اعدام شیخ فضلالله نوری مشروطه را به انتهای سراشیبی رساند
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «یادداشت نویس فرهیختگان هم رستاخیز را ندیده، مدافع شده است»، «اعدام شیخ فضلالله نوری، مشروطه را به انتهای سراشیبی رساند» و «کنگره بینالمللی علامه وحید بهبهانی در کربلا برگزار خواهد شد»
روزنامه فرهیختگان در صفحه «ادب و هنر»، در گزارشی با عنوان «کنشهای یک فیلمنامه» به بررسی مصداقی برخی از صحنه های فیلم «رستاخیز» پرداخته و این پرسش را مطرح ساخته که سازندگان فیلم های دینی باید روایتهای ماوراییتر و مشهورتر را بازنمایی کنند یا به روایتهای واقعگرایانه منابع تاریخی دستهاول اکتفا کنند؟»
این روزنامه افزوده: «حواشی توقف اکران فیلم سینمایی «رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش همچنان ادامه دارد. از سویی منتقدان، شیوه توقف اکران این فیلم را در روز نخست اکرانش نوعی بدعت دانسته و از سوی دیگر برخی این توقف را به منزله عقبنشینی محافظهکارانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قبال فشارهای نیروهای خارج از چارچوب قانون میدانند. لازم به توضیح است آنچه میخوانید ادامه مقالهای به قلم مهدی فیاضیکیا؛ نویسنده و منتقد است که به دلیل حجم مطلب این بخش به صورت جداگانه منتشر میشود.
مهدی فیاضیکیا در این گزارش می نویسد:
هنگام مواجهه با سریالهایی مانند مختارنامه، مخاطب با کنشهایی روبهرو میشود که اساسا واقعی نیستند و ساخته و پرداخته تخیل کارگردان هستند. با این وجود، هیچ اعتراضی در این زمینه نمیشود. با اینکه هنوز فیلم «رستاخیز» را ندیدهام، اما اعتراضات خطاب به این فیلم در رسانهها ثبت شده است. برخی از این اعتراضات، متوجه کنشی است که به چند شکل مختلف در تاریخ ثبت شده، اما انتخاب کارگردان موجب اعتراض شده است.
بهعنوان مثال، یکی از اعتراضات این است که در فیلم شخصیتی به نام «حرمله» وجود ندارد و هنگام شهادت طفل شیرخواره امام سوم شیعیان، خون طفل بر زمین میریزد، در حالی که روایت مشهور (یا مورد توجه معترضان) این است که قطعا فردی که اسمش «حرمله» بوده تیر را انداخته و امام حسین(ع) نیز خون طفل را به سمت آسمان ریخته و به زمین برنگشته، در صورتی که فیلم نشان میدهد خون بر سم اسب میریزد. ظاهرا شیخ مفید نیز در روایت خود در جلد دوم کتاب «الارشاد» (ص۱۰۸) اصراری به بردن نام «حرمله» نداشته و بهطور کلی نوشته: «مردی از بنیاسد تیری به او انداخت و او را ذبح کرد. پس حسین خونش را گرفته و چون دستش پر شد آن را روی زمین ریخت.»
شیخ مفید نهتنها به نام «حرمله» اشاره نکرده بلکه حتی صراحتا نوشته که «خون را روی زمین ریخت.» (عبارت عربی: صبّه فیالارض). اصل این روایت در تاریخ طبری (جلد پنجم، ص۴۴۸) نیز آمده که روایتش از ابومخنف ازدی بوده و شیخ مفید در قرن پنجم نیز به همین روایت اعتماد کرده است و بعدا شیخ عباس قمی محدث مشهور معاصر نیز همین روایت را در «نفس المهموم» (ص۳۱۸) بازگویی کرده است. هر چند شیخ مفید لااقل به قبیله قاتل اشاره کرده، طبرسی از علمای مشهور شیعه در قرن ششم در جلد دوم کتاب مشهورش به نام «الاحتجاج» (ص۲۲) آورده است: «شیرخواره را برای حسین(ع) آوردند. حسین(ع) او را میبوسید و میگفت: پسرکم! وای بر این مردم که شاکی ایشان محمد باشد. گویند آنگاه تیری بیامد تا برگلوگاهش بنشست و او را بکشت. پس حسین(ع) از اسبش فرود آمد و با غلاف شمشیرش قبری برای شیرخواره کند.»
طبرسی حتی به کنش پرتاب تیر با هدف قتل شیرخواره هم اشاره نکرده و گفته «تیری بیامد» و کنشِ دیگری که در روایت خود حذف کرده عبارت است از ریختن خون به آسمان (تا چه رسد به بازنگشتن خون از آسمان). سرانجام در قرن هفتم هجری است که سیدبن طاووس روایتی شبیه به روایت متداول امروز ارائه میدهد. او در لهوف (ص۶۹) تا پرت کردن خون شیرخواره به آسمان اشاره میکند و سپس روایتی بدون ذکر سند از امام پنجم شیعیان ذکر میکند که: «از آن خون، قطرهای به زمین برنگشت.»
ظاهرا همین روایت منشا باور به بازنگشتن خون شیرخواره به زمین است. البته در همین روایت از امام پنجم شیعیان نیز تعبیرشده «از آن خون»؛ یعنی از خونی که امام حسین به آسمان پرت کرد، قطرهای به زمین برنگشت و به نظر نمیرسد در روایت آمده باشد که مطلقا هیچ خونی از شیرخواره به زمین نریخت. اما از همه این کشاکشهای تاریخی که بگذریم، در گذر از قرنهای پنجم و ششم و هفتم، سرانجام به روایت امروز میرسیم؛ روایتی متداول که کاملا در تریبونهای عزاداریهای رسمی و در میان عامه مردم گفته شده و صورت قدسیتر و ماوراییتری دارد. فیلمساز به نظر میرسد میان این صورت قدسی و ماورایی و برخی روایتپردازیهای جایگزین گرفتار شده است. او باید دست به انتخاب بزند؛ اما بر چه مبنایی؟
جالب است که حتی واقعهای مانند قطع دستان عباس بنعلی (ع) هنگام آب آوردن در روایتهای کهنتر دیده نمیشود. در جلد دوم ارشاد مفید (ص۱۰۹) روایت شهادت عباس چنین آمده که چون حسین (ع) تشنه شد با برادرش عباس (ع) به سمت فرات رفتند و در بین راه لشکر ابنسعد مانع شد و سپس امام به روایت شیخ مفید مجبور میشود، برگردد و عباس(ع) در محاصره دشمن به شهادت میرسد. میبینیم که هیچ اشارهای به قطع دستان عباس بن علی (ع) وجود ندارد. تاریخ طبری و روایت ابومخنف در آن، که قدیمیترین روایت موجود به نظر میرسد، نیز فاقد چنین ماجرایی است. حتی در قرن هفتم، سیدبنطاووس در کتاب لهوف خود، در فصلی که به شهادت عباسبنعلی (ع) اختصاص داده به همان روایت شیخ مفید اکتفا کرده است. یافتن منشا روایت قطع دستان عباس بن علی (ع) البته میتواند موضوعی برای تحقیق باشد؛ اما همین نمونه نشان میدهد که روایتی که امروزه کاملا مشهور است و توسط منبریان و مداحان در همه مراسمات بازگو میشود، در بسیاری از منابع قدیمیتر اشارهای به آن یافت نمیشود. مشخص است که ما با یک روایت شناخته شده و مشهور از یک طرف و روایتهای تاریخی منابع دستهاول از سوی دیگر روبهرو هستیم. در تضاد میان این دو، انتخاب فیلمساز با کدام طرف است؟ آیا باید روایتهای ماوراییتر و مشهورتر را بازنمایی کند یا به روایتهای واقعگرایانه منابع تاریخی دستهاول اکتفا کند؟ ملاک انتخاب او چیست؟ و بالاتر از آن، ملاک فشارهایی که بر او میآید کدام است؟»
اعدام شیخ فضلالله نوری مشروطه را به انتهای سراشیبی رساند
فرهیختگان در صفحه اندیشه، یادداشتی از سجاد صداقت با عنوان «نقطه پایان نهضت» منتشر ساخته و به مناسبت سالروز اعدام شیخ فضلالله نوری به وقایع منجر به اعدام شیخ پرداخته است. در این یادداشت می خوانیم:
«میانه مرداد ۱۲۸۸ روزهایی است که سر شیخ فضلالله نوری در میدان توپخانه تهران بر دار رفت. اتفاقی که همتراز آن در دوران مشروطه و پس از آن در ایران بسیار به وقوع پیوسته بود، اما اعدام شیخ که خود یکی از بزرگترین علمایی بود که در ماجراهای منتهی به امضای حکم مشروطه حضور داشت، آخرین تیر ترکش مشروطه در ایران را نیز به باد داد. ماجرای شیخ فضلالله نوری از چند سال پیش از آن – ابتدای سال ۱۲۸۴ – آغاز شده بود؛ یعنی همان روزهایی که در اعتراض به پوشیدن لباس روحانیت توسط مسیو نوز بلژیکی و بیاعتنایی عینالدوله به معترضان، کمیته انقلاب در باغ میرزا سلیمان خان میکده تشکیل شد. آن زمان این کمیته از روحانی پرنفوذ تهران سیدعبدالله بهبهانی کمک طلبید و بهبهانی، نماینده خود را به سوی علمای برجسته تهران از جمله سیدمحمد طباطبایی و شیخ فضلالله نوری فرستاد تا آنها را به اتحاد علیه دولت دعوت کند. البته طباطبایی پس از این ماجرا به صف نهضت پیوست و به همراه بهبهانی در مهاجرت صغری حضور داشت، اما شیخ فضلالله گویا از همان ابتدا نسبت به پیوستن به نهضت مشروطه تردید داشت.
پیوستن شیخ به نهضت
هر چند به واسطه قول حکومت به علما برای اصلاح امور، آنان از مهاجرت صغری به تهران بازگشتند، عینالدوله نخستوزیر مظفرالدین شاه به همان رویه سابق خود ادامه داد. تا اینکه ۱۹ تیر ۱۲۸۵ شیخ محمد واعظ دستگیر شد. طلاب راه را بر سربازانی که شیخ محمد واعظ را میبردند، بستند. درگیری مردم با سربازان منجر به شلیک تیر هوایی شد. در این میان فردی به نام سیدعبدالحمید، طلبه جوانی که در اعتراض شرکت داشت، کشته شد. در پی این حادثه همه علمای بزرگ و ازجمله شیخ فضلالله نوری نیز که تا این زمان با جنبش همراهی نمیکرد، به مردم پیوستند و در مسجد جامع متحصن شدند. در این مرحله بود که آشکارا سخن از عزل عینالدوله به میان آمد و مهاجرت کبری به سمت قم آغاز شد.
تردید شیخ
اما امضای فرمان مشروطه حکایات تازهای را به وجود آورد. گفته میشود شیخ فضلالله نوری که در مهاجرت کبری، برخلاف مهاجرت صغری، با مهاجران همراهی کرده و به قم رفته بود؛ از چند روز پیش از صدور فرمان مشروطه و بلندشدن زمزمه مشروطه و رواج عناوین آزادی و برابری، مخالفت و نارضایتی خود را ابراز میداشت و خواهان حذف این عناوین بود. چند روز پیش از بازگشت علما به تهران شایع شد که میان او و سیدعبدالله بهبهانی کدورتی پیش آمده و او پیش از دیگران، از قم بازگشته و در کهریزک منتظر مانده است. در پس اتفاقات پس از امضای فرمان مشروطه و همزمان با مرگ مظفرالدینشاه، تقابل میان شیخ و همراهانش، که بعدها با عنوان مشروعهخواه شناخته میشدند، در برابر مشروطهخواهان شکل جدیتری به خود گرفت. بر مسند نشستن محمدعلیشاه اما شرایط را برای مشروطهخواهان و مشروعهخواهان تغییر داد.
شاه جدید از همان ابتدا به مجلس و نمایندگان بیمهری نشان داد. او با آگاهی از چالشهایی که از منظر دینی بر سر تدوین قانون اساسی و تصویب آن برخاسته بود، از همان آغاز برای ضربهزدن به اساس مشروطیت به مخالفان روحانی مشروطه و مجلس و در راس آنان شیخ فضلالله نوری روی آورد. شیخفضلالله از همان دوره مهاجرت کبری که عنوان مشروطه شیوع یافته و سخن از آزادی و قانون در میان آمده بود، آشکارا منافات و مباینت آن را با شریعت اعلام کرده بود. شیخ تاکید میکرد که با اسلام برابری ممکن نیست. در تیر ۱۲۸۶ با متحصنشدن شیخ فضلالله در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به مشروطه، درگیریها وارد فاز تازهای شد. در افواه نیز شایع بود که مخارج کارهای او و همراهانش توسط شاه و دربار پرداخت میشود. گویا شیخ به نوعی در گروه شاه و در مقابل مشروطه قرار گرفته بود. هرچند پس از تحصن شیخ نمایندگان مجلس، متمم قانون اساسی و نظارت فقها بر آن را برای جلب رضایت شیخ نوری تصویب کردند، این داستان به دلیل اهداف محمدعلیشاه و درگیریهای تئوریک علما بر سر مشروطه و مشروعه آرامش نیافت.
سایه مرگ بر سر شیخ
با وقوع استبداد صغیر، قتل بهبهانی و تبعید طباطبایی و دیگر رهبران مشروطه که همه با به توپ بستن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی همراه بود، سرنوشت شیخ فضلالله دیگرگون به نظر میرسید. با هجوم مجاهدان به تهران و فتح تهران و موفقیت در شکست استبداد صغیر، شیخ فضلالله جزء اولین محکومان قرار گرفت. هرچند او تا آخر نیز ابراز داشت که در راستای قوانین و چارچوبهای اسلامی میاندیشد و نظر میدهد، سقوط محمدعلیشاه و افتادن حکومت به دست مشروطهخواهان، شیخ را جزء اولین کسانی قرار میداد که جان خویش را از دست میدهد. با سقوط محمدعلیشاه و تا تشکیل مجلس دوم کارهای حکومت به دست تشکیلاتی موقت به نام هیاتمدیره سپرده شد. از نخستین کارهای هیاتمدیره، تشکیل دادگاه رسیدگی به جرائم و اتهامات مخالفان مشروطه بود. در اوایل مرداد ۱۲۸۸ این دادگاه تشکیل شد و حکم اعدام شیخ فضلالله نوری را صادر کرد. اعدام شیخ فضلالله نوری، مشروطه را به انتهای سراشیبی خود رساند. از آن پس دیگر از مشروطه نشانی نمانده بود. مابقی هر چه بود، اتفاقاتی بود که خبر از پایان یک جنبش بزرگ میداد که ناکام ماند.»
در صفحه «اندیشه»، این عنوان نیز به چشم میخورد:
گزارش «رستمالتواریخ و رضاقلیخان هدایت »، نشست «هویت واقعی مولف رستمالتواریخ» برگزار شد
در صفحه «اندیشه» به این اخبار کوتاه نیز پرداخته شده است:
اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)
چاپ دوم کتاب «اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)» نوشته غلامرضا ذاکرصالحی از سوی انتشارات سروش منتشر شد. کتاب اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) مجموعه مقالاتی است که در سالهای گذشته در سمینار بینالمللی امام خمینی(ره) در تهران ارائه شدهاند. چاپ دوم این کتاب در ۱۱۰ صفحه، با قیمت پنج هزار تومان منتشر شده و در اختیار علاقهمندان به اندیشههای فکری و سیاسی حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفته است.
نقش زنان در انقلاب مشروطه
چهل و چهارمین نشست خانه نقد کتاب با عنوان «نقش زنان و حقوق آنان در انقلاب مشروطه ایران» با حضور کارشناسان برگزار میشود. این نشست با حضور منصوره اتحادیه، حسینعلی نوذری و حسین آبادیان، چهارشنبه ۱۴ مرداد از ساعت ۱۷ تا ۱۹ برپا میشود. نشست نقش زنان و حقوق آنان در انقلاب مشروطه ایران در تهران، خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجهنصیر، پلاک۲، سرای اهل قلم، طبقه همکف برگزار میشود.
کنگره علامه وحید بهبهانی برگزار میشود
کنگره بینالمللی علامه وحید بهبهانی با همکاری دارالتراث نجف اشرف و مرکز دراسات کربلاء یکشنبه و دوشنبه ۱۱ و ۱۲ مرداد در حرم حضرت امام حسین(ع) برگزار خواهد شد. این کنگره شامل چهار محور اصلی است که به بررسی زندگی، شخصیت و جایگاه علمی و عملی وحید بهبهانی همراه با کتابشناسی این عالم بزرگ شیعی در محورهای افکار و آرای علامه در اصول فقه، فقه و حدیث و رجال میپردازد. تدوین سلسله آثار کنگره علامه وحید بهبهانی به اتمام رسیده و در مراسم افتتاحیه کنگره از این مجموعه رونمایی خواهد شد. سلسلهآثار کنگره علامه وحید بهبهانی ۲۵ عنوان در ۲۸ مجلد است که این مجموعه به همت بیش از ۱۰۰ محقق از ایران، عراق، افغانستان و اروپا تدوین شده است.
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «یادداشت نویس فرهیختگان هم رستاخیز را ندیده، مدافع شده است»، «اعدام شیخ فضلالله نوری، مشروطه را به انتهای سراشیبی رساند» و «کنگره بینالمللی علامه وحید بهبهانی در کربلا برگزار خواهد شد»مرور مطبوعات/ یکشنبه ۱۱ مرداد/ روزنامه فرهیختگان