درباره مرگ ملاعمر

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «جامعه ایران و شعائر و مناسک مذهبی‌ای که کم‌رنگ می‌شود»، «درباره مرگ ملاعمر» و «و باز هم قصه ناتمام رستاخیز»

روزنامه شرق که تیتر اصلی خود را از میان سخنان دبیر انجمن خودروسازان انتخاب کرده و نوشته: «پژو را نبش قبر نکنیم»، این عناوین را برجسته ساخته است:
«دعوت‌نامه اولاند برای سفر به پاریس تسلیم روحانی شد»،
«پیشوای سمفونی مرگ/خبرهای ضدونقیض از مرگ مرموز ملاعمر»،
«عیسی کلانتری: در حال برداشت آب‌های چندمیلیون‌ساله هستیم»،
«روایت حسین علایی، حسین مظفر و محسن ترکاشوند از قطع‌نامه ۵۹۸ تا عملیات مرصاد»،
«دکل بادآورده/گزارشی از سکوی نفتی اماراتی که توفان به ساحل قشم آورد»،
و «بیلبورد علیه میهمان رسمی کشور در خیابان‌های تهران/شهرداری مشغول کار است»

جامعه ایران و شعائر و مناسک مذهبی‌ای که کم‌رنگ می‌شود
شرق که در صفحه ۱۶، یادداشت «چرا کسی نپرسید چرا؟» را در خصوص چرایی انتخاب شهردار برکنارشده اصفهان، به عنوان شهردار قم منتشر ساخته، در یادداشت دیگری در همان صفحه با عنوان «چرایی گرایش جوانان به روان‌گردان‌ها و عرفان‌های نو»، با نگاهی جامعه‌شناسانه، به تغییرات در علایق مردم پرداخته است. محمد رهبری در این نوشتار آورده است:
«گرایش مردم و به‌ویژه جوانان به افرادی نظیر مرحوم مرتضی پاشایی یا امیر تتلو، در روزها و ماه‌های اخیر بحث‌های زیادی را حول تغییر ذائقه‌های مردم برانگیخته است. علاوه‌براین، گرایش به عرفان‌های نو، روابط آزاد نامتعارف، مواد مخدر یا روان‌گردان‌ها و…، نیز کم و بیش در میان جوانان دیده می‌شود. بسیاری این تغییر ذائقه و علایق‌ را مثبت می‌دانند و افرادی نیز به‌شدت از این تغییرات انتقاد کرده‌اند، به‌نحوی‌که این علایق را مبتذل توصیف می‌کنند؛ اما کمتر کسی به چرایی این تغییر علایق مردم پرداخته است. در نگاهی کلی‌تر، شاید بتوان گفت ارزش‌ها و هنجارهای درون جامعه در حال تغییر هستند و این تغییر علایق و ذائقه‌های هنری را نیز در چارچوب همین تغییر ارزش‌ها و هنجارها می‌توان تحلیل کرد؛ اما علت این تغییرات چیست؟ برای پاسخ به سؤال فوق و تبیین علت این تغییرات، ابتدا باید شرایط جامعه را به‌طور دقیق توصیف کرد. «آنومیک و ذره‌ای‌بودن»، دو ویژگی مهمی است که به‌نظر می‌رسد در جامعه حال حاضر ایران مشهود است و وضعیت فعلی جامعه ایران را می‌توان با این دو اصطلاح جامعه‌شناسانه توصیف کرد.

نشانه‌های ذره‌ای‌بودن جامعه را می‌توان در اولویت پیداکردن منافع فردی بر منافع جمعی و گروهی و کاهش همبستگی اجتماعی دید. امیل دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی، در توضیح علل اتمیزه‌شدن جامعه، به‌ویژه در جوامعی که مذهب در آن نقش پررنگی دارد، به مسئله فردی‌شدن رابطه انسان با خدا و کم‌رنگ‌شدن مناسک و شعائر مذهبی اشاره می‌کند؛ موضوعی که در جامعه ما و به‌ویژه میان جوانان کاملا مشهود است و همین مسئله در اتمیزه‌شدن جامعه ایران نقش داشته است. از سوی دیگر، ما وضعیت «آنومیک» جامعه را پیش‌روی خود داریم. در جامعه آنومیک، معمولا ارزش‌ها و هنجارهای موجود پذیرفته نمی‌شوند و تغییر علایق، سلیقه‌ها و به‌طور کلی ارزش‌ها در جامعه نشان از پذیرفته‌نشدن ارزش‌ها و هنجارهای موجود دارد. یکی از ویژگی‌های جوامع در حال‌ گذار، بی‌هنجاری و بی‌ارزشی موجود در این جوامع است. در جامعه‌ای که در حال ‌گذار است، ارزش‌ها و سنت‌های سابق رنگ می‌بازند، اما چون جامعه هنوز به یک وضعیت ثابت جدید نرسیده‌ است، ارزش‌ها و هنجارهای جدید نیز هنوز شکل نگرفته‌اند و به‌همین‌خاطر جامعه در یک وضعیت «بی‌هنجاری» و به قول دورکیم یک وضعیت آنومیک قرار می‌گیرد.
اگر بپذیریم هر هویتی مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارها را به‌رسمیت می‌شناسد، زمانی که جامعه دچار بی‌هنجاری است، اعضای جامعه دچار مشکل بی‌هویتی می‌شوند و در این شرایط به‌دنبال ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی می‌گردند تا هویت جدیدی برای خود بسازند. این ارزش‌ها و هنجارهای جدید نه با ارزش‌ها و هنجارهای قدیمی سازگاری دارند (چراکه جامعه آنها را کنار گذاشته است) و نه احتمالا با ارزش‌ها و هنجارهایی که در آینده درون جامعه شکل خواهند گرفت، سازگاری خواهند داشت. جامعه ایران هم یک جامعه در حال‌ گذار است؛ بنابراین ارزش‌های قدیمی پذیرفته نمی‌شوند و چون ارزش‌های جدید نیز هنوز شکل نگرفته‌اند، ارزش‌های کاذب و به‌دنبال آن سلیقه‌ها و علایق کاذب ایجاد می‌شود.
در کنار این در حال‌ گذار بودن، ما در شرایط کنونی در برابر موج اندیشه‌های پست‌مدرنیسم قرار داریم؛ اندیشه‌هایی که نمود عینی آن در جامعه، احترام به «سایر» سلایق، ارزش‌ها و هنجارها و محترم‌شمردن آنهاست. اینکه هر سلیقه و اندیشه و به‌تبع آن هر ارزشی در جای خود محترم و پذیرفتنی است را می‌توان از نمودهای عینی بروز اندیشه‌های پست‌مدرن در جامعه ایرانی دانست. در چنین شرایطی، پذیرفتن ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی که روزگاری در جامعه طرد می‌شدند، پذیرفتنی‌تر خواهد بود.
نتیجه بروز سه علت فوق، این می‌شود که موسیقی‌هایی که تا دیروز مبتذل تلقی می‌شدند، روابطی که درگذشته قبیح به‌نظر می‌رسیدند، اعمالی که تا دیروز در پستوها و به‌صورت مخفی انجام می‌شدند، امروز نه‌فقط قبیح و مبتذل نیستند، بلکه ارزشمند تلقی می‌شوند.
به‌طوری‌که در برخی از گروه‌های دوستی، کسانی که چنین علایق و رفتارهای را نداشته باشند، از گروه طرد می‌شوند.
بنابراین برای تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران، می‌توان به سه علت اشاره کرد؛ از یک‌سو، کم‌رنگ‌شدن شعائر و مناسک مذهبی میان برخی اقشار، از سوی دیگر در حال ‌گذار بودن جامعه ایران و در آخر، حضور امواج اندیشه و فرهنگ پست‌مدرنیسم.
در چنین شرایطی که همبستگی اجتماعی کاهش یافته است، ارزش‌های سابق رنگ می‌بازند و هر سلیقه و اندیشه‌ای محترم شمرده می‌شود، طبیعی است که هر موضوعی برای عده‌ای ارزش و هنجار تلقی شود و هر سلیقه‌ای ارزشمند تلقی شود؛ ارزش‌ها، هنجارها و سلایقی که حتی با یکدیگر تعارض دارند.
این موضوع میان جوانان بسیار پررنگ‌تر است، چراکه کسانی که در جامعه سنتی گذشته زیست می‌کرده‌اند، ارزش‌های‌شان در همان گذشته شکل گرفته است؛ البته در تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران عوامل متعدد دیگری را نیز به‌صورت مفصل می‌توان برشمرد که از حوصله این یادداشت خارج است.
بنابراین به‌نظر می‌رسد وضعیت فعلی جامعه ایران، محصول شرایطی است که جامعه خواه‌ناخواه با آنها روبه‌رو می‌شده و این شرایط مسئله‌ای نیست که یک‌شبه ایجاد شده باشد و در یک فرایند طولانی‌مدت به‌وجود آمده است و شاید تا مدت‌ها نیز تغییرپذیر نباشد.
وضعیت آنومیک و بی‌هنجاری، ویژگی‌ جوامع در حال‌گذار است و آنچه اهمیت دارد نه مقابله با این وضعیت، بلکه تلاش برای سریع‌ترشدن گذر از این مرحله ‌گذار است.
درست در همین‌جاست که نقد روشنفکران و اندیشمندان از شرایط فعلی اهمیت می‌یابد، چون در صورت نگاه انتقادی دقیق، می‌تواند جامعه را به خودآگاهی برساند باعث سرعت‌بخشیدن به پشت سر گذاشتن شرایط‌ گذار بشود.»

درباره مرگ ملاعمر

شرق در شماره امروز، این عناوین را در خصوص مرگ رهبر طالبان منتشر ساخته است:
«مرگ از نو»؛ تأیید خبر مرگ ملا محمد عمر، رهبر طالبان از سوی دولت پاکستان
«گزینه‌هایی برای رهبری طالبان»
«مروری بر زندگی ملاعمر»
گفتگو با ماشاء‌الله شاکری، سفیر پیشین ایران در پاکستان: «معمار اصلی مذاکرات صلح، رهبری طالبان را برعهده می‌گیرد»
و یادداشت «شبکه‌ای‌شدن جهان و جهادگرایی»، به قلم آزاد حاجی آقایی

آزاد حاجی آقایی در یادداشت خود به این پرسش پرداخته که چرا «سلفیسم» به مثابه یک ایدئولوژی، جوانان مسلمان را به خود جذب می‌کند؟ در این یادداشت می خوانیم:
«گذشت بیش از دو دهه لازم بود تا تحلیل‌های کلان «مانوئل کاستلز» مبنی بر پیدایش جهان شبکه‌ای در خاورمیانه نشانه‌های خود را در بدترین شکل آن به‌منصه ظهور برساند و با از میان‌رفتن توازن قوا و رشد هویت‌های نوین در این منطقه به وضعیتی منجر شود که جهادیست‌های سرتاسر جهان آن را محلی ایده‌آل برای فعالیت‌های خود بیابند. تغییرات شگرفی که به شبکه‌ای‌شدن و انعطاف هرچه بیشتر جهان کنونی منجر شده، «ساختارهای فرصت سیاسی» جدیدی را برای جنبش‌ها و حرکت‌های نظم‌گریز مهیا کرده است. دراین‌میان شبکه‌های مالی و سازمانی و رهبری این جنبش‌های نظم‌گریز توانسته‌اند «ساختارهای فرصت سیاسی» را به «نظم‌های جدید سیاسی» تبدیل و در نهایت ساختار کنونی نظم منطقه‌ای و جهانی را به چالش بکشند.
اسلام‌گرایان سلفی را می‌توان از نمونه‌های برجسته روند شبکه‌ای‌شدن جهان جدید قلمداد کرد. طیف گسترده‌ای از عوامل جهانی و داخلی با فراهم‌‌کردن فرصت‌های پیش‌بینی‌نشده، عضوگیری آسان جهادیست‌ها را امکان‌پذیر می‌کنند.اما پدیده مشارکت جنگجویان خارجی را نباید به‌عنوان برآیند فرعی جنگ تبیین کرد. تغییرات جهان بعد از جنگ سرد، جنگ‌های داخلی و کشورهای شکست‌خورده و شبکه‌ای‌شدن هرچه بیشتر جهان، روند مشارکت جنگجویان خارجی را در جنگ‌های منطقه‌ای تشدید کرد. مطالعاتی که از سوی «جف گودوین» انجام‌شده، نشان می‌دهد که از سال‌های ۱۹۴۵ به بعد کشورهای ضعیف در مقیاس‌های به مراتب وسیع‌تری در معرض گروه‌های رادیکال قرار گرفته‌اند؛ این بسیج گروهی به‌ویژه در کشورهایی مانند عراق نشان‌دهنده این وضعیت شکننده است. ساختارهای سازمانی شبه‌نظامی نیز در برهه کنونی بیش از هر دوره‌ای پیچیده و قدرتمندتر شده‌اند.
بنیادگرایان اکنون به جمع‌آوری مالیات، استخراج و فروش نفت و حتی اداره دولت‌های دفاکتو می‌پردازند. این ساختار جدید و منعطف با پیشرفت تکنولوژی و شبکه‌ای از جنگجویان با هدف فعالیت‌های بنیادگرایانه، توانسته است امکان انتقال این جنگجویان را از منطقه‌ای به منطقه‌ای دیگر مهیا کند. اما دراین‌میان سؤال اصلی این است که چرا «سلفیسم» به مثابه یک ایدئولوژی، جوانان مسلمان را به خود جذب می‌کند؟ ایدئولوژی‌ها نه راهنمایان تندروهای مذهبی بودند و نیز نه طبق گفته مارکس بختک‌هایی هستند که بر انسان سایه سنگینی افکنده باشند، بلکه این ایدئولوژی‌ها از طریق شیوه‌های نشانه‌شناسانه در درون مناسبات اجتماعی دگرگون می‌شوند. این «وجه تأسیسی» از انتشار ایدئولوژی‌های سلفی را می‌توان به دوره‌ای بازگرداند که مجاهدین افغان در مقابله با اتحاد جماهیر شوروی نبرد و با تبلیغ اندیشه‌های افراطی خصوصا سنی-وهابی سعودی، در تمامی کشورهای مسلمان عضو‌گیری می‌کردند. در آن دوره عضو‌گیری با شعارهای پان‌اسلامیسم عوامانه‌ای صورت می‌گرفت که عمدتا در شبکه‌ای جهانی از سازمان‌های خیریه جریان داشت. دامنه این سازمان‌های خیریه را می‌توان از ترکیه تا آمریکا دنبال کرد؛ امری که بنیادگرایان اکنون زیر پوشش آن، آزادانه به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. این سازمان‌های خیریه به مثابه شبکه‌ای توانستند زمینه‌های تأسیس سازمان‌های «فرا-ملیتی جهادی» و «فرا-ملیتی‌شدن جهاد» را تشکیل دهند. با وجود این و با وجود رقابت‌های موجود در میان نخبگان سلفی، این اسلام‌گرایان اکنون توانسته‌اند به یک ایدئولوژی متحد‌کننده دست‌یابند و این ایدئولوژی نیز چیزی جز ضد-غرب‌گرایی و ضدآمریکایی‌بودن آنها نیست.
از طرف دیگر، گروه‌های راست افراطی اروپایی نیز توانسته‌اند در تسریع جذب جوانان مسلمان اروپایی درمیان جنگجویان رادیکال نقش بسزایی داشته باشند. این امر نیز به نوبه خود متأثر از شبکه‌ای‌شدن هرچه بیشتر جهان و سرازیر شدن مسلمانان سنی آفریقایی-آسیایی در اروپا است. از این‌رو باید بخشی از افراط‌گرایی جوانان مسلمان را در پرتو اشکال جدید هویت‌سازی-هویت‌یابی بازتعریف کرد. به گفته «مایک دیویس» این روندِ مبتنی بر در آغوش‌کشیدن ادیان را حتی در اشکال جدید آن از داروین گرفته تا کروپوتکین و مارکس را نیز می‌توان در میان محلات کارگرنشین سن‌پترزبورگ، بوئنوس آیرس و حتی توکیو نیز مشاهد کرد، اما امروزه اسلام سلفی و مسیحیت پسااستعماری توانسته است فضای اجتماعی را مشابه با فضای اجتماعی سوسیالیسم قرن بیستم و آنارشیسم مجددا تصویرسازی کند. رادیکال‌ها غالبا آمیزه‌ای از رهبران آموزش‌دیده طبقه متوسط و ترک تحصیل‌کنندگان طبقه کارگر هستند. این الگو به‌زعم «روا» یادآور رادیکال‌های اروپایی دهه ۱۹۷۰-۸۰ است. این مردان ۲۰ سال قبل در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی به جنبش‌های رادیکال چپ گرا پیوستند، اما با ناامیدی از فضاهای نامطلوب اجتماعی به بورژوا تبدیل شدند. شاید چنین تغییری را نتوان به‌زودی در میان جهادیست‌ها یافت و حتی شاید این تصویر‌سازی چندان هم دقیق نباشد، اما آنچه که مبرهن است تغییر رفتارهای بازیگران در سطوح خرد و کلانی است که نشأت گرفته از شبکه‌ای‌شدن جهان بوده و اکنون به سرعت در حال ایجاد ساختارهای جدیدی است که هم بر فرایند هویت‌پذیری و هم هویت‌سازی تأثیر‌گذار است. اما اکنون به‌نظر می‌رسد این نظم‌ستیزی جدید در حال تبدیل به نظمی پایا و مستقر در خاورمیانه جدید باشد.»

و باز هم قصه ناتمام رستاخیز
شرق در صفحه «هنر»، پاسخ روابط‌عمومی فیلم رستاخیز به اظهارات سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را منتشر ساخته و سخنان اخیر وی را در حد یک گمانه زنی دانسته است. در این خبر که با عنوان «رستاخیز همچنان در محاق» منتشر شده، آمده است:
«روابط‌عمومی فیلم رستاخیز اعلام کرده است که اظهارات دو روز قبل حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد، در مورد فیلم‌ رستاخیز در حد گمانه‌زنی است و در این اطلاع‌رسانی دقت نشده است.
با توجه به اینکه سخنان اخیر حسین نوش‌آبادی درباره اکران مجدد فیلم سینمایی «رستاخیز»، به‌کارگردانی احمدرضا درویش، منجر به ایجاد برخی ابهامات درباره این فیلم و اعمال برخی تغییرات در نسخه‌ای که مجوز اکران گرفته، منجر شده است؛ روابط‌عمومی فیلم «رستاخیز» در اطلاعیه‌ای به این ابهامات پاسخ داد.

در این اطلاعیه آمده: «در پی سخنان سخنگوی محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ ۰۵/۰۵/۱۳۹۴ درخصوص اکران مجدد فیلم سینمایی رستاخیز و توصیه به انجام برخی تغییرات در این فیلم، پرسش‌های فراوانی از سوی اصحاب رسانه و عموم مردم محترم از سازندگان فیلم یادشده مطرح شده است. از آنجا که هرگونه اقدام یا تقاضای متقابل بین سینماگران حقیقی یا حقوقی با سازمان امور سینمایی، با مکاتبات رسمی وجهه قانونی پیدا می‌کند، لذا به اطلاع می‌رساند: از تاریخ ۲۴/۰۴/۱۳۹۴ که با دستور معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان امور سینمایی، نمایش عمومی فیلم سینمایی رستاخیز، تعلیق شده است؛ علیرغم برگزاری جلسات متعدد و پیگیری‌های انجام‌شده؛ هنوز هیچ سند رسمی مبنی‌بر شرایط تعلیق، تعویق و احقاق حق این فیلم در اکران؛ از هیچ مرجع صالح قانونی صادر نشده است. بنابراین سخنان سخنگوی محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که به اشتباه در برخی رسانه‌ها به‌منزله انجام تغییراتی در فیلم سینمایی رستاخیز تلقی گردیده است؛ در حد یک گمانه‌زنی قلمداد شده است.»

روزنامه شرق که تیتر اصلی خود را از میان سخنان دبیر انجمن خودروسازان انتخاب کرده و نوشته: «پژو را نبش قبر نکنیم»، این عناوین را برجسته ساخته است:
«دعوت‌نامه اولاند برای سفر به پاریس تسلیم روحانی شد»،
«پیشوای سمفونی مرگ/خبرهای ضدونقیض از مرگ مرموز ملاعمر»،
«عیسی کلانتری: در حال برداشت آب‌های چندمیلیون‌ساله هستیم»،
«روایت حسین علایی، حسین مظفر و محسن ترکاشوند از قطع‌نامه ۵۹۸ تا عملیات مرصاد»،
«دکل بادآورده/گزارشی از سکوی نفتی اماراتی که توفان به ساحل قشم آورد»،
و «بیلبورد علیه میهمان رسمی کشور در خیابان‌های تهران/شهرداری مشغول کار است»

جامعه ایران و شعائر و مناسک مذهبی‌ای که کم‌رنگ می‌شود
شرق که در صفحه ۱۶، یادداشت «چرا کسی نپرسید چرا؟» را در خصوص چرایی انتخاب شهردار برکنارشده اصفهان، به عنوان شهردار قم منتشر ساخته، در یادداشت دیگری در همان صفحه با عنوان «چرایی گرایش جوانان به روان‌گردان‌ها و عرفان‌های نو»، با نگاهی جامعه‌شناسانه، به تغییرات در علایق مردم پرداخته است. محمد رهبری در این نوشتار آورده است:
«گرایش مردم و به‌ویژه جوانان به افرادی نظیر مرحوم مرتضی پاشایی یا امیر تتلو، در روزها و ماه‌های اخیر بحث‌های زیادی را حول تغییر ذائقه‌های مردم برانگیخته است. علاوه‌براین، گرایش به عرفان‌های نو، روابط آزاد نامتعارف، مواد مخدر یا روان‌گردان‌ها و…، نیز کم و بیش در میان جوانان دیده می‌شود. بسیاری این تغییر ذائقه و علایق‌ را مثبت می‌دانند و افرادی نیز به‌شدت از این تغییرات انتقاد کرده‌اند، به‌نحوی‌که این علایق را مبتذل توصیف می‌کنند؛ اما کمتر کسی به چرایی این تغییر علایق مردم پرداخته است. در نگاهی کلی‌تر، شاید بتوان گفت ارزش‌ها و هنجارهای درون جامعه در حال تغییر هستند و این تغییر علایق و ذائقه‌های هنری را نیز در چارچوب همین تغییر ارزش‌ها و هنجارها می‌توان تحلیل کرد؛ اما علت این تغییرات چیست؟ برای پاسخ به سؤال فوق و تبیین علت این تغییرات، ابتدا باید شرایط جامعه را به‌طور دقیق توصیف کرد. «آنومیک و ذره‌ای‌بودن»، دو ویژگی مهمی است که به‌نظر می‌رسد در جامعه حال حاضر ایران مشهود است و وضعیت فعلی جامعه ایران را می‌توان با این دو اصطلاح جامعه‌شناسانه توصیف کرد.

نشانه‌های ذره‌ای‌بودن جامعه را می‌توان در اولویت پیداکردن منافع فردی بر منافع جمعی و گروهی و کاهش همبستگی اجتماعی دید. امیل دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی، در توضیح علل اتمیزه‌شدن جامعه، به‌ویژه در جوامعی که مذهب در آن نقش پررنگی دارد، به مسئله فردی‌شدن رابطه انسان با خدا و کم‌رنگ‌شدن مناسک و شعائر مذهبی اشاره می‌کند؛ موضوعی که در جامعه ما و به‌ویژه میان جوانان کاملا مشهود است و همین مسئله در اتمیزه‌شدن جامعه ایران نقش داشته است. از سوی دیگر، ما وضعیت «آنومیک» جامعه را پیش‌روی خود داریم. در جامعه آنومیک، معمولا ارزش‌ها و هنجارهای موجود پذیرفته نمی‌شوند و تغییر علایق، سلیقه‌ها و به‌طور کلی ارزش‌ها در جامعه نشان از پذیرفته‌نشدن ارزش‌ها و هنجارهای موجود دارد. یکی از ویژگی‌های جوامع در حال‌ گذار، بی‌هنجاری و بی‌ارزشی موجود در این جوامع است. در جامعه‌ای که در حال ‌گذار است، ارزش‌ها و سنت‌های سابق رنگ می‌بازند، اما چون جامعه هنوز به یک وضعیت ثابت جدید نرسیده‌ است، ارزش‌ها و هنجارهای جدید نیز هنوز شکل نگرفته‌اند و به‌همین‌خاطر جامعه در یک وضعیت «بی‌هنجاری» و به قول دورکیم یک وضعیت آنومیک قرار می‌گیرد.
اگر بپذیریم هر هویتی مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارها را به‌رسمیت می‌شناسد، زمانی که جامعه دچار بی‌هنجاری است، اعضای جامعه دچار مشکل بی‌هویتی می‌شوند و در این شرایط به‌دنبال ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی می‌گردند تا هویت جدیدی برای خود بسازند. این ارزش‌ها و هنجارهای جدید نه با ارزش‌ها و هنجارهای قدیمی سازگاری دارند (چراکه جامعه آنها را کنار گذاشته است) و نه احتمالا با ارزش‌ها و هنجارهایی که در آینده درون جامعه شکل خواهند گرفت، سازگاری خواهند داشت. جامعه ایران هم یک جامعه در حال‌ گذار است؛ بنابراین ارزش‌های قدیمی پذیرفته نمی‌شوند و چون ارزش‌های جدید نیز هنوز شکل نگرفته‌اند، ارزش‌های کاذب و به‌دنبال آن سلیقه‌ها و علایق کاذب ایجاد می‌شود.
در کنار این در حال‌ گذار بودن، ما در شرایط کنونی در برابر موج اندیشه‌های پست‌مدرنیسم قرار داریم؛ اندیشه‌هایی که نمود عینی آن در جامعه، احترام به «سایر» سلایق، ارزش‌ها و هنجارها و محترم‌شمردن آنهاست. اینکه هر سلیقه و اندیشه و به‌تبع آن هر ارزشی در جای خود محترم و پذیرفتنی است را می‌توان از نمودهای عینی بروز اندیشه‌های پست‌مدرن در جامعه ایرانی دانست. در چنین شرایطی، پذیرفتن ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی که روزگاری در جامعه طرد می‌شدند، پذیرفتنی‌تر خواهد بود.
نتیجه بروز سه علت فوق، این می‌شود که موسیقی‌هایی که تا دیروز مبتذل تلقی می‌شدند، روابطی که درگذشته قبیح به‌نظر می‌رسیدند، اعمالی که تا دیروز در پستوها و به‌صورت مخفی انجام می‌شدند، امروز نه‌فقط قبیح و مبتذل نیستند، بلکه ارزشمند تلقی می‌شوند.
به‌طوری‌که در برخی از گروه‌های دوستی، کسانی که چنین علایق و رفتارهای را نداشته باشند، از گروه طرد می‌شوند.
بنابراین برای تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران، می‌توان به سه علت اشاره کرد؛ از یک‌سو، کم‌رنگ‌شدن شعائر و مناسک مذهبی میان برخی اقشار، از سوی دیگر در حال ‌گذار بودن جامعه ایران و در آخر، حضور امواج اندیشه و فرهنگ پست‌مدرنیسم.
در چنین شرایطی که همبستگی اجتماعی کاهش یافته است، ارزش‌های سابق رنگ می‌بازند و هر سلیقه و اندیشه‌ای محترم شمرده می‌شود، طبیعی است که هر موضوعی برای عده‌ای ارزش و هنجار تلقی شود و هر سلیقه‌ای ارزشمند تلقی شود؛ ارزش‌ها، هنجارها و سلایقی که حتی با یکدیگر تعارض دارند.
این موضوع میان جوانان بسیار پررنگ‌تر است، چراکه کسانی که در جامعه سنتی گذشته زیست می‌کرده‌اند، ارزش‌های‌شان در همان گذشته شکل گرفته است؛ البته در تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران عوامل متعدد دیگری را نیز به‌صورت مفصل می‌توان برشمرد که از حوصله این یادداشت خارج است.
بنابراین به‌نظر می‌رسد وضعیت فعلی جامعه ایران، محصول شرایطی است که جامعه خواه‌ناخواه با آنها روبه‌رو می‌شده و این شرایط مسئله‌ای نیست که یک‌شبه ایجاد شده باشد و در یک فرایند طولانی‌مدت به‌وجود آمده است و شاید تا مدت‌ها نیز تغییرپذیر نباشد.
وضعیت آنومیک و بی‌هنجاری، ویژگی‌ جوامع در حال‌گذار است و آنچه اهمیت دارد نه مقابله با این وضعیت، بلکه تلاش برای سریع‌ترشدن گذر از این مرحله ‌گذار است.
درست در همین‌جاست که نقد روشنفکران و اندیشمندان از شرایط فعلی اهمیت می‌یابد، چون در صورت نگاه انتقادی دقیق، می‌تواند جامعه را به خودآگاهی برساند باعث سرعت‌بخشیدن به پشت سر گذاشتن شرایط‌ گذار بشود.»

درباره مرگ ملاعمر

شرق در شماره امروز، این عناوین را در خصوص مرگ رهبر طالبان منتشر ساخته است:
«مرگ از نو»؛ تأیید خبر مرگ ملا محمد عمر، رهبر طالبان از سوی دولت پاکستان
«گزینه‌هایی برای رهبری طالبان»
«مروری بر زندگی ملاعمر»
گفتگو با ماشاء‌الله شاکری، سفیر پیشین ایران در پاکستان: «معمار اصلی مذاکرات صلح، رهبری طالبان را برعهده می‌گیرد»
و یادداشت «شبکه‌ای‌شدن جهان و جهادگرایی»، به قلم آزاد حاجی آقایی

آزاد حاجی آقایی در یادداشت خود به این پرسش پرداخته که چرا «سلفیسم» به مثابه یک ایدئولوژی، جوانان مسلمان را به خود جذب می‌کند؟ در این یادداشت می خوانیم:
«گذشت بیش از دو دهه لازم بود تا تحلیل‌های کلان «مانوئل کاستلز» مبنی بر پیدایش جهان شبکه‌ای در خاورمیانه نشانه‌های خود را در بدترین شکل آن به‌منصه ظهور برساند و با از میان‌رفتن توازن قوا و رشد هویت‌های نوین در این منطقه به وضعیتی منجر شود که جهادیست‌های سرتاسر جهان آن را محلی ایده‌آل برای فعالیت‌های خود بیابند. تغییرات شگرفی که به شبکه‌ای‌شدن و انعطاف هرچه بیشتر جهان کنونی منجر شده، «ساختارهای فرصت سیاسی» جدیدی را برای جنبش‌ها و حرکت‌های نظم‌گریز مهیا کرده است. دراین‌میان شبکه‌های مالی و سازمانی و رهبری این جنبش‌های نظم‌گریز توانسته‌اند «ساختارهای فرصت سیاسی» را به «نظم‌های جدید سیاسی» تبدیل و در نهایت ساختار کنونی نظم منطقه‌ای و جهانی را به چالش بکشند.
اسلام‌گرایان سلفی را می‌توان از نمونه‌های برجسته روند شبکه‌ای‌شدن جهان جدید قلمداد کرد. طیف گسترده‌ای از عوامل جهانی و داخلی با فراهم‌‌کردن فرصت‌های پیش‌بینی‌نشده، عضوگیری آسان جهادیست‌ها را امکان‌پذیر می‌کنند.اما پدیده مشارکت جنگجویان خارجی را نباید به‌عنوان برآیند فرعی جنگ تبیین کرد. تغییرات جهان بعد از جنگ سرد، جنگ‌های داخلی و کشورهای شکست‌خورده و شبکه‌ای‌شدن هرچه بیشتر جهان، روند مشارکت جنگجویان خارجی را در جنگ‌های منطقه‌ای تشدید کرد. مطالعاتی که از سوی «جف گودوین» انجام‌شده، نشان می‌دهد که از سال‌های ۱۹۴۵ به بعد کشورهای ضعیف در مقیاس‌های به مراتب وسیع‌تری در معرض گروه‌های رادیکال قرار گرفته‌اند؛ این بسیج گروهی به‌ویژه در کشورهایی مانند عراق نشان‌دهنده این وضعیت شکننده است. ساختارهای سازمانی شبه‌نظامی نیز در برهه کنونی بیش از هر دوره‌ای پیچیده و قدرتمندتر شده‌اند.
بنیادگرایان اکنون به جمع‌آوری مالیات، استخراج و فروش نفت و حتی اداره دولت‌های دفاکتو می‌پردازند. این ساختار جدید و منعطف با پیشرفت تکنولوژی و شبکه‌ای از جنگجویان با هدف فعالیت‌های بنیادگرایانه، توانسته است امکان انتقال این جنگجویان را از منطقه‌ای به منطقه‌ای دیگر مهیا کند. اما دراین‌میان سؤال اصلی این است که چرا «سلفیسم» به مثابه یک ایدئولوژی، جوانان مسلمان را به خود جذب می‌کند؟ ایدئولوژی‌ها نه راهنمایان تندروهای مذهبی بودند و نیز نه طبق گفته مارکس بختک‌هایی هستند که بر انسان سایه سنگینی افکنده باشند، بلکه این ایدئولوژی‌ها از طریق شیوه‌های نشانه‌شناسانه در درون مناسبات اجتماعی دگرگون می‌شوند. این «وجه تأسیسی» از انتشار ایدئولوژی‌های سلفی را می‌توان به دوره‌ای بازگرداند که مجاهدین افغان در مقابله با اتحاد جماهیر شوروی نبرد و با تبلیغ اندیشه‌های افراطی خصوصا سنی-وهابی سعودی، در تمامی کشورهای مسلمان عضو‌گیری می‌کردند. در آن دوره عضو‌گیری با شعارهای پان‌اسلامیسم عوامانه‌ای صورت می‌گرفت که عمدتا در شبکه‌ای جهانی از سازمان‌های خیریه جریان داشت. دامنه این سازمان‌های خیریه را می‌توان از ترکیه تا آمریکا دنبال کرد؛ امری که بنیادگرایان اکنون زیر پوشش آن، آزادانه به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. این سازمان‌های خیریه به مثابه شبکه‌ای توانستند زمینه‌های تأسیس سازمان‌های «فرا-ملیتی جهادی» و «فرا-ملیتی‌شدن جهاد» را تشکیل دهند. با وجود این و با وجود رقابت‌های موجود در میان نخبگان سلفی، این اسلام‌گرایان اکنون توانسته‌اند به یک ایدئولوژی متحد‌کننده دست‌یابند و این ایدئولوژی نیز چیزی جز ضد-غرب‌گرایی و ضدآمریکایی‌بودن آنها نیست.
از طرف دیگر، گروه‌های راست افراطی اروپایی نیز توانسته‌اند در تسریع جذب جوانان مسلمان اروپایی درمیان جنگجویان رادیکال نقش بسزایی داشته باشند. این امر نیز به نوبه خود متأثر از شبکه‌ای‌شدن هرچه بیشتر جهان و سرازیر شدن مسلمانان سنی آفریقایی-آسیایی در اروپا است. از این‌رو باید بخشی از افراط‌گرایی جوانان مسلمان را در پرتو اشکال جدید هویت‌سازی-هویت‌یابی بازتعریف کرد. به گفته «مایک دیویس» این روندِ مبتنی بر در آغوش‌کشیدن ادیان را حتی در اشکال جدید آن از داروین گرفته تا کروپوتکین و مارکس را نیز می‌توان در میان محلات کارگرنشین سن‌پترزبورگ، بوئنوس آیرس و حتی توکیو نیز مشاهد کرد، اما امروزه اسلام سلفی و مسیحیت پسااستعماری توانسته است فضای اجتماعی را مشابه با فضای اجتماعی سوسیالیسم قرن بیستم و آنارشیسم مجددا تصویرسازی کند. رادیکال‌ها غالبا آمیزه‌ای از رهبران آموزش‌دیده طبقه متوسط و ترک تحصیل‌کنندگان طبقه کارگر هستند. این الگو به‌زعم «روا» یادآور رادیکال‌های اروپایی دهه ۱۹۷۰-۸۰ است. این مردان ۲۰ سال قبل در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی به جنبش‌های رادیکال چپ گرا پیوستند، اما با ناامیدی از فضاهای نامطلوب اجتماعی به بورژوا تبدیل شدند. شاید چنین تغییری را نتوان به‌زودی در میان جهادیست‌ها یافت و حتی شاید این تصویر‌سازی چندان هم دقیق نباشد، اما آنچه که مبرهن است تغییر رفتارهای بازیگران در سطوح خرد و کلانی است که نشأت گرفته از شبکه‌ای‌شدن جهان بوده و اکنون به سرعت در حال ایجاد ساختارهای جدیدی است که هم بر فرایند هویت‌پذیری و هم هویت‌سازی تأثیر‌گذار است. اما اکنون به‌نظر می‌رسد این نظم‌ستیزی جدید در حال تبدیل به نظمی پایا و مستقر در خاورمیانه جدید باشد.»

و باز هم قصه ناتمام رستاخیز
شرق در صفحه «هنر»، پاسخ روابط‌عمومی فیلم رستاخیز به اظهارات سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را منتشر ساخته و سخنان اخیر وی را در حد یک گمانه زنی دانسته است. در این خبر که با عنوان «رستاخیز همچنان در محاق» منتشر شده، آمده است:
«روابط‌عمومی فیلم رستاخیز اعلام کرده است که اظهارات دو روز قبل حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد، در مورد فیلم‌ رستاخیز در حد گمانه‌زنی است و در این اطلاع‌رسانی دقت نشده است.
با توجه به اینکه سخنان اخیر حسین نوش‌آبادی درباره اکران مجدد فیلم سینمایی «رستاخیز»، به‌کارگردانی احمدرضا درویش، منجر به ایجاد برخی ابهامات درباره این فیلم و اعمال برخی تغییرات در نسخه‌ای که مجوز اکران گرفته، منجر شده است؛ روابط‌عمومی فیلم «رستاخیز» در اطلاعیه‌ای به این ابهامات پاسخ داد.

در این اطلاعیه آمده: «در پی سخنان سخنگوی محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ ۰۵/۰۵/۱۳۹۴ درخصوص اکران مجدد فیلم سینمایی رستاخیز و توصیه به انجام برخی تغییرات در این فیلم، پرسش‌های فراوانی از سوی اصحاب رسانه و عموم مردم محترم از سازندگان فیلم یادشده مطرح شده است. از آنجا که هرگونه اقدام یا تقاضای متقابل بین سینماگران حقیقی یا حقوقی با سازمان امور سینمایی، با مکاتبات رسمی وجهه قانونی پیدا می‌کند، لذا به اطلاع می‌رساند: از تاریخ ۲۴/۰۴/۱۳۹۴ که با دستور معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان امور سینمایی، نمایش عمومی فیلم سینمایی رستاخیز، تعلیق شده است؛ علیرغم برگزاری جلسات متعدد و پیگیری‌های انجام‌شده؛ هنوز هیچ سند رسمی مبنی‌بر شرایط تعلیق، تعویق و احقاق حق این فیلم در اکران؛ از هیچ مرجع صالح قانونی صادر نشده است. بنابراین سخنان سخنگوی محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که به اشتباه در برخی رسانه‌ها به‌منزله انجام تغییراتی در فیلم سینمایی رستاخیز تلقی گردیده است؛ در حد یک گمانه‌زنی قلمداد شده است.»

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «جامعه ایران و شعائر و مناسک مذهبی‌ای که کم‌رنگ می‌شود»، «درباره مرگ ملاعمر» و «و باز هم قصه ناتمام رستاخیز»مرور مطبوعات/ ‌‌پنج‌شنبه ۸ مرداد/ روزنامه شرق

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.