خانیکی: دور شدن از تاریخ اجتماعی اندیشه، ضعف ما است
اعتماد در این شماره به نقد و بررسی کتاب «روشنفکری و اندیشه دینی» پرداخته و با نگاهی به ائتلاف سیاسی راستهای مذهبی با بنیادگرایان مذهبی در آمریکا، از سختی کار به عنوان وزیر ارشاد سخن به میان آورده است.
خانیکی: دور شدن از تاریخ اجتماعی اندیشه، ضعف ما است
روزنامه اعتماد در صفحه ۶ با گزارش «رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دکتر علی شریعتی» به روایت نشست نقد و بررسی کتاب «روشنفکری و اندیشه دینی» اثر غلامعباس توسلی در دانشکده علوم اجتماعی پرداخته و نظرات مولف کتاب و هادی خانیکی و رحیم محمدی را منعکس ساخته است.
خلاف عادت قدم برداشتن
هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در سخنان خود به این نکات اشاره داشته است:
– جانمایه این کتاب، جستوجو برای پیدا کردن رهیافتی جامعهشناختی به آثار و اندیشه دکتر علی شریعتی است، زیرا به آثار و اندیشه شریعتی از منظر فلسفی، سیاسی، روشنفکرانه و… پرداخته شده اما کمتر کاری به وجه جامعهشناسانه اندیشه و آثار او پرداخته است.
– بخش اول این کتاب، درباره شریعتی و تاریخ، بخش دوم، درباره جامعهشناسی و دین و بخش سوم، مربوط به نواندیشی دینی و مسائل روز است. عنوانهای این سه بخش، نشاندهنده دغدغههای دکتر توسلی است؛ یعنی در بخش اول، برخورداری از نگاه تاریخی و فهم مساله در زمینههای تاریخی مورد توجه قرار گرفته و در بخش دوم، مقوله جامعهشناسی دین بررسی شده است.
– اهمیت این کتاب در این است که نزدیکترین روایت تاریخی از بحث جامعهشناسی و دین در ایران و طرح جامعهشناسی اندیشههای شریعتی است. چه با اندیشههای شریعتی و توسلی موافق باشیم و چه مخالف، باید به روایتهای دست اول توجه داشته باشیم و این کتاب چنین ویژگیای دارد. روایت توسلی از دکتر شریعتی، روایت دست اول است.
– توسلی و شریعتی از نخستین کسانی هستند که هر دو هم دغدغه دین دارند و هم نگاه جامعهشناسانه زیرا در آن دوره این دو از یکدیگر منفک شده بودند. هر دو کنشگر سیاسی و اجتماعی نیز هستند. از سوی دیگر، اعتبار آکادمیک دکتر توسلی نیز، هم به اعتبار این کتاب و هم به اعتبار نظر کسانی که در همین دانشکده بودهاند، قابل فهم است.
– دکتر توسلی عناصر غیرعقلانی مانند عاطفه را وارد حوزه اندیشه میکند و برخلاف بسیاری دیگر از مدافعان شریعتی که میخواهند طرح بحث ایدئولوژی از شریعتی را عقلانی توجیه کنند، ایشان میگوید که نه، عقلانی نیست و عاطفی است و اتفاقا این عاطفی بودن نیز مفید است.
– توسلی شباهتهایی بین مبحث توسعه با کار ایدئولوژیک یا ایدئولوژی توسعه یا ایدئولوژی سیاسی برقرار میکند و معتقد است توسعه بدون ایدئولوژی نمیتواند باشد. به عبارت دیگر، ایشان از طرح ایدئولوژی فرار نمیکند و از این کلیشه ترسی ندارد. نقد توسلی بیشتر به نتایج توتالیتاریستی ایدئولوژی است تا به خود ایدئولوژی، یعنی معتقد است تمام ایدئولوژیها یک نوع نیستند، همه سیاسی نیستند و میتوان تمهیداتی اندیشید که به توتالیتر بودن منتهی نشود.
اثر را باید در زمانه خودش فهمید
غلامعباس توسلی، چهره ماندگار جامعهشناسی و مولف این کتاب نیز در سخنان خود آورده است:
– این کتاب، حاصل سخنرانیهایی است که در دهه ۶۰ انجام شده و ۳۰ سال از عمر آن گذشته است. این اثر در دورهای نوشته شده که از روشنفکری دینی زیاد سخن گفته میشد و نگاهی به آرای دکتر شریعتی و البته به سخنان اطرافیان شریعتی نیز دارد. در آن دوره، جوانان تشنه این بحثها بودند و اگر مطلبی خوب بیان میشد آن را گرفته و روی آن کار میکردند.
– من ادعایی نسبت به این کتاب ندارم و در آرایش و ویراستاری آن، مداخلهای نداشتم اما تاکید من بر این است که باید این کتاب را در چارچوب زمانه و گفتمان خودش فهمید و مورد بررسی و نقد قرار داد.
شریعتی و توسلی، گویندگان زمان خود بودند
رحیم محمدی، جامعه شناس به عنوان دیگر سخنران این نشست آورده است:
– عصری که شریعتی و توسلی در آن فکر کرده و حرف زدهاند ویژگیهایی داشته است؛ جامعه ایرانی، با یک تکان و حرکت انقلابی از مشروطه پر شده بود. در فرانسه، اتفاقاتی افتاده بود که به پساساختارگرایی میل داشت و فوکو نیز همزمان با شریعتی به پساساختارگرایی و عبور از ساختارها فکر میکرد. دیگری نیز وضعیت جهانی ایدئولوژی چپ بود و مبارزه به ستیز با امپریالیسم معنا میشد.
– شریعتی میگفت که یا باید زینبی باشید یا یزیدی و حد وسطی وجود ندارد. به همین جهت، دین به ایدئولوژی تبدیل میشود، یک ایدئولوژی که کارکرد سیاسی پیدا میکند و موتور حرکت اجتماعی میشود. علم نیز همین وضعیت را پیدا میکند؛ شریعتی هم با فیلسوفان دشمنی داشت و هم با دانشمندان آکادمی نیز بهشدت مخالف بود. او علم مرسوم را به یک نوع معرفت شاعرانه شوراننده تبدیل میکند و معتقد بود که علم اگر نشوراند علم نیست.
– در سخنرانیهای آخر گاهی احساس میکنید مفسر میخواهد از شریعتی و زمانه او فاصله بگیرد و از دورتر به او نگاه کند. بنابراین، گویا هم وضعیت عصر و زمانه، هم وضعیت جهانی، هم وضعیت معرفتها و ایدئولوژیهای زمانه و هم سخنگویانی دست به دست یکدیگر دادهاند تا این تاریخ را بتکانند و چیزی را بسازند که مطلوب انسانی باشد که در آن عصر میزیسته است و آن، نوعی آرمانگرایی بود که بهشت را زیر پای افراد میآورد. اینجا مفسر و شارح عصر بخشی از زمانه میشود و نمیتواند فاصله بگیرد.
– مانهایم در کتاب «ایدئولوژی و اتوپیا» مفهومی را تحت عنوان «شناور شدن روشنفکر» دارد و میگوید که دانشمند یا روشنفکر گاهی از عصر و جامعه و از وابستگیهای گوناگون فاصله میگیرد و از دور نگاه میکند و گزارشی از اوضاع میدهد. این اتفاق نمیتواند بیفتد و به همین دلیل، شریعتی با فیلسوف میستیزد، با دانشمند آکادمی میستیزد و نام دین نهادمند را تشیع صفوی میگذارد. او با همهچیز سر دعوا دارد زیرا به یک نوع آرمان، اتوپی و بهشت میاندیشد.
باید پیش از این می فهمیدیم
اعتماد در صفحه ۱ یادداشت مصطفی ایزدی، فعال سیاسی زیر عنوان «به وزیر آینده ارشاد» را به چاپ رسانده و با توصیف وزارت ارشاد به عنوان سخت ترین وزارتخانه ایران نوشته است: «نمیدانم وزیر آینده ارشاد چه جسارت و پروایی دارد که حاضر شده مسوولیتی را بپذیرد که مدعیان زیادی دارد و هر آن درصدد تصاحب مجموعه فعالیتهای گوناگون و به ظاهر زیبای آن هستند؟ مدعیانی که اصولا مقوله فرهنگ و هنر را در حوزه دولت تعریف نمیکنند و معتقدند که چون فرهنگ و توابع آن باید در چارچوب دین دیده شود، پس به عهده دینشناسان است و لذا باید در «حوزههای» دیگر تعریف شود….»
او با عاقلانه دانستن پیشنهاد الیاس حضرتی درباره انحلال این وزارتخانه نوشته است: «اما خیلی پیش از این باید فکر این را میکردند که مراکز پر نفوذ مذهبی نمیگذارند مسوولیت امور فرهنگی کشور با دولت باشد…. همان وقت که حوزه اندیشه و هنر اسلامی را در ید سازمان تبلیغات اسلامی – تشکیلات فرهنگی را در اختیار روحانیان – در آوردند و نام آن را به «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» تغییر دادند، دولتمردان باید متوجه میشدند که قرار است تشکیلات متعلق به روحانیان، فیلم تولید کند و کنسرت موسیقی برگزار کند و شب شعر بگذارد و کتاب منتشر کند و هنرهای تجسمی آموزش دهد….»
ایزدی با برشمردن خصوصیات علی جنتی از قبیل فرزندی یک آیت الله، دانشآموختگی در حوزه علمیه قم و سابقه طولانی با جمعی از بلند پایگان مذهبی، سیاسی خاطرنشان ساخته است: «این فرد با این امتیازات را نیز تاب نیاوردند و نگذاشتند یک دوره چهارساله وزارتش به انجام برسد….»
موسویلاری: با قرینهسازی حوادث صدر اسلام، عده ای را دشمن جلوه ندهیم
این روزنامه در صفحه ۶ گفتگوی پایگاه خبری جماران با عبدالواحد موسویلاری، عضو مجمع روحانیون مبارز درباره «منشور برادری» حضرت امام را بازنشر ساخته و از قول او به این نکات اشاره نموده است:
– عدهای با قرینهسازی حوادث صدر اسلام و حوادث ادوار مختلف تاریخ مسلمانان و ایرانیان، یک عده را شمر و یک عده را امام حسین (ع)، یک عده را دوست و یک عده را دشمن می دانستند. این مهمترین مشکلی بود که داشت شروع میشد و امام نسبت به آن هشدار دادند؛ البته آن زمان آنقدر پررنگ نبود.
– اینکه عدهای هر روز جوانان کشور را در مقابل نظام قرار دهند و با تنگ نظری اگر جوانی مویش را بلندتر گذاشت، میگویند مخالف نظام است، اگر جوانی در کنسرت موسیقی مباحی که از منظر شرعی هم کسی تحریم نکرده شرکت کرد را آدم لاابالی تلقی کنند، کارهای درستی نیست. الآن در جامعه ما یک عده علاقهمند هستند که جامعه بازتر باشد و عدهای دلشان میخواهد که قالبهای تنگتری برای جامعه در نظر بگیرند.
– باید بپذیریم جامعهای که ۸۵ میلیون جمعیت دارد سلیقههای متفاوت هم دارد. باید این سلیقههای متفاوت را به رسمیت شناخت؛ مگر آنجایی که با اصل نظام و اسلام مغایرت دارد. آن یک بحث جدا است. تازه آن هم در مرحله اول ارشاد و هدایت و راهنمایی است و نه حذف و از گردونه خارج کردن.
ائتلاف سیاسی راستهای مذهبی با بنیادگرایان مذهبی در آمریکا
روزنامه اعتماد در صفحه ۱۰ گزارش فرید مرجایی، تحلیلگر مسائل امریکا در بررسی نقش لابیها در انتخابات امریکا پرداخته و نوشته است: «دولتمردان (نمایندگان کنگره یا کابینه رییسجمهور) به عنوان نمایندگان منتخب مردم، قدرت کامل، لازم و مستقل برای طراحی سیاستهای کشور نداشته، و در نهایت مجبورند که با لابیها به تفاهم برسند. از طرفی، لابیها در حقیقت نهادهای قدرتمندی هستند که منتخب مردم نبوده ولی سرمایه کلان در اختیارشان هست. ساختار اوبر- کاپیتالیسم جامعه امریکا، شرایط فرهنگی خاصی را ایجاد میکند، که مردم این مناسبات را طبیعی پنداشته، و درک و اعتراضی به آن مناسبات غیردموکراتیک نداشته باشند. از همین جهت است که بسیاری از جامعه شناسان، خصوصیت دموکراتیک جامعه امریکا را محدود شمرده و فرآیند پلوتوکراسی (زرسالاری) را برجسته میشمارند.»
نگارنده که به سرمایهگذاری کشورهای قطر و عربستان در آمریکا و نقش آیپک لابی قدرتمند اسراییل در ایالات متحده اشاره کرده، در بخشی از این نوشتار آورده است: «راستهای مذهبی، بنیادگرایان مسیحی Evangelicalsدر حدود چهار دهه اخیر، حزب جمهوریخواه از نظر فرهنگی و اجتماعی یک گفتمان متصلب و جزمی را پرورش داده، و در این راستا با بنیادگرایان مذهبی ائتلاف سیاسی برقرار کرده است.»
او که معتقد است بنیادگرایان مذهبی یکی از مهرههای ائتلاف محافظهکاران هستند، افزوده است: «سالها پیش نویسنده و تاریخدان معروف امریکا Gore Vidal مقالهای در هفتهنامه مترقی Nation نوشت، و خطاب به رهبران نومحافظهکار گفت که «شما به خاطر حمایت بیحد و مرز از اسراییل حتی با بنیادگرایان ناخوشایند همراه شدهاید.» برای بنیادگرایان مذهبی مهم است که چه نوع قاضیهایی به دادگاهها منتصب میشوند، چرا که تصمیمات دادگاهی، بسیاری از قوانین و سیاست اجتماعی را شکل میدهد. لابی Evangelical مستقیما از ترامپ حمایت کرده و مخالف شدید مواضع لیبرال اجتماعی/فرهنگی هیلاری هستند. انتخاب مایک پنس برای معاونت ترامپ، هدیهای به بنیادگرایان بود.»
مثل لبنان باشیم
این روزنامه در صفحه ۱۶ یادداشت علی شکوهی با عنوان «تجربه لبنان و مجلس ما» را منتشر ساخته و با اشاره به روال دموکراسی انجمنی رایج در آن کشور و انتخاب رییسجمهوری، نخستوزیر و ریاست مجلس، به ترتیب از میان مسیحیان مارونی، مسلمان اهل سنت شیعیان، از پایان بنبست سیاسی دو ساله با انتخاب میشل عون به ریاست جمهوری این کشور نوشته و آورده است: «اکنون در لبنان کسانی از میشل عون حمایت میکنند که از نظر مذهبی با هم مخالفند، در احزاب کاملا ضدیکدیگر فعالند، گرایش سیاست خارجی آنان با هم متفاوت است و از طرفداران جمهوری اسلامی تا همراهان امریکا و عربستان و اسراییل را شامل میشود.»
او با تاکید بر وجود این همگرایی حتی در میان علما و فقهای لبنانی نوشته است: «شاهدیم که آنان هم تکثر فکری بیشتری را تجربه کردهاند و هم تحمل اندیشه و نیروی مخالف را دارند و هم روشنفکرانهتر با مسائل مواجه میشوند و از تحجر و جمود فکری در آن فرهنگ کمتر میتوان ردی یافت. امام موسیصدر نمونهای از این علمای روشنفکر اندیشمندی است که به آسانی با اندیشمندان مخالف کنار میآمد و برای تامین مصالح مردم لبنان و جهان اسلام به تفاهم با نیروهای سیاسی دیگر روی میآورد. این فرهنگ در کشور ما کمتر مشاهده میشود در حالی که سخت به آن نیاز داریم.»
نگارنده معتقد است همچنان که در تلاشیم تا در کشورهای دیگر کسی را بیابیم تا از جهاتی با ما همسو باشد و بتوانیم از توان وی برای گسترش فرهنگ ایرانی یا اندیشه اسلامی یا معارف اهل بیت و حتی زبان فارسی بهره بگیریم، در داخل نیز نباید در مصرف نیروی انسانی اسراف کرده و هزاران انسان معتقد و انقلابی را با کمترین تفاوت فکری و سیاسی، از دور خدمت خارج میکنیم.
دیگر عناوین برگزیده «اعتماد» امروز:
آیتالله هاشمیرفسنجانی در دیدار با رییس پارلمان قبرس: تروریستها دارند به سرعت در منطقه تکثیر میشوند که حتی اگر سرزمینها از آنها گرفته شود، تفکرات افراطی آنها برای هر کشور دنیا خطرناک است.
بهرام قاسمی، سخنگو و رییس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امور خارجه: جریانهای سیاسی با برگزیدن سپهبد میشل عون به عنوان رییسجمهور لبنان، بر این مهم صحه گذاشتهاند که لبنان همچنان مهد طوایف و مذاهب مختلف و نمونه بارزی از همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر بوده و تنها راهحل مشکلات، توافق و رایزنی جریانهای سیاسی با یکدیگر است.
سیدرضا صالحی امیری: فرهنگ در جمهوری اسلامی امری سه قطبی است که باید در آن ارزشهای دینی، فرهنگ ایرانی و نحوه مواجهه با موج فرهنگ غربی را مدنظر قرار داد./ باید در جامعه فضایی ایجاد شود که بر مبنای مبانی اعتقادی و شرعی هیجانات تخلیه شود و این هیجانات به عرصههای مختلف ورزشی، هنر، شعر، موسیقی و دیگر عرصهها سوق داده شود.
علی مطهری: روند طی شد برای پرونده سیعید طوسی با عدالت اسلامی وعلوی سازگار نیست./ وقتی فردی چنین پروندهای دارد چرا در یک مراسم رسمی کشوری مانند افتتاحیه مجلس دهم از او به عنوان قاری استفاده میشود، طبعا این شائبه پیش میآید که میخواهند شاکیان را بترسانند تا دست از شکایت خود بردارند.