سروش دباغ: خودشناسی در آثار مجتهد شبستری و ملکیان با خودشناسی مدنظر شریعتی، طالقانی فاصله زیادی دارد
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «رهبری: در فضای مجازی باید به سمت تولید محتوای اسلامی متقن و جذاب حرکت کرد»، «سروش دباغ: خودشناسی در آثار مجتهد شبستری و ملکیان با خودشناسی مدنظر شریعتی، طالقانی فاصله زیادی دارد/سالکان مدرن در عین انس با سنت گذشته، دغدغههای معنوی پررنگی نیز داشته اند/ نفس پرداختن روشنفکر به گفتوگو و نظریه، ممکن است واجد آثار و محصولات اخلاقی باشد»، «ضیا موحد: اهل فلسفه در بهکارگیری اصطلاحات حساسیت دارند/ صدور یک حکم کلی، فقط خاص مذاهب و ایدئولوژیهاست»، «فیلم «محمد(ص)» در ١٢روز، دومیلیارد فروخت/ علیرضا رئیسیان: فارغ از محتوای فیلم «محمد»، غصب حقوق دیگر فیلم ها درست نیست»، «رونمایی از کارت صلاحیت در حوزه مدلینگ»، « دبیر کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال: چون بازیکنان قرار است الگو باشند، حتی لازم باشد آنها را به خاطر خالکوبی محروم می کنیم»، «آیتالله هاشمیرفسنجانی: اعتدال واقعیترین نیاز جوامع و مورد تأکید همه ادیان، بهخصوص اسلام است» و «آخرین وضعیت پرونده ٢ پلیس خاطی سعودی»
رهبری: در فضای مجازی باید به سمت تولید محتوای اسلامی متقن و جذاب حرکت کرد
روزنامه شرق در صفحه ۲ به انعکاس دیدار رهبری با رئیس و اعضای شورایعالی فضای مجازی پرداخته و با انتخاب عنوان «تبیین الزامات حضور فعال و مؤثر در فضای مجازی»، از قول ایشان نوشته است:
– باید با استفاده از تواناییها و استعدادهای جوان کشور و با سیاستگذاری صحیح و اقدامات سنجیده و هماهنگ و بدون ازدستدادن زمان به سمت خروج از حالت انفعال در عرصه فضای مجازی و حضور فعال و تأثیرگذار و تولید محتوای اسلامی متقن و جذاب حرکت کنیم.
– تأثیرگذاری گسترده فضای مجازی به عنوان یک قدرت نرم فوقالعاده در عرصههای مختلف، ازجمله فرهنگ، سیاست، اقتصاد، سبک زندگی، ایمان، اعتقادات دینی و اخلاقیات، لزوم طراحی مناسب و دقیق برای حفظ حریم امنیت فکری و اخلاقی جامعه را ضروری ساخته است
– لازمه حضور فعال و تأثیرگذار در فضای مجازی، «تمرکز در تصمیمگیری»، «جدیت در اجرا بدون ازدستدادن زمان»، «هماهنگی میان دستگاهها» و «پرهیز از موازیکاری و تعارض» است.
سروش دباغ: خودشناسی در آثار مجتهد شبستری و ملکیان با خودشناسی مدنظر شریعتی، طالقانی فاصله زیادی دارد/سالکان مدرن در عین انس با سنت گذشته، دغدغههای معنوی پررنگی نیز داشته اند/ نفس پرداختن روشنفکر به گفتوگو و نظریه، ممکن است واجد آثار و محصولات اخلاقی باشد
شرق در صفحه اندیشه، گفتگوی محمدحامد سلیمانزاده با سروش دباغ را منتشر ساخته و ذیل عنوان «گذر از خودسازی به خودشناسی»، از «خودسازی و تهذیب نفس نزد روشنفکران» روایت کرده است. شرق در مقدمه این مصاحبه، شناخت خود انسان را از مهمترین مسائل قابل شناخت در نظام هستی دانسته و آورده است:
«خودت را بشناس؛ این کلام نامآشنای سقراط را از طلیعه نخستین صفحات دفتر معرفت و اندیشه سراغ داریم و با آن اُنسی خاطرهانگیز برقرار کردهایم. آنجا که طنین خودشناسی و توصیه به شناخت خویش، آدمی را متوجه مسئلهای مهم میکرد و نشان از آن داشت که آدمی به حقیقت وجودی خود بیاعتنا نبوده و همواره بدان میاندیشیده است. از آنرو که خودشناسی، مرز و جغرافیا نمیشناسد و به مثابه دغدغهای سیال و فعال در میان کنشهای فکری در جریان بوده و است، سراغ از اهمیت این مهم و کوششهای مرتبط به آن در دوران جدید گرفتهایم و از سروش دباغ، روشنفکر و پژوهشگر ایرانی حوزه دین، فلسفه و ادبیات، از نسبت این موضوع با کاروبار روشنفکرانه پرسیدهایم….»
در این گفتگو می خوانیم:
– سابقه بحث از خودسازی و تهذیب نفس نزد جریانهای روشنفکری مذهبی- دینی به چه زمان بازمیگردد؟
* در میان نواندیشان دینی، مرحوم شریعتی کتابی تحت عنوان «خودسازی انقلابی» دارد. ایشان در آن کتاب دقیقا از همینترمینولوژی استفاده کردهاند. افزون بر شریعتی، در دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ شمسی، گفتمان چپ اعم از چپ دینی و غیردینی، بر قصه خودسازی باطنی به معنای تهذیب نفس با انگیزهها و غایتهای متفاوت انگشت تأکید نهاده بودند. در میان مبارزان و انقلابیون چپ نیز قرار بود که شخصی برای مبارزه آماده باشد و هدف هم این بود که بر حکومت وقت فائق بیایند و آن را به زیر بکشند. به همین سبب پارهای از سیاسیون هم چه با پیشینه تربیتی دینی، چه غیردینی که مشغول به کار سیاسی بودند، به خود سختی میدادند به این معنا که بدن را برای شکنجههای احتمالی آتی آماده کنند تا به طور کلی دربند جسم نباشند. مرادم این است که بیان کنم زمینه خودسازی به این معنا، در فضای روشنفکری و سیاسی دهههای پیشین خصوصا پیش از انقلاب، بروز و ظهور داشت. با این فضا بود که مرحوم شریعتی نیز بیجهت نام کتاب خود را خودسازی انقلابی ننهاد و کوشید که از خودسازی و بازگشت به خویشتن و بهرهجستن از سنت ستبر دینی معنوی به هر میزانی که بود، در راستای این هدف بهره بگیرد. اگرچه مفهوم «بازگشت به خویشتن» وی مفهومی مبهم بود اما به هر حال انتهای مفهوم خودسازی، طنین انقلابی- سیاسی در آن دههها داشت. اگر شریعتی یا پارهای از رهبران سازمان مجاهدین از این تعبیر خودسازی استفاده میکردند، تماما ناظر به این سویههای اجتماعی و سیاسی این مفهوم بود که به کار میبردند.
در باب مرحوم شریعتی، البته که قصه بیش از این است و باید مسئله را بیشتر از این و به صورت جامعالاطراف دید. من در مقالاتی که در باب کویریات ایشان از جمله مقالات «میباش چنین زیر و زبر» و «هبوط در هیچستان» نگاشتهام، از سویههای مختلف و دغدغههای اگزیستنسیل (وجودی) شریعتی نیز پرده برداشتهام و کوشیدهام تا آن را به قدر مقدور تبیین کنم. انصافا قصه تنها معطوف به انقلابیگری و حرکاتی شبیه به این نبود و ایشان یک خلوتی داشت. این خلوت از دغدغههای وجودی پر میشد و وقتی پای در جلوت میگذاشت، البته آن روح عصیانگر و انگیزهای که جهان را زیروزبر کند، در او قوت میگرفت؛ البته از این حیث تحتتأثیر اقبال لاهوری بود. هرچه که بود نوعی عرفان عصیانگرایانه با سویههای اجتماعی-سیاسی مدنظر او بود. اما وقتی در خلوت با خود میاندیشید و دغدغههای خود را رصد میکرد، آن بیتابیهای وجودی او سر بر میآورد؛ آن خودسازی، بیشتر ناظر به گفتمان دهههای ۴٠ و ۵٠ است که شریعتی نیز به اقتضای فضای گفتمانی آن دوران حرکت میکرد و خودش هم در شکلگیری این نوع گفتمان نقش مؤثری داشت و اینگونه بود که از «خودسازی انقلابی» سخن به میان آمد و این ُبعد از مفهوم خودسازی بیشتر پررنگ بود. وقتی سراغ سازمانهای چریکی آن زمان هم میرویم، به خوبی متوجه میشویم که آنان هم از خودسازی همین معنا را مراد داشتند، اما آن را در خدمت مقاصد سیاسی حزبِ متبوع خود قرار داده بودند.
بعد از انقلاب البته قصه به گونهای که من میفهمم، به کلی تغییر کرد. البته در دهههای اولیه پس از انقلاب به دلیل جنگ ایران و عراق، فضا هنوز رنگوبوی انقلابیگری دارد؛ به نحوی که فضای اجتماعی-اقتصادی جامعه و مسائل دیگر مردم به کلی تحتالشعاع این مسئله قرار دارد. پس از پایان جنگ و روی کارآمدن دولت آقای هاشمی و قصه سازندگی، نوعی لیبرالیسم اقتصادی در دستور کار دولتمردان و کارگزاران سیاسی قرار گرفت و قصه متفاوت شد. میتوان گفت از آن پس، مفاهیم ساختوساز و توسعه بدل به ارزش محوری شد و طی آن، خودسازی به معنای اولیه آن که پیش از انقلاب حاکم بود، رو به کمرنگی رفت؛ ولی میتوانیم بگوییم که در دهه ۶۰ صورت دیگری به خود گرفت و در میان روشنفکران هم منادیانی با خود داشت. کسانی که از کاربرد خودسازی، رفتهرفته بر مفهوم خودشناسی انگشت تأکید مینهادند و در دهههای اخیر نیز این قصه رو به تزاید و تضاعف بوده است و فیالمثل امروزه نیز تأسی به سنت عرفانی ما، از همین حیث مدنظر پارهای از نواندیشان ما بوده است؛ اینکه ما از خودسازی که سخن به زبان میآوریم در واقع، مراد همان خودشناسی است و خودشناسی هم با مبادی و مبانی انسانشناختی عجین است و از آنجاست که باید آغازید. اینکه فیالمثل مولوی میگوید: «در زمین مردمان خانه مکن/ کار خود کن کار بیگانه مکن». یا آنجا که میگوید: «میگریزم تا رگم جنبان بود/ کی فرار از خویشتن آسان بود/ نه به هند است ایمن و نه در ختن/ آنکه خصم اوست سایه خویشتن».
به این معنا، تأکید بر مواجهشدن با خود و عریانشدن در برابر نقاط قوت و ضعف خویشتن و از پی آن روانشدن است. این نگاه البته بعدها در دهه هشتاد و نود با ادبیات روانشناسی و آیینهایی چون یوگا در بین انسانهایی که دغدغههای معنوی داشتند، پی گرفته شد.
به دوران بعد از انقلاب اشاره کنم. اگر بخواهم از میان اندیشمندان پس از انقلاب نام ببرم در آثار مصطفی ملکیان نیز این مسئله را میبینید. میبینیم که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد نیز این صنف مباحث خودکاوانه-خودشناسانه نیز در آثار ایشان پررنگ است. نوشته «خود را بشناس» یکی از عناوین مقاله ایشان است و تأثیر سنت معنوی دینی ما که البته اختصاص به دین اسلام هم ندارد، در آثار ایشان نمود بارزی دارد و در جای جای آثارشان مشهود است. بهخوبی میتوان فهمید که ما هرچه جلوتر آمدیم، این مسئله جایگاهش را بیشتر در میان آرای نواندیشان ما گشود و زمینههای ایجادشده آن از قبل، به صورت دیگری ادامه یافت و رفتهرفته آن گفتمان انقلابی پیشین به محاق رفت.
جناب مجتهد شبستری هم میتوان گفت که از منظر دیگری به مسئله خودسازی نظر داشته است.
آنجا که بحث از احوالات اگزیستنسیل (وجودی) و معنابخشیدن به زندگی، در دهههای اخیر نزد ایشان در محوریت قرار داشته است. در گفتوگویی با ایشان در اواخر سال ۹۲ شمسی که تحتعنوان «در جستوجوی معنای معناها» منتشر شده است، بحث از معنابخشی و معناکاوی زندگی از مهمترین دلمشغولیهای ایشان بوده است که دقیقا میتوانید آن مباحث را به مسئله خودسازی و خودشناسی نیز تعبیر و از آن این مفهوم را استخراج کنید.
چنانکه میبینید، این الگوها کاملا با آنچه که پیش از انقلاب نام خودسازی انقلابی به خود گرفته بود، تفاوت بین و بارزی داشته است. من اخیرا دوره ۱۶ جلسهای بازخوانی آثار مجتهد شبستری را به پایان رساندم. با ارزیابی زمینههای مباحث افرادی چون شبستری، سروش، ملکیان بهنیکی در مییابیم که گفتن از خود و خودشناسی، با آنچه که فیالمثل مدنظر شریعتی، طالقانی و گروههای سیاسی چپ بود فاصله زیادی داشت.
– به نظر میرسد سنت فلسفی آلمان و فلاسفهای با مشرب چپ، بیش از دیگر سنتهای فلسفی دلمشغول احوالات خودشناسی و قصه خود بودهاند. مشخصا میبینیم که گفتمان اصالت نزد هایدگر و دیگر فیلسوفان قارهای، از قضا درگیر این مسئله بوده است و این مفهوم در جهانبینی آنان پررنگتر از مسائل دیگر جلوه کرده و نسبت بیشتری با مسئله خودسازی برقرار کردهاند. اینطور نیست؟
* درست است اما بسته به اینکه شما این مسئله را با چه مسئله دیگری قیاس بگیرید، متفاوت است. اگر مرادتان در مقایسه با فلسفه تحلیلی است، همینطور است؛ چراکه توسعا مباحث خودشناسی و اگزیستنسیل، در سنت فلسفه تحلیلی زیاد به بحث گذاشته نشده است. اما اگر با سنت عرفانی و میراث معنوی خودمان قیاس کنید، خواهید دید که ما ریشه این مسئله را در آنجا میبینیم و مباحث خودشناسانه و خودکاوانه، آنجا نیز تفصیلا به بحث گذاشته شده است. از اینجاست که میبینیم کسانی هم که لزوما با سنت فلسفی آلمان آشنایی نداشتهاند، اما از سنن عرفانی و معنوی ما بهره جستهاند، دقیقا دلمشغول همین مسائل بودهاند.
– با توجه به زیست روشنفکران در جهان جدید، میان خودسازی مدنظر روشنفکران با آنچه در سنت اسلامی- عرفانی ما بهعنوان تهذیب نفس شناخته میشود، چه نسبتی برقرار است؟
* پاسخها به این سؤال میتواند متفاوت باشد؛ بنده قاعدتا باید از دریچه نظرگاه و عقیده خود بدان نگاه کنم. اینجا از تعبیر قدما استفاده میکنم و بین این دو، نسبت و رابطه «عموم و خصوص من وجه» را برقرار میدانم. به این معنا که برخی از مؤلفههای خودسازی مدنظر نواندیشان در جهان جدید، با مؤلفهها و معیارهای خودسازی در سنت عرفانی ما مشترکاند، در عین اینکه با یکدیگر وجه افتراق نیز دارند. به عنوان مثال همین قصه «خود» که بحث ما راجع به آن در جریان است؛ در این خصوص ما وقتی به میراث عرفانی خود رجوع میکنیم، انصافا از این حیث، امروز هم سخنان بسیاری از آن مباحث برای شنیدن وجود دارد که میتوان از آن منابع استخراج کرد و در این دوران نیز به کار گرفت. نکاتی که فیالمثل مولانا در باب خودشناسی و خودکاوی آورده است، امروزه نیز قابلاستفاده و درخور توجه است. خود من طی سلسله مباحثی که ظرف سه سال اخیر تحت عنوان «پیام عارفان برای زمانه ما» در تورنتو داشتهام، اشارات زیادی کردهام که حقیقتا عارفان برای دوران ما نیز سخنان شنیدنی و قابلاعتنا داشته و دارند. مرادم این است که عرض کنم میتوان در دل همین جهان «راززداییشده» امروزی به تعبیر ماکس وبر نیز، سراغ از این نکات خودشناسانه گرفت و از آنها استفاده کرد. میتوان روایتی از عرفان یا سلوک عرفانی را سراغ گرفت که فصل مشترکی با سنت عرفانی گذشته داشته و فصل مفترقی هم دارد. مثلا میتوان آن متافیزیک ستبر که در سنت گذشته به کار رفته است را لزوما در نظر نگرفت، اما از نکاتی که در باب خودشناسی و احوالات آدمی مثل خشم، طمع و کنترل زبان مطرح شده، بهره جست و آموزههای مرتبط با آنها را امروزه در بحث خودشناسی به کار گرفت. از سوی دیگر، مسئله معطوفشدن به دیگری از نکاتی است که به نحو نظاممند در سنت گذشتگان ما موردتأکید قرار نگرفته است و این از وجوه افتراق است. من سعی کردهام با تأکید بر آنچه در برخی از نوشتههای مسیحیان یا پارهای از متفکران اگزیستانسیالیست معاصر مثل گابریل مارسل یا دیگران آمده است، به نحوی نظاممند به این مسئله بپردازم. به هر حال مرادم این است که بهزعم من، میشود از مابهالاشتراک و مابهالافتراقی میان مقوله خودسازی در نظرگاه نواندیشان و آنچه در سنت عرفانی ما تحت عنوان تهذیب نفس آمده، سراغ گرفت.
در پارهای از نوشتههایم که از مفهوم «سالک مدرن» استفاده کردهام و مصادیقی چون علی شریعتی، سهراب سپهری، داریوش شایگان و اقبال لاهوری را برای آن مفهوم بر شمردهام، دقیقا مراد به همین مسئله دارم. یعنی کسانی که انسی با سنت گذشته ما داشتهاند و در عین حال، دغدغههای معنوی پررنگی نیز داشتهاند. بنابراین و با این توضیح، میتوان از فصل مشترکی سراغ گرفت و سپس به بازخوانی و بازسازی انتقادی آن مواریث عرفانی و معنوی همت گمارد. احیانا کسانی هم در دل جهان مدرن زیست میکنند، در همین مسئله مهم با گذشتگان تفاوت منظر داشتند؛ چراکه گذشتگان با علم و فلسفه جدید آشنایی نداشتند. اینها آن نکات افتراقی مسئله است در عین اینکه مشترکات زیادی هم میانشان برقرار است.
نفس پرداختن به خود و اهمیتدادن به مقوله معنابخشیدن به زندگی، تفقد احوال باطن، خود را جدیانگاشتن و در مقابل خود عریان شدن و بند از بند و تار از پود خویش گشودن بدون درنظرگرفتن آن متافیزیک ستبر عرفانی، از نکات اشتراک پرداختن به این مفهوم نزد نواندیشان و سنت عرفانی اسلامی ما بوده که امروزه نیز جاری و ساری است. روایت خودم را از این مسئله موردپرسش شما، در هفت مقاله تحت عنوان «طرحوارهای از عرفان مدرن» نگاشتهام که سه شماره از آن در کتاب در «سپهر سپهری» به طبع رسیده است و چهار شماره بعد نیز در کتاب «فلسفه لاجوردی سپهری» در انتظار اخذ مجوز است.
– آیا خودسازی روشنفکران بنا بر جایگاه آنها بهعنوان روشنفکر، اهمیت و ضرورتی دارد؟
* اگر مرادتان در خصوص سلوک شخصی آنان است، طبیعی است که روشنفکران نیز مثل بقیه آدمیان میتوانند دلمشغول این مسئله باشند. بله اگر به این مسائل پرداخته باشند، البته که بهتر است اما لزوما ضرورتی ندارد. یعنی چنانچه روشنفکری در میان مباحث و پروژه خود جایی را به این موضوع اختصاص نداده باشد، نمیتوان پروژه و تلاش او را داخل در فعالیت روشنفکرانه ندانست؛ اگرچه اگر باشد بهمراتب بهتر است. بدیهی است که انسان حلیمتر، خودشناستر و خودشناسانهتر، در عمل هم بهتر میتواند نقش مؤثرتری در تحکیم مناسبات میان انسانی و هر حوزه دیگری که به آن وارد میشود، ایفا نماید؛ اما اگر چنان نبود هم، عیاری از پروژه کاری وی کاسته نخواهد شد.
-آیا خودسازی و تهذیب نفس روشنفکران در صورت اعتباردادن به آن از سوی آنان میتواند جنبه اجتماعی یافته و اثر جمعی داشته باشد یا امری است که صرفا در حیطه شخصی افراد تعریف میشود؟ در همین رابطه، خودسازی روشنفکران چه تأثیری بر زیست اخلاقی و عمل اخلاقی جامعه میتواند داشته باشد؟
* بله، البته میتواند اثر جمعی نیز بر آن مترتب باشد. علیالخصوص اینکه اگر کسی اصولا یک الگوی اخلاقی یا یک مثل اخلاقی باشد، مثل کانت. اما اگر کسی واقعا دلمشغول جمعیکردن و پیادهسازی همهشمول فضائل اخلاقی باشد، میتواند سراغ اخلاقیون برود و لزوما نباید آن را در روشنفکری سراغ بگیرد و از آن حتما نشر این مسئله را طلب کند. انتظار اینکه روشنفکر چنین اقدامی را انجام دهد باید با کاروباری که او دارد، تنظیم شود و اگر معیار ما همان انسان متوسطی باشد که عرض کردم، ضعف پرداختن به مسائل اخلاقی نه الزاما در طبقه روشنفکر که در سایر صنوف نیز دیده میشود.
حال آنکه ممکن است لزوما، آنان هم عهدهدار پرداختن به این مسئله نبوده و نباشند. میخواهم عرض کنم انتظارات از روشنفکری نیز مانند سایر صنوف، باید مطابق با کاروباری باشد که او برعهده گرفته است، نه چیزی بیش از این. البته اگر آن اوصاف در رفتار و اقدامات و اثرگذاریهای آنان دیده شد که چه بهتر است و از همین طریق، برخی از آنان میتوانند بهمثابه الگوهای اخلاقی معروفی شناخته شوند.
در اینجا نکته دیگری هم هست که مایلم در انتهای گفتوگو بدان اشاره کنم. ببینید، موضوع این است وقتی روشنفکر گفتوگو میکند یا به طرح نظریهای در سطح اجتماع میپردازد، نفس پرداختن به این بحث و درانداختن آن گفتوگو و نظریه، خود میتواند واجد آثار و محصولات اخلاقی نیز باشد، میتواند نسبت به طرح آموزههایی همت گمارد که خود آن آموزهها و مسائل، واجد آثار و نتایج اخلاقی بر روی فرد و بالاخص جامعه باشد.
به عنوان مثال از آیندهنگری و عدم مالاندوزی بحث کند یا اینکه از عدم توسل به خشونت و پرخاشگری سخن به میان آورد یا انسان را متوجه جایگاه خود کند، زندگی مصرفی و ماشینیزم را به نقد کشیده و در بیان آثار منفی سرمایهداری لجامگسیخته و دچارنشدن به آلیناسیون کوشا باشد. تمامی این مسائل و موضوعات طبیعتا آثار و نتایج اخلاقی فراوانی بر آن مترتب خواهد بود و مخاطب میتواند میوههای مناسبی را از طرح این مباحث برداشت کند. اینها همه از جمله مسائلی است که امروزه هم محل تأمل بوده و به طریقی بیان آنها توسط روشنفکر، آثار و نتایج مثبتی بر مقوله خودسازی دارد. خصوصا اینکه هرچه دایره نفوذ و شمول و تأثیر روشنفکر بر مخاطبان خود زیادتر باشد، این اثر نیز به همان میزان بیشتراست.
ضیا موحد: اهل فلسفه در بهکارگیری اصطلاحات حساسیت دارند/ صدور یک حکم کلی، فقط خاص مذاهب و ایدئولوژیهاست
این روزنامه در بخش دیگری از صفحه اندیشه، بخشی از سخنرانی ضیا موحد در نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه زندگی» را منعکس ساخته و ذیل عنوان «زبان ما هنوز زبان فلسفه نیست» آورده است:
«بهتازگی کتاب «فلسفه زندگی: تاملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق» همیلتون، به فارسی منتشر شده است. ضیا موحد همراه با محسن جوادی، حسین شیخرضایی و میثم محمدامینی در نشست هفتگی شهر کتاب، به نقد و بررسی این کتاب پرداختهاند. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از سخنرانی ضیا موحد به نقل از پایگاه اینترنتی «شهر کتاب» است:
ضیا موحد، بخشی از کتاب فلسفه زندگی با عنوان صدق و واقعیت را موضوع سخنان خود قرار داد و در اینباره تصریح کرد: مشکل از ترجمه عنوان این بخش آغاز میشود. در اینجا واژه «Reality» واقعیت ترجمه شده است؛ اگر آن را با واژگان متضادش در نظر آوریم، آسیبهایی بروز میکند؛ اهل فلسفه در بهکارگیری اصطلاحات حساسیت دارند؛ اما مترجم واژه یادشده را گاه واقعیت ترجمه کرده است، گاه صدق و گاه واژگان دیگر. البته نمیتوان او را مقصر دانست چراکه زبان ما هنوز زبان فلسفه نیست. مسئله صدق نیز باید «صدق» ترجمه شود؛ متون کلاسیک ما از این حیث بسیار کمک میکنند.
وی ادامه داد: وقتی در مقابل صدق، راستی بهکار میبریم، نمیتوانیم برای کذب از دروغ استفاده کنیم؛ میتوان از ناراستی بهره برد؛ اما این واژه لزوما به معنای دروغ نیست؛ اگر کسی حرف راست نگوید، به این معنی نیست که دروغ گفته است؛ این آسیبها و ایرادات برای صادق و کاذب وجود ندارند، اما برای تصدیق و مصداق همچنان با آنها روبهروایم. فلسفه قدیم و متون منطقی ما به این مسائل توجه داشتهاند؛ ولی مترجم برای ترجمه متون فلسفی به زبان فارسی با دشواریهایی روبهرو میشود که برآمده از نوشتههای فلسفی ما و بیدقتیهای موجود در آن است. آسیبهای دیگری از اینگونه که اشاره شد در این ترجمه وجود دارد.
موحد، در ادامه سخنان خود مؤلفهها و ویژگیهای موضوع مورد بحث را برشمرد و اظهار داشت: این بحث دال بر این است که آیا مفاهیم اخلاقی به امور حقیقی هم ارجاع میدهند یا خیر؟ جملات اخلاقی صادق یا کاذب هستند یا خیر؟ اگر صادق و کاذب دارند، به کدام اعتبار است؟ آیا به اعتبار امر حقیقی، صادق و کاذب دارند؟ حقیقتگرایان اخلاقی به امر حقیقی ارجاع میدهند و دو مثال هم در اینباره مطرح میکنند؛ یکی با اتکا به رنگها و دیگری با استفاده از ریاضیات. موضع آنها محل نقد و اعتراض واقع شده است که به اعتقاد من بجا و صحیح است؛ چراکه اصول اخلاقی و معیارهای اقوام مختلف متفاوت است. بنابراین، اعتقاد بر اینکه اموری حقیقی وجود دارند که پایه و بنای صدق و کذب اصول اخلاقی هستند، نادرست است. درنهایت این امر مطرح میشود که هر فردی برای خود اصولی اخلاقی دارد و باید آن اصول را از مجموع زندگی او برکشید. اگر این مجموعه سازگار باشد، پنجاه درصد با دیگران توافق دارد و به همین میزان خیر. بنابراین صدور یک حکم کلی فقط خاص مذاهب و ایدئولوژیهاست؛ آنها میگویند: این است و جز این نیست. انسان اخلاقی میتواند دریابد بین خودش و دیگران بسیاری چیزها مشترک نیست. بار دیگر برای کسانی میگویم که ادبیات و رمان را سرسری میگیرند: منبع و منشأ دلنگرانیهای اخلاقی رمانها هستند. ترجمه اثر هم باوجود آنچه گفته شد، روان و مطلوب است.»
فیلم «محمد(ص)» در ١٢روز، دومیلیارد فروخت/ علیرضا رئیسیان: فارغ از محتوای فیلم «محمد»، غصب حقوق دیگر فیلم ها درست نیست
روزنامه شرق در صفحه ۱۴، به اکران این روزهای فیلم «محمد(ص)» و حواشی آن پرداخته و به حمایت عضو هیات رئیسه مجلس از این فیلم اشاره کرده است. در این مطلب می خوانیم:
«دستبهدستشدن خرید بلیتهای نذری در فضاهای مجازی برای فیلم محمدرسولالله(ص) و افزایش بهای بلیت سینما از جمله اخباری بود که از آغاز نمایش عمومی این فیلم سینمایی، خبرساز شد. هرچند این خبر توسط شرکت تور تابان، پخشکننده این فیلم، تکذیب شده اما در روزهای گذشته برخی از چهرهها از جمله مهرداد بذرپاش، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، از این فیلم حمایت و دیدنش را به مردم پیشنهاد کردهاند. بذرپاش در صفحه اینستاگرام خود نوشت: بیاییم نذر کنیم و اطرافیان را تشویق به دیدن فیلم محمد(ص) کنیم. اگر میتوانیم تعدادی بلیت هم تهیه و به اقوام و دوستان هدیه دهیم. در فضای مجازی هم نسبت به تبلیغ این فیلم همت گماریم. فروش بالای این فیلم با توجه به تبلیغات وسیع شهری و مضمون فیلم، خیلی دور از ذهن نبود اما فروش دومیلیاردی فیلم طی ١٢ روز از استقبال چشمگیر مردم از این فیلم حکایت میکرد و همین موضوع باعث شد تا سئانسهای ویژهای برای نمایش این فیلم در سینماها در نظر گرفته شود. این در حالی است که برخی از کارگردانهایی که همزمان با اکران فیلم محمد(ص)، فیلمهایشان روی پرده است، از بیعدالتی در نحوه تخصیص سالن به نمایش این فیلم گله کردند و خواستار رسیدگی به این موضوع شدند. درهمینراستا علیرضا رئیسیان که هماکنون فیلم سینمایی «دوران عاشقی» را در اکران سینماها دارد، در نشستی که با حضور عوامل فیلمش برگزار شد، در بخشی از صحبتهایش به این موضوع اشاره کرد و گفت: من بههیچوجه از این وضعی که پیش آوردهاند رضایت ندارم؛ دلیلش هم خیلی روشن است و اصلا بحث محتوای فیلم آقای مجیدی مطرح نیست. چون من این فیلم را ندیدهام و در مورد آن هیچ قضاوتی ندارم؛ بلکه در مورد شکل اجرای یک کاری است که حقوق دیگران را غصب کردهاند. بهایندلیل که فیلم ارزشمندی ساخته شده است و بینندگان موظف هستند بروند و این فیلم را ببینند. او معتقد است که با اختصاص سالنهای بیشتر به نمایش فیلم حضرتمحمد(ص)، حق انتخاب برای مردم کم میشود و در نتیجه فیلمهای دیگری که در سالنهای کوچکتر اکران شدهاند دیده نخواهند شد.
از سوی دیگر برخی دیگر از کارگردانها مثل علی ملاقلیپور که فیلم «قندون جهیزیه» را در اکران سینماها دارد، نارضایتی از کمشدن سالنها و سانسهای نمایشدهنده فیلمش را با حضور در میانه بازی فوتبال ستارگان جهان و ایران نشان داد و بعد از آن مخالفان و موافقان بسیاری درباره نحوه عملکرد او صحبت کردند. بااینحال بحث کمبود سالنهای سینمای ایران در هر دوره و دولتی موضوع بحث مدیران فرهنگی بوده و هست و اینکه با این حجم از تولیدات سینمای ایران، ظرفیت سالنهای نمایشی ما بهشدت ضعیف است. در اقدامی تازهتر شورای صنفی نمایش نیز اعلام کرده که قصد دارد با اکران فیلم محمدرسولالله(ص) در سانسهای فوقالعاده نیمهشب، امکان دیدن این فیلم را برای کسانی که در سانسهای معمول موفق به دیدن آن نمیشوند فراهم کند و این تصمیم با توجه به صحبتهای سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی، مبنیبر اینکه اکران ویژه این فیلم تا سحرگاه تا پایان شهریورماه بلامانع است، اطلاعرسانی شد. هرچند که سخنگوی شورای صنفی نمایش، غلامرضا فرجی، در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به این پرسش که این امتیاز به سایر فیلمها نیز اختصاص داده میشود یا خیر؟ نیز گفت: چنین امکانی وجود دارد و سینماهای نمایشدهنده دیگر فیلمها میتوانند در این زمینه اعلام آمادگی کنند. بسیاری از سینماداران اینروزها از رونق سالنهای سینماهایشان با اکران فیلم محمدرسولالله(ص) صحبت میکنند و اینکه اکران ویژه این فیلم تا سحرگاه میتواند زمینه بیشتر فروش فیلم را فراهم کند. هرچند که استقبال از سایر فیلمهای اکرانشده سینما نیز روال عادیاش را طی میکند. اما چشم امید سینماگران به فروش بیشتر تازهترین اثر مجید مجیدی است و گمانهزنیها، فروش ٢٠ میلیاردی فیلم را پیشبینی میکنند. این فیلم با داشتن ١٠٣ سالن سینما در کل کشور تاکنون موفق به فروش خوبی در گیشه شده است. محمدرسولالله (ص) که همزمان با اکران در ایران، در جشنواره مونترال نیز حضور دارد و بهنوعی نخستین اکران بینالمللیاش را با این جشنواره تجربه کرد، یکهتاز گیشه سینمای ایران است و باید دید در ادامه اکران چه شرایطی را سپری خواهد کرد.»
رونمایی از کارت صلاحیت در حوزه مدلینگ
شرق در صفحه ۱۷، به رونمایی از کارت صلاحیت در حوزه مدلینگ پرداخته و از تصمیم کارگروه ساماندهی مد و لباس برای رونمایی از اولین سری مدارک پایاندوره و کارت صلاحیت در حوزه مدلینگ خبر داده است. در این خبر می خوانیم:
« کارگروه ساماندهی مد و لباس براساس رسالت فرهنگی خود، با تصویب سرفصلهای آموزشی برگرفته از مباحث وآموزههای دینی مرتبط، روشهای فنی نمایش و ارائه محصول بدون تبرج و خودنمایی و بررسی منابع تحقیقی در سطح مدلینگ بینالمللی، ضمن بومیسازی و توجه به ارزشهای اسلامی- ایرانی این حوزه، برای نخستین بار در کشور اقدام به برگزاری اولین دوره مدلینگ کرد، که در آن افراد بعد از گذراندن ۶۵ ساعت آموزش در دورههای مدلینگ و موفقیت در امتحانات، ضمن دریافت کارت صلاحیت، زیز پوشش این کارگروه قرار گرفتهاند و لازم به ذکر است صرفا کسانی که این کارت را دارند قابلیت فعالیت دارند؛ بنابر این گزارش، کارگروه ساماندهی مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نظر دارد ضمن ارائه اولین سری مدارک پایاندوره و معارفه اولین گروه از نفرات مدلینگ، از کارت صلاحیت مدلینگ رونمایی کند….»
دبیر کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال: چون بازیکنان قرار است الگو باشند، حتی لازم باشد آنها را به خاطر خالکوبی محروم می کنیم
این روزنامه در صفحه ورزش خبر از تنش در فدراسیون فوتبال در پی احضار ملیپوشان به دلیل خالکوبی داده و ذیل عنوان «اعضای کمیته اخلاق استعفا دادند»، نوشته است:
«واکنش کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال به خالکوبی دو ملیپوش تنش جدیدی در فوتبال ایران بهوجود آورده است. اختلافات موجود بین اعضای فدراسیون بر سر برخورد با بازیکنان ملیپوش، موجب استعفای اعضای کمیته اخلاق شد. ماجرا پس از بازی ایران- گوام شروع شد. ساعاتی پس از درخشش ملیپوشان در این دیدار، رئیس کمیته اخلاق از برخورد این کمیته با ملیپوشانی که خالکوبی دارند، خبر داد. موضوعی که با انتقاد برخی رسانهها و کارشناسان همراه شد.
اشکان دژاگه و سردار آزمون دو بازیکنی هستند که به کمیته اخلاق احضار شدهاند تا درباره خالکوبیهایشان توضیح بدهند. دژاگه سالهاست که خالکوبی دارد، اما سردار آزمون، بهتازگی روی دست خود خالکوبی کرده است. درحالیکه این موضوع چندان بااهمیت به نظر نمیرسید، کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال در میان بازیهای تیم ملی، دو بازیکن ملیپوش را احضار کرد. احضاری که البته بعید به نظر میرسد نتیجهای داشته باشد، اما مسئولان کمیته اخلاق مُصِر بودند با این دو بازیکن برخورد کنند.
به گزارش خبرآنلاین آبانگاه دبیر این کمیته گفت: «اشکان دژاگه باید لباس آستین بلند میپوشید. آزمون هم که بهتازگی خالکوبی کرده است. اصلا برای ما فرقی ندارد چه بازیکنی خالکوبی کرده. هیچ فرقی هم ندارد چه کسی باشد. این بازیکنان قرار است الگو باشند و حتی اگر لازم باشد آنها را محروم خواهیم کرد».
او در پاسخ به این سؤال که آیا میخواهید آنها را از بازیهای ملی محروم کنید، توضیح داد: «البته حتما نباید محروم کنیم. میتوانیم این بازیکنان را جریمه نقدی هم کنیم. دست ما برای برخورد با بازیکنان باز است و میتوانیم جرایم مختلفی برایشان در نظر بگیریم». این در حالی است که رئیس فدراسیون فوتبال نسبت به احضار این دو ملیپوش به کمیته اخلاق معترض است. علی کفاشیان یکشنبه با انتقاد از کمیته اخلاق عنوان کرده نباید این موضوع رسانهای میشد. گفته میشود این نظر کمیته اخلاق توسط کفاشیان وتو شده است.
همین وتوی کفاشیان موجب شد تا اعضای کمیته اخلاق در اعتراض به این نظر رئیس فدراسیون، از سمتهای خود استعفا دهند….»
دیگر عناوین منتشر شده در «شرق» امروز:
آیتالله هاشمیرفسنجانی: اعتدال واقعیترین نیاز جوامع و مورد تأکید همه ادیان، بهخصوص اسلام است/ مردمی که شاهد شعارهای عوامفریبانه سالهای قبل بودند، آثار رکود و تورم را در زندگی روزمره خویش احساس میکنند.
گزارش «ناشادترین مردم دنیا و رتبه ایران»؛ گزارش احساسات جهانی ٢٠١۵ گالوپ چه چیزی را نشان میدهد /تنظیم کننده: ندا رضویزاده
ظریف: رؤیای راهحل نظامی در سوریه را فراموش کنید / با شعارهایی که این روزها از برخی کشورهای همسایه سوریه شنیده میشود، صلح به سوریه برنمیگردد. ما اصرار داریم برای پایانیافتن بحران سوریه باید از راهحل سیاسی استفاده شود و افرادی که این رؤیا را دارند که بحران سوریه را میتوان از طریق نظامی حل کرد، باید این رؤیا را فراموش کنند.
آخرین وضعیت پرونده ٢ پلیس خاطی سعودی / رئیس سازمان حج و زیارت ضمن اعلام آخرین وضعیت پرونده دو پلیس خاطی عربستان گفت: نتیجه رأی نهایی دو پلیس خاطی عربستان هنوز مشخص نشده و تعلل صورتگرفته در این خصوص توجیهی ندارد. امیدواریم با پیگیری وزارت خارجه، بهزودی شاهد محاکمه نهایی این دو مجرم باشیم و رأی برای آنها صادر شود. شرط ازسرگیری عمره، اعلام رأی نهایی این دو پلیس مجرم و صدور رأی برای آنهاست و تا زمانی که نتیجه دادگاه مشخص نشود، عمره آغاز نخواهد شد.
قطر هم به یمن نیروی زمینی اعزام کرد
اجماع علیه داعش / فرانسه برای حمله هوایی در سوریه آماده میشود
تخریب ١٣هزار خانه فلسطینی در برنامه تلآویو / سازمان ملل از صدور حکم تخریب ١٣هزار منزل مسکونی متعلق به فلسطینیان در مناطق اشغالی خبر داد و اعلام کرد گرچه بیشتر این دستورات اجرا نشدهاند اما این وضعیت باعث نگرانی ساکنان این منازل شده است.«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «رهبری: در فضای مجازی باید به سمت تولید محتوای اسلامی متقن و جذاب حرکت کرد»، «سروش دباغ: خودشناسی در آثار مجتهد شبستری و ملکیان با خودشناسی مدنظر شریعتی، طالقانی فاصله زیادی دارد/سالکان مدرن در عین انس با سنت گذشته، دغدغههای معنوی پررنگی نیز داشته اند/ نفس پرداختن روشنفکر به گفتوگو و نظریه، ممکن است واجد آثار و محصولات اخلاقی باشد»، «ضیا موحد: اهل فلسفه در بهکارگیری اصطلاحات حساسیت دارند/ صدور یک حکم کلی، فقط خاص مذاهب و ایدئولوژیهاست»، «فیلم «محمد(ص)» در ١٢روز، دومیلیارد فروخت/ علیرضا رئیسیان: فارغ از محتوای فیلم «محمد»، غصب حقوق دیگر فیلم ها درست نیست»، «رونمایی از کارت صلاحیت در حوزه مدلینگ»، « دبیر کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال: چون بازیکنان قرار است الگو باشند، حتی لازم باشد آنها را به خاطر خالکوبی محروم می کنیم»، «آیتالله هاشمیرفسنجانی: اعتدال واقعیترین نیاز جوامع و مورد تأکید همه ادیان، بهخصوص اسلام است» و «آخرین وضعیت پرونده ٢ پلیس خاطی سعودی»مرور مطبوعات/ سهشنبه ۱۷ شهریور/ روزنامه شرق