هابرماس، «همیشه چپ رادیکالی» که اندیشه اش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «متوهمانی که اسلام را تند، خشن و محدود نشان می دهند، خیال میکنند به تکلیف دین عمل کرده اند/برخی افراد تکلیف و وظیفه خودشان را خودشان، برای خودشان تعریف میکنند/به صراحت می گویم که گروههای خاص در حال کاشتن بذر یأس و ناامیدی در جامعه هستند»، «دانشگاه امام صادق(ع)، پیشتاز نظام تولید دانش دینی»، «در تعالیم اسلام و مکتب امام صادق(ع) جامعیتی وجود دارد که میتواند علوم انسانی را متحول سازد»، «هابرماس، «همیشه چپ رادیکالی» که اندیشه اش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است»، «ما هم بخاطر استفاده از عبارات علمی برای ارزش بخشیدن به ادعاهای متافیزیکی و ماورایی به شخصیتی چون سوکال نیازمندیم»، «شریعتی نیاز نسل کنونی است تا هم شعور و ژرفای بیشتر بیابند و هم شور در اجتماع بودن را»، «کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال و معضلی به اسم خالکوبی/خالکوبیت مال الانه یا قبل از نود و چهار؟» و «برخوانی، آیین سنتی تهران قدیم در ماه رمضان»
روزنامه فرهیختگان در کنار عناوین «رهبر معظم انقلاب: زمینه برای اثربخشی بیشتر قرآن در جامعه زیاد است»، «روحانی: درگیریها در سرزمینهای اسلامی در ماه رمضان متوقف شود» و «رئیسﺟﻤﻬﻮری: کشورهای اسلامی با همکاری وحدت را تقویت کنند» که در صفحه دوم منتشر شده اند، در خصوص سوء استفاده برخی از مراسم تشییع پیکر شهدا به گفتگو با حجت الاسلام محسن غرویان
پرداخته و عنوان «شهدا برای همه ملت آغـوش باز می کنند» را برای آن برگزیده است.
نکات اصلی مطرح شده در این گفتگو از این قرارند:
– احترام شهدا برای همه آحاد ملت از هر طیف و جریانی محرز و مشخص است. شهدای دفاع مقدس مقام و جایگاهی دارند که اصلا انکارپذیر نیست، چراکه جانشان را در راه دفاع از آب و خاک و این مرز و بوم فدا کردهاند. جوانانی که در هشت سال جنگ شهید شدند، ایثار کردند برای نجات مردم، دین، آب و خاک این کشور؛ …. ما نباید شهدا را بهگونهای معرفی کنیم که عدهای از مردم را میپذیرند و عدهای از مردم را پس میزنند. این طرز تفکر و تفسیر از شهدا به نظرم اصلا کار درستی نیست.
– عدهای میخواهند حوزه شهدا، مقام و حریم شهدا را آنقدر تنگ کنند و تنگ جلوه بدهند که بگویند فلان افراد و گروهها نمیتوانند در مراسمی که برای ادای احترام به شهداست شرکت کنند، حتی اگر این مراسم، مراسمی خاص باشد که چشم جهانیان به آن دوخته شده باشد. اصولا این گروهها به فکر نگاه جهانیان به کشور نیستند و تنها به دنبال بداخلاقیهای سیاسی خود هستند.
– نباید حریم شهدا را محدود کنیم، چراکه با این کار عده زیادی از مردم را پس میزنیم و نسبت به چنین مراسمی بیاعتماد میکنیم. چه خوب میشد اگر چنین افراد و گروههایی درک میکردند که خود شهدا هم راضی نیستند پیکرهای پاکشان بازیچه بازیها و رفتارهای سیاسی شود. عدهای خیال میکنند که دارند به تکلیف دین عمل میکنند، اگرچه مردم آنها را در انتخابات سال ۱۳۹۲ پس زدند، آنها همچنان در توهمات و تخیلات ذهنی خودشان خوش هستند و فکر میکنند دارند به وظیفهشان عمل میکنند. اینگونه افراد تکلیف و وظیفه خودشان را خودشان، برای خودشان تعریف میکنند و انتظار دارند دیگران نیز تکلیف و وظیفهای که آنها از خودشان پیاده کردهاند، اجرا کنند.
– اینگونه مراسم فراملی و فراجناحی است و باید طوری برگزار شود که همه شرکتکنندگان در مراسم تشییع احساس خوشی بهشان دست بدهد، نه اینکه با انحصارطلبی عدهای آن حال خوش را نداشته باشند و تصمیم بگیرند دیگر در هیچ مراسمی از این دست شرکت نکنند.
– اینگونه از گروهها و افراد تندرو میخواهند اسلام را خیلی تند، خشن و محدود نشان بدهند. اینگونه از افراد و گروهها دفع حداکثری و جذب حداقلی دارند. آنها با چنین رفتارهایی مردم را از اسلام و انقلاب خارج میکنند. اینگونه از گروهها در کشور تفکر انحصارطلبانه مختص به خودشان را دارند و غیر از تفکر خودشان، همه را مرتد و خارج از انقلاب میدانند. اما در مقابل این تفکر، تفکر دیگری در اسلام وجود دارد که معتقد است باید آغوش اسلام را باز کنیم، یعنی چتر انقلاب و اسلام را طوری باز کنیم که همه ملت و اکثریت مردم با طرز تفکرهای مختلف را داخل این چتر قرار دهیم. این دو طرز تفکر درباره اسلام و انقلاب در کشور وجود دارد. به هر حال ما طرفدار نظریهای هستیم که آغوش اسلام را باز کنیم و منحصر نکنیم به یک طرز تفکر خاص. باید بدانیم که این کشور برای همه مردم است. اسلام، دین و شهدا هم برای همه مردم است و نباید نگاهی به ظاهر و اعتقادات مردم در چنین مراسمی داشته باشیم.
– وظیفه ما روشنگری ملت است. ملت هوشیار و عالم هستند…. در این رابطه نیز باید چنین گفتوگوهایی صورت بگیرد تا همه مردم متوجه نکات شوند. توصیه من در اینجا به مردم این است که در انتخابات آینده مراقب باشند، که به هر حال آنچه خواست حقیقیشان هست را مطرح کنند و به نمایندگان منتخب ملت از گروههای مختلف رای بدهند که مجلس ما تبدیل به یک نماد دموکراسی و مردمسالاری شود.
برهم زدن سخنرانی افراد غیرهمفکر و اقداماتی مانند جناحی کردن مراسم تشییع پیکر شهدا و اقداماتی از این دست، نشانه نفاق و تفرقه در جامعه است و سبب میشود اراده مردم برای حضور در مسائل مهم کشور سست شود.
– با صراحت بگویم که گروههای خاص در کشور در حال کاشتن بذر یأس و ناامیدی در جامعه هستند. ما بهعنوان اهل فرهنگ و علم باید کار خودمان را انجام دهیم. مسئولیتهایی هم دیگران دارند و تامین امنیت و ایجاد زمینه برای آزادی فکری و حضور همه گروهها و احزاب هم وظایفی است که باید مسئولان آنها را پیگیری کنند.
دانشگاه امام صادق(ع)، پیشتاز نظام تولید دانش دینی
حامد زارع در یادداشتی با عنوان «دانشگاه انقلابی؛ انقلاب دانشگاهی»، در خصوص دانشگاه امام صادق(ع) نوشته است:
«تهران پس از انقلاب اسلامی و اندکی بعد انقلاب فرهنگی میزبان نخستین تجدیدنظرهای مبتنیبر نظام تولید دانش دینی شد. اگرچه انتظار این بود که قم در این مسیر پیشقدم شود، اما ورود پایتخت مذهبی ایران به عرصه تاسیس دانشگاههای دینی دو دهه پس از ورود پایتخت سیاسی به این عرصه صورت گرفت. نخستین اقدام روحانیون انقلابی پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت نظام دانش و نهاد دانشگاه در ایران با بنیاد گرفتن «دانشگاه امام صادق(ع)» و «مدرسه عالی شهید مطهری» در پایتخت جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفت. از این جهت مراکز حوزوی- دانشگاهی در تهران بر همتایان قمی خود تقدم دارند. هر دوی این مراکز با آزمون داخلی اقدام به گزینش دانشطلبان خود میکنند اما باید اذعان داشت که بهرغم ادعای برقراری توازن میان علوم اسلامی و انسانی، دانشگاه امام صادق به سمت علوم انسانی و مدرسه عالی شهید مطهری به سوی علوم اسلامی تمایل پیدا کردهاند. البته این امر به سبب مددرسانی افرادی که در ابتدای تاسیس دانشگاه امام صادق در این مرکز اقدام به تدریس میکردند، چندان دور از ذهن نیز نیست. شاید جالب باشد که بدانید حسین بشیریه، چنگیز پهلوان و فرهنگ رجایی در دانشگاه امام صادق(ع) به تدریس علوم انسانی پرداختهاند.
البته امروزه دیگر این دانشگاه از نامهای آشنا خالی است ولی تاثیر این نامهای آشنا روی فارغالتحصیلان عیان است. دانشگاه امام صادق(ع) با مدیریت مرحوم آیتالله مهدویکنی توانسته بود جای محکمی در نظام دانشگاهی ایران برای خود باز کند. اینک باید دید آیتالله آملیلاریجانی با به دست گرفتن سکان هدایت این مجموعه چگونه میتواند آینده این دانشگاه را رقم بزند. وقتی بدانیم آملیلاریجانی یکی از کوشندگان حوزه علوم انسانی نیز هست، به نظر میرسد افق پیش روی دانشگاه امام صادق(ع) مثبت باشد.»
*شیوه پذیرش «دانشگاه امام صادق(ع)» و «مدرسه عالی شهید مطهری» از راه آزمون سراسری است که به اشتباه، آزمون داخلی عنوان شده است.
در تعالیم اسلام و مکتب امام صادق(ع) جامعیتی وجود دارد که میتواند علوم انسانی را متحول سازد
این روزنامه همچنین در گزارشی به قلم پیوند نیکپی با عنوان «دانشگاهی همسن و سال انقلاب» به فعالیتهای دانشگاه امام صادق(ع) پرداخته که در بخش هایی از آن آمده است:
«تربیت اسلامی، مرجعیت علمی» شعاری است که در سالهای اول انقلاب، سنگبنای تاسیس دانشگاهی را نهاد که امروزه به یکی از قطبهای بزرگ تولید علم در کشور تبدیل شده است. نام دانشگاه امام صادق(ع) که به میان میآید درخشش نامهایی نمایان میشود که در همین دانشگاه تحصیل کردهاند و اکنون مسئولیتهای خطیری را در کشور به عهده دارند و نمیتوان از این موضوع به آسانی گذشت، چراکه این میزان از کارآمدی و کیفیت در زمانی که تنها چند سال از انقلاب اسلامی میگذشت نشاندهنده ریز اهداف و عملکردی است که توانسته است گوی رقابت را از دیگر دانشگاههای کشور برباید و محبوبیتی در میان دانشگاهیان و حتی حوزویان کسب کند. نام دانشگاه امام صادق(ع) با مرحوم آیتالله مهدویکنی رقم خورده است بعد از فوت او تغییراتی در هیاتامنا و تشکیلات این دانشگاه بهوجود آمد که فرهیختگان در این گزارش در کنار بررسی تاریخچه و عملکرد این نهاد به این موضوع هم میپردازد.
دانشگاهی مستقل یا نیمهمستقل
ایده تشکیل یک دانشگاه اسلامی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در حکومت پهلوی، در مباحثههای روحانیونی چون آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله سیدمحمد بهشتی، آیتالله محمدجواد باهنر، آیتالله محمدرضا مهدویکنی و آیتالله سیدمحمود طالقانی و دیگران تشکیل شد که بعد از انقلاب زمینه انجام این اندیشه هموار شد تا درنهایت در سال ۱۳۶۱ و حین اجرای انقلاب فرهنگی دانشگاه امام صادق(ع) تاسیس شد. این دانشگاه همانگونه که از شعارش پیداست با هدف تلفیق بین علوم اسلامی و علوم انسانی شروع به فعالیت کرد. موسسان این دانشگاه با بررسیهای دقیقی که درباره آسیبهای حکومت قبلی و آنچه بنیانهای جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد انجام دادند با درک شکاف موجود بین حوزه و دانشگاه درصدد تاسیس دانشگاهی برآمدند که تلفیقی از دروس حوزه و دانشگاه را در خود داشته باشد. این موضوع تنها براساس نیاز آن روزهای دانشگاهها نبود بلکه قوتگرفتن این ایده به دلیل تاکیدات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران براینکه با وجود آسیبهایی که استعمار به کشور وارد کرد باید این دو با هم پیوند بخورند، بود. میتوان گفت که دانشگاه امام صادق(ع (یک دانشگاه شبهغیرانتفاعی است، چراکه در این دانشگاه بودجه رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی که سیستم آموزشی و برنامه درسی آن ترکیبی از علوم جدید و علوم حوزوی است، تا میزان زیادی از وجوهات و کمکهای خیریه و همچنین از سرمایهگذاریهای شرکت «جامعه الصادق» و کارخانههای نساجی جامعه و داروسازی حیان و پاساژ نور و میلاد نور تهران است. این دانشگاه زیرمجموعه جامعه الصادق است که به صورت نیمهمتمرکز دانشجو میپذیرد، البته در ابتدا مستقل بوده و بهطور کامل تابع مقررات وزارت علوم نبوده است اما از سال ۱۳۷۲ دانشگاه از برگزاری کنکور سراسری مستقل ویژه این دانشگاه منع شد و دانشجویان خود را از کنکور سراسری و با مصاحبه و تحقیقات محلی گزینش میکند.
اهداف عالیه؛ دلیل بودن
دانشگاه امام صادق(ع) با وجود تغییر در سیاست جذب دانشجو همچنان غیردولتی بودن را در اساسنامه تاسیس خود حفظ کرده، چراکه تامین مالی این دانشگاه خارج از بودجههای وزارت علوم است و تنها برای ایجاد یکپارچگی در سیستم جذب دانشجو نامش در میان دانشگاههای کشور در دفترچههای انتخاب رشته آمده است. اما در مجموع اهداف این دانشگاه و رسالتی که برایش تعریف شده است توسعه دانش بشری مبتنیبر غایتگرایی آفرینش، آموزههای وحیانی و معارف و علوم اسلامی است و بر این باورند که در تعالیم اسلام و مکتب امام صادق(ع)که تبلور ناب آن است، ظرفیت و جامعیتی وجود دارد که میتواند علوم انسانی را متحول سازد. این دانشگاه برمبنای اصول و ارزشهای اسلامی، علم را نوری خدایی، سرمایهای والا و مایه کمال و تعالی انسانهای مستعد و مهذب میداند و معتقد است که تعلیم و تعلم همراه با تهذیب نفس، در راستای حرکت انبیای الهی علیهمالسلام و مهمترین رسالت انسان است و تنها با الهیشدن انگیزهها و هدفها و توام شدن علم و عمل، نقش حقیقی علم در جامعه بشری ایفا خواهد شد.
دانشگاهی با ویژگیهای خاص
وقتی نام دانشگاه امام صادق(ع) به میان میآید بیشتر تصور دانشگاهی تداعی میشود که تنها علوم حوزوی در آن تدریس میشود، این در حالی است که شیوه جدید تدریس و سیستم آموزشی این دانشگاه تفاوت آشکاری با حوزه دارد و آن هم این است که در کنار اینکه بخش قابلتوجهی از مجموعه دروس همه رشتههای دانشگاه به دروس حوزوی و معارف اسلامی اختصاص دارد یعنی دانشجویان این دانشگاه علاوهبر دروس تخصصی رشتههای خود، درسهایی مانند قواعد عربی، فقه، اصول فقه، تدبر و تفسیردر قرآن کریم، فلسفه، اخلاق، اندیشه اسلامی (با محوریت کتب مرتضی مطهری) و… را نیز میخوانند ولی باید توجه داشت برخلاف روش تدریس حوزه که همین مباحث باید به چالش کشیده شوند در این دانشگاه بهطور معمول حدود هشتاد واحد از رشتههای مشابه در دیگر دانشگاهها هم تدریس میشود که براین اساس میتوان گفت تمام رشتههای این دانشگاه دارای رویکرد تلفیقی میانرشتهای هستند که در آنها تلاش میشود میان معارف اسلامی و یک دانش تخصصی در حوزه علوم انسانی تلفیق ایجاد شود و همین موضوع باعث شده است نام تمامی رشتههای دانشگاه با عنوان «معارف اسلامی» آغاز شود. «معارف اسلامی و اقتصاد»، «معارف اسلامی و مدیریت»، «معارف اسلامی و حقوق» و… این نوع طراحی رشتهها با این هدف انجام شده است که دانشآموختگان این رشتهها نیروهای متخصصی باشند که با استفاده از علوم روز و زبان جدید و با آگاهی از مبانی معارف دینی در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی گام بردارند و با عرضه پرسشهای جدید بشر به متون و زیربناهای دینی، پاسخهایی درخور ارائه دهند. از طرفی این دانشگاه از ابتدای فعالیتش مختلط نبوده است و دانشجویان دختر در مقطع کارشناسی و دانشجویان پسر در مقطع کارشناسیارشد میتوانند به این دانشگاه وارد شوند، در حالی که رشتههای تحصیلیشان هم متفاوت است. پردیس برادران با داشتن دانشکدههای الهیات، معارف اسلامی و ارشاد، معارف اسلامی و اقتصاد، معارف اسلامی و علوم سیاسی، معارف اسلامی و حقوق، معارف اسلامی و مدیریت، معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات و پردیس خواهران با داشتن زیرمجموعههای معارف اسلامی و علوم تربیتی، الهیات و معارف اسلامی، معارف اسلامی و حقوق در حال فعالیت هستند. از ویژگیهای منحصربهفرد این دانشگاه شیوه گزینش داوطلبان تحصیل در این دانشگاه است. پس از عبور از مرحله آزمون کتبی که از راه کنکور سراسری صورت میگیرد، واحد گزینش دانشگاه با توجه به معیارهای دینی، اخلاقی و سیاسی اقدام به گزینش دانشجویان میکند. این مرحله از گزینش، علاوهبر مصاحبه حضوری، شامل تحقیق میدانی از محل سکونت داوطلب و بررسی سوابق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دانشجو است….»
هابرماس، «همیشه چپ رادیکالی» که اندیشه اش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است
به مناسبت سالروز تولد یورگن هابرماس، یادداشت «فیلسوف غیرانگلیسی» به قلم سجاد صداقت در صفحه «اندیشه» منتشر شده است. در این یادداشت می خوانیم:
«یورگن هابرماس از متفکران برجسته علوم اجتماعی و فلسفه و از نظریهپردازان انتقادی پسامارکسیست در ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در شهر دوسلدورف در شمال راین وستفالی آلمان بهدنیا آمد و در گومرزباخ بزرگ شد. او جزء معدود فیلسوفان سیاسی است که آثارش را به زبانی غیر از انگلیسی نگاشته است. او نخست یکی از نمایندگان سرآمد نسل جدید مکتب فرانکفورت بود که به دلیل نظریه انتقادیاش چهرهای شاخص شد. در ۱۹۵۶ هابرماس دستیار یکی از چهرههای مهم این مکتب یعنی تئودور آدورنو شد. هابرماس با آنکه وارث اندیشه مکتب فرانکفورت است، به صورتی مستقیم ادامهدهنده راه آن نیست. وی در هر بحث از نظریههای سیاسی و اجتماعی حضوری قاطع و موثر دارد. اندیشه او مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است، اما از نظر سیاسی همیشه خود را در میان چپهای رادیکال جای داده است.
شناخت و علایق انسانی
کتاب کلیدی در مرحله نخستین زندگی روشنفکری هابرماس، «شناخت و علایق انسانی» است که سال ۱۹۶۸ انتشار یافت. در این کتاب، هابرماس در هیئت میراثدار مکتب فرانکفورت ظاهر میشود. پس از آن اندیشههای هابرماس در جهتهای تازهای تحول و پرورش مییابد. در اندیشههای هابرماس نشانههایی پارادوکسگونه دیده میشود. این روند فکری به صورتی انتزاعی در کتاب دو جلدی او در سال ۱۹۸۱ به نگارش درآمده است. این کتاب یعنی «نظریه عمل ارتباطی» از نظر بسیاری از منتقدان شاهکار هابرماس به حساب میآید.
ازجمله کارهایی که هابرماس در این اثر انجام داده این است که تکلیفش را با نظریات و گزارشهای نویسندگان پیشین مکتب فرانکفورت خصوصا هورکهایمر و آدورنو روشن و یکسره میکند. او برخلاف مارکوزه ایراد و اعتراضی به نگرش ابزاری نسبت به طبیعت ندارد و آن را با شناخت متعارف از جهان که در خدمت عمل هدفمند انسان است، پیوسته و همسو میداند. این نگرش و شناخت از ساختارهای زندگی انسان نشات میگیرد. انسانی که از نظر هابرماس جانوری است که باید برای زیستن کار کند. در اینجا هابرماس تماسی با مارکس پیدا میکند؛ البته تا جایی که با این نظر موافقت میکند که انسان از طریق کار و لوازم کار است که به شناخت محیط طبیعی نایل میآید. اما او با رد بسط دادن دامنه علوم طبیعی به جامعه، حسابش را از مارکس جدا میکند. به عقیده هابرماس این مساله که دامنه علوم طبیعی به جامعه بسط پیدا کند اشتباه پوزیتیویستها است که متاسفانه مارکس هم ندانسته قدم به وادی آن میگذارد.»
ما هم بخاطر استفاده از عبارات علمی برای ارزش بخشیدن به ادعاهای متافیزیکی و ماورایی به شخصیتی چون سوکال نیازمندیم
در صفحه «اندیشه» فرهیختگان، زهرا سلیمانیاقدم عنوان «عوامفریبی روشـنفکرانه در پس اصطلاحات شکیل» را برای آشنا ساختن خواننده با سوکال و جنجال او انتخاب کرده و نوشته است:
«اروپا دورهای را به یاد میآورد که پستمدرنیسم در آن بسیار رایج بود و خر مراد خود را میراند. در همان دوره اتفاقی افتاد که هم صدای این طبل توخالی را آرام کرد و هم به یک اصطلاح رایج در دنیا تبدیل شد که هماکنون آن را با نام جنجال سوکال «Sokal affair» یا فریب سوکال میشناسیم. با رجوع به ویکیپدیای انگلیسی، صفحهای مفصل از این اصطلاح ارائه و در آن اشاره میشود که چگونه سوکال با به راه انداختن جنجال به شهرت رسید.
چرندیات پستمدرنیستی را چه کسی میفهمد؟
در دورهای که موج پستمدرنیسم در سنت فکری اروپا بیداد میکرد، دکتر آلن سوکال که دانش آموخته هاروارد و پرینستون، استاد ریاضی در کالج دانشگاهی لندن و استاد فیزیک در دانشگاه نیویورک بود، تصمیم گرفت یک آزمایش علمی انجام بدهد. از این رو وی برای نشریه «سوشال تکست» که مطالعات پستمدرن فرهنگی را پوشش میداد و دارای شهرت و اعتبار نیز بود، مقالهای با عنوان عجیب و غریب «زیر پا گذاشتن مرزها: هرمنوتیک متحولکننده گرانش کوانتومی» فرستاد. در واقع سوکال، مقالهای آکنده از لفاظیهای فلسفی، آسمانریسمانهای نامربوط و استفادههای کاملا نارسا، نابجا یا نادرست از مفاهیم علوم طبیعی و نظری (از جمله تئوری آشوب، نسبیت عام، فیزیک کوانتوم، تنیدگی، برخال، هندسه نااقلیدسی و ریمانی، مکانیک سیالات و مانند آن) و پیوند دادن آن به هرمنوتیک، جامعهشناسی، روانشناسی، فمینیسم و نظایر آن را به رشته تحریر درمیآورد.
تمام هدف وی از این کار، آزمودن مجلهای روشنفکرانه و جامعه متفکر با متنی بود که او بدون هیچ دقت و ملاحظهای از چرندیات انباشته بود. او میخواست بداند که آیا مسئولان مجله تا وقتی که متنی به نظر خوب میآید و بر پیشداوریهای ادیتورهای مجله صحه میگذارد آن را چاپ میکنند یا ملاکهای دیگری هم برای چاپ مقالات در مجلهشان دارند. ظاهرا مقاله سوکال با این عنوان پیچیده اینطور استدلال میکرد که گرانش کوانتومی یک برساخته اجتماعی- زبانی است. طنز ماجرا اینجا بود که با وجود اشتباهات فاحش اما مقاله چنان روشنفکرمآبانه و ژرف به نظر میآمد که هیچ یک از اعضای تحریریه این نشریه جرات ایراد گرفتن به هیچ بخشی از آن را پیدا نکردند و چشمبسته دست به انتشار این چرند تمامعیار زدند.
در روز انتشار مقاله، سوکال در نشریهای دیگر با نام «لینگوا فرانکا» اعلام کرد که مقاله منتشر شده وی در نشریه «سوشال تکست» کاملا سرکاری بوده و آن را کپیکاری از زیادهگوییهای چپگرایانه، ارجاعات خوشخدمتانه، نقل قولهای خودبزرگ بینانه و چرند محض دانست که آن را حول احمقانهترین نقل قولهای پستمدرنیستها درباره ریاضیات و فیزیک نوشته بود.
اهمیت بازخوانی مقالات
یکی از دلایلی که مجلهای با این اعتبار، سرش کلاه میرود به این خاطر است که در آن زمان هنوز مجلات از روش Peer review یا بازخوانی پیشینی، بیبهره بودند (اکثر مجلات معتبر امروزی از چنین روشی برای پذیرش مقالهها قبل از انتشار استفاده میکنند). به این صورت که مقاله بدون ذکر نام نویسندگان برای متخصصان در همان زمینه ارسال میشود و متخصصان به نقد مقالهها با پیش فرض رد آنها میپردازند. مقالهای که بتواند از این مرحله تاییدیه بگیرد درنهایت منتشر میشود. اما در آن زمان مجله سوشال تکست از چنین روشی استفاده نمیکرد. در واقع این مجله حاضر به پذیرش استاندارد peer review نبود، چون اعتقاد داشت باعث از میان رفتن اصالت نوشتهها و آزادی بیان میشود. اما استدلال سوکال این بود که در صورتی ادعای آنها درست است که محتوای نوشته برای منتشرکنندگان اهمیتی نداشته باشد. سوشال تکست اعتقاد داشت به اعتمادش خیانت شده، اما بعدها روش peer review را برای انتشار مقالات بهعنوان شرط پذیرفت و انجام داد.
پوچی در پس اصطلاحات
بعد از پایان جنجال سوکال، وی به همراه ژان بریکمون کتاب «چرندیات پستمدرن؛ سوءاستفاده روشنفکران نوین از علم» را نوشت و به چاپ رساند که در ایران نیز توسط عرفان ثابتی ترجمه و در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات ققنوس چاپ و منتشر شد. مساله این است که در ایران نیز عوامفریبان همچنان برای ارزش بخشیدن به ادعاهای نامربوط متافیزیکی و ماورایی خود از کلمات و عبارات علمی مایه گذاشته و برای توصیف و اثبات ادعاهای بیپایه و اساس خود از آنها استفاده میکنند. اما با نقدهای علمی میتوان فهمید که پادشاه در پس اصطلاحات علمی دهان پر کن و سنگین برهنه است. اما چه کسی جرأت دارد این را به آنها یادآوری کند؟ چون نقد آنها منجر به نافهم دانستن مخاطب میشود؛ از اینرو به شخصیتهای علمی و دانشمندانی چون سوکال نیاز است تا به یاوه گوییهای آنها پایان دهند.»
در صفحه اندیشه به این اخبار کوتاه نیز پرداخته شده است:
دانشنامه دانشنامهها
کتاب «دانشنامه دانشنامهها» نوشته اصغر اسمعیلی منتشر شد. در «دانشنامه دانشنامهها» ۲۲۷ دانشنامه و اثر دایرهالمعارفگونه (۶۳ دایرهالمعارف کهن و ۱۶۴ دانشنامه معاصر) شناسایی و معرفی شده است و در آن، دانشنامههای کهن برحسب تاریخ نگارش و دانشنامههای معاصر مطابق الفبای فارسی ساختار پذیرفتهاند. «دانشنامه دانشنامهها» از سوی بنیاد دانشنامهنگاری ایران در ۲۴۴ صفحه با قیمت ۱۷هزار تومان و شمارگان ۵۰۰ نسخه منتشر شده است.
«دو خطابه» منتشر شد
کتاب «دو خطابه» شامل دو سخنرانی مهم سیدحسن تقیزاده، در انجمن مهرگان با تصحیح و مقدمه رضا مختاریاصفهانی از سوی نشر پردیس دانش منتشر شد. این دو خطابه در واقع تجدیدنظر تقیزاده است از نظریههای خود درباره «اخذ تمدن غربی». کتاب «دو خطابه» سیدحسن تقیزاده، با تصحیح و مقدمه رضا مختاریاصفهانی با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، ۵۸ صفحه و بهای ۱۰ هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است.
نهجالبلاغه و خطر فکر کردن
مرکز فرهنگی شهر کتاب نشست هفتگی خود را با موضوع نهجالبلاغه و خطر فکر کردن برگزار میکند. فکر کردن و اندیشیدن، جستوجو کردن است ولی آیا هر جستوجویی به نتیجه مطلوب ما میرسد؟ کسی که دعوت به تفکر میکند، چه واکنشی نسبت به نتایج متفاوت فکر کردن میتواند داشته باشد؟ امیرمومنان، حضرت علی(ع)، در نهجالبلاغه به این پرسشها چگونه پاسخ میدهد؟ نشست هفتگی شهر کتاب روز سهشنبه دوم تیر ساعت ۱۶:۳۰ در اولین سهشنبه ماه مبارک رمضان به «نهجالبلاغه و خطر فکر کردن» اختصاص دارد که با حضور محمدسروش محلاتی در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه سوم برگزار میشود.
شریعتی نیاز نسل کنونی است تا هم شعور و ژرفای بیشتر بیابند و هم شور در اجتماع بودن را
یادداشت «نیاز آموزش به دکتر شریعتی» به قلم مهدی بهلولی، آموزگار و کنشگر صنفی، در صفحه «جامعه» فرهیختگان منتشر شده و در خصوص رشد سطحیاندیشی روزافزون در میان مردم هشدار داده است. در این یادداشت آمده است:
«در جهان و جامعهای که سطحیاندیشی و سطحینگری، هنوز هم چیره بر بخش بزرگی از مردم –آموزشدیده و آموزشندیده- است انسانهای ژرف و از درون پرجوش و خروش، از اهمیت ویژهای برخوردارند. انسانهایی که به آسانی و با چند کلیشه اندیشگی و افسانه، رام و سربهراه نمیشوند و تن به دگمها و جزمها نمیدهند و همیشه در بازاندیشی و بازنگری اندیشههای خود و دیگران به سر میبرند. همچنین در جهان و جامعهای که در لاک شخصی خود فرورفتن و غرق در زندگی خانوادگی شدن هنجار چیره زندگی بهشمار میرود، بیرون پانهادگان از این لاک و کنشگران اجتماعی، بیگمان انسانهایی هستند ارزشمند. و همین دو دلیل، بسا کافی باشد که دکتر علی شریعتی را یکی از انسانهای ارزنده و کمیاب ایران این روزگاران بدانیم. کسی که میتواند الهامبخش باشد و ما را در بازاندیشی کلیشههای اندیشگیمان، یاری رساند، همچنین از «درخود بودن» بیرونمان آورد. شریعتی، پس میتواند در پرورش نسل کنونیمان کمک کار باشد. اگر نسلی ژرفاندیش و کنشگر میخواهیم میتوانیم از او و اندیشههایش یاری بگیریم.
اما منتقدان شریعتی خواهند گفت که او ایدئولوژیاندیش بود و ایدئولوژی نمیتواند ژرف و ایدئولوگ نمیتواند ژرفاندیش باشد. گذشته از درست یا نادرست بودن برداشت این منتقدان از مفهوم ایدئولوژی به نزد شریعتی، ژرف بودن یا سطحی بودن شریعتی را بسا منصفانهتر باشد که در برخی کتابهای ویژهای جستوجو کرد که در تنهاییهایش نوشته است، کتابهایی همچون کویر و گفتوگوهای تنهایی.
یکی از نیازهای مهم نسل کنونی ما- چه آنانی که از سنت گریزان شدهاند و چه آنانی که هنوز هم راه رهایی خویش را در سنت میجویند- ژرفاندیشی است. در سطح جهان نیز، بسیاری از اندیشهوران آموزشی، از رشد سطحیاندیشی روزافزون در میان مردم و بهویژه نسل جوان، هشدار میدهند و بر این تاکید میورزند که آموزش، بسیار بیش از آنی که هماکنون است، باید به سوی سنجشگرانهاندیشی و پرسشگری گام بردارد. از گذشتهها هم البته کسانی بودهاند که سراسر از این آموزش و پرورش، ناامید شده و سخن از مدرسهزدایی در جامعه گفتهاند. در هر رو، آموزش و پرورش در هر جامعهای دو هدف بزرگ دارد: جامعهپذیری و فردی سازی. و این هدف دوم، با سنجشگرانهاندیشی، ژرفنگری و پرسشگری، پیوندی ناگسستنی مییابد. آشنایی با شریعتی و اندیشههایش، بهویژه آشنایی با آشوبهای درونی او، به پویایی زندگی انسان کمک میکند. شریعتی به هیچ رو انسانی سطحی نیست و بهویژه شریعتی «کویری» به زیبایی هرچه تمامتر، این هنر به پرسش گرفتن کلیشهها را به نمایش گذاشته است. پس اگر نسلی پویا میخواهیم، یکی از منابع ارزنده پرورش آن، شریعتی و بهویژه شریعتی کویری است.
درخور درنگ این است که شریعتی، انسانی درخود هم نیست، یعنی پرسشهای وجودی همیشگیاش از او انسانی گوشهگیر، ناامید، بریده از جامعه، و فرورفته در خویش، نساخته است. شریعتی، ژرفاندیش و کنشگر است. اجتماعی کردن دانشآموز، به معنای پرورش انسان اجتماعی هم میتواند دانسته شود- دستکم، سویههایی از اجتماعی کردن و جامعهپذیری همین است. و شریعتی همیشه از انسان مسئول سخن میگوید. انسانی که در تنهایی نیز مسئول است. خیلی سخت میتوان پنداشت و پذیرفت که کسی کتابهای شریعتی را بخواند و با سپهر چیره بر نوشتههای او آشنا شود و بعد دو دستی بچسبد به زندگی خانوادگی و شخصی. شریعتی آدمی را از لاک خویش بیرون میکشد و به اجتماع میآورد و از او کنشگری اجتماعی پدید میآورد؛ اما کنشگری ژرف. باری، نسل کنونی ما هم به شریعتی نیازمند است تا هم شعور و ژرفای بیشتر بیابد و هم شور در اجتماع بودن را.»
کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال و معضلی به اسم خالکوبی/ خالکوبیت مال الانه یا قبل از نود و چهار؟
در صفحه اخبار ورزشی این روزنامه عنوان «با خالکوبیهای جدید برخورد میکنیم» برجسته شده و سخنانی را روایت کرده که به نوشته فرهیختگان، باعث واکنشهای جالبی در شبکههای اجتماعی و حتی بازیکنان شده است. در این خبر آمده است: « علیاکبرمحمدزاده، رئیس کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال دیروز در برنامه ورزش و مردم حاضر شد و حرفهای عجیب و غریبی زد. به ماجرای خالکوبی پرداخت و درباره برخورد با بازیکنانی که روی بدنشان خالکوبی دارند، گفت: «با بازیکنانی که قبلا این کار را انجام دادهاند برخوردی نداریم، اما با کسانی که به تازگی این کار را انجام دادهاند، با قاطعیت برخورد خواهیم کرد. بازیکنان باید روی خالکوبیهای خود را بپوشانند. البته این کار در میان بازیکنان کاهش یافته است.»
«برخوانی»، آیین سنتی تهران قدیم در ماه رمضان
«تعزیه، برخوانی و اسمهای مبارک» عنوانی است که در آخرین صفحه فرهیختگان منتشر شده و خبر از تدارک نمایشهایی برای اجرا در محوطه تئاتر شهر و سطح شهر تهران در ایام ماه مبارک رمضان توسط اداره کل هنرهای نمایشی داده است.
در بخشی از این خبر می خوانیم:
«…. از دیگر برنامههای این ماه میتوان به آیین «برخوانی» بهعنوان یکی از آیینهای قدیمی و سنتی تهران قدیم در ماه رمضان اشاره کرد که توسط هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون در برج میلاد اجرا میشود. این سومین دوره جشنواره رمضانی «شهر خدا» است و قرار است در هفته اول آن سپند امیرسلیمانی، محسن تنابنده، پرویز پورحسینی، محمود عزیزی، برزو ارجمند، دانیال حکیمی، بهنوش بختیاری و امیرجعفری بهمنظور اجرای آیین برخوانی به بلندترین برج پایتخت بیایند. جشنواره رمضانی «شهرخدا» از ۲۸ خرداد تا ۲۶ تیر از ساعت ۱۸ تا ۲ بامداد در برج میلاد برگزار میشود….»
عکاسخانه
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «متوهمانی که اسلام را تند، خشن و محدود نشان می دهند، خیال میکنند به تکلیف دین عمل کرده اند/برخی افراد تکلیف و وظیفه خودشان را خودشان، برای خودشان تعریف میکنند/به صراحت می گویم که گروههای خاص در حال کاشتن بذر یأس و ناامیدی در جامعه هستند»، «دانشگاه امام صادق(ع)، پیشتاز نظام تولید دانش دینی»، «در تعالیم اسلام و مکتب امام صادق(ع) جامعیتی وجود دارد که میتواند علوم انسانی را متحول سازد»، «هابرماس، «همیشه چپ رادیکالی» که اندیشه اش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است»، «ما هم بخاطر استفاده از عبارات علمی برای ارزش بخشیدن به ادعاهای متافیزیکی و ماورایی به شخصیتی چون سوکال نیازمندیم»، «شریعتی نیاز نسل کنونی است تا هم شعور و ژرفای بیشتر بیابند و هم شور در اجتماع بودن را»، «کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال و معضلی به اسم خالکوبی/خالکوبیت مال الانه یا قبل از نود و چهار؟» و «برخوانی، آیین سنتی تهران قدیم در ماه رمضان»مرور مطبوعات/ شنبه ۳۰ خرداد/ روزنامه فرهیختگان