چهره‌گرام سیداحمد خمینی/ طلبه سلبریتی یا مدل نوجوان؟

انگار قرار است این اتاق بی‌هیچ آشنا و همه‌کس آشنا، یخ همه را بشکند و ریشه کند به درونی‌‏ترین لایه‌های شخصی زندگی خصوصی‌مان. صفحه تلگرامی‌اش را که در این به اصطلاح اتاق(تلگرام) باز کرد، تصاویرش همان تصویرهای کارت‌پستالی بود که اینستاگرام در روزهای نخست روی صفحه‌های شخصی نشان‌مان می‌دهد؛ نمایی از کباب‌هایی که با حُرم زغال می‌پختند و شاتوت و موز در نماهایی نزدیک بدون هیچ توضیحی.

اما یخ که به یکباره آب نمی‌شود. باید زمان بدهید و گرما. همین هم شد. کم‌کم نماهایی آشناتر و تصاویری جذاب‌تر از زندگی شخصی را می‌دیدیم که از نوادگان حضرت امام بود و ما را به چیزهایی دسترسی می‏‌داد که از هیچ فیلتری جز او عبور نمی‌کردند؛ سیداحمد خمینی. نامش را احمد، به یاد پدربزرگش گذاشته‏‌اند. پسری جوان و شاد که در کمتر از یکی دو سال، نه تنها چهره جدیدی از خانواده‏‌اش برای مردم ایجاد کرد، بلکه خود به عنوان پسری شیک‌پوش  و جذاب، به‌سرعت، به یکی از سلبریتی‏‌های جامعه‏‌اش تبدیل شد.
سیداحمد خمینی، پسر ارشدِ سیدحسن خمینی، نوه امام خمینی(ره) است که این روزها با اداره صفحه شخصی خود و پدرش، طرفداران بسیاری دارد. اما با مروری بر صفحه اینستاگرام او می‏‌توان به‌سادگی فهمید، چه کسی و با چه ذائقه و سلیقه‏‌ای این عکس‏‌ها را می‏‌چیند و دفترچه تصویری روزانه‏‌ای از علایق‏‌اش نمایش می‏‌دهد.

خانواده، با رسمِ شکلِ سنتی‌‏اش

خودش را گاه و بی‏گاه با خانواه‏‌اش معرفی می‏‌کند. از هیچ مناسبتی هم نمی‏‌گذرد؛ روز پدر، روز مادر، تولد، رحلت و هر مناسبتی می‏‌تواند، گوشه‏ و زاویه‏‌ای از این خانه را نمایش دهد. سیده نرگس، خواهرش چندان فاصله سنی با او ندارد. به همین‏‌خاطر هم هست که کمتر عکسی از او را منتشر می‏‌کند. خلاف سیده فرشته و سید محمدهادی که هر چند وقت یکبار، عکس پروفایل اینستاگرام احمد، متعلق به آنهاست. عاشق محمدهادی است و از او عکس‏‌های سلفی یا جداگانه‏‌ای منتشر می‏‌کند. پدرش هم، همان پدر، ابرمرد همه ما بچه‏‌هاست که موی به موی حرکاتش، برای او نشانه‏‌هایی است که ستایش‏‌شان کند. مادر اما گاه در تصاویری مبهم و هاله‏‏‌وار نمایش داده می‏‌شود  و گاه تنها به نشانه‏‌هایی از او اکتفا می‏‌کند. گاهی حتی مادربزرگ‏‌ها جایش را می‏‌گیرند و تصویرش را به آنها می‏‌سپارد که دیگر به آن اندازه پیر و دیده شده‏‌اند که مشکلی برای انتشار نداشته باشند. عمو، دایی، خاله، عمه و … خانواده پر جمعیت او را تشکیل می‏‌دهند و گاه می‏‌توان از بین عکس‏‌ها به نشانه‏‌هایی از خوشی شناخته‌شده‏‌ای برخورد که این روزها در همه عکس‏‌های اینستاگرامی دیده می‏‌شوند.

 

کودکی‏، نه به قاعده مرسومِ پسرانه

بچه‌‏گی سیداحمد اما پر از عکس‏‌هایی است که فرزند اول بودن او را به رخ می‏‌کشد. پسری بور با موهای بلند و نه به قاعده پسرانه. کودکی زیر چتر حمایت پدر. همین عکس‏‌هاست که گاهی بی‏‌دلیل و با دلیل خاص، روی صفحه ظاهر می‏‌شود که نشان دهد او بین بچه‏‌های دیگر، جای خودش را دارد. حامیِ پدر است و هیچ‏‌گاه در مقابل کامنت‏‌های تندی که برای او نوشته می‏‌شود واکنش عصبی نشان نمی‏‌دهد. این‏‌گونه که در تصاویر پیداست، دست راست پدر است و پس از این باید شاهد حضور او در اجتماع و عرصه سیاست باشیم.

روزانه‌‏ای نه شکل روزمرگی‏‌های ما

سیداحمد، حتی روزهای بی‏‌حوصلگی و روزمره را هم گاه و بی‏گاه برایمان جالب می‏‌کند. با نمایی از برف روی درختان خانه پدربزرگ یا سرو‌کله‌زدن با یک طوطی یا نمایی از پرسه‏‌زنی در کوچه‏‌های اطراف مدرسه. از گوشه‌ گوشه این عکس‏‌ها می‌توان پسری را دید که با این‏که در خانواده‏‌ای خاص متولد شد، اما نشانه‏‌هایی از هم‌ سن‌ و‌ سالان خودش و درگیری‏‌های جوانانی در رده سنی خودش در جامعه را دارد.

تفریح‌‏هایی که زهر می‏‌شود

از خوردن یک لیوان موهیتو در تجریش تا اسب‏سواری، انتظار شام در یک غذاخوری و نمایی نزدیک از بستنی‏‌های دلچسب و رنگارنگ در گوشه‏‌ای از شهر که گاه نوشته‏‌ای تمثیلی همراهشان آمده، نمی‏‌تواند همه دلخوشی‏‌ها و تفریحات او باشد. کوهنوردی مهم‏ترین یا شاید بتوان گفت جذاب‏ و متداول‏‌ترین تفریح در میان عکس‏‌های دیده شده از اوست که هر بار با یکی نمایش داده شده است؛ یکبار با پدر، بار دیگر با پسر عمو و چهره‏‌های سیاسی و محبوب جامعه که گاهی پس از تصویری از کیکی در کافه، یا خوردن یک چای گرم آمده است. قدم‏‌زدن در پارک و بلال کباب‌کردن هم از دیگر تفریحات صاحب این صفحه است. تصاویری که گاه و ناگاه او را در پاسخ‌دادن به کامنت‏‌های ناراحت‏‌کننده‏‌ای که خوشی را برایش تلخ می‏‌کنند، وسوسه می‏‌کند و هر بار لب ورمی‏‌چیند تا طرفداران خودشان فضا را تلطیف کنند.

فوتبال، استقلال و دربی سخت آبی‏‌ها

کافی‏‌ست صفحه را کمی بالا بروید تا عشق آبی بودن او برایتان مسجل شود. استقلالی است، از آن دوآتشه و سرسخت‏‌هایش. این از همان عکس تهیه بلیت حضور در استادیوم برای تماشای بازی دو تیم استقلال و سپاهان مشخص است. البته اگر عکس‏‌های پیام تسلیتی برای درگذشت بازیکن قدیمی تیم استقلال، رضا احدی و نمایی از تشویق بازیکنان استقلال و … را فاکتور بگیریم. اما رفتارش در تماشای فوتبال به قاعده برخی تماشاگران نیست. این را از آنجا می‏‌شود فهمید که در دربی 82 با همه آمادگی که برای تماشای این بازی و امید به برد تیم استقلال داشت، پس از باخت 4 بر 2‏شان مقابل پرسپولیس، نوشت؛ دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت/ دائما یکسان نباشد، حال دوران غم مخور. پس از آن در کمال ادب، این برد را به پرسپولیسی‏‌ها تبریک گفته تا پیگیرانش بدانند فوتبال برای او با خشونت و استهزا یکی نیست.

مدلی برای لباس‏‌های روز

در سنی است که با یک عینک گرد و شنل می‏‌تواند بشود قهرمان نوجوانان سرزمینم؛ چون هری‏‌پاتر یا مدلی برای لباس‏‌های متنوع روز باشد. سیداحمد لباس‏‌هایی  با رنگ سورمه‏‌ای، سبز کم‏رنگ، کرم و نخودی و گاهی قرمز می‏‌پوشد که چهره جدیدی از طلبه تازه ملبس‌شده‏‌ای به جامعه‏‌اش معرفی می‏‌کند، چهره‏‌ای برآمده از جامعه با همه خوبی‏‌ها و بدی‏هایش. همین پوشش او باعث می‏‌شود، زمانی که دنبال‌کنندگانش او را در لباس روحانیت می‏‌بینند، افق تازه‏‌ای از یک روحانی جلوی روی‌شان گشوده ‏شود؛ افقی که از تنگنایِ تنها با یک پوشش بودن گذشته و در نگاهی عمیق‏‌تر و بازتر، یعنی هم‏گامی او با جامعه و هم‏‌نسلانش را نشان می‏‌دهد. به عبارتی او از وجه مردمی‌بودنش برای تلطیف فضای موجود در جامعه نسبت به روحانیت استفاده می‏‌کند. همین هم باعث می‌شود در شرح عکس ملبس‌شدن‌اش بنویسد؛ خدایا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار.

سینه‌‏چاکِ سالار شهیدان

با همه طرفداری‏‌اش از هنر و تفکرات روز جامعه، از وجه مذهبی او نمی‌‏توان چشم‌‏پوشی کرد. وجه سینه‌چاکی‏‌اش برای سالار شهیدان و شرکت در مراسم‏‌های مختلف مذهبی؛ وجهی که در عکس‏‌ها او را گاه کنار مداحان مطرح می‏‌نشاند و گاهی سینه‏‌زن سیاه‏پوش ابوالفضل‏‌عباس می‏‌کند و گاه با لباس احرام گرد خانه دوست می‌‏چرخاند. عکس‏‌هایی که جمع خانواده را نیز در قاب خود دارند.

تاریخی که بستر پرورش اوست

آنچه ما در کتاب تاریخ می‏‌خوانیم و باید از بر کنیم، برای او بستری از زیستن است. سیداحمد، پسر ارشد سیدحسن خمینی، نوه امام است و بی‏‌شک همین باعث شده تاریخ معاصر ایران را بهتر بداند و هر آنچه از چشم ما پنهان ماده برای او آشکار باشد؛ تاریخی که گاه به آن افتخار می‏‌کند و گاهی بخش‏‌های نادیده‏‌ای از آن را به نمایش می‏‌گذارد.

خمینی‌گیت؛ مخفی‌ها

اما فارغ از همه احوالات صاحب این صفحه، آنچه برای مردم  و دنبال‏‌کنندگان او جالب توجه است، اجازه حضورش در محل‏ه‌‌هایی است که هیچ یک از ما به آن راه نداریم. حضور او در خانه حجت‏‌الاسلام هاشمی و نمایشی از بخش‏هایی از زندگی و خانه او از بخش‏‌های جذاب این صفحه است.

هوادار تو ام جانا و …

اما همه این‌‌ها تازه، مربوط به صفحه‌ای بود که به دست خود سیداحمد در اینستاگرام مدیریت می‌شود. نه یکی و دو تا و سه تا، تعداد به دهگان و بالاتر می‏‌رسد؛ صفحات طرفداران سیداحمد خمینی. سینه‏‌چاکان کم نیستند. آنان که دست و دل‏شان هر حرکت او را دلبرانه تعبیر می‌‏کند و بیشتر از سیمای او در این هواخواهی سود می‏‌جویند. صفحاتی که از سوی یک دوست یا آشنا و غریبگانی اداره می‏‌شود که گاه عکس‏‌هایی از او نمایش می‏‌دهند که در صفحه شخصی او پیدا نمی‏‌شود. گاه نقاشی‏‌ای از چهره او برای آنان که دوستش دارند، نشانی از همین طرفداری‏‌هاست. اما آنچه بیش از همه در این صفحات چشم می‏‌نوازد لباس‏‌ها و پیرایش مو و صورت و وجنات اوست در شمایل فردی که انتظارمان نمی‏‌رود. برندهای روز دنیا روی یقه لباس و جلوی تی‏شرت و گوشه‏‌ای از سینه او، و چیزهای کوچک دیگر، گاه دل هوادارانش را گرم می‏‌کند که خیلی از رده‏‌های نخست صفوف انقلاب و نمایندگانش پرت نیفتاده‏‌اند یا آنها چندان گریز پا نیستند که نتوان به ایشان دست یافت. این است که ما برایتان آلبومی از عکس‏‌هایی که هواداران از او جمع‌آوری کرده‏‌اند در این صفحه به نمایش می‏‌گذاریم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.