ریشه افشاگری سیاسی به مارکسیست‌ها برمی‌گردد

انواع توجیهات برای اینکه رقیب انتخاباتی از صحنه بیرون شود یا برگرفته از مارکسیست‌ها است یا قسمتی از آن روش انقلاب فرانسه است و یک قسمت کمی از آن هم مال مائو است که همه به تفکر چپ برمی‌گردد. هیچ جا از یک مسلمان حسابی ما افشاگری نداریم، بله از مسلمان نا آگاه داشتیم، مسلمان‌هایی که بر اساس حسادت این کار را کردند

 

آیا تعبیر افشاگری، در منابع اسلامی وجود دارد و این شیوه مورد تأیید اسلام است؟ در سیره پیامبر اکرم(ص) موردی هست که ایشان افشاگری کرده باشند؟

در روایات، دو کلمه داریم یکی واژه «افشا» و دیگری «اِذاعه»(انتشار و آشکار کردن). در روایات، تعبیر «افشای سرّ ما اهل بیت» داریم که از آن نهی شده است و افشا بیشتر در این موارد به کار رفته است. سرّ، چیزی است که غالباً از یک ولیّ‌الله و امام معصوم پنهان است یا در روایات تعبیر «کتمان السرّ» داریم که راجع به هر مؤمنی است؛ برخی از اسرار که مربوط به زندگی داخلی شخص است و مربوط به ویژگی‌های اشخاص است و البته گاهی خاص هم نیست ولی وابسته به آن شخصیت است، در خیلی از روایات داریم که این مسئله کشف نشود. حتی در بعضی از روایات داریم که هر کس افشای سرّ مؤمن نماید، باعث هلاکت خودش خواهد شد؛ یعنی نه تنها باعث شده که ضربه‌ای به کسی که کشف سرّ از او شده است بزند، بلکه باعث خواهد شد ضربه‌ای به خودش بخورد.

 اما گاهی «اِذاعه» است و مربوط به حیثیت‌های اشخاص است؛ این غیر از سرّ افراد است که این مسئله نیز باید به طور طبیعی حفظ شود؛ سرّ در حقیقت عقاید و یا نظریات خاص شخص است که در کارهایش به کار می‌برده و یا روش‌های او است، اما اذاعه مربوط به چیزهایی است که معمولاً موجب بی‌آبرویی فرد می‌شود و این موارد هم بسیار مذمّت شده است که حتی در روایت دارد اگر کسی اذاعه کند، خداوند قبل از مرگش او را هم مبتلا به این مسئله می‌کند و شخص را بی‌آبرو می‌سازد.

اما از طرف دیگر، بیانی که الان متداول است که می‌گویند ابراز کنید و اظهار کنید! برخی از این موارد اشکال ندارد؛ صفات پلید و یا حرکات ناهنجاری در جامعه است که باید با توجه دادن و تأدیب، این ایراد برطرف شود و از تکثیر آن در جامعه پیشگیری گردد. مثلاً در روایت هست که «چرا مردم این‌گونه هستند، چرا مردم به نماز نمی آیند؟ چرا به نماز جماعت نمی‌روند؟ چرا به دیدار خویشان نمی روند؟» با اینکه پیامبر(ص) از اعمال و رفتار آن‌ها خبر داشت ولی این‌گونه، این مسئله را به نوعی علنی می‌کرد. البته این عبارات به طور کلی مطرح می‌شد و نه اشاره به شخصی. البته در حدود پنج یا شش بار پیامبر(ص) در منبر به طور علنی، اسم افراد را بردند که شما زکات ندادید و از مسجد بیرون روید! این معلوم می‌شود که مواردی است که جنبه حکومتی دارد و به نظر می‌آید در سیاست هم اشکال ندارد که به کار گرفته شود؛ افرادی که به امر مهم مالی و اسلامی اهتمام نداشتند، یعنی هم شخصیت اسلام را و هم دین را یعنی امور فریضه و واجب را کوچک می‌شمرده‌اند، به‌صورت علنی مورد نکوهش قرار گرفتند. نکته قابل توجه این است که پیامبر(ص) نفرمود چون نماز نمی‌خوانید، ولی فرمود چون زکات نمی‌دهید بیرون روید. این به‌خاطر سرّی است که به نظر می‌آید افشاگری آن لازم باشد. پس افشای سر توضیح داده شد و اذاعه هم در بعضی موارد مشکلی ندارد مانند مواردی که نقش اجتماعی دارد.

با توجه به فرمایش شما، افشاگری تنها یک مسئله حکومتی است؟ آیا چنین چیزی را می‌توان پذیرفت؟

نه این‌گونه نیست، چون مواردی داریم مانند بدهکار که می‌توان نسبت به کلاهبردار افشاگری کند و نیاز به امر حکومتی نیست؛ یا وقاحت و پلیدی اشخاص را می‌توان برملا کرد و مثلاً گفت مردم با این شخص برخورد نداشته باشید چون آدم وقیحی است.

آیا افشاگری اخلاقی هم داریم؟ افشاگری ضد اخلاقی چه خصوصیاتی دارد؟

ابتدا باید گفت پدیده افشاگری از کمونیست‌ها است و این نقشه از زمان لنین شکل گرفته است؛ بیشتر هم بدین‌خاطر بوده که رقیب را بکوبند. متاسفانه از اوایل انقلاب، شعار افشاگری شکل گرفت که به‌نظر من خیلی جا نداشت ولی ظاهراً چاره‌ای هم نداشتیم که تحمل کنیم. می‌گفتند: افشا کن، افشا کن! آن‌هایی که عاقل بودند، می‌فهمیدند که نباید هر چیزی را گفت. مواردی که مربوط به نقد رژیم گذشته است و مواردی از این قبیل، خوب است، اما اینکه به این حد برسد و همه جا شعار افشاگری باشد درست نیست؛ این شیوه تقریباً یک حرکت سوسیالیستی است و افشاگری زمینه‌ای برای مبارزه فقیر علیه سرمایه‌دار بوده است. اما آن مورد زکات و افشاگری پیامبر(ص)، مربوط به توبیخ یک فرد است به‌ دلیل بی‌توجهی به یک واجب مالی که بیشتر جنبه حکومتی داشت.

در واقع شما می‌فرمایید ریشه تاریخی افشاگری به تفکر چپ در ایران بر می‌گردد.

بله، قبل از انقلاب اشخاص و گروه‌هایی بودند که حرف‌های مارکسیست‌ها را می‌زدند و از مبارزه با سرمایه‌داری و دفاع از فقر می‌گفتند و این موضوعات را با روایات اسلامی تطبیق می‌دادند. آقای محمدتقی شریعتی در مشهد در یکی از جلسات‌ کانون نشر حقایق دینی، در همین مسائل صحبت‌هایی را کرد و از کسانی که آن زمان مخالفت کرد من بودم! آن موقع عکس‌برداری به این شکل نشد ولی پیرمردهایی که در آن روزها بودند یادشان هست که من داد زدم و گفتم این حرف‌ها را نزن! مرحوم محمدتقی شریعتی گفت: مگر حرف درست از دهان یهودی هم دربیاید، بد است ما بگوییم؟! این کلمه را گفت و پذیرفت؛ منتها گفت آقای طباطبایی جوان است و حرارتش هم زیاد است!

اجمالاً اینکه پدیده افشاگری به عنوان مبارزه علیه سرمایه و سرمایه داری و دفاع از فقیران شکل گرفت و این‌گونه افشاگری قطعاً مال کمونیست‌ها است، شک نکنید!

گاهی گفته می‌شود که افشاگری با سند، اخلاقی است و دارای اشکال نیست اما اگر افشاگری بدون سند صورت بگیرد این غیر اخلاقی است. نظر شما چیست؟

خیر! ما کجا چنین تقسیم‌بندی را داریم؟! اگر کسی سند دارد، به دادگاه مراجعه کند؛ در هر کشوری دادگاه هست و بروند بررسی کنند. ما یک جا نداریم که افشاگری با سند، اخلاقی است و یا بی سند اخلاقی نیست. اگر سند داری برو دادگاه حقت را بگیر! دیگر چرا در بین مردم می‌آیی و می‌گویی؟!

آیا می‌توان گفت افشاگری یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است؟

خیر! آن افشاگری نیست، در حقیقت این است که عالم واجب است هنگام بدعت، علمش را اظهار و بیان کند، در اسلام هر بدعتی خواست شکل بگیرد، عالم باید جلوی بدعت را بگیرد و این اصطلاحاً افشاگری نیست. هر روحانی متدین و آگاه باید در مقابل بدعت بایستد نه آنکه صرفاً برای حسادت و کینه‌ورزی باشد.

ممکن است کسی عملکرد خودش را نسبت به افشاگری توجیه کند و بگوید چون کتمان حقیقت اشکال شرعی دارد من باید حقیقت را برای جامعه بیان کنم و به جامعه آگاهی بدهم و این را توجیه افشاگری بکند.

انواع توجیهات برای اینکه رقیب انتخاباتی از صحنه بیرون شود یا برگرفته از مارکسیست‌ها است یا قسمتی از آن روش انقلاب فرانسه است و یک قسمت کمی از آن هم مال مائو است که همه به تفکر چپ برمی‌گردد. هیچ جا از یک مسلمان حسابی ما افشاگری نداریم، بله از مسلمان نا آگاه داشتیم، مسلمان‌هایی که بر اساس حسادت این کار را کردند.

 مگر کسی که لباس روحانی بر تن داشت یا مثلاً کسی که ریش گذاشت به‌معنای مسلمان واقعی بودن است؟! ایامی که من طلبه بودم یک شخص ریش‌داری بود به‌نام حاج احمد نجار. این شخص در مسجد گوهرشاد جلوی آیت‌الله شیخ علی‌اکبر نهاوندی را گرفته بود و می‌گفت تو باید پول‌ها را به فقرا می‌دادی که بخورند! آیت‌الله نهاوندی پول مختصری را برای جهاز عروسی داده بود، اما این حاج احمد نجار می‌گفت برمن واجب است که حقایق را آشکار کنم که چرا پول را به فقرا ندادی و خرج عروسی کردی! آقا شیخ علی اکبر(رحمه‌الله) عده‌ای از طلبه‌ها را منزلش دعوت کرد که من خودم بودم و گفت این روایت این است و اصلا معنا ندارد که من چهار شاهی پول بخواهم به کسی بدهم و هیاهو راه بیندازند، این چه حقیقتی است که آقا دارد می گوید! بعد همین آدم معترض وقتی که دوران مصدق شد از طرفداران کمونیست‌ها شد، جنب کوچه عیدگاه می‌ایستاد و بلند شعار می‌داد.

پدیده افشاگری که غیر اخلاقی و غیر شرعی است چه آسیب‌هایی را به جامعه می‌زند؟

گسترش افشاگری، افراد صالح را در جامعه کنار می‌زند و منزوی می‌کند. گفتم که افشاگری مال همین مارکسیست‌ها است و آن‌ها هم همین کار را کردند که صالحین از جامعه بروند و مزدوران جای آن‌ها را پر کنند. من از اول شکل‌گیری جمهوری اسلامی صحبت کردم و اعلام کردم که افشا نکنید و در نماز جمعه ها همین را اعلام کردم، اما جواب نگرفتم، چون زور با آن طرف بود.

 هر شخصی که در یک جلس علمی پاسخگو نباشد و بخواهد حرف خود را در جمع عوام مطرح کند قطعاً آدم ضعیفی در دین و ایمان است؛ چون اگر حرف علمی بود باید اینجا در یک جلسه علمی با حضور افراد اندیشمند مطرح می‌کرد، اما وقتی این کار را نمی‌کند، می‌خواهد عوام را با خود همدست کند. این افشاگری نوعی بدعت خواهد شد که نتیجه می‌شود دین و دیندار را بکوبد.

آیا در مقابل شخصی که افشاگری می‌کند، باید مقابله به‌مثل کرد و مانند او دست به افشاگری زد یا آنکه طرف باید از خود صبر و بردباری نشان دهد؟

افشاگری یک نوع اتهام می‌شود، اگر هیچ حقی نباشد قطعاً اتهام است. اگر واقعیتی در میان باشد اتهام نیست منتها توجیه آن برای مردم مشکل می شود، ولی واجب است بر کسی که این حالت برای پیش‌آمده به مرور نه یک‌دفعه، این مطلب را از خود دفع کند و دفاع کند، نه به عنوان شخص خودش، بلکه دفاع دربرابر این نوع حرکت غلط می‌کند. اما اگر تهمت بود، حتماً باید سکوت کرد چون همیشه تیرخورده درد می‌کشد و تیرزننده درد را حس نمی‌کند. برای حفظ آرامش بهتر این است که سکوت کند چون خدا پشتیبان است؛ روایت دارد که کسی که این کار را بکند و آبروی کسی را ببرد نمی‌میرد تا خدا خود او را مبتلا کند یا آبروی او را ببرد.

 ناگفته نماند و باید عرض کنم بعضی از حوادثی که در کشور پیش آمد من معتقدم که بر اساس همین روایت بود؛ وقتی که آبروی افراد صالح را بردند، بعضی از آقایان که زورشان می رسید دفع کنند و نکردند و دفاع از یک مومن نکردند، این اشخاص به‌همین بی‌آبرویی مبتلا شدند، باز باید خدا را شکر کنند که عذاب در همین دنیا بود و به قیامت نیفتاد. هر کس که افشا کرد و رفت این فرد هم روزی باید بی‌آبرویی بکشد و از عجایب این است که از این دنیا نمی‌رود تا اینکه بی‌آبرویی خود را ببیند! در روایت داریم که اگر در صندوق‌خانه منزلش هم باشد، خدا آنجا او را رسوا می کند! وقتی که خدا رسوا می‌کند چرا بیاییم خودمان او را رسوا کنیم؟ خود خدا رسوایش می‌کند، چون خدا بنا دارد که او را رسوا نماید. تو در مقابل افشاگری او صبر کن تا خدا خودش رسوایش کند.

بنده به بعضی از بزرگان این حرف را زدم، روز اول رفتم و تا تهمت زده شد، خودم را رساندم که ما مطلبی نگوییم، چون هر چه مطلب بگوییم برای مردم قابل توجیه نیست؛ یک تیری بود خورد و تمام شد. اما کسی که در گذشته در مقابل افشاگریِ فردی، می‌توانسته کمک کند و نکرده و نشسته نگاه کرده است باید استغفار کند.

من وظیفه دینی دارم که برخی مسائل را به افراد گوشزد کنم و تا الان این کار را کردم و دنبالش هستم، نه به عنوانی که بخواهم حساس روی عیبی باشم، لذا من خودم را نقاد می‌گویم نه مخالف، دوست هم ندارم مخالف باشم!

به‌عنوان آخرین سؤال اگر ممکن است مرز نقد و افشا را هم بفرمایید؟

مخالفت و عناد جایی است که من می‌خواهم شخص را بکوبم یا آنکه خودم را نشان دهم، اما نقد اینطور نیست، نقد، اشکال گرفتن در کلام شخص است. من درود و رحمت الهی می‌فرستم به دو نفر از اساتیدم، یکی شیخ هاشم قزوینی ودیگری شیخ مجتبی قزوینی؛ می‌فرمودند این کلام ملاصدرا را که منتسب به ایشان است، ما به این کلام نقد داریم و نمی‌دانیم که آیا ایشان هم‌ همین عقیده را داشتند؟ این، نقد کلام است نه تخریب شخصیت. من درود و رحمت خدا را به مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی می‌فرستم که من خیلی از ایشان استفاده کردم؛ سر درس می‌گفت اشکال من به کلام شخص این است و مقید بود که کلام را بگوید و به شخص نگوید. اما افشاگری در واقع تخریب شخصیت است.
انواع توجیهات برای اینکه رقیب انتخاباتی از صحنه بیرون شود یا برگرفته از مارکسیست‌ها است یا قسمتی از آن روش انقلاب فرانسه است و یک قسمت کمی از آن هم مال مائو است که همه به تفکر چپ برمی‌گردد. هیچ جا از یک مسلمان حسابی ما افشاگری نداریم، بله از مسلمان نا آگاه داشتیم، مسلمان‌هایی که بر اساس حسادت این کار را کردند

گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.