یک صعود جسمانی نیز بوده است؛ دقیقا همچون عروج مسیح که بر اساس اعتقادات سنتی مسیحیان، دقیقا با روح و بدن وی صورت گرفته است. دانشمندان دوران مدرن غرب معمولا این تجربه محمد(ص) را به عنوان یک الهام باطنی یا خواب تلقی میکنند؛ در حالی که برخی از مسلمانان نوین در پاسخ به سکولارها و عقلگرایان، معراج را تنها روحانی دانستهاند. معراج الگوی اولیه تجربه معنوی در اسلام است و از این لحاظ که شکل دهنده چارچوب نهایی بین جنبههای معنوی، روانی و فیزیکی بشر است، اهمیت دارد. به علت اهمیتی که جنبه روحانی معراج دارد، منشاء بسیاری از آثار متافیزیکی و ادبی در شعر و نثر بوده است. اشخاص بسیار متعددی چون ابن سینا و ابن عربی در مورد مفهوم باطنی معراج مطالبی نگاشتهاند. معراج، سیر در مراحل هستی است که به صورت نمادین در قالب سفر در طبقات آسمان تا ذات خدا که مهمترین بخش معراج است، مطرح شده است. برخی معتقد هستند که این ایده حتی به اروپا نیز رسیده است و در ساختار کمدی الهی دانته مورد استفاده قرار گرفته است. نیز باید دانست که معراج یکی از دلایلی است که مسلمانان اورشلیم را مقدس میشمارند.
اندیشه گسترش پیام اسلام در ورای مکه، با وجود شکست در طائف، در ذهن محمد(ص) تقویت شد. در سال ۶۲۱ یا حوالی آن هیأتی از یثرب، شهری در شمال مکه که درباره عدالت و توانایی محمد(ص) در رهبری چیزهایی شنیده بودند با وی تماس گرفتند و از وی دعوت کردند به شهرشان برود و رهبری آنها را بر عهده گیرد. در آن زمانی، یثرب از درگیری دائمی بین دو قبیله بزرگ خود، اوس و خزرج رنج میبرد. جمعیت قابل ملاحظه یهودیان، سومین گروه اجتماعی موجود در شهر بودند. بعد از رایزنیهایی که محمد(ص) انجام داد، در العقبه، یک دیدار مقدماتی صورت گرفت و در زمان حج سال ۶۲۲، یک توافق رسمی با مردم یثرب در خصوص اینکه محمد(ص) و پیروانش مورد حفاظت ساکنان یثرب هستند، صورت گرفت. بعد از نهایی شدن توافق، محمد(ص) به پیروان خود فرمان داد تا در گروههای کوچک به شکلی که توجه خاصی جلب نکند، مکه را ترک کنند و در یثرب منتظر او بمانند.
در نهایت، محمد(ص) یک شب شهر را به همراه ابوبکر از یک مسیر فرعی ترک کرد. در همین حال به علی(ع) نیز دستور داد که در بسترش بخوابد. قریش که تصمیم گرفته بود از دست پیامبر یک بار و برای همیشه خلاص شوند، به منزل پیامبر حمله کردند ولی علی(ع) را به جای او یافتند. پس از این، جستجو به دنبال پیامبر توسط مشرکان آغاز گردید. بر اساس قرائت سنتی اسلام، و بر خلاف نظر دانشمندان غربی، محمد(ص) و ابوبکر در غاری که کل دهانه آن با تار عنکبوت پر شده بود و چند پرنده نیز در جلوی آن لانه کرده بودند، مخفی شدند. وقتی گروه جستجو به دهانه غار رسید، تصمیم گرفت تا به درون غار نرود، زیرا تارهای عنکبوت پاره نشده و آشیانههای پرندگان موجود بر دهانه غار ظاهرا نشانگر این بود که کسی داخل غار نشده است. این داستان که در سوره نهم قرآن ذکر شده است دارای اهمیت سمبولیک زیادی است و همچنین نقش مهمی در پارسایی اسلامی و ادبیات صوفیانه دارد.
در ۲۵ سپتامبر سال ۶۲۲، هجرت (در لاتین: Hegira) محمد(ص) پایان یافت و به یثرب که پس از آن به نام مدینهالنبی (شهر پیامبر) شناخته شد، رسید. این ماجرا پر اهمیت منجر به ثبات اسلام به عنوان یک دین و نظم اجتماعی گردید و به عنوان آغاز تاریخ اسلامی نیز شناخته شد. خلیفه دوم، عمر اولین کسی بود که از این سیستم تاریخی استفاده کرد و روز اول ماه قمری محرم را که برابر با ۱۶ جولای سال ۶۲۲ است، به عنوان روز اول تاریخ اسلامی تثبیت کرد.
محمد(ص) به شهری به نام قبا در اطراف مدینه رسید. وی دستور داد در آن منطقه اولین مسجد اسلام ساخته شود. مردم شهر در دستههای بزرگی به دیدن او آمدند و هر خانواده میخواست تا وی را به خانه خود ببرد. به همین خاطر بود که وی اعلام کرد شترش، قصوره باید آزاد باشد تا به هر کجا که دلش خواست برود و هر کجا که توقف کرد، وی نیز در همان جا سکونت خواهد کرد. مسجدی که بعدا به مسجد النبی (مسجد پیامبر) مشهور شد در همسایگی خانهای ساخته شد که شتر در آنجا توقف کرد و محمد(ص) در آنجا میزیست. مقبره وی نیز در این مسجد واقع شده است.
دوران مدینه
در روزهای اول استقرار محمد(ص) در مدینه، مورد اعتمادترین پیروان او کسانی بودند که قبل از او یا همانند علی کمی بعد از او، از مکه مهاجرت کرده بودند؛ اگر چه خیلی زود بسیاری از اهل مدینه مسلمان شدند. به این ترتیب، جمعیت اولیه مسلمانان از دو گروه هجرت کنندگان (مهاجران) و یاریگران اهل مدینه (انصار) تشکیل گردید. برخی از خانوادههای مدنی و شخصیتهای شاخص مدینه مثل عبدالله ابن اُبی از پذیرش اسلام خودداری کردند؛ اما به تدریج همه عربهای مدینه مسلمان شدند. با این حال، با وجود حضور قبایل ثروتمند یهودی که مورد حمایت یهودیان شمال مخصوصا یهودیان خیبر بودند، اختلافات قبیلگی هنوز باقی بود. محمد(ص) امیدوار بود که یهودیان مسلمان شوند و وی را به عنوان پیامبر بپذیرند؛ اما احتمال این مسأله زیاد به نظر نمیرسید. از آن طرف، هر چه محمد(ص) جامعه مدینه ـ مهاجرین و انصار و قبایل اوس و خزرج ـ را به سمت یک جامعه اسلامی هدایت میکرد، دشمنی بین جمعیت یهودیان مدینه و گروه اسلامی تازه تاسیس افزایش مییافت.
در دومین سال هجرت، محمد(ص) قانون اساسی مدینه را تاسیس کرد که در آن ارتباطات گروههای مختلف در جامعه اسلامی، تعریف شده بود. نسلهای بعدی اندیشمندان سیاسی مسلمان به این قانون اساسی توجه ویژهای نشان دادهاند و معتقدند که محمد(ص) جامعه ایدهآل اسلامی را تاسیس، و مدلی برای همه نسلهای آتی مسلمانان ارائه کرده است. در جامعه جدید، ارتباطات بین قبایل و طبقات اجتماعی و اقتصادی بر اساس عدالت اجتماعی بنا شده بود. بر اساس اعتقادات اسلامی، نیز در همین سال جهت و مسیر نمازهای روزانه یا قبله، بر اساس دستور الهی از اورشلیم به مکه تغییر یافت. این تغییر قبله، نماینگر تمییز مشخص اسلام به عنوان یک دین جدید توحیدی است. اورشلیم احترام خود را برای مسملانان به عنوان اولین قبله انتخاب شده توسط خدا، حفظ کرد. بر اساس آموزههای آخرتشناسانه اسلام، در آخر الزمان، اولین قبله و قبله مکه یکی خواهند گردید.
در سال ۶۲۲ نیز پیغام اسلام به طور صریح مبتنی بر بازگشت به توحید ابراهیمی یا توحید خالص (الدین الحنیف) تعریف گردید. برخی در غرب، سال دوم هجرت را دوران ثبات تئوکراسی (حکومت مذهبی) به رهبری محمد(ص) میدانند. اما آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، پیادهسازی یک حکومت قانونمدار بر اساس قوانین الهی بود که محمد(ص) نقش مجری آن را عهده داشت. در هر صورت، از آن زمان تا فوت وی، محمد(ص) هم مسیر دریافت وحی در قالب قرآن بود و هم بر جامعه مسلمانان حکومت میکرد. همچنین قاضی و مهمترین قانونگذار جامعه مدینه بود.
پیکارهای نخستین
خصومت بین قریش و محمد(ص) همچنان به قوت خود باقی بود؛ که تا حدودی ناشی از شکنجه، تجاوز و مصادره اموال مسلمانان توسط قریش میشد. در چندین نوبت، جنجگویان مدینه جلوی عبور کاروانهای اهل مکه که به سوریه میرفتند یا از سوریه باز میگشتند، گرفتند؛ البته، محمد(ص) نمیخواست با اهل مکه پیکار کند تا اینکه آنها در مقابل جامعه تازه تاسیس مدینه لشکرکشی کرده و از آینده روشن اسلام بیمناک شدند. در این زمان، این آیه از قرآن نازل شد: «به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و خدا بر یارى آنان تواناست. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه مىگفتند: پروردگار ما، خداى یکتاست!» (۲۲ : ۳۹ – ۴۰). مسلمانان این آیه را اعلان جنگ خدا در مقابل مشرکان قریش تلقی کردند. در سال ۶۲۴ ارتش قریش متشکل از ۱۰۰۰ نفر در برابر مدینه صفآرایی کرد و با گروه بسیار کوچکی از ۳۱۳ مسلمان در مکانی که بدر نامیده میشود در هفدهم رمضان مواجه شد. تعداد کسانی که درگیر جنگ شدند اندک بود، ولی با این حال، ماجرای بدر توسط مسلمانان به عنوان مهمترین پیکار تاریخ اسلامی تلقی میشود و جنگهای بسیار مهمتر، پس از آن در رتبه بعد، مورد توجه قرار گرفته است. محمد(ص) وعده داد همه کسانی که در بدر کشته شده بودند، شهید بوده و مستقیم به بهشت خواهند رفت. اگر چه تعداد مسلمانان اختلاف زیادی با ارتش قریش داشت، و نه نفر از همراهان پیامبر (صحابه) که از نزدیکترین وفاداران به وی به حساب آمده و به طور مستقیم به او منتسب بودند، در این پیکار کشته شدند؛ ولی با این حال این جنگ، پیروزی مهمی برای آنها بود. مسلمانان معتقدند که جنگ با یاری فرشتگان پیروز شد و تا به امروز کل این ماجرا در حافظه تاریخی مسلمانان باقیمانده است. اگر چه به نظر میرسد که این جنگ یک واقعه کم اهمیت است که در یک صحرای دورافتاده و بین عده اندکی از جنجگویان اتفاق افتاده است، ولی در حقیقت این پیکار تاریخ جهان را تغییر داد.
البته، قریش تلاش خود را برای نابودی جامعه تازه تاسیس اسلامی متوقف نکرد. آنان در سال ۶۲۴-۶۲۵ ارتشی متشکل از ۳۰۰۰ نفر را تحت فرماندهی رهبر مکه ابوسفیان به مدینه ارسال کردند. محمد(ص) نیروهای خود را به سمت کوهی نزدکی مدینه به نام اُحد هدایت کرد و پس از آن، پیکار آغاز شد. مسلمانان در ابتدای پیکار، موفقیتهای داشتند، ولی خالد بن ولید، کتف چپ محمد(ص) را زخمی کرد. خالد یکی از نظامیان بلندپایه مکه بود که بعدها مسلمان شد و در اوایل تاریخ اسلام، از چهرههای مشهور نظامی به حساب میآید. این واقعه پس از اینکه نگهبانان پست خود را برای جمعآوری غنایم قریشیان رها کردند، صورت گرفت. در پی این ماجرا، بسیاری از پیروان محمد(ص) با این تصور که پیامبر فوت کرده است، فرار کردند. در حقیقت اگر چه وی زخمی بود، ولی به محل امنی در دره منتقل شده بود. با این حال، قریشیان نیز از فرصت استفاده نکرده و به جنگ ادامه ندادند. البته تعدادی از چهرههای شاخص مسلمانان، از جمله عموی شجاع محمد(ص)، در این پیکار جان خود را از دست دادند. یهودیان مدینه که از قرار معلوم با قریش نقشه کشیده بودند از مغلوب شدن محمد(ص) خوشحال شدند. از این رو، بنینظیر یکی از قبایل یهودی توقیف و توسط محمد(ص) به خیبر تبعید شد.
پس از آن، یهودیان مدینه به قریش پیشنهاد دادند که مجددا در سال ۶۲۶-۶۲۷ به مدینه حمله برند. با این هدف، قریش برای جمعآوری ارتشی متشکل از ۱۰.۰۰۰ نفر از طرف یهودیان یاری شد و به مدینه حمله کرد. سلمان فارسی، اولین ایرانی که اسلام آورده بود ـ محمد(ص) وی را به عنوان یکی از اهل بیت خود به حساب میآورد ـ پیشنهاد داد که مسلمانان برای دفاع از شهر، دور آن خندقی حفر کنند. حفر خندق توسط ایرانیها مورد استفاده قرار میگرفت ولی اعراب از آن اطلاعی نداشتند. ارتش مکه به شهر رسید ولی نتوانست از خندق عبور کند و شهر را محاصره کرد ولی نتوانست موفقیتی به دست آورد. ارتش مهاجم به تدریج پراکنده شد و پیروزی را برای مسلمانان در جنگ خندق بر جای گذاشت.
وقتی مشخص شد که اعضای قبلیه بنیقریظه با مهاجمان همدست بودهاند، محمد(ص) در مقابل آنها موضع گرفت. مردان بنیقریظه از زنان و کودکان جدا شدند و به دستور نظامی بلندپایه مسلمانان سعد بن معاذ، دستور قتل آنان صادر شد. زنان و کودکان به اسارت در آمدند. این پایان تراژیک، بین دو جامعه یهودی و مسلمان برای قرنها تیرگی افکند. اگر چه یهودیان که «اهل کتاب» بودند (یعنی همانند مسیحیان، زرتشتیان و نیز مسلمانان صاحب متن مقدس، وحیانی و الهی میباشند)، عموما از محافظت جانی، مالی و آزادی مذهبی موجود در حکومت اسلامی خوشنود بودند و نسبت به جامعه غربی، بهتر با آنان برخورد میشد. البته، مسلمانان معتقد هستند که پیامبر دستور اعدام یهودیان مدینه را صادر نکرد، اما بسیاری از تاریخدانان غربی عقیده دارند که او این دستور را صادر کرده یا حداقل از آن مطلع بوده است.
در سال ۶۲۸ که جامعه اسلامی باثباتتر شده بود، محمد(ص) تصمیم گرفت که عمره (=زیارت مختصر از مکه نسبت به حج) به جا آورد. وی با جمع بزرگی به عنوان همراه و حیوانات زیادی برای قربانی به سمت مکه حرکت کرد؛ اما یک گروه مسلح نگهبانی نزدیک مکه، جلوی وی را گرفت. از آنجایی که وی قصد انجام مراسم مذهبی داشت، نمیخواست در آن شرایط با مکه پیکار کند. به همین خاطر گروه در منطقهای به نام حدیبیه اردو زدند و عثمان را جهت مذاکره برای زیارت صلحآمیز به مکه فرستاد. بازگشت عثمان طولانی شد؛ به همین خاطر محمد(ص) پیروان خود را جمع کرد و از آنها خواست تا با وی پیمان وفاداری (بیعت) ببندند تا از او تحت هر شرایطی تا مرگ پیروی کنند. این عمل دارای اهمیت زیادی در تاریخ آتی اسلام و اعتقادات و اعمال صوفیان داشت. بالاخره عثمان با رهبران قریش که پیشنهاد مصالحه داشتند، بازگشت. قریشیان از محمد(ص) خواستند که به مدینه باز گردد اما سال آتی به طور مسالمتآمیز به زیارت مکه بیاید. به علاوه یک آتشبس ۱۰ ساله نیز امضا گردید.
در سال ۶۲۸-۶۲۹ اولین پیروزی محمد(ص) در منطقهای به نام خیبر صورت گرفت. مسلمانان، خیبر را در جنگی که شجاعت علی(ع) نقش مهمی در آن بازی کرد، اشغال کردند. به یهودیان و مسیحیان خیبر اجازه داده شد تا در صلح زندگی کنند و توسط مسلمانان مورد محافظت قرار گرفتند؛ اما از آنها خواسته شد تا مالیات دینی به نام جزیه پرداخت کنند. این روش، به الگویی برای برخوردهای آتی مسلمانان با اهل کتاب تبدیل گردید.
بر اساس منابع اسلامی، نیز در همین زمان، وی نامههایی را به حاکمان متعددی فرستاد و آنها را به پذیرش اسلام دعوت کرد که از جمله میتوان مقوقس حاکم اسکندریه، نجاشیِ حبشه، امپراطور روم شرقی هراکلیوس و خسرو دوم، پادشاه ایران را نام برد. امروزه، نامههای متعددی در کتابخانههای مختلف نگهداری شده که برخی ادعا میکنند نامههای اصلی ارسالی از طرف محمد(ص) است؛ اگر چه بسیاری از اندیشمندان غربی، در اصالت آنها تردید دارند. برخی نیز به طور کلی در ارسال نامه از طرف وی تردید میکنند. با این حال تعدادی از اندیشمندان غربی، معتقد هستند که نامهها به جانشینان این حاکمان ارسال شده بود. به هر حال، وی در این نامهها تاکید کرده بود که نباید در اسلام آوردن، مردمان اهل کتاب ـ یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان ـ اجباری باشد.
بالاخره محمد(ص) در سال ۶۲۸-۶۲۹ به زیارت مکه رفت و اعضای خانواده خود و نیز بسیاری از یاران خویش را همراه خود کرد. در این سفر بود که برخی از بلندپایگان مکه، از جمله دو شخصیت نظامی و سیاسی آینده، خالد بن ولید و عمرو بن عاص، اسلام آوردند. دیگر اینکه گفته میشود، در این سفر عموی محمد(ص)، عباس و پس از آن سران بنیهاشم در خفا مسلمان شدند.
همزمان، اسلام به گسترش خود در داخل عربستان ادامه میداد؛ اگر چه لشکرکشی نظامی به سمت شمال موفقیتآمیز نبود. در پیکاری در موته که تحت کنترل امپراطوری روم شرقی بود، زید بن حارثه، پسرخوانده پیامبر و جعفر بن ابیطالب، برادر علی(ع) کشته شدند. اما با این حال، بسیاری از قبایل شمالی مسلمان گردیدند.
در سال ۶۲۸-۶۲۹ قریش پیماننامه امضاء شده در حدیبیه را شکست و این امکان را به محمد(ص) داد که به پیکار مکه در آید. محمد(ص) به همراه گروه بزرگی از انصار، مجاهدان و اعراب بیابانگرد همین کار را انجام داد. قریش درخواست عفو کردند که مورد پذیرش قرار گرفت. بعد از سالها سختی و تبعید، محمد(ص) پیروزمندانه وارد مکه شد و به پیروانش دستور داد تا به دنبال انتقام از شکنجههایی که بسیاری از آنان متحمل شده بودند، نباشند. وی مستقیما به کعبه رفت و از علی و بلال حبشی که موذن بود، خواست تا همه بتها را از بین برده و پاکی کعبه را که به اعتقاد مسملانان توسط ابراهیم به عنوان خانه خدا، ساخته شده بود، بازگردانند. پس از آن، تمامی اهل مکه، اسلام آوردند.
هنوز اما، اسلامی کردن عربستان کامل نشده بود. قبیله هوازن علیه محمد(ص) شوریده بودند و شهر طائف که در زمان حضور وی در آنجا، با وی برخورد بسیار خشنی کردند، هنوز بتپرست بودند. سپاه محمد(ص) هوازن را شکست داد، اما نتوانست بر طائف غلبه کند. طائف اما، یک سال بعد با خواست خود تسلیم گردید.
در سال ۶۳۰-۶۳۱ نمایندگانی از اطراف عربستان برای پذیرش اسلام به مدینه آمدند و در آن زمان، بیشتر عربستان جز شمال، تحت پرچم دین مشترک، متحد شده بودند. از این رو، محمد(ص) با سپاهیان فراوانی به شمال حمله کرد اما نتوانست بر دشمن پیروز گردد. البته، یهودیان و مسیحیان منطقه حاکمیت وی را پذیرفتند؛ در نتیجه، محمد(ص) امنیت فردی و آزادی انجام عبادات و آیینهای مذهبی را به آنها عطا کرد؛ همانطور که به زرتشتیان بخش شرقی عربستان این آزادی داده شد. در همین زمان، قبایل اعراب کافر شمال و نیز سایر نواحی، اسلام آوردند. در سال ۶۳۱ محمد(ص) دوران نادانی (جاهلیت) را به پایان رساند. مسلمانان دوران قبل از اسلام در عربستان را با نام دوران جاهلیت میشناسند. وی اعراب را برای اولین بار در تاریخ، زیر پرچم اسلام متحد کرد و روابط خویشاوندی قبیلگی را که تا آن زمان تنها واسطه بین عرب و اجتماع اطراف وی بود، تغییر داد. اگر چه روابط قبیلگی به طور کامل از بین نرفت، ولی مردم عربستان توانستند در این زمینه به پیشرفت قابل ملاحظهای دست یافته و با استفاده از مذهب که حلقه اتصال قویتری نسبت به روابط قبیلگی بود، متحد گردند.
بالاخره، در سال ۶۳۲ محمد(ص) برای اولین بار، به صورت اسلامی زیارت مکه (حج) را به جا آورد که تا امروز الگوی میلیونها مسلمان برای انجام حج بوده است. این ماجرا، از مهمترین وقایع زندگی این دنیایی محمد(ص) بود. در این زمان، وی خطبه وداع مشهور را برای مردم خواند و آخرین آیه قرآن نازل شد که متن مقدس را کامل مینمود: «امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما برگزیدم». در راه بازگشت وی و همراهانش در کنار برکهای به نام غدیر خم توقف کردند و بر اساس منابع سنی و شیعه، وی علی را به عنوان مجری آخرین خواسته وی و به عنوان ولی انتصاب کرد. «ولی»، مفهوم «دوستی» را میدهد و در عین حال به مفهوم فردی است که اجازه اعمال قدرت دارد. این واقعه مهم توسط مسلمانان سنی به عنوان یک واقعه شخصی و خانوادگی تلقی میشود، در حالی که شیعیان معتقدند در این زمان، علی ابلاغ رسمی برای جانشینی پیامبر را دریافت کرده است.
در اواخر بهار سال ۶۳۲، محمد(ص) که در پی لشکرکشی دیگری به شمال بود، ناگهان بیمار گردید و بر اساس عقیده رایج، سه روز بعد در هشتم ژوئن سال ۶۳۲ میلادی فوت کرد. یکی از میراثهای وی تاسیس یک نظم و تحول جدید بود که توانست به بیشتر دنیا از آتلانتیک تا دریای چین و از فرانسه تا هند، انتقال پیدا کرده، آن را تحت تاثیر قرار دهد. مطابق قوانین اسلامی که وی پایه نهاد، پیکر وی توسط خانوادهاش و به خصوص علی(ع)، شسته شد و در خانهاش در مجاورت مسجد مدینه، به خاک سپرده شد. مقبره وی تا به حال، پس از کعبه، مقدسترین مکان در اسلام به حساب میآید و هرساله توسط ملیونها نفر زیارت میشود.
ترجمه مدخل «محمد» از دائرهالمعارف بریتانیکا