استدلال SHAMWOW برای امکان معجزه
کلی جیمز کلارک/ ترجمه علی مهجور
برای لحظه ای گلخانهساز فوق العاده با استعدادی به اسم باب را در نظر بیاورید که گلخانه شگفتانگیزی میسازد و تجهیز میکند. در گلخانه او چند بچه سمندر غیرعادی وجود دارند که هنگام بلوغ از مغزی با تواناییهای مغز بشری برخوردار میشوند: قابلیت تفکر کاملا انسانی در مغز یک سمندر. گلخانه باب یک فضای زیستی تقریبا کامل برای دوزیستان مغزدار او است؛ گلخانهای متعادل به لحاظ پوشش گیاهی، دما، آب، هوا و هر چیز دیگری که برای زندگی سمندرها لازم است. تولید مثل آنها هرگز فراتر از فضای محدود گلخانه نخواهد بود. مدفوع و اجسادشان، همراه با گیاهان پوسیده، خاک گیاهان آینده را حاصلخیز میکنند و با برطرف ساختن نیازهای گلخانه موجب استمرار و حفظ زندگی میشوند. به منظور حفظ تعادل، نور به طور منظم فضای گلخانه را روشن میکند و با افزایش و سپس کاهش فواصل روشن شدن در اطراف محیط گلخانه در طول یک سال به آرامی حرکت میکند. و بالاخره، گلخانه از شیشهای ساخته شده که از دید سمندرها مات اما برای باب شفاف است.
حال فرض کنید که سمندرهای کنجکاو باب درباره چگونگی کار “جهان” خودشان در داخل گلخانه شروع به تأمل کنند. آنها در آغاز به همه چیز توجه میکنند و سپس به تعدادی از قواعد و قوانین مشخص میرسند. پس از طی فرایندی از حدسهای عمدتا اشتباه در طول چند نسل آنها مثلا میفهمند چگونه بدنشان غذا را به انرژی و حیات مبدل میسازد که این فهم، حاصل رشد و توسعه علم تغذیه است. علاوه بر این، آنها از چگونگی جذب نور توسط گیاهان و تبدیل آن همراه با آب و هوا به غذا نیز آگاه میشوند که این حاصل رشد و توسعه علم فتوسنتز است. همچنین آنها دستگاه تنفس و تعریق و دفع را نیز میشناسند که حاصل رشد آنها در زمینه علوم تشریح و فیزیولوژی است. همچنین فرض کنید این سمندرها به مهارتهای پیچیده ریاضیاتیای دست می یابند که در فهم نظمی که با آن مواجه شده اند به کارشان می آید؛ به عنوان مثال، منبع نور در حال حرکت (و حرارتی که دارد) و چگونگی سقوط اشیا به زمین، منجر به رشد و توسعه فیزیک گلخانه میشود.
توجه دقیق آنها به نظم شگفت آور، از طریق یک فرایند منظم تجربه و خطا، موجب میشود تا درک عمیقی از قوانین حاکم بر زندگی و مرگشان در “جهان” کسب کنند. سمندرها گالیله، بویل، و حتی نیوتن. خود را دارند.
البته در این میان چیزهای زیادی وجود دارد که سمندرها از آن بیاطلاع هستند. به عنوان مثال، آنها چیز چندانی درباره باب نمیدانند و هیچ اندیشهای در مورد اینکه چرا این کلیات (و نه برخی کلیات دیگر) صادقاند، ندارند. آنها از آغاز و پایان خودشان چیزی نمیدانند. اما در زمینه بسیاری از چیزها همچون زیستشناسی، شیمی، و حتی برخی از آنها در زمینه فیزیک چیزهای زیادی میدانند. آنها قوانینی را که بر جهان طبیعی و تجربیشان حاکم است، میشناسند. اجازه دهید ما این قوانین را در سطرهای بعد، «قوانین طبیعی» بنامیم.
هنگامی که باب گلخانه را ساخته، شرایط اولیه و قوانین طبیعیای را مقرر ساخته است که با ترکیب آن شرایط و این قوانین، سمندرهایش حفظ شوند. رفتار عادی باب با سمندرهایش بر اساس قانون طبیعی است.
حال فرض کنید که هر پنج سال، شیشه گلخانه بخار کند. باب شبانه حفاظ بالای گلخانه را بر میدارد و با کمی آبجوی Shamwow!tm، دستمالی را مرطوب و با آن رطوبت بیش از حد شیشهها را پاک میکند.
پس باب به دو روش در این جهانی که ایجاد کرده است، عمل می کند. نخست و در درجه اول، راه عادی که براساس قوانین طبیعی است (که خودش آنها را وضع کرده). دوم، او گاهی اوقات از طرق غیرعادی عمل می کند (زمانی که او با دستمال مرطوبش پنجرههای گلخانه را پاک میکند)؛ باب زمانی که در جهان سمندرها دخالت میکند، به نحو غیرعادی عمل میکند.
حالا فرض کنید که خدایی وجود دارد و او خالق و پروردگار جهان است. فرض کنید که حالت عادی عمل خدا از طریق قانون طبیعی متعارف باشد، او به طور معمول جهان را نه از طریق مداخله مستقیمِ گاه و بیگاه، بلکه از طریق فرایندهای طبیعی که خودش آنها را وضع کرده است، حفظ میکند. برای مثال، خدا جهان را با تنظیم شرایط اولیه برای انفجار بزرگ، و پس از آن بر اساس نظریه نسبیت عام آفریده و برافراشته است. او تمام طیف موجودات زنده را از طریق انتخاب طبیعی تولید میکند. آب و هوا نه با اقدام مستقیم الهی، بلکه در کنار بسیاری از چیزهای دیگر، از طریق تنظیم الگوهای جریان جَوی و اصول انتقال گرما تنظیم میشود. فرض کنید که خدا به طور معمول در جهان از طریق قوانین طبیعی فیزیک، زیست شناسی، هواشناسی، و شیمی عمل می کند. در این فرض، خدا در جهان خود بر اساس قانون طبیعی، به طور عادی عمل می کند.
با این حال، خدا، مانند باب که گاهی اوقات از طرق غیرعادی عمل می کند، در جهان دخالت میکند.
ایزاک نیوتن (۱۶۴۲-۱۷۲۷)، شاید بزرگترین دانشمند تمام دوران، نظری مشابه این داشت. نیوتن در آغاز معتقد بود که خدا به طور معمول از طریق قوانین طبیعیای که وضع کرده، آزادانه عمل می کند (“بدون هیچ تردیدی این جهان […] نمی تواند از چیزی جز اراده کاملا آزاد خدا بوجود آمده باشد. از این سرچشمه … [آنچه] ما نامش را قوانین طبیعت میگذاریم جریان یافته است “)؛ حالت آشکار عمل خداوند در جهان از طریق قانون طبیعی است. اعمال غیرعادی خدا گاهی اوقات در جهان رخ میدهد. به عنوان مثال، نیوتن معتقد بود که خدا حرکت سیاره در مدار خود را نه با هل دادن سیارات (به طورغیرمستقیم) بلکه از طریق قانون گرانش جهانی و اصل اینرسی (که قبل از زمان نیوتن اعتقاد همه بر این بود) انجام میدهد. اما، بر اساس فرمولهای ریاضی کشف شده اما مبهم نیوتن، گاهی لازم بود که خداوند درسیستم آسمانیاش مداخله کند تا حرکت سیارات را تقویت کند (مانند باب و آبجوی Shamwow!tmاش). نیوتن معتقد بود که خدا به طور عادی سیارات را از طریق قانون طبیعی حرکت میدهد اما گاهی آنها را از طریق دخالت مستقیم الهی به طور غیرعادی نیز حرکت میدهد.
ما از اواخر قرن ۱۸ فهمیدهایم که نیوتن در مورد نیاز به تقویت حرکت سیاره از طریق عمل غیرعادی الهی دچار اشتباه بود. آیا هنوز هم برای ما (با فیزیکی که امروز بهتر از فیزیک نیوتن است) این باور که معجزه ممکن است، معقول است؟
نیوتن، در واقع مثل هر دانشمند روزگار خودش، فکر میکرد که معجزات نه تنها ممکن، بلکه لازم و ضروری اند. البته اولین معجزه، آفرینش آزادانه جهان و وضع قوانین طبیعی حاکم بر آن و حفظ آن بود. سپس طریق عادی خدا در آفرینش و حفظ جهان از راه قانون طبیعی بود. در نهایت، خدا به طور معجزه آسایی از طریق مداخلات گاه به گاه در کیهان عمل میکرد.
بسیاری از دانشمندان نیز باور داشتند که خدا به طور غیرعادی در جهان از طرق متعدد دیگری عمل کرده است؛ مثلا بهبود بیماری، شکافتن دریای سرخ، پیشگویی، تبدیل آب به شراب، و تبدیل شدن به جسم در عیسی مسیح.
اجازه بدهید ما اقدامات غیر عادی خداوند را “معجزه” بنامیم تا آنها را از اقدامات عادی خدا، که از طریق قانون طبیعی به انجام میرساند، متمایز کنیم. اعمال غیرعادی خدا یا همان معجزات او دخالت خداوند در جهان است.
اگر باب تواناییهای کافی برای ایجاد و حفظ یک گلخانه را از طریق قانون طبیعی داشت، همچنین به قدر کفایت دارای توانایی دخالت گاه به گاه و غیرعادی در جهان مخلوق خود بود. بنابراین به نظر من اگر خدا تواناییهای کافی برای ایجاد و حفظ یک جهان توسط قانون طبیعی را داشته باشد، نیز به همین ترتیب توانایی کافی برای مداخله در آن جهان به نحو غیر عادی و معجزه را نیز دارد. اجازه دهید ما این را استدلال قیاس Shamwow!tm برای امکان معجزات بنامیم، نتیجه آن این است که اگر یک خدا (با تواناییهای فوقالذکر) وجود داشته باشد، پس، معجزه امکان پذیر است.
____________________________________________.
* کلی جیمز کلارک محقق ارشد، و همچنین استاد میهمان در دانشگاه ایالتی گراند وَلی است.
با تشکر از جناب مهجور عزیز
……
اگر شیشه گلخانه باب هر پنج سال بخار می کند و باید پاک شود، پس طبق قانون طبیعی گلخانه این اتفاق می اقتد و فعلا باب خودش مجبور است آن را پاک کند و اگر این کار را نکند چه اتفاقی می افتد؟!
شاید سمندرها «پس از طی فرایندی از حدسهای عمدتا اشتباه در طول چند نسل آنها مثلا میفهمند» چه کار کنند و نیازی به معجزه نباشد و چه بسا سمندرها به فضای خارج از گلخانه نیز آگاهی یابند و …!
نکته در اینجاست که باب پنجره گلخانه را از طریقی غیر از قوانینی که وضع کرده پاک میکند. در واقع با فرضی که شما چیدهاید یعنی پاک نکردن شیشهها، صورت مسأله کلا عوض شده است. بحث این نوشتار در مورد امکان وقوع معجزه است؛ نه نیاز داشتن یا نیاز نداشتن به معجزه. در عین حال، جای این بحث باز است که اگر بتوان اثبات کرد جهان به معجزه نیاز ندارد، آیا باز هم میتوان آن را ممکن الوقوع دانست یا نه.