بیفلسفه آب هم نمیخوریم!
علی مهجور
همه ما آدمها خواه ناخواه، گرفتار فلسفهایم؛ حتی آنهایی که نمیدانند فلسفه چیست. این گرفتاری شاید به سبب ضرورت فلسفهورزی باشد. واقعیت این است که وقتی از تصورمان درباره آدمها و حوادث تاریخی بیرون بیاییم، در زندگی روزمره نمیتوانیم بیفلسفه باشیم.
به ادیان فکر کنید: ادیان بیحکمت؛ ادیان بیاندیشه؛ مسیحیت بی مسیح و اسلام بدون علی. تاریخ مسیحیت بدون آگوستین و آکوئیناس و آبلارد و دنز اسکوتوس؛ تاریخ یهودیت بدون فیلون، موسی بن میمون و اسحاق بن حنین و تاریخ مسلمانان بدون فارابی، غزالی، ابن رشد، ابن سینا، سهروردی و صدرا. ایران بدون فردوسی، سعدی و خیام. دنیای خوبی بود؟ نبود؟ هیچکدام؟ دنیای خوبی بود چون خیلی چیزها نبود. مثلا سقراطی وجود نداشت که بمیرد؛ آبلاردی به دنیا نیامده بود که عقیم شود و از معشوقش جدا بماند؛ سهروردیای در دنیا نیامده بود که در زندان گرفتار شود و بمیرد یا کشته شود، مسیحی بر صلیب نمیرفت و علی بن ابی طالبی در این جهان متولد نشده بود تا از شدت حکمت و عدالتش به قتل برسد.
اما حالا همه ما آدمها خواه ناخواه، گرفتار فلسفهایم؛ حتی آنهایی که نمیدانند فلسفه چیست. این گرفتاری شاید به سبب ضرورت فلسفهورزی باشد. واقعیت این است که وقتی از تصورمان درباره آدمها و حوادث تاریخی بیرون بیاییم، در زندگی روزمره نمیتوانیم بیفلسفه باشیم. امروزه، رشتههای مختلف دانش با فلسفه گره خوردهاند. در هر زمینهی علمی اگر به فلسفهی a باور داشته باشی مسیر دانش را به شکل A طی میکنی و اگر فلسفهی b را پذیرفته باشی، مسیر B را پی خواهی گرفت. دانش پزشکی، زیستشناسی، فیزیک، شیمی و حتی ریاضیات همگی مبتنی بر پیشفرضهایی هستند که بررسی صحت و سقم آنها تنها در گستره فلسفه امکانپذیر است؛ نه در محدودهی خودِ آن دانش.
در علوم انسانی نیز وضع، به همین منوال است. تحولاتی که در علومی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ و علوم سیاسی رخ داده است، هرچند متأثر از عوامل گوناگونی بوده، درعین حال، فلسفه یا به مثابه یکی از مهمترین آن عوامل و یا به عنوان تحلیل، صورتبندی و نظامسازی از تحولات رخداده، نقش غیرقابل اغماضی را ایفا کرده است. لزوم استدلال کردن برای اتخاذ هر تصمیمی، امروزه منحصر به کلاسهای درس نیست. پر بیراه نیست اگر بگوییم اکثر مردم جهان، این روزها به این نتیجه رسیدهاند که اگر بتوانند برای اتخاذ تصمیمهای بزرگ، یکدیگر را قانع کنند، با هم حرف بزنند، نظر یکیدگر را جویا شوند و دست آخر، اگر با رضایت همه کسانی که آن تصمیم به آنها مربوط میشود، تصمیم بگیرند، دنیا جای بهتری خواهد بود.
آشوبهای دنیای امروز، خیلیها را به این فکر انداخته است که مشکلاتی همچون نابودی طبیعت، رشد کنترلناپذیر نابودکنندههای حیات طبیعی، شکلگیری گروههای خشونت طلب تروریست، توزیع ناعادلانه امکانات، برخوردار نبودن کسر بزرگی از جمعیت انسانی از رفاه نسبی و ناممکن بودن به کارگیری ابزارهای توسعه پایدار در بسیاری از نقاط جهان، حاصل ضعف بنیادهای اندیشگی و فقدان اصول فلسفی دقیقی است که جامعه بشری را از ایجاد یک مکانیسم پویا و راهگشا باز داشته است. ناهنجاریهای اجتماعی، سوء برداشتهای ویرانگر از دین و فرهنگ و ملیت، وقوع جنگها و سوء استفاده از دانش بشری در جهت از بین بردن انسان و جهان، بیتردید یا ناشی از فقدان اصول فلسفی مبتنی بر عقلانیت و مکارم اخلاق است و یا برآمده از باورهای مخربی است که بدون تأملات دقیق و حقیقتجویانه در جهت اهداف صرفا منفعتطلبانه به کار گرفته شدهاند.
در محدودهای دیگر، نظامهای آموزش و پرورش نوین، به کمک فلسفه تعلیم و تربیت، به این نتیجه رسیدهاند که انسانهای آینده برای تعامل بهتر با یکدیگر نیازمند آگاهی از شیوههای تفکر هستند. از این رو، از دوران ابتدایی تحصیل، به کودکان مهارت گفتگو و چگونگی اندیشیدن و بحث کردن درباره موضوعات مختلف را یاد میدهند. هر چه زمان میگذرد، ما به عنوان نسلی که سرعت تحولات زمانه، گاه غافلگیرش میکند، متوجه میشویم که درک و فهم کودکان امروز با کودکی دیروز ما تفاوتی جدی پیدا کرده است و همه عوامل اعم از رسانه و مدرسه و خانواده به این نتیجه رسیدهاند که بچههای امروز، به هر دلیل، پرسشگرترند، دیرتر قانع میشوند و به طور کلی درک و دریافت منطقیتری نسبت به بچههای دیروز دارند و این همه، ضرورت فراگیری و فهم اصول فلسفی و کسب مهارت فلسفه ورزی را بیش از پیش ایجاب میکند.
واقعیت این است که فلسفه در تارو پود زندگی ما بافته شده است. ممکن است متوجه نباشیم؛ اما واقعا نمیتوانیم وقتی مریض میشویم بیفلسفه دکتر برویم و وقتی گرسنه میشویم، بیفلسفه غذابخوریم. امروز بیفلسفه هیچ کاری نمیکنیم. حتی وقتی هیچ کاری هم نمیکنیم بازهم با فلسفه قرینیم. فلسفه زائیده وجود ما آدمهاست. در واقع، فلسفه ارمغان هستی ماست. فرقی نمیکند که تاریخ چگونه پیش میرفت و حوادث چطور یکی از پی دیگری قرار میگرفتند، اما دشوار است تصور اینکه اگر داستان تاریخ، این که امروز در کتابها میخوانیم نبود، فلسفه هم نبود. ما امروزه واقعا بیفلسفه آب هم نمیخوریم.
روز جهانی فلسفه گرامی باد!
همه ما آدمها خواه ناخواه، گرفتار فلسفهایم؛ حتی آنهایی که نمیدانند فلسفه چیست. این گرفتاری شاید به سبب ضرورت فلسفهورزی باشد. واقعیت این است که وقتی از تصورمان درباره آدمها و حوادث تاریخی بیرون بیاییم، در زندگی روزمره نمیتوانیم بیفلسفه باشیم.در گرامیداشت روز جهانی فلسفه