سارا شریعتی: زمینه اجتماعی کنونی، بستر مساعدی برای غم، ناامیدی و نارضایتی است
اعتماد در شماره امروز به انعکاس سخنرانی سارا شریعتی، استادیار دانشگاه تهران، حسن محدثی استادیار دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز و سروش محلاتی، پژوهشگر دینی معاصر در نشست «دین و شادی» پرداخته است.
روزنامه اعتماد در صفحه 7 ، گزارش عاطفه شمس و محسن آزموده از میزگرد «دین و شادی» به میزبانی انجمن جامعهشناسی ایران را به چاپ رسانده و عنوان آن را از میان سخنان «سارا شریعتی» انتخاب نموده است: «شادیهای فردی؛ نیازمند تایید اجتماعی»
*سارا شریعتی به عنوان نخستین سخنران این میزگرد، دلیل برگزاری این نشست در انجمن جامعهشناسی را، تبدیل شدن شادی به یک مساله اجتماعی عنوان کرد و با بررسی نسبت بین دین و شادی از نگاه جامعه شناختی گفت: «این پرسش مطرح است که نسبت دین با شادی و سهم سیاستگذاری دینی در شادی چگونه است…. ادیان مختلف، نسبتهای مختلفی با شادی برقرار میکنند.»
شریعتی در ادامه به سه نکته درباره تشیع و شادی اشاره کرده است:
– نکته اول این است که تشیع از منظر دیگران به عنوان مذهبی شناخته میشود که برای رنج، موقعیت خاص و مقدسی قایل است و آنها از تشیع به عنوان دکترین رنج یاد میکنند….
– نکته دوم، حوزه مناسک شیعی است که عاشورا محور است. در واقعه عاشورا فرهنگ گناه، توبه، تجدید عهد و یاری کردن مفهوم خود را به دست میآورند و بنابراین هویت شیعی با مناسک پیوند خورده است.
– سومین برش نیز اهمیت خاصی است که فرهنگ شیعی برای ذکر و ذاکرین قائل است و در هر مناسبتی به یادآوری مظلومیت شیعیان نگاه ویژهای شده است. به همین جهت فرهنگ خاصی برای عزاداریها تدوین شده است.
– تا زمانی که زمینه اجتماعی برای تایید شادیهای فردی ما وجود نداشته باشد، هیچ تئولوژیای نمیتواند شادیآفرین باشد.
– ما نیازمند ساخت الگوهای شادی هستیم. به نظر میرسد ما در ساخت این آیین شادی بخش، ناتوان هستیم زیرا تا حدی آیین خود را محدود میکنیم که هر گونه نیاز محدود میشود و امکان بیان خود را ندارد.
*حسن محدثی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز که با یک مقاله ۸۰ صفحهای درباره موضوع همایش در این برنامه حاضر شده بود، با اشاره به اینکه روی موضوع نسبت دین و شادی تحقیقاتی انجام داده، گفت: متاسفانه همه سخنرانان نسبت به پیش نیازهای جدی شادی بیتوجه بودند، گویا همهچیز بدیهی است و همگی روی مفاهیم تفاهم داریم. کسی توضیح نداد شادی چیست و چگونه تعریف میشود؟
محدثی در ادامه به این نکات اشاره کرده است:
– ما به عنوان جامعه شناس درباره شادی که یکی از چهار عاطفه اولیه انسانی است بحث میکنیم، زیرا ایجاد همبستگی کرده و به نوعی ایجاد یک حیثیت اجتماعی میکند.
– ایران به نسبت سایر کشورها از لحاظ شادی در مرتبه پایینی قرار دارد و همین موضوع نشانگر آن است که شادی در کشور ما مساله دارد.
– انباشت تاریخی اندوهناک یا حافظه رنج و غم ما میتواند به عنوان یکی از دلایل کم بودن شادی در جامعه باشد، همچنین همسازی سوگ فرهنگی با سوگ قومی و ترکیب آنها سبب شده اندوه در ایران درازدامن شود. اما ما امروز این امکان را داریم که به سمت بازخوانی میراث اسلامی برویم و اثبات کنیم که دین، امور عادی و عاطفی را نفی نمیکند.
*حجتالاسلام سروش محلاتی، پژوهشگر دینی معاصر نیز با تاکید بر اینکه موضوع دین و شادی یک موضوع میان رشتهای است، لازمه بررسی همهجانبه این موضوع را بحث روانشناسان، جامعه شناسان و عالمان دینی دانسته است.
سروش محلاتی در ادامه اشاره کرده است:
– برخی سعی دارند همه تاریخ شیعه را به واقعه عاشورا و عزاداریهایش تقلیل بدهند و به عبارت دیگر تشیع را در امام حسین (ع) خلاصه کنند.
– سخنگویی درباره دین به قشر وسیعی از جامعه واگذار شده که عالم دینی نیستند و اطلاعات صحیحی درباره دین ندارند؛ قشر مداحان جزو این دسته هستند، آنها عالمان را به حاشیه کشاندهاند و برای مردم تعیین میکنند که چه دینی داشته باشند و چگونه دینداری باشند، به بیان دیگر عالم دینی در جامعه امروز مهجور است.
– شادی با وضعیت معیشت و زندگی انسان گره خورده است، چگونه از فردی که نان برای خوردن ندارد، توقع داشته باشیم شاد باشد؟ به عقیده من تزریق شادی به جامعه دردمند، ظلم به مردم آن کشور بوده و جنبه مخدر دارد، چون صحبت کردن از شادی در این جامعه به معنای سرگرم کردن آنها به امر دیگر است، در حالی که مردم باید واقعیتهای جامعه را ببینند.
*اعتماد در ادامه به انعکاس سخنان مقصود فراستخواه در پنل صبح این همایش پرداخته است که در گزارش دیروز این روزنامه و «بررسی مطبوعات دوشنبه 5 بهمن» در دین آنلاین بازتاب یافته بود.
دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز:
– آیتالله واعظ طبسی: بدون شک جریان حزبالله بر همه جریانات برتر و بهتر است؛ اصولگرایی یعنی حزباللهی، اصولگرا یعنی جریانی که از جنبه فکری و عقیدتی و سیاسی و اجتماعی، براساس دین عمل میکند و خود را در برابر خدا و انبیای الهی و مردم مسوول میداند.
– رییس مجلس: سعودیها مسلمان و از برادرانمان هستند و با آنان مشکلات اساسی نداریم، اما در درک و حل مشکلات جهان اسلام دچار اشتباه شدهاند.
– محمدی گلپایگانی: مقام معظم رهبری در دو نامهای که به جوانان اروپا و امریکا نوشتند، میخواستند نقشه سیاستمداران غربی را در استعمار فکری جوانان بر آب کنند و آنها را با اسلام حقیقی آشنا کنند. در حالی که قرائت سیاستمداران غربی از اسلام معرفی این دین به صورت خشونت طلب و چهره خشن و به نمایندگانی از گروههای تروریستی مانند داعش، النصره و طالبان است….
اعتماد در شماره امروز به انعکاس سخنرانی سارا شریعتی، استادیار دانشگاه تهران، حسن محدثی استادیار دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز و سروش محلاتی، پژوهشگر دینی معاصر در نشست «دین و شادی» پرداخته است.مرور مطبوعات/ سهشنبه 6 بهمن / روزنامه اعتماد
بسم الله الرحمن ارحیم
هنر: هنر پیدایش روحی ارزشمند درظاهر و پنهان مخلوق صاحب هنر است .
در اینجا مقصود ما از هنر هنری است که می آفریند ، همانطور که خداوند نفس را آفریده است تا به مرز بلوغ و بالندگی در رسد و مستمع و بیننده را از خوف و خواب آلودگی خارج کند و دقایق و آناتی چند فرد را به تعمق در خود وادارد.
هنر فی نفسه تکامل گراست و هنرمند در این سیر تکاملی هم بر اسب رام و زیبای جهان سوار است و هم بر نفسی بالا برنده تا ستیغ زمان و گذر از هیولای جهان و تصاحب قلب خداوند .
زهی خوش یمنی و سعادت برای این هنرمند که از خصم اغواگر نهراسید و با افسار اراده، اسب سرکش نفس را مهار کرد و مهر از دلی فرو بسته بر انداخت .
تا بدانجا که با کلید نفس به تکامل گرایید و دروازه های عبودیت و رضایت حضرت آفریدگار را برگشود و با نفس مطمئن و مطمئنه به فردوس برین باز آمد.
در این شرح در می یابیم که علم هنر ، بستگی تام به دانش فلسفه ، عرفان ، تاریخ هنر، و تاریخ مذهب و انسان می یابد.
مثلا” فلسفه اومانیسم نوعی خود محوری به جای خدا محوری است.
خود در جهان هستی ،خدایی بلا منازعه و تکامل یافته است و خداوند خود انسان است .
خودی بی مسئولیت ،خودی گریزان از جامعه بشری .
خدایی که خلایق پیرامون خود و جهان را مانند پشه می بیند که جز وزوز هنری ندارند و جز تولید کود انسانی هنرمند نیند و اینان همان کود بچگانند.
اما این انسان ، که خدا شده مکاتب نیکلسون و دیگرانند قادر نیست بال مگسی را خلق کند یا اتمی را به عرصه ظهور آورد و یا چشمه خضر از زمین بجوشاند یا مرآتی خدا بین در برابر مشتاقان پدید آورد.
گویی شبستری و سروش در دامان این مکتب اسیر گشته اند .
آنها و شرکایشان همگی قادر نیستند تا قطره آبی از آسمان فرود آورند .
یا آنکه دختری باکره را فرزندی بخشند.
در جایی شریعتی اظهار می دارد که اگر جامعه ما همگی مانند حلاج و بوعلی سینا بودند ، جامعه ما دیوانه خانه می گردید.
سخن ایشان یاد آور خود باختگی فلسفی و عرفانی نامبردگان و نیز مقلدان اینان است.
زیرا بوعلی بر خداوند و محمد پیامبر منت می گذارد و معاد جسمانی را بدین سبب می پذیرد که حضرت رسول می فرمایند .
خداوند در توبیخ مدعیان از این صنف فرمودند که بر خدای و رسول منت ننهید بلکه این خداوند و رسول است که بر شما منت می گذارند که راه رشد نفس و ارشاد بندگان را نازل فرموده است.
و حلاج نیز خود نمی داند که چه می گوید و چه می خواهد ، کژدم و مور و ملخ و شپش و دیگر حشرات مانند مرادش ابن عربی در اندامش خانه کرده اند و هر دم خدا خدا می کند.
و به حدیث حضرت رسول بی اعتنا و بی سواد ،که نظافت نیمی از ایمان است.
بر این اساس، هنر پروانه صفت و با مسئولیت می خواهد تا برای جامعه وسیلتی فراهم آورد ،تا بدان، آگاهی و شعور معنوی خود را ارتقاء بخشد و از منتقدان ناسزا گو بیم نورزد .
حال وقتی در اعماق تحقیق غیر عالمانه پروفسور لویی ماسینیون سفر می کنید و برداشت هرمنوتیکی وی را از عرفان شرقی به کاوش می نگرید . نتیجه ای جز کفر و الحاد و توحید از منظر لویی نمی بینید یک در هم پیچیدگی گمراه کننده که پرده ای از ابهام بر بینش مخاطب می افکند.
در این تدقیق و نگرش شرقی از عرفان حلاج، ماسینیون، بر لبه تیغی حرکت می کنید که هر لحظه می بایست در انتظار قیچی شدن در مانید.
نوعی به سخره گیری مفاهیم توحیدی و مذهبی ، در تحلیل لویی از عرفان حلاج قابل مشاهده است.
این هم از تحقیقی که پژوهشگر ما را به حیرت و سرگردانی فرو میبرد.
و مبلغ خدایی است بی تکلیف ، خودخواه ، و خورنده بی مهابای شراب عقل افکن ، وتجاوز گربه حقوق سایرین و بی رنج در مرداب جهل و جامعه.
سخن بسیار است و گوش شنوا نیز بسیار ، و این گونه بود که بهائیت در جامعه ایران سر برآورد.
در تحقیق فلسفی – عرفانی مستشرقین ازجمله ادوارد براون و ماسینیون و نیکلسون و سایرین، فلسفه اگزیتانسیالیستی و اومانیستی جای خود را به فلسفه توحیدی و الهی می سپارد.
و ما نیز از اینکه آنها خوراک فکری و معنوی آماده در اختیارمان می گذارند به تمجیدشان
می پردازیم و لذت می بریم و از اینکه به تحلیل ها و داده های ذهنی آنها بپردازیم ، آنها را از روی پز و افاده روشنفکری می پرستیم.
بدینسان در می یابیم که در تحقیق در باب هنر و آفرینش هنری ، هنرمند نیازمند پشتوانه علمی و فلسفی – عرفانی و تاریخی است.
لذا هنرمند در ارائه مخلوق هنری خود در آغاز باید خود را ببیند ، خودی که خالقش خداست ، یا به عبارتی نفسی که خداوند آن را خلق نمود و راهی مستقیم برای رشد و پختگی او قرار داد.
فلذا هنر، بیدارگر مردانی شریف و زنانی اندیشمند و انسانهایی است که از مرز خود بینی گذشته اند و تا بدانجا قدم پیش نهاده اند که جز نوری خیره کننده و شعفی پا برجا و ذره هایی ذاکر و نسیمی دل انگیز و نیرومند و نا مرعی در هنر نمی بینند.
پس هنرمند متعهد و دلیر، هنرمندی است که شجاع باشد و در تمام لایه های مخلوق هنری خود مخاطب و بیننده را به تفکر در باب خود ، و جامعه و جهان و پس از مرگ درگیر کند.
دریغا که دکترین هنر مذهبی علارغم گفتارهای پیشین ما تبیین نگردید.
و هنوز این باور در اندیشمند و هنرمند ما ریشه ندارد که ورود در این عرصه چه نتایج گهربار و غیر قابل انتظاری خواهد داشت.
یقینا” هنر متعهد به مذهب و رستگاری، برکات فوق العاده ای نصیب جامعه جهانی خواهد نمود.
از اینکه پاسخ شما را ندهم دریغ نمودم ای کاش نگارنده هم می توانستم در این زمینه منشاء اثر قرار گیرم.
اما مجال عمل و سخن نیست ، تهدید به انضمام تخریب و هزینه ما را به سکوت وادار خواهد نمود. همین دیروز بود که هشت ساعت را در خاموشی بسر بردم.
سید محمد رضا حسینی 19/3/1395