انگیزههای داخلی روسیه برای مقابله با تکفیریها در منطقه
مرتضی آقامحمدی
وقتی سخن از علل تمایل روسیه به مقابله با داعش و تکفیریها در سوریه و عراق به میان آید، معمولاً سخن از منافع منطقهای روسیه و دسترسی به آبهای گرم از طریق سوریه با حفظ نظام بشار اسد و نیز جلوگیری از افزایش قدرت غرب به مثابه رقیب اصلی در منطقه، به میان میآید. گرچه همه این امور و البته موارد دیگری که در این دسته میگنجد درست و در جای خود پذیرفتنی است، این همه داستان در مورد روسیه نیست. حضور روسیه در سرکوب نیروهای تکفیری در منطقه انگیزههای داخلی دیگری نیز دارد که این نوشته به بررسی آنها میپردازد.
گرچه مسئولان روس از ابتدا با مسئله مسلمانان، به روال سابق با منطق زور برخورد کردهاند، اما در سالهای اخیر توجه دولت به مسلمانان بیشتر شده است. در اکتبر 2013 زمانی که رئیس جمهور ولادیمیر پوتین با سران هیئتهای معنوی مسلمانان ملاقات داشت، اظهار کرد که کرملین مایل است دیدگاه و موضع خود درباره اسلام و مسلمانان را تغییر دهد. این ملاقات همزمان با دویست و بیست و پنجمین سالگرد تأسیس «مجلس معنوی مسلمانان اورنبرگ» در 1788 به دستور ملکه کاترین کبیر بود. مرکز اصلی این مجلس در اوفا بوده و اولین نهاد دولتی است که برای سامان دادن امور مسلمانان و نیز کنترل آنها تأسیس شد. این همزمانی سمبلیک بود. پوتین در بیان مسائل پیش روی مسلمانان، از مسئله «اجتماعی کردن اسلام» سخن گفت و دوگانه رایج در مورد اسلام یعنی اسلام رادیکال و اسلام سنتی را تکرار نمود.
در دهه 1990 سیاستمداران روس، مسلمانان را به سنتی و غیر سنتی تقسیم میکردند. در این تلقی مسلمان سنتی کسی بود که به سنت خاص قومی-فرهنگی خاصی تعلق دارد و عضو یکی از مذاهب اسلامی به شمار میرود. صوفیان و اهل طریقت نیز در زمره مسلمان سنتی تلقی میشدند. اسلام غیر سنتی اشاره به دیدگاهی داشت که پس از فروپاشی شوروی سابق و با باز شدن مرزها به روی جهان بزرگتر اسلامی مطرح شد که سلفیت و بنیادگرایی و وهابیت را شامل میشد. شاید بتوان همه اینها را اسلامگرایی نامید. از همان زمان تقابل بین دو اسلام سنتی و غیر سنتی در روسیه شروع و شدت گرفت و همواره مسئولان سکولار روسیه حامی اسلام سنتی بودهاند. اسلام سنتی محافظهکار بوده و چندان پویا و فعال نیست و از آداب سنتی قفقازیها، تاتارها و باشقیرها حمایت میکند. اسلام سنتی نمیتواند پاسخگوی چالشهای جدید باشد و در جذب جوانان، عرصه را به اسلام غیرسنتی واگذار خواهد کرد، چرا که از جذابیت و پویایی کمتری برخوردار است. سنتیها و مخالفان سلفی آنها هر دو پیرو سبک زندگی و سنتهای اسلامی هستند و شریعت را به عنوان شاخص زندگی پذیرفتهاند، اما سنتگراها تحمل و تسامح بیشتری دارند و با کسانی که از اخلاق اسلامی سرپیچی میکنند با تسامح بیشتری برخورد میکنند، در حالی که سلفیها از سرپیچی آنان نمیگذرند و آنان را به سختی تنبیه میکنند. تفاوت دوم اینکه سنتگراها معتقدند میتوان در فدراسیون روسیه فضای اسلامی برپا کرد، در حالی که سلفیها معتقدند این امر فقط با داشتن یک دولت مستقل(امارت) ممکن است.
تحلیلگران و سیاستمداران روسیه همگی بر این باورند که مسلمانان روسیه در حال افراطی شدن هستند. مسئولان ارشد باشقیرستان و تاتارستان اذعان دارند که رادیکالیسم مذهبی در این مناطق در حال تشدید است. به عقیده برخی، هدف بعدی اسلامگراها، منطقه سیبری است. بسیاری از این افراطگرایان در مناطق مرزی روسیه با آسیای مرکزی نظیر آستاراخان، کورگان، اومسک، تومسک و دیگر شهرها ساکن هستند. مسلمانان روسیه از دهه 1990 وارد مرحله جدیدی شدند و از آن برهه اسلام روسیه وارد شکل سیاسی گردید و در نقاط مختلف کشور حزبهای مختلفی مانند «نور» و «وفاق» و دیگر سازمانها و نهادهای سیاسی- دینی شکل گرفتند؛ جریانی که با جنگ چچن شدت بیشتری گرفت. این روند در خلال سالهای 2000 تا 2002 دچار افت شد، اما از سال 2003 دوباره اسلام افراطی شدت یافت و جماعتهای اسلامی در شمال قفقاز و منطقه ولگا ظاهر شدند.
چیستی علت افزایش افراطگرایی در مسلمانان روسیه، خود داستان مفصلی است که فعلا مجال پرداختن به آن نیست. یکی از مهمترین علتهای این پدیده، افزایش ارتباطات با جهان اسلام و احساس پیوستن به امت بزرگ اسلامی است.
مسئولان روس نمیتوانند از مسلمانان توقع وفاداری بیقید و شرط داشته باشند، زیرا مسلمانان روسیه بخشی از امت جهانی اسلام با تمام تمایلات درونی آن از جمله اسلامگرایی و علاقه به ایجاد حکومت اسلامی مبتنی بر شریعت هستند. این تمایلات در تمام امت وجود دارد و قفقاز شمالی و تاتارستانی که به مدت پنج قرن در محیط مسیحی قرار داشته نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در دهه نود مسئولان روس اظهار میکردند که ازبکستان مصر نیست و قزاقستان سوریه نیست. یا در قفقاز شمالی گفته میشد؛ داغستان، الجزیره یا لیبی نیست. آنها تلقی میکردند که کشورهای مربوط به شوروی سابق نسبت به اسلام رادیکال، بنیادگرایی وسلفیگری بیمه است. به هر حال در اواسط دهه نود این توهمات رنگ باخت. احساس ملحق شدن به جهان اسلام، اعتماد به نفس اسلامگرایان را افزایش میداد. آنها خود را فقط در برابر دولت محلی یا مسکو نمیدیدند، بلکه خود را بخشی از پروژه جهانی جهاد تصور میکنند.
فشارهای تاریخی قرون گذشته بر مسلمانان سبب شده تا نوعی احساس ضعف در آنها وجود داشته باشد. پیوستن به جهان اسلام این حس را از بین برده و به آنها احساس قدرت و هویت میدهد. از این روی امور مربوط به دیگر مسلمانان برای اینان با اهمیت است و احساس وحدت با دیگر مسلمانان برایشان افتخارآفرین است. این یکی از علل اصلی پیوستن این افراد به جبهه جنگ در دیگر کشورهای اسلامی است. وقتی عراق مورد حمله امریکا قرار گرفت، مسلمانان از موضع کرملین در 2002 در مسئله عراق حمایت کردند. در داغستان ابتکار عملی به کار بسته شد و نزدیک به شش هزار نیروی داوطلب به کمک عراقیها رفتند. این در زمانی بود که طلعت تاج الدین[1] حکم جهاد علیه امریکا در عراق را صادر کرد. به گفته آلکسی ملاشنکو[2] مهم این است که تصویر «برادر کوچکتر» در ذهن مسلمانان رفته رفته در حال کم رنگ شدن است. آنها خود را در کنار جمعیت بسیار بالای مسلمانان جهان و منطقه میبینند که بسیار بیشتر از جمعیت مسیحی روسیه است.
به اعتقاد برخی تحلیلگران، 80 درصد از مسلمانان در برخی نقاط روسیه در معرض خطر افراطگرایی هستند که این در نتیجه پیروزیها و گسترش نفوذ داعش و مبارزان مخالف نظام سوریه بوده است. به گفته نیکولای بوردیوژا[3] سخنگوی سازمان پیمان مشترک امنیتی، روسیه 50 تا 70 هزار نیروی بالقوه برای داعش دارد که میتوانند تحریک شوند. روسیه برای اینکه از گرایش اتباعش به تکفیریها بکاهد باید در شکست دادن آنها در سوریه و عراق بکوشد. بهار عربی و اتفاقات پس از آن فضای جامعه مسلمان روسیه را نیز تحت تأثیر قرار داده است. برای مثال شمار زیادی از روسیه به مخالفان نظام سوریه ملحق شدهاند. به گزارش سرویس امنیت فدرال روسیه، تعداد این مبارزان به پنج هزار نفر میرسد.
امروزه پس از عربی و انگلیسی، زبان روسی سومین زبان پرتکلم در میان نیروهای جهادی در سوریه و عراق است. به گزارش دفتر امور دینی مصر، از زمانی که کشورهای عربی تلاش کردند تا اتباعشان به داعش و جبهه جهادیها ملحق نشوند، رهبران گروههای تکفیری به این نتیجه رسیدند که باید برای جذب نیرو از آسیای میانه و برخی نقاط حساس دیگر دنیا برنامهریزی کنند، چرا که اینان هم تعداد درخوری دارند و هم آشنایی چندانی با ایدههای افراطی ندارند، به علاوه اینکه به مبلغان عرب هم اعتماد زیادی دارند. شکست پروژه جهاد در سوریه و عراق میتواند از تحریک شدن افراد بیشتر در خاک روسیه جلوگیری نماید و از طرف دیگر دخالت مستقیم دولت روسیه سبب خشم این افراد از حکومت و احیانا اقدامات تلافیجویانه را به همراه خواهد داشت. این دو راهی دشواری است که حکومت روسیه در مواجهه با اسلامگرایان خود دارد.