داعش، اسلامگرایی سلفی است و اخوانالمسلمین، اسلامگرایی ایدئولوژیک
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «حملات دین مدارانه مصباح یزدی به دولت، بی وقفه ادامه دارد»، «نماینده مدافع طرح صیانت از عفاف و حجاب: برای این طرح از مراکزی همچون مرکز پژوهش اسلامی قم کمک گرفتهایم/ فقه پویای ما باید بتواند برای ماهواره و بدحجابی نیز حکم داشته باشد»، «چرا سید قطب، وجه المصالحه دعوت داعش از اخوان المسلمین مصر برای بیعت قرار گرفته است؟/ داعش، اسلامگرایی سلفی و اخوانالمسلمین، اسلامگرایی ایدئولوژیک است»، «چرایی اصرار آمریکا به حضور در کشورهای اسلامی خاورمیانه، یکی از بزرگترین ابهامهای ۱۴ سال اخیر است»، «مخالفت با دولت چین، مساوی است با زده شدن برچسب تروریست یا بنیادگرای اسلامی / مسلمانان سین کیانگ در سرزمین مادری خود مانند بیگانگان زندگی میکنند»، «پیام تبریک رئیس جمهوری به یهودیان/ امید است ریشههای مشترک ابراهیمی ما، احترام و صلح و درکی مشترک به ارمغان آورد»، «بسیاری از مؤسسات خیریه و قرضالحسنه، دست به عملیاتی دور از اهداف اصلی میزنند» و «حامد کرزی: القاعده در افغانستان برای من یک افسانه است، آنها اصلا وجود ندارند»
روزنامه شرق در صفحه ۲ از قول آیت الله مصباح یزدی، عنوان «میگویند چون ما شکنجه شدیم حکومت، حق ماست» را برجسته ساخته و آورده است:
– متأسفانه هنوز پس از ۳۶ سال از پیروزی انقلاب، این مسئله که کار پلیس افزون بر تأمین امنیت، حفظ ارزشهای اسلامی است جا نیفتاده و برخی مسؤولان سطح بالای کشور هنوز به این مسئله، باور و ایمان ندارند.
– این افراد میگویند «کار پلیس حفظ امنیت است، به پلیس چه ربطی دارد که کسی در جامعه با چه لباسی حضور پیدا میکند، دزدی که نکرده فقط دلش میخواهد آزاد باشد و اگر پلیس بهعنوان مثال در مسئله پوشش دخالت کند امری زور است.
– این سخن به این دلیل است که اصل نگرش این افراد نسبت به اسلام، نظام و انقلاب اسلامی با آنچه مورد نظر بنیانگذار انقلاب اسلامی و مردمی که در این راه کشته و شهید دادند بود تفاوت دارد.
– این دسته معتقد هستند «اسلام و دین مردم وسیلهای بود تا شاه را ساقط کنیم، حالا خودمان جای شاه هستیم؛ مدتی خانواده پهلوی حکومت کردند و چون ما زندان رفتیم، زحمت کشیدیم و شکنجه شدیم حکومت، حق ماست» دولتی هم که این افراد، تشکیل میدهند همانند دولتهای دیگری است که وجود دارد.
نماینده مدافع طرح «صیانت از عفاف و حجاب»: برای این طرح از مراکزی همچون مرکز پژوهش اسلامی قم کمک گرفتهایم/ فقه پویای ما باید بتواند برای ماهواره و بدحجابی نیز حکم داشته باشد
شرق در صفحه ۳ به گفتگو با سخنگوی کمیسیون قضائی مجلس درباره طرح عفاف و حجاب پرداخته و عنوان «موافق کسر حقوق و جریمه بهخاطر بدحجابیام» را برای این مطلب برگزیده است.
آمنه شیرافکن در مقدمه ای برای این گفتگو می نویسد:
«دو ماده طرح «صیانت از عفاف و حجاب» در کمیسیون مشترک قضائی و فرهنگی مجلس به تصویب رسیده است؛ ماده یک و دو. بااینحال مرکز پژوهشهای مجلس در مطالعهای جامع کلیات طرح را رد کرده و از بروز برخی تبعات حقوق بشری برای ایران در مجامع جهانی سخن به میان آورده است.
در بخش دیگری از این مطالعه کارشناسی آمده است: «در فضای کنونی منطقه خاورمیانه و با وجود عملکرد داعش، تصویب این طرح میتواند به نوعی ذهنیت افراطیگری در جامعه را مطرح و به اذهان متبادر کند».
مرکز پژوهشهای مجلس به صراحت از مخالفت با طرحی سخن گفته که تا اینجای کار بخشی از آن در کمیسیون مشترک قضائی و فرهنگی به تصویب رسیده است و بهزودی راهی صحن علنی مجلس خواهد شد. «طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب»، ۱۶ مهر ۹۳ با هدف بازنگری در قوانین موجود در عرصه حجاب، افزایش ضمانت اجرای قوانین و اصلاح و تقویت مجازاتها درباره ممنوعیت، نصب و بهکارگیری تجهیزات ماهواره، تهیه و اعلام وصول شد.
محمدعلی اسفنانی، از چهرههای میانهرو کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس نهم است. بااینحال از ماده یک و دو طرح دفاع کرده است و آن را کارآمد میداند. در جای دیگری از سخنانش، البته با نگاه سلبی در مباحث اجتماعی مخالفت میکند. بااینحال منکر این است که در سخنانش تناقضی به چشم میخورد.
یکشنبه هفته بعد که بیاید، نمایندگان دوباره مشغول کار میشوند و علاوه بر ماجرای «برجام»، بیشک این طرح حاشیههای فراوانی در صحن و کمیسیونهای مرتبط به دنبال خواهد داشت.
«توبیخ و درج در پرونده در صورت بدحجابی»، «دوره آموزشی برای زنان با پوشش غیرشرعی» و «جزای نقدی و پرداخت جریمه»، فقط بخشی از بندهایی است که در «طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب» درج شده است.
گفتوگو با سخنگوی کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس با هدف بررسی دو ماده مصوبشده در کمیسیون انجام شده است و در بخشهایی بر بررسی موضوع ماهواره نیز متمرکز میشود.
-مرکز پژوهشها با کلیات طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب مخالفت کرده است، اما گویا دو کمیسیون مرتبط کماکان بر بندهای این طرح تأکید دارند.
* در کمیسیون آرای مختلفی هست، بههرحال مرکز پژوهشها هم اتاق فکر مجلس است و نظر خودش را دارد؛ اما برای این طرح از مراکز پژوهشی دیگری همچون مرکز پژوهش اسلامی، مرکزی در قم و دیگر مراکز تحقیقی کمک گرفتهایم.
-گویا تا اینجای کار با دو ماده در کمیسیون مشترک موافقت شده است؟
* بله ماده یک و دو. ببینید این طرح، طرحی دو فوریتی بود که یک فوریتاش تصویب شد و آمد به کمیسیون مشترک قضائی و فرهنگی. آنجا روی کلیات بحث زیادی شد و کلیات تصویب شد و موارد یک و دو در جلسهای به تصویب رسید.
-براساس ماده یک طرح «چنانچه راننده یا سرنشینان وسایل نقلیه اقدام به کشف حجاب، روزهخواری، مزاحمت برای نوامیس یا حرکات غیرمتعارف کنند، افسران کادر یا پیمانی موظف به جریمه صد هزار تومانی و در صورت تکرار، منظورکردن ۱۰ نمره منفی و توقیف ۷۲ ساعته خودرواند». فکر میکنید در شرایط امروز جامعه این روشها جواب میدهد؟
* بله، بالاخره کارکردهایی دارد و باید با این مسائل برخورد کرد. پیشازاین هم جرمانگاری در این زمینه بوده است؛ اما حالا جریمه و نمره منفی برای راننده لحاظ میشود.
-موضوع دیگری که کمیسیون قضائی و فرهنگی تا اینجا درباره آن توافق کرده است، چیست؟
* بحث درباره این است که اگر خانمها در اداره حجابشان را رعایت نکنند، هم درج در پرونده لحاظ خواهد شد و هم کسر از حقوق.
-آیا بخشهای خصوصی هم زیر پوشش قرار میگیرند؟
* باید در این زمینه آییننامههای معینی تدوین شود. به هر شکل الان از نظر حجاب در جامعه مشکلاتی داریم که باید به آن رسیدگی شود. همهجا اینطوری نیست که پوشش مناسب باشد، در بخشهایی هم حجاب به درستی رعایت نمیشود.
– یعنی میخواهید یونیفرم خاصی برای زنان کارمند در نظر بگیرید؟
* فرم خاصی مدنظر نیست؛ اما هر لباسی که میپوشند، این حجاب را رعایت کنند.
– این حجابی که مدنظر شماست، چیست؟ اگر هر ادارهای سلیقهای بخواهد این قانون را اعمال کند، تکلیف چه میشود؟
* در آییننامه رعایت حجاب اسلامی قید شده حجاب به چه معناست، کسی نمیتواند تفسیربهرأی کند.
– به هر شکل گویا با این نگاه تنبیهی موافق هستید؟
* بالاخره با کلیت کار موافقم.
– اینکه برای خانمها کسر حقوق و درج در پرونده لحاظ شود؟
* بههرحال اگر تأثیرگذار باشد، بلامانع است و میتواند به عنوان عامل بازدارنده استفاده شود.
– شما میگویید نگاه سلبی ندارید، اما درج در پرونده و کسر از حقوق کارمندان زن، خود اقدامی سلبی است. اگر قرار بود این اقدامهای سلبی جواب بدهد، که میبایست تاکنون جواب میداد.
* من به مباحث سلبی، اینکه ما همهاش به دیگران بگوییم این کار را بکنید، اعتقاد ندارم؛ بلکه باید کار کارشناسی شده و همه جوانب امر بررسی شود.
– فکر نمیکنید این طرح مصداق برخورد سلبی باشد؟
* نمیتوانیم اینطور بگوییم.
– قبول دارید که تناقض ظریفی در حرفهایتان هست، هم موافق این طرح هستید و هم مخالف نگاه سلبی.
* خیر تناقضی وجود ندارد.
-درباره ماهواره، هم جریمه هشت میلیونی در نظر گرفته شده، هم اینکه مدیر ساختمان ملزم به ارائه گزارش استفادهکنندگان از ماهواره به پلیس شده است و هم در مراتب بعدی، دستگیری مدیر ساختمان؛ اینها را چگونه ارزیابی میکنید؟
* من در ماده مربوط به ماهواره موافق بندهای مندرج نیستم؛ اما اجازه بدهید سر آن بعدتر بحث کنیم. بارها و بارها گفتهایم فقه ما از پویایی برخوردار است؛ بنابراین باید بتواند برای این موارد نیز حکم داشته باشد و موارد روز را در نظر بگیرد.
– خود شما از ماهواره استفاده میکنید؟
* ریز نشویم.
-خب چه افرادی مجوز دارند از ماهواره استفاده کنند؟
* برخی از افراد طبق قانون حق دسترسی به ماهواره را دارند؛ ازجمله اعضای هیأترئیسه مجلس و افرادی که کارشان مرتبط با ماهواره باشد و استفاده از ماهواره برای فعالیتشان الزامی باشد؛ اما متأسفانه در جامعه ما سطح وسیعی از افراد به ماهواره دسترسی دارند و باید برای این ماجرا نیز فکری کرد؛ هرچند بهخوبی میتوان استفاده مثبتی از ماهواره داشت و این مسئله نیاز به فرهنگسازی دارد.
شرق در ادامه این گفتگو، نظر چهار تن از صاحب نظران در مورد این طرح را منعکس ساخته است:
حجتالاسلام زائری: موافق رعایت حجاب در ادارهها
«موافق مواد مرتبط با لزوم رعایت حجاب در ادارهها هستم، چراکه ادارات دولتی حق دارند درخصوص پوشش کارکنان خود اظهارنظر کنند. مخالف ماده یک هستم. توان اجرای آن در کشور وجود ندارد و سبب میشود تنها در مقابل دید مأموران راهنمایی به رعایت حجاب بپردازند. دیگر آنکه موجب لجبازی میشود. طرح به صراحت گفته اگر هزینه پرداخت کنی، میتوانی بدحجاب باشی.»
حجتالاسلام اموری: فاقد زمینه فرهنگی- اجتماعی
این جنس قوانین نیازمند پشتوانه اجتماعی و زمینه فرهنگی- اجتماعی است. مسئله حجاب و عفاف جزء حساسترین مسائل اجتماعی در حوزه زنان و خانواده است که با واکنشهای متفاوتی روبهرو است. این طرح فاقد زمینه فرهنگی- اجتماعی است و مسلما سبب واکنشهایی خواهد شد و نهتنها حرکت رو به جلو نیست بلکه آسیبزا خواهد بود.
حجتالاسلام علی جعفری: نیازمند مدیریت بدحجابی هستیم
مخالف تشدید مجازات بدحجابی بدون توسل به سیستم هوشمند تربیتی و مشاورهای هستم. درحالحاضر ما نیازمند مدیریت بدحجابی در جامعه هستیم و این مستلزم توجه به ابعاد ایجابی و سلبی در کنار یکدیگر است. در مورد جریمه مالی نیز نیازمند پردازش اطلاعات متناسب با میزان و نوع بدحجابی هستیم. به نظر نمیرسد راهنمایی و رانندگی بتواند در این زمینه موفق باشد.
محمدتقی کرمی: طرح به ضدخود بدل نشود
به علت ایجاد بازتاب منفی در جامعه و تبدیل آن به ضدحجاب با این طرح مخالفم. جرمانگاری بدحجابی تنها در شرایطی میتواند اثرگذار باشد که جامعه بدحجابی را جرم بداند. علاوهبراین ایجاد قانون جدید زمینه اجرا را سختتر و هزینه اجتماعی را افزایش میدهد. بهتر است برای اثربخشی بهتر، هریک از مواد به قوانین اصلی خود الحاق شود.
چرا سید قطب، وجه المصالحه دعوت داعش از اخوان المسلمین مصر برای بیعت قرار گرفته است؟/ داعش، اسلامگرایی سلفی و اخوانالمسلمین اسلامگرایی ایدئولوژیک است
این روزنامه در صفحه ۱۲، گزارشی با عنوان « داعش، اخوانالمسلمین و سید قطب » به قلم محمدعلی عسگری به چاپ رسانده و در صدد برآمده مرتبط دانستن داعش با اندیشه های سید قطب را زاییده تخیل و برداشتهای عمدی و آگاهانه رسانههای مصری، سعودی، غربی و دشمنی آشکار آنان با اخوانالمسلمین توصیف کند.
در این نوشتار آمده است:
«همزمان با سالگرد کشتار فجیع میدان «رابعه العدویه» در مصر (۱۴ آگوست سال ۲۰۱۳)، یکی از رهبران گروه تروریستی داعش با انتشار پیامی از طرفداران اخوانالمسلمین خواست ضمن بیعت با این گروه دست به عملیات انتحاری در مصر بزنند. زیرا به گفته «ابو اسامه القاهری»، «تجمعات بیفایده نتیجهای جز کشتهشدن افراد بیدفاع نداشته» و آنها میتوانند با «متوقفکردن این روند و با اعلام جهاد و با استفاده از سلاح دنبالهرو روشهای غربی نباشند» و در عوض به عملیات قهرمانانه و انتحاری دست بزنند. این البته دومین بار است که نه سران اصلی داعش نظیر «ابوبکر البغدادی» بلکه «یکی از رهبران داعش» از پیروان اخوانالمسلمین میخواهد به داعش پیوسته و مشی این گروه را در پیش گیرند. دفعه گذشته نیز فردی با نام «ابومحمود الجیزاوی» از طرفداران اخوانالمسلمین خواست با این گروه بیعت کرده و «ولایت قاهره» را که نوعی خلافت اسلامی مدل داعش خواهد بود تشکیل دهند! او گفته بود: «اکنون زمان مناسبی برای انضمام اخوان به دولت اسلامی و حلشدن در آن است تا از طریق بیعت با ابوبکر البغدادی ولایت قاهره را تأسیس کنند».
رهبران اخوانالمسلمین تاکنون پاسخی به این پیامها ندادهاند و شاید آن را در حدی ندانستهاند که به چنین دعوتهایی پاسخ دهند. بااینحال بارها مشاهده شده که چنین پیامهایی در رسانههای منطقهای – و به تبع آن در برخی رسانههای داخلی نیز- بازتاب خاصی پیدا کرده و از آن به «همسویی داعش و اخوانالمسلمین» یا «یکیبودن تمام گروههای اسلام سیاسی» تفسیر شده است. دراینمیان برخی رسانههای سعودی و نیز تعدادی رسانههای مشخص مخالف دولت ترکیه با کنارهمگذاشتن داعش و اخوانالمسلمین نقبی به ریشههای فکری آنان زده و پای کسانی چون «سید محمد قطب» را به میان میکشند. در نظر آنان قطب پدر فکری «اسلام سیاسی» در منطقه بوده و اخوانالمسلمین و داعش از شاخوبرگهای همین تفکر است که رشد کرده و به اینجا رسیده است. بنابراین آنها با هم خاستگاه مشترکی داشته و اگر در ظاهر هم با یکدیگر مخالف باشند در خفا متحد و همپیمان هستند. حال باید پرسید بهراستی داعش و اخوان یکی است یا چه تفاوتهایی بین داعش و اخوانالمسلمین وجود دارد و این دو گروه با یکدیگر چه نقطههای اشتراک یا افتراقی دارند؟ همچنین باید پرسید چه کسی یا کسانی از این پروژه همسانسازی اخوان و داعش سود میبرند و درنهایت اینکه چرا سید قطب، وجه المصالحه این تبلیغات قرار میگیرد و او چه نسبتی با این موضوع دارد؟ از همه مهمتر گروه تروریستی داعش با صدور پیامهایی ازایندست چه اهدافی را دنبال میکند؟
تفاوت داعش و اخوان
تقریبا بسیاری اتفاق نظر دارند که داعش با اخوانالمسلمین تفاوت دارند. شاید این دو گروه از برخی جهات اشتراک داشته باشند کمااینکه میتوان بین داعش و هر گروه دیگری، کمابیش اشتراکاتی پیدا کرد اما درعینحال فاصله بین خط مشی و دیدگاههای سیاسی و دینی اخوانالمسلمین با داعش بسیار زیاد است. میتوان گفت داعش یک گروه اسلامگرای سلفی است؛ حال آنکه اخوانالمسلمین یک گروه اسلامگرای ایدئولوژیک است. اخوانیها دست به اجتهاداتی در دین میزنند حال آنکه سلفیها اجازه چنین اجتهادی را نمیدهند و مرجع فکریشان احادیث نامعتبر -به عقیده اکثر مسلمانان- است. اخوانیها برای خود تئوریسینهایی دارند که یکی از برجستهترین آنها سید قطب بود اما داعشیها هیچ ایدئولوژیای ندارند؛ مهمترین مغز متفکرشان که به گفته برخی «نقشه راه» آنها را ترسیم کرده «ابوبکر ناجی» است که پیش از تأسیس داعش جزوهای در نحوه عملکردهای روزمره گروههایی از این قماش نوشت و هرگز نمیتوان آن را به معنای واقعی کلمه یک مانیفست فکری تلقی کرد. از اینها گذشته، آنها اکثرا به احادیث «ابن تیمیه» استناد میکنند که حتی در محافل سنی محل بحث و جدل فراوانی است.
اخوانیها به حکومتی دینی مطابق مقتضیات روز اعتقاد دارند، حال آنکه داعشیها به همان خلافتی اعتقاد دارند که طابق النعل بالنعل گذشتگان باشد. اخوانالمسلمین – بهخصوص در شرایط کنونی و با وجود همه فشارهایی که متحمل شده- بارها اعلام کرده است بهدنبال مشی مسلحانه و قهرآمیز نیست و دولت «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهوری مصر نیز با همه سرکوبهایی که کرد تاکنون نتوانسته است این گروه را به ورطهای بکشاند که دست به اسلحه ببرد. حال آنکه داعش از اساس به دنبال استراتژی «النصر بالرعب» و پیروزی با شمشیر بود و بارها نیز از طریق پیروانش دست به عملیات انتحاری و انفجاری زده است.
در هیچ کجا دیده یا شنیده نشده است که طرفداران اخوانالمسلمین برای مثال سر کسی را بریده یا فردی را زندهزنده در آتش سوزانده باشند. یعنی صدها عمل جنایتکارانه و غیرانسانی دیگر که به قول شاعر ما «هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا» اما گروه تروریستی داعش آنها را جزء افتخارات خود به شمار میآورد. بهاینترتیب میتوان گفت بین داعش و اخوانالمسلمین دستکم از لحاظ «برداشتهای دینی»، «خط مشی عملی»، «ساختار تشکیلاتی» و «اهداف استراتژیک» تفاوتهای فاحشی وجود دارد و هرگز نمیتوان این دو گروه را در یک ردیف نشاند. اما ازآنجاکه این دو از پشتیبانی یک «طرف» منطقهای مهم یعنی ترکیه برخوردارند بهعمد یا بهسهو از سوی کسانی «یککاسه» معرفی میشوند. اما اینکه چه کسانی سعی میکنند علیه اخوانالمسلمین تبلیغ منفی کرده و این دو را در کنار هم قرار دهند، موضوع درخور تأملی است. یکی از این طرفها دولت عبدالفتاح السیسی در مصر است؛ او رودرروی خود، دو دشمن مشخص میبیند: یکی اخوانالمسلمین در شهرها و دیگری داعش در صحرای سینا. گروه تروریستی موسوم به «انصار بیتالمقدس» که در صحرای سینا در شمال مصر فعالیت دارد، مدتهاست اعلام بیعت با داعش کرده و قصد دارد خلافتی اسلامی شبیه به داعش را در این منطقه تأسیس کند. این گروه بارها تاکنون به نیروهای نظامی مصر در شبهجزیره سینا حمله و گاه نیز به عملیاتی انفجاری و تروریستی در داخل شهرهای مصر دست زده است. بههمیندلیل دولت السیسی تلاش میکند این هر دو دشمن خود را یکپارچه و بههمپیوسته نشان دهد تا بتواند سرکوبهای خود را توجیه کند و در ضمن، حمایت جهانی را نیز به دلیل «مبارزه با تروریسم» کسب کند. یکی دیگر از طرفهایی که سعی وافری دارد تا اخوانیها را با داعش یکی نشان دهد، دولتها و رسانههای کشورهای حاشیه خلیج فارس از عربستان گرفته تا امارات و بحرین است. این کشورها که خود از حامیان بیتردید گروههای سلفی در تمام منطقه -و ازجمله داعش- هستند میخواهند با استفاده از فضای رسانهای و بینالمللی بهوجودآمده علیه داعش استفاده کرده و دشمن خانگیشان یعنی اخوانالمسلمین را سرکوب کنند. گروه بعدی برخی کشورهای غربی (منهای آمریکا) در کنار گروههای چپ منطقهای است که همه میخواهند با یکپارچه نشاندادن داعش و اخوانالمسلمین و متصلکردن همه آنها به «اسلام سیاسی» ریشههای یک پروژه بزرگ را در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی بزنند.
سید قطب
بههمیندلیل است که «سید قطب» بهعنوان «پدر فکری» و «الهام بخش» اسلام سیاسی و در زیرمجموعه آن تمام گروههای تروریستی با مشی مسلحانه و غیرمسلحانه معرفی میشود. حال آنکه چنین نیست و شخص سید قطب نیز تا این حد اثرگذار نبوده است. به نظر آنان «اسلام سیاسی» یعنی بهرهبرداری دین در راه رسیدن به «مقاصد سیاسی» و این راه بهطور قطع در شرایطی به «تروریسم» خواهد کشید؛ برداشتهایی که با ظهور داعش، در ایران نیز مطرح شد و کسانی بهجای سید قطب، شریعتی را پدر فکری این جریان مطرح کردند و سرانجام کار همه آنها را نیز ایجاد خلافتی شبیه داعش دانستند.
حال آنکه چنین نیست و دستکم افرادی مانند «سید جمالالدین اسدآبادی» یا «عبدالرحمان کواکبی» که جزء پیشگامان و پیشتازان اسلام سیاسی هستند، بسیار پیشتر از سید قطب زندگی و آرا و افکارشان را ترویج کردند. سید قطب در ایران ناشناخته نیست و هنوز هم از احترام خاصی برخوردار است. هرچند درباره دیدگاهها و برداشتهای او از دین ایرادات و اشکالاتی وارد باشد که دراینباره نقدهایی نوشته شده و بعد از این نیز خواهد شد. بااینحال او را باید یکی از نظریهپردازان اسلام معاصر تلقی کرد. فردی اندیشمند و نویسنده که دیدگاههای خود را در آثاری، مکتوب کرده است.
دیدگاههای سید قطب نیز در کنار دیدگاههای صدها نفر دیگری قرار میگیرد که از یک قرن گذشته تاکنون تلاش کردهاند بین سنت و مدرنیسم، گذشته و حال، دین و دانش یا دین و دنیا تفاهم برقرار کنند. این نظریهپردازان در همه کشورهای اسلامی از مراکش گرفته تا اندونزی و حتی در بین کشورهای غربی، حضوری فعال داشته و دارند و اتفاقا بین همه آنها تفاوتهای ریزودرشت و رنگارنگ فراوانی وجود دارد؛ بهنحویکه هرگز نمیتوان آنها را همه یکپارچه تلقی کرد. درواقع آنها طیف گستردهای از روشنفکران دینی را شامل میشوند که برخی به «حکومتداری» اعتقاد داشته و برخی عکس شیوههای «ارشادی» را پیشنهاد دادهاند. درباره صدها مسائل کلان و خرد امروز مسلمانان، هریک از این افراد دیدگاههای خاص خودشان را دارند که میتوان بین آنها فاصلههای زیادی را مشاهده کرد. حال پرسش این است که چرا از بین این هزاران نفر، سید قطب بهعنوان «پدر اسلام سیاسی» معرفی میشود؟ زیرا او پدر فکری اخوانیهاست و هرکس تابع یا طرفدار نظرات او باشد باید طبق سیاستی که بیان شد «داعشی» معرفی شود. روشن است که در اینجا ما با یک بحث آکادمیک یا علمی سروکار نداریم بلکه با یک شانتاژ تبلیغاتی سروکار داریم که زاییده تخیل و برداشتهای عمدی و آگاهانه و حسابشده رسانههای مصری-سعودی–غربی و دشمنی آشکار آنان با اخوانالمسلمین هستیم. آنها درواقع میخواهند از این بههمچسباندنها نتیجه خاص خودشان را بگیرند.
هدف داعش
اما چرا داعش هر بار با ارسال پیامی از طرفداران اخوانالمسلمین میخواهد به این گروه ملحق شوند؟ از همان زمان که عبدالفتاح السیسی علیه «محمد مرسی» رئیسجمهوری سابق مصر، کودتا و دولت او را سرنگون کرد، شرایط جدیدی بر مصر حاکم شد. طرفداران مرسی یا همان اخوانیها که به این کودتا اعتراض داشتند، بهشدت سرکوب شدند. این سرکوبها چنان گسترده بود که هزاران نفر از رهبران درجه یک و دو اخوان را هم شامل میشد. همان زمان بودند تحلیلگرانی که میگفتند این اتفاق، اخوانالمسلمین را دو شاخه خواهد کرد -فرضیهای که هنوز هم کسانی بر آن پای میفشارند- اما چنین نشد. این تحلیلگران میگفتند از درون اخوانالمسلمین گروهی تندرو بروز خواهد کرد که برای مقابله با نظامیان حاکم بر مصر، دست به اسلحه خواهد برد. اخوانالمسلمین اتفاقا با درک همین موضوع از همان ابتدا بر «مبارزه مسالمتآمیز» خود تأکید کرد و چندی پیش نیز یکی از رهبرانشان بر این مسئله دوباره تأکید کرد. این درحالی است که در سه سال گذشته، این گروه زیر شدیدترین فشارهای امنیتی– سیاسی و بهخصوص تبلیغاتی در داخل و خارج از مصر بودهاند؛ بهگونهای که حتی آنها گاه مجبور میشوند بهصورت «شبانه» تظاهرات کنند، چون دولت هیچگونه مجوزی برای یک تظاهرات مسالمتآمیز به آنها نمیدهد. بنابراین دور از انتظار نبود که افرادی از اخوانالمسلمین جدا شده و دست به تشکیل گروههای افراطی بزنند یا به برخی از گروههای افراطی نظیر «القاعده» -که در مصر پایگاهی نیرومند داشته و رهبر کنونیاش نیز مصری است- بپیوندند.
پیامی را که داعش تکرار میکند با همین هدف بوده و برای خطابقراردادن همین نیروها ارسال میشود. اما چنانکه توضیح داده شد، ریشههای فکری و اهداف اخوانالمسلمین با داعش تفاوت زیادی دارد و این دو نمیتوانند یکی شوند. حتی داعش با حزب حاکم «عدالت و توسعه» در ترکیه یا حزب «النهضه» در تونس نیز زاویه دارد. درست است که اکنون دولت اردوغان از داعش بهعنوان یک ابزار سیاسی برای تحقق سیاستهای منطقهای خود سوءاستفاده میکند اما روزی تفاوتها و تضادهای آنها نیز آشکار خواهد شد. بهاینترتیب باید گفت یککاسهکردن «داعش، اخوان و سیدقطب» فقط شگردی تبلیغاتی از سوی رسانههای عربی–غربی است که متأسفانه در داخل ایران نیز برخی پژواکهای نادرست دارد.»
چرایی اصرار آمریکا به حضور در کشورهای اسلامی خاورمیانه، یکی از بزرگترین ابهامهای ۱۴ سال اخیر است
روزنامه شرق در مطلبی که به مناسبت چهاردهمین سالگرد حمله به برج های دوقلو منتشر ساخته، ذیل عنوان «۱۴ سال پس از ۱۱ سپتامبر» آورده است:
لحظهای که هواپیماهای القاعده برجهای دو قلوی نیویورک را هدف خود قرار داد، هیچکس نمیدانست که منطقهای در صدها کیلومتر آن طرفتر باید خود را آماده تغییر کند؛ تحولات عظیمی که بسیار سریع انجام شد، بهطوریکه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲، دقیقا یک سال بعد، عراق و افغانستان چهره خود را دگرگونشده دیدند. شاید بتوان اینطور گفت که نخستین و جدیترین واکنش «جورج دبلیو بوش»، رئیسجمهوری سابق آمریکا، به ۱۱ سپتامبر هجوم هواییاش به افغانستان و مقابله جدی با القاعده بود که البته برای رسیدن به مأموریت خود، که پاکسازی آن کشور از تروریستها بود، هزینه زیادی نپرداخت؛ اما اتفاق بزرگتری که محصول فروریزی برجهای دو قلو خوانده میشود، نشانهگیری آمریکا به سوی هدفی به نام «صدام حسین»، دیکتاتور سابق عراق، بود تا او را که به دراختیارداشتن انرژی اتمی متهم بود، خلع کنند و به باور خود باعث شوند در وهله اول خاورمیانه و در مرحله بعدی، دنیا از «شر» رژیمی که تسلیحات هستهای در اختیار دارد، نجات پیدا کند.
ایالات متحده آمریکا برهمیناساس دنیا را بعد از ۱۱ سپتامبر به دو قسمت تسلیحاتی و غیرتسلیحانی تقیسم کرد تا هم بتواند انتقام بگیرد و هم البته به این فکر باشد که سهم درخور توجهی از ذخایر نامتناهی انرژی خاورمیانه را از آنِ خود کند. به گفته کارشناسان، در حقیقت ۱۱ سپتامبر بهانهای بود که آمریکا به آرزوی دیرینه خود دست یابد؛ آرزویی که فقط به تصاحب چاههای نفتی اعراب محدود نمیشد، بلکه واشنگتن خواهان سلطه سیاسی بر این منطقه گسترده بود؛ بنابراین ارائه طرح خاورمیانه بزرگ از سوی متفکران آمریکایی را میتوان در همین زمینه تفسیر کرد.
حالا در شرایطی که ۱۴ سال از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میگذرد، افغانستان و عراق را باید افغانستان و عراقی متفاوت با آنچه قبل از حادثه نیویورک بودند، تلقی کرد و گفت منطقه نفتی در حالی حیات خود را ادامه میدهد که آشکارا میتوان تأثیر آمریکا را در شرایط جدیدش مشاهده کرد؛ آمریکایی که البته از همان ماههای نخست پایان جنگ خاورمیانه، فشارهای زیادی را تحمل کرد و به طور دائم به خروج قطعی و دائمی از عراق و افغانستان ترغیب میشد؛ اما آنها با گفتن اینکه «منطقه برای رسیدن به امنیت کامل به حضور نظامی ما احتیاج دارد»، اصرار بر ماندن داشتند تا تحلیلهای متفاوتی مطرح شود.
عدهای آمریکا را به نوعی ناجی منطقه میدانستند و حتی دولتهای جدید عراق و افغانستان هم همکاری نزدیکی با واشنگتن داشتند و به کشورهایی که حضور نظامی داشتند، اجازه تأثیرگذاری در تصمیمگیریهای مهم خود را میدادند؛ البته گروهی هم تأکید میکردند جهان سلطه، ۱۱ سپتامبر را بهانهای قرار داد تا با حضور و البته نفوذ در منطقه شرایطی به وجود آورد که هم شریک منافع نفتی باشد و هم به نوعی مدیریت منطقه را در حیطه اختیارات خود ببیند و از اینجا بود که «چرایی اصرار آمریکا به حضور در خاورمیانه»، به یکی از بزرگترین و البته مبهمترین ابهامهای ۱۴ سال اخیر بدل شد. نکته مشخص البته این است که آمریکا در شرایط فعلی حضور فیزیکی خود را، طبق قول و قرارهایی که رئیسجمهوری کنونی این کشور در سال ۲۰۰۷ داد، کمرنگتر کرده است؛ اما بر کسی پوشیده نیست که خاورمیانه طعمهای چرب و لذیذ برای آمریکا و غرب است و بههمیندلیل نمیتوان با قاطعیت نظر داد که رابطهای که آنها در آینده با خاورمیانه خواهند داشت، چگونه خواهد بود؛ آیا روزی فرا میرسد که آنها برای همیشه رخت بربندند و بر میهمانی خودخواسته خود خط پایان بکشند یا همچنان خاورمیانه باید میزبانی تحمیلی آمریکا و غرب را به جان بخرد.»
مخالفت با دولت چین، مساوی است با زده شدن برچسب تروریست یا بنیادگرای اسلامی / مسلمانان سین کیانگ در سرزمین مادری خود مانند بیگانگان زندگی میکنند/ دولت چین به تلاش برای نابودی آیین و فرهنگ مسلمانان اویغور متهم است
هادی فیروزی نیز در یادداشتی که با عنوان « نبرد با تروریسم بهانهای برای سرکوب » در صفحه ۱۲ شرق منتشر شده، به سالگرد حادثه یازده سپتامبر پرداخته و به اثرات آن بر زندگی اقلیت مسلمان اویغور اشاره نموده است.
«۱۴سال از رویداد تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میگذرد؛ رویدادی که برای حکومت چین دستاویزی شد تا سرکوب مسلمانان «اویغور» ساکن ایالت «سین کیانگ» را شدت بخشد.
«ربیا کادیر»، رئیس کنگره جهانی اویغور، میگوید مقامات چین به بهانه واقعه یازدهم سپتامبر تمام اختلافات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اویغور را سرکوب کردند و بروز هرگونه خشونت در منطقه را به سه گروه تروریستها، جداییطلبان و مذهبیون افراطی نسبت میدهند.
سین کیانگ منطقهای کوهستانی-بیابانی در شمال غرب چین است و در زبان چینی به معنای «سرزمین نو» است؛ اما خود اویغورها ترجیح میدهند از این ایالت بهعنوان اویغورستان یا ترکستان شرقی یاد کنند. مسلمانان اویغور در گستره هزار رنگ چین، اقلیتی مهجور و مظلوم واقع شدهاند.
بیبیسی با اشاره به گزارشهای سازمانهای حامی حقوق بشر به استفاده فرصتطلبانه چین از فضای ایجادشده پس از یازدهم سپتامبر اشاره میکند.
«علیم سیتوف»، دبیرکل انجمن اویغورهای آمریکا، دراینباره میگوید دولت پکن پس از حملات تروریستی سال ۲۰۰۱ به آمریکا، اویغورها را تروریستهای چین توصیف کرده است. با این اوصاف، به هر فردی که به دلیل مخالفت با دولت چین دستگیر یا حتی اعدام شود، برچسب تروریست یا بنیادگرای اسلامی زده میشود.
به گفته فصلنامه «آسیای مرکزی و قفقاز»، با تغییر چشمانداز امنیتی جهان پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی، بر اهمیت استراتژیک این منطقه برای چین افزوده شد. جلب موافقت چین از سوی آمریکا برای مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی و متعاقب آن حضور نظامی آمریکا در پایگاه نظامی «مناس» قرقیزستان و «خانآب» ازبکستان، موجب ایجاد نوعی منافع مشترک برای چین و آمریکا به طور موقت شد.
ایالاتمتحده آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر، برای جلب حمایت چین در جنگ علیه تروریسم، جنبش اسلامی شرق ترکستان را به فهرست سازمانهای تروریستی وارد کرد. در نتیجه این تصمیم، چین برای برخوردهای خشونتبار با اقلیت مسلمان دلیل
در خور توجهی یافت.
امروزه در کنار مشکلات امنیتی، در اثر سیاستهای استبدادی حزب کمونیست چین، مردم سین کیانگ به لحاظ اقتصادی زندگی سختی را میگذرانند. سیاستهای حکومت در این استان باعث سیطره اقتصادی چینیهای نژاد هان، که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، بر مسلمانان و در نتیجه فقر و محرومیت مسلمانان شده است. درحالیکه چینیهای هان از بیشترین تسهیلات دولتی برخوردارند و از سرمایهگذاریهای دولتی بهره میبرند، مسلمانان سین کیانگ در سرزمین مادری خود مانند بیگانگان زندگی میکنند و دولت چین را به تلاش برای نابودی آیین و فرهنگ خود متهم میکنند.»
پیام تبریک رئیس جمهوری به یهودیان/ امید است ریشههای مشترک ابراهیمی ما، احترام و صلح و درکی مشترک به ارمغان آورد/ روحانی در جایگاهی این پیام را صادر نموده که در زمان «آن مرد رفته» هولوکاست انکار می شد
شرق در صفحه ۱۹، به تبریک توییتری سال نو یهودی توسط رئیس جمهوری اشاره نموده و آورده است:
رئیسجمهوری ایران عصر دیروز در پیامی «روش هشانا» یا همان عید سال نو یهودی را تبریک گفت. پیام روحانی به همراه تصویری از گروهی از یهودیان در حال عبادت در کنیسه یوسفآباد تهران در توییتر منتشر شد. روحانی در این پیام گفته است: «امید است ریشههای مشترک ابراهیمی ما، احترام را عمق بخشد و صلح و درک مشترک را به ارمغان بیاورد». پیام تبریک روحانی به انگلیسی منتشر شده است اما در ادامه این پیام تبریک، عبارت عبری L’Shanah Tovah به معنی «سال خوبی داشته باشید» آمده است.
در پایان پیام هم برچسب #RoshHashanah آمده است که برای دستهبندی و دنبالکردن موضوعات مهم و پرطرفدار در توییتر استفاد میشود. جواد ظریف هم دو سال پیش در ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ یک روز پس از حضور در توییتر، در پیامی «روش هشانا» را در این شبکه اجتماعی تبریک گفته بود. پس از این توییت، کریستین پلوسی، دختر نانسی رهبر کنونی اقلیت مجلس نمایندگان آمریکا و رئیس سابق این مجلس در توییتی به تبریک ظریف واکنش نشان داد و برای ظریف نوشت: «متشکرم، سال جدید اگر با پایان انکار هلوکاست از سوی ایران همراه بود شیرینتر میشد». ظریف در پاسخ به این پیام نوشت: «ایران هیچگاه هلوکاست را انکار نکرده است، مردی که گمان میشد هلوکاست را انکار میکرد حالا رفته است. سال نو مبارک».
مؤسسات خیریه باید پایگاه نظارتی در دولت داشته باشند/ بسیاری از مؤسسات خیریه و قرضالحسنه دست به عملیاتی دور اهداف اصلی میزنند
این روزنامه برای گفتگوی کوتاهی با غلامحسین دوانی؛ عضو شورایعالی انجمن حسابداران خبره ایران، عنوان «مراقب مؤسسات خیریه «حسابپسنده» باشید» را انتخاب نموده و چنین سخن به میان آورده است:
– در همهجای دنیا موضوع مؤسسات خیریه جزء مسائلی است که دولتها و سازمان مالیاتی روی آنها حساسیت دارند زیرا چنانچه بر آنها نظارتی صورت نگیرد میتواند به مرکز فساد تبدیل شود. بههمین دلیل اگر به وبسایت مؤسسات حسابرسی جهان مراجعه کنید، در آنها برای دو نهاد حسابرسی ویژه وجود دارد؛ یکی باشگاههای ورزشی و دیگری مؤسسات خیریه.
– متأسفانه بسیاری از مؤسساتی که به خیریه، قرضالحسنه و «حسابپسنده» موسوم هستند، دست به عملیاتی میزنند که از اهداف اصلی آنها دور است.
– اگر اینگونه حسابرسیها انجام نشود، افرادی که این مؤسسات را اداره میکنند حتی میتوانند در انتخابات و عرصههای سیاسی وارد شوند. البته بسیاری از ثروتمندان نیز از طریق ایجاد بنیادهای بهاصطلاح غیرانتفاعی بخش زیادی از ثروت خودشان را از مالیات معاف کردهاند. شاید اهداف بنیاد راکفلر، بنیاد بیل گیتس و حتی برخی از بنیادها در ایران از این دست است. بسیاری از این مؤسسات خصوصی هستند و حتی از طریق شبکههای مجازی فعالیت میکنند و بههمیندلیل امکان نظارت بر آنها وجود ندارد.
– به موجب قانون مالیاتهای مستقیم برای اینکه اینگونه مؤسسات غیرانتفاعی تلقی شوند، باید دارای اساسنامه خاصی باشند و مرجع ناظری بر مخارج آنها نظارت کند. برای مثال برای اموال اوقافی سازمان اوقاف و برای مؤسسات غیرانتفاعی دیگر، سازمان مالیاتی ناظر تعیین میکند اما همانطوری که گفتید اینروزها در کشوری که معمولا ما به هم اعتماد نمیکنیم، الیماشاءالله مؤسسه خیریه تأسیس شده است که در قصد و نیت برخی از آنها شک است.
– باید گفت اینکه مؤسسات خصوصی باشند با اینکه نظارت نشوند فرق دارد. ما هم از اینکه ایرانیان خیری هستند که در امر مدرسهسازی، بیمارستانسازی و کمک به نیازمندان فعالیت میکنند، خوشحالیم اما برای اینکه عمل آنها واقعا نتیجه داشته باشد مؤسسهای که به آن کمک میکنند باید پایگاه نظارتی در دولت داشته باشد.
– اگر مؤسسهای غیرانتفاعی و اهداف آن واقعا خیر است، باید ملزم باشد صورتهای مالی خود را بهصورت عام منتشر کند و حتما این صورت مالی حسابرسی شود تا مشخص شود منابعی که در اختیار این مؤسسات قرار گرفته، در کجا خرج شده است.
دیگر عناوین منتشر شده در «شرق» امروز:
آقادوستی، فرمانده سپاه نطنز: استکبارستیزی شعار اصلی هیأتهای مذهبی است و انتظار میرود شعار مرگ بر آمریکا در مراسمات مذهبی هم سر داده شود.
افسانهای به نام «القاعده» / حامد کرزی، رئیسجمهور سابق افغانستان، موجودیت القاعده و انجام برنامهریزی حملات تروریستی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ را در افغانستان علیه آمریکا زیر سؤال برد. او گفت القاعده در افغانستان برای من یک افسانه است. آنها اصلا وجود ندارند.
تشدید درگیری در مسجدالاقصی / در پی دعوت سازمان یهودیان تندور برای یورش به مسجدالاقصی به بهانه نزدیکی اعیاد یهودی، نیروهای اسرائیل یکشنبه با حمله به این مسجد و ممانعت از ورود نمازگزاران به داخل مسجد با آنها درگیر شدند.
۶ کشته و ۶ ناپدید؛ آخرین آمار حادثهدیدگان ایرانی در مسجدالحرام / هنوز مشخص نیست کدام شرکت مالک جرثقیلی است که در مسجدالحرام سقوط کرد. برخی منابع اعلام کردهاند این جرثقیل متعلق به شرکت «نسما» است که مالک آن «محمدبنسلمان»، فرزند ملکسلمان و ولیعهد و وزیر دفاع عربستان، است. محمدبنسلمان همه قراردادهای توسعه و ساختوساز حرمین شریفین را در اختیار خود گرفته است. برخی منابع هم احتمال دادهاند جرثقیل متعلق به شرکت ساختوساز بنلادن باشد.
ملکسلمان بر بالین مجروحان / ملکسلمان، پادشاه عربستان، برای اینکه از غم زائران بکاهد، به عیادت مجروحان رفته است. ازقضا در میان مجروحان این حادثه زائران ایرانی هم بودهاند. عکس: الشرقالاوسط
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «حملات دین مدارانه مصباح یزدی به دولت، بی وقفه ادامه دارد»، «نماینده مدافع طرح صیانت از عفاف و حجاب: برای این طرح از مراکزی همچون مرکز پژوهش اسلامی قم کمک گرفتهایم/ فقه پویای ما باید بتواند برای ماهواره و بدحجابی نیز حکم داشته باشد»، «چرا سید قطب، وجه المصالحه دعوت داعش از اخوان المسلمین مصر برای بیعت قرار گرفته است؟/ داعش، اسلامگرایی سلفی و اخوانالمسلمین، اسلامگرایی ایدئولوژیک است»، «چرایی اصرار آمریکا به حضور در کشورهای اسلامی خاورمیانه، یکی از بزرگترین ابهامهای ۱۴ سال اخیر است»، «مخالفت با دولت چین، مساوی است با زده شدن برچسب تروریست یا بنیادگرای اسلامی / مسلمانان سین کیانگ در سرزمین مادری خود مانند بیگانگان زندگی میکنند»، «پیام تبریک رئیس جمهوری به یهودیان/ امید است ریشههای مشترک ابراهیمی ما، احترام و صلح و درکی مشترک به ارمغان آورد»، «بسیاری از مؤسسات خیریه و قرضالحسنه، دست به عملیاتی دور از اهداف اصلی میزنند» و «حامد کرزی: القاعده در افغانستان برای من یک افسانه است، آنها اصلا وجود ندارند»مرور مطبوعات/ دوشنبه ۲۳ شهریور/ روزنامه شرق