معنای انگشتجنبانی ابوعبدالله(ع)
مهدی فردوسی مشهدی
درباره درونمایه «دعای رجبیه» بهرغم اینکه بنابر برخی از روایات در دیگر ماهها و روزهای سال نیز خواندنی است، سخنها گفته و شرح و تفسیرها نوشتهاند، اما هر سال این دو پرسش مکرَر درباره رفتار امام در بخش پایانی نیایش، طرح میشود: ۱. معنای این کار چیست؟ ۲. پیروان نیز باید چنین کنند یا نه؟
بر پایه گزارش مرحوم علی بنطاوس، علی برسی به واسطه چند تن از راویان گفته است که محمد سجاد به جعفر بنمحمد صادق (ع) گفت: رجَب فرارسیده است. بنابراین، نیایشی به من بیاموز که خداوند بر اثر خواندَنش مرا بهرهمند کند. جعفر بنمحمد (ع) گفت: بنویس: باسم الله الرحمان الرحیم و بامدادان و شامگاهان و در پی نمازهای روز و شبت، [خداوند] را چنین بخوان:
یا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَهً! أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الاخِرَهِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاخِرَهِ؛ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما أَعْطَیْتَ، وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ یا کَرِیمُ.
آنگاه ابوعبدالله دست چپش را کشید و ریشش را به مُشت گرفت و چنانکه با انگشت سبابه راستَش «به چیزی پناه میجست»، چنین نیایش کرد: «یا ذَا الْجَلالِ وَ الإِکْرامِ یا ذَا النَّعْماءِ وَ الْجُودِ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى النّارِ ».(1)
درباره درونمایه «دعای رجبیه» بهرغم اینکه بنابر برخی از روایات در دیگر ماهها و روزهای سال نیز خواندنی است، سخنها گفته و شرح و تفسیرها نوشتهاند، اما هر سال این دو پرسش مکرَر درباره رفتار امام در بخش پایانی نیایش، طرح میشود: ۱. معنای این کار چیست؟ ۲. پیروان نیز باید چنین کنند یا نه؟ گمان میرود، سبب تکرر سالانه این پرسشها، مُقنع نبودن پاسخ آنها باشد. در پاسخ به پرسش نخست بیشتر گفته میشود «حرکت انگشت امام نشانه تضرع است» و در پاسخ پرسش دوم بیشتر گفته میشود «تعبداً چنین کنید».(2) برکنار از اینکه این پرسشها تا چه اندازهای در فهرست اولویتهای پژوهشی و درنگهای اندیشهای جای میگیرند، بازکاوی آنها، درآمدی به پژوهشهای تازه در زمینه دینپژوهی به معنای عامَش و فقه و حدیث به معنای خاصَش به شمار میرود.
پاسخگویی به این پرسشها، با تفکیک سه حوزه بحث از یکدیگر امکان میپذیرد: ۱. تاریخی؛ ۲. روانشناختی؛ ۳. فقهی / حدیثی که حتی اگر به پیدایی پاسخهای مُقنع بدان سؤالات هم نیانجامد، دستکم بصیرتهایی درباره شیوه مواجهه با گزارشهایی از آن دست، پدید میآورد. این نوشتار، به انگیزه زمینهیابی در حوزههای فقه و حدیث سامان یافته است.
۱. تاریخی
آیا پیشوایان دینی برای انتقال مفاهیم و در مقام آموزش به شاگردان خود افزون بر ابزار زبان، از حرکات اندامهای خود بهره میبردند؟
پاسخ مثبت است. گزارشهای تاریخی فراوانی در منابع روایی آمده است که رفتار و حرکات بدنی آنان را حکایت میکنند؛ رفتارهایی که خود به دو گونه تقسیمپذیرند: برخی از آنها در مقام آموزش و برای انتقال بهتر معنای لفظی از آنان سر زدهاند و برخی از آنها، خود منسکی دینی ـ عبادی به شمار میروند. رفتارهای دوم، به اصطلاح بخشی از «سنت = قول و فعل و تقریر»اند، اما رفتارهای نخست، تنها از دید آموزشی کارکرد داشتهاند و آنها را مصداقهایی از زبان تصویری یا زبان بدن، میتوان برشمرد. برای نمونه، از پیامبر (ص) نقل کردهاند:
«انا و کافل الیتیم فی الجنه هکذا و اشار بالسبابه و الوسطی و فرّج بینهما شیئاً»؛ من و سرپرست یتیم در بهشت چنینیم؛ انگشت اشاره و میانی خود را نشان داد که میان آنها کمی باز بود.(3) نیز از ایشان نقل کردهاند: «انا و الساعه کهاتین»؛ هنگامه برانگیختن من و هنگامه رستاخیز همچون این دو به یکدیگر نزدیکَند.(4)
نیز حسین بنخالد میگوید از علی بنموسی الرضا (ع) درباره معنای «وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ» پرسیدم. ایشان فرمود: «هِیَ مَحْبُوکَهٌ إِلَى الْأَرْضِ وَ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ»؛ یعنی راههایی از آن به زمین میرسد و انگشتانش را از یکدیگر باز کرد:(5)
چنانکه بنابر روایتی، پیامبر برای آموزش اینکه هر ماه چند روز است، سه بار ده انگشت خود را به مخاطبان نشان داد و بار دیگر یک انگشت از آن کاست؛ یعنی ماه هم سی روز است و هم ۲۹ روز: «َإِنَّ الشَّهْرَ کَذَا وَ صَفَّقَ بِیَدَیْهِ وَ هَکَذَا ثَلَاثَ مَرَّات(6)»:
گاهی پیشوایان دینی خود تصویری اندامین را ایجاد کرده یا از پیروانشان خواستهاند که با زبان بدنی ویژهای، وضعی را ایجاد کنند که فراتر از کاربرد آموزشی، خود به منسکی عبادی بدل شدهاند. برای نمونه، محمد بنیعقوب کلینی در بخشی از اصول کافی روایاتی را در «بَابُ الرَّغْبَهِ وَ الرَّهْبَهِ وَ التَّضَرُّعِ وَ التَّبَتُّلِ وَ الِابْتِهَالِ وَ الِاسْتِعَاذَهِ وَ الْمَسْأَلَهِ» آورده و به مصداقشناسی آنها پرداخته؛ چنانکه بهواسطه احمد بنمحمد بنخالد و دیگر راویان از جعفر بنمحمد نقل کرده است:(7)
الرَّغْبَهُ أَنْ تَسْتَقْبِلَ بِبَطْنِ کَفَّیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الرَّهْبَهُ أَنْ تَجْعَلَ ظَهْرَ کَفَّیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَوْلُهُ «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا». قَالَ: الدُّعَاءُ بِإِصْبَعٍ وَاحِدَهٍ تُشِیرُ بِهَا وَ التَّضَرُّعُ تُشِیرُ بِإِصْبَعَیْکَ وَ تُحَرِّکُهُمَا وَ الِابْتِهَالُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ تَمُدُّهُمَا وَ ذَلِکَ عِنْدَ الدَّمْعَهِ ثُمَّ ادْعُ؛ آروزمندیات را با گرفتن کف دو دستت به سوی آسمان، اندیشناکیات را با گرفتن پشت دو دست به سوی آسمان، بریدگیات را [از دیگران] و پیوستگیات را [به خداوند] با اشارت یک انگشت و زاریاَت را با اشارات و حرکات دو انگشت و نالیدنَت را، با بلند کردن و کشیدن دو دست هنگامه اشکریزان، نشان میدهی.
۲. روانشناختی
مباحث کنونی درباره زبان بدن (BL) در دانشهای تعلیم و تربیت، ارتباطات، روانشناسی و زبانشناسی، بس درازدامن است. زبان بدن درباره گونههای ارتباط غیر کلامی یا رفتاری به کار میرود؛ یعنی زبان فرد هنگامی که بهواسطه اندامش با دیگران ارتباطی برقرار میکند. این زبان را گاهی «تنگفتار» یا «زبان اشاری» نیز میخوانند. این رفتارها حالات(8) بدنی (شکل و آرایش دستها، پاها، شیوه نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن) و وضع(9) (حالتها، اطوار، اَداها) و حرکات(10) و اشارات بدنی و هیجانات (جلوههای صورت و حرکات چشمها) را در برمیگیرند.(11)
افعال رفتاری (در برابر افعال گفتاری) انسان به چند دسته تقسیمپذیرند:
۱. اکتشافی (رفتارهایی که گونه انسان بر پایه اندام ویژه خود آنها را کشف میکند. انسانها ـ چه صحرانشین چه فیلسوف یـا کارگر ـ، دستهای یکسانی دارند و در مـرحلهای از زندگی، از طریق فرآیند آزمون و خطا به مجموعه طرحهایی ابداعی از حالات بدنی دست مییابند. مانند گذاشتن دستها روی سینه)؛
۲. جذبی / فرهنگی (رفـتارهایی که انسان ناخودآگاه آنها را از همنوعانش تقلید میکند. مانند شیوه اَخم کردن، ایستادن و خندیدن که فرهنگبنیادَند)؛
۳. آموختنی (رفـتارهایی که آگاهانه از طریق آموزش با مشاهده و تمرین فـراگـرفته میشوند. مانند تکان دادن دست هنگام بدرود گفتن یا سوت و چشمک زدن که البته برخی از مصادیق آنها با رفتارهای جذبی همپوشانَند).
کارکردهای زبان بدن را به پنج دسته میتوان تقسیم کرد:
۱. عاطفی (مانند قلاب شدن دستها روی سر هنگام گل نزدن بازیکن فوتبال)؛
۲. بازیگرانه (12)
۲-۱. اجتماعی (مانند لبخند زدن تصنعی به میزبان در میهمانی)؛
۲-۲. نمایشی (مانند فریاد و سکوت بازیگران سینما و تئاتر)؛
۲-۳. تقلیدی (مانند تکان دادن دستها به تقلید از بالهای پرنده).
۳. طرحوارهای (مانند قـرار دادن دسـتهای مُشت شده دو طرف سر؛ چنانکه انگشتهای اشاره، باز یا خمیده باشند. شکل فراهم آمده، طرحی از گاو شاخدار است)؛
۴. نمادین (رفتارهای نمادین / سمبلیک به کیفیتی انتزاعی اشـاره میکنند کـه معادلی در دنیای پدیدههای عینی ندارد. مانند باز کردن دو انگشت اشاره و میانی از یکدیگر به شکل V به نشانه پیروزی).
کارکردهای نمادین رفتار یا زبان بدنی، در فرهنگهای گوناگون متغیر است؛ یعنی تابعی از عوامل فرهنگی به شمار میرود. برای نمونه، همین نشانه وی(13) نزد امریکایی به معنای عدد دو، نزد آلمانی به معنای پیروزی و نزد انگلیسی به معنای خفه شو، است؛(14)
همچنین گونههای حالات پنجه دست در شکل زیر، در محیطهای فرهنگی گوناگون معانی متفاوتی با یکدیگر دارند. برای نمونه، تصویر «A»، در امریکا به معنای «OK»، در منطقه مدیترانه و روسیه و برزیل و ترکیه به معنای توهین جنسی، در تونس، بلژیک و فرانسه به معنای صِفر (بیارزش) و در ژاپن به معنای پول و سکه است:(15)
۵. نشانهای / قراردادی (مانند حرکات بدن ناشنوایان در برابر یکدیگر).
۳. فقهی / حدیثی
با توجه به نکتههای یاد شده که بنابر قالب این نوشتار به کمال فشردگی و چکیدگی بازگو شد، رفتار جعفر بنمحمد (ع) هنگام خواندن دعای ماه رجب، نمادین است؛ زیرا راوی از این حرکت چنین یاد میکند: «و هو یلوذ بسبّابته الیمنى»؛ او با انگشت دست راستش پناه میجست؛ یعنی او معنای نمادین این کار را درمییافت که همان پناهندگی به خداوند است نه همچون اظهار وفاداری سگ برای صاحبش.(16) باری، این معنا اکنون شناخته نیست و از همین روی، برخی از مؤمنان تنها خود الفاظ دعا را بر زبان میآورند و در این کار از امام تقلید نمیکنند. این توجیه که معنای نمادین این حرکت اکنون از میان رفته است و بیمعناست که مؤمنان متکلفانه و متعبدانه بدین کار بپردازند، بهتر از این توجیه است که امام بدین کار توصیه نکردهاند؛ پس لازم نیست مؤمنان چنین کنند.
اگرچه تقلید از امام در انگشتجنبانی هنگام خواندن دعای ماه رجب از مشکلات و موضوعات و مسائل بنیادین فقه و حدیث نیست، اما واکاوی رفتار پیشوایان از منظرهای پیشگفته، یافتههای تازهای در حوزه فقه و حدیث در برخواهد داشت. بهرغم اینکه هم پیشوایان و هم عالمان و عارفان، کمابیش درباره معناشناسی رفتارهای مناسکی سخن گفتهاند، بیگمان، بازخوانی رفتارهای عبادی مانند نماز از منظر گرامر زبان نمادین بدن، به پیدایی «سر الصلاه»هایی با تقریرهای نو میانجامد. همچنین توجه به اوضاع و حالات و حرکات پیشوایان، زمینهای تازه در معناشناسی روایات (فقه الحدیث) پدید میآورد. «سجود» و «رکوع» و «خرور» از رفتارهاییاند که معنای آنها کمابیش ثابت مانده است، اما برای نمونه،«تقبیل = بوسیدن» اکنون در همه جوامع فرهنگی یک معنا ندارد. بنابراین، آیا روایتهای زیر را میتوان بنابر معانی فرهنگی شناخته و بومی ترجمه کرد؟
«إِنَّ لَکُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا حَتَّى إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا لَقِیَ أَخَاهُ قَبَّلَهُ فِی مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ». «لَا یُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ إِلَّا یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ».(17)
همچنین فقیهان شیعه گفتهاند: پس از سلام نماز سه تکبیر بگوید و «در هر نوبت باید دستها را بردارد»(18) و فقیهان حنفی اهلسنت گفتهاند: «در آخر تشهد در حال گفتن «لا اله» انگشت را بالا ببرند و در حال گفتن «إلّا اللَّه» پایین بیاورند؛ یعنی نمازگزار هم با زبان گفتار و هم با زبان بدن، وحدانیت را از دیگری نفی و برای خداوند اثبات میکند».(19) این حرکات چه تفاوتها و شباهتهای نمادینی با یکدیگر دارند؟
بیگمان، بازخوانی مناسک دینی از این منظر، یافتههای تازه و نیکویی در برخواهد داشت.
پانوشت
1. www.hawzah.net/fa/Question/View/۶۳۷۱۵
2. «اگر به فرض ثابت شود آن حالت جزء آداب آن دعاست، تنها به صرف اینکه ما توان درک اسرار آن امور را نداریم، نمیشود بر این گونه مسائل با دیده تردید و نقد نگاه کرده و آنها را بیفایده و یا بیاثر و یا خرافی تلقی کرد. اگر به فرض ثابت شود آن حالت جزء آداب آن دعا است، تنها به صرف این که ما توان درک اسرار آن امور را نداریم، نمیشود بر این گونه مسایل با دیده تردید و نقد نگاه کرده و آنها را بیفایده و یا بیاثر و یا خرافی تلقی کرد».
www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=۱۰۲۲۱&t=qa.
3. «مَنْ کَفَلَ یَتِیماً وَ کَفَلَ نَفَقَتَهُ، کُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِی الْجَنَّهِ کَهَاتَیْن». عبدالله بنجعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۹۴.
4. محمد بنمحمد مفید، الامالی، ص ۱۸۸.
5. علی بنابراهیم قمی، تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزائری، ص ج ۲، ص ۳۲۸.
6. محمد بنجریر طبری، المسترشد فی إمامه علیّ بن أبیطالب، تصحیح احمد محمودی، ص ۳۲۱.
7. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِمُحَمَّدِ بْنِخَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِمِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِعَمِیرَهَ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: … . محمد بنیعقوب کلینی، همان، ج ۲، ص ۴۷۹.
8. Condition.
9. Gesture.
10. Movement.
11. Allan & Barbara Pease, The Definitive Book of Body Language, P۱۱.
12. Mimic.
13. The V Sign.
14. Allan & Barbara Pease, Ibid, P۱۲۱.
15. Allan & Barbara Pease, Ibid, P۱۰۹.
16. www.pasokhgoo.ir/node/۶۹۲۵۲.
17. محمد بنیعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص ۱۸۵.
گفتهاند: «بیتردید فرزندان رسول خدا و همچنین علما و پیشوایان دینی با توجّه به اینکه آنان وارثان پیامبران هستند میتوانند مصداق کسانی که با بوسیدن سر و دست او، رسول خدا قصد شود، باشند. بوسیدن دست عالمان دینی, به خصوص سادات آنان، همان تعظیم شعائر اسلامی و اظهار محبّت شخصی به دین اسلام و به مظاهر این دین الاهی است. البته اگر کسی به خاطر مطامع دنیوی کار خود را ضایع نکند».
www.askdin.com/thread۲۷۴۷۶
معنای شعائری یاد شده در این توضیح منقول، همان معنای نمادین است.
18. محمدحسن نجفی، مجمع الرسائل، ص ۲۹۶.
19. سعید بنعلی قحطانی، صلاه المؤمن، ص ۲۱۵.
کتابنامه
ابنطاوس، علی بن موسی (۱۳۷۶)، الاقبال بالاعمال الحسنه، تصحیح جواد فیومی اصفهانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
حمیری، عبدالله بنجعفر (۱۴۱۳ ق)، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آلالبیت.
طبری، محمد بنجریر (۱۴۱۵ ق)، المسترشد فی امامه علیّ بن ابیطالب، تحقیق احمد محمودی، قم، کوشانپور.
قحطانی، سعید بنعلی (۲۰۱۰ م)، صلاه المؤمن، چاپ چهارم، قصب، مرکز الدعوه و الارشاد.
قمی، علی بنابراهیم (۱۴۰۴ ق)، تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب.
مفید، محمد بنمحمد (۱۴۱۳ ق)، الامالی، تصحیح حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، کنگره شیخ مفید.
نجفی، محمدحسن (۱۴۱۵ ق)، مجمع الرسائل، مشهد، مؤسسه صاحب الزمان.
Pease, Allan & Barbara (۲۰۰۴), The Definitive Book of Body Language, Australia, Allan Pease.
www.hawzah.net
www.andisheqom.com
www.askdin.com
www.pasokhgoo.ir
رایانامه نویسنده: [email protected]
سلام پژوهش جالب و جامعی بود در رابطه با یکی از هزاران پرسشی که به ذهن پرسنده خطور میکند در رابطه با اعمال فردی و اجتماعی ائمه اطهار ع .دست مریزاد .
بنظرم ،در مورد
با سلام و تشکر از نویسنده محترم
به نظر میرسد این گونه اعمال مناسکی متناسب با فرهنگ زمان معصومان علیهم السلام قابل درک و فهم باشد اما در زمان ما که فاصله نسبتا زیادی با عصر آن بزرگواران دارد، خواندن ادعیه ای نظیر این دعای شریف نیازمند انجام مناسک ویژه آن نمیباشد چرا که ما نمیتوانیم فهم درستی از مفهوم آن داشته باشیم.
با سپاس فراوان
بیگمان کمبودی در نوشتار حقیر هست وگرنه٬ مقصود همین گفتار جنابعالی است؛ یعنی بیمعنا شدن برخی از رفتارهای نمادین پیشوایان نزد پیروان نامعاصرشان.
آفرین بر نویسنده و سایت دین آنلاین به خاطر انجام و انتشار این تحقیق مفید و عمیق
با تشکر فراوان خدمت جناب دکتر فردوسی و مطالب ارزشمند ایشان . دست مریزاد. احسنت
در تفسیر رفتارهای نمادین مربوط به مناسک باید ابتدا بین به اصطلاح فقهیات عرفی و آنچه غیرعرفی می توان خواند تفاوت بگذاریم. به عنوان مثال همین نحوه بالا آوردن دست هنگام تکبیره الاحرام مسئله نمادین است اما چگونه می توان زمینه عرفی را در آن اکشف کرد که بعد بخواهیم از زمانی بودن آن حرف بزنیم. افزون بر این مگر چه مشکلی می تواند داشته باشد که برخی از نمادها به خاطر زمان و مکانی فرض شده باشد و آن حکم به همه زمان و مکانهای دیگر به عنوان یک امر تعبدی فرض شود. مگر مناسک حج و سعی بین صفا و مروه غیر از این است؟ من فکر می کنم نویسنده محترم تنها سخن از نمادین بودن این حرکات داشته اند و باید برای تفسیر این حرکات به مقتضیات دیگر هم توجه داشته باشند.
با سپاس فراوان
سازِکار کشف معانی نمادین، مسئلهای یا مشکلی است و زمانمندیِ معناداری رفتارهای نمادین، مسئله دیگری و معقولیت اجرای متعبدانه رفتارهای نمادین مسئله سومی. این سه را نباید به یکدیگر آمیخت.
این یادداشت کوتاه، تنها در پی زمینهیابی برای مواجهه با رفتارهای نمادین پیشوایان است و تنها درباره مسئله دوم؛ یعنی زمانمندی معناداری رفتارهای نمادین، آشکارا ادعا کرده است و گمان نمیرود انکارناپذیر باشد؛ چنانکه «شاپو دادن = برداشتن کلاه از سر» در دوره پهلوی اول، بر حرمت نهادن، صریح دلالت میکرد، اما اکنون (یا بر اثر نبود موضوع = کلاه یا از دست رفتن معنا = احترام)، دلالتش تلویحی است یا هرگز دلالتی ندارد. دست گذاشتن روی سینه برای ادای احترام نیز دلالتی زمانمند و مکانمند (تاریخ تولید و مصرف) دارد و قس علی هذا.
به هر روی، نکتههای حضرتعالی سرآغازی برای بحث روشمند و فنی درباره موضوعی است که من آن را «حقیقت شرعیه فعلیه» مینامم در برابر «حقیقت شرعیه لفظیه». این یادداشت تنها و تنها سویهگردانی کرده است؛ یعنی تغییر دادن منظر مواجهه با سنت رفتاری پیشوایان.