از پادشاه و جانشین محبوب وی تا شاهزاده ولیعهد
در ماه دسامبر امبیان در لاک خود فرو رفت. او به الجزیره رفت و عجیب آنکه شش هفته در آنجا ماند و مسئولیتهایی را که در میهن داشت به فراموشی سپرد. از آن زمان تلاش شده تا وانمود شود که همچنان در خانوادۀ سلطنتی هماهنگی و همدلی وجود دارد. اما اگر شاهزاده ولیعهد واقعاً به پادشاهی برسد، پسرعموی جوان خود را از کار برکنار خواهد کرد. بنابراین اگر ملک سلمانِ هشتاد ساله که گفته میشود در حال از دست دادن توانایی ذهنیاش است میخواهد پسر خودش جانشینش شود، شاید لازم باشد سرعتعمل بیشتری به خرج دهد.
در آوریل سال گذشته، یعنی چهار ماه پس از اینکه عمویش ملک سلمان به پادشاهی رسید، او نیز طبق قرار قبلی، ولیعهد شد. این نقض سنّت بود، چراکه شش پادشاه قبلی همگی فرزندان پادشاهِ بنیانگذار حکومت بودند و هنوز برخی دیگر از فرزندان او در قید حیات بودند. همۀ این برادران در صف انتظار رسیدن به پادشاهی ایستاده بودند. اما در آخر تصمیم بر آن شد که جانشینی یک نسل جهش داشته باشد. حال شاهزاده محمّد بن نایف که اکنون 57 سال سن دارد، رسماً پادشاه بعدی خواهد بود.
اما اکنون از قطعیت این قضیه کاسته شده است. سال گذشته پسر 31 سالۀ ملک سلمان که او نیز محمّد نام دارد، به طور ناگهانی به عنوان وزیر دفاع و نائب ولیعهد وارد صحنه شد. مسئولیت وی آن بود که کاری کند تا عربستان را از اتّکای صرف به نفت برهاند. او پسرعموی بزرگتر خود را تحتالشّعاع قرار داده، توجّهها را به خود معطوف ساخته و نوید یک سلسله اصلاحات اساسی را داده است. به نظر میرسد ملک سلمان مشغول زمینهسازی است تا او را جانشین بلافصل خود کند.
اما احتمال آن وجود ندارد که ولیعهد به تنزّل رتبه تن بدهد. وی سابق بر این نیز برهههای حسّاسی را پشت سر گذاشته است. او بارها از اقدامات تروریستی جان سالم به در برده است. در سال 2003 وی شخصاً پذیرفت که یکی از رهبران القاعده را تسلیم سازد و با این کار شهرت خود را افزایش داد. در سال 2009 نیز یک تروریست بمبی را که ظاهراً در راست رودۀ خود جاسازی کرده بود منفجر کرد و نزدیک بود محمد بن نایف در این سوءقصد کشته شود.
چندی پیش شاهزاده ولیعهد محمّد (یا همان طور که در محافل دیپلماتیک نامیده میشود امبیان) نمایندۀ عربستان سعودی در اجلاس عمومی سازمان ملل در نیویورک حاضر شد؛ در این اجلاس رهبران جهان گرد هم میآیند. شرکت او در اجلاس باعث فرونشاندند گمانهزنیها مبنی بر این شد که محمّد رسماً به نفع پسرعموی جوان خود از میدان کنار رفته است. با اینکه چنین گمانهزنیهایی در پادشاهی تابو محسوب میشود، زمزمههایی دربارۀ توطئه در دربار شنیده میشود. شاهزادهها در انظار عمومی به یکدیگر احترام میگزارند، اما نشانههای فراوانی وجود دارد که از کشمکش در دربار حکایت میکند.
جنگی سعودیها به سرکردگی محمد بن سلمان(امبیاس) را در نظر بگیرید؛ وی درست چند هفته پس از آنکه در سال گذشته وزیر دفاع شد رهبری جنگ را به دست گرفت. وی در ابتدا به رهبری خود میبالید، با فرماندهان ملاقات میکرد و به پایتخت کشورهای خارجی سفر میکرد و خبرنگاران نیز همیشه به دنبال او حرکت میکردند، اما به محض اینکه اوضاع مداخله وخامت پیدا کرد، جنگ به عنوان یک تصمیم جمعی مطرح شد. به بیان دیگر تقصیر به گردن دیگران نیز انداخته شد. بروس ریدل (Bruce Riedel) از مؤسسۀ بروکینگز (Brookings Institution) که یک اتاق فکر است میگوید: "مسألۀ شایانتوجّه آن بود که محمد بن نایف شتابان نیامد که بگوید «بله، همین طور است»."
در ماه دسامبر امبیان در لاک خود فرو رفت. او به الجزیره رفت و عجیب آنکه شش هفته در آنجا ماند و مسئولیتهایی را که در میهن داشت به فراموشی سپرد. از آن زمان تلاش شده تا وانمود شود که همچنان در خانوادۀ سلطنتی هماهنگی و همدلی وجود دارد. اما اگر شاهزاده ولیعهد واقعاً به پادشاهی برسد، پسرعموی جوان خود را از کار برکنار خواهد کرد. بنابراین اگر ملک سلمانِ هشتاد ساله که گفته میشود در حال از دست دادن توانایی ذهنیاش است میخواهد پسر خودش جانشینش شود، شاید لازم باشد سرعتعمل بیشتری به خرج دهد.
شاید انجام این کار ساده نباشد. پادشاهی به طور سنّتی از طریق رسیدن به اتّفاقنظر در دربار اداره شده است. بسیاری از شاهزادهها مایل نیستند که محمّد بن سلمان در صف رسیدن به پادشاهی از دیگران جلو بزند. جنگ یمن خود طوق لعنت را بر گردن وی افکنده است و اصلاحات اقتصادیِ وی نیز واقعاً مسبّب دردسرها و مشکلاتی گشته است.
علاوه بر این، شاهزادۀ ولیعهد از محبوبیت بسیاری در میان مردم برخوردار است. اعضای دربار سعودی و دیپلماتهای خارجی وی را به خاطر جدّیت در کار و سختکوشیاش مورد تحسین قرار میدهند. عوام سعودی نیز او را حامی و مدافع خود قلمداد میکنند. در این ماه او با نظارت و مدیریت موفقیتآمیزِ مراسم حج که سال گذشته به مرگ بسیاری از حجّاج منتهی شده بود، توانست جایپای خود را مستحکم سازد.
اما گروههای مدافع حقوق بشر نظر چندان مساعدی نسبت به او ندارند و (یکی از دلایلشان آن است که) او را مسبّب اعدام یکی از روحانیان شیعه میدانند که در ماه ژانویه به اتّهام تروریسم کشته شد. اما او در مقایسه با پسرعموی جوانش استوارتر به نظر میرسد. اکنون در شرایطی که پادشاهی دستخوش دگرگونی اقتصادی شده است، هیچکس نمیداند که چه کسی رهبر آتی سعودی خواهد بود. تنها چیزی که میتوان بر سر آن شرط بست، آن است که نام او "محمّد" خواهد بود.