تیر چند نشان آلمان در پذیرش پناهجویان مسلمان

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «پذیرش انبوهی از پناهندگان، فرصتی برای بازگشت آلمان به عرصه اخلاقی جهانی است/ قبول پناهندگان مسلمان، باعث افزایش و تثبیت نفوذ آلمان در جهان اسلام شده است»، «ویتگنشتاین، فیلسوفی تبعیدی»، «هایدگر و تکمله ناتمام وجود و زمان»، «کیوان کثیریان: محکوم‌کردن منتقدان فیلم محمد(ص) با برچسب‌های نامربوط، نشانه بی‌صداقتی و سستی منطق مدافعان فیلم است»، «موافقت رهبری با دفن پیکر جان‌باختگان مکه در گلزار شهدا» و «مجید انصاری: فساد اداری و رشوه با کشور اهل بیت (ع) همخوانی ندارد»

پذیرش انبوهی از پناهندگان، فرصتی برای بازگشت آلمان به عرصه اخلاقی جهانی است/ قبول پناهندگان مسلمان، باعث افزایش و تثبیت نفوذ آلمان در جهان اسلام شده است
روزنامه شرق در یادداشت «سیاست با طعم اخلاق» که به قلم محمد دهدشتی منتشر ساخته، به سرازیر شدن موج آوارگان جنگی سوریه و دیگر کشورهای منطقه به اروپا اشاره کرده و با تحسین آلمان به خاطر پذیرش حدود یک میلیون مهاجر، به چرایی اقدام ایم کشور پرداخته است. در این یادداشت آمده است:

«تصمیم دولت آلمان مبنی‌بر پذیرش ۸۰۰ هزار نفر از پناهندگان خاورمیانه در روزهای اخیر با امواج بسیار مثبت رسانه‌ها، نهادهای مردمی و دولتی و افکار عمومی به‌خصوص در کشورهای جهان سوم و مسلمانان مواجه شده است. در شرایطی که بیشتر دولت‌های غربی یا اصلا اراده‌ای برای پذیرش هرچند اندک مهاجران ندارند یا به اکراه و تحت فشار، حاضر به اسکان حداکثر چندهزارنفری از آنها شده‌اند، این تصمیم آلمان ابتدا با ناباوری و سپس ذوق‌زدگی فراوان روبه‌رو شد.

در روزهای گذشته تحلیل‌های زیادی مبنی بر رفتار انسان‌دوستانه و اخلاقی آلمان در رسانه‌های ایران منتشر شده است که تقریبا همگی آنها ضمن نکوهش رفتار بقیه دولت‌های اروپایی، آلمان و آلمانی‌ها را الگوی جوانمردی و گذشت معرفی کرده‌اند. تجمع آلمانی‌ها در ایستگاه‌های قطار برای استقبال و پذیرایی از پناهندگان و مشاهده رفتار آنها در قیاس با مأموران و مردم مجارستان و بسیج دولت آلمان و در رأس همه آنها دولت آنگلا مرکل، هیچ تردیدی در این رفتار انسانی باقی نمی‌گذارد. چنان‌که هم‌اکنون فضای مجازی سرشار از تصاویر و متن‌های حاکی از شکوه و شخصیت این کشور است. با این همه و براساس دلایل کاملا آشکار، این تصمیم جنبه‌های متعددی دارد که درمجموع به سیاست‌های استراتژیک دولت آلمان برمی‌گردد و نگاه انسان‌دوستانه به آن، تنها بخشی از ماجراست.

۱- در هر جامعه‌ای اقشاری از مردم به هر دلیلی برای موارد اخلاقی اهمیت ویژه قائلند و در مواقع بحرانی به شکل فردی یا جمعی به کمک دیگران می‌شتابند، چنان‌که حتی در اوج رفتار نامناسب دولت مجارستان با پناهندگان، تعدادی از مردم این کشور از هر نوع کمک و عذرخواهی نسبت به آنها دریغ نمی‌کردند. مشاهده رفتار انسانی و بسیار خوشایند تعدادی از آلمانی‌ها نسبت به پناهندگان، نشان‌دهنده روح رفتار جمعی همه آلمانی‌ها نیست و مسلما در هر کشور دیگری نیز علائق و سلایق متفاوتی وجود دارد و نمی‌توان منکر چنین دیدگاه‌هایی در کشورهایی مانند اتریش، فرانسه، انگلستان، دولت‌های اسکاندیناوی و دیگر کشورهای جهان شد. بدون تردید این مردم نماینده همه جامعه آلمان نیستند تا بتوان ادعا کرد که فشار افکار عمومی آلمان، دولت این کشور را وادار به اخذ چنین تصمیمی کرده است تا مردم این کشور نسبت به دیگر ملت‌ها از درک انسان‌دوستانه‌تری برخوردار هستند.

۲- دولت و مردم آلمان بعد از جنگ جهانی دوم به اشکال مختلف درصدد بازسازی رفتار خود بوده‌اند، چنان‌که هنوز هم به اسرائیل غرامت می‌پردازند. بااین‌همه، رفتار غیرانسانی آنها در خلال جنگ جهانی دوم چنان تأثیرات منفی داشت که هنوز هم قادر به ترمیم آن نشده‌اند. پذیرش انبوهی از پناهندگان بعد از فجایع ماه‌های اخیر، یکی از بهترین فرصت‌ها برای بازسازی این روحیه در سطح جهانی و بازگشت به عرصه اخلاقی جهانی است.

۳- ویلهلم اول در جنگ جهانی اول تبلیغات وسیعی را برای جلب قلوب مسلمانان به راه انداخت تا جایی که حتی شایعه مسلمان‌شدن او به گوش رسید. در جنگ جهانی دوم نیز شعار نژاد برتر آریایی چنان به مذاق ایرانی‌ها خوش آمد و مخالفت با یهودی‌ها چنان باعث استقبال عرب‌ها شد که نه‌تنها امثال رضاشاه، بلکه بسیاری از نخبگان سیاسی، مذهبی و روشنفکری نیز در ایران و جهان اسلام به‌شدت طرفدار هیتلر و آلمان شدند. سیاست فعلی آلمان برای نفوذ در شرق، ادامه همان سیاست‌های استراتژیک آلمان در طول قرن بیستم است. تنفر از سیاست‌های استعماری دولت‌هایی مانند انگلستان، آمریکا، روسیه و حتی فرانسه، بهترین زمینه برای نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در منطقه حساس خاورمیانه و اعلام پذیرش ۸۰۰ هزار پناهنده بهترین تبلیغ برای بیمه‌کردن نام آلمان است.

۴- آلمان در حال حاضر سومین قدرت اقتصادی جهان است و ادامه این روند با جمعیت بسیار پیر این کشور، بسیار مشکل خواهد بود. تزریق یک نسل جدید برای آینده اقتصاد این کشور ضروری است. تأکید مرکل مبنی بر آموزش فرهنگی و هضم کودکان پناهندگان در فرهنگ آلمان، بهترین نمونه درک این رفتار است. براساس هدف دولت آلمان، این کودکان با دریافت آموزش‌های رسمی به‌زودی در چارچوب سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی کشور قرار گرفته و چون با تمام وجود به دنبال تثبیت خود در کشور جدیدشان هستند، به نیروهایی بسیار کارآمد در آینده‌ای نه‌چندان دور تبدیل خواهند شد.

۵- آلمان از زمان بیسمارک مهم‌ترین قدرت اروپا بوده و در حال حاضر یکی از بزرگ‌ترین کشورهای جهان است که باوجود همه غرور و افتخار ملی و برخورداری از یک فرهنگ و اقتصاد قوی به دلایل ناشی از شکست در دو جنگ جهانی، از جایگاه طبیعی خود در عرصه بین‌المللی دور افتاده است. غیبت آلمان در شورای امنیت و دور نگه‌داشتن آن از بسیاری از قله‌های قدرت در صحنه جهانی باعث رؤیای بازگشت به بالاترین عرصه‌های قدرت در سطح بین‌المللی نبوده و نخواهد بود.
تحولات چند دهه گذشته در دنیا از جنبه‌های مختلف، زمینه را برای تحقق این رؤیا فراهم کرده است، اما هنوز هم آلمان از نظر قدرت نرم، از بسیاری از دولت‌های بزرگ جهان مانند آمریکا، انگلستان و فرانسه عقب‌تر است و ‌باید روی قدرت فرهنگی و نفوذ سیاسی خود بسیار زیاد تمرکز و فعالیت کند. منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و افکار عمومی کشورهای جهان سوم قطعا در آینده صحنه رقابت دولت‌ها و ملت‌های بزرگی خواهد بود که هریک با توسل به انواع ابزارها، در صدد نفوذ در آنها برمی‌آیند. تصمیم دولت آلمان مبنی بر پذیرش ۸۰۰ هزار نفر از پناهندگان مسلمان، قطعا باعث افزایش و تثبیت نفوذ آلمان در جهان اسلام شده و در رقابت با دیگر دولت‌های بزرگ جهانی موقعیتی استثنایی به این کشور خواهد بخشید.

ویتگنشتاین، فیلسوفی تبعیدی
شرق در صفحه «اندیشه» به معرفی کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» پرداخته و به نسبت ارتباط او با مشی امروزین فلسفه پرداخته است.
در این گزارش می خوانیم:
«رساله منطقی- فلسفی و پژوهش‌های فلسفی لودویگ ویتگنشتاین از جمله مؤثرترین و غامض‌ترین کتاب‌های فلسفی قرن بیستم است. ویتگنشتاین رساله منطقی- فلسفی را در اردوگاه اسرای جنگی نوشت. از همان‌جا نسخه‌ای از کتاب را برای راسل فرستاد و از او خواست ناشری برایش پیدا کند؛ اما هیچ ناشری حاضر نبود کتابش را چاپ کند تا اینکه کتاب با مقدمه برتراند راسل منتشر شد. شهرت و نام راسل کافی بود تا فروش کتاب کاملا تضمین شود. سرانجام با این شرایط، ناشری حاضر شد کتاب ویتگنشتاین را چاپ کند. اگرچه شهرت راسل بارها به‌کمک ویتگنشتاین آمده بود، او بارها راسل را به خاطر همین شهرت‌طلبی‌اش سرزنش کرده بود. ویتگنشتاین از این اتفاق راضی نبود، چون تصور می‌کرد راسل از کتاب او هیچ نفهمیده است. او در مقدمه همین رساله در ضمن تجلیل از کار فرگه، از راسل تنها به‌عنوان دوست یاد می‌کند.

ویتگنشتاین بارها و بارها هشدار داده که کسی او را نفهمیده و نخواهد فهمید. در نظر او برای نابودی فلسفه هیچ ادعا و اثباتی لازم نیست. کافی است سوءتفاهمات برچیده شوند، آن هم با دقت به معنی آنچه خود می‌گوییم، نه توسل به هیچ منبع و منجی دیگری. از این‌رو، در پاسخ به س‍ؤال چرا ویتگنشتاین، باید گفت ویتگنشتاین در تمام عمر فلسفی خود کوشید همین منظور را به زبانی ساده بگوید: «بیایید به زبان مادری‌مان صحبت کنیم و خیال نکنیم که باید با کشیدن مویمان خود را از باتلاق نجات بدهیم… به‌هرحال، بناشده که ما صرفا به رفع سوتفاهمات بپردازیم.»
از این گذشته، به نظر می‌رسد کار ویتگنشتاین به ندرت ارتباطی با مشی امروزین فلسفه پیدا می‌کند. جیمز کلاگ در کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» از منظر تازه‌ای به ویتگنشتاین در هیأت فردی تبعیدی می‌نگرد که به درک این نکته کمک می‌کند. از این‌رو، کتاب او تلاشی است برای بررسی ابعاد مهمی از کار ویتگنشتاین در نسبت با زندگی او. تلاشی نه برای پوشش‌دادن همه ابعاد زندگی با کار او، بلکه برای دیدن راه‌هایی که این دو با هم می‌خوانند. او می‌کوشد اصرار ویتگنشتاین را مبنی بر اینکه «درک نخواهد شد» جدی بگیرد. چون تبعید ویتگنشتاین، علی‌رغم سرگردانی‌هایش از وین تا کمبریج و نروژ و ایرلند، تبعیدی منحصرا جغرافیایی نبود؛ بلکه به دعوی کلاگ، ویتگنشتاین هیچ‌گاه با قرن بیستم احساس الفت نکرد و از این حیث او به زمانی دیگر تبعید شده بود.

کلاگ در این کتاب از طیف کامل شواهدی استفاده می‌کند که از آثار منتشر‌شده ویتگنشتاین، مجموعه کامل میراث، نامه‌نگاری‌ها، درس‌گفتارها و گفت‌وگوهای او بهره می‌گیرند. او کار ویتگنشتاین را در بستری گسترده، هم‌سو با خط سیر فکری‌ کسانی همچون ایوب، گوته و داستایفسکی جای می‌دهد. با این‌همه، کلاگ تحلیل خود را در این کتاب از منظر فلسفه تحلیلی می‌نویسد و به بحث حول موضوعاتی نظیر ذات‌باوری، تجربه خصوصی، نسبی‌گرایی، علیت و حذفی‌گرایی می‌پردازد. کلاگ مدعی است به مجرد اینکه بر تبعید ویتگنشتاین واقف شویم به درک بهتری از دشواری فهم او و کارش می‌رسیم.»

هایدگر و تکمله ناتمام وجود و زمان
این روزنامه در صفحات اندیشه، گزارشی از نشست نقد و بررسی کتاب «مسائل اساسی پدیدارشناسی» اثر مارتین هایدگر به چاپ رسانده و خلاصه ای از سخنان محمد زارع شیرین‌کندی، پرویز ضیاء‌شهابی، شمس‌الملوک مصطفوی و سیدمحمدرضا حسینی‌بهشتی در این جلسه را منتشر ساخته است.
در این گزارش که با عنوان «تکمله ناتمام وجود و زمان» به چاپ رسیده، آمده است:
«مارتین هایدگر کمی پس از انتشار اثر دوران‌ساز خود «وجود و زمان»، در درس‌گفتارهای تابستان ۱۹۲۷ در دانشگاه ماربورگ، بحث این کتاب را با تفصیل بیشتری شرح داد. این درس‌گفتار با عنوان «مسائل اساسی پدیدارشناسی»، جلد ۲۴ مجموعه آثار او شناخته می‌شود که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد. سال گذشته این کتاب با ترجمه پرویز ضیاء‌شهابی از آلمانی به فارسی منتشر شد. هفته پیش نشستی درباره کتاب با حضور سیدمحمدرضا حسینی‌بهشتی، محمد زارع شیرین‌کندی، شمس‌الملوک مصطفوی و پرویز ضیاء‌شهابی در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از صحبت‌های سخنرانان است.»

محمد زارع شیرین‌کندی :چرا هایدگر آلمانی شاگرد ایرانی نداشت؟
ترجمه این کتاب معیار ترجمه آثار هایدگر را روشن می‌سازد. ترجمه متون هایدگر مسئله‌ای نیست که تنها معطوف به ایران و مترجمان آن باشد، اما در ایران این مسئله، با موضوع بزرگ‌تری مانند خود هایدگر گره خورده است. برخی تفکر هایدگر را عامل تشویش، سمی و غیربهداشتی می‌دانند و گروهی دیگر آن را ستایش می‌کنند. در سال‌های گذشته در ایران تنها از هایدگر می‌گفتند و متنی از وی را ترجمه نمی‌کردند. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا هایدگر و هوسرل شاگرد مستقیم ایرانی نداشتند؟ این دو فیلسوف شاگردان آلمانی، چینی و هندی داشتند، ایران هم در آن سا‌ل‌ها دانشجویان زیادی را روانه اروپا می‌کرد، اما بیشتر آنها برای یادگیری و تحصیل فنون علمی راهی اروپا می‌شدند. با این تفسیر آیا ترجمه هایدگر با این معضل ارتباط ندارد؟

هایدگر با تمام فیلسوفان مغرب‌زمین تفاوت دارد. او خود را وارث فلسفه غرب می‌داند و از همان سنت سخن می‌گوید. هایدگر، فیلسوفی است که از پیش‌سقراطیان تا کاسیرر و زیمل را بررسی کرده است. در آثار هایدگر هر واژه و هر جمله به تاریخ تفکر غرب اشاره دارد و هر عبارتی از اندیشه‌ای سخن می‌گوید. هایدگر با فراخواندن تاریخ فلسفه غرب می‌خواهد به درون این تاریخ نفوذ کند و آن را در جهت نیازهای آتی بشر متحول سازد. هایدگر، زبان کل غرب را زبان مابعدالطبیعه می‌داند و هر کوششی که انجام می‌دهد، در نهایت به زبان مابعدالطبیعه می‌رسد. «وجود و زمان» هم احتمالا به همین دلیل ناتمام مانده است.

پیچیدگی متون هایدگر به این دلیل است که وی تمام تحولات اروپا مانند رنسانس و فلسفه‌های قرن نوزدهم را در آثار خود بررسی کرده است. هر عبارتی که هایدگر در آثار خود به‌ کار می‌برد، از اندیشه‌ای حکایت می‌کند. کسی می‌تواند آثار هایدگر را ترجمه کند که با اندیشه‌های او همدل باشد. کسی می‌تواند آثار هایدگر را ترجمه کند که با تاریخ فلسفه غرب آشنا باشد و فلسفه غرب را به جد خوانده باشد. کسی می‌تواند آثار هایدگر را ترجمه کند که به دقت و وسواس هایدگر، واژه‌سازی‌ها، جناس‌ها و… که ویژگی آثار هایدگر است آشنا باشد. ضیاء‌شهابی این ویژگی‌ها را داراست. ترجمه کتاب «مسائل اساسی پدیدارشناسی» کاری اصیل و ممتاز است. این کتاب هم بوی تفکر هایدگر آلمانی را دارد و هم عطر ادب و فرهنگ ایرانی را.

پرویز ضیاء‌شهابی :تمام معادل‌هایم فقط پیشنهاد است
کتاب حاضر، دربردارنده درس‌گفتارهای هایدگر است که در زمان حیات هایدگر و با اشراف وی منتشر شد. هایدگر در این کتاب، چند مسئله اساسی را محور خود قرار داده است. در بخش نخست از پدیدارشناسی در باب وجود سخن می‌گوید، در بخش دوم از هستی‌شناختی بنیادی، ساختار و نحوه‌های اساسی وجود و در بخش دیگری به تعریف پدیدارشناسی می‌پردازد. اگر خواننده‌ای کتاب «وجود و زمان» هایدگر را خوانده باشد، می‌داند پدیدار‌شناسی در نظرگاه هایدگر یک روش است. او در این کتاب نیز از معنای وجود پرسش می‌کند.

او در درس‌گفتارهای دیگر خود در دانشگاه فرایبورگ مسائلی مانند پدیدارشناسی دین و ارسطو را نیز بررسی کرده است. پدیدار‌شناسی مطلق، در معنای مطلق وجود دارد که هرگز چنین تفکیک فلسفی وجود ندارد. موضوع مورد نظر هایدگر، پرسش از معنای وجود به ‌طور کلی و فرا‌نمودن زمان به‌‌ عنوان افق هر‌گونه فهم از معنای وجود است که به آن هستی‌شناسی می‌گویند. هایدگر تأکید دارد روش مناسب در هستی‌شناسی، عبارت است از پدیدارشناسی. او پدیدارشناسی را مطابق استنباط خود عنوان کرده است. بیشتر واژه‌هایی که در این کتاب انتخاب کردم، تنها پیشنهاد من است و به میزان ذوق و سلیقه اهل فن بستگی دارد. اگر از متن دوره شده‌ام، بر آن هستم که گاه دورشدن از ظاهر الفاظ، نزدیک‌شدن به مطلب است.

شمس‌الملوک مصطفوی :نثر سنگین کتاب نقطه قوت آن است
هایدگر شاگرد «هوسرل» بوده، اما از سنت او فاصله گرفت. او اذعان می‌کند در پدیدارشناسی مدیون هوسرل است. البته پدیدارشناسی هایدگر تفاوت‌های بنیادینی با پدیدارشناسی هوسرل دارد. هایدگر برخلاف هوسرل از «وجود» شروع می‌کند. به عبارتی هایدگر از جایی کار خود را آغاز می‌کند که هوسرل در آنجا سکوت کرده و کار خود را به اتمام رسانده است. اصطلاح هرمنوتیک در این کتاب استفاده نمی‌شود.

نکته دیگر کتاب این است که با اینکه هایدگر مدیون هوسرل است، اما در هیچ‌جایی از این کتاب نامی از هوسرل نیست. در این کتاب واژه‌ «استعلا» وجود دارد که هوسرل نیز از این واژه در سنت فکری خود بهره می‌برده و آن را به معنای «آگاهی» به سوی متعلقاتش تعریف می‌کرده، درحالی‌که هایدگر «آگاهی» را به معنای «وجود» می‌داند. این متفکر آلمانی بعد از تألیف کتاب «مسائل اساسی پدیدارشناسی» هرگز از واژه «پدیدارشناسی» استفاده نکرد، اما روش علمی او همیشه پدیدارشناسی ماند.

در این کتاب لغاتی می‌بینیم که ضیاء‌‌شهابی به دلیل اشراف کامل به زبان آلمانی برای اصطلاحات این زبان انتخاب کرده است. فقط بهتر بود در انتهای کتاب، واژگان و اصطلاحات هم ذکر می‌شد. نثر این کتاب، قدری سنگین است که البته نقطه قوت آن به شمار می‌رود، اما بهتر بود برخی نکات در پاورقی توضیح داده می‌شد تا مخاطب، مفهوم معانی را درک کند.

سیدمحمدرضا حسینی‌بهشتی: برخی از متون را نمی‌توان در انزوا ترجمه کرد
زیر بار ترجمه متون این‌چنینی رفتن، همت بلند و جدیت فراوان می‌خواهد، زیرا متن اصلی کتاب و متون نوشته‌شده هایدگر بسیار سنگین است و حتی آلمانی‌زبان‌ها هم نمی‌توانند به درستی نوشته‌های این متفکر را درک و فهم کنند.

سؤال: چرا مسائل بنیادین پدیدارشناسی برای هایدگر مهم بوده است؟ هایدگر نقطه عزیمت خود را «هرمنوتیک دازاین» قرار داده و از طریق تحلیل اگزیستانس در نظر داشت پرسش‌های فلسفی را در جایی ثبت کند. جایی که به‌زعم هایدگر از آنجا برخاسته و دوباره به آنجا برمی‌گردد. هایدگر، وظیفه فلسفه را «هستی‌شناسی» می‌داند. با لحاظ‌کردن اینکه مقصود هایدگر در اینجا «هستی» است، به تمایز هستی‌شناسانه و تفاوت میان وجود و موجود یا بین «هستی» و «هست» می‌رسیم.

هایدگر نحوه رویکرد در موضوع هستی را پدیدارشناسی قرار می‌دهد، اما سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که درباره مواجهه فلسفی با موضوعات تا کجا می‌توان از این روش استفاده کرد. «مسائل اساسی پدیدارشناسی» کتاب قابل مطالعه‌ای است که روش مواجه‌شدن با پرسش از معنای هستی را در اختیار می‌گذارد. این اثر در بین کتاب «وجود و زمان» و «افادات» وی قرار دارد.

هایدگر در «هستی و زمان» چندین چرخش هرمنوتیکی داشته است. در دور و چرخش نخست، به ‌دنبال آن است از موجودی که هستی برایش مسئله است، با تکیه بر خصوصیات اگزیستانس آن را استخراج کند و از جهان بیرون به آن نگاه کند. در چرخش دوم، به تحلیل اوصاف «دازاین» می‌پردازد و اوصاف وجود و موجود را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد ویژگی اگزیستانس ساحت دیگری هم دارد.

ترجمه این کتاب، کار دشواری است که با وسواس و دقتی بالا صورت گرفته. مترجم، معادل‌هایی را برای کلمات انتخاب کرده، اما به نظر می‌رسد باوجود زحمت فراوانی که متحمل شده، در پاره‌ای از موارد، برای حفظ فارسی سره، فهم مسائل دشوار می‌شود. مترجم در این کتاب می‌توانست در برابر برخی از اصطلاحات هایدگر واژه‌هایی دیگر را قرار دهد. به‌عنوان مثال می‌توانست در برابر واژه «تحویل» از «برساخت» و در برابر واژه «براندازی» از «واچینی» استفاده کند. به نظر من، برخی از متون را نمی‌توان در انزوا ترجمه کرد، بلکه باید تطبیق‌های صورت‌گرفته را در گفت‌وگو با اهل فن انتخاب کرد.

کیوان کثیریان: محکوم‌کردن منتقدان فیلم محمد(ص) با برچسب‌های نامربوط، نشانه بی‌صداقتی و سستی منطق مدافعان فیلم است
روزنامه شرق در صفحه ۱۴، یادداشت کیوان کثیریان با عنوان «یادتان نرود از حقوق همه هنرمندان دفاع کنید» را منتشر ساخته و در کنار ضروری دانستن فراموش نشدن وضعیت فیلم هایی که به سرنوشت فیلم رستاخیز دچار گشته اند، نوشته است:
«فیلم پرهزینه محمد (ص) به دلایل متعددی فیلم مهمی است. از ته دل امیدوارم همان‌گونه که کارگردانش می‌گوید، ۱۰ برابر هزینه‌اش بفروشد. البته نظرات متفاوتی هم درباره آن ابراز شده، برخی فیلم را دوست ندارند و برخی از آن خوششان آمده. حرف‌ها و استدلال‌های هر دو طرف هم قابل‌تأمل است. اما اگر قرار باشد فضای دوقطبی حول این فیلم منجر به خط‌کشی ایدئولوژیک شود، کار، سخت می‌شود.

برخی موافقان فیلم محمد(ص) چنین وانمود می‌کنند که منتقدان این فیلم که به آن ایرادهای ساختاری و مضمونی وارد آورده‌اند، اساسا با موضوع فیلم و شخصیت پیامبر اکرم (ص) مشکل دارند! طبعا استدلال از این سست‌تر نمی‌شود. اصلا مگر نه این است که فقط با یک فیلم طرفیم و نه با یک پدیده آسمانی و الهی؟ مگر نه این است که این فیلم توسط یک انسان ساخته شده؟! اینکه برای محکوم‌کردن منتقدان فیلم محمد (ص)، آنها را با انواع برچسب‌های نامربوط متهم کنیم، تنها نشانه بی‌صداقتی و سستی منطق مدافعان فیلم است.

باید اجازه داد همه کارشناسان به‌راحتی فیلم را نقد کنند و به اظهارنظر درباره آن بپردازند. اگر جز این باشد، اتفاقا به‌گمانم ظلم به مقام و شخصیت حضرت رسول(ص) است. ساختن یک فیلم درباره پیامبر اکرم(ص) کسی را به مقام معصومیت نمی‌رساند و فیلمی را مقدس نمی‌کند که اگر این‌طور بود، باید همه بر مرقد مصطفی عقاد مرحوم، دخیل می‌بستیم! ….»

دیگر عناوین منتشر شده در «شرق» امروز:

موافقت مقام معظم رهبری با دفن پیکر جان‌باختگان مکه در گلزار شهدا / با درخواست سرپرست حجاج ایرانی برای دفن پیکر جان‌باختگان حادثه دلخراش مسجدالحرام در گلزار شهدا، موافقت شد.

حجت‌الاسلام مجید انصاری: فساد اداری و رشوه با کشور اهل بیت (ع) همخوانی ندارد و باید از ادارات و بازار این کشور جز صداقت و آشتی و پاکدستی چیز دیگری دیده نشود.

ظهور شرکت‌های فناوری در سرزمین بیت‌المقدس / گرچه رژیم صهیونیستی محدودیت‌های فراوانی بر فلسطینیان تحمیل کرده، اما این فشارها مانع از فعالیت شرکت‌ها و مؤسسات فناوری اطلاعات فلسطینی نشده است. کرانه باختری رود اردن محل زندگی‌ هزاران فلسطینی است که در پس دیوارهای بلند اشغالگران صهیونیست محصور شده‌اند. اما ساکنان رام‌الله با وجود همه مشکلات توانسته‌اند شرکت‌های نوپای فناوری تأسیس و فرصت‌های کاری تازه‌ای برای فلسطینیان جوان خلق کنند.

یادداشت «پوتین و تکرار تجربه اوکراین در سوریه » / منتشر شده در الحیات«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «شرق» را مرور کرده است: «پذیرش انبوهی از پناهندگان، فرصتی برای بازگشت آلمان به عرصه اخلاقی جهانی است/ قبول پناهندگان مسلمان، باعث افزایش و تثبیت نفوذ آلمان در جهان اسلام شده است»، «ویتگنشتاین، فیلسوفی تبعیدی»، «هایدگر و تکمله ناتمام وجود و زمان»، «کیوان کثیریان: محکوم‌کردن منتقدان فیلم محمد(ص) با برچسب‌های نامربوط، نشانه بی‌صداقتی و سستی منطق مدافعان فیلم است»، «موافقت رهبری با دفن پیکر جان‌باختگان مکه در گلزار شهدا» و «مجید انصاری: فساد اداری و رشوه با کشور اهل بیت (ع) همخوانی ندارد»مرور مطبوعات/ ‌‌یک‌شنبه‌ ۲۹ شهریور/ روزنامه شرق

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.