واکنش ساشادینا به نقد عدالت‌ نژاد بر درس‌گفتارهای وی

دکترسعید عدالت‌نژاد در جلسه‌ نقد و بررسی کتاب “روش‌شناسی مطالعات اسلامی در غرب”، با احتیاط و رعایت ادبیاتی که لازمه اخلاق علمی است کوشید انتقادهایی را به کتاب “روش‌شناسی مطالعات اسلامی در غرب” مطرح کند اما پس از آن پرفسور عبدالعزیز ساشادینای تانزانیایی تابع امریکا، بدان واکنشی شخصی نشان داد که در سایت مباحثات و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات منتشر شد. این کتاب حاصل درس‌گفتارهای ساشادینا است که در حوزه‌ علمیه‌ قم برای پژوهشگران علوم دینی و طلاب ایراد شده است؛ موضوع این درس‌گفتارها نگاهی است به سیر مطالعات اسلام در غرب. سعید عدالت نژاد در در پژوهشکده‌ تاریخ اسلام درباره این کتاب سخنرانی کرد.

عدالت‌نژاد: با رویکرد ادوارد سعید و آقای ساشادینا مخالف هستم

نکات مثبتی در این کتاب وجود دارد، اما از نظر من نکات منفی آن بسیار بیشتر است. یکی از ایرادهایی که ما در مطالعات اسلامی و اسلام‌شناسی در ایران داریم این است که منابع خوبی در اختیار داریم، اما با روش آشنا نیستیم، ما فقر روشی داریم. اعتقاد من این است که اگر کسی در کتاب یا مقاله‌اش به روش‌شناسی بپردازد و اثرش دارای حتی ۱۰ خطا باشد، آن‌وقت یک نسل طول خواهد کشید تا این خطاها اصلاح شوند. ما اکنون در بسیاری از زمینه‌های مطالعاتی دچار این مشکل هستیم. اگر کسی از من در مورد این کتاب بپرسد، می‌گویم که ای‌کاش دقت بیشتری صورت می‌گرفت و خود دکتر ساشادینا نسخه‌ی فارسی آن را می‌دیدند. پیاده‌سازی کتاب همراه با غلط‌های بسیاری انجام گرفته و پاورقی‌های بسیار مغلوط و گاهی مضحک به کتاب اضافه شده است. با وجود اسامی زیادی که از آن‌ها در مقدمه‌ی کتاب ذکر می‌شود، وجود چنین اشتباهاتی زیادی -مثلاً در برابر لاتین‌ها و معادل‌ها- باعث تعجب است.
نقد اول من بر این کتاب، نقد رویکرد است. شرق‌شناسی دارای یک تاریخ است و این تاریخ از ابتدای قرن نوزدهم به‌صورت آکادمیک شروع شده است، قبل از آن رویکرد شرق‌شناسان به قرآن و اسلام عمدتاً همراه با خصومت بوده است؛ اما به این معنا نیست که مستشرقان گروه به‌خصوص و متحدی هستند که در خارج از کشور در حال دسیسه‌چینی و نقد و ترجمه‌ی متن‌های ما هستند. دوره‌ی شرق‌شناسی از ۱۵۳۹ با زبان‌آموزی در دانشکده‌های زبان‌شناسی و با تأسیس کرسی‌های زبان عربی شروع شد، بعدها فیلولوژی (تغییر معانی یک واژه یا اصطلاح به‌مرور زمان) در زبان عربی مورد توجه زبان‌شناسان قرار گرفت. در این کتاب -من این اشتباه را متوجه نه جناب ساشادینا بلکه پیاده‌کنندگان می‌دانم- زبان‌شناسی و فیلولوژی (فقه اللغه) هر دو به یک معنا گرفته شده است. در فیلولوژی که زبان‌شناسی تاریخی است، مسئله‌ی فرهنگ مطرح می‌شود (فرهنگ مجموعه‌ای است از اعتقادات، آداب‌ورسوم، عادت‌ها، میت‌ها و اسطوره‌ها)، کم‌کم فیلولوژی محققین را مجبور می‌سازد به بررسی اسطوره‌ها و باورها و رسوم مسلمانان بپردازند و مسیر شرق‌شناسی از فیلولوژی به سمت فرهنگ‌شناسی تغییر می‌کند و دین به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های فرهنگ مورد توجه قرار می‌گیرد. در دانشکده‌ی ادیان، گرایشی با عنوان «نقد متون مقدس» شکل گرفت -برخی از مستشرقین در بررسی فرهنگ و آداب و سنن مسلمان در خدمت حکومت‌های استعماری بودند-، این گرایش کم‌کم به این سمت سوق پیدا کرد که مسلمان‌های کشورهای مختلف علی‌رغم کتاب مقدس واحد، با هم یکی نیستند و فرهنگ‌های آن‌ها متفاوت است و برای هر منطقه لازم است که متخصصانی تربیت شوند.
بدین‌ترتیب، ایده‌ی شرق‌شناسی تبدیل به مطالعات منطقه‌ای area studies شد. مستشرقینی که در این مناطق زندگی کردند و به مطالعه پرداختند، نوعی ادبیات نیز در این روند به وجود آوردند به نام سفرنامه‌ها. متأسفانه کسانی مانند ادوارد سعید که ادبیات او در ایران نیز وارد شده است، با تکیه بر ادبیات سفرنامه‌ها که در آن به توصیف تحقیرآمیز شرقی‌ها پرداخته شده و نه با تکیه بر پژوهش‌های علمی عمیق غربی، می‌گوید که غربی‌ها ما شرقی‌ها را کوچک می‌شمرند و می‌گویند که ما قدرت تحلیل خود را نداریم. نمونه‌ای از این شرح‌حال‌ها سفرنامه‌ی حاجی‌بابا اصفهانی است. در دوره‌ی مطالعات منطقه‌ای، قشری از ژورنالیست‌ها نیز پیدا شدند که به سراغ آثار پژوهشی و علمی شرق‌شناسان نرفتند و به خوانش سفرنامه‌ها پرداختند و بر این اساس آن تصویری که از مسلمانان در رسانه‌ها ارائه می‌شود بر این ژانر ادبی منطبق است. این کتاب بالطبع ادبیات ادوارد سعید است؛ من با این رویکرد ادوارد سعید و آقای ساشادینا مخالف هستم، ایشان جابه‌جا اسامی به کار می‌برند که کاملاً خلط انگیزه و انگیخته است؛ مثلاً اینکه فلانی صهیونیست یا یهودی است و این مطلب را گفته است. در جاهایی حتی تصریح کردند نوع ایمان فرد چه نویسنده و گوینده در نوع استدلال او تأثیر دارد. من با این مبنا موافق نیستم و با توجه به این مبنا ایشان افتخارشان این است که در عین حفظ رویکردهای آکادمیک غربی، ایمانشان را نیز حفظ نمودند و در کتاب نیز تصریح کردند هر جا که دیدند یافته‌های آکادمیک ممکن است برخلاف ایمانشان باشد، ایمانشان را ترجیح دادند بر آن.
بنابراین ما با رویکردی کلامی یا Apologetic یا مدافعانه مواجه هستیم. با خواندن این کتاب مردد بودم که آیا تصویری که از آقای ساشادینا در ذهن من نقش بسته درست است یا نه؟ اما با رسیدن به آخر کتاب، با کمال تعجب دیدم ایشان تمام صفاتی که در ذهنم به ایشان نسبت می‌دادم، صادقانه برای خود بیان نمودند و تحلیل‌های من تبدیل به فکت شدند. ایشان در جاهایی خود را واقعاً منحصربه‌فرد می‌دانند. ایشان در این کتاب میان مستشرقین تفاوتی قائل نمی‌شوند و همه را به شیوه‌ی ادوارد سعیدی می‌بینند. نکاتی که ایشان در باب متدولوژی در فضای آکادمیک می‌گویند نکات خوبی است. از اشکالات نگارشی کتاب عدم ربط جملات به هم است. ایشان در کتاب، رویکرد خویش در اسلام‌شناسی را متون‌شناسیِ دقیق، جدی گرفتن ایمان و فدای مدرنیته نشدن عنوان می‌کند. البته این ادعای ایشان است، اگر ایشان حضور داشتند حدود ۴۰ صفحه از کتابشان را علامت زده‌ام تا نشان دهم این مطلب غلط است و ایشان دقیق نیستند. ایشان در کتاب اطلاعات خوب و مفیدی از کار برخی از مستشرقین می‌آورند که البته همه‌اش با پیش‌داوری همراه است؛ همچنین از برخی کتاب‌ها و اشخاصی نام می‌برند که به نظر می‌رسد اطلاعی از آن‌ها ندارند.
از این کتاب می‌شود نکات خوبی یاد گرفت، اما از این کتاب انتظار روش‌شناسی نداشته باشید، این را قاطعانه و با عذرخواهی از نویسندگان و آن پژوهشگاهی که میلیون‌ها و میلیاردها تومان بودجه در این کشور دارد و این کتاب را تولید می‌کند، می‌گویم. ما باید متأسف باشیم که چرا این اتفاق در فرهنگ کشور می‌افتد که این همه فقر روشی داریم و یک پژوهشگاهی این کتاب و ۱۱ سخنرانی را بااین‌همه غلط، با بی‌دقتی به چاپ می‌رساند. امیدوارم شاهد کتاب‌های بهتری در عرصه‌ی روش باشیم.

 

ساشادینا: ظاهراً ایشان از میان شرق‌شناسان، فقط ادوارد سعید را خوانده‌اند

در دنیای امروزِ نشر، این‌که کتابی از مجموعه گفتارها یا سخنرانی‌های کسی استخراج شود و زیرنظر همان مؤلف یا سخنران چاپ شود، امری است کاملاً شناخته‌شده. البته طبیعی است که تا تبدیل شدن چنین مجموعه‌ای به یک گفتمان در باب متدولوژی، فاصله‌ وجود دارد و باید برآن افزوده‌ها افزود و ویرایش‌های محتواییِ مکرری را در آن اعمال نمود. به‌نظر می‌رسد آقای عدالت‌نژاد التفاتی به اختلافات علمی میان اندیشمندان ندارند و از همین‌رو نقدِ زاید و بی‌مورد ایشان به متن فارسی کتاب «روش‌شناسی» (این‌که درآن ۴۰ صفحه خطا وجود دارد!) ایشان را در شمار خوانندگان ژورنالیستی و عوام سخنرانی‌های من قرار داده است. این‌که می‌گویم سخنرانی (lecture) به این دلیل است که این اثر چیزی جز گفت‌وگوهای من با همکاران خودم در قم نبوده است؛ گفت‌وگوهایی که براساس درس «روش‌شناسی» من در دانشگاه ویرجنیا در آمریکا و دیگر دانشگاه‌های دنیا شکل گرفت.
به نظرم آقای عدالت‌نژاد به فرصت بیش‌تری در خارج از ایران نیاز دارند تا به درک درستی از آن‌چه که امروز در میان اندیشمندان دین‌شناسی در موضوع «بحران معرفت‌شناسی در شناخت دین» در جریان است، دست پیدا بکنند. جای گفتن ندارد که اطلاعات ناقد محترم در مورد متدولوژی غربی و رویکرد شرق‌شناسان در مطالعه اسلام و مطالعات مربوط به خاورمیانه، سطحی و خام است. ظاهراً ایشان از میان شرق‌شناسان، فقط ادوارد سعید را خوانده‌اند؛ آن‌هم احیاناً از روی نسخه‌های ترجمه‌شده‌اش. البته من نمی‌خواهم متدولوژی شرق‌شناسان را این‌جا نقد کنم؛ زیرا خود دانش‌آموخته‌ی این مکتبم؛ آن‌هم نزد اساتید مطرح شرق‌شناسی در دانشگاه تورنتو. هرچند من خودم منتقد ادوارد سعید هستم، با این همه خود را خیلی خوش‌شانس می‌دانم که رویکرد فقه‌اللغه (philological) را در خواندن متون عربی کلاسیک پیش بهترین اساتید شرق‌شناس تلمذ کرده‌ام.
طبیعی است که آقای عدالت‌نژاد با اطلاعات اندک خود درباره‌ی غرب و تأثیر مدرنیزاسیون (در جامعه‌شناسی معرفت) بر حقایق مطرح در دین،  گفتارهای مربوط به متدولوژی را [در این کتاب] به مثابه یک معرفت‌شناسی و نظریه‌ی بی‌مبنا تلقی ‌کند. با همین مقدار، می‌توان رویکرد خود ایشان را در مطالعه پدیده‌های دینی حدس زد. نگاه معیوب ایشان به مقوله «روش»‌ در مطالعات آکادمیک دین در دنیای معاصر، خود گواهی است بر مدعیات ایشان در مورد اصالت و سندیت (authenticity) که در اصرار نابه‌جای ایشان مبنی بر این‌که «من همه چیز را می‌دانم!» تبلور یافته است.
ناگفته نماند که نقد من به سخن آقای عدالت‌نژاد، نقدی است به آن‌چه از ایشان در سایت‌ها آمده است و من به نقد کامل ایشان دسترسی ندارم (شایسته بود که برگزارکنندگان این نقد، نسخه‌ی کامل سخنرانی ایشان را پیش از این در اختیارم می‌گذاشتند) و البته علاقه و وقتی هم برای خواندن چنین نقدهایی پیدا نمی‌کنم.  وقتی که گفته‌های توهین‌آمیز ایشان را نسبت به سخنرانی‌های خودم دیدم، می‌توانستم در مورد این جنس از نگاه قضاوت دیگری بکنم؛ ولی این چنین پاسخ و واکنشی فراتر از شیوه اخلاقیِ من است که بخواهم لطف ایشان را با غرض‌ورزی جواب دهم.
اما در مورد ادوارد سعید باید به ناقد محترم یادآوری کنم که بلی، هستند کسانی که با ادوارد سعید موافق نیستند و همه نظرات وی را در باب سیاسی شدن مطالعات خاورمیانه و منابع محدود آن (که همین هم موجب موضع‌گیری ادوارد سعید در برابر شیوه‌های معمول در آکادمی‌های غربی شده) نمی‌پذیرند؛ ولی نباید از بستر تاریخی این استاد فلسطینی – آن‌هم در رشته‌ی «روزنامه‌نگاری» در دانشگاه کلمبیا در نیویورک – غافل بود و فراموش کرد که رسالت علمی‌ای که ادوارد سعید برای خود در نظر داشت، چه بود. کار ادوراد سعید، گامی متهورانه و جسارت‌آمیز بود تا چهره حقیقی ادعاهای شرق‌شناسانه در مورد امور آکادمیک مربوط به شرق را نشان دهد. همچنین ارزش تحدّیات سعید را زمانی می‌توان دریافت که آن را در کنار – و با ملاحظه‌ی – کار علمی به‌وجود آمده از سوی برنارد لوییس (از اساتید مطرح در مطالعات اسلام و یکی از شخصیت‌های مطرح در روش‎شناسی شرق شناسی) ببینیم. چگونه یک محقق در مطالعات اسلامی (آقای عدالت‎نژاد) چنین غیرمنصفانه، غیرمنطقی و تقریبابی‎پروا در مورد آثار ادوارد سعید قضاوت می‎کند؟ آیا این نشانه‌ی بی‎توجهی به زمینه‌های تاریخیِ مطالعات اسلام در غرب نیست؟
هدف من از این درس گفتارها تبیین پیشینه روش‎هایی بود که در طول یک قرن و نیم گذشته در غرب جریان داشته است که من آن را براساس سرفصل‎های آموزشی در دانشگاه‎های سکولار غربی ارائه کردم. من این سلسله سخنرانی‌ها را بر طبق همان سرفصل‎هایی که سالیان سال در آکادمی‌های مختلف تدریس کرده‌ام، ارائه بحث نمودم. اکنون البته زمان آن است که همکاران ایرانی‌ام برای فهم سیاستِ دانش (politics of knowledge) و روش‎هایی که در آن چنین ادعاهایی در مورد واقعیت‌ها مطرح می‌شود، سخت تلاش کنند و با خواندن دقیق منابع کلاسیک و مدرن اسلام پرده از واقعیات بردارند.
متأسفانه باید صریحاً بگویم که آسیب پژوهش‌های روشنفکرانه در ایران آسیب‌های اخلاقی و ناشی از خودشیفتگی‌های کاذب است و درمان آن شکستن غروری است که قلب برخی از روشنفکران ما را در مطالعات مربوط به اسلام و مدرنیته، قسی ساخته است. جریان روشنفکر ما در ایران کی قرار است عادت‌ بدش را در خواندن منابع دست دوم و دست سوم کنار گذارد و این بار منابع اصلی به زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی را بخواند؟ بی‌توجهی به منابع اصلی و عدم اهتمام به مباحث روش‌شناختی در علوم انسانی باعث می‌شود جریان روشنفکری در ایران ابتر بماند و از خلق میراث ماندگار خود  عاجز بماند. امید است که این تذکر نافع بوده و در اصلاح رویه‌های غیراخلاقی در عرصه‌های علمی مؤثر باشد.

دکترسعید عدالت‌نژاد در جلسه‌ نقد و بررسی کتاب “روش‌شناسی مطالعات اسلامی در غرب”، با احتیاط و رعایت ادبیاتی که لازمه اخلاق علمی است کوشید انتقادهایی را به کتاب “روش‌شناسی مطالعات اسلامی در غرب” مطرح کند اما پس از آن پرفسور عبدالعزیز ساشادینای تانزانیایی تابع امریکا، بدان واکنشی شخصی نشان داد که در سایت مباحثات و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات منتشر شد. این کتاب حاصل درس‌گفتارهای ساشادینا است که در حوزه‌ علمیه‌ قم برای پژوهشگران علوم دینی و طلاب ایراد شده است؛ موضوع این درس‌گفتارها نگاهی است به سیر مطالعات اسلام در غرب. سعید عدالت نژاد در در پژوهشکده‌ تاریخ اسلام درباره این کتاب سخنرانی کرد.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. مدرس

    ادعایی که هر دو بزرگوار دارند باید مورد توجه رسانه ها قرار می گرفت تا این تنش شکل نگیرد. ما وقتی گزارش سخنرانی جناب عدالت نژاد را می شنویم این توقع را نداریم که جناب ساشادینا چنان پاسخی بدهد. همان طور که خودشان می گوید ممکن است بد برای ایشان ترجمه کرده اند یا اینکه گزارش کامل به ایشاننداده باشند. اینجا پای ان واسطه رسانه ای در میان است که می خواهد فضا را به نفع خود آشفته کند.

  2. دوست سعید

    در متن منتشر شده در اینجا، دوست عزیز آقای عدالت نژاد به دو موضوع اساسی پرداخته است: اول چیزی است که وی «نقد رویکرد» خوانده، و دوم اشکالاتی موردی است که درباره ی آن گفته است: «حدود ۴۰ صفحه از کتابشان را علامت زده‌ام» ولی حتی به یک مورد اشاره نشده است. آنچه که عمدتاً در این متن منتشرشده به چشم می آید ناراحتی سعید عزیز است از آنچه که «رویکرد کلامی یا Apologetic یا مدافعانه» جناب ساچادینا می خواند. گذشته از آنکه عدالت نژاد به خطا، «کلام» را همان «مدافعه» دانسته است، هیچ روشن نکرده است که رویکرد مدافعانه از باورهای مذهبی، چه اشکالی دارد. آیا عدالت نژاد گمان می کند که رویکرد مدافعانه از باورهای مذهبی در تضادّ با روش (method) علمی است؟ اگر چنین است چرا ساچادینا را متهم به «خلط انگیزه و انگیخته» می کند و از اینکه در کتاب خود گفته است که «نوع ایمان فرد، چه نویسنده و گوینده، در نوع استدلال او تأثیر دارد.» انتقاد می کند؟ بله، ساچادینا یک پژوهشگر مسلمان و متدین است و انگیزه های مذهبی دارد. او بر خلاف روشنفکران عزیز ما نمی تواند از باورهای عمیق مذهبی خود دست برداردـ و چه بسا برای این کار دلایل متقن معرفتی داشته باشد ـ، اما این موضوع به تنهایی شاهدی بر عقیم بودن روش (method) پژوهشی او نیست. بهتر بود سعید عزیز به جای عصبانی شدن از مسلمان بودن پروفسور ساچادینا و افسوس خوردن برای فرهنگ کشور و پژوهشگاهی که کتاب این استاد بین المللی را چاپ کرده است، عمدتاً بر اشکالات محتوایی یا به تعبیر خودش «انگیخته»های ساچادینا متمرکز می شد و به مخاطب خود نشان می داد که مشکلات کتاب دقیقاً چیست.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.