ضیاء موحد: تقسیمبندی روشنفکران به دینی و غیردینی کار غلطی است
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «تقسیمبندی روشنفکران به دینی و غیردینی کار غلطی است/به دانشجویان فلسفه آموزش تاریخی ناقصی می دهند که دانستنش دردی از او دوا نمیکند/الان همه فیلسوفند و هر کسی که مقام و منصبی دارد، مدعی فیلسوفی است»، «افراطگرایی هیچ سنخیتی با اسلام ندارد»، «بومیگرایی اصیل، بدون نفی مطلق غرب و با دوری از خودشیفتگی، مدعی تداوم ارزشهای اصیل و بومی فرهنگی است»، «سوغات رضاشاه از ترکیه»، «علم الهدی: یک اقلیت هوسباز شهوتران خریدار بلیط کنسرت اند/سخنگوی وزارت ارشاد: ذهنیتی که برای بزرگان ترسیم میشود، واقعبینانه نیست» و «کلیدزنی و الله رمضونی، سنت مردم کویر»
«رهبر معظم انقلاب در دیدار پنج ساعته دانشجویان: آرمانخواهی مقابل محافظهکاری است نه واقعگرایی»
« واردات خوب، واردات بد»،
« ردپای نفر سوم در معامله دکل مفقود شده»،
و « بررسی مجدد روند جذب هیاتعلمی»
تقسیمبندی روشنفکران به دینی و غیردینی کار غلطی است/به دانشجویان فلسفه آموزش تاریخی ناقصی می دهند که دانستنش دردی از او دوا نمیکند/الان همه فیلسوفند و هر کسی که مقام و منصبی دارد، مدعی فیلسوفی است
فرهیختگان در گفتگو با «ضیاء موحد» به رابطه فلسفه با نیاز جامعه پرداخته و عنوان «همه خود را فیلسوف میدانند» را برای این بخش برگزیده است. روناک حسینی نیز در مقدمه ای نوشته است:
«آیا فلاسفه تنها چند دانشمند منزوی هستند که گوشهنشین کتابخانههایند و کاری به کار جامعه ندارند؟ این نمیتواند تصویر درستی باشد. وقتی تاریخ فلسفه را تورق میکنیم، فیلسوفانی را میبینیم که دغدغههایی بزرگ داشتهاند و سالها روی بزرگترین مشکلات معنایی بشر تفکر و تعمق کردهاند. فیلسوفان، با عقل و منطق، درباره تمام امور فکر کردهاند و نظریات گوناگونی برای انواع دغدغههای بشر ارائه دادهاند.
مرگ، عشق، ترس، فقر، اخلاق، بیماری، حکومت و سیاست و هزار چیز دیگر موضوع تفکر فلاسفه بوده و هرکدام در طول تاریخ فلسفه به دنبال پاسخی برای نیازها و سوالات بشر بودهاند. اما در حال حاضر فلسفه چه جایگاهی در جامعه دارد و آموزشهای فلسفی در دانشگاه چقدر متناسب با نیازهای جامعه است؟ و آیا یک فارغالتحصیل فلسفه میتواند نیازهای جامعه را برطرف کند و از پس وظایف یک فیلسوف برآید؟
ضیاء موحد، استاد منطق و فلسفه و عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران میگوید آموزش فلسفه در دانشگاه روش درستی ندارد. این که دانشجو در یک ترم بخواهد درباره چندین فیلسوف و عقایدشان بداند روش درستی نیست. تمرکز بر یک فیلسوف میتواند به دانشجو کمک کند به روششناسی در فلسفه دست یابد و تفکر فلسفی را درک کند. او میگوید یک فیلسوف واقعی میتواند جایگاه حقیقی خود را پیدا کند. یک فیلسوف براساس عقل نظر میدهد و نباید با تقسیمبندیهای نادرست عدهای از متفکران را از جامعه کنارگذاشت.» در این گفتگو می خوانیم:
فیلسوف چه کسی است
– فیلسوف کسی است که در طول تاریخ، نهاد قدرت از او میهراسیده است. چرا؟ چون فیلسوف منتقد است و صمیمی. چون حرفش را در محکمه عقل میزند و کاری به امور دیگر ندارد. فیلسوف میتواند اهل مذهب باشد یا نباشد، در هر حال این تفکر منطقی و عقلانی است که بر رای او حاکم است. البته وقتی کسی حرفش را به مقتضای عقل میزند، به این معنی نیست که به خداوند معتقد نیست. این یک خلط مبحث است. تقسیمبندی روشنفکران به دینی و غیردینی کار غلطی است. وقتی میگوییم عدهای روشنفکر دینی هستند و عدهای روشنفکر غیردینی داریم، تقسیمبندی سیاسی اشتباه انجام میدهیم. در دنیا این تقسیمبندی وجود ندارد. اشتباه است که عدهای متفکر را با این روش اشتباه کنار بگذاریم؛ این یک برچسب سیاسی است.
به نظر شما در حال حاضر آموزش فلسفه در دانشگاه چقدر متناسب با نیازهای واقعی است؟ درواقع شیوه کنونی آموزش را چقدر کارآمد میدانید؟
– در این مورد حرف بسیار است اما من ترجیح میدهم درباره روش خودم در آموزش فلسفه حرف بزنم. اعتقاد دارم در آموزش فلسفه بهترین روش این است که یک فیلسوف را به خوبی بشناسیم. برای شناخت یک فیلسوف، دغدغههایش، افکارش، پیشینه زندگیاش و نظرش درباره فیلسوفان قبل و بعدش حدود سه تا چهار سال کار لازم است. حسن مطالعه یک فیلسوف در این است که دانشجو میآموزد چطور با یک نظام فکری روبهرو شود و برای یک تفکر منطقی و فیلسوفانه از چه نقطهای باید شروع کند. دانشجو مطالعه میکند که یک فیلسوف کارش را از کجا شروع کرده و روش او چه بوده است و مهمتر از همه یاد میگیرد سیستماتیک بودن روش در فلسفه به چه معناست.
یک فیلسوف از میان شمار زیادی از فلاسفه؛ کدام را باید انتخاب کرد؟ و فایده این روش چیست؟
– اینکه چه کسی را انتخاب کنیم، نیاز به تجربه و مطالعه دارد. من فکر میکنم برای مطالعه فلسفه مدرن غرب، دکارت نقطه آغاز است. به اندازه کافی هم دربارهاش و هم آثارش در فلسفه منابع و ماخذ فارسی داریم. برای شناخت دکارت در فلسفه کتاب کافی داریم. من در ارتباط با همین شیوه آموزش تجربهای در دانشکده الهیات داشتهام. یک لیست به من دادند که در یک ترم باید درباره ارسطو، افلاطون، دکارت، اسپینوزا، راسل و شوپنهاور تدریس کنم. من گفتم چنین کاری نمیکنم. فقط درباره یک فیلسوف درس دادم. البته عدهای از دانشجویان با من مخالف و عدهای هم موافق بودند. با وجود مخالفان، آخر ترم چند نفر از دانشجویان آمدند پیش من و گفتند توانستهاند معنی فلسفه را درک کنند.
زمانی که شما یک فیلسوف را خوب بشناسید، طرز فکرش را درک کنید و دربارهاش خوب مطالعه کنید، میبینید چه مخالفتهایی در زمان خودش با او شده است، فیلسوفان بعدی چه عقیدهای درباره فلسفه او داشتهاند و خودش با نظر کدام فیلسوفان مخالفت کرده است. نتیجه این کار و این دقت در آموزش این است که دانشجو تفکر فلسفی را میآموزد.
شیوهای که نادرست میدانید چه نتیجهای دارد؟
– نمیشود یک نفر فلسفه بخواند و تخصصی درباره افکار یک فیلسوف نداشته باشد. حاصل آن شیوه آموزش این است که دانشجو با یک روش التقاطی و پراکنده، چیزهایی را یادمیگیرد که به هیچ دردی نمیخورد؛ کمی از این فیلسوف، قدری درباره دیگری و همینطور آشفته. این را نمیشود فلسفه نامید. یک دانشجوی ریاضی هم که میخواهد کارش را شروع کند، اول چهار عمل اصلی را میآموزد و بعد میرود سراغ دیفرانسیل، انتگرال، ماتریس و غیره. آموزشی که در دانشگاه تهران به دانشجوهای فلسفه میدهند، آموزش تاریخ ناقصی است که دانستنش دردی از دانشجو دوا نمیکند. از دانشجویی که در یک ترم باید درباره پنج فیلسوف بخواند و آنها را بشناسد و کارشان را بررسی کند چه انتظاری میتوان داشت؟ یک ترم زمان کافی برای این کار نیست. مثل این است که شما بخواهید ساز زدن یاد بگیرید و برای این کار، یک هفته بروید سهتار یاد بگیرید، هفته بعد بروید سراغ تار زدن، هفته بعدش ضرب بگیرید و هفته بعدتر بروید سر وقت نواختن کمانچه. آخرش چه میشود؟ شما هیچ سازی را یاد نگرفتهاید و هیچکاره شدهاید. نتوانستهاید در سازی تخصص پیدا کنید. نه صدای درستی از سهتارتان بلند میشود، نه تارتان نوای دلانگیزی دارد، نه بلدید صدای خوشی از کمانچه دربیاورید و نه ضرب گرفتنتان به دردی میخورد.
ما به فیلسوف نیاز داریم؟
– بهترین دایرهالمعارفها را کسانی جمعآوری کردهاند و نوشتهاند که تفکر فلسفی داشتهاند. علت این موضوع روشن است. فیلسوفها روش بلدند. فلسفه به آدمها روش کار، انسجام و منطق یاد میدهد. در قلب فلسفه ما منطق را مییابیم. اگر چنین چیزی نباشد، حرف فلسفی درستی حاصل نمیشود. کسی حرف فیلسوفی را که تفکر منطقی و استدلال درست ندارد گوش نمیدهد. منطق مهم است؛ چه شهودی باشد، چه جدید باشد و چه قدیم.
چقدر در تصمیمگیریهای مهم از نظر فیلسوفان استفاده میشود؟
– الان که همه فیلسوفند. نگاه کنید و ببینید در جایگاههای مختلف چه افرادی ادعای فیلسوف بودن دارند. هر کسی که مقام و منصبی دارد مدعی فیلسوفی است. مخالفان و موافقان ساختار حکومت همه خود را فیلسوف میدانند. در ساختار قدرت همه مدعیاند. در راس امور هم همینطور. فیلسوفها شغل کم ندارند. ممکن است یک متخصص کامپیوتر بیکار بماند اما فیلسوفها نه. اصلا تعدادی از دپارتمانهای فلسفه را ساختهاند که یک عدهای بروند مدرک دکتریشان را بگیرند. چه کسی است که فیلسوف نباشد؟
یک دانشجوی فلسفه بعد از فارغالتحصیلی چه جایگاهی میتواند پیدا کند؟
– اگر کسی فیلسوف واقعی باشد، جایگاه خودش را پیدا میکند. یک فیلسوف واقعی خودش میتواند راهش را پیدا کند و جایگاه تاثیرگذاری برای خودش بیابد. در طول تاریخ، هیچگاه نهادهای قدرت، هراسی از پزشکان و مهندسان نداشتهاند اما فلاسفه با قدرت عقل آنها را ترساندهاند. برای همین میتوانید تربیت نوعی خاصی از فیلسوفان را ببینید. اما عقل اگر در هر جامعهای حکمفرما شود و فیلسوف واقعی وقتی کارش را انجام دهد، هر چیزی به جایگاه واقعی خودش خواهد رسید.
افراطگرایی هیچ سنخیتی با اسلام ندارد
این روزنامه در خبری کوتاه، به سفر اکبر ترکان، مشاور رئیسجمهوری به نمایندگی از ریاستجمهوری اسلامی ایران به سارایوو مرکز بوسنی و هرزگوین برای شرکت در مراسم بیستمین سالگرد شهیدان سربرنیتسا اشاره کرده و از قول وی آمورده است:
– کشتار مسلمانان را یک ظلم بزرگ تاریخی است و متاسفانه جامعه بینالملل در زمان وقوع این حادثه تلخ وظیفه خودش را انجام نداد.
– بین آنچه در حال وقوع است و اسلام هیچسنخیتی وجود ندارد.
– افراطگرایی محکوم است و رهبری نیز سنی آمریکایی و شیعه انگلیسی را مطرود دانسته اند
بومیگرایی اصیل، بدون نفی مطلق غرب و با دوری از خودشیفتگی، مدعی تداوم ارزشهای اصیل و بومی فرهنگی است
فرهیختگان در صفحه ۱۰، یادداشت «پدیدارشناسی مواجهه» را به قلم دکتر بیژن عبدالکریمی منتشر ساخته و از خلال آن نگاهی به ظهور رویکردهای بومیگرایانه انداخته است. در بخش هایی از این نوشتار می خوانیم:
«بهرغم اینکه ظهور رویکردهای بومیگرایانه را تا حدود زیادی باید نشات گرفته از ضرورتهای تاریخی دوران پسااستعماری بسیاری از ملل شرقی و جوامع به اصطلاح جهان سومی تلقی کرد و بهرغم اینکه این رویکردها، بصیرتهای بسیار بنیادینی را در اختیار ما مینهند که میتوان و باید از آنها دفاع کرد، به موازات این تلقی و در ارتباطی دیالکتیکی با بصیرتهای اصیل حاصل از بومیگرایی، باید به خطرات و آسیبهای سترگی توجه کرد که در کمین هر گونه بومیگرایی نشسته و میتوانند جامعه را با آفاتی بسیار بزرگ و جبرانناپذیر مواجه سازند.
اساسا ما باید میان دو گونه بومیگرایی تمایز قائل شویم و حق نداریم هر دوی آنها را تحت حکم واحدی قرار دهیم و هر دو را با چوب واحدی برانیم یا حکم یکی را به دیگری تسری دهیم. این دو گونه رویکرد بومیگرایانه را میتوان ذیل عناوین بسیار کلی و دوگانه اصیل و غیراصیل، باز و بسته یا پدیدارشناسانه و غیرپدیدارشناسانه قرار داد. آشکار است که این گونه مفاهیم دوگانه تنها میتوانند خطوط و تصویر کلی پدیدارها و جریانات گوناگون، ازجمله رویکرد بومیگرایانه را در اختیار ما قرار دهند و این مفاهیم دوگانه و خطوط و تصاویر کلی حاصل از آنها نباید ما را از درک طیفی بودن پدیدارها و توجه به درهمتنیدگی مصادیق جزئی در واقعیت تاریخیشان غافل سازد.
به هر تقدیر، در اینجا بیآنکه بکوشم وارد مباحث تاریخی و مصداقی این دو گونه رویکرد شوم، صرفا اشاره میکنم که در رویکردهای بومیگرایانه اصیل، فهم هویت خودی و بومی و به موازات آن درک هویت غیرخودی و «دیگری» با نگرش و جهانبینیای باز و براساس رویکردی پدیدارشناسانه صورت میپذیرد. این در حالی است که برخلاف رویکرد نخست، در رویکردهای بومیگرایانه غیراصیل، فهم هویت خودی و بومی و به موازات آن درک هویت غیرخودی و «دیگری» با نگرش و جهانبینیای بسته و براساس رویکردهای ایدئولوژیک و تئولوژیک، و در یک عبارت براساس رهیافتی غیرپدیدارشناسانه انجام میگیرد.
بومیگرایی اصیل، برخلاف بومیگرایی غیراصیل، خودآگاه است که درک امر بومی و محلی و تلاش بهمنظور بازگشت به هویت بومی و تاریخی بیتوجه به روند جهانی شدن و درک سرشت آنچه به حقیقت نو و مدرن است، امکانپذیر نیست.
بومیگرایی اصیل مدعی باز آوردن یا تداوم ارزشهای اصیل و بومی فرهنگی در برابر غرب است، بیآنکه خواهان نفی مطلق غرب باشد یا به نوعی خودشیفتگی قومی و نژادی تن دهد، در حالی که بومیگرایی در شکل غیراصیل و بستهاش غالبا به نفی هر آنچه غیربومی و غیرسنتی است میپردازد و از نوعی خودشیفتگی بیجا و بیمعنا سر درمیآورد. بومیگرایی پدیدارشناسانه در صدد برقراری رابطهای اصیل، منطقیــ یعنی به دور از هر گونه از خود بیگانگی یا تقلید و انفعالــ و پویا میان خود و دیگری است، در حالی که بومیگرایی غیرپدیدارشناسانه تنها به مواجهه یکسویه طرد و خشونتآمیز با هویت دیگری میپردازد. بازگشت به گذشته امکانناپذیر است، بنابراین کوشش بر این است که گذشته به نحوی اصیل در زمان حال به شکل تازه و تجدید حیات یافتهای بازآفرینی شود.
سوغات رضاشاه از ترکیه
در صفحه ۱۰ این روزنامه، گزارش «روز سیاه مشهد» برای یادآوری سالروز کشتار مسجد گوهرشاد به چاپ رسیده و به اختصار به تولد کشف حجاب دستوری در کشور پرداخته است. در این زمینه آمده است:
«شاید بسیاری در ایران گمان نمیکردند که سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ میتواند مصیبتهای بیشماری را برای مردم ایران به همراه آورد؛ اما تبعات آن در سال ۱۳۱۴ به چشم دیده شد. گویا یک سال زمان لازم بود تا رضاشاه به این نتیجه برسد که باید سیاستهای تازه خود را در ایران اجرا کند. همانگونه که در ۱۷ دی ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب از سوی دولت اجرا شد؛ اما این قانون گویی به یک پیش نیاز احتیاج داشت که آن هم چیزی نبود جز قانون «سیاست همسانسازی لباسها».
بخشنامه دولت محمدعلی فروغی در روز ۲۸ خرداد ۱۳۱۴ و به دلیل تبعات سفر رضاشاه به ترکیه، مردم ایران را ملزم کرد که «از کلاه پهلوی (یک لبه) دست برداشته و از کلاه بینالمللی تمام لبهای به اسم «شاپو» استفاده کنند. طبق این بخشنامه اگر یک کارمند دولتی از این دستور اطاعت نمیکرد باید قید شغلش را میزد.»
در پی این قانون اما دولت نشان داد تنها به لباسهای یکدست اکتفا نمیکند. دو روز بعد دولت در بخشنامه دیگری قانون عجیبی را ابلاغ کرد: «مجالس ختم اموات فقط در مساجد معدودی که بلدیه اجازه میداد باید برگزار میشد و خوردن چای و قهوه و استعمال قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع اعلام شد.»
اما این قوانین در درون کشور با مقاومتهایی روبهرو شد. در اولین واکنشها مردم و روحانیون مشهد پیشتاز اعتراض شدند. علما و روحانیون مشهد طی جلساتی پنهانی تصمیم گرفتند با این حرکت مقابله کنند و حکومت را از این کار بازدارند. در یکی از این جلسات پیشنهاد شد آیتالله حاج آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاشاه مذاکره کند تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش بازدارد. وقتی آیتالله قمی به تهران آمد، بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوعالملاقات شد.
کتاب «قیام مسجد گوهرشاد» درباره این حادثه مینویسد: «همزمان با بازداشت حاج آقا حسین قمی، در مشهد نیز به دستور حکومت، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ نیشابوری دستگیر شدند. صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آنها رسیده، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد با بیل و داس و… به سوی مسجد حرکت کردند.
فردای آن روز جمعیت عده زیادی از مردم مشهد تظاهرات پرجمعیتی علیه اجباری شدن کلاه شاپو و یکسانسازی لباس برگزار کردند و به مسجد گوهرشاد آمدند. در اجتماع مردم مشهد در گوهرشاد، مرحوم شیخ محمدتقی بهلول سخنان تندی علیه دولت ایراد کرد و خواهان مقاومت مردم شد. پاسخ حکومت به این اعتراض مردم مشهد، کشتار معترضان بود. در حوالی ظهر ماموران نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. طبق گفته منابع تاریخی، حدود دو هزار نفر در این فاجعه ملی کشته و زخمی شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازهای بود که برخی شاهدان عینی گفتهاند ۵۶ کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند.»
علم الهدی: یک اقلیت هوسباز شهوتران خریدار بلیط کنسرت اند/سخنگوی وزارت ارشاد: ذهنیتی که برای بزرگان ترسیم میشود، واقعبینانه نیست
فرهیختگان در صفحه موسیقی، به واکنش سخنگوی وزارت ارشاد به سخنان علمالهدی، امام جمعه مشهد پرداخته و از قول حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته است: «بزرگانی که نگران کنسرتها هستند با ملایمت بیشتری رفتار کنند»
در این گزارش آمده است:
« اظهارات اخیر آیتالله علمالهدی درباره موسیقی و کنسرتها و استعفای پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی، دو محور پرسشهای خبرگزاری ایلنا در گفتوگو با سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است که دیروز روی خروجی آن قرار گرفت. حسین نوشآبادی در واکنش به اظهارات اخیر آیتالله علمالهدی و سایر مخالفان برگزاری کنسرتهای موسیقی، گفته است: «کسانی که به سالنهای موسیقی میآیند، خانوادههای محترمی هستند که تصمیم گرفتند اوقات خود را با تفریحات فرهنگی هنری سپری کنند. همین خانوادهها در این شبهای ماه رمضان به مراسمهای مذهبی میروند. ما هم با موسیقی مبتذل مخالفیم اما معتقدیم که موسیقی میتواند سازنده باشد و همواره به این مساله دقت کردهایم که عدهای از فضاهای هنری سوء استفاده نکنند. اظهارات بزرگان در مخالفت با موسیقی همواره ناشی از نگرانی آنها بوده و ما به آن احترام میگذاریم اما همانطور که پیشتر گفته شد خانوادههای محترمی به کنسرت میآیند که نشان میدهد فضایی که ترسیم میشود واقعبینانه نیست. ما باید به تمام سلیقهها احترام بگذاریم تا کشور به سمت فضای فرهنگی پیش برود.»
چندی پیش امامجمعه مشهد، مخاطبان کنسرتهای موسیقی را یک اقلیت هوسباز خوانده و گفته بود: «یکی از مسئولان گفت که چرا شما مزاحم مردم میشوید و به برگزاری کنسرت ایراد میگیرید و من گفتم این مردم را چه کسانی تشکیل میدهند درصورتیکه بعضی از کنسرتها بلیتهایشان ۷۰ هزار تومان است و افرادی که این بلیت را خریداری میکنند یک اقلیت هوسباز شهوتران هستند و باید گفت شما بهعنوان کسی که در نظام مسئولیت دارید میخواهید مسیر را برای شهوترانی باز کنید درصورتیکه در زندگی مردم مشکلات بسیاری وجود دارد.»
حسین نوشآبادی همچنین درباره استعفای پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی گفته است: «بهطور کلی استعفا امری طبیعی است و این رفت و آمدها معمولا اتفاق میافتد. یک مدیر زمانی کار خودش را شروع میکند ولی پس از مدتی به این جمعبندی میرسد که شاید حضورش در آن جایگاه ضروری نباشد یا نتواند در آن جایگاه به خوبی نقش ایفا کند. من فکر میکنم همانطور که خود آقای ارجمند گفتند، ایشان تصمیم به بازگشت به محافل دانشگاهی داشتند و البته نباید فراموش کرد که همه دفاتر وزارت ارشاد از حساسیت بالایی برخوردارند بهخصوص بحث موسیقی که الان درگیر مباحث عملی و نظری متعددی است. در نتیجه دفتر موسیقی همراه با چالشهای فراوانش، نیاز به مدیری فارغالبال و وقف شده برای فعالیت دارد.»
کلیدزنی و الله رمضونی، سنت مردم کویر
در صفحه آخر فرهیختگان نیز به روال روزهای گذشته ماه رمضان، آداب و رسوم یکی دیگر از مناطق کشور در ماه صیام معرفی شده است. عنوان «شهری با سنتهای زنده»، برای وصف آداب و رسوم مردم کرمان نوشته شده و آمده است:
« کرمان شهری مذهبی محسوب میشود و ماه رمضان به قوت سابق خود در شهرهای کوچک و روستاهای این استان شور ویژهای برپا میکند. «الله رمضونی»، «کلید زنی»، «چهل منبرون»، «مراسم روز بیستوهفتم» و «ابراهیمخانی» از رسوم جالب توجه کرمان در ماه رمضان هستند.
کلیدزنی
مراسم کلیدزنی سنتی زنانه بهمنظور جمعآوری خیریه برای مستمندان است. زنی صورت خود را با چادر میپوشاند و با یک سینی (موسوم به کمو) که توی آن آینه و سرمهدان و قرآن قرار داده، به در خانه اهالی محل میرود و با کلیدی چوبی به سینی خود میکوبد. شخص کلیدزن در طول اجرای این مراسم هیچ حرفی نمیزند و تا انتها ناشناس باقی میماند. زن صاحبخانه در را باز میکند. اگر قصد کمک نداشته باشد روی کلیدزن آب میپاشد و اگر قصد کمک داشته باشد آینه را از داخل سینی برمیدارد و چهره خود را در آن نگاه میکند و سرمه به چشم خود میکشد. بعد شیرینی یا پول یا اگر فصل انار باشد دانههای انار در کمو میریزد. آنها عقیده دارند با خوردن یا استفاده از چیزهایی که کلیدزن جمعآوری کرده حاجتروا میشوند. همچنین زنانی که سورمه کلیدزنها را به چشم خود میکشند طبق باوری کهن معتقدند شب عید حضرت فاطمه(س) به چشم آنها سورمه میکشد و روشنایی ابدی به آنها میبخشد.
الله رمضونی
سنت اللهرمضانی بازی بچههای کرمانی است. آنها با شروع رمضان گروههایی تشکیل میدهند و بعد از افطار به در خانهها میروند و اشعاری تحت عنوان الله رمضانی میخوانند و فیض طلب میکنند. هر گروه یک استاد و یک انباردار دارد. استاد موظف به رهبری گروه و انباردار موظف به جمعآوری هدایای مردمی –شامل پول و خوردنیهایی نظیر گردو، کشمش، خرما و قیسی- است.»
در صفحه «اندیشه» به این اخبار کوتاه نیز پرداخته شده است:
اسلام، دین رحمت نه خشونت
نشست هفتگی شهر کتاب سهشنبه ۲۳ تیر به نقد و بررسی کتاب «اسلام، دین رحمت نه خشونت» اختصاص دارد. به تازگی کتاب «اسلام، دین رحمت نه خشونت» به قلم علیرضا صدرالدینی و به همت انتشارات موسسه اطلاعات منتشر شده که نویسنده نشان میدهد اسلام آیینی است براساس مدارا، نرمخویی و دوری از توسل به زور و خشونت. مشقتی در احکامش وجود ندارد و هر جا تکلیفی موجبات صدمه و لطمه را برای مکلف فراهم آورد، آن تکلیف ساقط میشود.
پیامبر(ص) و امامان، نماد رحمت و محبت هستند و در برخورد با مخالفان و حتی دشمنان از چنان تحملی برخوردارند که حیرتانگیز است و تاریخ اسلام از گذشت و بردباری آنان حکایتها روایت میکند. نویسنده با استناد به آیات و روایات و سیره معصومین و بزرگان فرهنگ اسلامی، نشان میدهد دیدگاههای تنگنظرانه جایی در مکتب اسلام ندارد.
امام رضا(ع) و پاسخگویی قرآن به پرسشهای عصر
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران از میزبانی پایتخت از همایش علمی- پژوهشی امام رضا(ع) و پاسخگویی قرآن به پرسشهای عصر با محوریت خانواده، در قالب برنامههای جشنواره امام رضا(ع) خبر داد.
برزین ضرغامی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و دبیر همایش علمی- پژوهشی امام رضا(ع) و پاسخگویی قرآن به پرسشهای عصر، در اینباره گفته است که مباحث روز خانواده همچون سبک زندگی، حقوق زنان، حجاب و عفاف، روابط فرزندان و والدین و حدود روابط دختران و پسران از مهمترین محورهای این همایش است. سیزدهمین جشنواره بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) از یکم تا یازدهم ذیالقعده در دهه کرامت (برابر با ۲۵ مرداد تا چهارم شهریور سال ۱۳۹۴) در تمام استانهای ایران و ۲۲۰ نقطه از جهان برگزار میشود. علاقهمندان برای ثبتنام و آگاهی از نحوه شرکت در هر یک از برنامههای این جشنواره میتوانند به سایت سه زبانه «شمس توس» به نشانی www.shamstoos.ir مراجعه کنند. همچنین سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۷۸۸۸ و شماره تلفنهای ۹-۰۵۱۳۲۲۸۳۰۴۴ بهعنوان پل ارتباطی میان جشنواره و مخاطبان معرفی شده است.
فصلنامه سیاست متعالیه منتشر شد
شماره هشت فصلنامه سیاست متعالیه (بهار ۱۳۹۴) ویژه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با مدیرمسئولی و سردبیری نجف لکزایی منتشر شد. در این شماره از فصلنامه سیاست متعالیه که به همت انجمن مطالعات سیاسی منتشر میشود، مقالات متعددی از شخصیتهایی چون نجف لکزایی (دانشیار دانشگاه باقرالعلوم )، محمد سنقری (کارشناسیارشد اندیشه سیاسی در اسلام)، عبدالوهاب فراتی (استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، شهلا بختیاری (دانشیار دانشگاه الزهرا(س))، امیرعلی سیفالدین (استادیار دانشگاه تهران) و عدهای دیگر منتشر شده است که مسائلی مربوط به الگوی اسلامی پیشرفت را مورد بررسی قرار دادهاند.
دیگر عناوین منتشر شده در روزنامه امروز، از این قرار است:
آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی: نمایندگان دیپلماسی کشور در حال جهادند
محسن رضایی: مذاکرات به نتیجه رسیده است آمریکاییها نمیگذارند
سرلشکر محمدعلی جعفری: قدرتها میدانند هیچ غلطی نمیتوانند علیه ایران بکنند
گزارش «در باب مدنیالطبعبودن انسان»، چرا باید اجتماعی بود؟/ تنظیم کننده: زهرا سلیمانیاقدم
گزارش «چرا داعش سرطان است»، گزارش تحلیلی – آماری از علل ناکارآمدی ائتلاف ضدداعش/تنظیم کننده: محمدرضا احمدینیا
پیشنهادهای جدید برای حل بحران سوریه
پرتاب کفش به سمت نخست وزیر صربستان در بیستمین سالگرد حمله به سربرنیتسا
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «تقسیمبندی روشنفکران به دینی و غیردینی کار غلطی است/به دانشجویان فلسفه آموزش تاریخی ناقصی می دهند که دانستنش دردی از او دوا نمیکند/الان همه فیلسوفند و هر کسی که مقام و منصبی دارد، مدعی فیلسوفی است»، «افراطگرایی هیچ سنخیتی با اسلام ندارد»، «بومیگرایی اصیل، بدون نفی مطلق غرب و با دوری از خودشیفتگی، مدعی تداوم ارزشهای اصیل و بومی فرهنگی است»، «سوغات رضاشاه از ترکیه»، «علم الهدی: یک اقلیت هوسباز شهوتران خریدار بلیط کنسرت اند/سخنگوی وزارت ارشاد: ذهنیتی که برای بزرگان ترسیم میشود، واقعبینانه نیست» و «کلیدزنی و الله رمضونی، سنت مردم کویر»مرور مطبوعات/ یکشنبه ۲۱ تیر/ روزنامه فرهیختگان