رَسش و رَوش «تسنیم»
مهدی فردوسی مشهدی
درباره گوشه و کنار تفسیر تسنیم؛ یعنی نثر و مُحتوا و نظم و سبک و مَنهجش، مقالات علمی و ترویجی فراوانی نوشتهاند که مقصود مکرَر کردن مضامین آنها نیست، بلکه به بهانه نشر این جلد تازه، شاید پاسخگویی به دو پرسش، تنها سخن تازه این جُستار باشد:
1. رودهای برآمده از سرچشمه تسنیم به کدام قلمروهای معرفتی میرسد؟
2. تسنیم برای رسیدن به انواع قلمروهای معرفتی، چگونه میرود؟
جلد ۳۹ تسنیم (درسگفتار تفسیری آیتالله عبدالله جوادیآملی) با همکاری پژوهشگاه «علوم وحیانی معارج» و مرکز بینالمللی نشر اسرا منتشر شده است و تفسیر آیه شصتم سوره هود را تا پایان این سوره در بردارد[1]. «تسنیم[2]» چشمهای خَمّار است در بهشت که از آبشخور آسمان آنجا فرومیریزَد و تنها نزدیکان خداوند از آن مینوشند و پُر میشوند و حتی نوشاک نیکمردمانی که مُهر مُشکین از خُمها میگشایند، یکسره تسنیم نیست، بلکه باده «رحیق[3]» آنان با آمیزهای از تسنیم، ناب میشود. نامگذاری کتاب به «تسنیم» و «رحیق مختوم»، کار آگاهانهای است؛ بهویژه از این روی که تسنیمِ بهتر از رحیق، گویی به نقلِ برتر از عقل اشارتی دارد؛ زیرا تسنیم کتابی است در تفسیرِ منقول (قرآن) و رحیق مختوم، کتابی است در شرح معقول (اسفار اربعه).
باری، درباره گوشه و کنار تفسیر تسنیم؛ یعنی نثر و مُحتوا و نظم و سبک و مَنهجش، مقالات علمی و ترویجی فراوانی نوشتهاند[4] که مقصود مکرَر کردن مضامین آنها نیست، بلکه به بهانه نشر این جلد تازه، شاید پاسخگویی به دو پرسش، تنها سخن تازه این جُستار باشد:
1. رودهای برآمده از سرچشمه تسنیم به کدام قلمروهای معرفتی میرسد؟
2. تسنیم برای رسیدن به انواع قلمروهای معرفتی، چگونه میرود؟
پس سخن در رَسش و رَوش تسنیم است.
رسش
حجم درسگفتار، تابع طرح درس است و چنانچه طرح درسی در کار نباشد، فربهی و فراخیِ درسگفتار، پیشبینیناپذیر خواهد بود و تسنیم از این دید، حتی از هفتاد مجلد هم فراتر میرود[5] و از دید کمّی، دو برابر تفسیر کبیر و درازدامن فخر رازی به نام مفاتیح الغیب 32 جلدی میشود. بنابراین، پرسش نخست بدین ناظر است که آیا کتابی با چنین گستره کمی، به همه حوزههای معرفتیِ مرتبط با موضوع پرداخته و آیا به پرسشهای انسان معاصر پاسخ گفته است؟ باز به تعبیر دیگر، اثری چنین سترگ، به زبان حال میگوید سخنهای تازهای در بردارم که آثار پیشین از آنها بهرهمند نبودند، اما آیا در این دعوی صادق است؟
پیش از پاسخگویی بدین پرسش، از یادآوری این نکته گریزی نیست که شارح و مفسر، تابع متن مبدأ و اصلیاند. باری، اگر شرح و تفسیر در قالب گفتار عرضه شود، از بازگویی و آشفتگی و پاشیدگی، بیگزیرَند؛ بهویژه اگر متن مبدأ الهامی باشد. برای نمونه، کسی که در قالب درسگفتار به شرح غزلیات جلالالدین محمد بلخی میپردازد، ناچار باید بارها و بارها از ارتباط تمثیل «بحر ـ قطره» یا «شمس ـ شعاع» سخن بگوید؛ زیرا این تمثیلها در چندین غزل دیوان شمس آمده است و شارح (گوینده) به تناسب شرح آنها، به بازگویی (تکرار) مطالبش میپردازد، اما اگر همین اثر گفتاری، به نوشتار بدل گردد؛ یعنی درسگفتارها در قالب کتاب بگنجَند، انتظار میرود که نویسنده انتظامی در طرح مطالب پدید آورَد. باز برای نمونه، حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی، چنین اثری است؛ یعنی مفاهیم مکرر غزلیات حافظ به تناسب هر غزل تکرار نشدهاند، بلکه تنها یک جا درباره هر یک از آنها به شکل مستوفی توضیحاتی آمده و خواننده در دیگر غزلها بدانجا، ارجاع شده است. این شیوه را درباره مفاهیم «رند» و «صوفی» و «زاهد» و «ریا» و…، در همین کتاب میتوانید دید.
باری، تسنیم به زبان حال و قال میگوید: «درسگفتارم». مُحرران و مُقرران این درسگفتارها، طرح و توطئهای کلان میبایست میداشتند تا مکرَرات ناگزیر مدرس محترم را یک بار و یک جا در متن مکتوب بگنجانند و در دیگر مناسبتها، بدانجا ارجاع کنند تا اکنون از تورّم کتاب اندیشناک نشوند و به گفته خودشان در اندیشه ترقیق (نازکسازی) آن نباشند[6].
برای نمونه، جلد چهارم (از صفحه 101 تا 107) به مناسبت آیه 42 سوره بقره به بحث «کتمان علم» میپردازد و جلد هشتم (از صفحه 71 تا 78) به مناسبت آیه 142 سوره بقره و جلد نهم (صفحه 32 تا 35) به مناسبت آیه 174 سوره بقره، همان بحث را پی میگیرد و پارهای از مطالب پیشین را بازمیگوید و مطالبی نیز بر آنها میافزاید که این خود به بازگویی و پراکندگی مطالب میانجامد. همچنین گاهی نه تنها مطالب پیشین بازگو نمیشود که اشارتی هم بدانها در کار نمیآید. برای نمونه جلد چهارم (صفحه 393) به مناسبت آیه 51 سوره بقره به موضوع «چهل / اربعین) در ادبیات دینی میپردازد، اما مباحثی از آن فرومیماند که انتظار میرود در جلد 22 (صفحه 290) به مناسبت آیه 26 سوره مائده مطرح شود که نمیشود. «اربعین» در چهار آیه به سه مناسبت در قرآن آمده است: 1. مواعده با موسی[7]؛ 2. تحریم ارض بر بنیاسرائیل[8]؛ بلوغ انسان برای شکرگزاری از پدر و مادر[9]. درباره ربط و نسبت عدد چهل با عمل و وضع و حال انسان، از دید اسطورهشناختی، روانشناختی و نمادشناختی بسی سخن گفتهاند که تسنیم از بسیاری از آنها تهی است و امیدی به تدارک آنها نیست[10].
بیگمان، این دو نمونه برای پاسخگویی به پرسش نخست نابسندهاند، اما با توجه به چارچوب تنگ این نوشتارِ مناسبَتی، امید میرود که خواننده گرامی بر نهج همین مُشت کوچک، خود خروارها مثال در این زمینه بیابَد.
بنابراین، بهرغم دعویِ صاحب بزرگوار تفسیر سترگ تسنیم، از دید رسیدگی به موضوعات نوپدید ـ نه از دید گستره کمی مباحث یا طرح مسائل جدید ـ تسنیم «نسخه فارسی المیزان»[11] است؛ چنانکه بحثهای مستقل و مستوفای المیزان، درست با همان مناسبتهای تفسیری در تسنیم دیده میشود. برای نمونه، المیزان به مناسبت آیه 102 سوره بقره، فصلی درازدامن با عنوان ماهیت جادو و جادوگری میگشاید و گوشه و کنار موضوع و مسائلش را به قدر طاقت بشری برمیرسد[12] و تسنیم درست به همین مناسبت کمابیش همان مباحث را در برمیگیرد[13]. همچنین المیزان به مناسبت آیه 74 سوره بقره، «بحثی فلسفی» درباره مسخ مطرح کرده[14] و تسنیم به اقتفای آن، به همان مناسبت در آنباره به گستردگی مباحثی را طرح کرده[15]، اما دریغ که مشکل بازگویی و پراکندگی را از میان نبرده، بلکه کمابیش تفسیر آیات 65 و 66 بقره را در باز آورده[16] و افزون بر این، از تازگی برخوردار نیست؛ زیرا مطالبه معرفتیِ مخاطب فارسیزبانی که آلیس را در سرزمین عجایب[17] و هَری پاتر را مدرسه هاگوارتز[18] دیده است، از تقریر سِفرهای حکمی محمد بنابراهیم شیرازی یا کیمیا و لیمیا و هیمیا و سیمیا و ریمیای محمد بنحسین عاملی در این زمینهها، فزونتر مینماید، بلکه شده و به توجیه و تبیین فَراروانشناختی پدیدههای دورآگاهی و خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) و جادوگری و رازبینی و شفادرمانی و خلع جسد و کرامت و اِحیا و مسخ و…، نیازمند است و دستکم اگر یافتههای امانوئول سودنبرگ، کارل گوستاویونگ، هانری برگسون، ویلیام مکدوگال و هنری سیجویک نیز از باب ارائه طریق در عرض یا طول دادههای مُلا صدرا و شیخ بهایی مطرح شود، مخاطب بصیر زمینه فحص و بحث را خواهد یافت.
باز برای نمونه، تسنیم بارها به تفسیر آیات پراکنده قرآن درباره لوط نبی (ع) پرداخته و از او و ناهنجاری قوم وی سخن گفته است. چه زمینهای هموارتر و چه بهانهای بهتر از این داستان و آن مردمان، برای پرداختن به موضوع «کژرفتاری جنسی» و مبانی نظری گرایش برخی از فمینیستها به همجنس که قانون کنونی شماری از کشورها نیز پشتوانه حقوقی آن است! سخن از رَسش تسنیم به گفتاری درباره «عصریت» آن میانجامد؛ موضوعی کیفی که کمیت تسنیم بدون آن توجیهپذیر نمینماید. اثری «معاصر» است که به پرسشهای انسان معاصر برسد؛ یعنی به سقف مطالبات معرفتی روزگار خود دست بساید و از دغدغههای عصری آگاه باشد و به وارسیشان بپردازد وگرنه با «مأثور» متفاوت نیست. گفتنی است این موضوع در تفسیر موضوعی قرآن کریم[19] نیز نیامده است.
روش
باری، نکته و نمونهای درباره روش تسنیم نیز گفتنی و آوردنی است:
جلد پنجم (صفحه 80 به بعد) به مناسبت آیه 62 سوره بقره و جلد ششم (صفحه 210 به بعد) به مناسبت آیات 111 تا 113 همان سوره، به موضوع کثرتگرایی (پلورالیزم) میپردازد؛ موضوعی که به اذعان کتاب از مسائل مهم فلسفه دین و اسلامشناسی است[20]. اکثر مباحث مطرح در مطالعات دینشناختی، معارفی درجه دوم پدید میآورند یا دستکم موضوع کثرتگرایی از دید صدق و نجات، درجه دوم و به دین ناظر است و به تعبیر دیگر، دین خود قید موضوع است و در حوزهای بیرون از آن مطرح میشود نه درون آن. به تعبیر سوم، کثرتگرایی دینی، موضوعی «درباره» دین است نه «در» دین، اما مواجهه تسنیم با این موضوع یکسره دروندینی است؛ یعنی با استناد به آیات در پی ابطال باور کثرتگرایان دینی است. روشن است که هیچ متن مقدسی مخاطبان را به کثرت الاهیاتی فرانمیخواند و حتی اگر به کثرت فلسفی و معناشناختی و حتی رستگاری ابدی مُشیر باشد، کثرت معرفتشناختی را هرگز تاب نمیآورد.
تسنیم نه تنها به موضوع پلورالیزم که به سکولاریزم[21] و تعارض علم و دین[22] و حکومت دینی نیز به شیوهای دروندینی میپردازد که اکنون مجالی برای نقد روششناختی هیچ یک از مباحثش نیست. طرفه آن است که تسنیم صرفهجوییاش را در پرداختن به موضوع دینشناختی پربسامدی مانند پلورالیزم چنین توجیه کرده است:
«چنین به نظر رسید که در ذیل آیات مهم این موضوع، به برخی از مطالب پلورالیزم پرداخته شود تا از یک سو اصل مطلب معلوم گردد و از سوی دیگر از تراکم و انبوهنویسی ذیل بعضی از آیات پرهیز شود[23]».
گویی اگر چنین ملاحظاتی در کار نمیآمد، شمار مجلدات تسنیم از هفتاد نیز فراتر میرفت. باری، شاید یکی از راههای ترقیق تسنیم تدوین دانشنامهای شخصیتمحور باشد که دیدگاههای نویسنده را در قالب مداخلی موضوعی در برداشته باشد تا شاید بدین نمط، کمبود نمایه موضوعی تسنیم نیز جبران شود. برای جبران خلأهای روششناختی آن نیز تزریق مباحث دینشناختی استاد بدین دانشنامه ناگزیر مینماید. والله اعلم بالصواب.
ارجاعات:
www.javadi.esra.ir/web/office/10-1395-01-28
www.iqna.ir/fa/print/1453271
سپاسگزارم از دوستمان آقای فردوسی برای این یادداشت خوب و بهجا. دون نکته را تذکر بدهم. ایشان گفته است که این کتاب با «همکاری پژوهشگاه علوم وحیانی معارج و مرکز بینالمللی نشر اسرا منتشر شده» ولی مالک این دو مرکز نیز ظاهرا خود آقای جوادی آملی است. بنابرین، من معنای «همکاری» را در نیافتم. آدم که خودش با خودش همکاری نمیکند. دیگر این که: به فرمایش آقای فردوسی این تفسیر، نسخه فارسی المیزان است. گویا سخن ایشان با مسامحه همراه است وگرنه المیزان کجا و تسنیم کجا. این نکته را هم باید در نظر داشت که المیزان در زمان خود یک کار تکراری نبود و چیزی افزود بر داشته های ما. اینک باید پرسید که تسنیم چه افزوده؟ به صورت خلاصه عرض کنم: به نظر حقیر، بزرگترین مشکل این تفسیر و کلا تفسیرهای آقای جوادی آملی، ذوقی بودن آن است و بعیدالذهن بودن تفسیرها و کشاندن حقیقت به مجاز آن هم به اندازه ای که به فکر آدمیزاد هم نمی رسد. این خصوصیت تفاسیر آقای آملی هم از زمین تا آسمان با تفسیرهای علامه طباطبایی متفاوت است. باز از آقای فردوسی سپاسگزارم.
حُسن نُصح و تذکارهای جناب آقای احمدیان را سپاس میگزارم، اما درباره نکته نخست ایشان، گفتنی است این جمله؛ یعنی «با همکاری پژوهشگاه «علوم وحیانی معارج» و مرکز بینالمللی نشر اسرا منتشر شده است»، از خبرگزاری ایکنا نقل شده است. من به همان گفته اعتماد کردم. وانگهی برای نمونه، همکاری سازمان صدا و سیما با سازمان تبلیغات در زمینهای، بهرغم اینکه این دو سازمان زیر نظر رهبر کار میکنند، به معنای همکاری رهبر با خودش نیست!
درباره نکته دوم گفتنی است که خود آیتالله جوادی در مصاحبهای گفتهاند «تسنیم نسخه فارسی المیزان نیست» و جمله مندرج در متن، ناظر به همین دعوی و بازی با همین ادعاست و به دلیل استعاری بودن، با معیارهای قرینهگرایانه معرفتشناختی نمیتوان آن را سنجید. افزون بر اینکه تأکید کردهام: «نه از دید گستره کمی مباحث یا طرح مسائل جدید، بلکه از دید رسیدگی به موضوعات نوپدید» همان المیزان، اما فارسی است.
درباره نکته سوم هم گفتنی است که جناب احمدیان محتوای نوشتار حقیر را بازآوری کردهاند؛ یعنی بهدرستی درباره «ارزش افزوده» تسنیم تشکیک کردهاند، اما مگر جز این است که نوشتار حقیر نیز بر همین نکته با تعبیر «عصری نبودن» تسنیم تأکید کرده است؟
«ذوقی بودن» یا «بعید الذهن» بودن تسنیم، موضوع نوشتار نبوده است وگرنه، درباره این نکته هم، نکاتی گفتنی است که اکنون مجالی برای طرحشان نیست.
به هر روی، سپاسگزارم.
سلام خدا قوت. مارکسیست ها، کتاب- جزوه- کوچکی را که به وفور هم نشر می دادند. فلسفه به زبان ساده، ژرژ پلیستر، گویا در هر مکانی که مجالی می یافتند، این روش مرضیه بوده است. آری اشاره ای بی ربط است، گر چه چندان هم بی راه نیست. باشد که در میانه موضوع معرفتی خاص وگستره مبحثی … شقشقه هدرت … برمخلص خورده نگیرد، ببخشید، که از حسی ، دغدغه ای ، بر آمده از عصر و زمانه ای که طالبان پیگیر ومشتاق هم چنان تنگ حوصله ونا گزیر که نه به تعمق که به بلع معتاد. چه رسد به آن مخاطب فارسی زبان که اشاره رفته بود. وپرسشی که لامحاله در پی می آید.
اهل بشارت است آنکس که اشارت داند.
با احترام وآرزوی توفیق.
خدایی، یه صفحه از تسنیمو بخونید و توضیح بدین.
بیرون گود نشیتین میگین لنگش کن، درصورتی که همه حرفاتون ادعایی بیش نیس.
در ضمن، تسنیم، المیزانِ فارسی است، و نه فارسیِ المیزان.