گفتگوی کاشی و فیرحی و خانیکی درباره روشنفکری
اعتماد در نخستین شماره این هفته، به گزارش میزگردی با حضور سه تن از اساتید دانشگاه پیرامون «روشنفکران و عرصه عمومی» پرداخته و چهارمین بخش از یادداشتهای «فلسفه و زندگی روزمره» را به چاپ رسانده است.
روزنامه اعتماد در صفحات 8 ، 9 و 10 به انعکاس میزگرد این روزنامه با موضوع «روشنفکران و عرصه عمومی» با حضور کاشی، فیرحی و خانیکی پرداخته و در بخشی از مقدمهای آن نوشته است:
«…. علت اینکه روشنفکران ما آن طور که باید و انتظار میرود در جامعه نمیتوانند منشا اثر باشند، به نداشتن مخاطب برمیگردد. اینکه آنها در مخاطبگیری بیتوفیق هستند، عوامل مختلفی دارد که یکی از آنها بیتردید بسته بودن فضا و اعمال محدودیتهای متعدد در زمینه فعالیتهای آنان است….»
آنچه در پی خواهد آمد، نکات منتخبی از این میزگرد است که در اعتماد به چاپ رسیده است:
محمدجواد غلامرضاکاشی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی:
– عرصه عمومی یک عقلانیت ارتباطی است.
– شریعتی؛ عالیترین تجلی روشنفکری ما است.
– جامعه پیچیدهتر آن چیزی است که ما فکر میکنیم.
– ملکیان دغدغه عرصه عمومی را دارد اما با نوعی بیمعنا کردن آن.
-روشنفکری که دایما یأس ایجاد میکند به جای تولید معنا برای جامعه آن را از معنا تخلیه میکند.
– عرصه عمومی یک عرصه مرتبا روزآمد است، بنابراین مرتبا باید با توجه به تحول متغیرهای پیرامونی، جهانی و ملی آن را بازتعریف کرد.
– مشکل من با روشنفکر دینی پس از انقلاب این است که نه فقط به عرصه عمومی توجه ندارد، بلکه آن را خصم خود اعلام کرده و عامدانه گزارههایی را میسازد که آن را به سخره میگیرد.
– این جامعه در حال از دست رفتن است، در حال طی کردن یک زوال فرهنگی است. نباید دیگر انتظار داشته باشید این اتفاق محصول خوبی بدهد گاهی میدهد اما منطق آن دیگر این نیست.
– امروز با یک خلأ بزرگ مواجه هستیم. انگار فضای زیست شهری ما با یک گمنامی مواجه است. به اعتقاد من این عامل اصلی است که ما احساس بیاخلاقی در جامعه و گسیختگی در فضای عمومی میکنیم و گمان من این است که این شرایط، شرایط خیلی خطرناکی است.
– مرحوم شریعتی متوجه بود که جامعه باید تغییر کند و این تغییر نیز باید روی معنایی باشد که بخشی از آن در ادبیات دینی نهفته است بنابراین توانست بهگونهای تولید معنا کند و به شنونده امید دهد که فردا اتفاقی رخ خواهد داد و من نیز باید در این اتفاق سهمی داشته باشم.
– اینکه آقای دکتر خانیکی میفرمایند زمان و مساله اصلا عوض شده، ما مساله را خیلی نباید هگلی یا مارکسی ببینیم و بگوییم بالاخره سرنوشت امروز ما سرنوشت ۵۰۰-۴۰۰ سال قبل اروپا است. ما که نمیتوانیم در حال حاضر چنین فکری کنیم همان طور که بعضیها داشتند این فکر را میکردند.
– روشنفکری ایران بعد از انقلاب با یک موج نئولیبرال جهانی نیز همراه بود اما نخستین کاری که کردند اساسا دین و ارزشهای دینی را از ساختارهای زبانی خود کنار گذاشتند. بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم آن زبانی که جانشین شد از اول نیز این قدرت را نداشت که بتواند مجددا آن ساختار عمومی و عرصه عمومی را به نحوی که قبل از انقلاب بود با آن قدرت بازآفرینی کند.
– جایی که من با استاد ملکیان حرف دارم این است که ایشان بارها در سخنرانیهای خود میگویند که مستبدان نمیدانند این برای آنها خطرناکتر از همه حرفهاست. یا درباره اصلاحات با همان مبانی خودشان میخواهند تئوریپردازی کنند…. من نگران هستم کسانی اینگونه فکر کنند و خود ایشان نیز به این فکر کمک کنند که حالا نتیجه منطقی آن همان مسیری که با شریعتی آغاز شد، در دکتر سروش ادامه پیدا کرد، به راه ایشان رسیده است و مثلا گفته شود حالا اگر ما از تجربیات گذشته خوب درس بگیریم، راه آن این است که به عرصه فردی برویم و خود را اصلاح کنیم این گونه جامعه نیز اصلاح میشود. این نکتهای است که ایشان به صراحت گفتهاند.
داوود فیرحی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران:
– جامعه چارهای جز احیای بحثهای روشنفکری ندارد.
– روشنفکران بعد از انقلاب همیشه دچار سرگیجه شدهاند.
– سیاست در ایران هنوز حوزه امنی نیست. حوزه پرریسکی است.
– حوزه عمومی همیشه وجود داشته و دارد؛ فقط دامنه آن کم و زیاد میشود.
– اگر روشنفکری حرف حساب برای گفتن داشته باشد مشتری آن وجود دارد.
– روشنفکری دینی نیز در تلهای افتاد که به تضعیف بیشتر عرصه عمومی کمک کرد.
– لازم نیست روشنفکران جامعه را احیا کنند باید به احیای روشنفکران در جامعه فکر کرد.
– هر کس که وارد حوزه سیاست میشود یک نوع احساس ناتوانی و سرخوردگی پیدا میکند.
– اگر روشنفکران بپذیرند که در همه حوزهها نقد دولت (دولت = حاکمیت) نقد دین است آن وقت دولت میتواند هر نوع نقد دینی را در خصوص روشنفکران به بددینی متهم کند و آنها را از جامعه دینی دور کند.
– به نهیلیسم روشنفکری در ایران باید توجه کرد. نهیلیسم روشنفکری یک نوع فاصله بین فیزیک و متافیزیک روشنفکری است که در حال ظهور است؛ در آرمانها یک چیزی وجود دارد که نمیتواند حتی گوشهای از آن را عملیاتی و اجرایی کند و این خود باعث میشود که اینها مشکل پیدا کنند.
– روشنفکر به جای اینکه بتواند آن پیشزمینههای مذهبی و فرهنگی جامعه را نگه دارد و برجسته کند و آن را در مقابل فرضا فشارهایی قرار دهد که از ناحیه سیاست بر جامعه وارد میشود، همه اینها را یکجا داخل باکس سیاست گذاشته و بعد وقتی شروع میکند سیاست را نقد کردن طوری عمل میکند که انگار در حال نقد مذهب و فرهنگ جامعه است و بعد جامعه هم طبیعتا عکسالعمل نشان میدهد.
هادی خانیکی، استاد دانشگاه تهران:
– نقش روشنفکر بعد و قبل از انقلاب خیلی متفاوت شد.
– عرصه عمومی هست اما شکلش عوض شده و روشنفکران در آن غایباند.
– زیر پوست شهر، جریانهایی وجود دارد که اینها آن با نام و نشانهای قبلی نیستند.
– نسل من در جریان انقلاب، هنر را فقط ابزاری برای به کار بردن نگاه سیاسی خود به کار میبرد.
– اگر ما به دکتر شریعتی برمیگردیم به نظر من اگر حسینیه ارشاد را از او بگیریم نمیتوانیم درباره او و عرصه عمومی صحبت کنیم…. حسینیه ارشاد روشنفکری که امروز درباره او صحبت میکنیم کجاست؟ مسجد هدایت او کجاست؟ حتی همین وضعیت را میتوانیم بعد از شریعتی نیز ببینیم.
– من هم با این نظر دکتر کاشی موافق هستم که ایشان بیشتر به یک نوع دگردیسی در نسلهای روشنفکری ایران باور دارند که به هر حال وقتی روشنفکر از قلمرو عمومی بیرون آمد حال دامنه تاثیرات آن نیز فرق میکند. البته با قید اینکه ایشان نقش روشنفکر را نیز در تحول حوزه عمومی زیاد دیده است.
– زبان روشنفکری که میخواهد از طریق مداخله در حوزه سیاست کاری را انجام دهد مثل کاری که شریعتی میکرد دیگر با تردیدهای آکادمیک سازگار نیست. آنجا حکم میدهد، حرف قطعی میزند، دنبال مقاله ISI نیست و در هیچ ژورنالی قطعا چاپ نمیشود اما بعد نوعی اختلاط در مراحل بعدی به وجود میآید.
– من اگر بخواهم از یک روشنفکر تاثیرگذار نام ببرم شفیعیکدکنی است. او را روشنفکر تاثیرگذار میدانم. اگرچه حوزه او ادب و تاریخ و امثال آن است اما میگویم که اتفاقا چون توانسته جامعه و فرهنگ خود را بشناسد و به همین دلیل است که آن حوزهای که کسی مثل شفیعیکدکنی تاثیرگذار است شاید کمتر کسی تاثیرگذار باشد.
کسی میتواند حرف بزند که میتواند سکوت کند
روزنامه اعتماد در صفحه 16 چهارمین بخش از یادداشتهای محسن آزموده با موضوع «فلسفه و زندگی روزمره» را زیر عنوان «هیس! هستی سخن میگوید» منتشر ساخته و در بیان چرایی اهمیت زبان وچگونگی به کارگیری آن نوشته است:
«مباحث فیلسوفان درباره زبان اما تنها به حرف زدن اختصاص ندارد، آنها بحثهای مهمی هم درباره حرف نزدن دارند، درباره سکوت. حتی یکی از فیلسوفان مهم قرن بیستم تا آنجا پیش رفته که میگوید: «فقط کسی میتواند حرف بزند که میتواند سکوت کند».
وی با اشاره به پایان یافتن «رساله منطقی و فلسفی» به عنوان مهمترین کتاب ویتگنشتاین با این تعبیر که «از آنچه نمیتوان از آن سخن گفت، باید به سکوت گذشت» از قول آورده است: «درباره بعضی چیزها مثل مباحث اخلاق نمیتوان حرف درست و حسابی (به زبان فلسفی معنادار) زد و بهتر است به جای وراجیهای بیمعنا و غیرموجه درباره آنها سکوت کرد.»
دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز:
روز پنجشنبه هیات وزیران کشورمان واردات کالاهای عربستانی یا هر کالا از مبدأ این کشور را از کلیه مبادی ورود کالا به کشور از جمله مناطق آزاد و ویژه اقتصادی ممنوع اعلام و تصویب کرد؛ سفر عمره نیز کما فی السابق تا اطلاع ثانوی متوقف میماند.
آیتالله جوادیآملی: اگر رفتن به در سفارتخانه و آسیب رساندن به آنها برخلاف قانون است، بالاخره چه داعی دارد برای خودمان زحمت ایجاد کنیم؟ مردم بدانند راههایی وجود دارد که عربستان را سرجایش نشاند.
آیتالله مکارم شیرازی: اگر تندروها به مقدسات دیگران توهین نکنند، ما میتوانیم شاهد موفقیتهای بسیاری باشیم؛ شیخالازهر از منادیان تقریب است، اما اخیرا متاسفانه مقداری مسیر خود را عوض کرده و مواضع تندی اتخاذ کرده که جای تعجب دارد و ما نیز در همین زمینه نامهای خطاب به وی نوشتیم و نکاتی را که ضروری برای تقریب میدانستیم، گوشزد کردیم.
آیتالله نوری همدانی: تعلیم و تربیت هنر است، شغل نیست و انسانهای بزرگ براساس همین تعلیم و تربیت صحیح ساخته میشوند. معلمان و مربیان باید ابتدا خود را بسازند و بعد با سیره خودشان براساس تعالیم دینی و اسلامی دانشآموزان را تربیت نمایند به گونهای که شبهات و ابزارهای دشمنان نتواند آنان را متزلزل کند.»
اعتماد در نخستین شماره این هفته، به گزارش میزگردی با حضور سه تن از اساتید دانشگاه پیرامون «روشنفکران و عرصه عمومی» پرداخته و چهارمین بخش از یادداشتهای «فلسفه و زندگی روزمره» را به چاپ رسانده است.مرور مطبوعات/ شنبه 19 دی / روزنامه اعتماد