تعامل امام عسکری(ع) با فرقهها و جریانهای شیعی
نعمتالله صفری فروشانی: آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که امام حسن عسکری علیه السلام نسبت به امامان قبل از خود مظلومیت خاصی دارند. به این معنا که اگر به افرادی پیشنهاد می دادیم موضوع پایان نامه یا مقاله خود را به این امام اختصاص دهند تنها جوابی که می شنیدیم این بود که منابع در این زمینه محدود است و نمی توان مطلبی در حد یک پایان نامه تهیه کرد. بنابراین با درک ضرورت پرداختن به این موضوع، تصمیم گرفتیم یک جلسه از مجموعه جلسات سیره پژوهی را به این بزرگوار اختصاص دهیم. یک جنبه خاص از زندگی ایشان را انتخاب کردیم و امیدواریم که دیگران به جنبه های دیگر آن بپردازند. زمانی که این موضوع را انتخاب کردم تصور کردم در حد یک جلسه قابل ارائه نباشد اما در ادامه به این نتیجه رسیدم که یک جلسه گنجایش طرح همه جوانب این موضوع را ندارد.
این امام همام در سال 232 یا 231 بدنیا آمد که البته سال 232 مشهورتر است و در سال 260 به شهادت رسیدند. بنابراین نهایت عمر ایشان حدودا 28 سال می باشد و امامت ایشان که از سال 254 شروع شد بیش از 5 سال و اندی نبوده است . ایشان با سه خلیفه عباسی هم عصر بوده اند: 1- مستعین (248-252)؛ 2- معتز (252-255) و 3-مهتدی (255-256).
اگر توجه کنیم می بینیم که زندان های صریح امام ها از زمان امام کاظم علیه السلام شروع شد . بعد از ایشان غیر از امام رضا علیه السلام ، بقیه ائمه علیهم السلام یا به شدت تحت نظر بودند یا به زندان می افتادند. سئوال این است که علت این اقدامات چیست و چرا خلافت اینقدر نسبت به آنان حساس بود؟ در حالی که امام صادق علیه السلام فعالیت بیشتری داشتند ولی چنین وضعیتی را در مورد امام صادق علیه السلام شاهد نیستیم.
در زمان امام حسن عسکری علیه السلام چند فرقه وجود دارد؛ فرقه هایی مانند زیدیه و اسماعیلیه که البته ارتباط چندانی با امامیه ندارند. به این دلیل که اسماعیلیه در حال فعالیت زیر زمینی است و زیدیه هم در طبرستان حکومت تشکیل داده است و طبیعتا فرصت برخورد و مواجهه با امامیه را ندارند. البته بعدها در دوره فترت یادشان افتاد که می توانند به امامیه اشکال کنند؛ مانند ابوزید علوی و افراد دیگر. گروه دیگری که در این زمان وجود دارد واقفیه است. این گروه نفس های آخر را می کشد و در این دوره فعالیت زیادی ندارد. شاید یکی از مهم ترین گروه های فعال در این دوره، غالیان باشند که اقسام متعددی دارند:
1- غالیان طرد شده: آنها جایگاهی در میان شیعیان ندارند. امام علیه السلام صریحا آنها را لعن کرده است و قدرت زیادی نیز ندارند. بزرگ ترین آنها علی بن حسکه است. او شاگردانی دارد که امام علیه السلام را با اشکالات و شبهات شان اذیت می کنند. امام علیه السلام نیز در مورد آنها می فرمایند: این افراد «مستأکلین بنا» هستند یعنی به اسم ما مردم را می خورند.
2- غالیانی که از سوی شیعه طرد نشده اند و غلو اصطلاحی ملل و نحلی بر آنها صادق نیست. ممکن است در برخی آموزه ها تندروی داشته باشند اما قائل به حلول و اتحاد نیستند. البته از نظر رجالی متهم به غلو هستند.
3- خطرناک ترین جریان غالی که امتداد پیدا کرد و الان نیز در حال فعالیت است و از نظر جمعیت دومین جمعیت شیعه را دارد، فرقه نصیریه است. رییس آنان، محمد بن نصیر نمیری است که درگیری هایی با امام هادی و عسکری علیهما السلام داشته است. او ائمه علیهم السلام را در حد خدایی بالا می برد و بعدها در حد امامت و خودش را بعنوان نبی و بعدا بعنوان باب مطرح کرد.
البته فرضیه بنده این است که با توجه به شخصیت های بزرگی که به او پیوسته اند مانند حسین بن حمدان که او را بسیار تقدیس می کند بسیاری از چیزهایی که به آنها نسبت می دهند، ممکن است مطالب واقعی نباشند. مانند اباحه تمام محرمات ولی به هر حال، او کسی بوده است که خودش را منتسب به امامان می دانسته و از طرفی این برخوردها نیز از طرف امام با او می شده است.
فرضیه دیگر بنده این است که محمد بن نصیر با این کار، سعی می کند آموزه ای را به عنوان بابیت بسازد. در تفکر او باب، اختیار وسیعی دارد؛ تالی تلو امام است؛ همه اختیارات امام حتی علم و معجزه را نیز دارد. اینجاست که به برخی منابع نصیریه نیاز پیدا می کنیم. در باب پانزدهم کتاب الهدایته الکبری که نسخه خطی است، محمد بن نصیر به عنوان باب مطرح شده است.
روایاتی داریم که امام حسن عسکری علیه السلام به شدت ابوشعیب (محمد بن نصیر) را رد می کنند اما نصیریه این روایات را توجیه می کنند. به عنوان مثال در گزارشی آمده است امام حسن عسکری علیه السلام در جمعی نشسته بودند. از ایشان پرسیدند که آیا محمد بن نصیر وکیل شماست؟ امام فرمودند: خیر. به محمد گفتند که امام چنین چیزی فرموده اند. گفت: من که وکیل امام نیستم. آیا اگر از شما بپرسند سلمان وکیل امام علی بود؟ می گویید بله؟ من وکیل امام نیستم، باب امام هستم. امام علیه السلام موفق به سرکوبی کامل این گروه نشدند زیرا آنها رهبران جذابی داشتند و از مرکز حکومت دور بودند و در جاهایی مانند جنبلا و حمص زندگی می کردند.
گروه دیگر فعال در این دوران، فطحیه است. فعالیت آنها از زمان امام صادق علیه السلام تا این دوران ادامه داشت. سوال من این است که با روایات اثنی عشر چه می کردند؟ البته به نظر می رسد آنها عبدالله افطح را امام هفتم می دانند و بعد از او، امام موسی کاظم علیه السلام را امام هشتم می دانند. همین طور تا امام حسن عسکری علیه السلام که از نظر آنها امام دوازدهم می شود. در این زمینه باید بررسی کرد که نسبت به حضرت مهدی علیه السلام و مساله غیبت چه نظری دارند. اگر طرفداران این گروه، افرادی عادی و عامی بودند امکان داشت قبول کنیم که به خاطر تعصب و ارادت خاصی که به عبدالله افطح دارند، چنین اعتقادی دارند و نمی خواهند امام نبودن او را قبول کنند؛ اما این گونه نیست. در بین آنها افرادی مانند خاندان بنی فضال مشاهده می شود که عیاشی درباره این خانواده می گوید: فقیه تر از این افراد ندیدم که در هر علمی واردند.
فرزند دوم، جعفر است که از همان زمان امامت امام هادی علیه السلام با برادرش و با امام سازگار نبوده است و با مخالف امام علیه السلام همدست می شده است. مثلا در سال 248 حارث بن حاتم قزوینی یکی از بزرگ ترین وکلای امام در سامراء با یک وکیل دیگری که امام می فرستد بنام علی بن جعفر حمانی درگیر می شود و امام نیز او را عزل می کند، اما به شیعیان می فرمایند چیزی به او نگویید. حارث بن حاتم می فهمد و جریان شدیدی علیه امام راه می اندازد، علیه امام تبلیغ می کند، اموال ایشان را پس نمی دهد.
در این دوران جریانات امامی نیز بودندک ه هر کدام بحث مستقلی می طلبد و در اینجا تنها به سرفصل های آن اشاره می کنم. در این زمینه برخی از شخصیت های امامیه را مطرح می کنم که هر کدام یک جریانند:
2- سعد بن عبدالله اشعری
3- ابوهاشم جعفری
4- عبدالله بن جعفر حمیری
5- احمد بن اسحاق
6- یعقوب بن اسحاق بصری
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که امام حسن عسکری علیه السلام نسبت به امامان قبل از خود مظلومیت خاصی دارند. به این معنا که اگر به افرادی پیشنهاد می دادیم موضوع پایان نامه یا مقاله خود را به این امام اختصاص دهند تنها جوابی که می شنیدیم این بود که منابع در این زمینه محدود است و نمی توان مطلبی در حد یک پایان نامه تهیه کرد.
بنابراین با درک ضرورت پرداختن به این موضوع، تصمیم گرفتیم یک جلسه از مجموعه جلسات سیره پژوهی را به این بزرگوار اختصاص دهیم. یک جنبه خاص از زندگی ایشان را انتخاب کردیم و امیدواریم که دیگران به جنبه های دیگر آن بپردازند. زمانی که این موضوع را انتخاب کردم تصور کردم در حد یک جلسه قابل ارائه نباشد اما در ادامه به این نتیجه رسیدم که یک جلسه گنجایش طرح همه جوانب این موضوع را ندارد.