ای قوم به حج رفته
رضا بابايی
کدام خانه در عربستان و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و افغانستان و فلسطین و یمن امن است که خانۀ خدا امن باشد؟ خدا مهربانتر از آن است که خانهاش را غرق ناز و نعمت کند در جهانی که خانۀ هیچ مسلمانی امن نیست.
تو را ازدحام تنها و لگدهایی که بر سر و روی تو بارید، نکشت؛ تو را قساوت مردان سیاست کشت. تو را آن روز کشتند که جان آدمیان، ارزانتر از عقیده و آرمان شد. تو را آن روز کشتند که گفتند تو را برای مرگ ارزان آفریدهاند، نه برای زندگی شایان، و تو پذیرفتی و جامۀ سربازی بر تن کردی و به هر میدان که خواستند درآمدی. تو را آن روز کشتند که بر دوش تو تکلیفها گذاشتند؛ بیآنکه از حقوق تو نیز سخنی بگویند. از فرق سر تا انگشت پا تکلیف شدی و هیچ کس نگفت که عمر کوتاه تو، بدمستی مشتی دیوانه را کفاف نمیدهد. تو برای آنان، یا سربازی یا چند گِرَم ریال سعودی که باید در بازارهای مکه و مدینه روی میز بگذاری و با کولهباری سنگین از محصولات چین و کره و ترک به خانهات برگردی. گویی مسلمان، یعنی آن کس که یا باید بمیرد یا بمیراند یا پول نفت و گازش را در شکم عروسکهای چینی بریزد. شنیده بودیم که در جهاد میمیرند؛ اما در حج چرا؟
کدام خانه در عربستان و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و افغانستان و فلسطین و یمن امن است که خانۀ خدا امن باشد؟ خدا مهربانتر از آن است که خانهاش را غرق ناز و نعمت کند در جهانی که خانۀ هیچ مسلمانی امن نیست. امن، خانهای است که در آنجا جان تو جان جهان است. در کشور تو هر جرقهای آغاز جنگ و جهاد است، و در هر جنگی، قربانی تویی.
هیچ کس به جان و مال تو نمیاندیشد. هیچ کس جان تو را نمیبیند که به آن بیندیشد. تو را با عقیدهات میسنجند و اینکه با چند کیلو تیانتی میتوانی در مسجد شیعیان یا اهل سنت، خودت را هزار تکه کنی. و اکنون که به حج آمدهای چرا جان تو را ارج نهند و برای جسم تو سایهبان برافرازند و خانهات را بر آب نسازند؟ تو یا باید بمیری یا بمیرانی.تو را ازدحام تنها و لگدهایی که بر سر و روی تو بارید، نکشت؛ تو را قساوت مردان سیاست کشت. تو را آن روز کشتند که جان آدمیان، ارزانتر از عقیده و آرمان شد. تو را آن روز کشتند که گفتند تو را برای مرگ ارزان آفریدهاند، نه برای زندگی شایان، و تو پذیرفتی و جامۀ سربازی بر تن کردی و به هر میدان که خواستند درآمدی. تو را آن روز کشتند که بر دوش تو تکلیفها گذاشتند؛ بیآنکه از حقوق تو نیز سخنی بگویند. از فرق سر تا انگشت پا تکلیف شدی و هیچ کس نگفت که عمر کوتاه تو، بدمستی مشتی دیوانه را کفاف نمیدهد. تو برای آنان، یا سربازی یا چند گِرَم ریال سعودی که باید در بازارهای مکه و مدینه روی میز بگذاری و با کولهباری سنگین از محصولات چین و کره و ترک به خانهات برگردی. گویی مسلمان، یعنی آن کس که یا باید بمیرد یا بمیراند یا پول نفت و گازش را در شکم عروسکهای چینی بریزد. شنیده بودیم که در جهاد میمیرند؛ اما در حج چرا؟ کدام خانه در عربستان و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و افغانستان و فلسطین و یمن امن است که خانۀ خدا امن باشد؟ خدا مهربانتر از آن است که خانهاش را غرق ناز و نعمت کند در جهانی که خانۀ هیچ مسلمانی امن نیست. امن، خانهای است که در آنجا جان تو جان جهان است. در کشور تو هر جرقهای آغاز جنگ و جهاد است، و در هر جنگی، قربانی تویی. هیچ کس به جان و مال تو نمیاندیشد. هیچ کس جان تو را نمیبیند که به آن بیندیشد. تو را با عقیدهات میسنجند و اینکه با چند کیلو تیانتی میتوانی در مسجد شیعیان یا اهل سنت، خودت را هزار تکه کنی. و اکنون که به حج آمدهای چرا جان تو را ارج نهند و برای جسم تو سایهبان برافرازند و خانهات را بر آب نسازند؟ تو یا باید بمیری یا بمیرانی. رضا باباییکدام خانه در عربستان و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و افغانستان و فلسطین و یمن امن است که خانۀ خدا امن باشد؟ خدا مهربانتر از آن است که خانهاش را غرق ناز و نعمت کند در جهانی که خانۀ هیچ مسلمانی امن نیست.