مصطفی ملکیان: آموزش و پرورش ما مبتنی بر فهم نیست
اعتماد در این شماره به انعکاس نظرات مصطفی ملکیان و عباس عبدی درباره نظام آموزشی پرداخته و با یادی از ۷۵سالگی حزب توده، دو کتاب در حوزه علوم انسانی معرفی نموده است.
روزنامه اعتماد در صفحه ۸ به انعکاس نظرات مصطفی ملکیان و عباس عبدی درباره نظام آموزشی و نیازهای فراموش شده برای زندگی پرداخته و از این زوایه به فلسفه و کارکرد نظام آموزشی نظر انداخته است.
از مصطفی ملکیان در این خصوص آمده است:
– من وقتی به آموزش و پرورش به معنای نهاد آموزش و پرورش که وزارت آموزش و پرورش فقط بخشی از آن است، نگاه میکنم، نهاد را به معنای جامعهشناختی آن در اینجا به کار میبرم که مثلا شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خطیبان، واعظان و سخنرانان، صدا و سیما و همه آنهایی که آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته در حال تربیت من و تو هستند.
– آموزش و پرورش ما مبتنی بر استدلال نیست. مبتنی بر جایگزینهای استدلال است که جایگزینهای استدلال را با اینکه چندین چیز هستند ولی من اختصارا به همه آنها تعبد میگویم…. یعنی به مخاطب ما نشان نمیدهد که تو چرا باید این مدعا را بپذیری، اگر بخواهد نشان بدهد که چرا باید این مدعا را بپذیری، باید دلیل این مدعا را بیاورد.
– عیب آموزش و پرورش ما، ایدئولوژیکاندیشی است…. ایدئولوژیکاندیشی این نیست که محتوای حرف تو چیست. معنایش این است که طرز برخوردت با رای خودت چیست. محتوای باورها و آرای من نیست که مرا ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک میکند، طرز مواجهه و برخورد من با باورها و آراست که مرا ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک میکند.
عباس عبدی نیز در گفتگو با سایت فانوس گفته است:
– اگر از دانشآموزان بپرسند که چه درسهایی را قبول دارند یا از چه درسهایی لذت میبرند و از چه درسهایی تنفر دارند، دانشآموزان از همان درسهایی نفرت دارند که آموزش و پرورش آنها را انتخاب میکند تا برای اجتماعی کردن دانشآموزان و مطابق ارزشهای رسمی آنها را تربیت کند.
– من اصلا خوشبین نیستم و معتقدم فرآیند اجتماعی شدن دانشآموزان به صورت کامل صورت نمیگیرد. اجتماعی شدن یعنی اینکه ما یک سری رفتارهای خوب و ارزشمند را به فرزندانمان یاد بدهیم. اگر دانشآموز به مدرسه تعلقخاطر نداشته باشد، هر چه که مدرسه برایش بگوید، عکس آن را انجام میدهد.
ضعف تئوریک، بلای جان حزب توده ایران
اعتماد در صفحه ۷ یادداشت محسن آزموده درباره ۷۵سالگی تاسیس حزب توده را زیر عنوان «خشت اول حزب همیشه ناکام» به چاپ رسانده و نگاهی به خاستگاه تاریخی و طبقاتی حزب توده انداخته است.
او در بخش هایی از این یادداشت می نویسد:
– ترس از علما، ممنوعیت هر گونه «مرام اشتراکی» در قانون اساسی که از ۱۳۱۰ علم شده بود؛ جو ضد کمونیستی ناشی از تبلیغات ۲۵ ساله حکومت، علاقه به جذب اصلاحطلبان، رادیکالها و انقلابیون مترقی و درک این واقعیت که طبقه کارگر صنعتی هنوز بخش کوچکی از کل جمعیت را تشکیل میدهد، از عللی هستند که رهبران حزب از به کار بردن عنوان «کمونیست» برای خود پرهیز میکردند.
– چهار هدف اولیه و موقت برای تشکیل حزب توده ایران: «آزادی باقیمانده ۵۳ نفر؛ به رسمیت شناخته حزب توده به عنوان سازمانی قانونی؛ انتشار روزنامه؛ و تهیه و تدوین برنامهای که بر خلاف برنامههای غیرمذهبی پیشین و بدون برانگیختن علما، امکان جذب دموکراتها، سوسیالیستها و کمونیستهای کهنهکار، مارکسیستهای جوان و حتی غیرمارکسیستهای رادیکال را فراهم کند.
– علل ناکامی این حزب را می توان چنین دستهبندی کرد: ساختار طبقاتی جامعه ایران، ناتوانی چپ از درک و سازگاری ویژگیهای درونی جامعه ایران، شکاف میان زبان روشنفکری و خواستهای مردمی، وابستگی سیاسی، ایدئولوژیک و در نهایت عملی حزب توده به شوروی و ضعف تئوریک و ….
تجربههای ایرانی نظریه برپایه
این روزنامه در صفحه ۷ به معرفی کتاب «روش تحقیق در علوم اجتماعی با تاکید بر نظریه برپایه» اثر دکتر مقصود فراستخواه پرداخته و این کتاب را از این جنبهها مفید و کاربردی توصیف نموده است: ارایه بحثهای مبنایی درباره پژوهش کیفی، استفاده از واژگان نو و بجا، بیان مسالهها و تجربههای ایرانی، ارایه آخرین دیدگاهها و رویکردها در حوزه نظریه زمینهای، قالب روایتگونه، علمی و یکپارچه کتاب.
این گزارش در ادامه به مرور اجمالی فصل های هشت گانه این کتاب پرداخته است.
کتابی برای بررسی دیدگاه دینی ویتکنشتاین
روزنامه اعتماد در بخش دیگری از صفحه ۷ نیز به معرفی کتاب «دیدگاه دینی ویتکنشتاین»، آخرین اثر «نورمن مالکوم» پرداخته و در بخشی از آن آورده است: «میدانیم که منظور ویتکنشتاین از مسائل، انواع فلسفی آنهاست، اما چرا در این میانه آنچه مورد توجه دیگر فیلسوفان قرار میگیرد، برایش مساله فلسفی محسوب نمیشده؟ اگر بپذیریم که او به گونهای میاندیشیده که مورد پذیرش عصر حاضر نبوده است، پس ابعاد دیگری در او وجود دارند که از سمت فلاسفه مورد غفلت قرار گرفته است…. اینکه ویتکنشتاین-چه بخواهد، چه نخواهد- نمیتواند به صورت دینی به مسائل نگاه کند، شک نابجا به قلمرو نامحدود ذهن اوست.»
این کتاب با هفت فصل «آیا ویتکنشتاین مردی دیندار بود؟»، «در جستوجوی توضیح»، «اساس زبان»، «سازوکارهای نهفته»، «توضیحات بیثمر»، «حد توضیح» و «چهار مناسبت» به بازبینی نظام فکری ویتکنشتاین نشسته است.
در بخشی از این کتاب درباره آغاز تفکر دینی او می خوانیم: «در خردسالی دستور رسمی در مذهب کاتولیک رومی دریافت کرد اما پس از آن ضمن، محاوراتی که با خواهرش گرتل داشت ایمان کودکیاش ویران شد. نسبت به باورهای دینی بیتفاوت و شاید حتی متنفر گردید. در بیست و یکمین سال حیاتش اتفاقی افتاد که تاثیری ماندگار بر او نهاد. در وین تئاتری دید که درامی معمولی به شمار میآمد اما در صحنهای از آن شخصی به فکر خودکشی و مرگ است…»
دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز: