درباره پاتریشیا کرون
حسن انصاری
از من خواستهاند چند کلمهای درباره پاتریشیا کرون بنویسم. مناسب دیدم اینجا درباره زمینههای مختلف پژوهشی او و ضرورت آشنایی محققان ایرانی با آن تحقیقات چند کلمه ای ارائه نمایم:
۱- پاتریشیا کرون مراحل متعددی در پژوهشهای خود تجربه کرد؛ آثار اولیه اش بیشتر بر اسلام اولیه و عصر امویان و نیز به طور کلی شکل گیری هویت دینی اسلامی متمرکز بود. در این بخش چنانکه می دانیم مطالعات ایرانی بسیار ضعیف و اصلاً می شود گفت قابل ذکر نیست و عمدتاً نیز متأثر از مطالعات سنتی و یا نوشته های اعراب و یا شرقشناسی سده نوزدهمی است. اطلاع ما از صدر اسلام عموماً خلاصه می شود در آشنایی با سیره پیامبر اکرم (ص) که البته تنها متکی است بر سیره نگاری سنتی. حتی بهترین نمونه ها و از جمله آنچه شادروان استاد عباس زریاب در این باره نوشته است کم و بیش متکی است بر منابع عربی سیره و با رویکردی سنتی که اصالت اسناد را چندان به چالش نمی گیرد. اطلاع دقیق از وضعیت ظهور اسلام و آشنایی با اوضاع اعراب و منطقه ظهور اسلام طبعاً نیازمند اطلاع و آشنایی با منابع سریانی و یونانی و ارمنی و عبری و قبطی و زبانهای مختلف سامی و غیر سامی است که چنانکه می دانیم از آنها اسناد روشنگر و مرتبط با تاریخ آغازین اسلام و محیط آن در دست است. در مغرب زمین دست کم صد و پنجاه سالی است که در این زمینه ها مطالعه می شود و حاصل این مطالعات نیز وارد نظام دانشگاهی غربی شده و دانشجویان رشته های اسلامشناسی موظف به خواندن تحقیقاتی هستند که دست کم نتایج پژوهشهای بنیادی در این زمینه ها را در بر دارند. برخی محققان هم با پاره ای از این زبانها آشنا هستند و توانایی بهره وری مستقیم از بخشی از این دست منابع را دارند. پاتریشیا کرون به دلیل آشنایی عمیق با چندین زبان اروپایی و آشنایی با این دست منابع و تحصیل نزد دانشورانی صاحب نام در زمینه این دست مطالعات، توانایی و صلاحیت لازم را در بهره وری از این گونه منابع و یا نوشته هایی که متکی بر این دست منابع غیر اسلامی و غیر عربی هستند داشت و به همین دلیل معتقدم مطالعه آثار او در این زمینه ها، دست کم برای اطلاع از این محصولات و آشنایی با تحولی که این گونه پژوهشهابرای مطالعه تاریخ صدر اسلام به دنبال خواهد داشت بسیار مفید است. او پژوهشگری بود که هم پرسشگر بود و هم توانایی ویژه ای داشت در بهره وری از مطالعات متنوعش در پژوهشهای تاریخی؛ به طوری که دامنه منابع مقالات و کتابهایش معمولاً فراتر از دایره منابع و پژوهشهای مستقیماً مرتبط است. با وجود آنکه مشی کلی او در این دسته آثار بر مبنای تجدید نظر در اصالت متون اسلامی بود و در حقیقت یکی از مهمترین نمایندگان مکتب شک گرایی در این زمینه بود اما فارغ از اینکه با او در این شیوه خاص موافق و یا مخالف باشیم، نوشته های او در این زمینه ها دست کم ما را با پرسشهای مهمی در زمینه مطالعه عصر ظهور اسلام و مسئله اصالت اسناد مکتوب و شفاهی آغازین مواجه می کند که لا جرم باید به آنها اندیشید. از رهگذر همین پرسشگری و شکاکیت در روایت رسمی اسلامی بود که او به ویژه در مورد ظهور اسلام و عصر بنی امیه مطالعاتی جاودانه ارائه داده که از آنها می توان نکته های مهمی در رابطه با جامعه، دین، قدرتهای سیاسی و مذهبی و چگونگی شکل گیری آغازین مذاهب و باورهای دینی در عصر بنی امیه و به طور کلی دوران ظهور اسلام و تحولات آغازین اسلام به دست آورد. حتی کسانی که با شیوه او در نقد منابع موافق نبوده اند همواره از محصول پژوهشهای او در این زمینه ها بهره برده و می برند.
۲- برخی دیگر از تألیفات و پژوهشهای پاتریشیا کرون مربوط بود به مطالعه در تاریخ نهضتها و جریانهای ایرانی که در واکنش به فتوحات مسلمانان و حمله اعراب و همچنین خلافت بنی امیه و بنی عباس در دو قرن نخستین اسلامی ایران شکل گرفت و البته چنانکه می دانیم تأثیراتی دراز دامن بر سیاست و دیانت و تفکر اسلامی از خود بر جای گذاشت. پاتریشیا کرون برای انجام این دست پژوهشها که از نخستین سالهای آغاز کارش از جمله دلمشغولی هایش بود دست به مطالعه ای همه جانبه زد. درباره عصر ساسانی و به ویژه عصر قباد و انوشیروان و دهه های انجامین امپراتوری ساسانی مطالعات گسترده ای سامان داد و حاصل آنها را طی مقالاتی عرضه کرد و از آنها بعدها نیز در کتاب آخرش در زمینه "پیامبران" بومی ایران بهره برد. کتاب اخیر درباره نهضتهای ایرانی دو قرن نخستین ایران اسلامی است که در راستای پژوهش درباره آنها پاتریشیا کرون نیازمند آن بود که درباره پیشینه آن گرایشها و نهضتها که برخی به آیینهای مزدیسنی و یا مزدکی و همچنین بعضاً مانوی بازگشت می کرد مطالعه کند. او باز به دلیل آشنایی عمیقش با پژوهشهای مرتبط و نیز اطلاعات وسیعی که درباره زمینه های مرتبط داشت و محصول مطالعه مستمر او بود، در این دست پژوهشها آشناییش را دستمایه ای قرار داد برای مطالعه دقیق، و در واقع بازخوانیِ منابع تاریخی نخستین سده های تاریخ اسلام در ایران. بدین ترتیب این دست پژوهشهای او نه تنها برای کسانی که تاریخ آغازین اسلام در ایران را مطالعه می کنند به سبب آنچه پاتریشیا کرون در رابطه با منابع و تاریخ ساسانی آموخته بود بسیار راهگشاست بلکه حتی این دست پژوهشهایش در حوزه مطالعات ایران پیش از اسلام هم حاوی بسیاری نکات جدید و پژوهشهای بدیع است. کافی است همین کتاب آخر او را بخوانیم و ببینیم که تا چه اندازه این کتاب می تواند ما را در فهم درست میراث عصر ساسانی و به ویژه مرده ریگ اندیشه های مانوی و مزدکی و زرتشتی در اندیشه های اسلامی یاری کند؛ کما اینکه بسیاری از برداشتهای ما را درباره عصر ساسانی اصلاح و تغییر می دهد. بدین ترتیب به نظر من این دست نوشته های پاتریشیا کرون برای مطالعات ساسانی هم بسیار تأثیر گذار بوده و خواهد بود.
۳- اما دست آخر باید اشاره کنم به مطالعات چند سال اخیر پاتریشیا کرون که بیشتر مربوط بود به آنچه می توان از آن به مطالعه در انواع مختلف دگر اندیشی و الحاد در تاریخ اسلام اشاره کرد. او درباره ملحدان، دهریه و انواع مختلف کفر و شرک و زندقه و ریشه های آنها در منابع اسلامی و به ویژه در ارتباط با قرآن مطالعه می کرد که حاصل برخی از این پژوهشها تنها همین یکی دو سال اخیر منتشر شد و برخی دیگر هنوز منتشر نشده و بناست در مجموعه ای از مقالات او که انتشارات بریل در سه جلد منتشر خواهد کرد، منتشر شود. پاتریشیا در این زمینه ها از سالها پیش مطالعات گسترده ای انجام داده بود و برخی از آنها را هم به دلیل مطالعات دسته دوم که یاد شد و به بهانه آنها سامان داده بود اما نتایج آن پژوهشها را بنا داشت در این دسته سوم دنبال کند و عرضه نماید. کتابخانه شخصی او از بهترین کتابخانه های شخصی برای این دست مطالعات بود و پرونده ها و فایلهای بسیاری برای این دست پژوهشها فراهم کرده بود و حاشیه کتابهای کتابخانه اش پر است از نکته های مرتبط که آنها را برای تدوین پژوهشهایش و از جمله این دسته سوم فراهم کرده بود. افسوس که بیشتر محصولات این دسته سوم آن طور که او پیشبینی کرده بود به دست خود او مجال تحریر نیافت. او شیفته آثار جاحظ، محمد بن زکریای رازی و ابو ریحان بیرونی بود و به ویژه در سالهای اخیر به کتابهای ملل و نحل و ادبیات فرقه نگاری بسیار علاقمند شده بود. این البته به ویژه به دلیل تألیف کتاب آخرش بیشتر ضروری می نمود اما شاید مطالعه در این دست منابع زمینه ای را برای او فراهم کرده بود که به طور گسترده تری درباره انواع دگر اندیشی در تاریخ اسلام مطالعه کند و خوب، بهترین منابع برای او آثار جاحظ و رازی و بیرونی و تأمل در ادبیات ملل و نحل نگاری بود. در این دست پژوهشها پاتریشیا کرون توانایی مراجعه به پژوهشها و متون اصلی در زمینه مانویت و اندیشه های گنوسیستی و انواع مختلف ادبیات مرتبط را داشت؛ زمینه ای که برای پژوهشگران ایرانی اطلاع بر آنها در راستای مطالعه تاریخ ملل و نحل بی نهایت اهمیت دارد.
بدین ترتیب می بینیم که میراثی که پاتریشیا کرون برای مطالعات اسلامی و ایرانی برجای گذاشته است دامنه گسترده ای را شامل می شود که از جنبه های مختلف مطالعه آنها برای پژوهشگران ایرانی بسیار مفید خواهد بود.
۱- پاتریشیا کرون مراحل متعددی در پژوهشهای خود تجربه کرد؛ آثار اولیه اش بیشتر بر اسلام اولیه و عصر امویان و نیز به طور کلی شکل گیری هویت دینی اسلامی متمرکز بود. در این بخش چنانکه می دانیم مطالعات ایرانی بسیار ضعیف و اصلاً می شود گفت قابل ذکر نیست و عمدتاً نیز متأثر از مطالعات سنتی و یا نوشته های اعراب و یا شرقشناسی سده نوزدهمی است. اطلاع ما از صدر اسلام عموماً خلاصه می شود در آشنایی با سیره پیامبر اکرم (ص) که البته تنها متکی است بر سیره نگاری سنتی. حتی بهترین نمونه ها و از جمله آنچه شادروان استاد عباس زریاب در این باره نوشته است کم و بیش متکی است بر منابع عربی سیره و با رویکردی سنتی که اصالت اسناد را چندان به چالش نمی گیرد. اطلاع دقیق از وضعیت ظهور اسلام و آشنایی با اوضاع اعراب و منطقه ظهور اسلام طبعاً نیازمند اطلاع و آشنایی با منابع سریانی و یونانی و ارمنی و عبری و قبطی و زبانهای مختلف سامی و غیر سامی است که چنانکه می دانیم از آنها اسناد روشنگر و مرتبط با تاریخ آغازین اسلام و محیط آن در دست است. در مغرب زمین دست کم صد و پنجاه سالی است که در این زمینه ها مطالعه می شود و حاصل این مطالعات نیز وارد نظام دانشگاهی غربی شده و دانشجویان رشته های اسلامشناسی موظف به خواندن تحقیقاتی هستند که دست کم نتایج پژوهشهای بنیادی در این زمینه ها را در بر دارند. برخی محققان هم با پاره ای از این زبانها آشنا هستند و توانایی بهره وری مستقیم از بخشی از این دست منابع را دارند. پاتریشیا کرون به دلیل آشنایی عمیق با چندین زبان اروپایی و آشنایی با این دست منابع و تحصیل نزد دانشورانی صاحب نام در زمینه این دست مطالعات، توانایی و صلاحیت لازم را در بهره وری از این گونه منابع و یا نوشته هایی که متکی بر این دست منابع غیر اسلامی و غیر عربی هستند داشت و به همین دلیل معتقدم مطالعه آثار او در این زمینه ها، دست کم برای اطلاع از این محصولات و آشنایی با تحولی که این گونه پژوهشهابرای مطالعه تاریخ صدر اسلام به دنبال خواهد داشت بسیار مفید است. او پژوهشگری بود که هم پرسشگر بود و هم توانایی ویژه ای داشت در بهره وری از مطالعات متنوعش در پژوهشهای تاریخی؛ به طوری که دامنه منابع مقالات و کتابهایش معمولاً فراتر از دایره منابع و پژوهشهای مستقیماً مرتبط است. با وجود آنکه مشی کلی او در این دسته آثار بر مبنای تجدید نظر در اصالت متون اسلامی بود و در حقیقت یکی از مهمترین نمایندگان مکتب شک گرایی در این زمینه بود اما فارغ از اینکه با او در این شیوه خاص موافق و یا مخالف باشیم، نوشته های او در این زمینه ها دست کم ما را با پرسشهای مهمی در زمینه مطالعه عصر ظهور اسلام و مسئله اصالت اسناد مکتوب و شفاهی آغازین مواجه می کند که لا جرم باید به آنها اندیشید. از رهگذر همین پرسشگری و شکاکیت در روایت رسمی اسلامی بود که او به ویژه در مورد ظهور اسلام و عصر بنی امیه مطالعاتی جاودانه ارائه داده که از آنها می توان نکته های مهمی در رابطه با جامعه، دین، قدرتهای سیاسی و مذهبی و چگونگی شکل گیری آغازین مذاهب و باورهای دینی در عصر بنی امیه و به طور کلی دوران ظهور اسلام و تحولات آغازین اسلام به دست آورد. حتی کسانی که با شیوه او در نقد منابع موافق نبوده اند همواره از محصول پژوهشهای او در این زمینه ها بهره برده و می برند.
۲- برخی دیگر از تألیفات و پژوهشهای پاتریشیا کرون مربوط بود به مطالعه در تاریخ نهضتها و جریانهای ایرانی که در واکنش به فتوحات مسلمانان و حمله اعراب و همچنین خلافت بنی امیه و بنی عباس در دو قرن نخستین اسلامی ایران شکل گرفت و البته چنانکه می دانیم تأثیراتی دراز دامن بر سیاست و دیانت و تفکر اسلامی از خود بر جای گذاشت. پاتریشیا کرون برای انجام این دست پژوهشها که از نخستین سالهای آغاز کارش از جمله دلمشغولی هایش بود دست به مطالعه ای همه جانبه زد. درباره عصر ساسانی و به ویژه عصر قباد و انوشیروان و دهه های انجامین امپراتوری ساسانی مطالعات گسترده ای سامان داد و حاصل آنها را طی مقالاتی عرضه کرد و از آنها بعدها نیز در کتاب آخرش در زمینه "پیامبران" بومی ایران بهره برد. کتاب اخیر درباره نهضتهای ایرانی دو قرن نخستین ایران اسلامی است که در راستای پژوهش درباره آنها پاتریشیا کرون نیازمند آن بود که درباره پیشینه آن گرایشها و نهضتها که برخی به آیینهای مزدیسنی و یا مزدکی و همچنین بعضاً مانوی بازگشت می کرد مطالعه کند. او باز به دلیل آشنایی عمیقش با پژوهشهای مرتبط و نیز اطلاعات وسیعی که درباره زمینه های مرتبط داشت و محصول مطالعه مستمر او بود، در این دست پژوهشها آشناییش را دستمایه ای قرار داد برای مطالعه دقیق، و در واقع بازخوانیِ منابع تاریخی نخستین سده های تاریخ اسلام در ایران. بدین ترتیب این دست پژوهشهای او نه تنها برای کسانی که تاریخ آغازین اسلام در ایران را مطالعه می کنند به سبب آنچه پاتریشیا کرون در رابطه با منابع و تاریخ ساسانی آموخته بود بسیار راهگشاست بلکه حتی این دست پژوهشهایش در حوزه مطالعات ایران پیش از اسلام هم حاوی بسیاری نکات جدید و پژوهشهای بدیع است. کافی است همین کتاب آخر او را بخوانیم و ببینیم که تا چه اندازه این کتاب می تواند ما را در فهم درست میراث عصر ساسانی و به ویژه مرده ریگ اندیشه های مانوی و مزدکی و زرتشتی در اندیشه های اسلامی یاری کند؛ کما اینکه بسیاری از برداشتهای ما را درباره عصر ساسانی اصلاح و تغییر می دهد. بدین ترتیب به نظر من این دست نوشته های پاتریشیا کرون برای مطالعات ساسانی هم بسیار تأثیر گذار بوده و خواهد بود.
۳- اما دست آخر باید اشاره کنم به مطالعات چند سال اخیر پاتریشیا کرون که بیشتر مربوط بود به آنچه می توان از آن به مطالعه در انواع مختلف دگر اندیشی و الحاد در تاریخ اسلام اشاره کرد. او درباره ملحدان، دهریه و انواع مختلف کفر و شرک و زندقه و ریشه های آنها در منابع اسلامی و به ویژه در ارتباط با قرآن مطالعه می کرد که حاصل برخی از این پژوهشها تنها همین یکی دو سال اخیر منتشر شد و برخی دیگر هنوز منتشر نشده و بناست در مجموعه ای از مقالات او که انتشارات بریل در سه جلد منتشر خواهد کرد، منتشر شود. پاتریشیا در این زمینه ها از سالها پیش مطالعات گسترده ای انجام داده بود و برخی از آنها را هم به دلیل مطالعات دسته دوم که یاد شد و به بهانه آنها سامان داده بود اما نتایج آن پژوهشها را بنا داشت در این دسته سوم دنبال کند و عرضه نماید. کتابخانه شخصی او از بهترین کتابخانه های شخصی برای این دست مطالعات بود و پرونده ها و فایلهای بسیاری برای این دست پژوهشها فراهم کرده بود و حاشیه کتابهای کتابخانه اش پر است از نکته های مرتبط که آنها را برای تدوین پژوهشهایش و از جمله این دسته سوم فراهم کرده بود. افسوس که بیشتر محصولات این دسته سوم آن طور که او پیشبینی کرده بود به دست خود او مجال تحریر نیافت. او شیفته آثار جاحظ، محمد بن زکریای رازی و ابو ریحان بیرونی بود و به ویژه در سالهای اخیر به کتابهای ملل و نحل و ادبیات فرقه نگاری بسیار علاقمند شده بود. این البته به ویژه به دلیل تألیف کتاب آخرش بیشتر ضروری می نمود اما شاید مطالعه در این دست منابع زمینه ای را برای او فراهم کرده بود که به طور گسترده تری درباره انواع دگر اندیشی در تاریخ اسلام مطالعه کند و خوب، بهترین منابع برای او آثار جاحظ و رازی و بیرونی و تأمل در ادبیات ملل و نحل نگاری بود. در این دست پژوهشها پاتریشیا کرون توانایی مراجعه به پژوهشها و متون اصلی در زمینه مانویت و اندیشه های گنوسیستی و انواع مختلف ادبیات مرتبط را داشت؛ زمینه ای که برای پژوهشگران ایرانی اطلاع بر آنها در راستای مطالعه تاریخ ملل و نحل بی نهایت اهمیت دارد.
بدین ترتیب می بینیم که میراثی که پاتریشیا کرون برای مطالعات اسلامی و ایرانی برجای گذاشته است دامنه گسترده ای را شامل می شود که از جنبه های مختلف مطالعه آنها برای پژوهشگران ایرانی بسیار مفید خواهد بود.