باز بودن عرصه اجتماعی- مذهبی و انسداد عرصه سیاسی به رژیم پهلوی ضربه زد
اعتماد در آخرین شماره هفته به گفتگو با حمیدرضا جلاییپور درباره جامعهشناسی سیاسی انقلاب ایران پرداخته است.
روزنامه اعتماد در صفحه 12 گفتگوی علی ورامینی و محسن آزموده با حمیدرضا جلاییپور را منتشر ساخته و از قول او به مطالبات و آرمانهای محقق نشده انقلاب اشاره کرده است.
جلایی پور در بیان تفاوت جنبشها و انقلابها، انقلاب را از حوادث نادر اجتماعی و حالت خاصی از ترکیب جنبشها دانسته و از جنبشها با عنوان حوادث مکرر جامعه یاد کرده است.
این استاد دانشگاه در بخش هایی از این گفتگو می گوید:
– انقلابها زمانی رخ میدهد که تراکمی از شکافها و نارضایتیها باشد. در انقلاب خودمان چند شکاف سیاسی، مذهبی، اقتصادی و قومی فعال بود. برای همین است که وقتی این انقلابها راه میافتد، بسیار توفنده است.
– ایران تا پیش از اوجگیری انقلاب ظرفیت یک حکومت سلطنتی مشروطه با یک نظام پارلمانی موثر و کارا را داشت. تز امثال دکتر سیدحسین نصر همچنان چنین دیدگاهی بود، یعنی به سلطنتی میاندیشیدند که گرفتار انقلاب نشود.
– وقتی جامعه از وضعیت پیشامدرن فاصله میگیرد و مدرن میشود، خصوصا وقتی نوسازی سرعت میگیرد، گویی یک واکنش و اعتراض وسیع مذهبی را به همراه خواهد داشت، این اعتراض باید تخلیه شود. برای مثال ببینید که مصر ۶۰ سال روی سکولاریسم اقتدارگرا کار کرد. ۳۰ سال که مبارک بود و ۳۰ سال پیش از آن هم ناصر و دیگران در این زمینه کار کردند، اما باز دیدیم این مصر متمدن که یکی از کشورهای ریشهدار منطقه است، چطور با جنبشهای وسیع سلفیگری و بنیادگرایی مذهبی درگیر است. به نظر میرسد انقلاب اسلامی پتانسیل بزرگ بنیادگرایی مذهبی را در ایران تخلیه کرده و از این نظر ما از کشوری چون مصر جلوتریم.
– مذهب یکی از زمینههای اصلی انقلاب اسلامی است. الان وضعیت عوض شده است. الان دیگر لازم نیست کسی مونتسکیو را بخواند تا به تفکیک قوا باور داشته باشد و لازم نیست تفکر متفکرین درجه اول روشنگری را مطالعه کرد. ما یک تجربه بزرگی را از سر گذراندهایم.
– وقتی که امام پیروز شد، ما خیلی خوشحال بودیم. میگفتیم تا دیروز یک شاه عیاش و فاسد حکومت میکرد که حالا میرود و به جای او یک انسان خوب نماز شبخوان اهل علم اصول و عارف بر سر کار میآید. یعنی اندیشه سیاسی ما این بود که چه کسی باید حکومت کند، یعنی اندیشه سیاسی ما این نبود که چگونه و با چه مشخصات نهادی باید حکومت کرد.
– انقلاب موجب شد که ظرفیت مذهبی در ایران خودش را نشان دهد. حتی اگر مسیر انقلاب به گونهای دیگر پیش میرفت و این ظرفیت مذهبی امکان ظهور و بروز خودش را نداشت، باز همواره این ظرفیت وجود داشت و میخواست خودش را به طریقی نشان دهد. اینجا وارد بحثهای جامعهشناسی کلان میشویم. اگرچه با یک مقدار حدس و گمان باید حرف زد اما من بر اساس تجربه کشورهای اسلامی عربی این نکته را میگویم. در خود اروپا هم در برابر امواج نوگرایی و نوسازی یک مقاومت عظیم مذهبی شکل گرفت.
– مهمترین دستاورد انقلاب دگردیسی مردمی بود، خصوصا حضور گسترده زنان مذهبی در عرصه عمومی. این دگردیسی میشد به شکلی غیر از انقلاب صورت گیرد، به شرط آنکه رژیم پیشین این نکته را میفهمید. راهش این بود که به نیروهای مذهبی و چپ و ملی اجازه فعالیت در عرصه عمومی میداد که نداد. نیروهای مذهبی که اجازه جولان در عرصه عمومی را داشتند، اما در عرصه سیاسی مجال فعالیت را نداشتند.
– شاه فکر میکرد گسترش مساجد سنگری در برابر نفوذ کمونیسم شوروی است. نمیدانست در شرایط سرکوب همه نیروهای سیاسی جنبش مذهبی میتواند زبانههای انقلابی بکشد و سلطنت پهلوی را جارو کند.
– باز بودن عرصه اجتماعی مذهبی در کنار ممنوعیت به ورود به عرصه سیاسی به رژیم پهلوی ضربه زد. در عرصه سیاسی نیروهای مذهبی، چپ و سکولار و ملی سرکوب شدند، در حالی که نیروهای مذهبی در عرصه اجتماع تحت فعالیت مذهبی فعال بودند و همین نیروها بودند که رژیم را ساقط کردند. اتفاقا اگر شاه گذاشته بود نیروهای مذهبی مثل آقای طالقانی و آقای بازرگان در عرصه سیاسی فعالیت کنند، آن وقایع شکل دیگری میگرفت شاید تجربه دو دهه اخیر کشور ترکیه اتفاق میافتاد.
– دین با علم و فلسفه متفاوت است ولی همه جوامع به آنها نیاز دارند. ما هیچ جامعه بدون دین و علم و فلسفه نداریم. ما در زمان شاه تفکیک نهادی را به رسمیت نشناختیم. این تفکیک نهادی را باید به رسمیت میشناختیم. امروز به اعتقاد من جامعه مدنی ایران به این تفکیک نهادی تفطن پیدا کرده است، اما هنوز قدرت سیاسی به این نکته تفطن نیافته است، یعنی منافعش ایجاب میکند که به آن توجه نکند.
– در جامعهای مثل هند شاهد کثرت بیسابقه قومیتها و زبانها و حتی مردمان با ادیان مختلف هستیم. هند بزرگترین جامعه مسلمان در دنیا را در حیدرآباد دارد، ۲۰۰ میلیون مسلمان در هند زندگی میکنند. چرا ما نامی از این مسلمانان نمیشنویم چون آنجا درگیری نیست و جامعه با همه بحرانهایش ولی به صورت دموکراتیک اداره میشود، زیرا دموکراسی به خوبی در هند کار میکند. بر عکس ما کشمیر پاکستان را خوب میشناسیم، زیرا مدام در این منطقه تنش به وجود میآید و مردمش را سرکوب میکنند و در آن جا دموکراسی وجود ندارد. اما در هند چرا دموکراسی شده است؟ روند دموکراتیزاسیون سه مرحله دارد: تمهید، گذار و تحکیم. هند شش دهه است وارد مرحله سوم دموکراسی است. اما ما مدتهاست که در مرحله گذار ماندهایم. ما مرحله تمهید را پشت سر گذاشتهایم. به نظر من از سال ۱۳۳۰ به بعد شرایط آن را داریم.
اعتماد در آخرین شماره هفته به گفتگو با حمیدرضا جلاییپور درباره جامعهشناسی سیاسی انقلاب ایران پرداخته است.مرور مطبوعات/ چهارشنبه 21 بهمن / روزنامه اعتماد