شیعهی هند: ضرورت خودآگاهی، فرصت بازیابی
علی الماسی
در حال حاضر شیعیان، جایگاه شایستهای در هند ندارند. این، به علت تحت فشار بودن جامعهی شیعی طی دو قرن اخیر است. اکنون اما، آنها با درک صحیح شرایط، میتوانند جایگاه خود را در جامعه و سیاست هند، بازسازی کنند و از شهروندی درجه دو[1]، به یک عضو تمام عیار و فعال در جامعهی پویای هند تبدیل شوند. یادداشت حاضر درصدد است ابتدا وضع کنونی شیعیان و افول و انحطاطشان را در هند معاصر تبیین کند تا ناظر به آن، بتوان از عوامل رشد و خودبازیابی جامعهی شیعی طی چند دههی آینده سخن به میان آورد.
طی دو قرن اخیر، شیعهی هند به عللی ناخواسته، در سراشیبی افول قرار دارد. البته این سراشیبی، گاه کند و گاه تند بوده است و طی زمان، دستخوش تغییراتی شده است. اما آنچه یقینی است، وضعیت نابسامان شیعیان در هند معاصر است که لازم است بهبود یابد و راههای نرفتهای که آنان لایقش هستند، پیموده شود. نگارنده افول، چگونگی و علل آن را در مقالهای دیگر شرح داده است.[2]
اخیرا اما، به علل وعواملی، شرایط به گونهای مهیا شده که امکان رشد جامعهی شیعی در هند بیشتر شده است و آنها میتوانند بخشی از عقب افتادگی خود از دیگر گروههای تاثیرگذار را جبران نمایند و نقش سازندهتر و فعالتری نسبت به آیندهی کشور خود ایفا کنند؛ چه اینکه مشارکت بیشتر آنها در آیندهی درحالِ رشد هند، تا حدی موجب استیفای حقوق پایمال شدهی آنها نیز خواهد شد. اگرچه در بهترین حالت ممکن هم، بعید است آنها بتوانند به دوران شکوفایی و اقتدار خود بازگردند. در آن دوران، شیعیان قدرت سیاسی بخشهایی از هند را در اختیار داشتند. جامعهی شیعه توانسته بود عالمان بسیاری را در خود پرورش دهد. اقلیت شیعه به راحتی اعمال عبادی خود را انجام میداد و هویت خود را نیز مخفی نمیکرد.
برای اینکه بتوان راهکاری مناسب جهت ورود ایشان به عرصهای نو در جامعهی رو به رشد هند ارائه کرد، لازم است شرایط کنونی هند را فهرستوار مرور نمود و از خلال آن مولفههایی را که موجب رشد شیعیان میشود، استخراج نمود.
دو. شرایط سیاسی مذهبی هند معاصر و عوامل تجدید حیات شیعیان
برخی مختصات جامعه سیاسی مذهبی هند معاصر که با ضمیمه کردن به همدیگر میتوان از آن برای تجدید حیات شیعیان راهکارهایی پیدا کرد، به شرح ذیلند:[3]
1.احزاب مهم هند
هند دارای دو حزب مهم و عمده است:
حزب کنگره: این حزب در سال 1885 – نه به شکل حزب- بلکه با نام کنگرهی ملی هند تاسیس شد و بعدها در سال 1920به شکل یک حزب رسمی اعلام موجودیت نمود. اکنون این حزب یکی از دو حزب اصلی و عمدهی هند است.
حزب جاناتا: پس از افول نسل اول و بزرگان حزب کنگره مانند گاندی و نهرو، این حزب اقتدار اولیهی خود را از دست داد و نوبت به ظهور برخی از احزاب کوچکتر ایالتی رسید. یکی از این احزاب، حزب BJP یا حزب جانّاتا است. ابتدا این حزب، با شعارهای ملیگرایانه وارد عمل شد و توانست در بحبوحهی اختلافات فرقهای هندوها با مسلمانان (بهخصوص در جریان تخریب مسجد بابری) خود را مطرح کند و کمکم در اواخر قرن بیستم قدرت را در دست بگیرد. [4]
2.مشکل اهل سنت با حکومت هند
نکتهی مهم این است که دو حزب مذکور، بهرغم رقابت درونی خود، رقیب اصلی و مهم خود را مسلمانان میدانند. البته از دیدگاه آنان، اهل سنت رقیب اصلیشان است؛ به این دلیل در مقایسه با اهل سنت، شیعیان نه تنها رقیبی برای آنان بهحساب نمیآیند، بلکه بالقوه، (بر اساس سیاست توازن منفی) میتوانند قدرت سنیان هند را کنترل و محدود کنند.
3.رابطهی سنتی ایران و شیعیان هند
همواره در تاریخ هند، شیعیان از ایران متاثر بودهاند. در قرون پیشین، حکومتهای مسلمان هند، اغلب، مورد حمایت و احترام حکومتهای ایرانی بودهاند. حتی در مواردی، برخی از این حکومتها از ایران نشأت گرفته است. در یکی دو قرن اخیر نیز ایران، به علت شیعه بودن شاهانش مورد علاقه شیعیان هند بوده است.[5] بعد از انقلاب اسلامی ایران، این علاقه به اوج خود رسید، بلکه از این زمان به بعد، مساله به علاقه منحصر نمیشد و در حد تاثیرگذاری با ابعاد سیاسی (بلکه در مواردی با ایجاد تنش) بروز یافت.
4.ایران انقلابی و شیعیان انقلابی هند
ایران، با انقلاب اسلامی خود، همچون شمعی، دل بسیاری از شیعیان دنیا را پروانهوار به سمت خود جذب کرد. علاقمندی شیعیان به انقلاب، بهعنوان ام القرای تشیع، با شدت و ضعف، همراه بوده است. اما روشن است که این تاثیرگذاری همیشه بازخوردی مثبت برای شیعیان نداشته است و گاه بهضرر آنها تمام شده است. از این رهگذر، اگر شیعیان کشورهای مختلف، وضعیت خود و کشور خود را به خوبی درک نکردند و خواستند – در عین اقلیت بودنشان – بهمانند شیعیان ایران، عمل کنند، با برخورد سخت و محدودکنندهی حکومتهایشان مواجه شدند. یکی از این نمونهها، جامعهی شیعهی هند بود؛ لذا طی چند دههی گذشته، از جانب حاکمیت، فشار و محدودیتهای زیادی بر شیعیان هند وارد شده است.
حکومت هند ترس از الگوگیری آنها از انقلاب ایران را داشته است. این عامل، موجب نگاهی امنیتی به شیعیان شده و طبعا مانع رشد آنها در هند شده است. همچنین دولت هند، به سیاست خارجهی ایران، دیپلماسیاش و حتی بسیاری از مسافران ایرانی نیز همین نگاه امنیتی را داشته است. با این نگاه است که این دولت، برای بسیاری از روحانیان ایرانی– با نام تبلیغ و در ایام تبلیغی و یا حتی فقط به نام روحانی- به سختی ویزا صادر میکند. بلکه درصورت درخواست صریح به عنوان تبلیغ دینی، نه تنها ویزایی صادر نمیشود، بلکه نام فرد وارد لیست سیاه ویزا میشود و دیگر برای او اجازهی ورود به هند داده نمیشود.[6] اخیرا اما، ظاهرا در سیاست خارجی ایران تعدیلهایی ایجاد شده که حساسیتها را کمتر کرده است. البته هنوز در مواردی هند و ایران در چالش هستند که تلاشهای دوطرفه در راستای حل آن را میطلبد. یکی از مهمترین این چالشها موضع ایران در رابطه با مسالهی کشمیر است.[7]
5.رشد و توسعهی فزایندهی هند
یکی از مسائلی که لازم است مطمح نظر قرار گیرد، مسالهی توسعهی بسیار سریع جامعهی هند است. توسعهای که در عین سرعت، متوازن نیز میباشد. به اذعان برخی صاحب نظران[8]، توسعهی هند در مواردی، حتی از چین هم سریعتر است. اما لازمهی یک توسعهی متوازن، پایدار بودن آن است. جامعهای میتواند توسعهی پایدار ایجاد کند که دارای امنیت پایداری باشد. در واقع، نبود امنیت، تمام ابعاد توسعه را هدف قرار میدهد و آن را نابود میکند. حکومت هند تمام تلاش خود را میکند تا امنیت کامل را حکمفرما کند. یکی از ارکان حفظ امنیت در دست جامعهی مسلمان و همچنین جامعهی شیعهی هند است. لذا حکومت تلاش میکند تا از تنشهای تولید شده از جانب مسلمانان بکاهد. چه این تنش، میان شیعه و سنی باشد و چه میان مسلمانان و دیگر گروههای هند. در این میان برخی از گروههای در اقلیت مانند سیکها و یا تامیلها توانسته تا حدود زیادی جایگاه مناسب خود در هند را به دست آورند و نقش بهسزایی در مقدرات کشورشان ایفا کنند. لذا در امکان سنجی رشد شیعیان، میتوان این مساله را مورد توجه قرار داد و ضمنا در چگونگی این تغییر رویه، از برخی تجربیات آنها استفاده کرد.
6.نگرانی از سلفیهی جهادی افراطی
در چند سال اخیر که گروههای مسلمان افراطی و تکفیری ظهور نمودهاند، بیش از پیش برای جوامع گوناگون آشکار شده است که اسلام عقلانی و قابل همکاری، همان اسلام ارائه شده از جانب شیعیان است. اسلام سنی در صورتی که سیاست زده شود، قابلیت کنترل ندارد. بهخصوص اسلامی که با خوانش وهابی و سلفی باشد؛ لذا بیشتر، به سوی همکاری با شیعیان روی آوردهاند. اخیرا نگارنده، تحلیلهایی از این دست، از نویسندگان و متفکرین آمریکایی مشاهده کردهاست.[9]
دولت هند نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. آنها متوجه شده اند سیاسی شدنِ (بهخصوص جهادی شدن) اهل سنت، نتایج بسیار خطرناک و غیرقابل پیش بینی خواهد داشت. دولت هند مراقب است که دچار ابتلاءاتی نشود که اکنون دامنگیر بخشهایی از جهان اسلام شده است. لذا این مساله، شرایط را برای تعامل شیعیان با حاکمیت هند مناسبتر نموده است.
سه. جمع بندی: مشارکت و همکاری شیعیان هند با حکومت
در مجموع، با لحاظ عوامل ذکر شده میتوان فهمید که در صورتیکه شیعیان هند فرصت پیش آمده را قدر بدانند، میتوانند مجددا دیوارهای بیاعتمادی با حکومت را فرو ریزند. دیوارهایی که مدت مدیدی است که ایجاد شده و موجب افول شیعه در کشور هند شده است.
در واقع، شیعیان باید بدانند که حاکمیت هند، از سویی با اهل سنت رقابت دارد و از آنها نگران است و این نگرانی در چند سال اخیر، با ظهور گروههای تکفیری بیشتر شده است. از دیگر سوی، جامعهی رو به رشد هند، به همکاری با مسلمانان (یا حداقل بخش مهمی از آنان به نام شیعه) نیازمند است و اینها همه، موجب شده دولت هند تمایل به همکاری با جامعهی چند ده میلیونی شیعیانش داشته باشد. لذا آنها با آگاهی از این فرصت، میتوانند خود از شهروندی درجه دوم به یک شهروند هندی فعال و تاثیرگذار در هند با قدرت چانهزنی بالاتر مبدل کنند. البته بدیهی است در صورت آغاز این روند، پروسهی رشد شیعه، چند دهه بهطول خواهد انجامید.
در اینصورت لازم است آنها خود را با شیعیان ایران و موقعیت خاصشان مقایسه نکنند و خود را به مثابه یک شیعه، وبلکه شهروند ایرانی نپندارند. شیعه در ایران معاصر دارای زمینههایی است که آنها از آن محرومند و با تشبیه خود به ایران، نه تنها حرکتی رو به جلو نخواهند داشت، بلکه وضع را از این که هست، بدتر خواهند کرد. تنها درصورتی که خود را ملتزم به شرایط و قوانین کشور خود بدانند، میتوانند جایگاه مناسب خود را به عنوان شهروندی درجه یک پیدا کنند.
در حال حاضر شیعیان، جایگاه شایستهای در هند ندارند. این، به علت تحت فشار بودن جامعهی شیعی طی دو قرن اخیر است. اکنون اما، آنها با درک صحیح شرایط، میتوانند جایگاه خود را در جامعه و سیاست هند، بازسازی کنند و از شهروندی درجه دو[1]، به یک عضو تمام عیار و فعال در جامعهی پویای هند تبدیل شوند. یادداشت حاضر درصدد است ابتدا وضع کنونی شیعیان و افول و انحطاطشان را در هند معاصر تبیین کند تا ناظر به آن، بتوان از عوامل رشد و خودبازیابی جامعهی شیعی طی چند دههی آینده سخن به میان آورد.