همراهی زن و مرد در سخنرانیها یا اماکن مذهبی چه اتفاقی را در پی دارد که با حضورشان در ورزشگاه ها مخالفید؟
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «مصباحیزدی در حمله به بیت امام، گوی سبقت را از بزرگترین منتقدان ربود/برخی بستگان امام، حق را میشناسند، اما مانند ابوجهل تا پای جان آن را انکار میکنند»، «بزرگان، بحق سیدحسن خمینی را «علامه» دانسته اند/نوه امام از کمتوجهی، بیحرمتی و جفایی که به برخی شخصیتهای خدمتگزار سابق انقلاب میشود، متأثر است»، «شکوه فلسفه بیش از آنکه در جزئیات آن باشد، در گستردگی آن است»، «فلسفه در پی طرح مسائل نوین برای همگان است»، «خانه سالمندان جوان»، «نقد معاون امور زنان رئیسجمهور به ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها» و «دادگاه مؤسس حلقه یا عرفان کیهانی را در افساد فی الارض مجرم شناخت»
روزنامه شرق تیتر اصلی خود را به «انتقاد تند مصباح از بیت امام» اختصاص داده و نوشته است: «آیتالله محمدتقی مصباحیزدی در گفتوگویی مشروح با ماهنامه «عصر اندیشه» به بیان سخنان شفاف و تندی درباره مسائل مربوط به سیاست داخلی و دیپلماسی در ایران پرداخته است. البته مشروح این گفتوگو در شماره آینده ماهنامه عصر اندیشه منتشر میشود، اما روابط عمومی این ماهنامه بخشی از آن را روی خروجی خبرگزاریها قرار دادهاست.
رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام(ره) در پاسخ به مطلبی مبنیبر اینکه «اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی گفت تمدنی که امام میخواست این انقلاب ایجاد کند، دچار انحراف شده است و حتی از شما بهعنوان یکی از تحریفگران امام نام میبرند» گفته است: کسانی که ما را متهم به تحریف میکنند، درواقع افترا میزنند و افترا از قدیمیترین شگردهای شیطانی است. یکی از نعمتهای الهی که خدا در این قرن به ما داد، وجود امام بود. اگر امام را تحریف کنند، یعنی دارو را تبدیل به سم کردهاند. نتیجه این است که بهجای بهبود، مرگ خواهد بود….
این عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به رفوزهشدن برخی بستگان امام گفت: «در سالهای ابتدای بعثت، از جمله ماجرای وفات رسول خدا، بسیاری از بستگان و اصحاب پیامبر رفوزه شدند. آن امتحان برای ۱۴۰۰ سال پیش بود و از آن زمان جامعه رشد بیشتری کرده است. آن زمان برخی بستگان پیامبر عامل انحراف بودند و رفوزه شدند و اکنون برخی بستگان امام(ره). برخی حق را میشناسند، اما مانند ابوجهل تا پای جان آن را انکار میکنند. روح برتریطلبی، قانعشدن به حق خود و تسلیمنشدن در برابر حق از عوامل روانی است که برخی آگاهانه و عامدانه حق را انکار میکنند و حتی در مقابل حق سرمایهگذاری میکنند. ما منطق، ارزشها، سیره پیامبر و اهل بیت را داریم، اما آسیبی که همه اینها را مخدوش میکند، تحریف است».
باوجود اینکه در ماههای اخیر برخی نزدیکان مصباحیزدی انتقاداتی را متوجه بیت امام کرده بودند، اما خود او تاکنون وارد منازعه مستقیم با خاندان امام نشده بود. پیش از این حجتالاسلام حسین جلالی، رئیس دفتر آیتالله مصباحیزدی، با بیان اینکه مهرههای آقای هاشمی در فتنه ۸۸ سوختهاند، گفته بود: «آقای هاشمی بهدنبال این است که فتنه آینده را از طریق بیت امام(ره)پیش ببرد». اما اینبار مصباحیزدی خود وارد میدان شده و با اشاره به حوادث صدر اسلام میگوید: «آن زمان برخی بستگان پیامبر عامل انحراف بودند و رفوزه شدند و اکنون برخی بستگان امام(ره). برخی حق را میشناسند، اما مانند ابوجهل تا پای جان آن را انکار میکنند». اینگونه سخنان درباره بیت امام نهتنها از سوی مصباحیزدی بیسابقه است بلکه بزرگترین منتقدان بیت امام هم تاکنون اینقدر واضح به بازماندگان رهبر فقید انقلاب نتاختهاند.
میتوان این احتمال را مطرح کرد که با فعالترشدن سیدحسن خمینی در ماههای اخیر و استقبال کمنظیر مردم گلستان از او و از سوی دیگر نزدیکشدن به برگزاری انتخابات مجلس خبرگان رهبری و نقش احتمالی بیت امام در آن انتخابات، مصباحیزدی پروژهای انتخاباتی و چندماهه را کلید زده است.
بزرگان، بحق سیدحسن خمینی را «علامه» دانسته اند/نوه امام از کمتوجهی، بیحرمتی و جفایی که به برخی شخصیتهای خدمتگزار سابق انقلاب میشود، متأثر است
شرق متن گفتوگوی حجتالاسلام دعایی با هفتهنامه صدا را در صفحه ۷ منتشر ساخته و در فرازهایی از آن آورده است:
– برخی از روحانیون و برخی مراکز سنتی مذهبی نوآوریهای مرحوم شریعتی را برنمیتابیدند و عکسالعملها، واکنشها و انتقاداتی نسبت به آرای او داشتند…. خود حضرت امام تمامی آثار مرحوم شریعتی را مطالعه کرده بودند و یک دید واقعبینانه نسبت به او داشتند. اگر هم نقدی داشتند، نقدی بود که خود دکتر قبول داشت و به دنبال همان پذیرش نقد بود که پذیرفته بود در بعضی آرا و اندیشههایی که ارائه کرده بود، تجدیدنظر کند و بزرگانی را هم برای نظردهی و راهنمایی تعیین کرده بود. بههرحال، خود امام مخالف مرحوم شریعتی به حساب نمیآمدند و درعینحال سعی میکردند تحفظی داشته باشند، اما به عکس، مرحوم حاجآقامصطفی تحت تأثیر القائات محافل سنتی، برخورد متفاوتی داشتند و ما نگران بودیم. ایشان آثار مرحوم شریعتی را مطالعه نکرده بود. حاجآقامصطفی مطالعات روز را در آن حد نداشت و کتابهای جدیدی را که از ایران میآمد و حتی روزنامههایی را که از ایران میآمد، مطالعه نمیکرد به این دلیل که بر اثر درگیر شدنجدی در مباحث حوزوی و مطالعات و تحقیقات خودش، فراغتی برای این کار نداشت. به همین دلیل هم از برخی نوآوریهایی که در آن ایام بود، فاصله داشت.
یک پسر امام میتوانست این طور فکر کند و یک فرزندشان هم میتوانست مثل مرحوم حاجاحمدآقا باشد که روابط صمیمانه و خوبی با جامعه روشنفکری ایجاد کرد؛ با مرحوم آلاحمد، مرحوم شریعتی، بزرگان دیگر و کانونهای فعال روشنفکری که در آن ایام حضور داشتند، در تماس بود.
– من بهدلیل اعتقادی که به باطن پاک امام و به خلوص راه امام دارم، معتقدم از تفضلات الهی برای امام این بود که یادگاران عزیز و ارجمندی را برای ایشان پدید آورد. مرحوم حاجاحمدآقا به زیبایی راه پدر را ادامه داد، اعتبار راه و مسیر پدر را حفظ کرد و حتی آن را اعتلا بخشید با شیوه تعاملش در جامعه، وفاداریاش به دکترین امام که ولایت فقیه بود و او واقعا به این دکترین وفادار بود و از تقویتکنندگان جدی ولایت بعد از پدر بود .سرنوشت حاجاحمدآقا این بود که از دنیا بروند. خداوند فرزندانی به ایشان داده بود؛ سه فرزند که یکی از دیگری بهتر. همهشان شایسته، پاکنهاد، بااستعداد و برخوردار از سلامت نفس و سلامت جسم هستند. همه این فرزندان از نجابت و صفای واقعی و از ادب و طمأنینه عجیبی نسبت به یکدیگر برخوردارند؛ برادرها حرمت حاجحسنآقا را خیلیخوب نگه میدارند. برادرها میتوانند از نظر مطالعات در بعضی مسائل در ردیف ایشان باشند، ولی خودشان را شاگرد برادر میدانند، از تقویتکنندگان و تقریرکنندگان درس برادر هستند.
– آیتالله سلطانیطباطبایی شخصیت وارسته و ارجمندی بود که قدرش دانسته نشد، قدر ایشان را فقط امام میدانست. بعضی متوجه شده بودند که امام به ایشان فوقالعاده احترام میگذارد، بعد نه اینکه رشک و حسادتی باشد، بلکه بیشتر از روی تعجب در اینباره سؤال کرده بودند و ایشان پاسخ گفته بودند «و ما ادراک ماالسلطانی؟ » یعنی شما نمیدانید سلطانی کیست؛ گوهری است ناشناخته. بعد از پیروزی انقلاب که امام بهعنوان رهبر انقلاب تلقی شدند و زمام امر انقلاب و اداره کشور بر عهده ایشان قرار گرفت، ایشان بهعنوان یک ولی فقیه میباید در امور تصرف میکرد. در این زمان امام بهعنوان احتیاط برای آقای سلطانی پیغام میفرستند که شما به من اجازه امر ولایی بدهید. یعنی در ذهن امام این میآید که ممکن است آقای سلطانی اعلم باشد و شرط احتیاط این است که امام از یک ولی فقیه مطمئن و مرجعی که فقیه علیالاطلاق جامعالشرایط است، اجازه داشته باشد. پس با اینکه خودش هم در همان مقام است و بهعنوان یک ولی فقیه جامعالشرایط مطرح است، معذلک برای احتیاط به آقای سلطانی پیغام میدهد که شما به من اجازه تصرف ولایی بدهید تا من از طرف فقیهی که به او اعتماد دارم، اجازه تصرف داشته باشم. آقای سلطانی امام را میشناخت و قبول داشت، علم و اجتهاد امام را قبول داشت، شاید اعلمیت امام را هم قبول داشت و با آن تواضع و فروتنیای که ایشان داشت، برایش گران بود چنین خواستهای را اجابت کند و بپذیرد. ایشان به حرمت امام امتناع میکند و با تأکید و اصرار دوباره امام، ناگزیر اجازه میدهد.
– آیتالله سلطانی آرزو داشت از تبارشان یک روحانی وجود داشته باشد و به هر حال راهشان را ادامه دهد. وقتی ایشان تصمیم حاجاحمدآقا را بر طلبهشدن فرزندانش میشنود، استقبال میکند و حاجحسن آقا در دوران قبل از معممشدن در قم به منزل آقای سلطانی میرود، در آنجا اتاقی در اختیارش قرار میگیرد و تحصیلاتش را آغاز میکند. البته ایشان به دبیرستان هم رفته بودند، اطلاع ندارم دیپلم هم گرفته بودند یا خیر، اما به هر حال تحصیلات حوزوی را در سایه پدربزرگشان آیتالله سلطانی که شخصیت جامع علمی حوزوی بود و از هر جهت در حد بسیار عالی اخلاقی و آرمانی و عرفانی منزه بوده است، آغاز میکند و با نظارت دقیق و دلسوزی ویژه پدربزرگ خیلی خوب درسهایش را میخواند، پایههایش را قوی و محکم میکند، سطوحش را به انجام میرساند و دانشآموختهای میشود که در بهترین بستر و در بهترین شرایط، دانشی را فراگرفته و پایههای علمی خودش را تقویت کرده است. درکنارداشتن چنین پدربزرگی، روشنبینیهای داییها و روشنبینیهای مادرش هم نقش داشته است؛ چون مادرش فردی با ضریب هوشی بسیار بالاست که سالهای متمادی توفیق مجالست و حضور در کنار امام را داشته و از محضر امام استفاده میکرده است، فلسفه خوانده، از امام درس فلسفه، عرفان و معرفت گرفته، رشد کرده و خودش به مراتب عالیه تحصیلی در فلسفه رسیده است. ایشان الان دکترای فلسفه دارد و مدرس است. با داشتن چنین مادری، با تربیت سالمی در دامان این مادر، با آموزههای روشن اجتماعی هم داییها و هم مادرش به حاجحسن آقا کمک میکردند و او در این بستر رشد و معنویت، روزبهروز ارتقای علمی پیدا کرده است. ایشان مطالعات متفرقه هم داشته، بهویژه علاقه شدیدی به تاریخ داشته و مسائل ریشهای، تحلیلی و بنیادی تاریخی را مطالعه کرده و به اعتقاد من حاجحسن آقا میتواند یک مجتهد در امر تاریخ تلقی شود. من خاطرم هست ایشان همه آثار مرحوم باستانی پاریزی را با دقت خوانده بود و خیلی دوست داشت آقای باستانی پاریزی را ببیند. یک روز من آقای باستانی پاریزی را به دفتر ایشان بردم، ساعتها نشستند با هم صفا کردند. نوبت بعد آقای باستانی از حاجحسن آقا دعوت کرد و حاجحسن آقا به منزل او رفت و ساعتها نشستند. ایشان آثار شخصیتهای دیگری را هم که در امر تاریخ صاحبنظر بودند، مطالعه میکرد و نشستهایی با آنها داشت.
– حاجحسن آقا پایههای علمیاش را محکم کرده و در چند درس مهم خارج حوزه هم شرکت کرده است. تا جایی که من میدانم ایشان شاگرد حضرات آیات وحید خراسانی و سیدعلی محققداماد بودهاند و احتمالا در درسهای دیگری هم حضور داشتهاند و بهعنوان شاگردی برجسته، مورد احترام مدرسانشان هم بودهاند. خود ایشان به مرحلهای رسیده که الان صلاحیت گفتن درس خارج را دارد؛ یعنی به مرحلهای از دانش و علم رسیده که ما اصطلاحا به آن اجتهاد میگوییم. در گذشته میگفتند اگر کسی «کفایه» یا «مکاسب» را خوب درس بگوید، مجتهد است. ایشان نهتنها در تدریس «کفایه»، «مکاسب» و «سطوح» دورههایی را گذرانده، بلکه این آمادگی را داشته درس خارج هم بگوید و درحالحاضر درس خارج ایشان یکی از مطرحترین درسهای خارج حوزه است. علت آن هم این است که ایشان شاگردان زیادی دارد. البته حرمت مراجع و مدرسین برجسته را نگه میدارد و حوزه درسی را هنوز در مدرسه دارالشفا قرار دادهاند. مدرس مدرسه دارالشفا است و نزدیک به ۲۰۰ نفر شاگرد دارد که از شاگردان ممتاز هستند. در کنار این مباحث، ایشان علاقه زیادی هم به مباحث تاریخی و کلامی داشتهاند و کار جالب و ماندگاری را که مرحوم سیدمهدی روحانی انجام داده، ولی ناقص مانده بود، با صرف سالها وقت، با دقت و درایت خاصی که داشتند و با کمک تیمی آن را در قالب یک مجموعه کامل کردند که «دایرهالمعارف فرق اسلامی» است. ایشان برای این کار فوقالعاده زحمت کشید.
یعنی اگر مرحوم سیدمهدی روحانی یک ششم آن مجموعه را تدوین کرده بود، ایشان شش برابر کار کردند و آن را کامل و جامع کردند. این کار در سه جلد عرضه شد و در چاپ اول، برنده جایزه کتاب سال شد که ایشان گرفتار بودند و جایزه را اخویشان گرفتند. این جایزه هم برای علاقهمندان و هم برای ما که ناشر آثار ایشان بودیم، افتخاری بود. ایشان گاهگاهی مقالات خوبی مینویسد؛ مثلا در سالگرد رحلت مرحوم آیتالله سلطانی ایشان شرح بسیار زیبایی از همنشینی با ایشان، استفاده از محضر آقای سلطانی و بیان خصلتهای معنوی و فضایل اخلاقی و آرمانی آن مرحوم نوشته بود که مقاله ماندگاری است.
آثار دیگری هم از ایشان چاپ شده است. مقالاتی که ایشان تا به حال نوشتهاند، عبارتاند از: «انقلاب امامخمینی در گام سوم»، «مبانی تنظیم خانواده و کنترل جمعیت از دیدگاه فقه و حدیث»، «تبیین مستندات فتوای امامخمینی در مسئله استظلال»، «شبهه عباییه و آرای اصولی امامخمینی در زمینه قاعده استصحاب»، «اصل شرطیت قدرت در تکالیف و تأثیر آن بر اندیشه سیاسی امامخمینی»، «تفاوت مطلق و عام از دیدگاه آخوند خراسانی و امامخمینی»، «نظری بر نقدهای شهید سیدمصطفی خمینی بر مقدمات پاسخ ابداعی امامخمینی به مسئله ضد»، «خطابات قانونیه»، «کلمه توحید از منظر اصولیین و امامخمینی»، «نگاهی دیگر به شرح منظومه از منظر تقریرات فلسفه امامخمینی» و «نقد و تحلیل شبهه ابنکمونه از منظر تقریرات شرح منظومه امامخمینی». اینها مقالات تخصصی است که ایشان نوشته و بیانگر سطح علمی ایشان است. «آیین مسلمانی» از دستنوشتههای ایشان است. اثر دیگرشان «دلیل راه» است که نوشتاری بود به مناسبت ماه رمضان که هم پاورقی شد و هم بعدا چاپهای متعدد شد. از دیگر دستنوشتههای ایشان عبارت است از: «خاطرات حجتالاسلام سیدحسن خمینی از آخرین روزهای امام (ره)، «در رثای همسر مکرمه حضرت امام (ره) »، «در رثای آیتالله سلطانی طباطبایی» و «نامه یادگار امام به رئیس صدا و سیما (۱۳۸۸) » که این نامه تبیین راه امام بود و اینکه خوب است اینطور عمل شود که البته دوستان کمی برآشفتند و خوب برخورد نکردند. «در سوگ فقیه مجاهد؛ یادداشت حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی به مناسبت اربعین آیتالله طاهری»، «به سوی جامعه اخلاقی؛ مقدمه حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی بر کتاب «انقلاب اخلاقی، راهی به رهایی»»، «شور و شناخت (یادداشتی از حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی درباره هشت خصوصیت استاد شهید مرتضی مطهری) » و «شیخ عصر عسرت و غربت (در رثای حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین شریعتی) » نیز از دیگر نوشتههای ایشان است. «فرهنگ جامع فرق اسلامی» هم از کتابهای ایشان است که به آن اشاره کردم و برنده جایزه کتاب سال شد. ویراست سوم این کتاب با اصلاحات و اضافات بسیار زیاد آماده عرضه است. «آیین مسلمانی»، «دلیل راه»، «ده مقاله» و «مبانی فقهی تنظیم خانواده» هم دیگر کتابهایی است که ایشان تدوین کرده است.
-ایشان یک جوان حدودا ۴۰ساله است که درس خارج میگوید، مجتهد مسلم است، تحقیقاتش در زمینههایی است که اشاره کردم و با نوآوریهایش، آشناییاش با زبان خارجی و تحقیقاتش در زمینه مسائل تاریخی، عنصری است که بحق یادگار شایستهای برای آن بزرگوار است. خوشبختانه ایشان مورد احترام و علاقه مقاممعظمرهبری هم هست؛ یعنی آقا نسبت به ایشان فوقالعاده علاقهمند هستند. به دلیل همین وارستگیها، ویژگیها، کارآمدیها و توانمندیهای علمی و فراگیریهای مختلف در علوم گوناگون در حال حاضر ایشان بهعنوان یک شخصیت برجسته مطرح هستند و یکی از بزرگان بحق به ایشان گفت «علامه». ایشان در این سنین این همه دستاورد، موقعیت علمی و شاگردان برجسته دارند. بنابراین میتوانند بهعنوان کسی که جامعیت ویژه دارند، بحق علامه تلقی شوند و ما برای ایشان آینده بسیار درخشانی را امید و انتظار داریم. ایشان با تواضعی که دارد، برای بزرگان احترام بسیاری قایل است، همه طیفها را فرزندان انقلاب میداند و به همه احترام میگذارد، همه گروهها را بهراحتی و با صمیمیت میپذیرد و یکسان به آنها ادب و احترام میورزد. این جامعیت و این ویژگی که در حضرت امام و در فرزندان امام بوده، الآن دارد در ایشان خلاصه و متبلور میشود. امیدواریم خداوند وجود ایشان را حفظ کند و با همین طمأنینه، ادب و تواضعی که نسبت به همه بزرگان و علاقهمندان به راه امام و انقلاب دارد، راهش را ادامه دهد و برای آینده یک ذخیره ارجمند و ارزشمند برای نظام و انقلاب بماند.
-ایشان بحق اصرار دارد فراجناحی باشد. به همه کسانی که در مسیر انقلاب خدمتی کردهاند و نقشی داشتهاند، ادای احترام میکند و از کمتوجهی یا بیحرمتی و جفایی که به برخی شخصیتهای خدمتگزار سابق انقلاب میشود، متأثر است و بدون اینکه بخواهد موضعی بگیرد و اعتراضی نسبت به یک قضاوت و یک تصمیم داشته باشد، سعی میکند فراتر از هر جریان و جناحی، حرمتگزار حیثیت، شخصیت و کرامت همه انسانها باشد.
شکوه فلسفه بیش از آنکه در جزئیات آن باشد، در گستردگی آن است
در صفحه «اندیشه»، معرفی کتاب «شور خرد» با عنوان «تاریخ بسیار مختصر فلسفه جهان» منتشر شده و هدف مولفان آن را دست یابی به ذات فراگیر فلسفه، در مقام نگرش جهانی بشر عنوان شده است. در این گزارش آمده است:
«داستان فلسفه، تاریخ خودآگاهی بشر و تأمل در دنیا است. به عبارت دیگر، شور فردی و جمعی برای خرد است. فلسفه در آن واحد شامل خاستگاههای سیاست، تاریخ، مذهب، اساطیر، هویت فرهنگی و شخصی و علم میشود. داستان فلسفه در تفکرات فیلسوفان و در آموزههای اعصار بهپیش میرود اما میتواند با مقیاس بزرگتری نیز ترسیم شود و تصویر گستردهای از گرایشها، جنبشها و هجوم پرشتاب اندیشهها را در اختیارمان بگذارد؛ تصویری از آنچه فیلسوفان آلمانی در قرن نوزدهم روح زمانه نامیدند؛ روحی که در زمان جاری است. البته در این نمایش نقشهای اصلی در اختیار فیلسوفان است اما مرکز صحنه در اختیار آنها نیست، در اختیار اندیشههایی است که آنها ابداع، کشف یا تبلیغ کردهاند. بهاینترتیب، داستان فلسفه چندان به زندگینامه جمعی شباهت ندارد، بلکه بیشتر به تصویر انتزاعی دنیای اندیشهها میماند.
رابرت سالمن و کتلین هیگینز در کتاب «شور خرد» کوشیدهاند تنها یک برداشت از این تصویر ارائه دهند. آنها سعی کردهاند تا در این کتاب به ذات فراگیر فلسفه، در مقام نگرش جهانی بشر دست یابند؛ اگرچه چشمانداز آنها، چشماندازی غربی است. ایندو، تفکر و تحولات فرهنگهای مختلف را در طول دورهای نزدیک به چهارهزار سال بررسی کردهاند.
چنین کتابی بهضرورت باید ساده باشد. البته کتاب فقط ساده است ولی سادهانگارانه نیست؛ شاید به این دلیل که در این کتاب تفکر مقدم بر زندگینامه متفکران است. بااینحال، در هر سه فصل کتاب دامنه گستردهای از سنتها بررسی میشود. از آمریکای باستان تا تبت، از آتن و اورشلیم تا هند و مسیری طولانی از افلاطون تا پسامدرنیسم. نویسندگان، چنین مسیر گستردهای برای کار خود انتخاب کردهاند چون بر این باورند که شکوه فلسفه بیش از آنکه در جزئیات آن باشد در گستردگی آن است. ازاینرو، مخاطب خود را دعوت میکنند تا صرفا درگیر جزئیات تاریخ فلسفه نباشد و فقط از عمق اندیشهها شگفتزده نشود، بلکه به وسعت تاریخ عقل، شور و تخیل آدمی هم با حیرت نگاه کند. همچنین آنها کوشیدهاند از سر احتیاط از هیچ فیلسوف زندهای سخنی به میان نیاورند. چون بر این باورند در موقعیتی نیستند که بتوانند قضاوت کنند یا حدس بزنند کدامیک از گرایشها و جریانهای کنونی فلسفه تا یکی، دو دهه بعد ماندگار یا تأثیرگذار خواهند بود. اما از سوی دیگر، بهنظر میرسد قصد ندارند چنین احساسی بهوجود آورند که فلسفه صرفا نوعی کنجکاوی تاریخی در بقایای گذشتهها است. ازاینرو، این کتاب نشان میدهد فلسفه شوری جاری و پویاست که در همه جهات ازجمله در جهت ارزیابی مجدد و دائمی تاریخ خود به پیش میرود. به همین خاطر، برعکس کتابهایی که معمولا بهاختصار تاریخ فلسفه را بررسی میکنند، در این کتاب تقریبا سعی شده هیچ جنبش مهم فلسفیای از قلم نیفتند، خصوصا جنبشهایی که در سنت تفکر غربی هیچ جایی ندارند.
نویسندگان این کتاب تاریخ فلسفه را به شکلی واضح و روشن نشان میدهند، چنانکه حتی تازهواردان حوزه فلسفه هم به کمک این کتاب میتوانند سیر تحولات فلسفی را دنبال کنند.»
فلسفه در پی طرح مسائل نوین برای همگان است
«امروزه فلسفه چیست؟» عنوان گزارشی است که کاوان محمدپور در آن به بررسی کتاب «فلسفه در زمانه حاضر» پرداخته است. این گزارش که در صفحه ۱۱ شرق منتشر شده، در پی آن است که آیا فیلسوف میتواند در رخدادهای معاصر نقشی ایفا کند و درباره آنها اظهار نظر کند یا نه؟». در این گزارش می خوانیم:
«پیتر دیوز، استاد دانشکاه اسکس (Essex) در توضیح کتاب «فلسفه در زمانه حاضر»، بر پشت جلد آن مینویسد: «فلسفه چطور میتواند به حرفه اصلی خود همچون شکلی از مداخله سیاسی و اخلاقی بازگردد؟ در این مباحثه زنده و قابل دسترس، دو نفر از چالشبرانگیزترین متفکران پاسخهای خود را به این سؤال ارائه و نشان میدهند چه توافق و اختلاف فراوانی بین آنها برسر این موضوع وجود دارد.» ترجمه این رودررویی که توسط انتشارات روزبهان چاپ و به بازار عرضه شده، با وجود حجم کم آن و صرفنظر از پیشفرضهای معمول، درخور تأمل است. به گفته ویراستار انگلیسی کتاب «مسئله اصلی این کتاب این است که آیا فیلسوف میتواند در رخدادهای معاصر نقشی ایفا کند و درباره آنها اظهار نظر کند یا نه؟»
در بخش اول کتاب، به ترتیب آلن بدیو و اسلاوی ژیژک مبحثی درباره چیستی فلسفه در عصر حاضر مطرح میکنند. در بخش دوم مناظره دو طرفه و بخش نهایی آن سؤال حضار در جلسه است. کتاب با سخنان بدیو با عنوان «اندیشدن به رخداد» آغاز میشود، وی معتقد است که باید تصویرِ غلطِ فیلسوف میتواند در همهچیز دخالت کند را کناری نهاد و میگوید: این تصویر عموما از سوی «فیلسوف تلویزیونی» پدید میآید که در برنامههای تلویزیونی به شکلی کارشناسانه درباره همه مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اظهارنظر میکند. بدیو فیلسوف را شخصی برمیشمارد که خود، مسائل خود را برمیسازد و خود مبدع مسائل خود است، «فلسفه-بیش از همهچیز- این است: ابداع مفاهیم جدید».
فلسفه اگر نتواند چیزی خلق کند، برایش چه میماند جز بازتابی از اشیا. بدیو میافزاید: فیلسوف هنگامی در امور مداخله میکند که نشانههایی در وضعیت موجود ببیند، نشانههایی که برای ابداع ضروری است. در ادامه وی از سه موقعیت یا «وضعیت فلسفی» انتخاب، گسست و استثنا (رخداد) سخن میراند که با مثالهایی به تشریح این وضعیتها میپردازد. در اندیشه فیلسوف فرانسوی «روشنکردن انتخاب» یک وضعیت فلسفی است، انتخابی که مربوط به هستی یا مرتبط با تفکر است. در رساله گرگیاس افلاطون، آنجا که سقراط با کالیکلس به بحث مینشیند و مفهوم عدالت را به تفکر فلسفی فرا میخوانند، انتخاب ما، اینکه جانب سقراط را بگیریم یا کالیکلس، یک وضعیت فلسفی است، فلسفه در هیأت یک انتخاب ظاهر میشود. وظیفه فلسفه اینجا روشنکردن انتخاب من، بین دو اندیشه متفاوت است؛ اینکه باید کدام تصمیم را بگیرم یک چالش فلسفی است. مثال دوم بدیو درباره «گسست» با نقل داستانی از ارشمیدس، ریاضیدان سده سوم قبل از میلاد است. وی مرگ (کشتن) ارشمیدس را یک وضعیت فلسفی میداند؛ چراکه «میان حق دولت و تفکر خلاق» هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. در اینجا فلسفه باید روشنگری کند، باید بر «فاصله بدون معیار» پرتوافکنی کند. آشکارکردن فاصله و گسست میان قدرت و حقیقت یک وضعیت فلسفی است؛ اینکه فیلسوف میان تفکر و قدرت گسست میگذارد و مشخص میکند فاصله آنان به چه شکل است. اینجاست که مرزهای فلسفه و سیاست روشنتر میشود، «هدف سیاست تغییر وضعیتهای موجود است، درحالیکه، فلسفه در پی طرح مسائل نوین برای همگان است».
استثنا یا رخداد سومین وضعیت فلسفی است که بدیو بدان اشاره دارد و برای بهتر درکشدن این وضعیت از فیلمی ژاپنی به نام «عشاق مصلوب» شروع میکند. بدیو «لبخند عشاق» را در آستانه مرگ، یک وضعیت فلسفی به نام رخداد یا استثنا مینامد، «ما یکبار دیگر با چیزی قیاسناپذیر روبهرو میشویم؛ رابطهای فاقد رابطه. میان رخداد عشق (دگرگونی وجود) و قواعد معمول زندگی (قوانین شهر، قوانین ازدواج و…) هیچ معیار اشتراکی وجود ندارد»، «فلسفه به ما خواهد گفت که باید به رخداد بیندیشیم. ما باید درباره این استثنا فکر کنیم. باید بدانیم درباره آنچه مرسوم و معمول نیست، سخن بگوییم. ما باید درباره دگرگونی زندگی بیندیشیم». وی اذعان میدارد وضعیت فلسفی چیزی بیش از رابطههای معمولی زندگی است، در واقع رابطهای که رابطه نیست و فیلسوف وظیفهاش پرتوافکندن بر وضعیت انتخاب، فاصله و رخداد است؛ یعنی پذیرفتن استثناهای زندگی، شناختن فواصل قدرت و حقیقت، و درک انتخابهای درست برای زندگی راستین و معنادار. فلسفه در اندیشه بدیو معطوف نیست به آنچه هست، بلکه تفکری در باب آن چیزی است که نیست. وی در ادامه سخنرانی به هشت تز درباره امر کلی اشاره میدارد. امر کلیای که به گمان وی، فیلسوف در امری پارادوکسیکال با آنان روبهرو میشود.»
خانه سالمندان جوان
مطلب اصلی صفحه «اندیشه» که با عنوان «خانه سالمندان جوان» منتشر شده، داستان ترجمه کتاب «فلسفه چیست» در ایران است که به بررسی مصداقی اشتباهات صورت گرفته در ترجمه این کتاب پرداخته است.
در بخش هایی از این یادداشت بلند آمده است:
– از کتاب «فلسفه چیست؟» در سه سال گذشته دو ترجمه فارسی وارد بازار کتاب ایران شده است: اولی با ترجمه پیمان غلامی و زهره اکسیری (۱۳۹۱) و دومی با ترجمه محمدرضا آخوندزاده (۱۳۹۳) ….دلوز و گتاری کتابشان را با طرح این پرسش آغاز میکنند که پرسش «فلسفه چیست؟» را در چه سنی میتوان/ میباید مطرح کرد.
…. میتوان … از …. ایشان پرسید کتابهایی چون «فلسفه چیست؟» را در چه سنی میتوان خواند/ فهمید/ ترجمه کرد. مترجمان ترجمه اول به هنگام ترجمه «فلسفه چیست؟» حدودا ۲۵ ساله بودهاند و مترجم ترجمه دوم حدودا ۳۵ ساله. آیا این قضیه میتواند معیاری برای داوری درباره کیفیت ترجمه ایشان باشد؟ شاید آری، شاید نه. مترجمان جوانتر یادداشتی پنج صفحهای بر ترجمه خود افزودهاند که حاوی ادعاهای جالب توجهی است: غالبا معدود خوانندگان این ترجمه این ادعاها را نادیده میگیرند اما، به گمان من، نسبتی هست میان این ادعاها، سن و سال مترجمان، وضعیت سیاسی- اجتماعی ما در سالهای اخیر و کیفیت ترجمه ایشان. مترجم ترجمه دوم برای یادداشت مترجم به یک «پیشکش» و نقلقولی از «تاریخ بیهقی» بسنده کرده است.
– مترجمان جوان یادداشت ترجمهشان را با بیان یک احساس آغاز میکنند: این دو به گفته خودشان احساس میکنند ترجمهشان «چیزی بیش از صرف انتقال دانش یا طرحی پژوهشی برای فهم دقیقتر فلسفه دلوز و گتاری» است. این احساس ایشان است نه مدعای ایشان: مترجمان ما نمیخواهند صرفا دانشی را به خوانندگان خود انتقال دهند، میخواهند به یاری ترجمهشان راهی باز کنند برای «ارزشگذاری دوباره در قبال[؟] شیوههای اندیشیدن، گزینشها، کردارها، شورها، احساسها، و بازیهایمان»….
– ایران سرزمین عجایب است: در ۲۵ سالگی نهتنها میتوان پرسشی را مطرح کرد که «شاید فقط در سالهای پایانی عمر بتوان آن را مطرح کرد»، بلکه میتوان به این پرسش پاسخ گفت. از آن مهمتر اینکه میتوان در ۲۵ سالگی در ۵ صفحه تمامی مقولههای کاذب تاریخ فلسفه را شناسایی و دست آدمهایی را رو کرد که «زیر نقاب اندیشه فلسفی» فلسفه را دچار انواع و اقسام «توهمها، ادراکهای کاذب و سفسطهها» کردهاند. در ایران میتوان در ۲۵ سالگی با نوعی «بدبینی سرخوشانه» بر همه چیز از نو ارزشگذاری کرد و بعد به تعبیر مترجمان، همراه با «رنجورترین فیلسوف جهان… قاه قاه خنده را ابداع کرد». کسانی که ترجمه فارسی «فلسفه چیست؟» را دست میگیرند شاید همراه با مترجمان جوانش احساس کنند با «چیزی بیش از صرف انتقال دانش» رویارویند، چون مترجمان به قول خودشان احساس میکنند «ضرورتهای حاکم بر این کتاب میتوانند سرتاسر زندگیمان را … تحتتأثیر قرار دهند».
– «فلسفه چیست؟» کتاب آسان و دستیابی نیست. سبکی غریب دارد و متکی است بر یک عمر کلنجار رفتن با طیف وسیعی از نوشتهها و متفکران و هنرمندان و فیلسوفان. ترجمه اول، به گفته مترجمانش، از روی «هر دونسخه انگلیسی و فرانسوی» و ترجمه دوم بر پایه متن اصلی به زبان فرانسه صورت گرفته است. ترجمه دوم نثری روانتر و استوارتر دارد. در ترجمه اول، ابهامها و لغزشها و اشتباههایی هست که بیش از آنکه ناشی از شتابزدگی، ناآشنایی با زبان انگلیسی یا بیدقتی باشد دقیقا معلول شکل خاصی از «جوانی» یا، به تعبیر مترجمان، آریگفتن به زندگی است و شاید کیفیت نامطلوب ترجمه تا حد زیادی نتیجه وضعیتی عامتر باشد که گریبان همه ما را گرفته است.»
نگارنده گزارش در ادامه به شرح نقاط ضعف ترجمه این کتاب پرداخته و مواردی را به صورت مصداقی بررسی نموده است….
نقد معاون امور زنان رئیسجمهور به ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها/همراهی زن و مرد در سخنرانیها یا اماکن مذهبی چه اتفاقی را در پی دارد که با حضورشان در ورزشگاه ها مخالفید؟
شرق در صفحه ۱۷ ذیل عنوان «ورود زنان غیرایرانی مجاز ، زنان ایرانی ممنوع»، به یادداشت شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان رئیسجمهور، در صفحه فیس بوک پرداخته و از تلاش وی و همکارانش برای بدون هزینه بودن حضور بانوان در ورزشگاه ها گفته و نوشته که در این امر، رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی مد نظر بوده است. در بخش هایی از این مطلب آمده است:
«مولاوردی پاسخ منتقدان خشمگینش را داد؛ پاسخی درخور به منتقدانی که سه روز پیشتر با تجمع مقابل وزارت ورزش خواهان عزل او بودند و ورود زنان به سالنهای ورزشی را غیرشرعی میخواندند و در اعلامیههای تجمع اعتراضآمیزشان زنانِ خواهان تماشای بازی والیبال را هرزه نامیده بودند.»
شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان رئیسجمهور، در صفحه فیسبوک خود نوشت: «جماعت مقدسنما و مدعی دیانتی که با صدور اطلاعیه پشت اطلاعیه و خطونشانکشیدنهای پیدرپی از زلزلهبهپاکردن در روز مسابقه و برخورد خونین تا قبیحترین و مشمئزکنندهترین اهانتها و توهینها، که لایق خودشان بود، زنان و دختران پاکدامن و عفیف این سرزمین را خطاب قرار دادند؛ کسانی که نام یاران خدا را بر خود نهادهاند با وجود توصیه دیگران به حیا، برای نهی از یک منکر، دهها منکر دیگر مرتکب شدند؛ الفاظی که قلم از یادآوری و نوشتن آن شرمسار است و مصداق بارز چندین عنوان مجرمانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران است. اگر روزی زنان و دختران عزیزمان این جماعت را ببخشند، بیتردید فراموششان نخواهند کرد و در حافظه تاریخی خود این روزها را به یاد خواهند سپرد. امشب پیروزی غرورآفرین تیم ملی کشورمان در برابر تیم آمریکا در لیگ جهانی والیبال کاممان را شیرین کرد. بالاخره بعد از ماهها اماواگر برای حضور زنان در ورزشگاه، این مسابقات به میزبانی ایران برگزار شد.
ضمن ادای احترام به رأی و نظر مراجع عظام، در این مدت تمام تلاشمان بر این بود و هست که این موضوع به مسئله و هزینهای برای کشور تبدیل نشود و با رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی، ضمن احترام و توجه به دغدغهها و دلنگرانیهای بخشی از جامعه، به خواسته و مطالبه مشروع بخشی دیگر از جامعه هم پاسخ داده شود. بدیهی است این تلاشها معطوف به حضور بیقیدوشرط و به هر بهایی، آنهم در همه رشتههای ورزشی نیست. این درحالی است که تمام این قیلوقالها نه برای تماشای ورزش فوتبال و شنا و بوکس و کشتی، بلکه برای تماشای ورزش والیبال است که تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است.
سؤال این است آیا در این دو سال شرایط و اوضاع و احوال تماشای این بازیها تغییری اساسی پیدا کرده که حکم آن نیز باید مشمول تغییر شود؟ آیا با این اوصاف کشور خود را ناتوان از مدیریت و کنترل این موضوع ساده و تعبیه سازوکارها و ایجاد زیرساختهای لازم معرفی نمیکنیم؟ مگر در همین کشور طرح سالمسازی دریا پیاده نشده است؟ در همین سفرهای استانی و در سخنرانیهای عمومی رئیسجمهور یا در اماکن مذهبی با اتخاذ تدابیر لازم زن و مرد در کنار هم حضور دارند، چه اتفاقی میافتد؟ چرا عدهای هنرشان پیچیدهکردن مسائل و دشوارکردن حل آن است تا گرهی که با دست باز میشود را با دندان هم نتوان باز کرد؟ و با تبدیل یک مسئله ساده به مسئله چندمجهولی، بهاینترتیب تمام بار اسلامیت نظام بر دوش زنان گذاشته شود. بهویژه در آستانه سالگرد انتخابات ۲۴ مرداد ۹۲، که همه اعضای دولت بهشدت درگیر ارائه گزارش و برنامههای متعدد برای گرامیداشت این حماسه سیاسی هستند، طوری وانمود شد انگار همّوغم ما جز این نیست و تمام فعالیتهای خود را تعطیل کردهایم و شبانهروز در تکاپوی تحقق این موضوعیم، البته این سناریو از ماهها پیش کلید خورده بود؛ همان زمان که سعی کردند به دروغ از قول من این موضوع را در صدر مطالبات زنان قرار دهند و براساس آن، چه تحلیلها که ارائه ندادند.
بالاخره این موضوع در صدر منکرات جای گرفت، غافل از آنکه بهراحتی از کنار منکرات بزرگتر عبور میکنیم و سرمان را یواشکی برمیگردانیم مبادا خطی بر وجدانمان بیفتد؛ زندگی پنج هزار زن کارتنخواب در تهران، آمار ۹ درصدی معتادان زن از کل معتادان، که در پنج سال اخیر دو برابر شده است، آمار ۳۲ درصدی مرگومیر زنان ناشی از اعتیاد، رواج افسردگی و رسیدن سن اعتیاد به ۱۳ سال در بین دختران و تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به مواد صنعتی و روانگردان که منجربه لذت و هیجان و شادی کاذب میشود، وجود دو میلیون کودک کار در کشور و…، قلهای از کوه یخ است. همزمان خبر تجاوز گروهی شش مرد معتاد، زیر پلی، به دختر ۱۱ سالهای که کودک کار است هم منتشر شد؛ خبری که در هیاهوهای اخیر گم شد و دریغ از واکنشی کوچک به این عمل شنیع و غیرانسانی که به فرموده مولای متقیان از شنیدن آن انسان اگر بمیرد، رواست.
در چند هفته اخیر شدیدترین هجمهها و حملات را از جانب کسانی که اکثریت واجدین شرایط، دو سال پیش در چنین روزهایی بر روشها و رویکردها و رویههای آنان خط بطلان کشیدند، تحمل کردیم؛ کسانی که هشت سال در غار کهف خود خزیده بودند، در این دو سال از هیچ کوششی برای پاشیدن بذر ناامیدی و دلسردی میان مردم دریغ نورزیدهاند.»
تا دو سال پیش زنان مجاز به ورود به سالنهای والیبال و بسکتبال بودند، اما پس از ورود ایران به لیگ جهانی والیبال بنابر دستورالعملی که در زمان دولت قبلی از سوی شورایعالی امنیت کشور تصویب شد، ورود زنان ممنوع شد. سال گذشته و با آغاز میزبانی ایران، زنان در تجمعاتی خواهان تماشای بازیها شدند. پس از آن روحانی به مولاوردی دستور داد پیگیر حضور زنان در سالنهای ورزشی شود. جلسات متعددی برگزار شد و درنهایت یک ماه مانده به آغاز دور جدید میزبانی ایران، بنابه گفته مولاوردی مصوبه ورود زنان به سالنهای والیبال به امضای نمایندگان ناجا، وزارت کشور و ورزش رسید. پس از آن دلواپسها به میدان آمدند. خبری از ابلاغ مصوبه نشد و وزیر کشور اعلام کرد تغییری در این زمینه اتفاق نیفتاده است و رسانهها اعلام کنند ورود زنان ممنوع است.
روز جمعه بازهم درهای سالنهای والیبال روی زنان بسته ماند. با وجود وعدهها و اقدامات دولت، ۱۲هزار مرد و چهار، پنج نفر زن دیروز تماشاچی بُرد ایران مقابل آمریکا بودند؛ زنانی که به گفته خبرگزاریها تابعیت ایرانی نداشتند و با پاسپورت غیرایرانی به سالن راه یافته بودند. با توجه به ممنوعیت ورود کلیه بانوان، از ورود خبرنگاران خانم هم جلوگیری شد….
دادگاه مؤسس حلقه یا عرفان کیهانی را در افساد فی الارض مجرم شناخت
شرق در خبری به نقل از «تسنیم» از محکوم شدن محمدعلی طاهری به اعدام خبر داده و نوشته است:
«محمدعلی طاهری، مؤسس حلقه یا عرفان کیهانی، به اتهام افساد فیالارض از طریق منحرفکردن افراد، به اعدام محکوم شد. سید محمود علیزادهطباطبایی، وکیلمدافع طاهری، در پاسخ به این سؤال که آیا حکم موکلش از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ابلاغ شده است یا خیر، گفت: خبردار شدم دادگاه حکم به اعدام صادر کرده، اما هنوز ابلاغ نکرده است. او افزود: تمام کارهای طاهری با مجوز انجام شده بود و هیچ دلیلی در پرونده وجود نداشت اما خبردار شدم حکم اعدام دادند ولی هنوز ابلاغ نشده است.»
شرق در شماره امروز، این عناوین را نیز منتشر ساخته است:
یادداشت «فرصتطلبان به خود بیایند»، پیام شهیدان غواص، همدلی و همزبانی/ به قلم محمد سالاری، عضو شورای اسلامی شهر تهران
ظریف: رهبری نیازی ندارند کسی سخنگویی ایشان را بکند، آنهم به خلاف
مجتبی مطهری: در دولت گذشته عقلانیت وجود نداشت
گزارش «سمفونی اعدام در جهان»
تشدید جنگ مرزی عربستان و یمن
کشف محل اختفای رهبر داعش
گزارش «کیفرخواستی ماورای ریاض»، ویکیلیکس نزدیک به ۷۰ هزار سند دیپلماتیک عربستان سعودی را منتشر کرد
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «مصباحیزدی در حمله به بیت امام، گوی سبقت را از بزرگترین منتقدان ربود/برخی بستگان امام، حق را میشناسند، اما مانند ابوجهل تا پای جان آن را انکار میکنند»، «بزرگان، بحق سیدحسن خمینی را «علامه» دانسته اند/نوه امام از کمتوجهی، بیحرمتی و جفایی که به برخی شخصیتهای خدمتگزار سابق انقلاب میشود، متأثر است»، «شکوه فلسفه بیش از آنکه در جزئیات آن باشد، در گستردگی آن است»، «فلسفه در پی طرح مسائل نوین برای همگان است»، «خانه سالمندان جوان»، «نقد معاون امور زنان رئیسجمهور به ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها» و «دادگاه مؤسس حلقه یا عرفان کیهانی را در افساد فی الارض مجرم شناخت»مرور مطبوعات/ یکشنبه ۳۱ خرداد/ روزنامه شرق