الحیات: درگیری جهان عرب با جنگ های سیاسی و مذهبی؛ زنگ تفریح اسراییل است
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «جهان عرب و آتش دو جنگ با ایران؛ جنگ سیاسی و جنگ مذهبی و فرقهای/اسرائیل از آنچه در کشورهای عربی میگذرد خشنود است» و «آیا ترور محمد براهمی، پایان کشتار چپها در مسلخ بنیادگرایان مذهبی تونس خواهد بود؟»
پرداخته، به سخنان رئیسجمهوری در خصوص این مذاکرات اشاره کرده و با انتخاب عبارت «در طول مذاکرات لوزان دو بار پیام دادم که برگردید» از قول وی آورده است: «حداقل دو بار در طول مذاکرات لوزان به مذاکرهکنندگان کشورمان پیام دادم که میز مذاکره را ترک کرده و به کشور برگردند. بارها در مذاکرات پیش آمد که مسئولان تیم مذاکرهکننده با بنده مشورت کردند و گفتم که اگر موضع و مطالبه ما را نمیپذیرند میز مذاکره را ترک کرده و همان شب به کشور بازگردند. شاید الان سخنگفتن درباره این مسئله راحت باشد ولی آن لحظات بسیار بر ما سخت گذشت و با توجه به مسئولیت سنگینی که برعهده ما بود، ساعتها فکر میکردم…
جهان عرب و آتش دو جنگ با ایران؛ جنگ سیاسی و جنگ مذهبی و فرقهای/اسرائیل از آنچه در کشورهای عربی میگذرد خشنود است
روزنامه شرق در صفحه ۸ به نقل یادداشت «اعراب در انتظار سرنوشتی مجهول» از «الحیات» پرداخته و از آنچه «سپردن زمام و اختیار سرنوشت کشورهای عربی به دیگران» و «سکونی همچون تماشاگران یک تئاتر» نامیده، گلایه کرده است.
در این نوشتار آمده است:
«وقتی «نهاد قلعی» کمدین سوری گفت: «اگر میخواهید بدانید در ایتالیا چه میگذرد… باید بدانید در برزیل چه میگذرد»؛ این سخن دستمایه طنز شد که چه ارتباطی بین این دو کشور وجود دارد؟ اما هرچه از آن زمان میگذرد، من درستی این حرف را بیشتر میفهمم. البته نه بهخاطر ایتالیا و برزیل بلکه به این خاطر که همه اعراب احساس میکنند هرچه بر سر آنها و سرنوشتشان در سالهای گذشته آمده کلیدش در خارج بوده است. در این پنج سال ما شاهد فجایع و کشتار و تخریب و دخالتها از هر سو و هر طرف بودیم. هر بیگانهای اعم از مسلم یا غیرمسلم را متهم کردیم بدون اینکه به یاد داشته باشیم اسرائیل چگونه به توطئههای پیدرپی خود ادامه میدهد. هدف اسرائیل آن است که دولتهای ضعیف و ناتوانی در خاورمیانه تشکیل شود که پیوسته با یکدیگر در جنگ باشند تا خودش بتواند بهعنوان بزرگترین بازیگر منطقهای امرونهی کند.
این دیگر برای ما عادتی ثابت شده است که تصور کنیم هیچ بحرانی در کشورهای عربی نیست مگر اینکه سرنخ آن در خارج باشد. هیچ مسئلهای نیست مگر اینکه کلیدش به دست دیگران باشد. هیچ جنگی نیست مگر آنکه نیروهای قدرتمند یا کسانی که خواستار سیطره بر منطقه هستند، قدرت خاموشکردن یا شعلهورکردنش را داشته باشند. هیچ فتنهای نیست مگر اینکه با سرانگشتان کسانی در خارج از جهان عرب رهبری و هدایت شود. همین مسئله کار را به جایی رسانده است که دیگر ما امروز بهعنوان اعراب، نه قدرتی داریم و نه توانی. اعراب دیگر نه صاحبان اختیار که دنبالهروهایی شدهاند گوشبهفرمان نه خداوند متعال بلکه هرکسی که غیرعرب باشد و این، نتیجهاش شده است، همان چیزی که در آن کمدی آمده بود. پس «اگر بخواهیم بدانیم در جهان عرب چه میگذرد… باید بدانیم در کشورهای غیرعرب چه میگذرد. یعنی به چه کسی وابستگی دارند یا چه کسی در خارج برایشان نقشه میکشد».
دولتهای منطقه و خارجی نقش زیادی در تحمیل سلطه خود بر کشورهای عرب داشتهاند. از ایرانیهای قدیم گرفته تا صلیبیها و عثمانیها. ما از یاد نمیبریم که چگونه انگلستان به ریش اعراب خندید و آنها را علیه امپراتوری عثمانی بسیج کرد و نام این قیام را «انقلاب بزرگ اعراب» گذاشت. بعد وقتی کار تمام شد، به آنها خیانت کرد و بهجای عمل به وعدههایی که به «شریف حسین» داده بود، کشورهایشان را تجزیه کرد؛ حال آنکه در گذشته یک دولت عربی واحد بودند. بعد از آن تنها استعمار بود، سلطهگری و غارت ثروتهای نفتی و ایجاد فتنه بین کشورهای عرب تا اینکه به امروز رسیدیم. ایران در دوران محمدرضا شاه پهلوی نقش یک ژاندارم خلیجفارس را بازی میکرد و میکوشید سلطه خودش را بر کل منطقه گسترش دهد. ما امروز با دو جنگ روبهرو هستیم؛ یکی جنگ سیاسی که تلاش برای جلوگیری از نفوذ دیگران بر منطقه کشورهای عربی است و دیگری جنگ مذهبی و فرقهای که باید آن را خاموش کنیم. بیهوده نیست که برخی احساس میکنند اکثر بحرانها و جنگهای موجود بین کشورهای عرب بهنوعی با روابط ایران و کشورهای غربی و بهطور خاص آمریکا گره خورده است؛ یعنی روابط آمریکا و ایران در همه این بحرانها نقشی تعیینکننده خواهد داشت. بااینحال، باید گفت متأسفانه اعراب نشستهاند و گویی صحنه تئاتری را تماشا میکنند. به بیان دیگر آنها زمام اختیار سرنوشتشان را به دیگران سپردهاند. بهجای ایستادگی و مبارزه و اینکه یاد بگیرند و به خداوند تکیه کنند، به خارجیها تکیه کردهاند. از جهت دیگر مبارزه با «داعش» و آزادی زمینهایی است که این گروه به اشغال خود درآورده است. هرگونه تأخیری دراینباره مایه تأسف خواهد بود بهخصوص اینکه نیروهای وابسته به ائتلاف ضدداعش تاکنون نتوانستهاند ضرباتی کاری بر این گروه وارد کنند و جلوی توسعهطلبیهای این گروه تروریستی که به کل خاورمیانه چشم طمع دوخته است، بگیرند. در این میان کردها هم بهدنبال کسب استقلال و جدایی هستند و میخواهند از یک فرصت طلایی با حمایتهای آشکار و پنهان خارجی استفاده کنند. در این میان اعراب منتظر ترکیه هستند تا ببینند این دولت چه موضعی میگیرد یا با پدیده استقلالطلبی کردها چگونه برخورد خواهد کرد.
یمن نیز کشوری که دیگر «خوشبخت» نیست. مصر نیز یک مرحله انتقالی را طی میکند و در همین مرحله باید با تروریسم در شبهجزیره سینا نیز مقابله کند. از همه اینها مهمتر اینکه کشورهای شمال آفریقا باید منتظر نتایج جنگهای گروههای تروریستی متخاصم در لیبی باشند و ببینند چه تأثیری بر آیندهشان خواهد گذاشت. جالب اینکه اسرائیل در این میان بهشدت احساس خوشبختی و سعادت میکند و از آنچه در کشورهای عربی میگذرد خشنود است. ویرانی، کشتار، تجزیه و ازبینرفتن ثروتها همه بهنفع اسرائیل است. اما اسرائیل عکس اعراب، نمینشیند که تماشا کند بلکه در حال توطئه است، شهرکهایش را توسعه میدهد و مناطق مسلماننشین قدس را یهودی میکند و هرآنچه در کشورهای عربی جریان دارد، برای خود بهعنوان یک زنگ تفریح تلقی میکند؛ زنگ تفریحی که آرزویش طولانیترشدن آن است. اسرائیل بدون هیچ مانعی به پیشروی خود ادامه میدهد و تمام آرمانها و آرزوهای فلسطینیها را یکی بعد از دیگری خاکستر میکند.
حالت کنونی اعراب بسیاردشوار، سخت و خطرناک است؛ همه گویی منتظرند. اعراب به تماشای صحنهای نشستهاند و همه مشکلات و مسائل خود را به آیندهای مجهول سپردهاند. حالت آنها گویی شبیه به همان داستانی است که میگوید: «در انتظار گودو.»
آیا ترور محمد براهمی، پایان کشتار چپها در مسلخ بنیادگرایان مذهبی تونس خواهد بود؟
شرق در صفحه ۹، یادداشت «فداییان چپ در مسلخ بنیادگرایان تونسی» را به مناسبت ۲۵ جولای سالروز ترور محمد براهمی، فعال سیاسی منتشر ساخته و به مرور عملکرد حزب کمونیست این کشور پرداخته است.
نوژن اعتضادالسلطنه در این یادداشت می نویسد: «حبیب بورقیبه»، نخستین رئیسجمهور تونس، پس از کسب استقلال آن کشور از فرانسه در مقالهای با عنوان «ناسیونالیسم: پادزهری برای کمونیسم»، که در جولای سال ۱۹۵۷ میلادی همزمان با بهقدرترسیدنش در نشریه آمریکایی «فارین افرز» منتشر شده بود، به غرب اطمینان داد ناسیونالیسم یک ایدئولوژی کارآمد برای مقابله با کمونیسم خواهد بود. او دراینباره نوشت: «پرسشی که مطرح میشود این است که آیا ناسیونالیسم و بهطور خاص ناسیونالیسم عربی در خدمت کمونیسم بوده یا پادزهر آن است. اگر بخواهیم با تجربه تونس قضاوت کنیم تردیدی نیست که مبارزه برای کسب استقلال ملی در راستای بازدارندگی در برابر کمونیسم بوده است».
او در ادامه مقاله خود اشاره کرده بود مردم تونس درنهایت کمونیسم را بهعنوان ایدئولوژی خارجی رد کردند و فهمیدند ایدههایشان با حزب او (دستور) سازگاری بیشتری دارد. بورقیبه همچنین با تمسخر نوشت یکی از دوستان قدیمی او که پیشتر کمونیست بوده است، اکنون به عقاید پیشین خود میخندد و میگوید در جوانی اشتباه کرده است و دغدغهاش برای عدالت اجتماعی میتوانسته با تلاش برای توسعه کشورش کاملا برطرف شود.
ایدههای بورقیبه، اما برای چپهای جهان عرب تازگی ندارد؛ رهبرانی که زمانی خود را سوسیالیست میخواندند، اما در ادامه زمامداریشان سوسیالیستها و کمونیستها را مانع عمدهای برای زمامداری خود قلمداد کردند و مستقیم یا غیرمستقیم از طریق همکاری با گروههای مذهبی (از جمله در مورد مصر و بازگذاشتن دست اخوانیها از سوی سادات) به سرکوب چپها پرداختند.
تونس، اما در میان کشورهای جهان عرب، جنبش چپ ریشهداری داشت که در لایههای گستردهای از جامعه مدنی و نخبگان روشنفکر آن کشور حضور داشت و در نتیجه سرکوب جدی آن ناممکن بود….
حزب کمونیست در دهه ۵۰ میلادی با وجود تلاش برای تونسیشدن و انطباق با شرایط استقلال تا اوایل دهه ۶۰ میلادی منزوی باقی ماند. پس از آن بود که گروهی از دانشجویان تونسی تصمیم گرفتند یک جنبش چپ نوین را با نام «آفاق» یا «چشمانداز» تأسیس کنند که تلفیقی از سوسیالیسم و دموکراسی ارائه میداد. در سال ۱۹۶۷ میلادی این جنبش با سنت مائوئیستی همزیستی پیدا کرد. این موضعگیری تازه باعث ایجاد انشعاب در آفاق شد و گروه تازهمنشعبشدهای از آن دموکراتهای میهنپرست را تشکیل داد که «شکری بلعید» مؤسس آن بود. فعالیتهای آن جنبش در سال ۱۹۶۹ میلادی با انتشار نشریه «الشعله» آغاز شد….
دراینمیان شکری بلعید به رهبر اصلی چپگرایان تونس تبدیل شد. او در جریان جنبش دانشجویی تونس که چپها پیشتازانش بودند، در دهه ۸۰ میلادی به ستارهای در مبارزات تبدیل شد و پس از آن بود که رهبری جنبش دموکرات میهنپرستان را بهعهده گرفت. وی پس از گذراندن تحصیلات در عراق و فرانسه در اواخر دهه ۹۰ میلادی به تونس بازگشت و بهعنوان وکیل و فعال حقوق بشر در راستای تقویت آزادی بیان و مشاور اتحادیههای کارگری به فعالیت پرداخت.
بلعید به تهدیدات سلفیها بیتوجه بود. او از النهضه بهعنوان آلت دست نواستعمارگرایی قطری یاد میکرد و معتقد بود آن حزب از تروریسم حمایت میکند تا جو ترس را بر افکار عمومی تونس حاکم کند. بیتوجهی او به تهدیدات سبب شد در تاریخ ششم فوریه ۲۰۱۳، هنگام خروج از خانه ترور شود و جان خود را از دست بدهد.
این، اما پایان کشتار چپها در مسلخ بنیادگرایان مذهبی نبود، چراکه نزدیک به شش ماه پس از ترور شکری بلعید، «محمد براهمی»، یکی دیگر از رهبران چپگرای مخالف دولت تونس، در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۱۳ میلادی، روز استقلال تونس، ترور شد و جان باخت؛ گرچه حزب النهضه بهعنوان جریان اصلی اسلام محافظهکار در تونس که سکاندار امور سیاسی و اجرائی بود، اعلام کرد این کار سلفیها بوده است، اما انگشت اتهام سکولارها به سوی آن حزب بود، بهطوریکه در بهترین حالت النهضه را به بیکفایتی و انفعال و در بدترین حالت به همدستی با سلفیها برای حذف منتقدان چپگرا متهم میکردند.»
دیگر عناوین منتشر شده در روزنامه امروز، از این قرار است:
حملات تازه «جبهه النصره»و متحدانش به درعا
وزیر خارجه عربستان: ملاقات مشعل و ملکسلمان کماهمیت بود
حمله هوایی ترکیه به مواضع داعش در سوریه؛ به نام «داعش»، به کام «آنکارا»/ترکیه بالاخره به آمریکا اجازه داد تا برای انجام حملات هوایی علیه گروه داعش از پایگاه هوایی «اینجرلیک» در خاک آن کشور استفاده کند
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «جهان عرب و آتش دو جنگ با ایران؛ جنگ سیاسی و جنگ مذهبی و فرقهای/اسرائیل از آنچه در کشورهای عربی میگذرد خشنود است» و «آیا ترور محمد براهمی، پایان کشتار چپها در مسلخ بنیادگرایان مذهبی تونس خواهد بود؟»مرور مطبوعات/ شنبه ۳ مرداد/ روزنامه شرق