یک انقلاب آرام؛ رونق دوباره حجاب از خاورمیانه تا امریکا/ گزارشی از کتاب لیلا احمد
لیلا احمد، استاد الهیات دانشگاه هاروارد، برای نوشتن این کتاب موفق شد «جایزه گرومیر» را از دانشگاه لوییزویل گرومیر در شاخه دین دریافت کند.
در نیمه اول قرن بیستم میلادی، میلیونها زن مسلمان تصمیم گرفتند حجاب و روسری مادرانشان را کنار بگذارند. در نیمه دوم همین قرن، میلیونها زن مسلمان یک بار دیگر استفاده از حجاب را از سر گرفتند. پرسشی که لیلا احمد در این کتاب از خود میپرسد این است که دلیل این دگرگونی سریع در رفتار فردی میلیونها زن مسلمان در جهان اسلام چیست؟ او تمرکز خود را بر مصر میگذارد که هم در جریان ترک حجاب و هم در ماجرای احیای حجاب نقشی اساسی داشت، و به دنبال کشف معناهای بسیاری است که این بخش از پوشش زنان در طول تاریخ معاصر کسب کردهاست. این کتاب مطالعهای دقیق و پرمایه است در این باب که چگونه مسایل مرتبط با قدرت سیاسی و امپراتوری، با ادعاهای فردی زنان برای کسب استقلال در داخل خانوادهها و جوامع دینی کنش و واکنش برقرار میکنند. لیلا احمد بدون اینکه تفسیر شخصی زنان را از کارشان و دلایلی که برای این کار دارند از نظر دور بدارد، تحلیلش را گسترش بیشتری میبخشد تا تحولات سیاسی مصر را نیز در برگیرد.
چیزی که قوت تحلیلهای کتاب را بیشتر میکند این است که کتاب، نوعی سیر و سلوک فردی برای خانم احمد – کسی که خود فارغالتحصیل هاروارد است – بودهاست. او در سالهای دهه 1940 میلادی در قاهره و توسط نسلی از زنان تربیت شد که هیچگاه حجاب نمیپوشیدند. او از آنها یاد گرفت که اعتقاد به حجاب نشانه ارتجاع و مانعی بر سر راه استقلال زنان است. به دلیل همین اعتقادات، رونق دوباره حجاب برای او و برای بسیای از زنان همنسلش مبهوتکننده، غیرمترقبه و گامی به عقب بودهاست. اما نوشتن این کتاب باعث شده که او در چنین پیشفرضهایی تجدیدنظر کند، و به درکی تازه و همدلانهتر از حجاب دست پیدا کند.
کتاب با دوران شکوه امپریالیسم بریتانیا در اواخر قرن نوزده میلادی آغاز میشود، در آن زمان، لرد کرامر حکمران مصر بود. بسیاری از مسایلی که در آن زمان سر بر آورد، شباهت خارقالعادهای با مجادلات اخیر دارند. در سال 1899 میلادی، قاسم امین کتاب «آزادسازی زنان» را منتشر کرد که باعث غوغایی در مصر شد. او در این کتاب ادعا کرد که تمدن اروپایی آشکارا بر تمدن مصر برتری دارد؛ حالا که زنان در اروپا حجاب بر سر ندارند، پس این کار به هیچوجه ضروری نیست. آنطور که لیلا احمد آوردهاست، قاسم امین ادعا کرد که «جوامع مسلمان به اندازهای که مناسک بومیشان را – که مهمترین نماد آن حجاب است – کنار میگذارند باید پیشرفته یا عقبافتاده محسوب شوند».
بسیاری از مصریها با پیروی از امین، اسباب و اثاثیه خانهشان، شهرهایشان، خانههایشان و لباسهایشان را غربی کردند. چیزی که امین میخواست دگرگونی تمامعیار جامعه مصر بود. او نوشت: «پرورش مردان موفق بدون داشتن مادرانی که توانایی تربیت چنین مردانی را داشته باشند غیر ممکن است.» این تصریحی بود بر این نکته که آزادسازی زنان ابزاری برای دستیابی به نوع بهتری از مردان است. لب و اساس «آگاهی دوگانه» قاسم امین بهعنوان یک مصری اروپائیشده پیگیری استراتژی مدرنسازی ملت مصر بود – و حجاب یک مدل مهم بود.
در نظر میلیونها زن مصری، کنار گذاشتن حجاب نشانه پذیرش مدرنیته بود و تحصیل و اشتغال را تضمین میکرد. احمد تصریح میکند که این کار هیچ ارتباطی به سکولاریزاسیون نداشت. زنان مذهبی نیز به همان اندازه زنانی که اعتقاد سفت و سختی نداشتند، حجاب را کنار گذاشتند.
چیزی که این گرایش اجتماعی را تغییر جهت داد جنگهای نکبتبار اعراب و اسرائیل در سالهای 1967 و 1973 میلادی بود. در نظر اعراب، شکستهای تحقیرآمیزشان در این دو جنگ تنبیهی الاهی بود و باعث احیای دینداری شد. این باعث شد که جانشینی برای استراتژی مدرنسازی پیدا شود – اخوانالمسلمین خواستار اعمال مذهبی فعالانهتری شدند. اخوانالمسلمین به دنبال دگرگونی تمام عیار جامعه مصر بودند؛ دقیقا مانند قاسم امین که روزگاری در این راه تلاش کرده بود. به عنوان بخشی از این پروژه سیاسی، حجاب یک بار دیگر به نمادی مهم تبدیل شد. پوششی که اخوانالمسلمین از آن طرفداری میکردند بیانکننده دو ایده اساسی بود: جداسازی مذهبی و اصول برابریطلبانه عدالت اجتماعی. امروزه، حجاب به عنوان نشانهای از برابریخواهی در کل جهان گسترش پیدا کردهاست – در غرب بر ضد تبعیض و سیاست خارجی تهاجمی و در جهان عرب، بر ضد فساد و نابرابری اقتصادی.
اما احمد خاطرنشان میکند که به جز این دلایل سیاسی کلان، دلایل شخصی و عملگرایانهتری نیز برای رواج حجاب وجود دارد. در اینجا، تکیه او بر مطالعات تحقیقی جالب و متعددی است که از دهه1970 میلادی به اینسو انجام شدهاست. این تحقیقات زنانی را به تصویر میکشد که از حجاب استفاده میکنند تا تنشهایی را که میان باورهای خانوادگی و جستوجوی آزادیهایی مانند رفتن به دانشگاه و کار کردن به وجود میآید، حل و فصل کنند. در اتوبوسها و تالارهای مملو از جمعیت کنفرانسها، حجاب «راه فرهنگی سادهای است» برای اینکه اعلام کنی مسلمان خوبی هستی. احمد ادعا میکند: «نکته پارادوکسیکال اینجاست که زنان با استفاده از یک پوشش اسلامی کامل میتوانند بندهایی را که باورهای سنتی بر آزادی و استقلالشان نهاده بگسلند». چنین چیزی مخصوصا در خانوادههای طبقه متوسط رو به پایین بیشتر رخ میدهد. اکثریت زنان در این تحقیقات تاکید میکنند که استفاده از حجاب تصمیمی شخصی بودهاست. حتی اگر گرایشهای سیاسی و اجتماعی متعددی باعث اتخاذ چنین تصمیاتی بوده باشند، باز هم زنان میاندیشند که این تصمیم شخصی خودشان بودهاست.
احمد در بخش پایانی کتاب به سراغ امریکا میرود، هرچند که روایتش از تحولات این کشور به اندازه مصر قاطع و قانعکننده نیست. در نظر امت اسلامی، فعالیت مسلمانان امریکایی به اندازه اتفاقاتی که در مصر میافتد اهمیت ندارد. لیلا احمد به سراغ نمایندگان لیبرالتر جامعه مسلمانان در امریکا میرود و از میانشان لاله بختیار را انتخاب میکند که اولین زن مسلمان امریکایی است که قرآن را ترجمه کرده است و با خوشبینی بیش از اندازهای به کار او میپردازد. بدون شک، لیلا احمد در این کتاب ترکیب جذابی از سنتهای اسلامی متفاوت را عرضه میدارد، اما من شواهد اندکی دیدم که نشان دهد او به خوبی در میان اقلیتهای مسلمان در اروپا جستوجو کردهاست، بقیه بخشهای جهان که دیگر جای خود دارد.
این کتاب برای بسط نظریاتش از آثار محققان بسیاری استفاده میکند. مخصوصا میتوان از ژیل کوپل ، کارشناس فرانسوی اسلام معاصر، نام برد. در برخی مواقع، تحلیلهای سیاسی آن اندکی سطحی میشود و بسترهای اقتصادی نیز عمدتا غایباند. شاید مهمترین فایده این کتاب برای خواننده غربی هشدار شدید آن است که پشتیبانی از زنان مسلمان «باید بدون شریک جرم شدن در پروژههای امپریالیستی باشد». انتقاد احمد از غربیها این است که آنها غم زنان را میخورند و فکر میکنند خواستههاشان توسط اسلام سرکوب شدهاست، اما نسبت به حال و روز همان زنان، هنگامی که توسط غربیهای متجاوز سرکوب میشوند، بیتفاوتی نشان میدهند.
لیلا احمد، استاد الهیات دانشگاه هاروارد، برای نوشتن این کتاب موفق شد «جایزه گرومیر» را از دانشگاه لوییزویل گرومیر در شاخه دین دریافت کند.
رویکرد علمی لیلا احمد ناظر به واقعیتی است که در جهان لیبرال شکل گرفته و اجباری برای پوشش اسلامی نبوده بلکه کنش حاصل از تحقیق لیلا احمد نشان دهنده یک واکنش هویت جویانه از سوی زنان مسلمانی است که به اجبار حجاب خود را کنار می گذارند. ضمنا خانم لیلا احمد استاد الهیات نیستند ، ایشان استاد مطالعات زنان در مذهب دانشگاه هاروارد هستند