وزیر اسبق کشور: ساواک در تبلیغ و ترویج بهاییت و انجمن حجتیه نقش داشته است

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «اعتماد» را مرور کرده است: «وزیر اسبق کشور: ساواک در تبلیغ و ترویج بهاییت و انجمن حجتیه نقش داشت/ انجمن حجتیه و جریان خوارج جدید،»، «لغو حق تابعیت نیم میلیون نفر از مسلمانان روهینجا، به بی‌ثباتی دوران پس از انتخابات می انجامد»، «باز هم تعطیلی یک کنسرت دیگر» و «فاضل میبدی: اگر جامعه اسلامی خالی از اخلاق شود، جوهره و اساس اسلامیت در آن‌خالی‌شده است/ مصطفی ایزدی: رفتارهای خارج از انصاف آن هشت سال، طبیعتا در بدنه جامعه رخنه می‌کند»

وزیر اسبق کشور: ساواک در تبلیغ و ترویج بهاییت و انجمن حجتیه نقش داشت/ انجمن حجتیه و جریان خوارج جدید، دو روی یک سکه اند

روزنامه اعتماد در صفحه ۱۱، به گفتگو با علی‌اکبر محتشمی‌پور پیرامون واکاوی فعالیت‌های انجمن حجتیه پرداخته و زیر عنوان «نفوذ حجتیه از هشدار گذشته است»، این نکات را منتشر نموده است:

– در حوزه‌های علمیه یک بخشی از علما مخالف علم فلسفه، عرفان، حکمت و… هستند. امام خمینی هم استاد فلسفه و حکمت بود و علاوه بر مساله فقه، اصول و علوم حوزوی رایج. امام در علم فلسفه و حکمت یک استاد بی‌‌نظیر و بی‌‌بدیلی بود و البته او در حکمت شاگرد «شاه‌آبادی» بزرگ بودند…. کسانی که مخالف فلسفه بودند فیلسوف‌ها را از دین خارج می‌دانستند، فرض کنید ملاصدرا و دیگر علمای فلسفه را کافر می‌دانستند؛ جالب این است که از امام می‌پرسیدند فلانی مخالف فلسفه است، امام می‌فرمود اشکال ندارد، علتش این است که فلسفه را نمی‌دانند چیست، والا کسی که علم فلسفه را بداند مخالف نمی‌شود. تعبیر امام نسبت به مخالف‌شان این‌طور ملایم بود، در حالی که مخالفان، امام و دیگرانی که علم فلسفه را خوب می‌دانستند و استاد علم فلسفه بودند را کافر، ملحد و مشرک می‌دانستند، و اگر کسی از ظرفی که آنها آب می‌خورده باید دست و صورتش را آب می‌کشید چون نجس شده بود. علتش همین مساله فلسفه و حکمتی بوده که امام دارا بوده است.

– امروز در قم این تصلب و سرسختی نیست، در حوزه علمیه قم اساتید بزرگ فلسفه وجود دارند. البته آن نگاه متحجرانه در باب فلسفه و حکمت همین حالا در نجف وجود دارد و در مشهد هم نسبتا دیده می‌شود ولی از منظر دیگر، تحجر را صرفا در قالبِ فلسفه و حکمت نمی‌بینیم و نمی‌دانیم، بلکه در باب سیاست و مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز چنین تحجر و تصلبی در جامعه وجود داشته و هنوز هم دارد و به‌شدت هم پررنگ‌تر می‌شود و در قالب شعارهای خاصی به چشم می‌آید.

– یک بخشی از جامعه و حوزه‌های علمیه ما در گذشته و حال، مخالف ورود علما، طلاب و محصلین حوزه‌های علمیه به عرصه سیاست، اجتماع و فرهنگ رایج در جامعه بودند و کسانی را که از این روش پیروی می‌کردند را به‌شدت مورد نقد قرار می‌دادند. حتی در گذشته رادیو گوش کردن را حرام می‌دانستند یا روزنامه خواندن یک کار قبیحی در حوزه بود. فرض کنید طلبه‌ای یک روزنامه دستش بود و به حوزه علمیه می‌رفت خیلی‌ها به او اعتراض می‌کردند و می‌گفتند تو آخوند و طلبه نیستی، تو یک آدمی هستی که اخلاق، روش و رویه حوزه علمیه را زیر پا گذاشتی و از عدالت خارج شدی؛ از این‌گونه اتهامات می‌زدند.

– من اگر بحث متحجرین را تقسیم‌بندی کنم، این مساله ریشه‌اش در رابطه با استعمار پیر انگلیس بود؛ وقتی انگلستان شکست‌های سختی را از حضور علمای بزرگ شیعه در نجف و ایران خورد، به این فکر افتاد که این شکستی که در رابطه با مشروطیت و تحریم تنباکو خورده را جبران کند.

– دولت انگلیس و اصولا سیاستمداران انگلیسی آمدند یک‌سری افراد را به عنوان افراد نفوذی داخل حوزه‌های علمیه وارد کردند، مثل مستر «همفر» و از این قبیل افراد آمدند رسما به عنوان یک آخوند شیعه آنجا درس خواندند و عالم شدند و خیلی از نظر علمی مهم شدند، حتی در خانه مراجع هم اینها حضور داشتند و به اسم حاج شیخ محمد، حاج شخ نقی رفت و آمد می‌کردند و هیچ کس هم نمی‌دانست اینها از عوامل انگلیس هستند و این افراد خیلی هم مقدس‌مآب و جانماز آب‌کش بودند. نماز آنچنان و تحقیقات آنچنانی داشتند و تعبیری که امام برای آنها داشت مقدس‌نما بود. ضربه‌هایی که اینها به اسلام و روحانیت زدند، جبران‌پذیر نیست. هر کسی را که می‌خواستند از میدان بدر کنند می‌گفتند این آدم سیاسی است. همین که می‌گفتند این آخوند، آدم سیاسی است، دیگر کسی پشت سر او نماز نمی‌خواند و دیگر کسی او را قبول نداشت و حتی جواب سلام او را نمی‌داد. به مرور زمان عوامل انگلیس در جوامع ما رایج شدند و بحث تقدس و مقدس بودن را پیش گرفتند و این داستان مقدس بودن و غیرمقدس بودن این افراد داستانی است که انگلیس‌ها سر داده و در حوزه‌های ما رایج کرده است.

– یک بحث تحجر درباره فلسفه، حکمت و… که در علوم پایه‌ای حوزه‌های علمیه است و عرصه‌های دانشگاهی و کشورهای غربی، شرقی که علم خیلی مدرنی است ریشه در طول تاریخ دارد و الان هم مهم است. این هم از مواردی بود که متحجرین به چهره افراد واقعا موثر در جامعه ما خدشه وارد می‌کردند. یک بخشی هم، بخش انجمن حجتیه است؛ اینها هم ورود در عرصه سیاست را مانع بزرگی در راه خودشان می‌دانستند و لذا منع می‌کردند و طرفداران خودشان را تحریم کرده بودند که به هیچ‌وجه در مبارزاتی که آقا در سال ۴۱ به رهبری روحانیت قم برپا کرده بود، نباید شرکت کنید و با شاه و رژیم پهلوی نباید مخالفت شود و در سیاست نباید وارد شوید. اگر یک اعلامیه مراجع دست یکی از اعضای خودشان می‌دیدند کافی بود به انجمن حجتیه بدهند و او را اخراج کنند.

– انجمن حجتیه صرفا در رابطه با مبارزه با بهاییت بود و آن چیزی که در رابطه با تحقیقات یا برداشت‌های من است، این است که ساواک هم در تبلیغ و ترویج بهاییت نقش داشت و هم در تقویت و ترویج انجمن حجتیه؛ دلیلش هم این است که ادارات زمان شاه یا ارتشی‌ها اجازه فعالیت‌های مذهبی نداشتند اما ژنرال‌های بزرگ در داخل ارتش شاه بودند که اینها بهایی بودند و ترویج و تقویت بهاییت می‌کردند و کسانی بودند که عضو انجمن حجتیه بودند؛ از هر دو این گروه‌ها که در خارج به جان هم افتاده بودند و درگیر بودند و اصلا کار یکی تبلیغ بهاییت بودند و کار دیگری تبلیغ امام زمان بود، اینها هر دو با هم در حال جنگ بودند، منظورم جنگ مسلحانه نیست بلکه از نظر فکری و عقیدتی با هم مشکل بودند و البته کتک‌کاری هم بین این افراد وجود داشت. وقتی جلسات را به هم می‌ریختند با هم درگیر می‌شدند و پلیس می‌آمد و آنها را دستگیر می‌کرد و آن ژنرال بهایی، بهایی‌ها را آزاد می‌کرد و آن ژنرال حجتیه‌ای، اعضای انجمن حجتیه را آزاد می‌کرد.

– پشتوانه‌ حجتیه یک بخشی پولدارها بودند و یک بخشی از آن به خارج از کشور و ریشه‌هایی که در آن انگلیسی‌ها به حوزه علمیه آسیب زده بودند برمی‌گردد. این می‌توانست ریشه در آن تفکر و اندیشه بریتانیای پیر داشته باشد. یک بخشی هم مربوط می‌شد به خود ساواک و دربار که از این طریق افکار و اندیشه جوان‌ها را منحرف می‌کرد؛ یعنی به جای اینکه مردم به خصوص نسل جوان و روشنفکر درباره مسائل مهم کشور خودشان که بحث حاکمیت و حکومت فکر کنند که کشور به کجا می‌رود و در خارج رابطه با کشورهای دیگر چه است و سیاست‌های داخلی شاه مسائل کشاورزی و صنعتی مملکت را نابود می‌کند، به جای اینکه راجع به این چیزها فکر کنند و در رابطه با آن مبارزاتی را آغاز کنند، می‌رفتند دنبال اینکه بهاییت چه می‌گوید و با آنها مبارزه کنند و جوان‌های بهایی می‌رفتند با انجمن حجتیه و با همدیگر درگیر می‌شدند و جوان‌های ما از عالم واقع و عالم سیاست واقعی و درست دور می‌شدند و بهترین فرصت برای شاه بود که هر کاری دوست داشت انجام دهند.

– انجمن حجتیه یک جریان کاملا وابسته به ساواک بود که ریشه‌های این انجمن به خارج و انگلیس وابسته بود و اینها همین امروز در نظام جمهوری اسلامی ریشه دوانده‌اند.

– سیاست‌ حجتیه ولو اینکه انکار کنند این بوده و هست که طبق بعضی روایات امام زمان در زمانی ظهور می‌کند که فساد همه جای عالم را گرفته و عالم‌گیر باشد و ما از طرف دیگر مامور هستیم تا امام زمان (عج) ظهور کند. پس یک مسلمان باید مقدمات ظهور امام زمان را فراهم کنیم؛ مقدمات ظهور چیست؟ فساد عالم‌گیر شود، ما باید کمک کنیم تا فساد عالم‌گیر شود تا امام زمان ظهور کند…. وقتی در کلاس درس‌شان به کادرهای‌شان می‌آموزند که ما باید مقدمات ظهور را فراهم کنیم، طبیعی است که این موضوع بازتاب منفی دارد. به هر صورت این انجمن حجتیه آمدند و دیدند این‌گونه فایده‌ای ندارد و اعلام انحلال کردند.

– امروزه انجمن حجتیه و جریان‌های مشابه انجمن حجتیه، فرقه هستند. اصولا فرقه‌ها در تاریخ این‌گونه هستند و بودند که خودشان را حق مطلق می‌دانستند و غیر از خودشان را باطل مطلق و معتقد بودند که باطل باید از بین برود هر قدرتی هم که می‌خواهد باشد. خوارج در زمان امیرالمومنین، یک فرقه بودند که خودشان را حق مطلق می‌دانستند و غیر از خودشان را باطل مطلق؛ لذا یک شب نشستند هم فرمان قتل امیرالمومنین (ع) را صادر کردند و هم قتل معاویه و عمروعاص را؛ معاویه در شام بود، عمروعاص در مصر بود و امیرالمومنین در کوفه بود و سه نفر را مامور کردند که این سه نفر را در یک شب به قتل برسانند. یعنی غیر از خودشان را مستحق نابودی و مرگ می‌دانستند و می‌گفتند باید محو شوند. جریان انجمن حجتیه هم به همین شکل است، خودشان را حق مطلق می‌دانند و باقی را باطل مطلق می‌دانند؛ منتها بعضی‌ها جریانات مدرن هستند، اینها روش‌های‌شان هم مدرن است. انجمن حجتیه بیشتر اعضایش تحصیلکرده هستند و اینها را از دانشگاه‌ها انتخاب می‌کنند و چهره‌های خوشفکر و خوش‌استعداد را جمع می‌کنند و می‌آورند و اینها با سیستم‌های جدید در دنیا آشنا هستند و روش‌های‌شان هم برای حذف فیزیکی و غیرفیزیکی افراد مدرن است.

– مصباح‌یزدی یک جریانی را در مملکت راه انداخته که در ارکان نظام، اعم از سپاه، بسیج، دستگاه‌های دولتی و همه را پشتیبانی می‌کند و او هم خشن است و هر کس غیر از این تفکر را داشته باشد، مرتدّ می‌دانند و معتقدند از دین خارج است و باید حذف شود. این دوتا هم دو روی یک سکه هستند، هم انجمن حجتیه و هم داستان خوارجِ این شکلی. این یعنی تفکر فرقه‌گرایانه که خودشان را حق مطلق می‌دانند و دیگران را باطل مطلق می‌دانند و واجب‌الحذف از صحنه روزگار می‌دانند، اصلا حق حیات برای مخالف خودشان قائل نیستند. براین اساس صرفا انجمن حجتیه نیست که این گرایش دارد، غیر از انجمن حجتیه هم وجود دارد.

– یک بخشی هم یک فرقه دیگری هستند که اینها نه انجمن حجتیه هستند، نه جریان آقای مصباح اما اینها خودشان افراد بی‌‌سواد یا کم‌سواد تحت عنوان مقد‌س‌نماها هستند یا مداح‌هایی که مداحی می‌کنند و بعد شروع به سخنرانی وسط روضه می‌کنند و بعد هم حکم قتل افراد را بین روضه خودشان صادر می‌کنند و خودشان را حق‌مطلق می‌دانند و باقی را باطل مطلق و این افراد نفوذ دارند. بعضی وقت‌ها زمینه نفوذ برای اینها فراهم است؛ در هشت سالی که آقای احمدی‌نژاد بود زمینه نفوذ در درون ارکان نظام برای انجمن حجتیه، جریان آقای مصباح، مقدس‌نماها ومداح‌ها در همه سطوح فراهم بود. خیلی راحت اینها آمدند حتی استخدام شدند، استخدام‌های وسیع در سطح دستگاه‌های مختلف کشور و آزادی مطلق داشتند و هر کاری دوست داشتند، کردند. در این دو سال اخیر دولت مبتلاست به یک دستگاه مریضی که جریان انجمن حجتیه و جریان آقای مصباح‌یزدی و جریان مقدس‌نماها، در آن نفوذ کردند و کاری هم نمی‌شود کرد.

– معتقدم نفوذ انجمن حجتیه دیگر از مرحله هشدار گذشته؛ یعنی از خط قرمزهای بسیار پررنگ عبور کردند و برخورد با اینها خیلی سخت شده است و تنها مدد الهی است که می‌تواند کمک کند و آن چیزی را که امام هشدار داد در گذشته امروز عین آتش زیر خاکستر است.

– هدف‌شان اینها صرفا کار فرهنگی نیست، اینها دنبال حرکت وسیع کادرسازی هستند. به نظر من، آموزش و پرورش بهترین جا است، نوجوان و جوانانی هستند که هنوز پشت پرده را ندیدند و راحت می‌شود آنها را فریب داد.

لغو حق تابعیت نیم میلیون نفر از مسلمانان روهینجا، به بی‌ثباتی دوران پس از انتخابات می انجامد
روزنامه اعتماد در صفحه ۶، عنوان « لغو ممنوعیت حضور مسلمانان در انتخابات»را منتشر ساخته اما در متن خبر، به این لغو ممنوعیت اشاره ای نکرده است. در این خبر می خوانیم:

«یانگ لی، مخبر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر میانمار از دولت این کشور خواست ممنوعیت مشارکت اقلیت‌ها و مهاجران در انتخابات آینده را لغو کند. یانگ لی در آستانه انتخابات ماه نوامبر میانمار با ملزم کردن دولت میانمار به شرکت دادن مسلمانان در انتخابات، دولت این کشور را به تبعیض علیه مسلمانان متهم کرد.

وی هشدار داد در صورت عدم مشارکت همه گروه‌های میانماری در انتخابات و برگزاری یک انتخابات معتبر، این کشور مستعد درگیری‌ خواهد شد. لی گفت: ده‌ها کاندیدا تاکنون رد صلاحیت شده‌اند، صدها هزار نفر از مردم میانمار که در انتخابات گذشته شرکت داشته‌اند، از شرکت در انتخابات آینده منع شده‌اند. وی به لغو حق تابعیت ۷۶۰ هزار نفر از مردم میانمار به ویژه مسلمانان روهینجا در ایالت راخین اشاره کرد. لی گفت: چنانچه اعتبار و قانونی بودن انتخابات از سوی عموم پذیرفته نباشد، دوران بعد از انتخابات ممکن است دوران تنش و بی‌ثباتی باشد.»

باز هم تعطیلی یک کنسرت دیگر
این روزنامه در صفحه ۱۲، از سریال بی‌پایان لغو کنسرت‌ها روایت کرده و نوشته است: «حتی اجرای رهبر ارکستر ترکیه هم لغو شد.» در این گزارش آمده است:

«ظاهرا قرار نیست سریال لغو کنسرت‌ها به تیتراژ پایانی برسد. پدیده لغو کنسرت دیگر تبدیل به ترجیع‌بند رسانه‌ها شده است تا آنجا که غریب بودن و غیرحرفه‌ای بودن آن از بین رفته و بدل به امری عادی و پیش پا افتاده شده است. حالا دیگر خیلی هم به محتوای کنسرت و نوازنده و چیزهایی اینچنین بستگی ندارد تا دلایلی هرچند بی‌اساس برای آن گفته شود، بلکه کنسرت‌ها فقط لغو می‌شوند. در بهترین حالت خبر این اتفاق رسانه‌ای می‌شود. مسوولان حرف‌های ضد و نقیض می‌زنند. اما کنسرت لغو شده دیگر لغو شده و داستان به فراموشی سپرده می‌شود.

در تازه‌ترین لغو کنسرت، در حالی که پروفسور «ارول اردینج» هشتم آبان‌ماه برای رهبری ارکستر سمفونیک تهران به کشور وارد شد، اما بلیت‌فروشی این کنسرت متوقف شده است. قرار بود این رهبر ارکستر ترک هفته آینده، با اجرای قطعه «مرثیه» اثر «موتسارت» ارکستر سمفونیک تهران را رهبری کند؛ اما سایت «ایران‌کنسرت» که از مدت‌ها پیش بلیت‌فروشی این اجرا را آغاز کرده بود، بخش مربوط به این اجرا را از صفحه‌اش حذف کرده است.

این اتفاقی در حالی رخ داده است که به گزارش خبرگزاری ایسنا، نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران از صبح شنبه (۹ آبان‌ماه) تمرین‌های خود را با «ارول اردینج» آغاز کرده‌اند و قصد دارند «مرثیه» یا همان «رکوییم» موتسارت را با همراهی این رهبر ارکستر ضبط کنند. «مرثیه» موتسارت یا همان «رکوییم» اثری است که به احترام درگذشتگان اجرا می‌شود و با اجرای گروه کر همراه است. البته اجرای این قطعه در تهران بدون تکخوان زن روی صحنه خواهد رفت. هنوز معلوم نیست که آیا نوازندگان یا این رهبر ارکستر از توقف بلیت‌فروشی برای اجرا خبر دارند یا خیر….
چند وقتی هم هست که در پی حواشی به وجود آمده زمزمه‌هایی مبنی بر لغو کنسرت «اپرای عاشورا» شنیده می‌شود اما به روال معمول بیشتر وقت‌ها مسوولی در این زمینه پاسخگوی ابهام‌ها نیست.»

فاضل میبدی: اگر جامعه اسلامی خالی از اخلاق شود، جوهره و اساس اسلامیت در آن‌خالی‌شده است/ مصطفی ایزدی: رفتارهای خارج از انصاف آن هشت سال، طبیعتا در بدنه جامعه رخنه می‌کند

روزنامه اعتماد در صفحه آخر و در ستون «یک خبر، سه چهره» به چرایی جابگزینی رقابت سالم در مناسبات سیاسی و اجتماعی با دشمنی و کینه‌توزی پرداخته و نظرات «محمد تقی فاضل میبدی»، « افسر افشار نادری» و «مصطفی ایزدی» را منتشر ساخته است.
در این خصوص آمده است:

محمد تقی فاضل میبدی: از مرز اخلاق عبور نکنیم
«نخستین کسی که در تاریخ اسلام سعی‌کرد اخلاق را فدای قدرت‌طلبی‌اش کند، معاویه بود. حضرت‌علی(ع) در این‌باره می‌گوید: «من از معاویه چیزی کم‌ ندارم، اما معاویه حیله می‌کند، درحالی که من هیچ‌وقت حاضر نمی‌شوم برای حفظ قدرت ارزش‌های اخلاقی را فدا کنم». با همین آموزه‌های اسلامی است که از یک جامعه اسلامی انتظار می‌رود اخلاق در مرحله اول باشد.

آنچه امروز به‌صورت برجسته و ملموس در جامعه دیده می‌شود، فضای رقابت‌ منهای اخلاق و منطق است. معیار تمایز یک جامعه‌اسلامی و جامعه غیر اسلامی در برجستگی اخلاق در روابط اجتماعی و سیاسی است. اگر جامعه اسلامی خالی از اخلاق شود، جوهره و اساس اسلامیت در آن‌خالی‌شده است.

امروز برخی سیاستمداران برای دستیابی به قدرت، اخلاقیات را زیر پا می‌گذارند. امری که جامعه را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. کسانی که به‌دنبال قدرت‌طلبی و جایگاه‌اجتماعی والایی هستند به‌یاد داشته‌باشند با حذف اخلاقیات نمی‌توانند مدت زمان زیادی در این جایگاه قرار بگیرند، چون عبور از مرز اخلاق باعث می‌شود موقعیت آنها با گذشت زمان متزلزل شود.

دروغ، تهمت، کینه‌ورزی مفاهیمی هستند که امروز در میان برخی ‌سیاستمداران رایج شده‌ است. این مفاهیم جای رقابت سالم و سازنده را گرفته‌اند و باعث می‌شوند فضای رقابت ناسالم و ملتهب شود. وقتی نخبگان جامعه مبتلا به این مشکلات هستند، طبیعتا این مشکلات به جامعه و مردم هم سرایت می‌کند.

امروز می‌بینیم که قباحت‌های خیلی از جرم‌ها و معصیت‌ها در میان مردم ریخته‌شده و برخی به‌سادگی از مرز اخلاقیات می‌گذرند. بنابراین از آن‌جایی که جامعه ما اسلامی و اخلاقی است باید هرگز فراموش نکنیم برای به دست آوردن قدرت، اخلاق و منطق را کنترل کنیم و تحت هر شرایطی از مرز آنها عبور نکنیم. عبور از مرز اخلاقیات فضای جامعه را ملتهب و ناسالم می‌کند. زندگی در چنین فضایی برای مردم خطرناک و نگران‌کننده است.»

افسر افشار نادری: جامعه از اعتماد خالی شده
«فرهنگ رقابت از آن‌دست مفاهیمی‌است که در جامعه امروز شکل متفاوتی پیداکرده است. نخبگان جامعه به‌دلیل کسب قدرت و تولید ثروت در موقعیت رقابت یا پیشی گرفتن از یکدیگر به‌سر می‌برند. این‌ مشکل را در اقتصاد، سیاست و فرهنگ و هنر بیش از حوزه‌های دیگر می‌بینیم. سیاستمداران برای حفظ جایگاه خود یا کسب جایگاه بالاتر، مناسبات اخلاقی و انسانی را زیر پا می‌گذارند. حال‌ آنکه در تئوری‌های اجتماعی، الگوبرداری مردم از نخبگان ‌خود امری اجتناب‌ناپذیر و به‌دور از انکار است، یعنی نمی‌توان انتظار داشت نخبگان یک جامعه برای قدرت‌طلبی به خشونت و خودخواهی متوسل شوند، اما این مشکلات در فضای کسب‌کار عامه مردم یا فضاهای علمی و دانشگاهی نفوذ نکند، قطعا این فضاها هم ناسالم و متشنج می‌شود.

اگر ثروت و موقعیت اجتماعی در کشورها بیشتر در دسترس مردم باشد، فضای رقابت هم بیشتر می‌شود، مثلا در کشوری مثل ژاپن مردم به‌جای رقابت با یکدیگر وحدت دارند و همه با هم برای تولید ثروت تلاش می‌کنند. درحالی که در کشور ثروتمندی مثل ایران، به دلیل توزیع ناعادلانه سرمایه و جایگاه اجتماعی، برخی مدام درحال رقابت و جلو زدن از دیگران هستند و برای دستیابی به موقعیت بالاتر حاضرند بسیاری مفاهیم انسانی و اخلاقی را زیرپا بگذارند. پول و شأن اجتماعی برای هر انسانی در هر طبقه‌ای اولویت دارد اما از مسوولان جامعه انتظار می‌رود خدمت به مردم را اولویت قرار ندهند و از رقابت برای حفظ منافع پرهیز کنند.

رقابت برای جامعه مفید و سازنده است اما رقابت ناسالم روندی را در جامعه ایجاد می‌کند که افراد فکر می‌کنند برای به دست آوردن قدرت و جایگاه اجتماعی مدام باید با یکدیگر در تقابل باشند. برای یکدیگر بدخواهی کنند و به موقعیت هم آسیب بزنند. هر کدام از این کار‌ها باعث از دست رفتن اعتماد اجتماعی خواهد شد.»

مصطفی ایزدی: حسن خلق، از یاد رفته
«ایران کشوری مسلمان است، مسلمان در هر شرایطی باید ادب، اخلاق، برادری و حسن خلق را در برخورد با مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با دیگران، رقبا، مخالفان و دوستان رعایت کند. از مسائل مهمی‌ که در جریان انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، رفتارهای انسانی و اخلاقی مردم با یکدیگر بود. همه با هم برادرانه و در صلح و دوستی رفتار می‌کردند و وحدت و یکپارچگی، جامعه ایران را به جامعه‌ای نمونه و مثال‌زدنی تبدیل کرد.

پس از انقلاب چند عامل باعث شد وحدت و برادری در جامعه‌ کمرنگ شود. جنگ یکی از همان عوامل بود، ذات جنگ با خشونت آمیخته است و این عنصر ناخودآگاه در مردم و جامعه هم نفوذ کرد. مشکلات اقتصادی حاصل از جنگ و بمباران‌ها مردم را عصبی و تندخو کرد.

بعد از جنگ عوامل دیگری باعث شد فضای برادری و صلح در جامعه کمرنگ‌تر شود. رقابت‌های سیاسی در مقاطع مختلف از دایره انسانی و اخلاقی خارج و به قدرت‌طلبی متوسل شد. مجموع این عوامل کاری کردند که امروز فضای اجتماعی ایران فضای دشمنی و چنددستگی شده است. همچنین دولت نهم و دهم در تشدید این فضا نقش موثری ایفا کرد، مردم در آن هشت سال ادبیاتی را از یک فرد به عنوان رییس‌جمهور کشورشان می‌شنیدند که ادبیات سالم و مناسبی نبود. این دوران باعث شد رقابت‌های سیاسی بیشتر از گذشته از مروت و انصاف خارج شود و درگیر خشونت و افشاگری شود. هرچند آن‌ دوران به‌پایان رسید اما همچنان این رفتارها در میان برخی سیاستمداران جریان دارد. نمونه آن خشونت و ناسزاهایی بود که در جریان کمیسیون برجام از برخی نمایندگان شنیده‌ و دیده‌شد.

مردم هم پیروان حاکمان‌شان هستند، بنابراین این قبیل رفتارهای خارج از انصاف طبیعتا در بدنه جامعه رخنه می‌کند و پس از مدتی ما با جامعه‌ای مواجه خواهیم شد که کینه‌ورزی، حسادت و تنگ‌نظری جزیی از اصول زندگی برخی از مردم شده است.»

دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز:

یادداشت «اخلاق اجتماعی در جامعه ما از وضعیت خوبی برخوردار نیست» به قلم ناصر کلانتری، رییس سابق انستیتو تحقیقات غذایی کشور

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «اعتماد» را مرور کرده است: «وزیر اسبق کشور: ساواک در تبلیغ و ترویج بهاییت و انجمن حجتیه نقش داشت/ انجمن حجتیه و جریان خوارج جدید،»، «لغو حق تابعیت نیم میلیون نفر از مسلمانان روهینجا، به بی‌ثباتی دوران پس از انتخابات می انجامد»، «باز هم تعطیلی یک کنسرت دیگر» و «فاضل میبدی: اگر جامعه اسلامی خالی از اخلاق شود، جوهره و اساس اسلامیت در آن‌خالی‌شده است/ مصطفی ایزدی: رفتارهای خارج از انصاف آن هشت سال، طبیعتا در بدنه جامعه رخنه می‌کند»مرور مطبوعات/ ‌یکشنبه‌ 10 آبان / روزنامه اعتماد

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.