آیا زنگ پایان برای اخوان المسلمین به صدا درآمده است؟
سه سال از حذف سیاسی اخوان المسلمین و سرکوب آنان میگذرد. این گروه اکنون نیازمند بازسازی و بازنگری در مواضع خود و گردآوری دوباره نیروهای خویش است که از راه به در شده و به خشونت گرویدهاند. مصطفی هاشم، روزنامهنگار مصری و پژوهشگر حرکتهای جهادی و اسلام سیاسی، از آینده سیاسی اخوان و گزینههای پیش روی آنها نوشته است. وی به این نتیجه رسیده که درگیرهای موجود در میان سران اخوان و تجزیههای فراوان در این سازمان، آن را در معرض فروپاشی قرار داده است.
امروزه دو جریان مختلف با سازماندهی و رسانههای جداگانه، جمعیت اخوان المسلمین را نمایندگی میکنند و هر جریان به مسیری میرود که مورد پذیرش دیگری نیست. دشمنی و درگیری این دو جریان با یکدیگر بر سر رهبری جمعیت تا جایی ادامه یافت که جریان سومی، کاملا متفاوت از آنها شکل گرفت. از نگاه این جریان، درگیری دو جریان دیگر بر سر مصادره جمعیت اخوان و حفظ قدرت خود است؛ لذا دست به خشونت یازید و در هیئت گروههای جهادی ظاهر شد.
درگیری میان اخوان المسلمین بلافاصله پس از برکناری محمد مرسی توسط ارتش در سوم ژانویه 2013 و تظاهرات گسترده جمعیت به وجود آمد. گروهی از جوانان جمعیت اخوان المسلمین خواستار پاسخگویی رهبران جمعیت شدند که موجب ایجاد این بحران شده بودند. این افراد نقش فعالی در رهبری تظاهرکنندگان به عهده گرفتند؛ به ویژه که بیشتر رهبران بلندپایه جمعیت و حتی رهبران سطوح پایینتر بازداشت شده و یا به سبب درج نام اخوان در لیست گروههای تروریستی، از کشور گریخته بودند.
ابتکار عمل جوانان اخوانی در پی برکناری مرسی و تداوم فعالیت آنان به تأسیس مجموعههای جداگانهای از سازمان اخوان المسلمین انجامید. برای مثال، یکی از این مجموعهها، جنبش «شباب ضد الانقلاب» نام داشت. رهبران جمعیت که این چنین سرپیچیهایی را برنمیتابیدند، به مبارزه با این گروههای نوظهور برخاستند.
رهبران جمعیت، پس از بازداشتِ بیشتر مسئولان و مدیران اجرایی این گروهها و جنبشهای نوبنیاد، توانستند سلطه و سیطره خود را بر اعضای جمعیت بازپس گیرند. هنگامی که برخی از این افراد از زندان آزاد شدند، به اجتماعات گروههای خود دعوت شدند، اما با تغییراتِ پیشآمده، دیگر این گروهها را همسو و همفکر خود نمیدیدند.
انتخابات داخلی سازمان اخوان در آغاز سال 2014 برگزار شد، و این در زمانی بود که فعالیت جوانان اخوانی برای تصدی مقامهای بالاتر گسترش یافته، و ناتوانی رهبران قدیمی در کنترل بحران برکناری مرسی و فشارهای امنیتی و بازداشتهای گسترده، آشکار شده بود. انتخابات به شکلگیری هیئتی به نام «شورای مدیریت بحران» انجامید که بیشتر اعضای آن را جوانانی پرشور تشکیل میدادند.
به این ترتیب، درخواستها برای فعالیت انقلابی علیه رئیس جمهور سیسی بالا گرفت و همزمان با آن، حملههای برنامهریزی شدهای علیه نیروهای پلیس روی داد. رهبران قدیمی که خواهان کنترل نفوذ جوانان در سطوح بالا بودند، گرایش به خشونت را به ضرر آینده جمعیت میدیدند. لذا اتهامهایی مطرح شد مبنی بر این که برخی میخواهند علیه افراد انتخابشده کودتا کنند. در این میان، دو جناح بزرگ در جمعیت ایجاد شد: یکی به نام «سربازان قدیم» یا «جریان پیشکسوتان» به رهبری ابراهیم منیر، دبیر امور بینالملل و محمود حسین، دبیر کل جمعیت و محمود عزت، مرشد عام موقت؛ و جناح دیگر به رهبری محمد کمال، یکی از اعضای مکتب ارشاد و محمد منتصر، سخنگوی رسمی جمعیت. هر کدام از این دو جناح با تلاش علیه دیگری، سعی میکردند رهبری جمعیت را به دست گیرند.
در روز دهم ماه می گذشته، محمد کمال، یکی از بزرگان جناح جوانان اخوان، از تمام سمتهای خود در سازمان استعفا داد. او عضوی از مکتب ارشاد و از اعضای شورای عالی اداری بود که با جناح محمود عزت بر سر مدیریت جمعیت درگیری داشت.
جناح اول که طرفدار صلح و سازش است، نسبت به گسترش عملیات برنامهریزی شده، نگرانی دارد و نمیخواهد جمعیت درگیر اعمال خشونتآمیز شود. در نقطه مقابل، جناح دوم سخن از قانون مداری میراند و رهبران قدیمی را به پذیرش نتیجه انتخابات دعوت میکند.
جناح محمود عزت، از منابع مالی قدرتمند و روابط بینالمللی گسترده بهرهمند است، و افراد مهم و مطرح جمعیت را در کنار خود دارد، و بخشی از دستگاه رسانهای اخوان را هم کنترل میکند. اما جناح «رهبری جوانان» نیز بر بخشی از دستگاه رسانهای اخوان تسلط یافته است و تعداد قابل توجهی از دفاتر اداری اخوان را در کنترل خود دارد. بسیاری از جوانان نیز به طرفداری از این جناح میپردازند.
پیامدهای درگیری میان دو جناحِ بزرگِ اخوان را میتوان در عرصههای مختلفی مشاهده کرد؛ از آن جمله وضعیت نامشخص جوانانی است که به سبب سرکوب نظام مصر به ترکیه گریخته بودند، و هر دو جناح، آنها را فراموش کرده و کمک مالی به آنها را قطع کرده بودند. همین امر، دستاویز جریانی شد که خواهان اصلاح در جمعیت و تغییر رهبران آن بود. این افراد که برخی از آنها در وضعیت معیشتی بدی به سر میبردند، شاهد زندگی مرفه و بیدردسر سران جمعیت بودند که اموال سازمان در اختیار آنها قرار داشت، و علیرغم فعالیت شبکهای به نام «وطن»، شاهد تأسیس شبکه دیگری به نام «مصر الان» بودند که ماهیانه بیش از دویست هزار دلار به کارمندانش حقوق میداد. این امور در کنار اختلافات شدید سران جمعیت، باعث ایجاد یأس و دلسردی در میان جوانان اخوانی شد.
با این حال، هیچ کدام از دو جریان اصلی، در صدد سازش با نظام سیسی نیستند و بنا به گفته یکی از سران جمعیت در مصر، جنگ و جدل بر سر قدرت میان این دو جریان، دیگر برای هیچ کسی مفهوم و پذیرفتنی نیست. بازخورد این مسئله را میتوان در میان جوانان مشاهده کرد که دیگر مشارکتی در تظاهرات خیابانی ندارند.
بخش بزرگی از اعضای جمعیت اخوان المسلمین، در پی درگیریهای موجود در میان دو جناح اصلی، از سازمان جدا شدند که میتوان آنها را در پنج گروه دستهبندی کرد: گروه اول با رد مواضع هر دو جناح، اقدام به تأسیس گروههای جهادی در مبارزهای خشونتآمیز با دولت کردند و موفق به جذب افرادی شدند که پیش از این، حتی از اعضای اخوان نیز نبودند. گروه دوم از مصر خارج شد و فعالیتهای جهادی را خارج از مرزهای مصر در پیش گرفت. گروه سوم، مبارزه اجتماعی را در پیش گرفتند و تلاش کردند به گروههای چپ و مردمی نزدیک شوند. این گروه به ویژه در مبارزه منفی علیه نظام سیسی با یکدیگر همکاری دارند. گروه چهارم که اوضاع را تیره و تار میدید، به گوشهگیری در زمان فتنه روی آورد. گروه آخر نیز تلاش کرد سازمان و تشکیلات جدیدی فراهم آورد که تا کنون موفق به تشکیل سازمان و جذب چهرههای مطرح نشده است.
یکی از اعضای جمعیت اخوان در مصر، علت اصلی تجزیه اخوان و کنارهگیری جوانان از سازمان را ناتوانی سران در کنترل اوضاع و عدم همراهی با شرایط متغیر بعد از انقلاب و به ویژه پس از برکناری مرسی دانست. وی اضافه کرد که نگرش سازمانی پیچیدهای بر جمعیت اخوان المسلمین مصر حاکم است؛ لیکن به راحتی میتوان در آن نفوذ کرد و آن را متلاشی و نابود ساخت. مؤسسات دیگری مانند حماس و حزبالله، هرچند از چارچوب سازمانی ضعیفی برخوردارند، ولی به خط و مشی فکری خود پایبند هستند.
اخوان المسلمین، پس از گذشت سه سال از حذف سیاسی و شروع سرکوبها، همچنان به بازسازی و جمعآوری دوباره نیروهای خود و بازنگری در مواضع خود نیازمند هستند. دشمنی مستمر دولت و جمعیت اخوان المسلمین به نفع هیچ کدام از دو طرف درگیر نیست. این دشمنی تنها به تندروی و گسترش بحران میانجامد. سازمان باید بتواند جوانان طردشده که به خشونت گرویدهاند را دوباره جذب کنند و گرنه روزی علیه آنان برخواهند خاست.
با تشکر از این متن خوب
اما 3 جولای درسته نه ژانویه